الشورى ١٠: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن سال نزول)
(QRobot edit)
خط ۳۲: خط ۳۲:
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۲#link14 | آيات ۷ - ۱۲ سوره شورى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۲#link14 | آيات ۷ - ۱۲ سوره شورى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۲#link15 | دعوت پيامبر اسلام (ص ) جهانى ، ولى تدريجى و مرحله به مرحله بوده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۲#link15 | دعوت پيامبر اسلام (ص ) جهانى ، ولى تدريجى و مرحله به مرحله بوده است]]
خط ۴۴: خط ۴۵:
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۳#link24 | احتجاج بر انحصار ربوبيت در خداى سبحان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۳#link24 | احتجاج بر انحصار ربوبيت در خداى سبحان]]


}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۰_بخش۶۸#link179 | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۰_بخش۶۸#link179 | تفسیر آیات]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
وَ مَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ مِنْ شَيْ‌ءٍ فَحُكْمُهُ إِلَى اللَّهِ ذلِكُمُ اللَّهُ رَبِّي عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَيْهِ أُنِيبُ «10»
و هر چه را در آن اختلاف داريد پس حكمش با خداست، اين است خدايى كه پروردگار من است. تنها بر او توكّل كرده‌ام و تنها به سوى او انابه مى‌كنم.
===نکته ها===
تا وقتى كه انسان هست اختلاف نظر نيز هست و تا اختلاف نظر هست مراجعه به قانون الهى و دين لازم است. پس نمى‌توان ادّعا كرد كه به دين نيازى نيست.
در اين آيه، كلمه‌ى‌ «تَوَكَّلْتُ» در قالب ماضى و كلمه‌ «أُنِيبُ» در قالب مضارع ذكر شده كه شايد بتوان گفت: توكّل برخاسته از ايمانى ثابت ولى انابه در هر روز و هر لحظه لازم است.
كلمه‌ «عَلَيْهِ» و «إِلَيْهِ» مقدّم بر «تَوَكَّلْتُ» و «أُنِيبُ» آمده است، يعنى نه بر ديگرى توكّل كنيد و نه به ديگران مراجعه نماييد.
===پیام ها===
1- دين، تنها پاسخ گوى مسائل اخلاقى و اعتقادى نيست، بلكه در هر چه از مسائل سياسى، اقتصادى و ... اختلاف داريد دين پاسخگوست. «وَ مَا اخْتَلَفْتُمْ‌
جلد 8 - صفحه 379
فِيهِ مِنْ شَيْ‌ءٍ»
2- در اسلام بن بست وجود ندارد. وَ مَا اخْتَلَفْتُمْ‌ ... فَحُكْمُهُ إِلَى اللَّهِ‌
3- حل اختلاف از شئون ربوبيّت است. «ذلِكُمُ اللَّهُ رَبِّي»
4- به هنگام اختلاف به خدا رجوع كنيد و بر او توكّل و انابه نماييد و هر حكمى صادر كرد از انجام آن نگران نباشيد. فَحُكْمُهُ إِلَى اللَّهِ‌ ... عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَيْهِ أُنِيبُ‌
5- توكّل و انابه نتيجه ايمان به ربوبيّت خداست. «اللَّهُ رَبِّي عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَيْهِ أُنِيبُ»
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ مَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ مِنْ شَيْ‌ءٍ فَحُكْمُهُ إِلَى اللَّهِ ذلِكُمُ اللَّهُ رَبِّي عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَيْهِ أُنِيبُ «10»
بعد از آن حكايت قول رسول فرمايد به مؤمنان كه:
وَ مَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ‌: و آنچه اختلاف مى‌كنيد اى مؤمنان در آن با كافران يا ميان خود، مِنْ شَيْ‌ءٍ: از چيزى از امور دينيه و دنيويه، فَحُكْمُهُ إِلَى اللَّهِ‌: پس حكم آن مفوض است به خدا، يعنى روز قيامت كه ميزان عدل را نصب كنند، حق تعالى حكم فرمايد به حقيت محق و بطلان باطل ميان شما و ايشان. مراد حكم به ثواب مؤمنين و عقوبت كافرين و مبطلين است. نزد بعضى معنى آنكه:
آنچه اختلاف كنيد از علوم متعلقه تكليف يا در احكام حلال و حرام يا منازعه امرى از امور، پس برگردانيد حكم او را به خدا و رسول، چنانچه در آيه ديگر فرمايد: «فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِي شَيْ‌ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ».
ذلِكُمُ اللَّهُ رَبِّي‌: آن ذاتى كه حقّيت حكم صفت او است پروردگار من،
----
«1» برهان ج 4 ص 118 حديث 1 بنقل از ابن شهر آشوب.
جلد 11 - صفحه 402
عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ‌: بر او نه بر غير او توكل كردم در رد كيد دشمنان دين و در همه امور جميع مهمات خود را به او واگذار نمودم. وَ إِلَيْهِ أُنِيبُ‌: و بسوى او بازگردانيده مى‌شوم نه غير او، چه مرجع تمام بندگان بسوى اوست.
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ اللَّهُ حَفِيظٌ عَلَيْهِمْ وَ ما أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ «6» وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ قُرْآناً عَرَبِيًّا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى‌ وَ مَنْ حَوْلَها وَ تُنْذِرَ يَوْمَ الْجَمْعِ لا رَيْبَ فِيهِ فَرِيقٌ فِي الْجَنَّةِ وَ فَرِيقٌ فِي السَّعِيرِ «7» وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَهُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لكِنْ يُدْخِلُ مَنْ يَشاءُ فِي رَحْمَتِهِ وَ الظَّالِمُونَ ما لَهُمْ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصِيرٍ «8» أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِيُّ وَ هُوَ يُحْيِ الْمَوْتى‌ وَ هُوَ عَلى‌ كُلِّ شَيْ‌ءٍ قَدِيرٌ «9» وَ مَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ مِنْ شَيْ‌ءٍ فَحُكْمُهُ إِلَى اللَّهِ ذلِكُمُ اللَّهُ رَبِّي عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَيْهِ أُنِيبُ «10»
ترجمه‌
و آنانكه گرفتند غير از او دوستان و ياورانى خدا نگهبان است بر آنها و نيستى تو بر آنها گماشته‌
و اينچنين وحى كرديم بتو قرآنى عربى تا بيم دهى اهل مكّه و هر كه را در اطراف آن است و بيم دهى از روز اجتماع تمام خلق نيست شكى در آن دسته‌اى در بهشت و دسته‌اى در دوزخند
و اگر خواسته بود خدا هر آينه قرار داده بود آنها را جماعت و گروهى واحد و ليكن داخل ميكند هر كه را ميخواهد در رحمتش و ستمكاران نيست براى آنها دوستى و نه يارى كننده‌اى‌
بلى گرفتند غير از او دوستانى و خداوند او است دوست و او زنده ميكند مردگانرا و او بر همه چيز توانا است‌
و آنچه اختلاف كرديد در آن از چيزى پس حكمش بسوى خدا است آن حكمفرماى شما خدا پروردگار من است باو واگذاردم كارم را و بسويش بازگشت مينمايم.
تفسير
خداوند متعال بعد از بيان عظمت خود و اشاره باختصاص حمد و ثنا و
----
جلد 4 صفحه 570
طلب رحمت و مغفرت بمقام ربوبى تهديد فرموده كفّار مكّه را كه جز خداوند معبودهاى باطلى را براى خودشان يار و ياور و مددكار و خداوندگار قرار دادند و آنها را ستايش و پرستش ميكنند و از آنها انتظار اجابت دعا و شفاعت گناه دارند چون به پيغمبر خود فرموده كه خداى بر حق مراقب اعمال و افعال آنان است و مجازات ميفرمايد آنها را بر حسب استحقاقشان و تو مسئول عمليّات آنها نيستى و نبايد از طرف آنها بامرى قيام نمائى و چنانچه خداوند وحى فرمود بتو و انبياء گذشته معارف حقّه را كه در آيات سابقه ذكر شد وحى فرموده است بتو قرآن را بزبان عربى فصيح كه اكمل و اشرف زبانها است براى آنكه بترسانى اهل مكّه را كه امّ القرى خوانده شده براى آنكه زمين از زير آن منبسط گشته و كسانيرا كه در اطراف آن يعنى ساير بلاد زمين سكونت دارند و بايد بجانب كعبه نماز بخوانند چنانچه در سوره انعام ذيل آيه و هذا كتاب انزلناه مبارك مفصّلا بيان شد از عذاب الهى و از روز قيامت كه روز حشر و جمع نمودن خلق اوّلين و آخرين است در صحراى محشر و شك و شبهه‌اى در آن نبايد باشد كه واقع خواهد شد و بيايد بخواست خدا و مردم در آنروز دو دسته شوند يك دسته ببهشت روند و متنعّم بنعم ابدى گردند و يك دسته در آتش سوزان جهنّم جاى گيرند در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه يكروز پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم خطبه خواند پس دست راست خود را بلند فرمود با آنكه مشت او بسته بود و فرمود اى مردم در دست من چيست عرضه داشتند خدا و پيغمبر او داناترند پس فرمود در آن نامهاى اهل بهشت است و نامهاى پدران و كسان آنها تا روز قيامت پس بلند فرمود دست چپ خود را و فرمود اى مردم آيا ميدانيد در كف من چيست عرضه داشتند خدا و پيغمبر او داناترند پس فرمود نامهاى اهل آتش است و نامهاى پدران و كسان آنها تا روز قيامت بعد فرمود خدا بعدل حكم كرد خدا بعدل حكم كرد فرقه‌اى در بهشت و فرقه‌اى در آتشند و خداوند ميفرمايد كه اگر ميخواست خدا مردم تمامى متديّن بدين حق باشند اگر چه بغير اختيار باشد قرار ميداد آنها را اهل يك دين حق كه اسلام است قهرا و بلا اختيار مانند ملائكه ولى خدا ميخواهد مردم بتأمّل و تفكّر در آيات و باختيار خودشان داخل در دين اسلام شوند و باستحقاق بنعيم جنان‌
----
جلد 4 صفحه 571
برسند تا لذّت آنها اكمل و مقامشان ارفع باشد و رحمت خداوند بمورد و محلّ قابل برسد و كسانيكه ظلم نمودند بر خودشان بشرك و كفر و اعراض از ذكر خدا و پيغمبر و امام بحق و آزار نمودند ايشان را بانكار و تكذيب نيست براى آنها در قيامت دوست و ياورى كه بتواند با آنها كمكى نمايد و از آنان دفع عذابى كند بلى آنها بجز خدا ياران و ياورانى اتّخاذ نمودند براى خودشان باميد آنكه شفاعت نمايند و كمك كنند در حوائج آنها غافل از آنكه ولى و والى و مولى و خداوندگار و نگهبان و نگهدار بندگان خداى بحقّ است نه بت و معبودهاى باطل ديگر و او است كه زنده ميكند مردگانرا در روز موعود و بر هر امرى از اماته و احياء و نگهبانى و نگهدارى و يارى و ياورى بندگان قدرت دارد و در محلّ خود اعمال ميفرمايد و آنچه را اختلاف نمايند مردم در آن از دين و مذهب و معارف و احكام حكم آن در دنيا به بيان حق و باطل و در آخرت بارائه دادن محقّ و مبطل با خدا است بگو اى پيغمبر اين خداى حاكم بحقّى كه شما داريد پروردگار من است من در تمام امور بخداى خود توكّل و اعتماد مينمايم و در تمام حوائج خود باو رجوع نموده و توسّل ميجويم شما هم بايد مانند من باشيد و تبعيّت از رويّه من نمائيد.
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ مَا اختَلَفتُم‌ فِيه‌ِ مِن‌ شَي‌ءٍ فَحُكمُه‌ُ إِلَي‌ اللّه‌ِ ذلِكُم‌ُ اللّه‌ُ رَبِّي‌ عَلَيه‌ِ تَوَكَّلت‌ُ وَ إِلَيه‌ِ أُنِيب‌ُ «10»
و آنچه‌ اختلاف‌ كرديد ‌در‌ ‌او‌ ‌از‌ ‌هر‌ شيئي‌ ‌پس‌ حكم‌ ‌او‌ بسوي‌ ‌خدا‌ ‌است‌ اينست‌ خداوندي‌ ‌که‌ پروردگار ‌من‌ ‌است‌ ‌بر‌ ‌او‌ ‌است‌ توكل‌ ‌من‌ و بسوي‌ ‌او‌ ‌است‌ بازگشت‌ ‌من‌.
وَ مَا اختَلَفتُم‌ فِيه‌ِ مِن‌ شَي‌ءٍ عموم‌ دارد مطلق‌ اختلافات‌ ‌را‌ شامل‌ ميشود چه‌ اختلاف‌ ‌در‌ مذاهب‌ و اديان‌ ‌باشد‌ مثل‌ اختلاف‌ يهود و نصاري‌ و كفّار و مسلمين‌ و مشركين‌ و موحدين‌ و چه‌ اختلاف‌ ‌بين‌ مسلمين‌ درباره خلفاء حقه‌ و باطله‌ و چه‌ اختلاف‌ ‌در‌ شيعه‌ درباره امامت‌ واقفيه‌ حنفيّه‌ و اثني‌ عشريه‌ و چه‌ اختلاف‌ ‌در‌ احكام‌ شرعيه‌ ‌باشد‌ مثل‌ مذاهب‌ خمسه‌:
حنفي‌ مالكي‌ حنبلي‌ شافعي‌ اماميه‌ ‌که‌ ‌در‌ نوع‌ احكام‌ اختلاف‌ دارند و چه‌ اختلاف‌ ‌در‌ باب‌ ترافعات‌ تمام‌ اينها.
فَحُكمُه‌ُ إِلَي‌ اللّه‌ِ بايد رجوع‌ كرد بفرمايشات‌ ‌او‌ و ‌بر‌ طبق‌ دستورات‌ ‌او‌ عمل‌ كرد و ‌اگر‌ سر ‌خود‌ و پيش‌ ‌خود‌ عملي‌ انجام‌ داديد و مذهبي‌ اختيار كرديد و طريقه‌اي‌ اتخاذ نموديد فرداي‌ قيامت‌ ‌در‌ محكمه عدل‌ الهي‌ ‌بين‌ حق‌ و باطل‌ حكم‌ ميفرمايد و ‌هر‌ ‌که‌ ‌را‌ بجزاء ‌خود‌ ميرساند.
ذلِكُم‌ُ اللّه‌ُ رَبِّي‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ دستور و فرمان‌ خداي‌ متعال‌ پروردگار ‌من‌.
جلد 15 - صفحه 461
عَلَيه‌ِ تَوَكَّلت‌ُ توكل‌ ايكال‌ كليه امور ‌است‌ بخداي‌ متعال‌ چه‌ امور شخصيه‌ انفراديه‌ ‌باشد‌ ‌از‌ امر رزق‌ و صحت‌ و سلامت‌ و عزت‌ و غني‌ ‌از‌ توسعه‌ و ضيق‌ ‌که‌ ‌هر‌ چه‌ ‌او‌ تقدير فرموده‌ و ‌هر‌ نحوي‌ صلاح‌ دانسته‌ رفتار فرمايد بكلي‌ نظر ‌از‌ اسباب‌ و وسائط و وسائل‌ بايد برداشت‌ وَ مَن‌ يَتَوَكَّل‌ عَلَي‌ اللّه‌ِ فَهُوَ حَسبُه‌ُ إِن‌َّ اللّه‌َ بالِغ‌ُ أَمرِه‌ِ قَد جَعَل‌َ اللّه‌ُ لِكُل‌ِّ شَي‌ءٍ قَدراً‌-‌ طلاق‌ آيه 3‌-‌ و چه‌ امور نوعيّه اجتماعيّه‌ ‌باشد‌ و ‌در‌ باب‌ معاشرات‌ و مراودات‌ و معاملات‌ طبق‌ تقديرات‌ ‌او‌ تسليم‌ ‌باشد‌ خوديتي‌ ‌از‌ ‌خود‌ نشان‌ ندهد قلبش‌ آرام‌ ‌باشد‌.
تو كار ‌خود‌ ‌به‌ ‌خدا‌ واگذار و خوشدل‌ باش‌ ||  ‌که‌ رحم‌ ‌اگر‌ نكند مدّعي‌ ‌خدا‌ بكند
و ‌اينکه‌ توكل‌ ‌از‌ شئون‌ توحيد افعالي‌ ‌است‌.
وَ إِلَيه‌ِ أُنِيب‌ُ انابه‌ رجوع‌ ‌الي‌ الحق‌ ‌است‌ و دو قسم‌ رجوع‌ داريم‌ يكي‌ درباره قيامت‌ ‌که‌ رجوع‌ تمام‌ بندگان‌ ‌است‌ بسوي‌ ‌او‌ إِنّا لِلّه‌ِ وَ إِنّا إِلَيه‌ِ راجِعُون‌َ‌-‌ بقره‌ آيه 151‌-‌ و يكي‌ ‌در‌ مورد امور و پيشامدها ‌هر‌ چه‌ هست‌ و ‌هر‌ ‌که‌ هست‌ بايد ارجاع‌ كند بتقدير الهي‌.
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
]
(آیه 10)- و در این آیه چهارمین دلیل ولایت او را به این صورت شرح می‌دهد: «و در هر چیز اختلاف کنید داوری و حکمش با خداست، و تنها اوست که می‌تواند به اختلافات شما پایان دهد (وَ مَا اخْتَلَفْتُمْ فِیهِ مِنْ شَیْ‌ءٍ فَحُکْمُهُ إِلَی اللَّهِ).
آری! یکی از شؤون ولایت آن است که بتواند به اختلافات کسانی که تحت ولایت او هستند با داوری صحیحش پایان دهد.
بعد از ذکر این دلائل مختلف بر انحصار مقام ولایت در ذات پاک خداوند از قول پیامبرش صلّی اللّه علیه و اله می‌گوید: «این است خداوند پروردگار من» با این اوصاف کمالیه (ذلِکُمُ اللَّهُ رَبِّی).
و به همین دلیل من او را ولی و یاور خود برگزیده‌ام «بر او توکل کردم و به سوی او (در مشکلات و گرفتاریها و لغزشها) باز می‌گردم» (عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ أُنِیبُ).
}}
|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>



نسخهٔ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۵:۴۷


ترجمه

در هر چیز اختلاف کنید، داوریش با خداست؛ این است خداوند، پروردگار من، بر او توکّل کرده‌ام و به سوی او بازمی‌گردم!

|و در باره‌ى هر چه اختلاف كرديد، حكمش با خداست. اين خداى يكتا است كه پروردگار من است بر او توكل كرده‌ام و به او روى مى‌آورم
و در باره هر چيزى اختلاف پيدا كرديد، داوريش به خدا [ارجاع مى‌گردد]. چنين خدايى پروردگار من است. بر او توكل كردم و به سوى او بازمى‌گردم.
و آنچه در آن اختلاف و نزاع کردید حکم آن به خدا (و احکام خدا) راجع است، همان خدا (ی آفریننده عالم و آدم) پروردگار من است که بر او توکل کرده و به درگاه او به تضرّع باز می‌گردم.
و آنچه را [از امور دین، عقاید و احکام] در آن اختلاف دارید، داوری اش با خداست. این است خدا پروردگار من، بر او توکل کردم و به او باز می گردم.
در هر چه اختلاف مى‌كنيد حكمش با خداست. اين خداى يكتا پروردگار من است. بر او توكل كردم و به او روى مى‌آورم.
و در هر آنچه اختلاف نظر پیدا کنید، حکمش با خداوند است، چنین است خداوند، پروردگار من که بر او توکل کرده‌ام و به درگاهش روی آورده‌ام‌
و آنچه در آن اختلاف كرديد، هر چه باشد، پس حكمش با خداست، اين است خداى، پروردگار من، تنها بر او توكل كردم و به او بازمى‌گردم- روى دل به او مى‌كنم-.
در هر چیزی که اختلاف داشته باشید، داوری آن به خدا واگذار می‌گردد (و کتاب قرآن قانون دادگاه یزدان است و در پرتو آن کشمکشها باید فیصله پیدا کند). چنین داوری خدا است که پروردگار من است و من بدو پشت می‌بندم، (و برای قضاوت در منازعات، و رفع اختلافات، و حلّ مشکلات) به (کتاب) او مراجعه می‌کنم.
و درباره‌ی هر چیزی اختلاف کردید، پس حکمش تنها سوی خداست. این پروردگار من است. تنها بر او توکّل کردم و تنها سوی او پیاپی بازمی‌گردم.
و آنچه اختلاف کردید در آن از چیزی پس حکمش بسوی خدا است این است خدا پروردگار من بر او توکّل کنم و بسوی او بازگردم‌


الشورى ٩ آیه ١٠ الشورى ١١
سوره : سوره الشورى
نزول : ١٢ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٧
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«فَحُکْمُهُ إِلَی اللهِ»: داوری آن به خدا واگذار می‌گردد. مراد مراجعه به قرآن و رهنمود گرفتن از آن است. البتّه پس از قرآن، مراجعه به سنّت نبوی است (نگا: نساء / ). «أُنِیبُ»: مراجعه می‌کنم (نگا: هود / ، رعد / ، زمر / ).

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ مَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ مِنْ شَيْ‌ءٍ فَحُكْمُهُ إِلَى اللَّهِ ذلِكُمُ اللَّهُ رَبِّي عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَيْهِ أُنِيبُ «10»

و هر چه را در آن اختلاف داريد پس حكمش با خداست، اين است خدايى كه پروردگار من است. تنها بر او توكّل كرده‌ام و تنها به سوى او انابه مى‌كنم.

نکته ها

تا وقتى كه انسان هست اختلاف نظر نيز هست و تا اختلاف نظر هست مراجعه به قانون الهى و دين لازم است. پس نمى‌توان ادّعا كرد كه به دين نيازى نيست.

در اين آيه، كلمه‌ى‌ «تَوَكَّلْتُ» در قالب ماضى و كلمه‌ «أُنِيبُ» در قالب مضارع ذكر شده كه شايد بتوان گفت: توكّل برخاسته از ايمانى ثابت ولى انابه در هر روز و هر لحظه لازم است.

كلمه‌ «عَلَيْهِ» و «إِلَيْهِ» مقدّم بر «تَوَكَّلْتُ» و «أُنِيبُ» آمده است، يعنى نه بر ديگرى توكّل كنيد و نه به ديگران مراجعه نماييد.

پیام ها

1- دين، تنها پاسخ گوى مسائل اخلاقى و اعتقادى نيست، بلكه در هر چه از مسائل سياسى، اقتصادى و ... اختلاف داريد دين پاسخگوست. «وَ مَا اخْتَلَفْتُمْ‌

جلد 8 - صفحه 379

فِيهِ مِنْ شَيْ‌ءٍ»

2- در اسلام بن بست وجود ندارد. وَ مَا اخْتَلَفْتُمْ‌ ... فَحُكْمُهُ إِلَى اللَّهِ‌

3- حل اختلاف از شئون ربوبيّت است. «ذلِكُمُ اللَّهُ رَبِّي»

4- به هنگام اختلاف به خدا رجوع كنيد و بر او توكّل و انابه نماييد و هر حكمى صادر كرد از انجام آن نگران نباشيد. فَحُكْمُهُ إِلَى اللَّهِ‌ ... عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَيْهِ أُنِيبُ‌

5- توكّل و انابه نتيجه ايمان به ربوبيّت خداست. «اللَّهُ رَبِّي عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَيْهِ أُنِيبُ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ مَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ مِنْ شَيْ‌ءٍ فَحُكْمُهُ إِلَى اللَّهِ ذلِكُمُ اللَّهُ رَبِّي عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَيْهِ أُنِيبُ «10»

بعد از آن حكايت قول رسول فرمايد به مؤمنان كه:

وَ مَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ‌: و آنچه اختلاف مى‌كنيد اى مؤمنان در آن با كافران يا ميان خود، مِنْ شَيْ‌ءٍ: از چيزى از امور دينيه و دنيويه، فَحُكْمُهُ إِلَى اللَّهِ‌: پس حكم آن مفوض است به خدا، يعنى روز قيامت كه ميزان عدل را نصب كنند، حق تعالى حكم فرمايد به حقيت محق و بطلان باطل ميان شما و ايشان. مراد حكم به ثواب مؤمنين و عقوبت كافرين و مبطلين است. نزد بعضى معنى آنكه:

آنچه اختلاف كنيد از علوم متعلقه تكليف يا در احكام حلال و حرام يا منازعه امرى از امور، پس برگردانيد حكم او را به خدا و رسول، چنانچه در آيه ديگر فرمايد: «فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِي شَيْ‌ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ».

ذلِكُمُ اللَّهُ رَبِّي‌: آن ذاتى كه حقّيت حكم صفت او است پروردگار من،


«1» برهان ج 4 ص 118 حديث 1 بنقل از ابن شهر آشوب.

جلد 11 - صفحه 402

عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ‌: بر او نه بر غير او توكل كردم در رد كيد دشمنان دين و در همه امور جميع مهمات خود را به او واگذار نمودم. وَ إِلَيْهِ أُنِيبُ‌: و بسوى او بازگردانيده مى‌شوم نه غير او، چه مرجع تمام بندگان بسوى اوست.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ اللَّهُ حَفِيظٌ عَلَيْهِمْ وَ ما أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ «6» وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ قُرْآناً عَرَبِيًّا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى‌ وَ مَنْ حَوْلَها وَ تُنْذِرَ يَوْمَ الْجَمْعِ لا رَيْبَ فِيهِ فَرِيقٌ فِي الْجَنَّةِ وَ فَرِيقٌ فِي السَّعِيرِ «7» وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَهُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لكِنْ يُدْخِلُ مَنْ يَشاءُ فِي رَحْمَتِهِ وَ الظَّالِمُونَ ما لَهُمْ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصِيرٍ «8» أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِيُّ وَ هُوَ يُحْيِ الْمَوْتى‌ وَ هُوَ عَلى‌ كُلِّ شَيْ‌ءٍ قَدِيرٌ «9» وَ مَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ مِنْ شَيْ‌ءٍ فَحُكْمُهُ إِلَى اللَّهِ ذلِكُمُ اللَّهُ رَبِّي عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَيْهِ أُنِيبُ «10»

ترجمه‌

و آنانكه گرفتند غير از او دوستان و ياورانى خدا نگهبان است بر آنها و نيستى تو بر آنها گماشته‌

و اينچنين وحى كرديم بتو قرآنى عربى تا بيم دهى اهل مكّه و هر كه را در اطراف آن است و بيم دهى از روز اجتماع تمام خلق نيست شكى در آن دسته‌اى در بهشت و دسته‌اى در دوزخند

و اگر خواسته بود خدا هر آينه قرار داده بود آنها را جماعت و گروهى واحد و ليكن داخل ميكند هر كه را ميخواهد در رحمتش و ستمكاران نيست براى آنها دوستى و نه يارى كننده‌اى‌

بلى گرفتند غير از او دوستانى و خداوند او است دوست و او زنده ميكند مردگانرا و او بر همه چيز توانا است‌

و آنچه اختلاف كرديد در آن از چيزى پس حكمش بسوى خدا است آن حكمفرماى شما خدا پروردگار من است باو واگذاردم كارم را و بسويش بازگشت مينمايم.

تفسير

خداوند متعال بعد از بيان عظمت خود و اشاره باختصاص حمد و ثنا و


جلد 4 صفحه 570

طلب رحمت و مغفرت بمقام ربوبى تهديد فرموده كفّار مكّه را كه جز خداوند معبودهاى باطلى را براى خودشان يار و ياور و مددكار و خداوندگار قرار دادند و آنها را ستايش و پرستش ميكنند و از آنها انتظار اجابت دعا و شفاعت گناه دارند چون به پيغمبر خود فرموده كه خداى بر حق مراقب اعمال و افعال آنان است و مجازات ميفرمايد آنها را بر حسب استحقاقشان و تو مسئول عمليّات آنها نيستى و نبايد از طرف آنها بامرى قيام نمائى و چنانچه خداوند وحى فرمود بتو و انبياء گذشته معارف حقّه را كه در آيات سابقه ذكر شد وحى فرموده است بتو قرآن را بزبان عربى فصيح كه اكمل و اشرف زبانها است براى آنكه بترسانى اهل مكّه را كه امّ القرى خوانده شده براى آنكه زمين از زير آن منبسط گشته و كسانيرا كه در اطراف آن يعنى ساير بلاد زمين سكونت دارند و بايد بجانب كعبه نماز بخوانند چنانچه در سوره انعام ذيل آيه و هذا كتاب انزلناه مبارك مفصّلا بيان شد از عذاب الهى و از روز قيامت كه روز حشر و جمع نمودن خلق اوّلين و آخرين است در صحراى محشر و شك و شبهه‌اى در آن نبايد باشد كه واقع خواهد شد و بيايد بخواست خدا و مردم در آنروز دو دسته شوند يك دسته ببهشت روند و متنعّم بنعم ابدى گردند و يك دسته در آتش سوزان جهنّم جاى گيرند در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه يكروز پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم خطبه خواند پس دست راست خود را بلند فرمود با آنكه مشت او بسته بود و فرمود اى مردم در دست من چيست عرضه داشتند خدا و پيغمبر او داناترند پس فرمود در آن نامهاى اهل بهشت است و نامهاى پدران و كسان آنها تا روز قيامت پس بلند فرمود دست چپ خود را و فرمود اى مردم آيا ميدانيد در كف من چيست عرضه داشتند خدا و پيغمبر او داناترند پس فرمود نامهاى اهل آتش است و نامهاى پدران و كسان آنها تا روز قيامت بعد فرمود خدا بعدل حكم كرد خدا بعدل حكم كرد فرقه‌اى در بهشت و فرقه‌اى در آتشند و خداوند ميفرمايد كه اگر ميخواست خدا مردم تمامى متديّن بدين حق باشند اگر چه بغير اختيار باشد قرار ميداد آنها را اهل يك دين حق كه اسلام است قهرا و بلا اختيار مانند ملائكه ولى خدا ميخواهد مردم بتأمّل و تفكّر در آيات و باختيار خودشان داخل در دين اسلام شوند و باستحقاق بنعيم جنان‌


جلد 4 صفحه 571

برسند تا لذّت آنها اكمل و مقامشان ارفع باشد و رحمت خداوند بمورد و محلّ قابل برسد و كسانيكه ظلم نمودند بر خودشان بشرك و كفر و اعراض از ذكر خدا و پيغمبر و امام بحق و آزار نمودند ايشان را بانكار و تكذيب نيست براى آنها در قيامت دوست و ياورى كه بتواند با آنها كمكى نمايد و از آنان دفع عذابى كند بلى آنها بجز خدا ياران و ياورانى اتّخاذ نمودند براى خودشان باميد آنكه شفاعت نمايند و كمك كنند در حوائج آنها غافل از آنكه ولى و والى و مولى و خداوندگار و نگهبان و نگهدار بندگان خداى بحقّ است نه بت و معبودهاى باطل ديگر و او است كه زنده ميكند مردگانرا در روز موعود و بر هر امرى از اماته و احياء و نگهبانى و نگهدارى و يارى و ياورى بندگان قدرت دارد و در محلّ خود اعمال ميفرمايد و آنچه را اختلاف نمايند مردم در آن از دين و مذهب و معارف و احكام حكم آن در دنيا به بيان حق و باطل و در آخرت بارائه دادن محقّ و مبطل با خدا است بگو اى پيغمبر اين خداى حاكم بحقّى كه شما داريد پروردگار من است من در تمام امور بخداى خود توكّل و اعتماد مينمايم و در تمام حوائج خود باو رجوع نموده و توسّل ميجويم شما هم بايد مانند من باشيد و تبعيّت از رويّه من نمائيد.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ مَا اختَلَفتُم‌ فِيه‌ِ مِن‌ شَي‌ءٍ فَحُكمُه‌ُ إِلَي‌ اللّه‌ِ ذلِكُم‌ُ اللّه‌ُ رَبِّي‌ عَلَيه‌ِ تَوَكَّلت‌ُ وَ إِلَيه‌ِ أُنِيب‌ُ «10»

و آنچه‌ اختلاف‌ كرديد ‌در‌ ‌او‌ ‌از‌ ‌هر‌ شيئي‌ ‌پس‌ حكم‌ ‌او‌ بسوي‌ ‌خدا‌ ‌است‌ اينست‌ خداوندي‌ ‌که‌ پروردگار ‌من‌ ‌است‌ ‌بر‌ ‌او‌ ‌است‌ توكل‌ ‌من‌ و بسوي‌ ‌او‌ ‌است‌ بازگشت‌ ‌من‌.

وَ مَا اختَلَفتُم‌ فِيه‌ِ مِن‌ شَي‌ءٍ عموم‌ دارد مطلق‌ اختلافات‌ ‌را‌ شامل‌ ميشود چه‌ اختلاف‌ ‌در‌ مذاهب‌ و اديان‌ ‌باشد‌ مثل‌ اختلاف‌ يهود و نصاري‌ و كفّار و مسلمين‌ و مشركين‌ و موحدين‌ و چه‌ اختلاف‌ ‌بين‌ مسلمين‌ درباره خلفاء حقه‌ و باطله‌ و چه‌ اختلاف‌ ‌در‌ شيعه‌ درباره امامت‌ واقفيه‌ حنفيّه‌ و اثني‌ عشريه‌ و چه‌ اختلاف‌ ‌در‌ احكام‌ شرعيه‌ ‌باشد‌ مثل‌ مذاهب‌ خمسه‌:

حنفي‌ مالكي‌ حنبلي‌ شافعي‌ اماميه‌ ‌که‌ ‌در‌ نوع‌ احكام‌ اختلاف‌ دارند و چه‌ اختلاف‌ ‌در‌ باب‌ ترافعات‌ تمام‌ اينها.

فَحُكمُه‌ُ إِلَي‌ اللّه‌ِ بايد رجوع‌ كرد بفرمايشات‌ ‌او‌ و ‌بر‌ طبق‌ دستورات‌ ‌او‌ عمل‌ كرد و ‌اگر‌ سر ‌خود‌ و پيش‌ ‌خود‌ عملي‌ انجام‌ داديد و مذهبي‌ اختيار كرديد و طريقه‌اي‌ اتخاذ نموديد فرداي‌ قيامت‌ ‌در‌ محكمه عدل‌ الهي‌ ‌بين‌ حق‌ و باطل‌ حكم‌ ميفرمايد و ‌هر‌ ‌که‌ ‌را‌ بجزاء ‌خود‌ ميرساند.

ذلِكُم‌ُ اللّه‌ُ رَبِّي‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ دستور و فرمان‌ خداي‌ متعال‌ پروردگار ‌من‌.

جلد 15 - صفحه 461

عَلَيه‌ِ تَوَكَّلت‌ُ توكل‌ ايكال‌ كليه امور ‌است‌ بخداي‌ متعال‌ چه‌ امور شخصيه‌ انفراديه‌ ‌باشد‌ ‌از‌ امر رزق‌ و صحت‌ و سلامت‌ و عزت‌ و غني‌ ‌از‌ توسعه‌ و ضيق‌ ‌که‌ ‌هر‌ چه‌ ‌او‌ تقدير فرموده‌ و ‌هر‌ نحوي‌ صلاح‌ دانسته‌ رفتار فرمايد بكلي‌ نظر ‌از‌ اسباب‌ و وسائط و وسائل‌ بايد برداشت‌ وَ مَن‌ يَتَوَكَّل‌ عَلَي‌ اللّه‌ِ فَهُوَ حَسبُه‌ُ إِن‌َّ اللّه‌َ بالِغ‌ُ أَمرِه‌ِ قَد جَعَل‌َ اللّه‌ُ لِكُل‌ِّ شَي‌ءٍ قَدراً‌-‌ طلاق‌ آيه 3‌-‌ و چه‌ امور نوعيّه اجتماعيّه‌ ‌باشد‌ و ‌در‌ باب‌ معاشرات‌ و مراودات‌ و معاملات‌ طبق‌ تقديرات‌ ‌او‌ تسليم‌ ‌باشد‌ خوديتي‌ ‌از‌ ‌خود‌ نشان‌ ندهد قلبش‌ آرام‌ ‌باشد‌.

تو كار ‌خود‌ ‌به‌ ‌خدا‌ واگذار و خوشدل‌ باش‌

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 10)- و در این آیه چهارمین دلیل ولایت او را به این صورت شرح می‌دهد: «و در هر چیز اختلاف کنید داوری و حکمش با خداست، و تنها اوست که می‌تواند به اختلافات شما پایان دهد (وَ مَا اخْتَلَفْتُمْ فِیهِ مِنْ شَیْ‌ءٍ فَحُکْمُهُ إِلَی اللَّهِ).

آری! یکی از شؤون ولایت آن است که بتواند به اختلافات کسانی که تحت ولایت او هستند با داوری صحیحش پایان دهد.

بعد از ذکر این دلائل مختلف بر انحصار مقام ولایت در ذات پاک خداوند از قول پیامبرش صلّی اللّه علیه و اله می‌گوید: «این است خداوند پروردگار من» با این اوصاف کمالیه (ذلِکُمُ اللَّهُ رَبِّی).

و به همین دلیل من او را ولی و یاور خود برگزیده‌ام «بر او توکل کردم و به سوی او (در مشکلات و گرفتاریها و لغزشها) باز می‌گردم» (عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ أُنِیبُ).

نکات آیه

۱ - خداوند، مرجع نهایى حل اختلافات بشرى است. (و ما اختلفتم فیه من شىء فحکمه إلى اللّه)

۲ - قیامت، صحنه روشن شدن حقایق و حل اختلافات انسان ها به وسیله خداوند (و ما اختلفتم فیه من شىء فحکمه إلى اللّه) برداشت یاد شده بنابر این نکته است که حکم الهى در «فحکمه» جنبه عینى و واقعى داشته باشد; یعنى، آشکارکردن حقایق در مورد اختلافات، با توجه به آیات پیشین - که در زمینه قیامت بود - به دست مى آید.

۳ - لزوم مراجعه به حکم خداوند در رفع اختلافات (و ما اختلفتم فیه من شىء فحکمه إلى اللّه)

۴ - رفع اختلافات و نزاع هاى بشر، از اهداف شریعت هاى الهى است. (و ما اختلفتم فیه من شىء فحکمه إلى اللّه) چنانچه «حکم» در آیه شریفه به معناى شریعت باشد، از این که رفع اختلافات منوط به حکم الهى شده است، مطلب بالا استفاده مى شود.

۵ - انسان ها بدون استمداد از شریعت الهى، از حل اختلافات خویش ناتوان اند. (و ما اختلفتم فیه من شىء فحکمه إلى اللّه) چنانچه جمله «فحکمه...» در مقام انشا باشد از ارجاع حکم به خداوند، مطلب بالا استفاده مى شود.

۶ - مقام ولایت و سرپرستى خداوند، مقتضى مرجعیت نهایى او براى رفع تنازعات بشرى است. (فاللّه هو الولىّ ... و ما اختلفتم فیه من شىء فحکمه إلى اللّه) از ارتباط این آیه با آیه قبل، مى توان استفاده کرد که ولایت خداوند، مقتضى مرجعیت او در حل اختلافات است.

۷ - توان مندى بر رفع اختلافات و داورى بایسته، از شؤون ولایت (فاللّه هو الولىّ ... و ما اختلفتم فیه من شىء)

۸ - ولایت منحصر و بى همتا، قدرت نامحدود و مرجعیت نهایى در تشریع و داورى، از ویژگى هاى پروردگار جهان (فاللّه هو الولىّ ... ذلکم اللّه ربّى)

۹ - پیامبر(ص) تحت ولایت و تربیت ویژه الهى (ذلکم اللّه ربّى)

۱۰ - توکل بر خداوند و انابه (رجوع در تمامى امور) به او، از خصلت هاى بارز پیامبر(ص) (اللّه ربّى علیه توکّلت و إلیه أنیب)

۱۱ - لزوم توکل، تنها بر خداوند و پذیرش مرجعیت وى در تمامى امور (اللّه ربّى علیه توکّلت و إلیه أنیب) از تقدم «علیه» بر «توکّلت» و «إلیه» بر «أنیب»، حصر استفاده مى شود.

۱۲ - توکل و انابه، ره آورد اعتقاد و باور به ربوبیت بى همتاى الهى (اللّه ربّى علیه توکّلت و إلیه أنیب)

موضوعات مرتبط

  • احکام: منشأ تشریع احکام ۸; نقش احکام ۳
  • اختلاف: اهمیت حل اختلاف ۴; مرجع حل اختلاف ۱، ۳، ۵، ۶، ۷
  • ادیان آسمانى: اهداف ادیان آسمانى ۴; نقش ادیان آسمانى ۵
  • انابه: منشأ انابه ۱۲
  • انسان: عجز انسان ها ۵
  • توکل: اهمیت توکل بر خدا ۱۱; توکل بر خدا ۱۰; منشأ توکل بر خدا ۱۲
  • جهان بینى: جهان بینى توحیدى ۸
  • خدا: آثار ولایت خدا ۶; اختصاصات خدا ۸; افعال خدا ۱، ۲; ربوبیت خدا ۹; قضاوت خدا ۸; وسعت قدرت خدا ۸; ولایت خدا ۸
  • عقیده: عقیده به توحید ربوبى ۱۲
  • قیامت: حل اختلاف در قیامت ۲; ظهور حقایق در قیامت ۲; ویژگیهاى قیامت ۲
  • محمد(ص): انابه محمد(ص) ۱۰; توکل محمد(ص) ۱۰; فضایل محمد(ص) ۱۰; مربى محمد(ص) ۹; ولایت بر محمد(ص) ۹
  • ولایت: شؤون ولایت ۷; مشمولان ولایت خدا ۹

منابع