الشورى ٨: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن سال نزول)
(QRobot edit)
خط ۲۶: خط ۲۶:
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۲#link14 | آيات ۷ - ۱۲ سوره شورى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۲#link14 | آيات ۷ - ۱۲ سوره شورى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۲#link15 | دعوت پيامبر اسلام (ص ) جهانى ، ولى تدريجى و مرحله به مرحله بوده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۲#link15 | دعوت پيامبر اسلام (ص ) جهانى ، ولى تدريجى و مرحله به مرحله بوده است]]
خط ۳۸: خط ۳۹:
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۳#link24 | احتجاج بر انحصار ربوبيت در خداى سبحان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۳#link24 | احتجاج بر انحصار ربوبيت در خداى سبحان]]


}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۰_بخش۶۸#link176 | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۰_بخش۶۸#link176 | تفسیر آیات]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَهُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لكِنْ يُدْخِلُ مَنْ يَشاءُ فِي رَحْمَتِهِ وَ الظَّالِمُونَ ما لَهُمْ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصِيرٍ «8»
و اگر خدا مى‌خواست مردم را امّت يگانه قرار مى‌داد (ولى سنّت خدا بر دادن اختيار به مردم است) و هر كس را كه بخواهد در رحمت خود وارد مى‌كند و براى ستمگران هيچ سرپرست و ياورى (در آن روز) نيست.
تفسير نور(10جلدى)، ج‌8، ص: 377
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَهُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لكِنْ يُدْخِلُ مَنْ يَشاءُ فِي رَحْمَتِهِ وَ الظَّالِمُونَ ما لَهُمْ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصِيرٍ «8»
وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ‌: و اگر خواستى خدا بر سبيل قهر و جبر خلقان را در اسلام در آورد، لَجَعَلَهُمْ أُمَّةً واحِدَةً: هر آينه قراردادى و گردانيدى امتى يكتا بر جاده هدايت و صراط مستقيم، وَ لكِنْ يُدْخِلُ مَنْ يَشاءُ: و لكن داخل فرمايد هر كه را مى‌خواهد، فِي رَحْمَتِهِ‌: در بهشت خود به سبب قبولى ايمان و طاعت. مراد آنكه مشيت و حكمت سبحانى اقتضا نموده كه همه مردمان را مكلف گرداند و مبناى بر اختيار باشد نه اخبار، تا هر كس به حسن اختيار مطيع و منقاد شد مستحق بهشت، و هر كه بسوء اختيار كافر و جاحد شد سزاوار جهنم گردد، پس بناى ثواب و عقاب بر تكليف است در زمان اختيار. وَ الظَّالِمُونَ ما لَهُمْ‌: و ستمكاران يعنى اهل كفر و ضلال نيست مر ايشان را، مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصِيرٍ: هيچ دوستى كه متولى كار ايشان گردد و نه يارى كه عذاب را از ايشان باز دارد.
جلد 11 - صفحه 400
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ اللَّهُ حَفِيظٌ عَلَيْهِمْ وَ ما أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ «6» وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ قُرْآناً عَرَبِيًّا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى‌ وَ مَنْ حَوْلَها وَ تُنْذِرَ يَوْمَ الْجَمْعِ لا رَيْبَ فِيهِ فَرِيقٌ فِي الْجَنَّةِ وَ فَرِيقٌ فِي السَّعِيرِ «7» وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَهُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لكِنْ يُدْخِلُ مَنْ يَشاءُ فِي رَحْمَتِهِ وَ الظَّالِمُونَ ما لَهُمْ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصِيرٍ «8» أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِيُّ وَ هُوَ يُحْيِ الْمَوْتى‌ وَ هُوَ عَلى‌ كُلِّ شَيْ‌ءٍ قَدِيرٌ «9» وَ مَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ مِنْ شَيْ‌ءٍ فَحُكْمُهُ إِلَى اللَّهِ ذلِكُمُ اللَّهُ رَبِّي عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَيْهِ أُنِيبُ «10»
ترجمه‌
و آنانكه گرفتند غير از او دوستان و ياورانى خدا نگهبان است بر آنها و نيستى تو بر آنها گماشته‌
و اينچنين وحى كرديم بتو قرآنى عربى تا بيم دهى اهل مكّه و هر كه را در اطراف آن است و بيم دهى از روز اجتماع تمام خلق نيست شكى در آن دسته‌اى در بهشت و دسته‌اى در دوزخند
و اگر خواسته بود خدا هر آينه قرار داده بود آنها را جماعت و گروهى واحد و ليكن داخل ميكند هر كه را ميخواهد در رحمتش و ستمكاران نيست براى آنها دوستى و نه يارى كننده‌اى‌
بلى گرفتند غير از او دوستانى و خداوند او است دوست و او زنده ميكند مردگانرا و او بر همه چيز توانا است‌
و آنچه اختلاف كرديد در آن از چيزى پس حكمش بسوى خدا است آن حكمفرماى شما خدا پروردگار من است باو واگذاردم كارم را و بسويش بازگشت مينمايم.
تفسير
خداوند متعال بعد از بيان عظمت خود و اشاره باختصاص حمد و ثنا و
----
جلد 4 صفحه 570
طلب رحمت و مغفرت بمقام ربوبى تهديد فرموده كفّار مكّه را كه جز خداوند معبودهاى باطلى را براى خودشان يار و ياور و مددكار و خداوندگار قرار دادند و آنها را ستايش و پرستش ميكنند و از آنها انتظار اجابت دعا و شفاعت گناه دارند چون به پيغمبر خود فرموده كه خداى بر حق مراقب اعمال و افعال آنان است و مجازات ميفرمايد آنها را بر حسب استحقاقشان و تو مسئول عمليّات آنها نيستى و نبايد از طرف آنها بامرى قيام نمائى و چنانچه خداوند وحى فرمود بتو و انبياء گذشته معارف حقّه را كه در آيات سابقه ذكر شد وحى فرموده است بتو قرآن را بزبان عربى فصيح كه اكمل و اشرف زبانها است براى آنكه بترسانى اهل مكّه را كه امّ القرى خوانده شده براى آنكه زمين از زير آن منبسط گشته و كسانيرا كه در اطراف آن يعنى ساير بلاد زمين سكونت دارند و بايد بجانب كعبه نماز بخوانند چنانچه در سوره انعام ذيل آيه و هذا كتاب انزلناه مبارك مفصّلا بيان شد از عذاب الهى و از روز قيامت كه روز حشر و جمع نمودن خلق اوّلين و آخرين است در صحراى محشر و شك و شبهه‌اى در آن نبايد باشد كه واقع خواهد شد و بيايد بخواست خدا و مردم در آنروز دو دسته شوند يك دسته ببهشت روند و متنعّم بنعم ابدى گردند و يك دسته در آتش سوزان جهنّم جاى گيرند در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه يكروز پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم خطبه خواند پس دست راست خود را بلند فرمود با آنكه مشت او بسته بود و فرمود اى مردم در دست من چيست عرضه داشتند خدا و پيغمبر او داناترند پس فرمود در آن نامهاى اهل بهشت است و نامهاى پدران و كسان آنها تا روز قيامت پس بلند فرمود دست چپ خود را و فرمود اى مردم آيا ميدانيد در كف من چيست عرضه داشتند خدا و پيغمبر او داناترند پس فرمود نامهاى اهل آتش است و نامهاى پدران و كسان آنها تا روز قيامت بعد فرمود خدا بعدل حكم كرد خدا بعدل حكم كرد فرقه‌اى در بهشت و فرقه‌اى در آتشند و خداوند ميفرمايد كه اگر ميخواست خدا مردم تمامى متديّن بدين حق باشند اگر چه بغير اختيار باشد قرار ميداد آنها را اهل يك دين حق كه اسلام است قهرا و بلا اختيار مانند ملائكه ولى خدا ميخواهد مردم بتأمّل و تفكّر در آيات و باختيار خودشان داخل در دين اسلام شوند و باستحقاق بنعيم جنان‌
----
جلد 4 صفحه 571
برسند تا لذّت آنها اكمل و مقامشان ارفع باشد و رحمت خداوند بمورد و محلّ قابل برسد و كسانيكه ظلم نمودند بر خودشان بشرك و كفر و اعراض از ذكر خدا و پيغمبر و امام بحق و آزار نمودند ايشان را بانكار و تكذيب نيست براى آنها در قيامت دوست و ياورى كه بتواند با آنها كمكى نمايد و از آنان دفع عذابى كند بلى آنها بجز خدا ياران و ياورانى اتّخاذ نمودند براى خودشان باميد آنكه شفاعت نمايند و كمك كنند در حوائج آنها غافل از آنكه ولى و والى و مولى و خداوندگار و نگهبان و نگهدار بندگان خداى بحقّ است نه بت و معبودهاى باطل ديگر و او است كه زنده ميكند مردگانرا در روز موعود و بر هر امرى از اماته و احياء و نگهبانى و نگهدارى و يارى و ياورى بندگان قدرت دارد و در محلّ خود اعمال ميفرمايد و آنچه را اختلاف نمايند مردم در آن از دين و مذهب و معارف و احكام حكم آن در دنيا به بيان حق و باطل و در آخرت بارائه دادن محقّ و مبطل با خدا است بگو اى پيغمبر اين خداى حاكم بحقّى كه شما داريد پروردگار من است من در تمام امور بخداى خود توكّل و اعتماد مينمايم و در تمام حوائج خود باو رجوع نموده و توسّل ميجويم شما هم بايد مانند من باشيد و تبعيّت از رويّه من نمائيد.
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ لَو شاءَ اللّه‌ُ لَجَعَلَهُم‌ أُمَّةً واحِدَةً وَ لكِن‌ يُدخِل‌ُ مَن‌ يَشاءُ فِي‌ رَحمَتِه‌ِ وَ الظّالِمُون‌َ ما لَهُم‌ مِن‌ وَلِي‌ٍّ وَ لا نَصِيرٍ «8»
و ‌اگر‌ مشيت‌ الهي‌ تعلق‌ گرفته‌ ‌بود‌ ‌هر‌ آينه‌ قرار ميداد تمام‌ افراد بشر ‌را‌ ‌بر‌ يك‌ طريقه واحده‌ ‌که‌ طريقه حقه‌ ‌باشد‌ و لكن‌ داخل‌ ميفرمايد ‌هر‌ ‌که‌ ‌را‌ ‌که‌ بخواهد ‌در‌ رحمت‌ ‌خود‌ و ظالمين‌ نيست‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌آنها‌ دوستي‌ و ناصري‌.
جلد 15 - صفحه 458
وَ لَو شاءَ اللّه‌ُ لَجَعَلَهُم‌ أُمَّةً واحِدَةً بطور الجاء و اضطراريا اسباب‌ معصيت‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌آنها‌ گرفته‌ ‌بود‌ ‌از‌ قوّه شهوت‌ و غضب‌ و وهم‌ ‌ يا ‌ راه‌ ‌را‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ بسته‌ ‌بود‌ قدرت‌ نداشتند لكن‌ كمالي‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌آنها‌ نبود چنانچه‌ ‌در‌ حيوانات‌ چنين‌ فرموده‌ و لذا تكليف‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ قرار نداده‌ و همچنين‌ ‌در‌ ملائكه‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ قواي‌ شهويه‌ و غضبيّه‌ و وهميه‌ ‌را‌ ندارند لذا بمقتضاي‌ حكمت‌ انسان‌ ‌را‌ فاعل‌ مختار قرارداد ‌هم‌ جنبه ملكي‌ ‌به‌ ‌او‌ عنايت‌ فرمود ‌که‌ قوه عقل‌ ‌باشد‌ و ‌هم‌ جنبه حيواني‌ ‌که‌ داراي‌ قواي‌ شهويه‌ و غضبيه‌ و وهميه‌ ‌باشد‌ و تكليف‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ معين‌ فرمود و راه‌ حق‌ و باطل‌ ‌را‌ بآنها نشان‌ داد ‌هم‌ بتوسط عقل‌ ‌که‌ ‌رسول‌ باطني‌ ‌باشد‌ ‌که‌ محسنات‌ عقليه‌ و مقبحات‌ ‌آن‌ ‌را‌ درك‌ كنند و ‌هم‌ انبياء فرستاد ‌که‌ راه‌ سعادت‌ و شقاوت‌ ‌را‌ بآنها نشان‌ دهند و سلب‌ اختيار ‌از‌ ‌آنها‌ نفرمود ‌تا‌ خوب‌ و بد، مؤمن‌ و كافر، مطيع‌ و عاصي‌ سعيد و شقي‌ ‌از‌ ‌هم‌ امتياز پيدا كنند.
وَ لكِن‌ يُدخِل‌ُ مَن‌ يَشاءُ فِي‌ رَحمَتِه‌ِ كساني‌ ‌که‌ باختيار طريقه حقه‌ ‌را‌ گرفتند و راه‌ سعادت‌ ‌را‌ پيمودند و ‌در‌ تحت‌ اطاعت‌ و فرمان‌ الهي‌ داخل‌ شدند ‌آنها‌ ‌را‌ مشمول‌ رحمت‌ ‌خود‌ فرموده‌ و سعادت‌ دنيا و آخرت‌ ‌را‌، نصيب‌ ‌آنها‌ قرار داده‌ و بهشت‌ ‌را‌ خصيصه ‌آنها‌ نموده‌.
وَ الظّالِمُون‌َ و كساني‌ ‌که‌ بخود ظلم‌ كردند نه‌ اعتناء بمحسنات‌ عقليه‌ كردند ‌که‌ گفتند ‌النّاس‌ يستسهلون‌ الذم‌ ‌في‌ قضاء الوتر و نه‌ ‌به‌ فرامين‌ الهي‌ و دستورات‌ انبياء توجه‌ كردند و ‌خود‌ ‌را‌ تابع‌ قواي‌ شهويه‌ و غضبيه‌ و وهميه‌ نمودند.
ما لَهُم‌ مِن‌ وَلِي‌ٍّ وَ لا نَصِيرٍ دوستي‌ ندارند ‌که‌ ‌آنها‌ ‌را‌ پناه‌ دهد و ناصري‌ ندارند ‌که‌ بآنها كمك‌ دهد.
459
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
]
(آیه 8)- از آنجا که آیه قبل بیانگر تقسیم مردم به دو گروه بود، در این آیه می‌افزاید: «و اگر خدا می‌خواست همه آنها را امت واحدی قرار می‌داد» (وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَهُمْ أُمَّةً واحِدَةً).
و به حکم اجبار هدایت می‌کرد اما ایمان اجباری چه ارزشی دارد؟ و چگونه می‌تواند معیار کمال انسانی گردد؟ تکامل واقعی آن است که انسان با اراده خویش، و در نهایت اختیار و آزادی طی کند.
این بزرگترین امتیازی است که خداوند به او داده، و راه تکامل را به صورت نامحدود به روی او گشوده است، این سنت غیر قابل تغییر الهی است.
سپس به مسأله مهم دیگری در این رابطه می‌پردازد و توصیف گروهی را که اهل بهشت و سعادتند در برابر گروهی که به دوزخ فرستاده می‌شوند با این عبارت بیان می‌کند: «ولی خداوند هر که را بخواهد در رحمت خود وارد می‌کند، و برای ظالمان ولی و یاوری نیست» (وَ لکِنْ یُدْخِلُ مَنْ یَشاءُ فِی رَحْمَتِهِ وَ الظَّالِمُونَ ما لَهُمْ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیرٍ).
}}
|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>



نسخهٔ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۵:۴۷


ترجمه

و اگر خدا می‌خواست همه آنها را امّت واحدی قرار می‌داد (و به زور هدایت می‌کرد، ولی هدایت اجباری سودی ندارد)؛ امّا خداوند هر کس را بخواهد در رحمتش وارد می‌کند، و برای ظالمان ولیّ و یاوری نیست.

و اگر خدا مى‌خواست، قطعا آنها را يك امت قرار مى‌داد [و همه را به اجبار هدايت مى‌كرد] ليكن او [آنها را مختار ساخت تا] هر كه را بخواهد به رحمت خويش درآورد، و ستمگران را هيچ ولىّ و ياورى نيست
و اگر خدا مى‌خواست، قطعاً آنان را امتى يگانه مى‌گردانيد، ليكن هر كه را بخواهد، به رحمت خويش درمى‌آورد و ستمگران نه يارى دارند و نه ياورى.
و اگر خدا می‌خواست (و در ازل صلاح نظام عالم می‌دانست) تمام خلایق را (به قهر) یک فرقه (مؤمن) قرار می‌داد و لیکن (برای امتحان چنین نخواسته تا) هر که را بخواهد به رحمت خود داخل کند و ستمکاران را هیچ یار و ناصری نباشد.
اگر خدا می خواست آنان را [از روی جبر بر محور هدایت] امت واحدی قرار می داد، ولی [هدایت اجباری فاقد ارزش است] هر که را بخواهد [در صورتی که ستمکار به آیات خدا نباشد] در رحمت خود در آورد؛ و ستمکاران را هیچ دوست و یاوری [که از عذاب نجاتشان دهد] نیست.
اگر خدا مى‌خواست همه را يك امت كرده بود. ولى او هر كه را كه بخواهد به رحمت خويش درآورد، و ستمكاران را هيچ دوست و ياورى نيست.
و اگر خداوند می‌خواست آنان را امت یگانه‌ای قرار می‌داد، ولی هرکس را که بخواهد در جوار رحمتش در می‌آورد، و ستمکاران [مشرک‌] یار و یاوری ندارند
و اگر خدا مى‌خواست هر آينه آنان را يك امت مى‌ساخت و ليكن هر كه را خواهد در بخشايش خود در آورد، و ستمكاران را هيچ دوست و ياورى نيست.
اگر خدا می‌خواست، همه‌ی مردمان را یک دین و یک آئین می‌کرد (و به جملگی ایشان یک نوع طرز تفکّر می‌داد و به یک راه رهبری می‌نمود) امّا خدا (به انسانها آزادی داده است، تا در پرتو آن راه یزدان یا راه شیطان را برگزینند، و بر اثر این انتخاب، به بهشت یا به دوزخ روند ... او) هر که را بخواهد غرق رحمت خود می‌کند (که مؤمنانند، و هر که را بخواهد وارد عذاب خود می‌گرداند که کافرانند) و کافران (در قیامت) نه دوستی دارند و نه یاوری.
و اگر خدا می‌خواست، همانا آنان را (به اجبار) امّتی یگانه می‌گردانید. و اما هر که را بخواهد، به رحمت خویش درمی‌آورد. و ستمگران (هرگز) نه هیچ پشتیبانی دارند و نه یاوری.
و اگر می‌خواست خدا هر آینه می‌گردانیدشان یک ملّت و لیکن درآرد هر که را خواهد در رحمتش و ستمگران را نیستشان یار و نه یاوری‌


الشورى ٧ آیه ٨ الشورى ٩
سوره : سوره الشورى
نزول : ١٢ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢٣
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«وَ لَوْ شَآءَ اللهُ لَجَعَلَهُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً ...»: (نگا: مائده / ، هود / . «وَلِیٍّ»: دوست. سرپرست. «نَصِیرٍ»: یاور. مددکار (نگا: بقره / . «الظَّالِمُونَ»: کافران (نگا: اعراف / ، هود / ).


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَهُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لكِنْ يُدْخِلُ مَنْ يَشاءُ فِي رَحْمَتِهِ وَ الظَّالِمُونَ ما لَهُمْ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصِيرٍ «8»

و اگر خدا مى‌خواست مردم را امّت يگانه قرار مى‌داد (ولى سنّت خدا بر دادن اختيار به مردم است) و هر كس را كه بخواهد در رحمت خود وارد مى‌كند و براى ستمگران هيچ سرپرست و ياورى (در آن روز) نيست.

تفسير نور(10جلدى)، ج‌8، ص: 377

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَهُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لكِنْ يُدْخِلُ مَنْ يَشاءُ فِي رَحْمَتِهِ وَ الظَّالِمُونَ ما لَهُمْ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصِيرٍ «8»

وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ‌: و اگر خواستى خدا بر سبيل قهر و جبر خلقان را در اسلام در آورد، لَجَعَلَهُمْ أُمَّةً واحِدَةً: هر آينه قراردادى و گردانيدى امتى يكتا بر جاده هدايت و صراط مستقيم، وَ لكِنْ يُدْخِلُ مَنْ يَشاءُ: و لكن داخل فرمايد هر كه را مى‌خواهد، فِي رَحْمَتِهِ‌: در بهشت خود به سبب قبولى ايمان و طاعت. مراد آنكه مشيت و حكمت سبحانى اقتضا نموده كه همه مردمان را مكلف گرداند و مبناى بر اختيار باشد نه اخبار، تا هر كس به حسن اختيار مطيع و منقاد شد مستحق بهشت، و هر كه بسوء اختيار كافر و جاحد شد سزاوار جهنم گردد، پس بناى ثواب و عقاب بر تكليف است در زمان اختيار. وَ الظَّالِمُونَ ما لَهُمْ‌: و ستمكاران يعنى اهل كفر و ضلال نيست مر ايشان را، مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصِيرٍ: هيچ دوستى كه متولى كار ايشان گردد و نه يارى كه عذاب را از ايشان باز دارد.

جلد 11 - صفحه 400


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ اللَّهُ حَفِيظٌ عَلَيْهِمْ وَ ما أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ «6» وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ قُرْآناً عَرَبِيًّا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى‌ وَ مَنْ حَوْلَها وَ تُنْذِرَ يَوْمَ الْجَمْعِ لا رَيْبَ فِيهِ فَرِيقٌ فِي الْجَنَّةِ وَ فَرِيقٌ فِي السَّعِيرِ «7» وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَهُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لكِنْ يُدْخِلُ مَنْ يَشاءُ فِي رَحْمَتِهِ وَ الظَّالِمُونَ ما لَهُمْ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصِيرٍ «8» أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِيُّ وَ هُوَ يُحْيِ الْمَوْتى‌ وَ هُوَ عَلى‌ كُلِّ شَيْ‌ءٍ قَدِيرٌ «9» وَ مَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ مِنْ شَيْ‌ءٍ فَحُكْمُهُ إِلَى اللَّهِ ذلِكُمُ اللَّهُ رَبِّي عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَيْهِ أُنِيبُ «10»

ترجمه‌

و آنانكه گرفتند غير از او دوستان و ياورانى خدا نگهبان است بر آنها و نيستى تو بر آنها گماشته‌

و اينچنين وحى كرديم بتو قرآنى عربى تا بيم دهى اهل مكّه و هر كه را در اطراف آن است و بيم دهى از روز اجتماع تمام خلق نيست شكى در آن دسته‌اى در بهشت و دسته‌اى در دوزخند

و اگر خواسته بود خدا هر آينه قرار داده بود آنها را جماعت و گروهى واحد و ليكن داخل ميكند هر كه را ميخواهد در رحمتش و ستمكاران نيست براى آنها دوستى و نه يارى كننده‌اى‌

بلى گرفتند غير از او دوستانى و خداوند او است دوست و او زنده ميكند مردگانرا و او بر همه چيز توانا است‌

و آنچه اختلاف كرديد در آن از چيزى پس حكمش بسوى خدا است آن حكمفرماى شما خدا پروردگار من است باو واگذاردم كارم را و بسويش بازگشت مينمايم.

تفسير

خداوند متعال بعد از بيان عظمت خود و اشاره باختصاص حمد و ثنا و


جلد 4 صفحه 570

طلب رحمت و مغفرت بمقام ربوبى تهديد فرموده كفّار مكّه را كه جز خداوند معبودهاى باطلى را براى خودشان يار و ياور و مددكار و خداوندگار قرار دادند و آنها را ستايش و پرستش ميكنند و از آنها انتظار اجابت دعا و شفاعت گناه دارند چون به پيغمبر خود فرموده كه خداى بر حق مراقب اعمال و افعال آنان است و مجازات ميفرمايد آنها را بر حسب استحقاقشان و تو مسئول عمليّات آنها نيستى و نبايد از طرف آنها بامرى قيام نمائى و چنانچه خداوند وحى فرمود بتو و انبياء گذشته معارف حقّه را كه در آيات سابقه ذكر شد وحى فرموده است بتو قرآن را بزبان عربى فصيح كه اكمل و اشرف زبانها است براى آنكه بترسانى اهل مكّه را كه امّ القرى خوانده شده براى آنكه زمين از زير آن منبسط گشته و كسانيرا كه در اطراف آن يعنى ساير بلاد زمين سكونت دارند و بايد بجانب كعبه نماز بخوانند چنانچه در سوره انعام ذيل آيه و هذا كتاب انزلناه مبارك مفصّلا بيان شد از عذاب الهى و از روز قيامت كه روز حشر و جمع نمودن خلق اوّلين و آخرين است در صحراى محشر و شك و شبهه‌اى در آن نبايد باشد كه واقع خواهد شد و بيايد بخواست خدا و مردم در آنروز دو دسته شوند يك دسته ببهشت روند و متنعّم بنعم ابدى گردند و يك دسته در آتش سوزان جهنّم جاى گيرند در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه يكروز پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم خطبه خواند پس دست راست خود را بلند فرمود با آنكه مشت او بسته بود و فرمود اى مردم در دست من چيست عرضه داشتند خدا و پيغمبر او داناترند پس فرمود در آن نامهاى اهل بهشت است و نامهاى پدران و كسان آنها تا روز قيامت پس بلند فرمود دست چپ خود را و فرمود اى مردم آيا ميدانيد در كف من چيست عرضه داشتند خدا و پيغمبر او داناترند پس فرمود نامهاى اهل آتش است و نامهاى پدران و كسان آنها تا روز قيامت بعد فرمود خدا بعدل حكم كرد خدا بعدل حكم كرد فرقه‌اى در بهشت و فرقه‌اى در آتشند و خداوند ميفرمايد كه اگر ميخواست خدا مردم تمامى متديّن بدين حق باشند اگر چه بغير اختيار باشد قرار ميداد آنها را اهل يك دين حق كه اسلام است قهرا و بلا اختيار مانند ملائكه ولى خدا ميخواهد مردم بتأمّل و تفكّر در آيات و باختيار خودشان داخل در دين اسلام شوند و باستحقاق بنعيم جنان‌


جلد 4 صفحه 571

برسند تا لذّت آنها اكمل و مقامشان ارفع باشد و رحمت خداوند بمورد و محلّ قابل برسد و كسانيكه ظلم نمودند بر خودشان بشرك و كفر و اعراض از ذكر خدا و پيغمبر و امام بحق و آزار نمودند ايشان را بانكار و تكذيب نيست براى آنها در قيامت دوست و ياورى كه بتواند با آنها كمكى نمايد و از آنان دفع عذابى كند بلى آنها بجز خدا ياران و ياورانى اتّخاذ نمودند براى خودشان باميد آنكه شفاعت نمايند و كمك كنند در حوائج آنها غافل از آنكه ولى و والى و مولى و خداوندگار و نگهبان و نگهدار بندگان خداى بحقّ است نه بت و معبودهاى باطل ديگر و او است كه زنده ميكند مردگانرا در روز موعود و بر هر امرى از اماته و احياء و نگهبانى و نگهدارى و يارى و ياورى بندگان قدرت دارد و در محلّ خود اعمال ميفرمايد و آنچه را اختلاف نمايند مردم در آن از دين و مذهب و معارف و احكام حكم آن در دنيا به بيان حق و باطل و در آخرت بارائه دادن محقّ و مبطل با خدا است بگو اى پيغمبر اين خداى حاكم بحقّى كه شما داريد پروردگار من است من در تمام امور بخداى خود توكّل و اعتماد مينمايم و در تمام حوائج خود باو رجوع نموده و توسّل ميجويم شما هم بايد مانند من باشيد و تبعيّت از رويّه من نمائيد.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ لَو شاءَ اللّه‌ُ لَجَعَلَهُم‌ أُمَّةً واحِدَةً وَ لكِن‌ يُدخِل‌ُ مَن‌ يَشاءُ فِي‌ رَحمَتِه‌ِ وَ الظّالِمُون‌َ ما لَهُم‌ مِن‌ وَلِي‌ٍّ وَ لا نَصِيرٍ «8»

و ‌اگر‌ مشيت‌ الهي‌ تعلق‌ گرفته‌ ‌بود‌ ‌هر‌ آينه‌ قرار ميداد تمام‌ افراد بشر ‌را‌ ‌بر‌ يك‌ طريقه واحده‌ ‌که‌ طريقه حقه‌ ‌باشد‌ و لكن‌ داخل‌ ميفرمايد ‌هر‌ ‌که‌ ‌را‌ ‌که‌ بخواهد ‌در‌ رحمت‌ ‌خود‌ و ظالمين‌ نيست‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌آنها‌ دوستي‌ و ناصري‌.

جلد 15 - صفحه 458

وَ لَو شاءَ اللّه‌ُ لَجَعَلَهُم‌ أُمَّةً واحِدَةً بطور الجاء و اضطراريا اسباب‌ معصيت‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌آنها‌ گرفته‌ ‌بود‌ ‌از‌ قوّه شهوت‌ و غضب‌ و وهم‌ ‌ يا ‌ راه‌ ‌را‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ بسته‌ ‌بود‌ قدرت‌ نداشتند لكن‌ كمالي‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌آنها‌ نبود چنانچه‌ ‌در‌ حيوانات‌ چنين‌ فرموده‌ و لذا تكليف‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ قرار نداده‌ و همچنين‌ ‌در‌ ملائكه‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ قواي‌ شهويه‌ و غضبيّه‌ و وهميه‌ ‌را‌ ندارند لذا بمقتضاي‌ حكمت‌ انسان‌ ‌را‌ فاعل‌ مختار قرارداد ‌هم‌ جنبه ملكي‌ ‌به‌ ‌او‌ عنايت‌ فرمود ‌که‌ قوه عقل‌ ‌باشد‌ و ‌هم‌ جنبه حيواني‌ ‌که‌ داراي‌ قواي‌ شهويه‌ و غضبيه‌ و وهميه‌ ‌باشد‌ و تكليف‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ معين‌ فرمود و راه‌ حق‌ و باطل‌ ‌را‌ بآنها نشان‌ داد ‌هم‌ بتوسط عقل‌ ‌که‌ ‌رسول‌ باطني‌ ‌باشد‌ ‌که‌ محسنات‌ عقليه‌ و مقبحات‌ ‌آن‌ ‌را‌ درك‌ كنند و ‌هم‌ انبياء فرستاد ‌که‌ راه‌ سعادت‌ و شقاوت‌ ‌را‌ بآنها نشان‌ دهند و سلب‌ اختيار ‌از‌ ‌آنها‌ نفرمود ‌تا‌ خوب‌ و بد، مؤمن‌ و كافر، مطيع‌ و عاصي‌ سعيد و شقي‌ ‌از‌ ‌هم‌ امتياز پيدا كنند.

وَ لكِن‌ يُدخِل‌ُ مَن‌ يَشاءُ فِي‌ رَحمَتِه‌ِ كساني‌ ‌که‌ باختيار طريقه حقه‌ ‌را‌ گرفتند و راه‌ سعادت‌ ‌را‌ پيمودند و ‌در‌ تحت‌ اطاعت‌ و فرمان‌ الهي‌ داخل‌ شدند ‌آنها‌ ‌را‌ مشمول‌ رحمت‌ ‌خود‌ فرموده‌ و سعادت‌ دنيا و آخرت‌ ‌را‌، نصيب‌ ‌آنها‌ قرار داده‌ و بهشت‌ ‌را‌ خصيصه ‌آنها‌ نموده‌.

وَ الظّالِمُون‌َ و كساني‌ ‌که‌ بخود ظلم‌ كردند نه‌ اعتناء بمحسنات‌ عقليه‌ كردند ‌که‌ گفتند ‌النّاس‌ يستسهلون‌ الذم‌ ‌في‌ قضاء الوتر و نه‌ ‌به‌ فرامين‌ الهي‌ و دستورات‌ انبياء توجه‌ كردند و ‌خود‌ ‌را‌ تابع‌ قواي‌ شهويه‌ و غضبيه‌ و وهميه‌ نمودند.

ما لَهُم‌ مِن‌ وَلِي‌ٍّ وَ لا نَصِيرٍ دوستي‌ ندارند ‌که‌ ‌آنها‌ ‌را‌ پناه‌ دهد و ناصري‌ ندارند ‌که‌ بآنها كمك‌ دهد.

459

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 8)- از آنجا که آیه قبل بیانگر تقسیم مردم به دو گروه بود، در این آیه می‌افزاید: «و اگر خدا می‌خواست همه آنها را امت واحدی قرار می‌داد» (وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَهُمْ أُمَّةً واحِدَةً).

و به حکم اجبار هدایت می‌کرد اما ایمان اجباری چه ارزشی دارد؟ و چگونه می‌تواند معیار کمال انسانی گردد؟ تکامل واقعی آن است که انسان با اراده خویش، و در نهایت اختیار و آزادی طی کند.

این بزرگترین امتیازی است که خداوند به او داده، و راه تکامل را به صورت نامحدود به روی او گشوده است، این سنت غیر قابل تغییر الهی است.

سپس به مسأله مهم دیگری در این رابطه می‌پردازد و توصیف گروهی را که اهل بهشت و سعادتند در برابر گروهی که به دوزخ فرستاده می‌شوند با این عبارت بیان می‌کند: «ولی خداوند هر که را بخواهد در رحمت خود وارد می‌کند، و برای ظالمان ولی و یاوری نیست» (وَ لکِنْ یُدْخِلُ مَنْ یَشاءُ فِی رَحْمَتِهِ وَ الظَّالِمُونَ ما لَهُمْ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیرٍ).

نکات آیه

۱ - خداوند، قادر به همسان ساختن مجموعه بشر، در صورت تعلق مشیت او به همگونگى اجبارى آنان (و لو شاء اللّه لجعلهم أُمّة وحدة)

۲ - مشیت خداوند، حرکت انسان ها به سوى فرجام، براساس اختیار و انتخاب خود آنان (و لو شاء اللّه لجعلهم أُمّة وحدة)

۳ - مشیت الهى، حاکم بر هستى است. (و لو شاء اللّه لجعلهم أُمّة وحدة)

۴ - انسان در انتخاب دین و تعیین سرنوشت خویش، داراى اختیار است. (فریق فى الجنّة و فریق فى السعیر . و لو شاء اللّه ... یدخل من یشاء ... و الظلمون) از این که خداوند نخواسته همگان به اجبار آیین واحدى داشته باشند، مى توان استفاده کرد که انتخاب آیین و سرنوشت، به اختیار انسان واگذار شده است.

۵ - تقسیم انسان ها به بهشتى و دوزخى، نتیجه برخوردارى آنان از اختیار و حق انتخاب (فریق فى الجنّة و فریق فى السعیر . و لو شاء اللّه لجعلهم أُمّة وحدة)

۶ - یکسان سازى سرنوشت انسان ها در قیامت، ناهماهنگ با فلسفه نزول وحى و بعثت پیامبران (و کذلک أوحینا ... لتنذر ... و لو شاء اللّه لجعلهم أمّة وحدة) از آنجا که آیه شریفه در ادامه آیات مربوط به وحى مى باشد، مى توان استفاده کرد که نزول وحى با یکسان ساختن انسان ها، از نظر کفر و ایمان و در نتیجه وحدت سرنوشت آنان ناسازگار است.

۷ - جهان، هیچ گاه خالى از کافران نخواهد بود. (و لو شاء اللّه لجعلهم أمّة وحدة)

۸ - برخوردارى انسان از رحمت الهى، منوط به مشیت خداوند است. (و لکن یدخل من یشاء فى رحمته)

۹ - بهشت، تجلى و نمود والاى رحمت الهى است. (فریق فى الجنّة ... لکن یدخل من یشاء فى رحمته)

۱۰ - ستم پیشگان، محروم از هرگونه ولىّ و یاورى در قیامت (و الظلمون ما لهم من ولىّ و لانصیر)

۱۱ - سرپیچى کنندگان از پیام وحى و روى گردانان از یاد قیامت، ظالم و ستمگرند. (و کذلک أوحینا ... و تنذر یوم الجمع ... و الظلمون ما لهم من ولىّ و لانصیر)

۱۲ - دوزخ، سرنوشت نهایى ستم پیشگان (فریق فى السعیر ... و الظلمون ما لهم من ولىّ و لانصیر)

۱۳ - انسان در قیامت، نیازمند ولایت و یاورى است. (و الظلمون ما لهم من ولىّ و لانصیر)

۱۴ - انتخاب غیر خدا به عنوان ولى در دنیا، مایه محرومیت از ولایت و نصرت الهى در قیامت (و الذین اتّخذوا من دونه أولیاء ... و الظلمون ما لهم من ولىّ و لا نصیر)

۱۵ - پیروان وحى، بهره مند از نصرت و ولایت الهى در قیامت (و کذلک أوحینا ... یدخل من یشاء فى رحمته... و الظلمون ما لهم من ولىّ و لا نصیر) ستمگران (کسانى که از پیام وحى سرپیچى کنند) از ولایت و نصرت الهى محروم خواهند بود و از آن جا که مشمولان رحمت الهى (یدخل من یشاء فى رحمته) در برابر ستمگران قرارگرفته اند، مطلب بالا استفاده مى شود.

۱۶ - نابود شدن دوستى ها و پیوندهاى ظالمان با یکدیگر در قیامت (و الظلمون ما لهم من ولىّ و لانصیر) برداشت یاد شده مبتنى بر این است که مقصود از «ولىّ» و «نصیر»، دوست و یاور دنیایى ظالمان باشد که در آخرت آن دوستى ها و یارى ها وجود نخواهد داشت.

۱۷ - ظلم و ستم پیشگى، انسان را از رحمت الهى و ورود به بهشت، محروم مى سازد. (فریق فى الجنّة و فریق فى السعیر ... و لکن یدخل من یشاء فى رحمته و الظلمون ما لهم من ولىّ و لا نصیر) از مقابله دو گروه (فریق فى الجنّة و فریق فى السعیر) استفاده مى شود که ستم پیشگان محروم از بهشت و رحمت الهى اند.

۱۸ - ولایت و نصرت الهى، جلوه اى از رحمت او است. (یدخل من یشاء فى رحمته و الظلمون ما لهم من ولىّ و لا نصیر) از مقابله دو بخش از آیه شریقه (یدخل من یشاء فى رحمته» و «والظالمون...) مطلب بالا استفاده مى شود.

موضوعات مرتبط

  • آفرینش: حاکم آفرینش ۳
  • اختیار: آثار اختیار ۵
  • امتها: امت واحده ۱
  • انبیا: فلسفه نبوت انبیا ۶
  • انسان: اختیار انسان ۲، ۴; فرجام اخروى انسان ها ۶; فرجام انسان ها ۲; نیازهاى اخروى انسان ۱۳
  • بهشت: موانع بهشت ۱۷; موجبات بهشت ۵; نقش بهشت ۹
  • جهنم: موجبات جهنم ۵
  • جهنمیان: ۱۲
  • خدا: آثار مشیت خدا ۱، ۸; حاکمیت مشیت خدا ۳; عوامل محرومیت از نصرت خدا ۱۴; عوامل محرومیت از ولایت خدا ۱۴; قدرت خدا ۱; مشیت خدا ۲; منشأ رحمت خدا ۸; موانع رحمت خدا ۱۷; نشانه هاى رحمت خدا ۹، ۱۸; نصرت اخروى خدا ۱۵; نصرت خدا ۱۸; ولایت اخروى خدا ۱۵; ولایت خدا ۱۸
  • دین: آزادى دین ۴
  • سرنوشت: عوامل مؤثر در سرنوشت ۴
  • ظالمان: ۱۱ بى یاورى اخروى ظالمان ۱۰; ظالمان در جهنم ۱۲; ظالمان در قیامت ۱۶; فرجام اخروى ظالمان ۱۲; محرومیت اخروى ظالمان ۱۰
  • ظلم: آثار ظلم ۱۷
  • عصیان: عصیان از دین ۱۱
  • قیامت: غافلان از قیامت ۱۱; قطع دوستى در قیامت ۱۶; قطع روابط در قیامت ۱۶
  • کافران: بقاى کافران ۷
  • نصرت خدا: مشمولان نصرت خدا ۱۵
  • نیازها: نیاز به ولایت ۱۳; نیاز به یاور ۱۳
  • وحى: پیروان وحى در قیامت ۱۵; فلسفه وحى ۶
  • ولایت: آثار ولایت غیرخدا ۱۴; محرومان از ولایت اخروى ۱۰; مشمولان ولایت خدا ۱۵

منابع