فاطر ٢٤: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن سال نزول)
(QRobot edit)
خط ۳۳: خط ۳۳:
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۴#link32 | آيات ۱۵ - ۲۶ سوره فاطر]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۴#link32 | آيات ۱۵ - ۲۶ سوره فاطر]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۴#link33 | توضيح اينكه فقر و نياز منحصر در انسان و غنا و بى نيازى منحصر در خداى تعالىاست انتم الفقراء الى الله و الله هو الغنى الحميد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۴#link33 | توضيح اينكه فقر و نياز منحصر در انسان و غنا و بى نيازى منحصر در خداى تعالىاست انتم الفقراء الى الله و الله هو الغنى الحميد]]
خط ۴۱: خط ۴۲:
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۴#link38 | رواياتى در ذيل جمله : و لا تزروازرة وزراخرى و آيه : و ما انت بمسمع من فى القبور]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۴#link38 | رواياتى در ذيل جمله : و لا تزروازرة وزراخرى و آيه : و ما انت بمسمع من فى القبور]]


}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۸_بخش۵۹#link98 | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۸_بخش۵۹#link98 | تفسیر آیات]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
إِنَّا أَرْسَلْناكَ بِالْحَقِّ بَشِيراً وَ نَذِيراً وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلا فِيها نَذِيرٌ «24» همانا ما تو را به حقّ براى بشارت و هشدار فرستاديم و هيچ امّتى نبوده مگر آن كه در آن هشدار دهنده‌اى گذشته است.
===پیام ها===
1- خداوند حقّ است و نظام تربيتى از طريق انبيا را هم بر اساس حقّ قرار داده است. «أَرْسَلْناكَ بِالْحَقِّ»
2- بيم و اميد در كنار هم كارساز است. «بَشِيراً وَ نَذِيراً»
3- با اين كه وظيفه‌ى انبيا بشارت و انذار است، امّا به دليل غفلت مردم، هشدار انبيا بيش‌تر بوده است. «إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلا فِيها نَذِيرٌ»
4- هرگز زمين از حجّت الهى خالى نبوده است. «إِلَّا خَلا فِيها نَذِيرٌ»
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
إِنَّا أَرْسَلْناكَ بِالْحَقِّ بَشِيراً وَ نَذِيراً وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلاَّ خَلا فِيها نَذِيرٌ «24»
جلد 11 - صفحه 30
إِنَّا أَرْسَلْناكَ بِالْحَقِ‌: بدرستى كه ما فرستاديم تو را به دين حق كه اسلام است، يا فرستاديم تو را در حالتى كه حق و از اهل حقى، درست كردار و راست گفتار هستى، بَشِيراً وَ نَذِيراً: در حالتى كه بشارت دهنده مطيعان به ثواب و ترساننده عاصيان از عقاب باشى. وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ: و نبودند هيچ امتى از امم سالفه، إِلَّا خَلا فِيها نَذِيرٌ: مگر آنكه گذشت در ميان آنها ترساننده.
تبصره: مراد به امت اينجا اهل عصر است، و اصل آن جماعت كثيره است، و هيچ عصرى از نذير كه حجت باشد خالى نبوده؛ و مراد از حجت، يا پيغمبر است يا امام. بنابراين زمان فترت كه ما بين زمان حضرت عيسى عليه السلام و حضرت خاتم صلّى اللّه عليه و آله مى‌باشد حجت بوده، منتها احكام الهى بواسطه جاهليت مندرس شده بود.
محدث خبير حاجى نورى رضوان اللّه عليه در نفس الرحمن فرمايد از روايت منهج و اكمال الدين اينكه: حضرت سلمان رضوان اللّه عليه از اوصياء حضرت عيسى بلكه آخرين آنها بوده‌ «1». و مؤيد اينست قول راهب اسكندريه كه در حين وفات خود به سلمان گويد: ولادت نبى موعود نزديك شده. «2» پس اگر سلمان وصى نباشد، هر آينه بين وفات راهب و ولادت حضرت پيغمبر خالى از حجت باشد، و آن خلاف ضرورت، و خبر متواتره «لو لا الحجة لساخت الارض باهلها» «3» اگر حجت نباشد هر آينه زمين فرو رود؛ و احتمال نمى‌رود بعد از اين راهب غير سلمان وصىّ باشد به جهت آنكه بيان شد كه او آخر كسى بوده كه سلمان ملاقات نموده و بعد از او ديگر كسى او را ملاقات ننموده.
و يمكن تغسيل حضرت امير المؤمنين عليه السلام را بعد از وفاتش اشاره باشد به وصايت او، زيرا وارد شده كه وصى را غسل ندهد مگر نبى يا وصى كه از مدينه به مدائن رفتند براى تغسيل او. پس زمان فترت گرچه پيغمبر نبود اما وصى پيغمبر بود براى اتمام حجت نسبت به اهل زمان.
----
«1» نفس الرحمان فى فضائل سلمان- باب اول- ص 4.
«2» مدرك سابق، ص 5.
«3» به ابتداى مجلد بيست و سوم از كتاب بحار الانوار علامه مجلسى (ره) مراجعه كنيد.
جلد 11 - صفحه 31
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ «15» إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِيدٍ «16» وَ ما ذلِكَ عَلَى اللَّهِ بِعَزِيزٍ «17» وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‌ وَ إِنْ تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلى‌ حِمْلِها لا يُحْمَلْ مِنْهُ شَيْ‌ءٌ وَ لَوْ كانَ ذا قُرْبى‌ إِنَّما تُنْذِرُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ مَنْ تَزَكَّى فَإِنَّما يَتَزَكَّى لِنَفْسِهِ وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ «18» وَ ما يَسْتَوِي الْأَعْمى‌ وَ الْبَصِيرُ «19»
وَ لا الظُّلُماتُ وَ لا النُّورُ «20» وَ لا الظِّلُّ وَ لا الْحَرُورُ «21» وَ ما يَسْتَوِي الْأَحْياءُ وَ لا الْأَمْواتُ إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشاءُ وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ «22» إِنْ أَنْتَ إِلاَّ نَذِيرٌ «23» إِنَّا أَرْسَلْناكَ بِالْحَقِّ بَشِيراً وَ نَذِيراً وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلاَّ خَلا فِيها نَذِيرٌ «24»
وَ إِنْ يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ وَ بِالزُّبُرِ وَ بِالْكِتابِ الْمُنِيرِ «25» ثُمَّ أَخَذْتُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَكَيْفَ كانَ نَكِيرِ «26»
ترجمه‌
اى مردمان شما محتاجان بسوى خدائيد و خداوند او بى‌نياز ستوده است‌
اگر بخواهد ميبرد شما را و ميآورد خلقى نو پديد
و نيست اين بر خدا دشوار
و برنميدارد شخص گناهكارى گناه ديگرى را و اگر بخواند شخص گرانبار براى برداشتن بارش برداشته نشود از آن چيزى اگر چه باشد صاحب قرابت جز اين نيست كه بيم ميدهى آنانرا كه ميترسند از پروردگارشان با پنهان بودن و برپا دارند نماز را و هر كه پاكيزه شد پس جز اين نيست كه پاكيزه ميشود براى خودش و بسوى خدا است بازگشت‌
و يكسان نيستند نابينا و بينا
و نه تاريكيها و نه روشنائى‌
و نه سايه خنك و نه باد بسيار گرم‌
و يكسان نيستند زندگان و نه مردگان همانا خدا مى‌شنواند آنانرا كه ميخواهد و نيستى تو شنواننده آنها را كه در قبرهايند
نيستى تو مگر بيم‌دهنده‌
همانا ما فرستاديم تو را بدين حقّ با آنكه مژده دهنده و بيم دهنده‌اى و نيست هيچ جماعتى مگر آنكه گذشت در ميان آنها بيم‌دهنده‌ئى‌
اگر تكذيب ميكنند تو را پس بتحقيق تكذيب كردند آنانكه بودند پيش از آنها آمد آنها را پيغمبرانشان با دليلهاى روشن و با صحف آسمانى و با كتاب روشن‌كننده‌
پس گرفتم آنانرا كه كافر شدند پس چگونه بود ناپسند داشتن من.
تفسير
خداوند متعال بعد از بيان بى‌فائده بودن عبادت بتها بيان فرموده احتياج مردم را در وجود و بقاء و خوراك و پوشاك و سعادت در دنيا و آخرت و همه‌
----
جلد 4 صفحه 383
چيز بخدا و بى‌نياز بودن خود را از هر جهت از آنها و استحقاق او براى ستايش و پرستش تا كسى تصوّر نكند كه منع او از عبادت بتها و بعث آنها بر عبادت و اطاعت خود براى نفعى است كه از اعمال آنها باو ميرسد و بدانند براى مصلحت خودشان است و اگر خدا بخواهد ميتواند همه مردم را در يك آن نيست و نابود كند و مردم ديگرى را بوجود آورد كه فقط عبادت و اطاعت او را نمايند و اين براى خدا مشكل نيست بلكه خيلى آسان است و پس از آن بيان فرموده است عدالت خود را باين تقريب كه برنميدارد هيچ نفس گناهكارى گناه ديگرى را اگرچه موجب گمراهى او شده باشد چون در اينصورت خودش گناه كرده كه موجب گمراهى غير شده مربوط بگناه غير نيست آن بجاى خود محفوظ است و اگر بخواند نفسيكه سنگين شده از بار گناه كسيرا براى برداشتن قدرى از بار گناه خود بعنوان كمك نمودن برداشته نشود بوسيله آنكس از أنبار چيزى اگرچه آنكس از اقارب و ارحام خواننده باشد و خطاب فرموده به پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم كه از ايمان نياوردن اينقوم عنود ملول مباش چون انذار و تخويف تو از معاصى فقط در كسانى مؤثّر است كه از خداى پنهان از انظار ميترسند و نمازى كه اهمّ عبادات است بجا ميآورند نه كسانيكه اصلا اعتقاد بمبدء و معاد ندارند و كسيكه عبادت و اطاعت خدا را كه موجب تزكيه و تطهير نفس از پليديهاى معاصى است بنمايد بر نفع خود كار كرده و بازگشت همه بمحضر عدل الهى است و جزاى اعمال بد و خوب را كاملا بصاحبانش ميرساند و مساوى نيست كافر كه كور است با مؤمن كه بينا است و باطل كه ظلمات عقائد فاسده و آراء گوناگون كاسده است با حق كه يكى است و نور و روشنائى است و بهشت كه مانند سايه معتدل است با جهنّم كه مانند باد گرم سوزان است و كلمه لا فيضى ره فرموده براى تأكيد نفى استواء است و تكرار آن در دو طرف براى زيادتى تأكيد است و بنظر حقير كلمه لا در صدر دو جمله اخيره براى نفى استواء است كه معمولا در كلام عرب بعد از حرف عطف آورده ميشود و ميگويند براى تأكيد معناى نفى است و تكرار آن در وسط براى اشاره ببودن حق و بهشت از لوازم و توابع ايمان و بودن باطل و جهنم از لوازم و توابع كفر است چون گوينده چنانچه دو جمله اخيره را بر اولى عطف نموده مفردات آندو را هم عطف بما سبق‌
----
جلد 4 صفحه 384
كرده است و اين نكته دقيقى است كه بايد بذوق ادراك شود و براى اين است كه لا در وسط جمله اولى آورده نشده اگر چه محتمل است براى قرب بنفى محتاج بتأكيد نشده باشد و بعدا فعل را مكرّر فرموده براى عدول بمثال ديگرى براى مؤمن و كافر و فرموده و مساوى نيستند اهل ايمان كه زنده دلانند بعلم و معرفت با كفاريكه مانند مردگانند در بى‌ادراكى و بى‌حسّى و براى تأكيد اينمعنى فرموده كه تو نميتوانى بحول و قوّه خودت مطلب حقّى را بمردگانى كه در قبرستان جاى دارند بفهمانى مگر آنكه خدا بخواهد و خدا نخواسته جز آنكه ابلاغ نمائى تو بآنها وعده عذاب الهى را براى اتمام حجّت چون اگر خدا خواسته بود زنگ غفلت را از دل آنها ميزدود و توفيق تحصيل علم و معرفت بآنها عطا ميفرمود كه اصرار بر كفر نداشته باشند و براى دفع توهّم اختصاص منصب نبوّت بانذار و تصريح بآنكه حصر اضافى بوده در مقابل اسماع كه بمعناى افهام ميباشد فرموده است ما تو را فرستاديم براى نشر دين حقّ اسلام كه بشارت دهى مردم را ببهشت در صورت ايمان و بترسانى از جهنّم در صورت كفر و هيچ يك از امم سابقه و اهل اعصار گذشته نبودند مگر آنكه آمد و گذشت در ميان آنها پيغمبرى يا امامى كه بيم ميداد آنها را از خدا و اين دليل است بر آنكه در هيچ عصر و زمان زمين خالى از حجّت نبوده و نخواهد بود چنانچه اماميّه قائلند و قمّى ره نقل فرموده و در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه پيغمبر صلى اللّه عليه و اله از دنيا نرفت مگر آنكه مبعوث فرمود براى مردم نذيرى و كسيكه منكر اين معنى شود لازمه‌اش آنستكه پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم تضييع نموده باشد امّت خود را كه در اصلاب مردانند گفته شد قرآن كفايت آنها را نميكند فرمود چرا اگر يافت شود براى آن مفسّرى گفته شد پيغمبر صلى اللّه عليه و اله تفسير نفرموده است آنرا فرمود چرا تفسير فرمود آنرا براى يكمرد و تفسير فرمود شأن او را براى امّت و او على ابن ابى طالب عليه السّلام بود و از اينجا معلوم ميشود كه تفسير قرآن مخصوص بخاندان عصمت و طهارت است و هر چه از غير ايشان صادر شود خالى از اعتبار بلكه باطل است چنانچه در روايات معتبره تصريح بآن شده و در خاتمه براى تسليت خاطر پيغمبر صلى اللّه عليه و اله فرموده كه تكذيب كفّار اختصاص بتو ندارد اگر اينها تو را تكذيب ميكنند ملول مباش پيشينيان اينها هم پيغمبران خودشان را كه با معجزات‌
----
جلد 4 صفحه 385
و نوشته‌هاى آسمانى در الواح و كتاب مبيّن حلال و حرام آمدند نزد آنها تكذيب نمودند و من آنها را بجرمشان گرفتم و بعذابهاى گوناگون نابود نمودم و براى تو نقل كردم شرح حالشانرا پس آيا چگونه بود نمايش خشم و انكار من گفتار و كردار آنها را و در مجمع فرموده زبور ثابت‌تر است در كتابت از كتاب چون آن كنده شده است مانند كندن سنگ و محتمل است زبر بر دفاتر كوچكتر از كتاب اطلاق شود لذا بعد از آن كتاب منير كه بمعناى مبيّن و مفصّل حقايق است ذكر شده و ممكن است زبر اشاره بصحف ابراهيم و زبور داود عليهما السلام باشد و كتاب منير اشاره بتورية و انجيل و اللّه اعلم‌
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
إِنّا أَرسَلناك‌َ بِالحَق‌ِّ بَشِيراً وَ نَذِيراً وَ إِن‌ مِن‌ أُمَّةٍ إِلاّ خَلا فِيها نَذِيرٌ «24»
محققا ‌ما تو ‌را‌ فرستاديم‌ بحق‌ و صدق‌ ‌که‌ بشارت‌ دهي‌ و انذار فرمايي‌ و نبود ‌در‌ هيچ‌ امتي‌ مگر آنكه‌ انذار كننده‌ ‌در‌ ‌آنها‌ ‌بود‌.
إِنّا أَرسَلناك‌َ بِالحَق‌ِّ حضرتش‌ فرستاده خداوند ‌بود‌ و حق‌ و صدق‌ و مطابق‌ ‌با‌ واقع‌ و موافق‌ ‌با‌ حكمت‌ و مصلحت‌ درست‌ و بجا ‌بود‌.
بَشِيراً بشارت‌ دهي‌ كساني‌ ‌را‌ ‌که‌ ايمان‌ آوردند و تقوي‌ داشتند و عمل‌ صالح‌ ببهشت‌ و سعادت‌ و رستگاري‌ و نعم‌ الهيه‌ دنيويه‌ و اخرويه‌.
وَ نَذِيراً و انذار فرمايي‌ مشرك‌ و كافر و ضال‌ و منافق‌ و فاسق‌ ‌را‌ ‌از‌ عذاب‌ الهيه‌ دنيويه‌ و اخرويه‌.
وَ إِن‌ مِن‌ أُمَّةٍ إِلّا خَلا فِيها نَذِيرٌ تمام‌ امم‌ سابقه‌ امت‌ آدم‌ نوح‌ هود صالح‌ ابراهيم‌ لوط شعيب‌ موسي‌ عيسي‌ و ساير انبياء و رسل‌ تمام‌ آمدند ‌براي‌ ‌آنها‌ انذار كنند و حجت‌ ‌بر‌ همه‌ تمام‌ شد و راه‌ عذر بسته‌ شد.
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
(آیه 24)- اگر کوردلان ایمان نیاورند عجیب نیست در آیات گذشته به اینجا رسیدیم که افرادی هستند همچون مردگان و نابینایان که سخنان انبیا در دل آنان کمترین اثری ندارد، به دنبال آن در اینجا برای این که پیامبر صلّی اللّه علیه و اله را در این زمینه دلداری دهد، می‌فرماید: «ما تو را به حق برای بشارت و انذار فرستادیم، و هیچ امتی در گذشته نبود مگر این که انذار کننده‌ای داشت» (إِنَّا أَرْسَلْناکَ بِالْحَقِّ بَشِیراً وَ نَذِیراً وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلا فِیها نَذِیرٌ).
تو ندای خود را به گوش آنان برسان، به پاداشهای الهی بشارت ده، و از کیفرهای پروردگار آنها را بترسان، خواه پذیرا شوند یا بر سر عناد و لجاج بایستند.
}}
|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>



نسخهٔ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۵:۰۴


ترجمه

ما تو را بحق برای بشارت و انذار فرستادیم؛ و هر امّتی در گذشته انذارکننده‌ای داشته است!

|ما تو را به حق، بشارتگر و هشدار دهنده فرستاديم، و هيچ امّتى نبوده مگر اين كه در ميان آنها هشدار دهنده‌اى گذشته است
ما تو را بحق، [به سِمَت‌] بشارتگر و هشداردهنده گسيل داشتيم، و هيچ امتى نبوده مگر اينكه در آن هشداردهنده‌اى گذشته است.
ما تو را به حق و راستی به سوی خلق فرستادیم تا (خوبان را به بهشت باد) بشارت دهی و (بدان را از قهر حق) بترسانی، و هیچ امتی نبوده جز آنکه در میانشان ترساننده‌ای (و رهنمایی) بوده است.
یقیناً ما تو را در حالی که مژده دهنده و هشدار دهنده ای، به حق و راستی فرستادیم، و هیچ امتی نبوده مگر آنکه در میان آنان بیم دهنده ای گذاشته است.
ما تو را به حق به رسالت فرستاديم تا مژده دهى و بيم دهى و هيچ ملتى نيست مگر آنكه به ميانشان بيم‌دهنده‌اى بوده است.
ما تو را به حق، مژده‌رسان و هشداردهنده فرستاده‌ایم، و امتی نیست مگر آنکه در میان آنان هشداردهنده‌ای بوده است‌
همانا تو را براستى و درستى مژده دهنده و بيم‌كننده فرستاديم و هيچ امتى نبود مگر آنكه در ميانشان بيم‌كننده‌اى- پيامبرى- گذشت.
ما تو را همراه (دین) حقّ، به عنوان مژده دهنده (ی مؤمنان به بهشت) و بیم دهنده (ی کافران به دوزخ، به میان مردمان) فرستاده‌ایم. هیچ ملّتی (از ملّتهای پیشین) هم نبوده است که بیم دهنده‌ای به میانشان فرستاده نشده باشد.
همواره ما تو را به تمامی حق، در حال بشارتگری و هشدار دادن گسیل داشتیم، و هیچ امّتی نبوده مگر اینکه در آن، هشداردهنده‌ای ماندگار بوده است.
همانا فرستادیمت به حقّ نویددهنده و ترساننده و نیست ملتی جز آنکه بگذشت در آن ترساننده‌ای‌


فاطر ٢٣ آیه ٢٤ فاطر ٢٥
سوره : سوره فاطر
نزول : ١ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٤
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«إِن مِّنْ أُمَّةٍ ...»: (نگا: یونس / ، نحل / ). «خَلا»: رفته است (نگا: بقره / و . آمده است (نگا: احقاف / ). «نَذِیرٌ»: مراد رسول یا نبی، و یا عالِم و دانشمند است (نگا: المصحف المیسّر، نمونه، روح‌المعانی). یعنی یا پیغمبری در میان هر ملّتی برانگیخته شده است، و یا دعوت پیغمبران و سخنان ایشان به گوش آنان رسیده است.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


إِنَّا أَرْسَلْناكَ بِالْحَقِّ بَشِيراً وَ نَذِيراً وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلا فِيها نَذِيرٌ «24» همانا ما تو را به حقّ براى بشارت و هشدار فرستاديم و هيچ امّتى نبوده مگر آن كه در آن هشدار دهنده‌اى گذشته است.

پیام ها

1- خداوند حقّ است و نظام تربيتى از طريق انبيا را هم بر اساس حقّ قرار داده است. «أَرْسَلْناكَ بِالْحَقِّ»

2- بيم و اميد در كنار هم كارساز است. «بَشِيراً وَ نَذِيراً»

3- با اين كه وظيفه‌ى انبيا بشارت و انذار است، امّا به دليل غفلت مردم، هشدار انبيا بيش‌تر بوده است. «إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلا فِيها نَذِيرٌ»

4- هرگز زمين از حجّت الهى خالى نبوده است. «إِلَّا خَلا فِيها نَذِيرٌ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



إِنَّا أَرْسَلْناكَ بِالْحَقِّ بَشِيراً وَ نَذِيراً وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلاَّ خَلا فِيها نَذِيرٌ «24»

جلد 11 - صفحه 30

إِنَّا أَرْسَلْناكَ بِالْحَقِ‌: بدرستى كه ما فرستاديم تو را به دين حق كه اسلام است، يا فرستاديم تو را در حالتى كه حق و از اهل حقى، درست كردار و راست گفتار هستى، بَشِيراً وَ نَذِيراً: در حالتى كه بشارت دهنده مطيعان به ثواب و ترساننده عاصيان از عقاب باشى. وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ: و نبودند هيچ امتى از امم سالفه، إِلَّا خَلا فِيها نَذِيرٌ: مگر آنكه گذشت در ميان آنها ترساننده.

تبصره: مراد به امت اينجا اهل عصر است، و اصل آن جماعت كثيره است، و هيچ عصرى از نذير كه حجت باشد خالى نبوده؛ و مراد از حجت، يا پيغمبر است يا امام. بنابراين زمان فترت كه ما بين زمان حضرت عيسى عليه السلام و حضرت خاتم صلّى اللّه عليه و آله مى‌باشد حجت بوده، منتها احكام الهى بواسطه جاهليت مندرس شده بود.

محدث خبير حاجى نورى رضوان اللّه عليه در نفس الرحمن فرمايد از روايت منهج و اكمال الدين اينكه: حضرت سلمان رضوان اللّه عليه از اوصياء حضرت عيسى بلكه آخرين آنها بوده‌ «1». و مؤيد اينست قول راهب اسكندريه كه در حين وفات خود به سلمان گويد: ولادت نبى موعود نزديك شده. «2» پس اگر سلمان وصى نباشد، هر آينه بين وفات راهب و ولادت حضرت پيغمبر خالى از حجت باشد، و آن خلاف ضرورت، و خبر متواتره «لو لا الحجة لساخت الارض باهلها» «3» اگر حجت نباشد هر آينه زمين فرو رود؛ و احتمال نمى‌رود بعد از اين راهب غير سلمان وصىّ باشد به جهت آنكه بيان شد كه او آخر كسى بوده كه سلمان ملاقات نموده و بعد از او ديگر كسى او را ملاقات ننموده.

و يمكن تغسيل حضرت امير المؤمنين عليه السلام را بعد از وفاتش اشاره باشد به وصايت او، زيرا وارد شده كه وصى را غسل ندهد مگر نبى يا وصى كه از مدينه به مدائن رفتند براى تغسيل او. پس زمان فترت گرچه پيغمبر نبود اما وصى پيغمبر بود براى اتمام حجت نسبت به اهل زمان.


«1» نفس الرحمان فى فضائل سلمان- باب اول- ص 4.

«2» مدرك سابق، ص 5.

«3» به ابتداى مجلد بيست و سوم از كتاب بحار الانوار علامه مجلسى (ره) مراجعه كنيد.

جلد 11 - صفحه 31


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ «15» إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِيدٍ «16» وَ ما ذلِكَ عَلَى اللَّهِ بِعَزِيزٍ «17» وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‌ وَ إِنْ تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلى‌ حِمْلِها لا يُحْمَلْ مِنْهُ شَيْ‌ءٌ وَ لَوْ كانَ ذا قُرْبى‌ إِنَّما تُنْذِرُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ مَنْ تَزَكَّى فَإِنَّما يَتَزَكَّى لِنَفْسِهِ وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ «18» وَ ما يَسْتَوِي الْأَعْمى‌ وَ الْبَصِيرُ «19»

وَ لا الظُّلُماتُ وَ لا النُّورُ «20» وَ لا الظِّلُّ وَ لا الْحَرُورُ «21» وَ ما يَسْتَوِي الْأَحْياءُ وَ لا الْأَمْواتُ إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشاءُ وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ «22» إِنْ أَنْتَ إِلاَّ نَذِيرٌ «23» إِنَّا أَرْسَلْناكَ بِالْحَقِّ بَشِيراً وَ نَذِيراً وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلاَّ خَلا فِيها نَذِيرٌ «24»

وَ إِنْ يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ وَ بِالزُّبُرِ وَ بِالْكِتابِ الْمُنِيرِ «25» ثُمَّ أَخَذْتُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَكَيْفَ كانَ نَكِيرِ «26»

ترجمه‌

اى مردمان شما محتاجان بسوى خدائيد و خداوند او بى‌نياز ستوده است‌

اگر بخواهد ميبرد شما را و ميآورد خلقى نو پديد

و نيست اين بر خدا دشوار

و برنميدارد شخص گناهكارى گناه ديگرى را و اگر بخواند شخص گرانبار براى برداشتن بارش برداشته نشود از آن چيزى اگر چه باشد صاحب قرابت جز اين نيست كه بيم ميدهى آنانرا كه ميترسند از پروردگارشان با پنهان بودن و برپا دارند نماز را و هر كه پاكيزه شد پس جز اين نيست كه پاكيزه ميشود براى خودش و بسوى خدا است بازگشت‌

و يكسان نيستند نابينا و بينا

و نه تاريكيها و نه روشنائى‌

و نه سايه خنك و نه باد بسيار گرم‌

و يكسان نيستند زندگان و نه مردگان همانا خدا مى‌شنواند آنانرا كه ميخواهد و نيستى تو شنواننده آنها را كه در قبرهايند

نيستى تو مگر بيم‌دهنده‌

همانا ما فرستاديم تو را بدين حقّ با آنكه مژده دهنده و بيم دهنده‌اى و نيست هيچ جماعتى مگر آنكه گذشت در ميان آنها بيم‌دهنده‌ئى‌

اگر تكذيب ميكنند تو را پس بتحقيق تكذيب كردند آنانكه بودند پيش از آنها آمد آنها را پيغمبرانشان با دليلهاى روشن و با صحف آسمانى و با كتاب روشن‌كننده‌

پس گرفتم آنانرا كه كافر شدند پس چگونه بود ناپسند داشتن من.

تفسير

خداوند متعال بعد از بيان بى‌فائده بودن عبادت بتها بيان فرموده احتياج مردم را در وجود و بقاء و خوراك و پوشاك و سعادت در دنيا و آخرت و همه‌


جلد 4 صفحه 383

چيز بخدا و بى‌نياز بودن خود را از هر جهت از آنها و استحقاق او براى ستايش و پرستش تا كسى تصوّر نكند كه منع او از عبادت بتها و بعث آنها بر عبادت و اطاعت خود براى نفعى است كه از اعمال آنها باو ميرسد و بدانند براى مصلحت خودشان است و اگر خدا بخواهد ميتواند همه مردم را در يك آن نيست و نابود كند و مردم ديگرى را بوجود آورد كه فقط عبادت و اطاعت او را نمايند و اين براى خدا مشكل نيست بلكه خيلى آسان است و پس از آن بيان فرموده است عدالت خود را باين تقريب كه برنميدارد هيچ نفس گناهكارى گناه ديگرى را اگرچه موجب گمراهى او شده باشد چون در اينصورت خودش گناه كرده كه موجب گمراهى غير شده مربوط بگناه غير نيست آن بجاى خود محفوظ است و اگر بخواند نفسيكه سنگين شده از بار گناه كسيرا براى برداشتن قدرى از بار گناه خود بعنوان كمك نمودن برداشته نشود بوسيله آنكس از أنبار چيزى اگرچه آنكس از اقارب و ارحام خواننده باشد و خطاب فرموده به پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم كه از ايمان نياوردن اينقوم عنود ملول مباش چون انذار و تخويف تو از معاصى فقط در كسانى مؤثّر است كه از خداى پنهان از انظار ميترسند و نمازى كه اهمّ عبادات است بجا ميآورند نه كسانيكه اصلا اعتقاد بمبدء و معاد ندارند و كسيكه عبادت و اطاعت خدا را كه موجب تزكيه و تطهير نفس از پليديهاى معاصى است بنمايد بر نفع خود كار كرده و بازگشت همه بمحضر عدل الهى است و جزاى اعمال بد و خوب را كاملا بصاحبانش ميرساند و مساوى نيست كافر كه كور است با مؤمن كه بينا است و باطل كه ظلمات عقائد فاسده و آراء گوناگون كاسده است با حق كه يكى است و نور و روشنائى است و بهشت كه مانند سايه معتدل است با جهنّم كه مانند باد گرم سوزان است و كلمه لا فيضى ره فرموده براى تأكيد نفى استواء است و تكرار آن در دو طرف براى زيادتى تأكيد است و بنظر حقير كلمه لا در صدر دو جمله اخيره براى نفى استواء است كه معمولا در كلام عرب بعد از حرف عطف آورده ميشود و ميگويند براى تأكيد معناى نفى است و تكرار آن در وسط براى اشاره ببودن حق و بهشت از لوازم و توابع ايمان و بودن باطل و جهنم از لوازم و توابع كفر است چون گوينده چنانچه دو جمله اخيره را بر اولى عطف نموده مفردات آندو را هم عطف بما سبق‌


جلد 4 صفحه 384

كرده است و اين نكته دقيقى است كه بايد بذوق ادراك شود و براى اين است كه لا در وسط جمله اولى آورده نشده اگر چه محتمل است براى قرب بنفى محتاج بتأكيد نشده باشد و بعدا فعل را مكرّر فرموده براى عدول بمثال ديگرى براى مؤمن و كافر و فرموده و مساوى نيستند اهل ايمان كه زنده دلانند بعلم و معرفت با كفاريكه مانند مردگانند در بى‌ادراكى و بى‌حسّى و براى تأكيد اينمعنى فرموده كه تو نميتوانى بحول و قوّه خودت مطلب حقّى را بمردگانى كه در قبرستان جاى دارند بفهمانى مگر آنكه خدا بخواهد و خدا نخواسته جز آنكه ابلاغ نمائى تو بآنها وعده عذاب الهى را براى اتمام حجّت چون اگر خدا خواسته بود زنگ غفلت را از دل آنها ميزدود و توفيق تحصيل علم و معرفت بآنها عطا ميفرمود كه اصرار بر كفر نداشته باشند و براى دفع توهّم اختصاص منصب نبوّت بانذار و تصريح بآنكه حصر اضافى بوده در مقابل اسماع كه بمعناى افهام ميباشد فرموده است ما تو را فرستاديم براى نشر دين حقّ اسلام كه بشارت دهى مردم را ببهشت در صورت ايمان و بترسانى از جهنّم در صورت كفر و هيچ يك از امم سابقه و اهل اعصار گذشته نبودند مگر آنكه آمد و گذشت در ميان آنها پيغمبرى يا امامى كه بيم ميداد آنها را از خدا و اين دليل است بر آنكه در هيچ عصر و زمان زمين خالى از حجّت نبوده و نخواهد بود چنانچه اماميّه قائلند و قمّى ره نقل فرموده و در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه پيغمبر صلى اللّه عليه و اله از دنيا نرفت مگر آنكه مبعوث فرمود براى مردم نذيرى و كسيكه منكر اين معنى شود لازمه‌اش آنستكه پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم تضييع نموده باشد امّت خود را كه در اصلاب مردانند گفته شد قرآن كفايت آنها را نميكند فرمود چرا اگر يافت شود براى آن مفسّرى گفته شد پيغمبر صلى اللّه عليه و اله تفسير نفرموده است آنرا فرمود چرا تفسير فرمود آنرا براى يكمرد و تفسير فرمود شأن او را براى امّت و او على ابن ابى طالب عليه السّلام بود و از اينجا معلوم ميشود كه تفسير قرآن مخصوص بخاندان عصمت و طهارت است و هر چه از غير ايشان صادر شود خالى از اعتبار بلكه باطل است چنانچه در روايات معتبره تصريح بآن شده و در خاتمه براى تسليت خاطر پيغمبر صلى اللّه عليه و اله فرموده كه تكذيب كفّار اختصاص بتو ندارد اگر اينها تو را تكذيب ميكنند ملول مباش پيشينيان اينها هم پيغمبران خودشان را كه با معجزات‌


جلد 4 صفحه 385

و نوشته‌هاى آسمانى در الواح و كتاب مبيّن حلال و حرام آمدند نزد آنها تكذيب نمودند و من آنها را بجرمشان گرفتم و بعذابهاى گوناگون نابود نمودم و براى تو نقل كردم شرح حالشانرا پس آيا چگونه بود نمايش خشم و انكار من گفتار و كردار آنها را و در مجمع فرموده زبور ثابت‌تر است در كتابت از كتاب چون آن كنده شده است مانند كندن سنگ و محتمل است زبر بر دفاتر كوچكتر از كتاب اطلاق شود لذا بعد از آن كتاب منير كه بمعناى مبيّن و مفصّل حقايق است ذكر شده و ممكن است زبر اشاره بصحف ابراهيم و زبور داود عليهما السلام باشد و كتاب منير اشاره بتورية و انجيل و اللّه اعلم‌

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


إِنّا أَرسَلناك‌َ بِالحَق‌ِّ بَشِيراً وَ نَذِيراً وَ إِن‌ مِن‌ أُمَّةٍ إِلاّ خَلا فِيها نَذِيرٌ «24»

محققا ‌ما تو ‌را‌ فرستاديم‌ بحق‌ و صدق‌ ‌که‌ بشارت‌ دهي‌ و انذار فرمايي‌ و نبود ‌در‌ هيچ‌ امتي‌ مگر آنكه‌ انذار كننده‌ ‌در‌ ‌آنها‌ ‌بود‌.

إِنّا أَرسَلناك‌َ بِالحَق‌ِّ حضرتش‌ فرستاده خداوند ‌بود‌ و حق‌ و صدق‌ و مطابق‌ ‌با‌ واقع‌ و موافق‌ ‌با‌ حكمت‌ و مصلحت‌ درست‌ و بجا ‌بود‌.

بَشِيراً بشارت‌ دهي‌ كساني‌ ‌را‌ ‌که‌ ايمان‌ آوردند و تقوي‌ داشتند و عمل‌ صالح‌ ببهشت‌ و سعادت‌ و رستگاري‌ و نعم‌ الهيه‌ دنيويه‌ و اخرويه‌.

وَ نَذِيراً و انذار فرمايي‌ مشرك‌ و كافر و ضال‌ و منافق‌ و فاسق‌ ‌را‌ ‌از‌ عذاب‌ الهيه‌ دنيويه‌ و اخرويه‌.

وَ إِن‌ مِن‌ أُمَّةٍ إِلّا خَلا فِيها نَذِيرٌ تمام‌ امم‌ سابقه‌ امت‌ آدم‌ نوح‌ هود صالح‌ ابراهيم‌ لوط شعيب‌ موسي‌ عيسي‌ و ساير انبياء و رسل‌ تمام‌ آمدند ‌براي‌ ‌آنها‌ انذار كنند و حجت‌ ‌بر‌ همه‌ تمام‌ شد و راه‌ عذر بسته‌ شد.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 24)- اگر کوردلان ایمان نیاورند عجیب نیست در آیات گذشته به اینجا رسیدیم که افرادی هستند همچون مردگان و نابینایان که سخنان انبیا در دل آنان کمترین اثری ندارد، به دنبال آن در اینجا برای این که پیامبر صلّی اللّه علیه و اله را در این زمینه دلداری دهد، می‌فرماید: «ما تو را به حق برای بشارت و انذار فرستادیم، و هیچ امتی در گذشته نبود مگر این که انذار کننده‌ای داشت» (إِنَّا أَرْسَلْناکَ بِالْحَقِّ بَشِیراً وَ نَذِیراً وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلا فِیها نَذِیرٌ).

تو ندای خود را به گوش آنان برسان، به پاداشهای الهی بشارت ده، و از کیفرهای پروردگار آنها را بترسان، خواه پذیرا شوند یا بر سر عناد و لجاج بایستند.

نکات آیه

۱ - پیامبراسلام(ص) فرستاده خداوند براى مردمان (إنّا أرسلنک)

۲ - تعالیم ارائه شده از سوى پیامبر(ص)، سراسر حق است. (إنّا أرسلنک بالحقّ) برداشت یاد شده بر این اساس استوار است که «باء» در «بالحقّ» به معناى «مع» و حال براى ضمیر (ک) باشد. بر این مبنا، مقصود از «الحقّ» تعالیمى است که پیامبر(ص) به ابلاغ آنها مأمور بود. بنابراین جمله «إنّا أرسلناک بالحقّ»; یعنى، اى پیامبر! تو را همواره با تعالیمى که سراسر حق است، به سوى مردم فرستادیم.

۳ - فرستادن حضرت محمد(ص) به پیامبرى، ارسالى به جا و بایسته در نظام هدایتى بشر (إنّا أرسلنک بالحقّ) برداشت یاد شده مبتنى بر این است که «بالحق» قید براى ارسال باشد; یعنى، «إنّا أرسلناک إرسالاً بالحقّ; اى پیامبر! تو را به سوى مردم به رسالت برانگیختیم و این ارسال بحق و بایسته بود».

۴ - مسؤولیت پیامبر(ص)، تبیین سر انجام نیک مؤمنان و عاقبت شوم کفرپیشگان است. (إنّا أرسلنک بالحقّ بشیرًا و نذیرًا)

۵ - بشارت و انذار، شیوه پیامبر(ص) در هدایت مردم (إنّا أرسلنک بالحقّ بشیرًا و نذیرًا)

۶ - تمامى امت هاى گذشته، از پیامبرانى بشارت دهنده و انذارگر برخوردار بودند. (و إن من أُمّة إلاّ خلا فیها نذیر)

۷ - اتمام حجت خداوند، بر تمامى انسان ها به وسیله پیامبران (و إن من أُمّة إلاّ خلا فیها نذیر)

موضوعات مرتبط

  • اقوام پیشین: انبیاى اقوام پیشین ۶
  • انبیا: اتمام حجت با انبیا ۷; انذارهاى انبیا ۶; بشارتهاى انبیا ۶; تاریخ انبیا ۶; نقش انبیا ۷
  • خدا: اتمام حجت خدا ۷
  • رسولان خدا :۱
  • کافران: تبیین فرجام کافران ۴; فرجام شوم کافران ۴
  • مؤمنان: تبیین فرجام مؤمنان ۴; حسن فرجام مؤمنان ۴
  • محمد(ص): انذارهاى محمد(ص) ۵; بشارتهاى محمد(ص) ۵; حقانیت تعالیم محمد(ص) ۲; حقانیت نبوت محمد(ص) ۳; رسالت محمد(ص) ۱; محدوده مسؤولیت محمد(ص) ۴; هدایتگرى محمد(ص) ۵
  • هدایت: انذار در هدایت ۵; بشارت در هدایت ۵; روش هدایت ۵

منابع