النمل ٩١: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن سال نزول)
(QRobot edit)
خط ۳۲: خط ۳۲:
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۴۵#link386 | آيات ۸۲ - ۹۳، سوره نمل]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۴۵#link386 | آيات ۸۲ - ۹۳، سوره نمل]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۴۵#link387 | مقصود از ((قول )) و اخراج جنبنده اى از زمين كه با مردم سخن مى گويد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۴۵#link387 | مقصود از ((قول )) و اخراج جنبنده اى از زمين كه با مردم سخن مى گويد]]
خط ۴۲: خط ۴۳:
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۴۶#link394 | چند روايت راجع به مراد از ((حسنه )) در آيه : ((من جاء بالحسنة فله خير منها))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۴۶#link394 | چند روايت راجع به مراد از ((حسنه )) در آيه : ((من جاء بالحسنة فله خير منها))]]


}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۵_بخش۷۴#link289 | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۵_بخش۷۴#link289 | تفسیر آیات]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هذِهِ الْبَلْدَةِ الَّذِي حَرَّمَها وَ لَهُ كُلُّ شَيْ‌ءٍ وَ أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ «91»
(اى پيامبر! بگو:) فقط مأمورم كه پروردگار اين شهرى كه خداوند آن را محترم شمرده پرستش كنم، و همه چيز تنها براى اوست و مأمورم كه از اهل تسليم و طاعت باشم.
===نکته ها===
روزى كه مكّه به دست مسلمانان فتح شد، رسول خدا صلى الله عليه و آله وارد كعبه شدند و بت‌ها را
----
«1». سبأ، 37.
«2». بقره، 245.
«3». انعام، 160.
جلد 6 - صفحه 469
شكستند و آنگاه در آستانه‌ى در كعبه فرمودند: «ان الله قد حرم مكة» خداوند از روز اوّل تا قيامت مكّه را محترم شمرده است. «1»
===پیام ها===
1- پيامبر، تحت فرمان الهى است. «أُمِرْتُ‌- وَ أُمِرْتُ»
2- مبلّغ بايد صلابت و قاطعيّت خود را به مردم اعلام كند و بگويد: شما ايمان بياوريد يا نياوريد، من راه خود را ادامه خواهم داد. «أُمِرْتُ‌- وَ أُمِرْتُ»
3- هيچ‌كس در هيچ شرايطى از عبادت بى‌نياز نيست، حتّى پيامبر. «أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ»
4- عبادت بايد به امر الهى باشد، نه ساخته وبافته‌ى انسان. «أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ»
5- كسانى حقّ دارند مردم را به عبادت دعوت كنند كه خود پيشگام باشند. «أُمِرْتُ»
6- بندگى بايد با تسليم قلبى همراه باشد. «أَعْبُدَ- مِنَ الْمُسْلِمِينَ»
7- فلسفه‌ى بندگى خدا، ربوبيّت ومالكيّت اوست. «أَعْبُدَ رَبَ‌- وَ لَهُ كُلُّ شَيْ‌ءٍ»
8- هم خود را به كمال برسانيد و هم به كاملين ملحق شويد. «أَعْبُدَ- مِنَ الْمُسْلِمِينَ»
9- همه چيز تحت تربيت اوست. «رَبَّ هذِهِ الْبَلْدَةِ»
10- مكّه، احترام و جايگاه خاصّى دارد «حَرَّمَها»
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هذِهِ الْبَلْدَةِ الَّذِي حَرَّمَها وَ لَهُ كُلُّ شَيْ‌ءٍ وَ أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ (91)
بعد از بيان مبدء و معاد، به جهت قطع طمع كفار از ميل پيغمبر به كيش آنها فرمايد:
إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ: اينست و جز اين نيست كه امر شده‌ام به اينكه پرستش كنم، رَبَّ هذِهِ الْبَلْدَةِ الَّذِي حَرَّمَها: پروردگار اين شهر را كه مكه است، آن خدائى كه به جهت شرافت و عظمت آن حرام گردانيد آن را از هر چه مستلزم هتك حرمت آنست، مانند مقاتله و قطع شجر و حشيش آن و صيد و تنفير حيوانات برّى، و
----
«1» شواهد التنزيل، ج 1، باب 117، روايت 583، ص 427- 426. حاكم حسكانى، كتاب «اثبات النفاق لأهل النصب و الشقاق» را در همين زمينه تأليف كرده است. رجوع شود: شواهد التنزيل، ج 1، ص 428، ذيل حديث 586.
«2» ينابيع المودة، (چ هشتم، 1385 هجرى) باب 42 ص 125.
جلد 10 - صفحه 93
منع كرد آن را از هجوم دشمنان.
فرمود حضرت صادق عليه السّلام: هر ظلمى كه مرد به نفس خود نمايد در مكه از دزدى يا ظلم به كسى يا چيزى از ظلم، پس بدرستى كه مى‌بينم آن را الحاد «1».
و شرافت مكه به مرتبه‌اى است كه خداوند مستأصل ساخت هر كه را قصد اهانت و بدى به مكه نمود مانند اصحاب فيل و تبّع و اهل شام كه نصب منجنيق بر كوه ابو قبيس نمودند، خداوند ابرى ماند بال مرغ ظاهر ساخت، پس باريد بر آنها صاعقه و سوزانيد هفتاد نفر را كه اطراف منجنيق بودند.
وَ لَهُ كُلُّ شَيْ‌ءٍ: و خاصه خداوند است هر چيزى، يعنى همه اشياء مملوك و مخلوق اويند، پس به حكمت بالغه هر چه را خواهد حلال نمايد و هر چه را خواهد حرام سازد. وَ أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ‌: و امر شده‌ام به آنكه باشم از تسليم شدگان امر الهى و منقاد فرمان سبحانى. اسلام، كه عبارت از تسليم فرامين الهى است، عظمتش به مرتبه‌اى است كه حضرت نبوى اشرف كائنات و مايه خلقت موجودات فرمايد: من مأمورم كه از مسلمانان بوده باشم.
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ (89) وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلاَّ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (90) إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هذِهِ الْبَلْدَةِ الَّذِي حَرَّمَها وَ لَهُ كُلُّ شَيْ‌ءٍ وَ أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ (91) وَ أَنْ أَتْلُوَا الْقُرْآنَ فَمَنِ اهْتَدى‌ فَإِنَّما يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَقُلْ إِنَّما أَنَا مِنَ الْمُنْذِرِينَ (92) وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ سَيُرِيكُمْ آياتِهِ فَتَعْرِفُونَها وَ ما رَبُّكَ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ (93)
ترجمه‌
هر كه آورد خوبى را پس براى او است بهتر از آن و ايشان از هراس چنين روز ايمنند
و كسانيكه آورند بدى را پس نگو نسار كرده شود رويهاشان در آتش آيا جزا داده ميشويد جز آنچه را بوديد كه ميكرديد
جز اين نيست مأمور شدم كه بپرستم خداوندگار اين شهر را كه محترم گردانيد آنرا و مر او را است همه چيز و مأمور شدم كه باشم از منقادان‌
و آنكه بخوانم اين قرآن را پس آنكه هدايت يافت پس جز اين نيست كه هدايت مى‌يابد براى خودش و آنكه گمراه شد پس بگو جز اين نيست كه من از بيم دهندگانم‌
و بگو ستايش خداى را است زود باشد بنماياند بشما آيتهايش را پس بشناسيد آنها را و نيست پروردگار تو بيخبر از آنچه ميكنيد.
تفسير
خداوند متعال بمناسبت ذكر افعال عباد و احوال معاد در آيات سابقه ميفرمايد هر كس در دنيا كار خوب و شايسته انجام داده خداوند در آخرت جزاى بهتر و برترى باو عنايت ميفرمايد و چنين اشخاص نيكوكار از هول و هراس بزرگ در چنين روزى ايمنند و بعضى فزع يومئذ باضافه قرائت نموده‌اند يعنى‌
----
جلد 4 صفحه 170
از ترس آنروز در امانند و كسانيكه در دنيا كار بد و ناشايسته انجام داده باشند برو در آتش جهنم انداخته شوند و بآنها از روى ملامت گويند آيا غير از جزاى اعمال زشت شما بشما داده ميشود و در روايات كثيره از اهل بيت عصمت و طهارت حسنه و سيّئه در اين دو آيه بمحبّت و ولايت ايشان و انكار آن و عداوت اين خاندان مخصوصا امير مؤمنان عليهم السلام تفسير شده و نيز خداوند به پيغمبر اكرم دستور فرموده كه در مقابل كفار براى اظهار ثبات قدم در توحيد و دين حق بفرمايد من فقط مأمورم عبادت كنم خداوندگار اين شهر مكه را كه محبوبترين شهرها است نزد من و خداوند آنرا محترم قرار داده و محل امن و امان براى بندگان و حرام فرموده صيد كلّيه حيوانات و رمانيدن آنها را از آن و بريدن درخت و كندن گياه آنرا و اين نه براى آنستكه خداوند فقط مالك آن شهر يا خانه كعبه است چون از آن حق و مملوك او است هر موجودى از موجودات بلكه اضافه رب بآن بلد براى شرافت آنست و من مأمورم كه مطيع و منقاد او باشم و قرآن را كه كتاب او است بر مردم قرائت نمايم پس هر كس بآن هدايت يابد سعادت يافته و بر نفع او است و هر كس بگمراهى باقى ماند و بآن هدايت نيابد بايد بگويم من بوظيفه خود عمل نمودم كفر شما زيانى بر من وارد نميكند بعهده پيغمبر ابلاغ حكم خدا و تخويف از تخلّف آنست حمد خداى را كه توفيق انجام وظيفه را بمن عنايت فرمود و بعد از اين خداوند آيات و امارات قدرت خود را در دنيا و آخرت بشما نشان خواهد داد و ضرب دست اولياء خدا و مجاهدين اسلام را مى‌بينيد و آنها را ميشناسيد ولى آنوقت معرفت فائده ندارد و تصور نكنيد مهلتى كه خداوند بشما داده و ميدهد براى آنستكه از اعمال ناشايسته شما غافل است بلكه براى مدارا و فرصت تنبّه و تكميل استحقاق و مصالح ديگرى است كه مكرر ذكر شده و قمى ره نقل فرموده كه مراد از آيات امير المؤمنين و ائمه اطهار عليهم السلامند كه در رجعت بدنيا دشمنانشان ايشانرا مى‌بينند و ميشناسند و امير المؤمنين عليه السّلام فرموده و اللّه خداوند بزرگتر از من آيتى ندارد و يعملون بصيغه مغايب نيز قرائت شده است و ثواب قرائت اين سوره و سوره قبل و بعد كه اول آنها طاوسين است ذكر شد و الحمد للّه رب العالمين و صلى اللّه على محمد و آله الطاهرين.
----
جلد 4 صفحه 171
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
إِنَّما أُمِرت‌ُ أَن‌ أَعبُدَ رَب‌َّ هذِه‌ِ البَلدَةِ الَّذِي‌ حَرَّمَها وَ لَه‌ُ كُل‌ُّ شَي‌ءٍ وَ أُمِرت‌ُ أَن‌ أَكُون‌َ مِن‌َ المُسلِمِين‌َ (91)
جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ ‌من‌ مأمور شدم‌ و امريه‌ الهيه‌ رسيد اينكه‌ عبادت‌ كنم‌ پروردگار ‌اينکه‌ بلده‌ ‌که‌ مكه‌ معظمه‌ ‌باشد‌ ‌آن‌ خدايي‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ مكه‌ ‌را‌ حرام‌ قرار داده‌ و ‌از‌ ‌براي‌ ‌او‌ ‌است‌ ‌هر‌ شي‌ء و مأمور شدم‌ اينكه‌ بوده‌ باشم‌ ‌از‌ مسلمين‌.
إِنَّما أُمِرت‌ُ أَن‌ أَعبُدَ رَب‌َّ هذِه‌ِ البَلدَةِ مقام‌ عبوديت‌ بالاترين‌ مقام‌ ‌است‌ ‌براي‌ انسان‌ ‌حتي‌ ‌از‌ مقام‌ رسالت‌ و لذا ‌در‌ تشهد مقدم‌ ‌بر‌ مقام‌ رسالت‌ ذكر ‌شده‌ «اشهد ‌ان‌ محمدا عبده‌ و رسوله‌» و ‌در‌ قرآن‌ ميفرمايد عَبداً مَملُوكاً لا يَقدِرُ عَلي‌ شَي‌ءٍ (نحل‌ ‌آيه‌ 75) ‌عبد‌ مقابل‌ حر ‌است‌ حر بمعني‌ آزاد و سرخود و ‌عبد‌ بايد ‌در‌ تحت‌ اختيار مولي‌ ‌باشد‌ هيچ‌ نوع‌ اختياري‌ ‌از‌ ‌خود‌ نداشته‌ ‌باشد‌ و تحت‌ فرمان‌ مولي‌ ‌باشد‌ ‌از‌ امير المؤمنين‌ ‌است‌ عرض‌ ميكند
«كفاني‌ فخرا ‌ان‌ اكون‌ لك‌ عبدا و كفاني‌ عزا ‌ان‌ تكون‌ لي‌ ربا»
‌يعني‌ جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ ‌من‌ مأمور شده‌ام‌ هيچ‌ خوديتي‌ ‌از‌ ‌خود‌ نداشته‌ باشم‌ آنچه‌ ميگويم‌ و آنچه‌ ميكنم‌ اطاعت‌ فرمان‌ ‌او‌ ‌است‌ و ‌هر‌ چه‌، تقدير كرده‌ تسليم‌ صرف‌ هستم‌
«الهي‌ ‌لا‌ رب‌ لي‌ سواك‌ و ‌لا‌ اله‌ لي‌ غيرك‌»
خداوند رب‌ العالمين‌ ‌است‌. وجه‌ اختصاص‌ بهذه‌ البلدة چيست‌ ‌براي‌ شرافت‌ مكه‌ ‌است‌ اول‌ زمين‌ ‌است‌ ‌که‌ خداوند
جلد 14 - صفحه 198
خلق‌ فرمود و بقيه‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌او‌ زايش‌ فرمود لذا ام‌ القري‌ ناميدند و كعبه‌ ‌که‌ بيت‌ اللّه‌ الحرام‌ ‌است‌ ‌در‌ ‌او‌ قرار داد ‌که‌ حضرت‌ آدم‌ بنا نمود و دارد كعبه‌ مطابق‌ بيت‌ المعمور ‌است‌ ‌در‌ آسمانها و مسجد ملائكه‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌اگر‌ كلوخي‌ ‌از‌ آنجا رها شود ‌بر‌ طاق‌ كعبه‌ واقع‌ ميشود و حضرت‌ ابراهيم‌ عرض‌‌-‌ ميكند رَبَّنا إِنِّي‌ أَسكَنت‌ُ مِن‌ ذُرِّيَّتِي‌ بِوادٍ غَيرِ ذِي‌ زَرع‌ٍ عِندَ بَيتِك‌َ المُحَرَّم‌ِ‌-‌ الآيات‌ (ابراهيم‌ ‌آيه‌ 37) و نيز ميگويد رَب‌ِّ اجعَل‌ هَذَا البَلَدَ آمِناً (ابراهيم‌ ‌آيه‌ 35) و مأمور شد ‌او‌ و اسمعيل‌ ببناء كعبه‌ و تطهير ‌آن‌ إِذ يَرفَع‌ُ إِبراهِيم‌ُ القَواعِدَ مِن‌َ البَيت‌ِ وَ إِسماعِيل‌ُ (بقره‌ ‌آيه‌ 127).
وَ عَهِدنا إِلي‌ إِبراهِيم‌َ وَ إِسماعِيل‌َ أَن‌ طَهِّرا بَيتِي‌َ‌-‌ الايه‌ (بقره‌ ‌آيه‌ 125).
الَّذِي‌ حَرَّمَها خداوند محترم‌ داشت‌ ‌اينکه‌ زمين‌ ‌را‌ ‌به‌ بيت‌ اللّه‌ الحرام‌ مسجد الحرام‌ مشعر الحرام‌ ناميده‌ شد و حدود حرم‌ ‌از‌ اطراف‌ مكه‌ معين‌ ‌است‌ ‌که‌ حاج‌ و عمار بدون‌ احرام‌ نميتوانند وارد شوند و محل‌ امن‌ الهيست‌ ‌حتي‌ قاتل‌ ‌را‌ نميتوان‌ قصاص‌ كرد. ‌حتي‌ ‌در‌ مورد جهاد مشركين‌ ميفرمايد:
وَ لا تُقاتِلُوهُم‌ عِندَ المَسجِدِ الحَرام‌ِ حَتّي‌ يُقاتِلُوكُم‌ فِيه‌ِ (بقره‌ ‌آيه‌ 187) ‌حتي‌ صيد حرم‌ حرام‌ ‌است‌ و مزيد ‌بر‌ شرافتش‌ محل‌ بعثت‌ ‌رسول‌ بدعاء ابراهيم‌ ‌که‌ عرض‌ كرد رَبَّنا وَ ابعَث‌ فِيهِم‌ رَسُولًا مِنهُم‌ يَتلُوا عَلَيهِم‌ آياتِك‌َ وَ يُعَلِّمُهُم‌ُ الكِتاب‌َ وَ الحِكمَةَ وَ يُزَكِّيهِم‌ (بقره‌ ‌آيه‌ 129) و كعبه‌ مولد امير المؤمنين‌ شد «شرفت‌ ‌به‌ المكة و المني‌» قبله‌ مسلمين‌ شد و ‌غير‌ ‌ذلک‌ ‌از‌ شرافات‌.
وَ لَه‌ُ كُل‌ُّ شَي‌ءٍ و اختصاص‌ دارد بخدا ‌هر‌ چيزي‌، مالك‌ ‌کل‌ ‌است‌ ‌هر‌ نوع‌ تصرفي‌ اراده‌ كند «لِلّه‌ِ مُلك‌ُ السَّماوات‌ِ وَ الأَرض‌ِ».
وَ أُمِرت‌ُ أَن‌ أَكُون‌َ مِن‌َ المُسلِمِين‌َ مقام‌ تسليم‌ بالاتر ‌از‌ مقام‌ رضا ‌است‌ و ‌در‌ باب‌ سلام‌ نماز ‌در‌ مجلد اول‌ بيان‌ ‌شده‌.
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
]
(آیه 91)- آخرین مأموریت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله در سه آیه آخر این سوره، روی سخن را به پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله کرده و حقایقی را باز گو می‌کند که در واقع بیانگر این واقعیت است که به آنها بگو: من وظایف خودم را انجام می‌دهم، چه شما مشرکان لجوج ایمان بیاورید و چه نیاورید.
نخست می‌فرماید: «من مأمورم پروردگار این شهر (مقدّس مکّه) را عبادت کنم»! (إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هذِهِ الْبَلْدَةِ).
این شهر مقدّسی که تمام افتخار شما و موجودیتتان در آن خلاصه می‌شود، شهر مقدسی که خدا آن را با برکاتش به شما ارزانی داشته ولی شما به جای شکر نعمتش، کفران می‌کنید.
آری! من مأمورم «پروردگاری را (عبادت کنم) که این شهر را حرمت نهاده» (الَّذِی حَرَّمَها).
اما تصور نکنید که فقط این سر زمین ملک خداست بلکه «همه چیز (در عالم
ج3، ص441
هستی) به او تعلق دارد» (وَ لَهُ کُلُّ شَیْ‌ءٍ).
و دومین دستور که به من داده شده این است: «و من مأمورم که از مسلمین باشم» تسلیم مطلق در برابر فرمان پروردگار و نه غیر او (وَ أُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْمُسْلِمِینَ).
و به این ترتیب دو مأموریت اصلی خود را که «پرستش خداوند یگانه» و «تسلیم مطلق در برابر فرمان» اوست بیان می‌دارد.
}}
|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>



نسخهٔ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۴:۳۲


ترجمه

(بگو:) من مأمورم پروردگار این شهر (مقدّس مکّه) را عبادت کنم، همان کسی که این شهر را حرمت بخشیده؛ در حالی که همه چیز از آن اوست! و من مأمورم که از مسلمین باشم؛

|من مأمورم كه تنها خداوند اين شهر را كه آن را گرامى داشته و هر چيزى از آن اوست پرستش كنم، و فرمان يافته‌ام كه از مسلمانان باشم
من مأمورم كه تنها پروردگار اين شهر را كه آن را مقدس شمرده و هر چيزى از آنِ اوست پرستش كنم، و مأمورم كه از مسلمانان باشم،
(ای رسول بگو) من مأمورم که منحصرا خدای این بلد (مکّه معظّمه) را که بیت الحرامش قرار داده و آن خدا مالک هر چیز عالم است، پرستش کنم و باز مأمورم که از تسلیم شدگان فرمان او باشم.
من فقط فرمان یافته ام که پروردگار این شهر را که آن را بسیار محترم شمرده و همه چیز در سیطره مالکیّت و فرمانروایی اوست، بپرستم و فرمان یافته ام که از تسلیم شدگان [فرمان ها و احکام او] باشم،
به من فرمان شده كه پروردگار اين شهر را بپرستم. شهرى كه خداوندى كه همه چيز از آن اوست حرمتش نهاده، و مأمورم كه از مسلمانان باشم.
همانا فرمان یافته‌ام که پروردگار این شهر را که آن را حرم [امن‌] قرار داده است، بپرستم، و همه چیز او راست، و فرمان یافته‌ام که از مسلمانان باشم‌
[بگو:] جز اين نيست كه فرمان يافته‌ام كه خداوند اين شهر را، همان كه آن را بشكوه داشت و همه چيز از آن اوست، بپرستم، و فرمان يافته‌ام كه از مسلمانان- گردن‌نهادگان- باشم
به من دستور داده شده است که تنها و تنها خداوند این شهر (مقدّس مکّه نام) را بپرستم. آن خداوندی که چنین شهری را حرمت بخشیده است (و آن را حرم امن و امان ساخته است، و حرام فرموده است که با کشتن انسانی یا ظلم به کسی، و یا با ذبح حیوان و جانور پناهنده بدان، و یا این که با کندن درخت و گیاه آن بدان اهانت گردد. امّا تصوّر نشود که فقط این سرزمین ملک خدا است، بلکه در عالم هستی) همه چیز از آن او است. و به من فرمان داده شده است که از زمره‌ی تسلیم شدگان باشم (و همچون سایر مخلصان در برابر او کرنش ببرم و بس).
«جز این نیست که من مأمور شدم تنها پروردگار این مجتمع را -که محرّم و محترم و قُرُق‌گاه شمرده و هر چیزی از اوست – بپرستم و فرمان یافتم (در برابرش) از تسلیم‌کنندگان (خود و دیگران) باشم.»
جز این نیست که فرمان داده شدم که پرستش کنم پروردگار این شهر را آنکه حرامش گردانید و برای او است همه چیز و دستور داده شدم که باشم از اسلام‌آرندگان‌


النمل ٩٠ آیه ٩١ النمل ٩٢
سوره : سوره النمل
نزول : ٨ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٩
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«رَبِّ»: خداوند. صاحب. «هذِهِ الْبَلْدَةِ»: این شهر. مراد مکّه مشرّفه است. «حَرَّمَهَا»: آن را حرمت و کرامت بخشیده است. آن را حرام کرده است (نگا: مائده / و ، ابراهیم / ). «الْمُسْلِمِینَ»: تسلیم شوندگان. منقادان. مخلصان.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هذِهِ الْبَلْدَةِ الَّذِي حَرَّمَها وَ لَهُ كُلُّ شَيْ‌ءٍ وَ أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ «91»

(اى پيامبر! بگو:) فقط مأمورم كه پروردگار اين شهرى كه خداوند آن را محترم شمرده پرستش كنم، و همه چيز تنها براى اوست و مأمورم كه از اهل تسليم و طاعت باشم.

نکته ها

روزى كه مكّه به دست مسلمانان فتح شد، رسول خدا صلى الله عليه و آله وارد كعبه شدند و بت‌ها را


«1». سبأ، 37.

«2». بقره، 245.

«3». انعام، 160.

جلد 6 - صفحه 469

شكستند و آنگاه در آستانه‌ى در كعبه فرمودند: «ان الله قد حرم مكة» خداوند از روز اوّل تا قيامت مكّه را محترم شمرده است. «1»

پیام ها

1- پيامبر، تحت فرمان الهى است. «أُمِرْتُ‌- وَ أُمِرْتُ»

2- مبلّغ بايد صلابت و قاطعيّت خود را به مردم اعلام كند و بگويد: شما ايمان بياوريد يا نياوريد، من راه خود را ادامه خواهم داد. «أُمِرْتُ‌- وَ أُمِرْتُ»

3- هيچ‌كس در هيچ شرايطى از عبادت بى‌نياز نيست، حتّى پيامبر. «أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ»

4- عبادت بايد به امر الهى باشد، نه ساخته وبافته‌ى انسان. «أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ»

5- كسانى حقّ دارند مردم را به عبادت دعوت كنند كه خود پيشگام باشند. «أُمِرْتُ»

6- بندگى بايد با تسليم قلبى همراه باشد. «أَعْبُدَ- مِنَ الْمُسْلِمِينَ»

7- فلسفه‌ى بندگى خدا، ربوبيّت ومالكيّت اوست. «أَعْبُدَ رَبَ‌- وَ لَهُ كُلُّ شَيْ‌ءٍ»

8- هم خود را به كمال برسانيد و هم به كاملين ملحق شويد. «أَعْبُدَ- مِنَ الْمُسْلِمِينَ»

9- همه چيز تحت تربيت اوست. «رَبَّ هذِهِ الْبَلْدَةِ»

10- مكّه، احترام و جايگاه خاصّى دارد «حَرَّمَها»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هذِهِ الْبَلْدَةِ الَّذِي حَرَّمَها وَ لَهُ كُلُّ شَيْ‌ءٍ وَ أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ (91)

بعد از بيان مبدء و معاد، به جهت قطع طمع كفار از ميل پيغمبر به كيش آنها فرمايد:

إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ: اينست و جز اين نيست كه امر شده‌ام به اينكه پرستش كنم، رَبَّ هذِهِ الْبَلْدَةِ الَّذِي حَرَّمَها: پروردگار اين شهر را كه مكه است، آن خدائى كه به جهت شرافت و عظمت آن حرام گردانيد آن را از هر چه مستلزم هتك حرمت آنست، مانند مقاتله و قطع شجر و حشيش آن و صيد و تنفير حيوانات برّى، و


«1» شواهد التنزيل، ج 1، باب 117، روايت 583، ص 427- 426. حاكم حسكانى، كتاب «اثبات النفاق لأهل النصب و الشقاق» را در همين زمينه تأليف كرده است. رجوع شود: شواهد التنزيل، ج 1، ص 428، ذيل حديث 586.

«2» ينابيع المودة، (چ هشتم، 1385 هجرى) باب 42 ص 125.

جلد 10 - صفحه 93

منع كرد آن را از هجوم دشمنان.

فرمود حضرت صادق عليه السّلام: هر ظلمى كه مرد به نفس خود نمايد در مكه از دزدى يا ظلم به كسى يا چيزى از ظلم، پس بدرستى كه مى‌بينم آن را الحاد «1».

و شرافت مكه به مرتبه‌اى است كه خداوند مستأصل ساخت هر كه را قصد اهانت و بدى به مكه نمود مانند اصحاب فيل و تبّع و اهل شام كه نصب منجنيق بر كوه ابو قبيس نمودند، خداوند ابرى ماند بال مرغ ظاهر ساخت، پس باريد بر آنها صاعقه و سوزانيد هفتاد نفر را كه اطراف منجنيق بودند.

وَ لَهُ كُلُّ شَيْ‌ءٍ: و خاصه خداوند است هر چيزى، يعنى همه اشياء مملوك و مخلوق اويند، پس به حكمت بالغه هر چه را خواهد حلال نمايد و هر چه را خواهد حرام سازد. وَ أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ‌: و امر شده‌ام به آنكه باشم از تسليم شدگان امر الهى و منقاد فرمان سبحانى. اسلام، كه عبارت از تسليم فرامين الهى است، عظمتش به مرتبه‌اى است كه حضرت نبوى اشرف كائنات و مايه خلقت موجودات فرمايد: من مأمورم كه از مسلمانان بوده باشم.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ (89) وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلاَّ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (90) إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هذِهِ الْبَلْدَةِ الَّذِي حَرَّمَها وَ لَهُ كُلُّ شَيْ‌ءٍ وَ أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ (91) وَ أَنْ أَتْلُوَا الْقُرْآنَ فَمَنِ اهْتَدى‌ فَإِنَّما يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَقُلْ إِنَّما أَنَا مِنَ الْمُنْذِرِينَ (92) وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ سَيُرِيكُمْ آياتِهِ فَتَعْرِفُونَها وَ ما رَبُّكَ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ (93)

ترجمه‌

هر كه آورد خوبى را پس براى او است بهتر از آن و ايشان از هراس چنين روز ايمنند

و كسانيكه آورند بدى را پس نگو نسار كرده شود رويهاشان در آتش آيا جزا داده ميشويد جز آنچه را بوديد كه ميكرديد

جز اين نيست مأمور شدم كه بپرستم خداوندگار اين شهر را كه محترم گردانيد آنرا و مر او را است همه چيز و مأمور شدم كه باشم از منقادان‌

و آنكه بخوانم اين قرآن را پس آنكه هدايت يافت پس جز اين نيست كه هدايت مى‌يابد براى خودش و آنكه گمراه شد پس بگو جز اين نيست كه من از بيم دهندگانم‌

و بگو ستايش خداى را است زود باشد بنماياند بشما آيتهايش را پس بشناسيد آنها را و نيست پروردگار تو بيخبر از آنچه ميكنيد.

تفسير

خداوند متعال بمناسبت ذكر افعال عباد و احوال معاد در آيات سابقه ميفرمايد هر كس در دنيا كار خوب و شايسته انجام داده خداوند در آخرت جزاى بهتر و برترى باو عنايت ميفرمايد و چنين اشخاص نيكوكار از هول و هراس بزرگ در چنين روزى ايمنند و بعضى فزع يومئذ باضافه قرائت نموده‌اند يعنى‌


جلد 4 صفحه 170

از ترس آنروز در امانند و كسانيكه در دنيا كار بد و ناشايسته انجام داده باشند برو در آتش جهنم انداخته شوند و بآنها از روى ملامت گويند آيا غير از جزاى اعمال زشت شما بشما داده ميشود و در روايات كثيره از اهل بيت عصمت و طهارت حسنه و سيّئه در اين دو آيه بمحبّت و ولايت ايشان و انكار آن و عداوت اين خاندان مخصوصا امير مؤمنان عليهم السلام تفسير شده و نيز خداوند به پيغمبر اكرم دستور فرموده كه در مقابل كفار براى اظهار ثبات قدم در توحيد و دين حق بفرمايد من فقط مأمورم عبادت كنم خداوندگار اين شهر مكه را كه محبوبترين شهرها است نزد من و خداوند آنرا محترم قرار داده و محل امن و امان براى بندگان و حرام فرموده صيد كلّيه حيوانات و رمانيدن آنها را از آن و بريدن درخت و كندن گياه آنرا و اين نه براى آنستكه خداوند فقط مالك آن شهر يا خانه كعبه است چون از آن حق و مملوك او است هر موجودى از موجودات بلكه اضافه رب بآن بلد براى شرافت آنست و من مأمورم كه مطيع و منقاد او باشم و قرآن را كه كتاب او است بر مردم قرائت نمايم پس هر كس بآن هدايت يابد سعادت يافته و بر نفع او است و هر كس بگمراهى باقى ماند و بآن هدايت نيابد بايد بگويم من بوظيفه خود عمل نمودم كفر شما زيانى بر من وارد نميكند بعهده پيغمبر ابلاغ حكم خدا و تخويف از تخلّف آنست حمد خداى را كه توفيق انجام وظيفه را بمن عنايت فرمود و بعد از اين خداوند آيات و امارات قدرت خود را در دنيا و آخرت بشما نشان خواهد داد و ضرب دست اولياء خدا و مجاهدين اسلام را مى‌بينيد و آنها را ميشناسيد ولى آنوقت معرفت فائده ندارد و تصور نكنيد مهلتى كه خداوند بشما داده و ميدهد براى آنستكه از اعمال ناشايسته شما غافل است بلكه براى مدارا و فرصت تنبّه و تكميل استحقاق و مصالح ديگرى است كه مكرر ذكر شده و قمى ره نقل فرموده كه مراد از آيات امير المؤمنين و ائمه اطهار عليهم السلامند كه در رجعت بدنيا دشمنانشان ايشانرا مى‌بينند و ميشناسند و امير المؤمنين عليه السّلام فرموده و اللّه خداوند بزرگتر از من آيتى ندارد و يعملون بصيغه مغايب نيز قرائت شده است و ثواب قرائت اين سوره و سوره قبل و بعد كه اول آنها طاوسين است ذكر شد و الحمد للّه رب العالمين و صلى اللّه على محمد و آله الطاهرين.


جلد 4 صفحه 171

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


إِنَّما أُمِرت‌ُ أَن‌ أَعبُدَ رَب‌َّ هذِه‌ِ البَلدَةِ الَّذِي‌ حَرَّمَها وَ لَه‌ُ كُل‌ُّ شَي‌ءٍ وَ أُمِرت‌ُ أَن‌ أَكُون‌َ مِن‌َ المُسلِمِين‌َ (91)

جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ ‌من‌ مأمور شدم‌ و امريه‌ الهيه‌ رسيد اينكه‌ عبادت‌ كنم‌ پروردگار ‌اينکه‌ بلده‌ ‌که‌ مكه‌ معظمه‌ ‌باشد‌ ‌آن‌ خدايي‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ مكه‌ ‌را‌ حرام‌ قرار داده‌ و ‌از‌ ‌براي‌ ‌او‌ ‌است‌ ‌هر‌ شي‌ء و مأمور شدم‌ اينكه‌ بوده‌ باشم‌ ‌از‌ مسلمين‌.

إِنَّما أُمِرت‌ُ أَن‌ أَعبُدَ رَب‌َّ هذِه‌ِ البَلدَةِ مقام‌ عبوديت‌ بالاترين‌ مقام‌ ‌است‌ ‌براي‌ انسان‌ ‌حتي‌ ‌از‌ مقام‌ رسالت‌ و لذا ‌در‌ تشهد مقدم‌ ‌بر‌ مقام‌ رسالت‌ ذكر ‌شده‌ «اشهد ‌ان‌ محمدا عبده‌ و رسوله‌» و ‌در‌ قرآن‌ ميفرمايد عَبداً مَملُوكاً لا يَقدِرُ عَلي‌ شَي‌ءٍ (نحل‌ ‌آيه‌ 75) ‌عبد‌ مقابل‌ حر ‌است‌ حر بمعني‌ آزاد و سرخود و ‌عبد‌ بايد ‌در‌ تحت‌ اختيار مولي‌ ‌باشد‌ هيچ‌ نوع‌ اختياري‌ ‌از‌ ‌خود‌ نداشته‌ ‌باشد‌ و تحت‌ فرمان‌ مولي‌ ‌باشد‌ ‌از‌ امير المؤمنين‌ ‌است‌ عرض‌ ميكند

«كفاني‌ فخرا ‌ان‌ اكون‌ لك‌ عبدا و كفاني‌ عزا ‌ان‌ تكون‌ لي‌ ربا»

‌يعني‌ جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ ‌من‌ مأمور شده‌ام‌ هيچ‌ خوديتي‌ ‌از‌ ‌خود‌ نداشته‌ باشم‌ آنچه‌ ميگويم‌ و آنچه‌ ميكنم‌ اطاعت‌ فرمان‌ ‌او‌ ‌است‌ و ‌هر‌ چه‌، تقدير كرده‌ تسليم‌ صرف‌ هستم‌

«الهي‌ ‌لا‌ رب‌ لي‌ سواك‌ و ‌لا‌ اله‌ لي‌ غيرك‌»

خداوند رب‌ العالمين‌ ‌است‌. وجه‌ اختصاص‌ بهذه‌ البلدة چيست‌ ‌براي‌ شرافت‌ مكه‌ ‌است‌ اول‌ زمين‌ ‌است‌ ‌که‌ خداوند

جلد 14 - صفحه 198

خلق‌ فرمود و بقيه‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌او‌ زايش‌ فرمود لذا ام‌ القري‌ ناميدند و كعبه‌ ‌که‌ بيت‌ اللّه‌ الحرام‌ ‌است‌ ‌در‌ ‌او‌ قرار داد ‌که‌ حضرت‌ آدم‌ بنا نمود و دارد كعبه‌ مطابق‌ بيت‌ المعمور ‌است‌ ‌در‌ آسمانها و مسجد ملائكه‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌اگر‌ كلوخي‌ ‌از‌ آنجا رها شود ‌بر‌ طاق‌ كعبه‌ واقع‌ ميشود و حضرت‌ ابراهيم‌ عرض‌‌-‌ ميكند رَبَّنا إِنِّي‌ أَسكَنت‌ُ مِن‌ ذُرِّيَّتِي‌ بِوادٍ غَيرِ ذِي‌ زَرع‌ٍ عِندَ بَيتِك‌َ المُحَرَّم‌ِ‌-‌ الآيات‌ (ابراهيم‌ ‌آيه‌ 37) و نيز ميگويد رَب‌ِّ اجعَل‌ هَذَا البَلَدَ آمِناً (ابراهيم‌ ‌آيه‌ 35) و مأمور شد ‌او‌ و اسمعيل‌ ببناء كعبه‌ و تطهير ‌آن‌ إِذ يَرفَع‌ُ إِبراهِيم‌ُ القَواعِدَ مِن‌َ البَيت‌ِ وَ إِسماعِيل‌ُ (بقره‌ ‌آيه‌ 127).

وَ عَهِدنا إِلي‌ إِبراهِيم‌َ وَ إِسماعِيل‌َ أَن‌ طَهِّرا بَيتِي‌َ‌-‌ الايه‌ (بقره‌ ‌آيه‌ 125).

الَّذِي‌ حَرَّمَها خداوند محترم‌ داشت‌ ‌اينکه‌ زمين‌ ‌را‌ ‌به‌ بيت‌ اللّه‌ الحرام‌ مسجد الحرام‌ مشعر الحرام‌ ناميده‌ شد و حدود حرم‌ ‌از‌ اطراف‌ مكه‌ معين‌ ‌است‌ ‌که‌ حاج‌ و عمار بدون‌ احرام‌ نميتوانند وارد شوند و محل‌ امن‌ الهيست‌ ‌حتي‌ قاتل‌ ‌را‌ نميتوان‌ قصاص‌ كرد. ‌حتي‌ ‌در‌ مورد جهاد مشركين‌ ميفرمايد:

وَ لا تُقاتِلُوهُم‌ عِندَ المَسجِدِ الحَرام‌ِ حَتّي‌ يُقاتِلُوكُم‌ فِيه‌ِ (بقره‌ ‌آيه‌ 187) ‌حتي‌ صيد حرم‌ حرام‌ ‌است‌ و مزيد ‌بر‌ شرافتش‌ محل‌ بعثت‌ ‌رسول‌ بدعاء ابراهيم‌ ‌که‌ عرض‌ كرد رَبَّنا وَ ابعَث‌ فِيهِم‌ رَسُولًا مِنهُم‌ يَتلُوا عَلَيهِم‌ آياتِك‌َ وَ يُعَلِّمُهُم‌ُ الكِتاب‌َ وَ الحِكمَةَ وَ يُزَكِّيهِم‌ (بقره‌ ‌آيه‌ 129) و كعبه‌ مولد امير المؤمنين‌ شد «شرفت‌ ‌به‌ المكة و المني‌» قبله‌ مسلمين‌ شد و ‌غير‌ ‌ذلک‌ ‌از‌ شرافات‌.

وَ لَه‌ُ كُل‌ُّ شَي‌ءٍ و اختصاص‌ دارد بخدا ‌هر‌ چيزي‌، مالك‌ ‌کل‌ ‌است‌ ‌هر‌ نوع‌ تصرفي‌ اراده‌ كند «لِلّه‌ِ مُلك‌ُ السَّماوات‌ِ وَ الأَرض‌ِ».

وَ أُمِرت‌ُ أَن‌ أَكُون‌َ مِن‌َ المُسلِمِين‌َ مقام‌ تسليم‌ بالاتر ‌از‌ مقام‌ رضا ‌است‌ و ‌در‌ باب‌ سلام‌ نماز ‌در‌ مجلد اول‌ بيان‌ ‌شده‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 91)- آخرین مأموریت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله در سه آیه آخر این سوره، روی سخن را به پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله کرده و حقایقی را باز گو می‌کند که در واقع بیانگر این واقعیت است که به آنها بگو: من وظایف خودم را انجام می‌دهم، چه شما مشرکان لجوج ایمان بیاورید و چه نیاورید.

نخست می‌فرماید: «من مأمورم پروردگار این شهر (مقدّس مکّه) را عبادت کنم»! (إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هذِهِ الْبَلْدَةِ).

این شهر مقدّسی که تمام افتخار شما و موجودیتتان در آن خلاصه می‌شود، شهر مقدسی که خدا آن را با برکاتش به شما ارزانی داشته ولی شما به جای شکر نعمتش، کفران می‌کنید.

آری! من مأمورم «پروردگاری را (عبادت کنم) که این شهر را حرمت نهاده» (الَّذِی حَرَّمَها).

اما تصور نکنید که فقط این سر زمین ملک خداست بلکه «همه چیز (در عالم

ج3، ص441

هستی) به او تعلق دارد» (وَ لَهُ کُلُّ شَیْ‌ءٍ).

و دومین دستور که به من داده شده این است: «و من مأمورم که از مسلمین باشم» تسلیم مطلق در برابر فرمان پروردگار و نه غیر او (وَ أُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْمُسْلِمِینَ).

و به این ترتیب دو مأموریت اصلی خود را که «پرستش خداوند یگانه» و «تسلیم مطلق در برابر فرمان» اوست بیان می‌دارد.

نکات آیه

۱ - پیامبر(ص)، مأمور اعلام قاطعانه موضع استوار خویش مبنى بر توحید و نفى شرک (إنّما أُمرت أن أعبد ربّ هذه البلدة)

۲ - پرستش پروردگار یگانه و تسلیم محض در برابر او، پیام و هدف استوار و تغییرناپذیر پیامبر(ص) إنّما أُمرت أن أعبد ربّ هذه البلدة ... أن أکون من المسلمین

۳ - خداوند، یگانه مالک تمامى مظاهر هستى (و له کلّ شىء) تقدیم «له» بیانگر حصر است; یعنى، همه چیز، تنها مال او است.

۴ - اعتقاد به ربوبیت خداوند و مالکیت او بر تمامى مظاهر هستى، مقتضى پرستیدن یگانه او (إنّما أُمرت أن أعبد ربّ هذه البلدة ... و له کلّ شىء) واژه «ربّ» و تعبیر «و له کلّ شىء» در حقیقت بیانگر فلسفه حصر پرستش انسان در برابر خدا است; یعنى، چون او پروردگار و مالک یگانه هستى است، پس عبودیت انسان باید تنها به درگاه او باشد.

۵ - شهر مکه، داراى اهمیت، کرامت و حرمت در پیشگاه خداوند (ربّ هذه البلدة الذى حرّمها) «هذه» اشاره به مکه دارد که به دلیل اهمیتش نزد خداوند، اختصاص به ذکر یافته است.

۶ - مکه مکرّمه، شهر خدا و خدا صاحب آن است. (أن أعبد ربّ هذه البلدة)

۷ - حرمت سرزمین مکه، داراى دیرینه و وضع شده از سوى خداوند (ربّ هذه البلدة الذى حرّمها) ماضى آمدن «حرّم» بیانگر دیر پا بودن حرمت مکه و انتساب آن (حرّم) به خداوند، بیانگر جعل آن از سوى او است.

۸ - اعتقاد مشرکان به حرمت و شرافت مکه و تقدّس آن (ربّ هذه البلدة الذى حرّمها) از این که آیه نسبت به شهر مکه تعبیر «هذه البلدة الذى حرّمها» آورده است، احتمالاً از آن جهت باشد که مشرکان آن را قبول داشته و تذکر آنان به امر مورد قبولشان، زمینه جذب و هدایت آنان را فراهم مى ساخته است.

۹ - پیامبر(ص) تسلیم محض در برابر پروردگار و تأثیرناپذیر از خصومت هاى مشرکان (و أُمرت أن أکون من المسلمین) با توجه به این که در آیات پیشین (از آیه ۵۹- به بعد)، خصومت ها و حق ناپذیرى هاى کافران مطرح بوده، در پى آمدن جمله «و أُمرت أن أکون من المسلیمن» مى رساند که: اى پیامبر! تو تسلیم محض در برابر خدا باش و به گفتار ناهنجار کافران بها مده.

۱۰ - پیامبر(ص) همانند همه مردم، مکلف به پرستش خداى یگانه و تسلیم شدن در برابر او (أُمرت أن أعبد ربّ هذه ... و أُمرت أن أکون من المسلمین) آمدن «أُمرت...» به صورت متکلم وحده، مى تواند از آن جهت باشد که بفهماند پیامبر(ص) نیز - با همه مقامات معنوى - مکلف به عبادت و تسلیم است و تعالى معنوى، سبب برداشته شدن تکلیف نمى شود.

۱۱ - تسلیم شدن در برابر خدا، تبلور عبودیت و بندگى انسان در پیشگاه او (أُمرت أن أعبد ربّ هذه... و أُمرت أن أکون من المسلمین) بر این فرض که «أُمرت أن أکون...» عطف تفسیرى بر «أُمرت أن أعبد...» باشد، مى توان مطلب یاد شده را به دست آورد.

موضوعات مرتبط

  • آفرینش: مالک آفرینش ۳
  • تبلیغ: قاطعیت در تبلیغ ۱
  • تسلیم: آثار تسلیم به خدا ۱۱; تسلیم به خدا ۲
  • تکلیف: تکلیف همگانى ۱۰
  • توحید: دعوت به توحید عبادى ۲; زمینه توحید عبادى ۴
  • جهان بینى: جهان بینى توحیدى ۳
  • خدا: شهر خدا ۶; مالکیت خدا ۳، ۴
  • عبودیت: نشانه هاى عبودیت ۱۱
  • عقیده: آثار عقیده به ربوبیت خدا ۴; آثار عقیده به مالکیت خدا ۴
  • محمد(ص): استقامت محمد(ص) ۹; انعطاف ناپذیرى محمد(ص) ۹; انقیاد محمد(ص) ۹، ۱۰; تعالیم محمد(ص) ۲; تکلیف محمد(ص) ۱۰; توحید عبادى محمد(ص) ۱۰; دشمنان محمد(ص) ۹; رسالت محمد(ص) ۱; شرک ستیزى محمد(ص) ۱; قاطعیت محمد(ص) ۱
  • مشرکان: دشمنى مشرکان ۹; عقیده مشرکان ۸
  • مکه: اهمیت مکه ۵; تاریخ مکه ۷; صاحب مکه ۶; فضیلت مکه ۵، ۶; قداست مکه ۵، ۷، ۸

منابع