تفسیر:نمونه جلد۱۵ بخش۷۴
→ صفحه قبل | صفحه بعد ← |
آيه ۸۶ - ۸۸
آيه و ترجمه
أَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا جَعَلْنَا الَّيْلَ لِيَسكُنُوا فِيهِ وَ النَّهَارَ مُبْصِراً إِنَّ فى ذَلِك لاَيَتٍ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ(۸۶) وَ يَوْمَ يُنفَخُ فى الصورِ فَفَزِعَ مَن فى السمَوَتِ وَ مَن فى الاَرْضِ إِلا مَن شاءَ اللَّهُ وَ كلُّ أَتَوْهُ دَخِرِينَ(۸۷) وَ تَرَى الجِْبَالَ تحْسبهَا جَامِدَةً وَ هِىَ تَمُرُّ مَرَّ السحَابِ صنْعَ اللَّهِ الَّذِى أَتْقَنَ كلَّ شىْءٍ إِنَّهُ خَبِيرُ بِمَا تَفْعَلُونَ(۸۸) ترجمه : ۸۶ - آيا آنها نديدند ما شب را قرار داديم كه در آن بيارامند و روز را روشنى بخش ، در اين امور نشانه هاى روشنى است براى كسانى كه آماده پذيرش ايمانند. ۸۷ - به خاطر بياوريد روزى را كه در صور دميده مى شود و تمام كسانى كه در آسمانها و زمين هستند در وحشت فرو مى روند جز كسانى كه خدا به خواهد و همگى با خضوع در پيشگاه او حاضر مى شوند. ۸۸ - كوهها را مى بينى و آنها را ساكن و جامد مى پندارى در حالى كه مانند ابر در حركتند اين صنع و آفرينش خداوندى است كه همه چيز را متقن آفريده او از كارهائى كه شما انجام مى دهيد آگاه است . تفسير: حركت زمين - يك معجزه علمى قرآن بار ديگر در اين آيات به مساله مبدء و معاد و نشانه هاى قدرت و عظمت
خداوند در عالم هستى ، و همچنين حوادث رستاخيز پرداخته چنين مى گويد: آيا آنها نديدند كه ما شب را براى آرامش آنها قرار داديم (الم يروا انا جعلنا الليل ليسكنوا فيه ) و روز را روشنى بخش (و النهار مبصرا). در اين امور نشانه ها و دلائل روشنى است از قدرت و حكمت پروردگار براى كسانى كه آماده پذيرش ايمانند (ان فى ذلك لايات لقوم يؤ منون ). اين نخستين بار نيست كه قرآن از آثار حياتبخش شب و روز و نظام نور و ظلمت سخن مى گويد، همانگونه كه آخرين بار نيز نمى باشد اين به خاطر آنست كه قرآن يك كتاب تعليم و تربيت و انسانسازى است و مى دانيم اصول تعليم و تربيت گاه ايجاب مى كند كه يك موضوع را در فواصل مختلف تكرار كنند و به ياد آورند تا كاملا خاطر نشان گردد و به اصطلاح جا بيفتد. آرامشى كه از تاريكى شب به وجود مى آيد يك واقعيت مسلم علمى است پرده هاى تاريك شب نه تنها يك وسيله اجبارى براى تعطيل فعاليتهاى روزانه است ، بلكه اثر عميقى روى سلسله اعصاب انسان و ساير جانداران مى گذارد و آنها را در استراحت و خواب عميق - و به تعبير قرآن سكوت - فرو مى برد. همچنين رابطه روشنائى روز، و تلاش و حركت و جنبشى كه خاصيت تابش نور است نيز از نظر علمى جاى ترديد نيست ، نه فقط نور آفتاب صحنه زندگى را روشن و چشم انسان را فعال مى سازد، بلكه تمام ذرات وجود انسان را بيدار كرده و به فعاليت وا مى دارد. اين آيه گوشه اى از توحيد ربوبى را روشن مى سازد و از آنجا كه معبود واقعى همان رب و مدبر عالم هستى است خط بطلان بر چهره بتها مى كشد و مشركان را به تجديد نظر در عقائد خود وا مى دارد. توجه به اين نكته نيز لازم است كه انسان بايد خود را با اين نظام هماهنگ
سازد، شب را استراحت كند، و روز را به تلاش و كوشش بپردازد، تا هميشه سالم و فعال باشد نه همچون هوسرانانى كه شب را بيدار مى مانند و روز را تا نزديكى ظهر در خواب فرو مى روند. جالب اينكه مبصر كه در اصل به معنى بينا است صفت روز قرار داده شده است ، در حالى كه وصف انسانها در روز مى باشد، اين يكنوع تاكيد زيبا است همانگونه كه گاه شب را توصيف به خواب رفتن مى كنند و مى گويند ليل نائم !. و اين تفاوت تعبير كه در بيان فائده شب و روز در آيه مشاهده مى شود كه در يكجا لتسكنوا فيه مى گويد و در جاى ديگر مبصرا، ممكن است اشاره به اين باشد كه هدف اصلى شب سكونت و آرامش است ، ولى هدف روشنائى روز ديدن نيست ، بلكه ديدن ابزارى است براى رسيدن به مواهب حيات و بهره گيرى از آن (دقت كنيد). به هر حال اين آيه گر چه مستقيما سخن از توحيد و تدبير عالم هستى مى گويد ولى مى تواند اشاره لطيفى به مساله معاد نيز در برداشته باشد، چرا كه خواب همچون مرگ است ، و بيدارى همچون زندگى پس از مرگ . آيه بعد به رستاخيز و مقدمات آن مى پردازد و مى گويد: به خاطر بياوريد روزى را كه در صور دميده مى شود و تمام كسانى كه در آسمانها و در زمين هستند در وحشت فرو مى روند، جز كسانى كه خدا بخواهد، و همگى با خضوع در پيشگاه او حاضر مى شوند (و يوم ينفخ فى الصور ففزع من فى السماوات و من فى الارض الا من شاء الله و كل آتوه داخرين ). از مجموعه آيات قرآن استفاده مى شود كه دو يا سه بار نفخ صور مى شود: يكبار در پايان دنيا و آستانه رستاخيز، كه وحشت همه را فرا مى گيرد.
بار دوم همگى با شنيدن آن قالب تهى مى كنند و مى ميرند (اين دو نفخه ممكن است يكى باشد). بار سوم به هنگام بعث و نشور و قيام قيامت است كه با نفخ صور همه مردگان به حيات باز مى گردند و زندگى نوينى را آغاز مى كنند. در اينكه آيه فوق اشاره اى به نفخه اول و دوم است يا نفخه سوم ميان مفسران گفتگو است ، قرائنى در خود آيه و آيات بعد بر هر دو نظر وجود دارد، بعضى نيز آن را اشاره به همه اين نفخه ها دانسته اند. ولى ظاهر آيه نشان مى دهد كه اشاره به نفخه اولى است كه در پايان جهان صورت مى گيرد زيرا فزع كه به معنى ترس و وحشتى است كه تمام قلب انسان را فرا مى گيرد از آثار اين نفخه شمرده شده ، و مى دانيم در نفخه قيامت ترس و وحشت به خاطر اعمال است و حساب و جزا، نه به خاطر تاثير نفخه . به تعبير ديگر ظاهر فاء تفريع در ففزع اين است كه اين فزع و وحشت ناشى از نفخه صور است و اين مخصوص نفخه اولى است زيرا نفخه آخر نه تنها فزع آفرين نيست ، بلكه مايه حيات و حركت و جنبش است و اگر وحشتى باشد از اعمال خود انسان است . و اما مفهوم نفخه صور، نفخ به معنى دميدن ، و صور به معنى شيپور است و در اينكه منظور از اين تعبير در اينجا چيست ؟ گفتگوهاى فراوانى است كه به خواست خدا در ذيل آيه ۶۸ سوره زمر خواهد آمد. و اما جمله الا من شاء الله كه به صورت استثناء از اين ترس و وحشت عمومى ذكر شده اشاره به نيكان و پاكان ، اعم از فرشتگان و مؤ منانى است كه در آسمانها و زمينند آنها در پرتو ايمان ، آرامش مخصوصى دارند، نه نفخه اول صور آنها را متوحش مى سازد، و نه نفخه آخر، و در آيات بعد نيز مى خوانيم كسانى كه با دست پر از حسنات به پيشگاه خدا بروند از وحشت و فزع آن روز در امن و امانند.
من جاء بالحسنة فله خير منها و هم من فزع يومئذ آمنون اما جمله كل آتوه داخرين : همگى با خضوع و ذلت در پيشگاه او حاضر مى شوند ظاهرا عام است و هيچ استثنائى در آن نيست زيرا حتى انبياء و اوليا در پيشگاه او خاضع و كوچكند، و اگر مى بينيم در آيه ۱۲۷ سوره صافات مى فرمايد: فانهم لمحضرون الا عباد الله المخلصين : همگان در پيشگاه او حاضر مى شوند مگر بندگان مخلص پروردگار منافاتى با عموميت آيه مورد بحث ندارد، چرا كه آيه مورد بحث اشاره به اصل حضور در محشر و پيشگاه خدا است و دوم اشاره به حضور در صحنه حساب و بررسى اعمال است . آيه بعد اشاره به يكى ديگر از آيات عظمت خداوند در پهنه عالم هستى كرده مى گويد: كوهها را مى بينى و آنها را ساكن و جامد مى پندارى در حالى كه مانند ابر در حركتند (و ترى الجبال تحسبها جامدة و هى تمر مر السحاب ). اين صنع و آفرينش خداوندى است كه همه چيز را متقن آفريده (صنع الله التى اتقن كل شى ء). كسى كه اين همه حساب و نظم در برنامه آفرينش او است مسلما از كارهائى كه شما انجام مى دهيد آگاه است (انه خبير بما تفعلون ). بسيارى از مفسران معتقدند كه آيه فوق اشاره به حوادث آستانه رستاخيز است ، چرا كه مى دانيم در پايان اين جهان و آغاز جهان ديگر زلزله ها و انفجارها
و دگرگونيهاى عظيم واقع مى شود، و كوهها از هم متلاشى مى گردند، اين نكته در بسيارى از سوره هاى آخر قرآن صريحا آمده است . قرار گرفتن اين آيه در ميان آيات رستاخيز، دليل و گواه اين تفسير است . ولى قرائن فراوانى در آيه وجود دارد كه تفسير ديگرى را تاييد مى كند و آن اينكه آيه فوق از قبيل آيات توحيد و نشانه هاى عظمت خداوند در همين دنيا است و به حركت كره زمين كه براى ما محسوس نيست اشاره مى كند. توضيح اينكه : ۱ - آيه فوق مى گويد: گمان مى كنى كوهها جامد و ساكنند، در حالى كه همچون ابر در حركتند معلوم است اين تعبير با حوادث آغاز رستاخيز سازگار نيست ، چرا كه اين حوادث به قدرى آشكار است كه به تعبير قرآن از مشاهده آنها مادران كودكان شيرخوار خود را فراموش مى كنند و زنان باردار سقط چنين مى نمايند، و مردم از شدت وحشت همچون مستانند در حالى كه مست نيستند! (سوره حج آيه ۲). ۲ - تشبيه به حركت ابرها متناسب حركات يكنواخت و نرم و بدون سر و صدا است ، نه انفجارهاى عظيمى كه صداى رعد آسايش گوشها را كر مى كند. ۳ - تعبير بالا نشان مى دهد، در عين اينكه ظاهرا كوهها ساكنند در واقع در همان حال به سرعت حركت مى كنند (يعنى دو حالت از يك شى ء را در آن واحد بيان مى كند). ۴ - تعبير به اتقان كه به معنى منظم ساختن و محكم نمودن است نيز تناسب با زمان برقرارى نظام جهان دارد، نه زمانى كه اين نظام فرو مى ريزد و متلاشى و ويران مى گردد. ۵ - جمله انه خبير بما تفعلون مخصوصا با توجه به اينكه تفعلون
فعل مضارع است نشان مى دهد كه مربوط به اين دنيا است چرا كه مى گويد: او از اعمالى كه شما در حال و آينده انجام مى دهيد با خبر است و اگر مربوط به پايان اين جهان بود مى بايست گفته شود ما فعلتم (كارى كه انجام داديد) (دقت كنيد). از مجموع اين قرائن دقيقا چنين استفاده مى شود كه اين آيه يكى ديگر از عجائب آفرينش را بيان مى كند و در واقع شبيه چيزى است كه در دو آيه قبل آمده (الم يروا انا جعلنا الليل ليسكنوا فيه ). و بنابراين آيات مورد بحث ، قسمتى درباره توحيد و بخشى درباره معاد است . نتيجه اى كه از اين تفسير مى گيريم اين است كه اين كوهها كه ما آنها را ساكن مى پنداريم با سرعت زياد در حركتند، مسلما حركت كوهها بدون حركت زمينهاى ديگر كه به آنها متصل است معنى ندارد، و به اين ترتيب معنى آيه چنين مى شود كه زمين با سرعت حركت مى كند همچون حركت ابرها! طبق محاسبات دانشمندان امروز سرعت سير حركت زمين به دور خود نزديك به ۳۰ كيلومتر در هر دقيقه است و سرعت سير آن در حركت انتقالى به دور آفتاب از اين هم بيشتر است . اما چرا قرآن كوهها را مركز بحث قرار داده شايد به اين جهت است كه كوهها از نظر سنگينى و وزن و پا بر جائى ضرب المثلند و براى تشريح قدرت خداوند نمونه بهترى محسوب مى شوند، جائى كه كوهها با اين عظمت و سنگينى به فرمان خدا (همراه زمين ) حركت كنند قدرت او بر هر چيز به ثبوت مى رسد. به هر حال آيه فوق از معجزات علمى قرآن است ، زيرا مى دانيم نخستين دانشمندانى كه حركت كره زمين را كشف كردند، گاليله ايتاليائى و كپرنيك لهستانى بودند كه در اواخر قرن ۱۶ و اوائل ۱۷ ميلادى اين عقيده را برملا
ساختند، هر چند ارباب كليسا شديدا آنها را محكوم كرده و تحت فشار گذاشتند!. ولى قرآن مجيد حدود يكهزار سال قبل از آنها، پرده از روى اين حقيقت برداشت ، و حركت زمين را به صورت فوق به عنوان يك نشانه توحيد مطرح ساخت . بعضى از فلاسفه اسلامى در عين قبول تفسير دوم يعنى اشاره به حركت كوهها در اين جهان ، آيه را ناظر به حركت جوهرى اشياء دانسته اند و آن را هماهنگ و مؤ يد نظريه معروف حركت جوهرى مى دانند. در حالى كه تعبيرات ، آيه با آن سازگار نيست زيرا تشبيه به حركت ابرها تناسب با حركت در مكان (حركت در اين ) دارد نه حركت در جوهر، بنابراين ظاهر آيه فقط يك تفسير را مى پذيرد و آن حركت ميكانيكى زمين (به دور خويش يا به دور خورشيد) است .
آيه ۸۹ - ۹۳
آيه و ترجمه
مَن جَاءَ بِالْحَسنَةِ فَلَهُ خَيرٌ مِّنهَا وَ هُم مِّن فَزَعٍ يَوْمَئذٍ ءَامِنُونَ(۸۹) وَ مَن جَاءَ بِالسيِّئَةِ فَكُبَّت وُجُوهُهُمْ فى النَّارِ هَلْ تجْزَوْنَ إِلا مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ(۹۰) إِنَّمَا أُمِرْت أَنْ أَعْبُدَ رَب هَذِهِ الْبَلْدَةِ الَّذِى حَرَّمَهَا وَ لَهُ كلُّ شىْءٍ وَ أُمِرْت أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسلِمِينَ(۹۱) وَ أَنْ أَتْلُوَا الْقُرْءَانَ فَمَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يهْتَدِى لِنَفْسِهِ وَ مَن ضلَّ فَقُلْ إِنَّمَا أَنَا مِنَ الْمُنذِرِينَ(۹۲) وَ قُلِ الحَْمْدُ للَّهِ سيرِيكمْ ءَايَتِهِ فَتَعْرِفُونهَا وَ مَا رَبُّك بِغَفِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ(۹۳) ترجمه : ۸۹ - كسانى كه كار نيكى انجام دهند پاداشى بهتر از آن خواهند داشت و آنها از وحشت آن روز در امانند. ۹۰ - و آنها كه اعمال بدى انجام دهند به رو در آتش افكنده مى شوند آيا جزائى جز آنچه عمل مى كرديد خواهيد داشت .
۹۱ - (بگو) من مامورم پروردگار اين شهر (مقدس مكه ) را عبادت كنم همان كسى كه اين شهر را حرمت بخشيده و همه چيز از آن اوست و من مامورم كه از مسلمين باشم . ۹۲ - و اينكه قرآن را تلاوت كنم هر كس هدايت شود براى خود هدايت شده و هر كس گمراه گردد (گناهش به گردن خود اوست ) بگو من فقط از انذار كنندگانم . ۹۳ - بگو حمد و ستايش مخصوص ذات خداست به زودى آياتش را به شما نشان مى دهد تا آنرا بشناسيد و پروردگار تو از آنچه انجام مى دهيد غافل نيست . تفسير: آخرين ماموريت پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) در آيات گذشته سخنى از اعمال بندگان و آگاهى خداوند نسبت به آن در ميان بود و در نخستين آيات مورد بحث سخن از پاداش عمل و ايمنى آنها از فزع روز قيامت است . مى فرمايد: كسانى كه حسنه و كار نيكى انجام دهند پاداشى بهتر از آن خواهند داشت و از وحشت آن روز در امان خواهند بود (من جاء بالحسنة فله خير منها و هم من فزع يومئذ آمنون ). در اينكه منظور از حسنه چيست ؟ مفسران تعبيرات گوناگونى دارند: بعضى آن را به كلمه توحيد و لا اله الا الله و ايمان به خدا تفسير كرده اند. و بعضى آن را اشاره به ولايت امير مؤ منان على (عليه السلام ) و ائمه معصومين مى دانند، و در روايات متعددى كه از طرق اهلبيت (عليهم السلام ) رسيده بر اين معنا تاكيد شده است ، از جمله : در حديثى از امام باقر (عليه السلام ) مى خوانيم كه يكى از ياران على (عليه السلام ) بنام ابو عبدالله جدلى خدمتش آمد امام فرمود آيا از معنى اين سخن خداوند من جاء بالحسنة فله خير منها ... (تا پايان آيه بعد) به تو خبر دهم ؟ عرض كرد آرى فدايت شوم اى امير مؤ منان ! فرمود: الحسنه معرفة الولاية و حبنا اهل البيت و السيئة انكار الولاية و بغضنا اهل البيت : حسنه شناخت ولايت و دوستى ما
اهلبيت است ، و سيئه انكار ولايت و دشمنى ما اهلبيت مى باشد. البته همانگونه كه بارها گفته ايم معنى آيات وسيع و گسترده است حسنه و سيئه نيز در اينجا مفهوم وسيعى دارند كه همه اعمال نيك را در بر مى گيرد، از جمله ايمان به خدا و پيامبر اسلام و ولايت ائمه (عليهم السلام ) كه در راءس هر كار نيك قرار دارد و مانع از آن نيست كه اعمال صالح ديگر نيز در آيه جمع باشد. اما اينكه بعضى از اين عموميت بخاطر كلمه خير نگران شده اند و گفته اند مگر چيزى بهتر از ايمان به خدا پيدا مى شود كه پاداش آن باشد؟ پاسخش روشن است : زيرا رضا و خشنودى پروردگار از ايمان هم والاتر است ، و به تعبير ديگر همه اينها مقدمه براى آن است و ذى المقدمه برتر از مقدمه باشد. سؤ ال ديگرى كه در اينجا مطرح مى شود اين است كه ظاهر بعضى از آيات (مانند آيه ۲ سوره حج ) اين است كه وحشت رستاخيز همگان را فرا مى گيرد چگونه صاحبان حسنات از آن مستثنى هستند؟. آيه ۱۰۳ سوره انبياء پاسخ اين سؤ ال را بيان مى كند چرا كه مى گويد مؤ منان صالح از وحشت بزرگ در امانند. و مى دانيم كه وحشت بزرگ همان وحشت روز قيامت است وحشت ورود در دوزخ ، نه وحشتى كه به هنگام نفخه صور پيدا مى شود (دقت كنيد) سپس به نقطه مقابل اين گروه پرداخته ، مى گويد كسانى كه سيئه و كار بدى انجام دهند به رو در آتش افكنده مى شوند! (و من جاء بالسيئة فكبت وجوههم فى النار). و جز اين توقعى نمى توانند داشته باشند آيا جزائى جز آنچه عمل مى كرديد
خواهيد داشت ؟! (هل تجزون الا ما كنتم تعملون ). كبت از ماده كب (بر وزن جد) در اصل به معنى افكندن چيزى به صورت بر زمين است وذكر وجوه (صورتها) در آيه فوق از باب تاكيد است . افكندن اين گروه را به صورت در آتش به عنوان بدترين نوع عذاب است . بعلاوه چون آنها هنگامى كه مواجه با حق مى شدند، صورت خود را بر مى گرداندند و با همان صورت از گناه استقبال مى كردند اكنون بايد گرفتار چنين مجازاتى شوند. جمله هل تجزون الا ما كنتم تعملون ممكن است پاسخ سؤ الى باشد كه در اينجا مطرح مى شود و آن اينكه اگر كسى بگويد اين مجازات ، مجازات شديدى است ، در پاسخ گفته مى شود اين همان اعمال شما است كه دامانتان را گرفته شما جزائى جز اعمالتان نداريد؟ (دقت كنيد). سپس در سه آيه آخر اين سوره ، روى سخن را به پيامبر گرامى اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) كرده و حقايقى را بازگو مى كند كه در واقع بيانگر اين واقعيت است كه به آنها بگو من وظائف خودم را انجام مى دهم ، چه شما مشركان لجوج ايمان بياوريد و چه نياوريد. نخست مى فرمايد: من مامورم پروردگار اين شهر مقدس (شهر مكه ) را عبادت كنم ! (انما امرت ان اعبد رب هذه البلدة ). اين شهر مقدسى كه تمام افتخار شما و موجوديتتان در آن خلاصه مى شود، شهر مقدسى كه خدا آن را با بركاتش به شما ارزانى داشته ولى شما بجاى شكر نعمتش كفران مى كنيد.
شهر مقدسى كه حرم امن خداست و شريفترين نقطه روى زمين ، و قديمى ترين معبد توحيد است . آرى من مامورم پروردگارى را عبادت كنم كه اين شهر را حرمت نهاده (الذى حرمها). ويژگيهائى براى آن قرار داده ، و احترامات و احكام خاص ، و ممنوعيتهائى كه براى شهرهاى ديگر در جهان نيست . اما تصور نكنيد كه فقط اين سرزمين ملك خدا است بلكه همه چيز در عالم هستى به او تعلق دارد (و له كل شى ء) و دومين دستور كه به من داده شده اين است : من مامورم كه از مسلمين باشم تسليم مطلق در برابر فرمان پروردگار و نه غير او (و امرت ان اكون من المسلمين ). و به اين ترتيب دو ماموريت اصلى خود را كه پرستش خداوند يگانه و تسليم مطلق در برابر فرمان او است بيان مى دارد. سپس ابزار وصول به اين دو هدف را چنين بيان مى كند: من مامورم قرآن را تلاوت كنم (و ان اتلو القرآن ). از فروغ آن شعله گيرم ، و از چشمه آب حياتش جرعه ها بنوشم ، و در همه برنامه ها بر راهنمائى آن تكيه كنم آرى اين وسيله من است براى رسيدن به آن دو هدف مقدس ، و مبارزه با هر گونه شرك و انحراف و گمراهى . و به دنبال آن اضافه مى كند: تصور نكنيد ايمان آوردن شما سودى به حال من و يا از آن بالاتر سودى براى خداوند بزرگ دارد، نه هر كس هدايت شود براى خود هدايت شده (فمن اهتدى فانما يهتدى لنفسه ). و تمام منافع هدايت چه در اين جهان و چه در جهان ديگر عائد خود او مى شود.
و هر كس گمراه شود، وزر و وبالش به گردن خود او است ، بگو من فقط از انذار كنندگان و بيم دهندگانم (و من ضل فقل انما انا من المنذرين ). و عواقب شوم آن دامن مرا نمى گيرد، وظيفه من بلاغ مبين و ابلاغ آشكار است ، وظيفه من ارائه طريق و اصرار بر پيمودن راه است اما آن كس كه مايل است در گمراهى بماند، تنها خويشتن را بدبخت كرده . جالب اينكه در مورد هدايت مى گويد هر كسى هدايت شود به سود خويش است ولى در مورد ضلالت نمى گويد به زيان خود او است ، بلكه مى گويد: من از منذرين هستم اين تفاوت تعبير ممكن است اشاره به اين باشد كه من در برابر گمراهان هرگز سكوت نمى كنم ، و آنها را به حال خود رها نمى سازم ، بلكه پيوسته انذار مى كنم و به اين كار ادامه مى دهم و خسته نمى شوم ، چرا كه من انذار كننده ام . (البته در بعضى ديگر از آيات قرآن هر دو تعبير، مشابه آمده است ولى مى دانيم تفاوت تعبيرات هماهنگ با تفاوت مقامات است و گاه براى القاى معانى مختلف و متفاوت مى باشد). قابل توجه اينكه اين سوره با ذكر اهميت قرآن آغاز شده و با تاكيد بر تلاوت قرآن پايان مى گيرد و ابتدا و انتها، قرآن است . و سرانجام در آخرين آيه به پيامبر دستور مى دهد كه خدا را در برابر اينهمه نعمتهاى بزرگ مخصوصا نعمت هدايت حمد و ستايش كند مى فرمايد: بگو حمد براى خدا است (و قل الحمد لله ). اين حمد و ستايش هم به نعمت قرآن باز مى گردد، هم هدايت الهى و هم مى تواند مقدمه اى براى جمله بعد باشد كه مى گويد: به زودى خداوند آياتش را به شما نشان مى دهد تا آن را بشناسيد
(سيريكم آياتى فتعرفونها). اين تعبير اشاره به آن است كه با گذشت زمان و پيشرفت علم و دانش و خرد آدمى ، هر روز پرده از آيات جديد و اسرار تازه اى از عالم هستى برداشته مى شود، و روز به روز به عظمت قدرت و عمق حكمت پروردگار آشناتر مى شويد، و اين ارائه آيات هرگز قطع نمى شود و در طول عمر بشر همچنان ادامه دارد. اما اگر با اينهمه ، باز راه خلاف و انحراف به پيمائيد، بدانيد پروردگار شما هرگز از كارهائى كه انجام مى دهيد غافل نيست (و ما ربك بغافل عما تعملون ). گمان نكنيد اگر خداوند كيفر شما را به لطفش تاخير مى اندازد دليل اين است كه از اعمالتان آگاه نيست و يا حساب و كتاب آن محفوظ نمى ماند. جمله و ما ربك بغافل عما تعملون كه عينا - يا با كمى تفاوت - در نه مورد از قرآن مجيد تكرار شده جمله اى است كوتاه و تهديدى است پر معنا و هشدارى است به همه انسانها. با آخرين آيه سوره نمل جلد ۱۵ تفسير نمونه پايان مى گيرد و الان غروب آخرين روز ماه شعبان ۱۴۰۳ و نزديك طلوع هلال ماه مبارك رمضان است . پروردگارا: به حرمت اين ماههاى عزيزت سوگندت مى دهيم كه توفيق بندگى خالص و تسليم مطلق در برابر فرمانت و تلاوت آيات قرآن مجيدت را به ما مرحمت فرما. خداوندا! هر روز گوشه تازه اى از آيات عظمتت را بما نشان ده تا تو را هر روز بهتر و بيشتر بشناسيم ، و به شكر اينهمه مواهبى كه نصيب ما كرده اى بپردازيم . بارالها! انبوهى از مشكلات جامعه اسلامى ما را فرا گرفته و دشمنان
در داخل و خارج سخت تلاشى مى كنند تا نور تو را خاموش سازند. توئى كه به سليمان آنهمه قدرت بخشيدى و به موسى در برابر فرعونيان آنهمه قوت دادى ، ما را بر اين دشمنان پيروز بگردان و آنها را كه قابل هدايت نيستند همچون قوم عاد و هود و ثمود و قوم لوط درهم بشكن !
→ صفحه قبل | صفحه بعد ← |