الكهف ٩٠: تفاوت میان نسخهها
از الکتاب
QRobot edit
(افزودن سال نزول) |
(QRobot edit) |
||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۹#link333 | آيات ۸۳ -۱۰۲، سوره كهف]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۹#link333 | آيات ۸۳ -۱۰۲، سوره كهف]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۹#link334 | معناى ((عين حمئة (( وبيان موقعيت جغرافيائى آن]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۹#link334 | معناى ((عين حمئة (( وبيان موقعيت جغرافيائى آن]] | ||
خط ۴۶: | خط ۴۷: | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۳#link351 | بحث مفسرين ومورخين پيرامون قوم ياءجوج وماءجوج وحوادث مربوط به آنها]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۳#link351 | بحث مفسرين ومورخين پيرامون قوم ياءجوج وماءجوج وحوادث مربوط به آنها]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۲_بخش۶۹#link159 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۲_بخش۶۹#link159 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
حَتَّى إِذا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَطْلُعُ عَلى قَوْمٍ لَمْ نَجْعَلْ لَهُمْ مِنْ دُونِها سِتْراً «90» | |||
تا آنكه به محلّ طلوع خورشيد رسيد، آن را چنان يافت كه بر قومى طلوع مىكند كه جز خورشيد براى آنان پوشش وسايهبانى قرار نداده بوديم. | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
حَتَّى إِذا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَطْلُعُ عَلى قَوْمٍ لَمْ نَجْعَلْ لَهُمْ مِنْ دُونِها سِتْراً (90) | |||
حَتَّى إِذا بَلَغَ: تا چون رسيد. مَطْلِعَ الشَّمْسِ: به محل برآمدن آفتاب، يعنى منتهاى مساكن شرق كه مبدء عمارت طرف مشترى مىباشد. وَجَدَها تَطْلُعُ عَلى قَوْمٍ: و يافت آفتاب را كه هر صبح برمىآمد و شعاعش مىتابد بر قومى كه: لَمْ نَجْعَلْ لَهُمْ مِنْ دُونِها سِتْراً: قرار نداده بوديم براى ايشان به غير از طلوع آفتاب پوششى از لباس دنيا، كه ميان آنها و آفتاب مانع باشد، و زمين هم در غايت سستى و نرمى كه هيچ بنائى بر آن مستقر نبود. مفسرين در اين | |||
---- | |||
«1» بحار الانوار ج 13 ص 299 حديث 17 و ج 52 ص 152 حديث بنقل از كمال الدين سند حديث، در مصدر، به امام رضا عليه السلام منتهى مىشود. | |||
جلد 8 - صفحه 115 | |||
اختلاف نمودهاند: بعضى گفتهاند در آنجا هيچ بنا و درختى نبود كه مانع تابش آفتاب باشد، و لذا وقت طلوع به سردابهاى زير زمين يا غواصى در دريا مشغول، و وقت غروب تحصيل روزى مىنمودند، و حال آنها بر خلاف تمامى خلق بود. | |||
نزد جمعى آنها را لباس، و مثل حيوان بسر مىبردند. و اهل هيئت گفتهاند: | |||
اكثر حال مردم آفريقا چنين است كه مجاور خط استوا هستند. عياشى از حضرت امير المؤمنين عليه السلام كه: ذو القرنين وارد شد بر قومى كه سوزانيده بود آنها را آفتاب و رنگ جسد آنها را تغيير داده به حدى كه سياه شده «1». | |||
حكايت: عمر بن مالك بن اميه گويد: مردى را ديدم حديث مىكرد براى قومى: كه به شهر چين رسيدم به اقصاى زمين. مرا گفتند: ميان تو و مطلع آفتاب يك روز راه باشد. شخصى از آنها اجرت دادم، آنجا رسيديم، گروهى را ديدم گوشهاى خود را وقت خواب يكى را به زير و يكى را به روى خود انداختى. | |||
آن شخص زبان آنها را مىدانست، گفت: ما آمدهايم ببينيم آفتاب چگونه برآيد. وقت طلوع صدائى شنيدم، چون سلسله آواز آهن، از هيبت آن من بيهوش افتادم. چون به هوش آمدم، مرا روغن مىماليدند. آفتاب را ديدم بر آب افتاده به رنگ روغن زيت، و كناره آسمان را ديدم مانند دامن خيمه، همينكه آفتاب بالا آمد، مر در سردابى بردند. چون آفتاب از آنها بگرديد، به كناره دريا آمد؛ ماهى صيد و به آفتاب مىانداختند، چون بريان شد مىخوردند. | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَباً (89) حَتَّى إِذا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَطْلُعُ عَلى قَوْمٍ لَمْ نَجْعَلْ لَهُمْ مِنْ دُونِها سِتْراً (90) كَذلِكَ وَ قَدْ أَحَطْنا بِما لَدَيْهِ خُبْراً (91) | |||
ترجمه | |||
پس توسل جست بوسيلهاى | |||
تا وقتى كه رسيد بجاى بيرون آمدن آفتاب يافت آنرا كه ميتابيد بر گروهى كه قرار نداده بوديم براى آنها از زير آن پوششى | |||
اينچنين بود و بتحقيق احاطه داشتيم بآنچه نزد او بود بآگاهى. | |||
تفسير | |||
جناب ذو القرنين پس از فراغت از امر بلاد مغرب اراده مسافرت بمشرق نمود پس پيروى و متابعت و اتّخاذ نمود براى نيل بمقصود سبب و وسيلهاى را از ميان آن وسائل و اسباب كه بخواست خدا براى او آماده شده بود تا رسيد بمنتهاى آبادى مشرق و يافت آفتابرا كه از بدو طلوع تا غروب ميتابد بر گروهى كه حاجب و ساترى ميان آنها و آفتاب خداوند قرار نداده نه كوهى است نه درهاى نه درختى است نه بنائى در مجمع و عيّاشى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه آنها نياموخته بودند صنعت بنّائى را و قمّى ره نقل نموده كه فرمود نياموخته بودند صنعت لباس را و عياشى ره از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه ذو القرنين وارد شد بر قوميكه سوزانده بود آنها را آفتاب و تغيير داده بود اجساد و الوان آنها را تا حدّيكه شده بودند مانند شب تار چنين بود حكايت ذو القرنين و كيفيت احاطه او بمغرب و مشرق كه بيان شد يا سلوك او با اهل مشرق مانند سلوك او با اهل مغرب بود و خداوند احاطه داشت بر او و لشكر و حشم و خدم و مهمّات جنگى و اسباب و | |||
---- | |||
جلد 3 صفحه 451 | |||
آلات و ادوات و وسايل حركت و سكون و پيشرفت او بعلم و اراده و تدبير و تقدير بطوريكه هيچ يك از آنها در هيچ آنى بيرون از علم و بصر و خارج از اطلاع و خبر خداوند نبود و بنابر آنچه تاكنون بتبع آقايان مفسّرين ذكر شد كلمه كذالك در كلام خداوند متمّم آيه سابقه، و جمله و قد احطنا ابتداء كلام است ولى بنظر حقير محتمل است كذالك ابتداء كلام لا حق باشد باين تقريب كه خدا ميفرمايد اين چنين با عظمت و مفصّل بود دستگاه و وسائل و اسباب پيشرفت كار او در مغرب و مشرق با اينحال از محيط علم و اطلاع ما خارج نبود و ما از تمام جزئيات آن دستگاه باخبر بوديم .. | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
حَتّي إِذا بَلَغَ مَطلِعَ الشَّمسِ وَجَدَها تَطلُعُ عَلي قَومٍ لَم نَجعَل لَهُم مِن دُونِها سِتراً (90) | |||
تا زماني که رسيد بمحل طلوع شمس طرف مشرق زمين يافت که آفتاب طلوع ميكند بر قومي که قرار نداديم از براي آنها از طرف شمس ساتري حَتّي إِذا بَلَغَ مَطلِعَ الشَّمسِ البته نزديك درياي طرف مشرق ممكن نيست سكونت در آن و مراد محليست که قابل سكونت باشد وجدها مشاهده كرد که خورشيد تَطلُعُ عَلي قَومٍ يك جماعت وحشي بياباني که لَم نَجعَل لَهُم نداشتند سايه باني مثل عمارتي يا كوهي يا اشجاري که خود را بتوانند از تابش آفتاب حفظ كنند علم ساختمان و غرس اشجار و كشت و زراعت نداشتند و البته در اثر تابش آفتاب سياه پوست بودند مِن دُونِها سِتراً كوهي هم نبود که در سايه كوه زيست كنند و در حديث از حضرت باقر عليه السّلام دارد اول پيغمبري که داراي مقام سلطنت شد ذي القرنين بود که بعد از نوح بوجود آمد و نامش عيّاش بود و مالك شده ما بين مشرق و مغرب که تمام كره زمين در تحت تصرف او در آمد. | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
(آیه 90)- «و همچنان به راه خود ادامه داد تا به خاستگاه خورشید رسید» (حَتَّی إِذا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ). | |||
«در آنجا مشاهده کرد که خورشید بر جمعیتی طلوع میکند که جز آفتاب برای آنها پوششی قرار نداده بودیم» (وَجَدَها تَطْلُعُ عَلی قَوْمٍ لَمْ نَجْعَلْ لَهُمْ مِنْ دُونِها سِتْراً). | |||
این جمعیت در مرحلهای بسیار پایین از زندگی انسانی بودند، تا آنجا که برهنه زندگی میکردند، و یا پوشش بسیار کمی که بدن آنها را از آفتاب نمیپوشانید، داشتند. | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||