يونس ٣٧: تفاوت میان نسخهها
(افزودن سال نزول) |
(QRobot edit) |
||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۷#link59 | آيات ۴۵ - ۳۷، سوره يونس]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۷#link59 | آيات ۴۵ - ۳۷، سوره يونس]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۸#link60 | نفى شاءنيت مفترى بودن ، از قرآن كريم در جمله : ((و ما كان هذا القرآن ان يفترى ...))]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۸#link60 | نفى شاءنيت مفترى بودن ، از قرآن كريم در جمله : ((و ما كان هذا القرآن ان يفترى ...))]] | ||
خط ۴۰: | خط ۴۱: | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۸#link66 | مراد از اينكه در روز حشر، برانگيخته شدگان مى پندارند جز يك ساعت درنگ نكرده اند]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۸#link66 | مراد از اينكه در روز حشر، برانگيخته شدگان مى پندارند جز يك ساعت درنگ نكرده اند]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۸_بخش۵۷#link201 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۸_بخش۵۷#link201 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ ما كانَ هذَا الْقُرْآنُ أَنْ يُفْتَرى مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لكِنْ تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ تَفْصِيلَ الْكِتابِ لا رَيْبَ فِيهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ «37» | |||
و چنان نيست كه اين قرآن از سوى غير خدا و به دروغ ساخته شده باشد، بلكه تصديقى است براى كتب آسمانى پيشين وتوضيحى از آن كتاب است. شكّى در آن نيست كه از سوى پروردگار جهانيان است. | |||
===پیام ها=== | |||
1- جامعيّت قرآن و محتواى آن به گونهاى است كه افترا و انتساب آن به غيرخدا به آن نمىچسبد. «أَنْ يُفْتَرى» | |||
2- كتابهاى آسمانى مؤيّد يكديگرند. تفاوت در اجمال و تفصيلِ محتواى آنهاست. «تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ» | |||
3- قرآن وسيلهى رشد و تربيت است. هذَا الْقُرْآنُ ... مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ ما كانَ هذَا الْقُرْآنُ أَنْ يُفْتَرى مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لكِنْ تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ تَفْصِيلَ الْكِتابِ لا رَيْبَ فِيهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ (37) | |||
بعد از آن در رد قول آنها كه قرآن را افتراى پيغمبر دانسته و درخواست نزول غير آن و تبديل آن را مىنمودند مىفرمايد: | |||
وَ ما كانَ هذَا الْقُرْآنُ: و نباشد و نشايد اين قرآن با وجود دلايل و اعجاز. | |||
أَنْ يُفْتَرى مِنْ دُونِ اللَّهِ: اينكه بافته و ساخته شود از غير خدا، يعنى اين قرآن با كمال اتقان و استحكام، سزاوار نيست مفتراى بشر باشد، بلكه وحى الهى و كلام سبحانى است. يا سزاوار نيست اين قرآن براى افتراى بر خدا، يعنى وصف او وصف چيزى نيست كه ممكن باشد افترا و به خدا نسبت داده شود، زيرا مفترى، دروغ، و از كلام بشر باشد، و اين قرآن معجزه و كلام خالق البشر است، و كليّه عقول عالم از آوردن به مثل آن عاجزند تا روز قيامت و انقراض عالم. وَ لكِنْ تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ: و لكن تصديق كننده است آنچه پيش بوده از كتب آسمانى و موافق و مطابق آن، يعنى با وجود اعجاز، گواه كتب منزله است. اين شهادتى است از خداى تعالى بر اينكه قرآن صدق و شاهد است آنچه را در تورات و انجيل و زبور و ساير صحف منزله است به حقانيت. يا مصدق امورى است كه در پيش او باشد از بعث و نشور و حساب و ثواب و عقاب. | |||
برهان- آيه شريفه برهانى است بر راستى و درستى نبوت حضرت خاتم | |||
ج5، ص 315 | |||
صلّى اللّه عليه و آله و اعجاز قرآن مجيد: | |||
اما برهان 1- بدين تقرير: كتب منزله سابقه غير محرفه، در آيات متعدده تصريح نموده به بشارت حضرت خاتم محمّد صلّى اللّه عليه و آله و اوصاف خاصه آن سرور، چنانچه منصفين احبار و رهبانان معترف و مقر شدند، پس بعثت آن حضرت با قرآن شريف هر آينه اقوى برهانى است بر تصديق كتب منزله و تحقق اخبار سماويه. | |||
اما تقرير برهان 2- آنكه ارباب سير و تواريخ متفقند بر آنكه نشو و نماى پيغمبر در مكه، و به حسب ظاهر امى، و تمام شهر هم بيسواد الّا چند نفرى آن هم ناقص، و نيز نزد كسى درس نخوانده، و براى تحصيل علوم مسافرت نكرده، و مكه مركز علمى نبوده، و كتب علميه نداشته، منتها فصاحت فطرى داشتند؛ در چنين بلدى مبعوث و دعوت به رسالت و آوردن قرآنى كه مشتمل بر علوم و معارف و حكمت نظرى و عملى و حاوى قصص و احوال اقوام سلف كه در هيچ تاريخى ثبت نشده و قوم هم در كمال شدت عداوت نسبت به آن حضرت؛ بنابراين اگر ذكر قصص، موافق تورات و انجيل نبودى، هر آينه اقدام در قدح و طعن و رد نمودى كه اين گفتهها مخالف كتب ما مىباشد، پس سكوت آنها ثابت نمايد تطابق آن را با كتب منزله با آنكه حضرت ابدا مطالعه كتابى ننموده و از كسى هم نياموخته، در اين صورت محقق يابد اخبار بر اين واقعات، وحى الهى و اعجاز قرآنى است. | |||
وَ تَفْصِيلَ الْكِتابِ: و بيان كننده آنچه نوشته و فرض شده از اوامر و نواهى و حلال و حرام و احكام شرعيات. يا بيان كننده آنچه را كه محتاجند از دلايل و براهين در امور دين. لا رَيْبَ فِيهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ: شكى نيست در قرآن كه نازل شده از جانب پروردگار عالميان و معجزه باقيه است كه عاجزند از آوردن به مثل آن. يا قابليت شك ندارد به سبب متقن و محكم بودن، اگرچه بىقابليتها شك در آن نمايند، لكن در واقع سزاوار و شايسته شك نباشد؛ يا آنكه كتاب طويل جامع علوم اولين و آخرين، لا بد به حسب مجراى طبيعى بايد مشتمل باشد بر نوعى از اختلاف و تناقض. و چون اختلافى در آن نباشد، در اعجاز آن شكى | |||
ج5، ص 316 | |||
نخواهد بود كه خارق عادت بشر، و منزل از جانب خالق البشر است. | |||
تحقيق- علماء اعلام وجوه بسيارى در اعجاز قرآن ذكر نموده؛ از جمله نزد بعضى معجزه است به سبب اشتمال بر اخبار به غيب از گذشته و آينده كه مفاد آيه «تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ» باشد. و نزد اكثر از جهت جامعيت علوم معاش و معاد بشر به قسمى كه اتم و اكمل از آن متصور نخواهد بود، و اشاره به اين است آيه «وَ تَفْصِيلَ الْكِتابِ» و تحقيق مطلب آنكه: حكمت بر دو قسم باشد: حكمت نظريه و حكمت عمليه. | |||
حكمت نظريه: عبارت است از علم به افعال و اعمالى كه وجود آنها تحت قدرت و اختيار ما نباشد، و آن بر سه قسم است: 1- علم به احوال چيزهائى كه محتاج نباشد در وجود و تعقل به ماده، مثل آلت و آن را علم اعلى و علم الهى و فلسفه اولى گويند. 2- علم به احوال چيزهائى كه محتاج باشد به ماده در وجود خارجى نه تعقل مثل كره. آن را علم وسط و رياضى دانند. 3- علم به احوال چيزهائى كه محتاج به ماده دارد در وجود خارجى و تعقل، مثل انسان. آن را علم ادنى و علم طبيعى نامند. | |||
حكمت عمليّه عبارت است از علم به احوال چيزهائى كه وجود آنها به قدرت و اختيار ما باشد؛ و آن نيز بر سه قسم است: 1- علم اخلاق: عبارت است از علم به مصالح شخصى و انفرادى از تخليه رذائل و تحليه به فضائل. 2- علم تدبير منزل: عبارت است از علم به مصالح اجتماعى نسبت به يك خانواده مثل پدر و اولاد و احفاد و مالك و مملوك. 3- علم سياست مدن: عبارت است از علم به مصالح نوعيه و نظام جامعه بشريه. | |||
و به دقت نظر و تأمل، شخص عاقل دريابد كه قرآن مجيد جامع علوم مذكوره است به نحو اتم و اكمل، خصوصا نسبت به مصالح شخصى و نوعى كه تمام جزئيات فروعات احكام را بيان فرموده، و البته چنين كتاب جامعى از عهده بشر خارج و معجزه خواهد بود. وجوه ديگر هم در اعجاز قرآن ذكر نموده كه شمهاى از آنها در مقدمات همين تفسير عنوان شده. | |||
ج5، ص 317 | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ ما كانَ هذَا الْقُرْآنُ أَنْ يُفْتَرى مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لكِنْ تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ تَفْصِيلَ الْكِتابِ لا رَيْبَ فِيهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ (37) أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ (38) بَلْ كَذَّبُوا بِما لَمْ يُحِيطُوا بِعِلْمِهِ وَ لَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْوِيلُهُ كَذلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الظَّالِمِينَ (39) وَ مِنْهُمْ مَنْ يُؤْمِنُ بِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ لا يُؤْمِنُ بِهِ وَ رَبُّكَ أَعْلَمُ بِالْمُفْسِدِينَ (40) | |||
ترجمه | |||
و نبوده است اين قرآن آنكه افتراء بسته شود از غير خدا ولى تصديق چيزى است كه در برابر آنست و بيان نوشته شده، نيست شكّى در آن از پروردگار جهانيان | |||
آيا ميگويند افتراء بست آنرا بگو پس بياوريد سورهاى مانند آن و بخوانيد هر كه را توانائى داريد از غير خدا اگر باشيد راستگويان | |||
بلكه تكذيب كردند آنچه را احاطه ننمودند بدانش آن و هنوز نيامده آنانرا مئال معانى آن همچنين تكذيب كردند آنانكه بودند پيش از آنها پس بنگر چگونه بود انجام كار ستمكاران | |||
و از آنها كسى است كه ايمان ميآورد بآن و از آنها كسى است كه ايمان نمىآورد بآن و پروردگار تو داناتر است به تباه كاران. | |||
تفسير | |||
نبوده است و نميباشد و صحيح نيست آنكه بوده باشد اين قرآن افتراء از خلق بر حقّ بلكه ميزان صحّت و سقم مطالب و شاهد صدق كتب سماويّه است كه بر انبياء سلف نازل شده چون اين كتاب بنفسه معجزه است و ساير كتب بخودى خود شاهد صدقى ندارند و نيز بيان و تفصيل كليّه احكام الهيّه بلكه تمام حقائق موجودات است و بنابراين شكّى نيست در آن كه از جانب خداوند عالم است با اين وصف آيا ميگويند اهل عناد كه محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اين آيات را از پيش خود جعل نموده و بخدا نسبت داده جاى تعجّب است بگو اگر گمان شما صحّت دارد و من افتراء بستم آنرا شما هم از پيش خودتان آياتى جعل كنيد بقدريكه بتوان گفت سورهايست مانند قرآن در فصاحت و بلاغت و علوّ معانى و صحّت مبانى و هر كس را هم ميخواهيد از فصحاء و بلغاء و علماء و حكماء عرب و عجم با خودتان همدست نمائيد و عرضه بداريد آنرا بر دانشمندان اگر راست ميگوئيد در اين نسبت و لازمه آن كه امكان اتيان بشر است بمانند قرآن چون شما هم مانند من عرب و فصيح و بليغ ميباشيد و چون آنها عاجز شوند حقّ بودن قرآن و صدق تو واضح و مبرهن گردد ولى علّت تكذيب آنها تو را در اينكه قرآن كلام خداوند است اين نيست كه آنها قادر براتيان مثل آنند بلكه سببش آنستكه تدبّر و تفكّر در معانى آن ننمودند و پى باسرار و حقائق و كنه آن نبردهاند و اخبار غيبيّه آن هنوز بوقوع نيامده تا صحّت و اعجازش آشكار | |||
---- | |||
جلد 3 صفحه 21 | |||
شود و آنها به صرف تقليد و انس بدين آباء و اجداد خودشان و مخالفت احكام قرآن با هواى نفس تكذيب نمودند تو را و كتاب خدا را چنانچه امم سابقه بهمين جهات تكذيب نمودند كتب سماوى و انبياء عظام را و بپاداش ظلمى كه از اين تكذيب بر خودشان و ابناء نوعشان نمودند در دنيا و آخرت رسيدند و خواهند رسيد عيّاشى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه از آنحضرت سؤال نمودند از امور بزرگ از قبيل رجعت و امثال آن فرمود اين مسائل هنوز وقت آنها نرسيده خداوند فرموده بل كذّبوا بما لم يحيطوا بعلمه و لمّا يأتهم تأويله و مانند اين حديث از امام صادق عليه السّلام هم نقل شده است و قمّى ره نقل فرموده نازل شده است اين آيه در رجعت كه تكذيب نمودند آنرا يعنى گفتند واقع نخواهد شد و در كافى و مجمع و عيّاشى از امام صادق عليه السّلام روايت نموده كه خداوند مخصوص نمود اين امّت را بدو آيه از كتاب خود يكى آنكه نگويند آنچه را نميدانند ديگر آنكه ردّ نكنند آنچه را نميدانند و قرائت فرمود قول خداوند الم يؤخذ عليهم ميثاق الكتاب ان لا يقولوا على اللّه الا الحقّ و قول خداوند بل كذّبوا بما لم يحيطوا بعلمه و لمّا يأتهم تأويله را و بعضى از كسانيكه تكذيب نمودند كلام خدا و پيغمبر او را پس از مراجعه و تدبّر و تفكّر در آن و علم بتفسير و اطّلاع بر تأويلش ايمان ميآورند بآن و بعضى از كثرت بلادت و شدّت غباوت و فرط عناد و لجاج بعدا هم ايمان نمىآورند يا آنكه بعضى ايمان ميآورند بآن باطنا ولى ظاهرا انكار ميكنند براى اغراض فاسدهاى از قبيل حبّ جاه و مال و بعضى بعكسند كه ايمان نمىآورند باطنا بعلل مذكوره ولى ظاهرا قبول اسلام مينمايند براى خوف يا طمع يا اغراض فاسده ديگر و مؤيّد اينمعنى است روايت قمّى ره از امام باقر عليه السّلام كه دسته دوّم اعداء محمد و آل محمدند بعد از او و نيز مؤيّد اينمعنى است ذيل آيه شريفه كه نسبت افساد بآنها داده شده است در علم خداوند و اين صفت انسب بحال آنها است از كفّار ظاهرى تامّل لازم است. | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ ما كانَ هذَا القُرآنُ أَن يُفتَري مِن دُونِ اللّهِ وَ لكِن تَصدِيقَ الَّذِي بَينَ يَدَيهِ وَ تَفصِيلَ الكِتابِ لا رَيبَ فِيهِ مِن رَبِّ العالَمِينَ (37) | |||
و نميباشد اينکه قرآن مجيد اينكه افتراء و تهمتي باشد از جانب غير خدا و لكن تصديق ميكند كساني که قبلا بودند يا پيشآمد شده و كتابي است که جدا ميكند بين حق و باطل هيچگونه ريبي در او نيست از جانب پروردگار عالميان است در مجلد اول در باب مقدمههاي دهگانه اهميت قرآن و معجزه بزرگ پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم از هشت جهت و فضيلت آن را بيان كردهئيم مراجعه فرمائيد و در اينجا بطور اختصار در شرح اينکه آيه شريفه ميپردازيم. | |||
وَ ما كانَ هذَا القُرآنُ أَن يُفتَري مِن دُونِ اللّهِ ردّ كفار و مشركين است که گفتند أَضغاثُ أَحلامٍ بَلِ افتَراهُ بَل هُوَ شاعِرٌ انبياء آيه 5، و در بسياري از آيات حتي آيه بعد أَم يَقُولُونَ افتَراهُ خداوند ميفرمايد اينکه قرآن مجيد افتراء بخدا نيست زيرا معجزه بودن قرآن از آفتاب روشنتر است از صدر اسلام الي كنون با اينکه همه زبردستيها و اكتشافات اينکه همه دشمن اسلام نتوانستند يك سوره مثل آن بياورند إِن هُوَ إِلّا وَحيٌ يُوحي عَلَّمَهُ شَدِيدُ القُوي نجم آيه 5 و 6. | |||
وَ لكِن تَصدِيقَ الَّذِي بَينَ يَدَيهِ تصديق جميع انبياء سلف آدم، شيث، نوح | |||
جلد 9 - صفحه 386 | |||
هود، صالح، ابراهيم، انبياء بني اسرائيل و صحف و تورات و زبور و انجيل آنها را ميكند که اگر قرآن نبود ما دليلي بر نبوت احدي از آنها و صحت كتب آنها نداشتيم وَ تَفصِيلَ الكِتابِ راجع بجميع مصالح عباد از عقائد و اخلاق و احكام از واجبات و محرمات و حدود و ديات و مواريث و مواعظ و آنچه صلاح دنيا و آخرت آنها است و نصايح و از امور آخرت و عواقب و پيشآمدها و نجات و هلاكت خبر داده ببيان روشن و واضح لا رَيبَ فِيهِ جاي شك بر احدي نگذاشته مِن رَبِّ العالَمِينَ ريب عبارت از شكي است که منشأ عقلايي ندارد مثل شك وسواسي و شك كثير الشك و نحو اينها و قرآن مجيد جاي همچه شكي در او نيست که حتي وسواسي و كثير الشك هم در قرآن شك نميكند براي وضوح آنكه اينکه از جانب رب العالمين است و احدي جز او قدرت بر اينکه ندارد چنانچه ميفرمايد | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
] | |||
(آیه 37)- عظمت و حقانیت دعوت قرآن: در اینجا قرآن به پاسخ قسمت دیگری از سخنان ناروای مشرکان میپردازد، چرا که آنها تنها در شناخت مبدأ گرفتار انحراف نبودند، بلکه به پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله نیز افترا میزدند، که قرآن را با فکر خود ساخته و به خدا نسبت داده است. | |||
آیه میگوید: «شایسته نیست که این قرآن بدون وحی الهی به خدا نسبت داده شده باشد» (وَ ما کانَ هذَا الْقُرْآنُ أَنْ یُفْتَری مِنْ دُونِ اللَّهِ). | |||
سپس به ذکر دلیل بر اصالت قرآن و وحی آسمانی بودنش پرداخته، میگوید: | |||
«ولی این قرآن کتب آسمانی پیش از خود را تصدیق میکند» (وَ لکِنْ تَصْدِیقَ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ). | |||
یعنی تمام بشارات و نشانههای حقانیتی که در کتب آسمانی پیشین آمده بر قرآن و آورنده قرآن کاملا منطبق است و این خود ثابت میکند که تهمت و افترا بر خدا نیست و واقعیت دارد. | |||
سپس دلیل دیگری بر اصالت این وحی آسمانی ذکر کرده، میگوید: «و این قرآن شرح کتب اصیل انبیاء پیشین و بیان احکام اساسی و عقائد اصولی آنها است و به همین دلیل شکی در آن نیست که از طرف پروردگار عالمیان است» (وَ تَفْصِیلَ الْکِتابِ لا رَیْبَ فِیهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ). | |||
و به تعبیر دیگر هیچ گونه تضادی با اصول برنامه انبیاء گذشته ندارد، بلکه تکامل آن تعلیمات و برنامهها در آن دیده میشود، و اگر این قرآن مجعول بود حتما مخالف و مباین آنها بود. | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||
نسخهٔ ۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۱۶
ترجمه
يونس ٣٦ | آیه ٣٧ | يونس ٣٨ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أَن یُفْتَری»: این که سرهم کرده شود و به دروغ به هم بافته شود. «مِن دُونِ»: از غیر. از سوای. «تَصْدِیقَ»: به معنی مُصدِّق، یعنی تصدیقکننده است. خبر (کانَ) محذوف است و تقدیر چنین است: وَ لکِن کَانَ هُوَ تَصْدِیقَ. میتواند مفعول له فعل مقدّری هم باشد. یعنی نازل شده است برای تصدیق. «الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ»: مراد همه سخنانی است که بر زبان انبیاء رفته است و همه کتابهائی است که توسّط ایشان آمده است (نگا: مائده / ). «الْکِتَابِ»: مراد جنس کتاب است و شامل همه کتابهای آسمانی میگردد.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۴۵ - ۳۷، سوره يونس
- نفى شاءنيت مفترى بودن ، از قرآن كريم در جمله : ((و ما كان هذا القرآن ان يفترى ...))
- مراد از: ((الذى بين يديه )) و معناى : ((تفصيل الكتاب )) و اشاره به وحدت همه اديانو اينكه اختلاف اديان در اجمال و تفصيل است
- تحدى قرآن كريم به اينكه سوره اى مانند قرآن بياوريد اختصاص به سور معينى ندارد
- فقط به فصاحت و بلاغت قرآن تحدى نشده ، بلكه از لحاظ معنى و محتواى قرآن نيزمبارزطلبى شده است
- تاءويل معارف و احكام قرآن از مقوله معانى الفاظ نيست . وجهل مشركين به اين تاءويل موجب تكذيب آنان شده است
- تقسيم امت اسلام به دو گروه : ايمان آورندگان و ايمان نياورندگان فسادگر
- مراد از اينكه در روز حشر، برانگيخته شدگان مى پندارند جز يك ساعت درنگ نكرده اند
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ ما كانَ هذَا الْقُرْآنُ أَنْ يُفْتَرى مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لكِنْ تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ تَفْصِيلَ الْكِتابِ لا رَيْبَ فِيهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ «37»
و چنان نيست كه اين قرآن از سوى غير خدا و به دروغ ساخته شده باشد، بلكه تصديقى است براى كتب آسمانى پيشين وتوضيحى از آن كتاب است. شكّى در آن نيست كه از سوى پروردگار جهانيان است.
پیام ها
1- جامعيّت قرآن و محتواى آن به گونهاى است كه افترا و انتساب آن به غيرخدا به آن نمىچسبد. «أَنْ يُفْتَرى»
2- كتابهاى آسمانى مؤيّد يكديگرند. تفاوت در اجمال و تفصيلِ محتواى آنهاست. «تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ»
3- قرآن وسيلهى رشد و تربيت است. هذَا الْقُرْآنُ ... مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ ما كانَ هذَا الْقُرْآنُ أَنْ يُفْتَرى مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لكِنْ تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ تَفْصِيلَ الْكِتابِ لا رَيْبَ فِيهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ (37)
بعد از آن در رد قول آنها كه قرآن را افتراى پيغمبر دانسته و درخواست نزول غير آن و تبديل آن را مىنمودند مىفرمايد:
وَ ما كانَ هذَا الْقُرْآنُ: و نباشد و نشايد اين قرآن با وجود دلايل و اعجاز.
أَنْ يُفْتَرى مِنْ دُونِ اللَّهِ: اينكه بافته و ساخته شود از غير خدا، يعنى اين قرآن با كمال اتقان و استحكام، سزاوار نيست مفتراى بشر باشد، بلكه وحى الهى و كلام سبحانى است. يا سزاوار نيست اين قرآن براى افتراى بر خدا، يعنى وصف او وصف چيزى نيست كه ممكن باشد افترا و به خدا نسبت داده شود، زيرا مفترى، دروغ، و از كلام بشر باشد، و اين قرآن معجزه و كلام خالق البشر است، و كليّه عقول عالم از آوردن به مثل آن عاجزند تا روز قيامت و انقراض عالم. وَ لكِنْ تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ: و لكن تصديق كننده است آنچه پيش بوده از كتب آسمانى و موافق و مطابق آن، يعنى با وجود اعجاز، گواه كتب منزله است. اين شهادتى است از خداى تعالى بر اينكه قرآن صدق و شاهد است آنچه را در تورات و انجيل و زبور و ساير صحف منزله است به حقانيت. يا مصدق امورى است كه در پيش او باشد از بعث و نشور و حساب و ثواب و عقاب.
برهان- آيه شريفه برهانى است بر راستى و درستى نبوت حضرت خاتم
ج5، ص 315
صلّى اللّه عليه و آله و اعجاز قرآن مجيد:
اما برهان 1- بدين تقرير: كتب منزله سابقه غير محرفه، در آيات متعدده تصريح نموده به بشارت حضرت خاتم محمّد صلّى اللّه عليه و آله و اوصاف خاصه آن سرور، چنانچه منصفين احبار و رهبانان معترف و مقر شدند، پس بعثت آن حضرت با قرآن شريف هر آينه اقوى برهانى است بر تصديق كتب منزله و تحقق اخبار سماويه.
اما تقرير برهان 2- آنكه ارباب سير و تواريخ متفقند بر آنكه نشو و نماى پيغمبر در مكه، و به حسب ظاهر امى، و تمام شهر هم بيسواد الّا چند نفرى آن هم ناقص، و نيز نزد كسى درس نخوانده، و براى تحصيل علوم مسافرت نكرده، و مكه مركز علمى نبوده، و كتب علميه نداشته، منتها فصاحت فطرى داشتند؛ در چنين بلدى مبعوث و دعوت به رسالت و آوردن قرآنى كه مشتمل بر علوم و معارف و حكمت نظرى و عملى و حاوى قصص و احوال اقوام سلف كه در هيچ تاريخى ثبت نشده و قوم هم در كمال شدت عداوت نسبت به آن حضرت؛ بنابراين اگر ذكر قصص، موافق تورات و انجيل نبودى، هر آينه اقدام در قدح و طعن و رد نمودى كه اين گفتهها مخالف كتب ما مىباشد، پس سكوت آنها ثابت نمايد تطابق آن را با كتب منزله با آنكه حضرت ابدا مطالعه كتابى ننموده و از كسى هم نياموخته، در اين صورت محقق يابد اخبار بر اين واقعات، وحى الهى و اعجاز قرآنى است.
وَ تَفْصِيلَ الْكِتابِ: و بيان كننده آنچه نوشته و فرض شده از اوامر و نواهى و حلال و حرام و احكام شرعيات. يا بيان كننده آنچه را كه محتاجند از دلايل و براهين در امور دين. لا رَيْبَ فِيهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ: شكى نيست در قرآن كه نازل شده از جانب پروردگار عالميان و معجزه باقيه است كه عاجزند از آوردن به مثل آن. يا قابليت شك ندارد به سبب متقن و محكم بودن، اگرچه بىقابليتها شك در آن نمايند، لكن در واقع سزاوار و شايسته شك نباشد؛ يا آنكه كتاب طويل جامع علوم اولين و آخرين، لا بد به حسب مجراى طبيعى بايد مشتمل باشد بر نوعى از اختلاف و تناقض. و چون اختلافى در آن نباشد، در اعجاز آن شكى
ج5، ص 316
نخواهد بود كه خارق عادت بشر، و منزل از جانب خالق البشر است.
تحقيق- علماء اعلام وجوه بسيارى در اعجاز قرآن ذكر نموده؛ از جمله نزد بعضى معجزه است به سبب اشتمال بر اخبار به غيب از گذشته و آينده كه مفاد آيه «تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ» باشد. و نزد اكثر از جهت جامعيت علوم معاش و معاد بشر به قسمى كه اتم و اكمل از آن متصور نخواهد بود، و اشاره به اين است آيه «وَ تَفْصِيلَ الْكِتابِ» و تحقيق مطلب آنكه: حكمت بر دو قسم باشد: حكمت نظريه و حكمت عمليه.
حكمت نظريه: عبارت است از علم به افعال و اعمالى كه وجود آنها تحت قدرت و اختيار ما نباشد، و آن بر سه قسم است: 1- علم به احوال چيزهائى كه محتاج نباشد در وجود و تعقل به ماده، مثل آلت و آن را علم اعلى و علم الهى و فلسفه اولى گويند. 2- علم به احوال چيزهائى كه محتاج باشد به ماده در وجود خارجى نه تعقل مثل كره. آن را علم وسط و رياضى دانند. 3- علم به احوال چيزهائى كه محتاج به ماده دارد در وجود خارجى و تعقل، مثل انسان. آن را علم ادنى و علم طبيعى نامند.
حكمت عمليّه عبارت است از علم به احوال چيزهائى كه وجود آنها به قدرت و اختيار ما باشد؛ و آن نيز بر سه قسم است: 1- علم اخلاق: عبارت است از علم به مصالح شخصى و انفرادى از تخليه رذائل و تحليه به فضائل. 2- علم تدبير منزل: عبارت است از علم به مصالح اجتماعى نسبت به يك خانواده مثل پدر و اولاد و احفاد و مالك و مملوك. 3- علم سياست مدن: عبارت است از علم به مصالح نوعيه و نظام جامعه بشريه.
و به دقت نظر و تأمل، شخص عاقل دريابد كه قرآن مجيد جامع علوم مذكوره است به نحو اتم و اكمل، خصوصا نسبت به مصالح شخصى و نوعى كه تمام جزئيات فروعات احكام را بيان فرموده، و البته چنين كتاب جامعى از عهده بشر خارج و معجزه خواهد بود. وجوه ديگر هم در اعجاز قرآن ذكر نموده كه شمهاى از آنها در مقدمات همين تفسير عنوان شده.
ج5، ص 317
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ ما كانَ هذَا الْقُرْآنُ أَنْ يُفْتَرى مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لكِنْ تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ تَفْصِيلَ الْكِتابِ لا رَيْبَ فِيهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ (37) أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ (38) بَلْ كَذَّبُوا بِما لَمْ يُحِيطُوا بِعِلْمِهِ وَ لَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْوِيلُهُ كَذلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الظَّالِمِينَ (39) وَ مِنْهُمْ مَنْ يُؤْمِنُ بِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ لا يُؤْمِنُ بِهِ وَ رَبُّكَ أَعْلَمُ بِالْمُفْسِدِينَ (40)
ترجمه
و نبوده است اين قرآن آنكه افتراء بسته شود از غير خدا ولى تصديق چيزى است كه در برابر آنست و بيان نوشته شده، نيست شكّى در آن از پروردگار جهانيان
آيا ميگويند افتراء بست آنرا بگو پس بياوريد سورهاى مانند آن و بخوانيد هر كه را توانائى داريد از غير خدا اگر باشيد راستگويان
بلكه تكذيب كردند آنچه را احاطه ننمودند بدانش آن و هنوز نيامده آنانرا مئال معانى آن همچنين تكذيب كردند آنانكه بودند پيش از آنها پس بنگر چگونه بود انجام كار ستمكاران
و از آنها كسى است كه ايمان ميآورد بآن و از آنها كسى است كه ايمان نمىآورد بآن و پروردگار تو داناتر است به تباه كاران.
تفسير
نبوده است و نميباشد و صحيح نيست آنكه بوده باشد اين قرآن افتراء از خلق بر حقّ بلكه ميزان صحّت و سقم مطالب و شاهد صدق كتب سماويّه است كه بر انبياء سلف نازل شده چون اين كتاب بنفسه معجزه است و ساير كتب بخودى خود شاهد صدقى ندارند و نيز بيان و تفصيل كليّه احكام الهيّه بلكه تمام حقائق موجودات است و بنابراين شكّى نيست در آن كه از جانب خداوند عالم است با اين وصف آيا ميگويند اهل عناد كه محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اين آيات را از پيش خود جعل نموده و بخدا نسبت داده جاى تعجّب است بگو اگر گمان شما صحّت دارد و من افتراء بستم آنرا شما هم از پيش خودتان آياتى جعل كنيد بقدريكه بتوان گفت سورهايست مانند قرآن در فصاحت و بلاغت و علوّ معانى و صحّت مبانى و هر كس را هم ميخواهيد از فصحاء و بلغاء و علماء و حكماء عرب و عجم با خودتان همدست نمائيد و عرضه بداريد آنرا بر دانشمندان اگر راست ميگوئيد در اين نسبت و لازمه آن كه امكان اتيان بشر است بمانند قرآن چون شما هم مانند من عرب و فصيح و بليغ ميباشيد و چون آنها عاجز شوند حقّ بودن قرآن و صدق تو واضح و مبرهن گردد ولى علّت تكذيب آنها تو را در اينكه قرآن كلام خداوند است اين نيست كه آنها قادر براتيان مثل آنند بلكه سببش آنستكه تدبّر و تفكّر در معانى آن ننمودند و پى باسرار و حقائق و كنه آن نبردهاند و اخبار غيبيّه آن هنوز بوقوع نيامده تا صحّت و اعجازش آشكار
جلد 3 صفحه 21
شود و آنها به صرف تقليد و انس بدين آباء و اجداد خودشان و مخالفت احكام قرآن با هواى نفس تكذيب نمودند تو را و كتاب خدا را چنانچه امم سابقه بهمين جهات تكذيب نمودند كتب سماوى و انبياء عظام را و بپاداش ظلمى كه از اين تكذيب بر خودشان و ابناء نوعشان نمودند در دنيا و آخرت رسيدند و خواهند رسيد عيّاشى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه از آنحضرت سؤال نمودند از امور بزرگ از قبيل رجعت و امثال آن فرمود اين مسائل هنوز وقت آنها نرسيده خداوند فرموده بل كذّبوا بما لم يحيطوا بعلمه و لمّا يأتهم تأويله و مانند اين حديث از امام صادق عليه السّلام هم نقل شده است و قمّى ره نقل فرموده نازل شده است اين آيه در رجعت كه تكذيب نمودند آنرا يعنى گفتند واقع نخواهد شد و در كافى و مجمع و عيّاشى از امام صادق عليه السّلام روايت نموده كه خداوند مخصوص نمود اين امّت را بدو آيه از كتاب خود يكى آنكه نگويند آنچه را نميدانند ديگر آنكه ردّ نكنند آنچه را نميدانند و قرائت فرمود قول خداوند الم يؤخذ عليهم ميثاق الكتاب ان لا يقولوا على اللّه الا الحقّ و قول خداوند بل كذّبوا بما لم يحيطوا بعلمه و لمّا يأتهم تأويله را و بعضى از كسانيكه تكذيب نمودند كلام خدا و پيغمبر او را پس از مراجعه و تدبّر و تفكّر در آن و علم بتفسير و اطّلاع بر تأويلش ايمان ميآورند بآن و بعضى از كثرت بلادت و شدّت غباوت و فرط عناد و لجاج بعدا هم ايمان نمىآورند يا آنكه بعضى ايمان ميآورند بآن باطنا ولى ظاهرا انكار ميكنند براى اغراض فاسدهاى از قبيل حبّ جاه و مال و بعضى بعكسند كه ايمان نمىآورند باطنا بعلل مذكوره ولى ظاهرا قبول اسلام مينمايند براى خوف يا طمع يا اغراض فاسده ديگر و مؤيّد اينمعنى است روايت قمّى ره از امام باقر عليه السّلام كه دسته دوّم اعداء محمد و آل محمدند بعد از او و نيز مؤيّد اينمعنى است ذيل آيه شريفه كه نسبت افساد بآنها داده شده است در علم خداوند و اين صفت انسب بحال آنها است از كفّار ظاهرى تامّل لازم است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ ما كانَ هذَا القُرآنُ أَن يُفتَري مِن دُونِ اللّهِ وَ لكِن تَصدِيقَ الَّذِي بَينَ يَدَيهِ وَ تَفصِيلَ الكِتابِ لا رَيبَ فِيهِ مِن رَبِّ العالَمِينَ (37)
و نميباشد اينکه قرآن مجيد اينكه افتراء و تهمتي باشد از جانب غير خدا و لكن تصديق ميكند كساني که قبلا بودند يا پيشآمد شده و كتابي است که جدا ميكند بين حق و باطل هيچگونه ريبي در او نيست از جانب پروردگار عالميان است در مجلد اول در باب مقدمههاي دهگانه اهميت قرآن و معجزه بزرگ پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم از هشت جهت و فضيلت آن را بيان كردهئيم مراجعه فرمائيد و در اينجا بطور اختصار در شرح اينکه آيه شريفه ميپردازيم.
وَ ما كانَ هذَا القُرآنُ أَن يُفتَري مِن دُونِ اللّهِ ردّ كفار و مشركين است که گفتند أَضغاثُ أَحلامٍ بَلِ افتَراهُ بَل هُوَ شاعِرٌ انبياء آيه 5، و در بسياري از آيات حتي آيه بعد أَم يَقُولُونَ افتَراهُ خداوند ميفرمايد اينکه قرآن مجيد افتراء بخدا نيست زيرا معجزه بودن قرآن از آفتاب روشنتر است از صدر اسلام الي كنون با اينکه همه زبردستيها و اكتشافات اينکه همه دشمن اسلام نتوانستند يك سوره مثل آن بياورند إِن هُوَ إِلّا وَحيٌ يُوحي عَلَّمَهُ شَدِيدُ القُوي نجم آيه 5 و 6.
وَ لكِن تَصدِيقَ الَّذِي بَينَ يَدَيهِ تصديق جميع انبياء سلف آدم، شيث، نوح
جلد 9 - صفحه 386
هود، صالح، ابراهيم، انبياء بني اسرائيل و صحف و تورات و زبور و انجيل آنها را ميكند که اگر قرآن نبود ما دليلي بر نبوت احدي از آنها و صحت كتب آنها نداشتيم وَ تَفصِيلَ الكِتابِ راجع بجميع مصالح عباد از عقائد و اخلاق و احكام از واجبات و محرمات و حدود و ديات و مواريث و مواعظ و آنچه صلاح دنيا و آخرت آنها است و نصايح و از امور آخرت و عواقب و پيشآمدها و نجات و هلاكت خبر داده ببيان روشن و واضح لا رَيبَ فِيهِ جاي شك بر احدي نگذاشته مِن رَبِّ العالَمِينَ ريب عبارت از شكي است که منشأ عقلايي ندارد مثل شك وسواسي و شك كثير الشك و نحو اينها و قرآن مجيد جاي همچه شكي در او نيست که حتي وسواسي و كثير الشك هم در قرآن شك نميكند براي وضوح آنكه اينکه از جانب رب العالمين است و احدي جز او قدرت بر اينکه ندارد چنانچه ميفرمايد
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 37)- عظمت و حقانیت دعوت قرآن: در اینجا قرآن به پاسخ قسمت دیگری از سخنان ناروای مشرکان میپردازد، چرا که آنها تنها در شناخت مبدأ گرفتار انحراف نبودند، بلکه به پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله نیز افترا میزدند، که قرآن را با فکر خود ساخته و به خدا نسبت داده است.
آیه میگوید: «شایسته نیست که این قرآن بدون وحی الهی به خدا نسبت داده شده باشد» (وَ ما کانَ هذَا الْقُرْآنُ أَنْ یُفْتَری مِنْ دُونِ اللَّهِ).
سپس به ذکر دلیل بر اصالت قرآن و وحی آسمانی بودنش پرداخته، میگوید:
«ولی این قرآن کتب آسمانی پیش از خود را تصدیق میکند» (وَ لکِنْ تَصْدِیقَ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ).
یعنی تمام بشارات و نشانههای حقانیتی که در کتب آسمانی پیشین آمده بر قرآن و آورنده قرآن کاملا منطبق است و این خود ثابت میکند که تهمت و افترا بر خدا نیست و واقعیت دارد.
سپس دلیل دیگری بر اصالت این وحی آسمانی ذکر کرده، میگوید: «و این قرآن شرح کتب اصیل انبیاء پیشین و بیان احکام اساسی و عقائد اصولی آنها است و به همین دلیل شکی در آن نیست که از طرف پروردگار عالمیان است» (وَ تَفْصِیلَ الْکِتابِ لا رَیْبَ فِیهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ).
و به تعبیر دیگر هیچ گونه تضادی با اصول برنامه انبیاء گذشته ندارد، بلکه تکامل آن تعلیمات و برنامهها در آن دیده میشود، و اگر این قرآن مجعول بود حتما مخالف و مباین آنها بود.
نکات آیه
۱ - قرآن کتابى است که نسبت ساختگى و غیر الهى بودن را، نه در شکل و نه در محتوا، نمى پذیرد. (و ما کان هذا القرءان أن یفترى من دون اللّه) نفى صفت افترا و ساختگى بودن از قرآن با به کارگیرى «ما کان» - که براى نفى شأن و استعداد است - بیانگر این حقیقت مى باشد که: در قرآن - چه در شکل و چه در محتواى آن - هیچ نشانه اى که حاکى از غیر الهى بودن آن باشد، وجود ندارد.
۲ - قرآن، معجزه حضرت محمّد (ص) و دلیل رسالت و نبوت وى (و ما کان هذا القرءان أن یفترى من دون اللّه)
۳ - قرآن، نام کتاب آسمانى پیامبر اسلام (ص) است. (و ما کان هذا القرءان أن یفترى من دون اللّه)
۴ - هیچ مخلوقى، توانایى آوردن کتابى همانند قرآن را ندارد. (و ما کان هذا القرءان أن یفترى من دون اللّه)
۵ - وحدت و یگانگى معارف قرآن با معارف کتابهاى آسمانى پیشین (تورات، انجیل و ...) (و لکن تصدیق الذى بین یدیه و تفصیل الکتب)
۶ - قرآن، تصدیق و تأیید کننده کتابهاى آسمانى پیشین (تورات، انجیل و ...) (و لکن تصدیق الذى بین یدیه)
۷ - شباهت و همگونى قرآن با کتابهاى آسمانى پیشین (تورات، انجیل و ...) دستاویز مشرکان صدر اسلام براى زدن برچسب «ساختگى بودن» به آن (و ما کان هذا القرءان أن یفترى من دون اللّه و لکن تصدیق الذى بین یدیه و تفصیل الکتب)
۸ - قرآن، شرح و تفصیل کتابهاى آسمانى پیشین (تورات، انجیل و ...) است. (و تفصیل الکتب)
۹ - قرآن، کتابى روشن و به دور از هرگونه ابهام (و تفصیل الکتب)
۱۰ - قرآن، مجموعه اى است از معارف حق و به دور از هر چیزى که مایه ریب و تردید مى باشد. (لاریب فیه) «ریب» از عارضه هاى نفسانى انسان است. نفى آن از ساحت قرآن از باب اطلاق سبب و اراده مسبب است; یعنى، چیزى که مایه ریب باشد در قرآن نیست.
۱۱ - قرآن، کتابى است الهى. (من رب العلمین)
۱۲ - خدا، پروردگار جهانیان است. (من رب العلمین)
۱۳ - ربوبیت و پروردگارى خدا، مقتضى نزول قرآن (من رب العلمین)
۱۴ - قرآن، کتابى است انسان ساز و مایه رشد و پرورش. (من رب العلمین)
۱۵ - جهان، داراى عالمهاى گوناگون (من رب العلمین)
موضوعات مرتبط
- آفرینش: عوالم آفرینش ۱۵ ; مربى آفرینش ۱۲
- خدا: آثار ربوبیت خدا ۱۳ ; ربوبیت خدا ۱۲
- قرآن: افترا به قرآن ۷ ; بىنظیرى قرآن ۴ ; عوامل نزول قرآن ۱۳ ; قرآن از کتب آسمانى ۳، ۱۱ ; قرآن و افترا ۱ ; قرآن و انجیل ۶، ۸ ; قرآن و تورات ۶، ۸ ; قرآن و کتب آسمانى ۶، ۸ ; نقش قرآن ۲، ۸ ; وحیانیت قرآن ۱، ۱۱ ; وضوح قرآن ۹ ; ویژگیهاى قرآن ۱، ۸، ۹، ۱۰، ۱۱، ۱۴ ; هدایتگرى قرآن ۱۴
- کتب آسمانى: هماهنگى کتب آسمانى ۵، ۷
- محمّد(ص): دلایل نبوت محمّد(ص) ۲ ; کتاب محمّد(ص) ۳ ; معجزه محمّد(ص) ۲
- مشرکان: افتراهاى مشرکان صدر اسلام ۷ ; مشرکان صدر اسلام و قرآن ۷
- موجودات: عجز موجودات ۴