البقرة ١٩: تفاوت میان نسخهها
(افزودن سال نزول) |
(QRobot edit) |
||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱_بخش۷#link105 | آيات ۸ ۲۰ بقره]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱_بخش۷#link105 | آيات ۸ ۲۰ بقره]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱_بخش۷#link106 | دو مثل در شرح وضع و حال منافقين]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱_بخش۷#link106 | دو مثل در شرح وضع و حال منافقين]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱_بخش۶۲#link89 | آيه ۱۷ - ۲۰]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱_بخش۶۲#link89 | آيه ۱۷ - ۲۰]] | ||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱_بخش۶۲#link90 | آيه و ترجمه]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱_بخش۶۲#link90 | آيه و ترجمه]] | ||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱_بخش۶۲#link91 | تفسير:]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱_بخش۶۲#link91 | تفسير:]] | ||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱_بخش۶۲#link92 | دو مثال جالب براى ترسيم حال منافقان]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱_بخش۶۲#link92 | دو مثال جالب براى ترسيم حال منافقان]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
«19» أَوْ كَصَيِّبٍ مِنَ السَّماءِ فِيهِ ظُلُماتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ يَجْعَلُونَ أَصابِعَهُمْ فِي آذانِهِمْ مِنَ الصَّواعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَ اللَّهُ مُحِيطٌ بِالْكافِرِينَ | |||
يا چون (گرفتاران در) بارانى تند از آسمانند كه در آن، تاريكىها و رعد و برقى است كه از ترس صاعقهها وبيم مرگ، انگشتان خود را در گوشهايشان قرار مىدهند. و (لى) خداوند بر كافران احاطه دارد. | |||
===نکته ها=== | |||
خداوند، منافق را به شخصِ در باران ماندهاى تشبيه كرده كه مشكلات بارانِ تند، شب تاريك، غرّش گوش خراش رعد، نور خيره كنندهى برق، و هراس و خوف مرگ، او را فراگرفته است، امّا او براى حفظ خود از باران، نه پناهگاهى دارد و نه براى تاريكى، نورى و نه گوشى آسوده از رعد و نه روحى آرام از مرگ. | |||
===پیام ها=== | |||
1- منافقان غرق در مشكلات و نگرانىها مىشوند، و در همين دنيا نيز دلهره و اضطراب و رسوايى و ذلّت دامن گيرشان مىشود. «ظُلُماتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ» | |||
2- منافقان از مرگ مىترسند. «حَذَرَ الْمَوْتِ» | |||
3- منافقان بدانند كه خداوند بر آنها احاطه دارد و هر لحظه اراده فرمايد، اسرار و | |||
جلد 1 - صفحه 69 | |||
توطئههاى آنها را افشا مىكند. «وَ اللَّهُ مُحِيطٌ بِالْكافِرِينَ» «1» | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
أَوْ كَصَيِّبٍ مِنَ السَّماءِ فِيهِ ظُلُماتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ يَجْعَلُونَ أَصابِعَهُمْ فِي آذانِهِمْ مِنَ الصَّواعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَ اللَّهُ مُحِيطٌ بِالْكافِرِينَ «19» | |||
أَوْ كَصَيِّبٍ مِنَ السَّماءِ: يا حال منافقان مانند حال جماعتى است كه گرفتار باشند ميان باران درشت كه به سرعت و هيبت تمام فرود آيد از آسمان، يا از ابرى كه، فِيهِ ظُلُماتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ: در آن تاريكى تراكم و رعد و برق باشد. رعد عبارت است از صداى مهيب سخت، و برق عبارت است از روشنائى كه در آن جهندگى و سوزندگى باشد. اين جماعت گرفتاران، يَجْعَلُونَ أَصابِعَهُمْ فِي آذانِهِمْ: قرار مىدهند انگشتان خود را در گوشهاى خود، مِنَ الصَّواعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ: از سختى صداى صاعقههائى كه از آن مىجهد به جهت ترس مردن و هلاك شدن. وَ اللَّهُ مُحِيطٌ بِالْكافِرِينَ: و خداى تعالى به علم شامل خود احاطه كننده است به آنان كه كافر شدند، يعنى علم سبحانى به همه اقوال و افعال ايشان رسيده و هيچ چيز از نهانى و آشكارا و جزئى و كلى آنها بر ذات الهى مخفى نيست، يا قدرت الهى به جميع آنها احاطه دارد بر وجهى كه هيچيك از تحت قدرت او نتوانند خارج شوند و هريك به مجازات خود خواهند رسيد. | |||
وجه تمثيل: تشبيه فرموده ايمان و قرآن و چيزهائى كه موجب حيات دين است به بارانى كه سبب حيات زمين است، و آنچه مترتب بر ايمان است از تكاليف شرعيه و ترك اديان باطله. و اقدام به جهاد با اقرباى خود را تشبيه فرموده به ظلمات به زعم آنان. و آنچه در قرآن است از وعده و وعيد، تشبيه به رعد و برق، و ترس آنها از تهديد و توعيد الهى را به حال كسى كه رعد و | |||
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 81 | |||
برق او را ترسانده و از شدت ترس گوشهاى خود را بگيرد از شنيدن آن. | |||
در منهج نقل شده كه چون منافقان خدمت حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مىآمدند، انگشتها به گوشها مىنمودند، از ترس آنكه مبادا حكم الهى به كشتن آنها صادر گردد. حق تعالى تشبيه فرموده ايشان را به جماعتى كه به جهت ترس هلاك شدن خود، وقت شنيدن صاعقه انگشتان را به گوش نهند، و چون حجج نيره قرآنى و آيات لامعه فرقانى به ديده بصيرت ايشان ميرسيد، نزديك بود قلوب آنان به جهت نورانيت آيات قرآن ربوده شود از كيش خود و منتقل گردد به ايمان؛ حق تعالى تشبيه فرموده به برق كه به سبب كثرت لمعان، نزديك است چشمهاى اصحاب باران را بربايد. | |||
ابن مسعود نقل نموده كه دو مرد منافق از حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم گريخته از مدينه جلاى وطن اختيار كردند. در راه بارانى شديد به آنها رسيد. چنانچه در آيه ذكر شده، در آن حال متحير ماندند؛ هرگاه برقى لامع مىشد، چند قدمى مىرفتند و چون تاريك مىشد مىايستادند، و چون صاعقه ظاهر شدى انگشت به گوش نهادى از ترس هلاك شدن، و چون بىتاب شدى مىگفتند كاش زود صبح شدى تا نزد پيغمبر رفته اسلام اختيار كردى. صبح خدمت حضرت اسلام آوردند. حق تعالى حال منافقين را به اين دو مرد تشبيه فرموده كه انگشتها به گوش نهند از ترس هلاك شدن. | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
أَوْ كَصَيِّبٍ مِنَ السَّماءِ فِيهِ ظُلُماتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ يَجْعَلُونَ أَصابِعَهُمْ فِي آذانِهِمْ مِنَ الصَّواعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَ اللَّهُ مُحِيطٌ بِالْكافِرِينَ «19» | |||
ترجمه | |||
يا مانند باران شديد است از آسمان كه در آن ظلمتها و رعد و برق است ميگذارند انگشتان خودشان را در گوشهاشان از صداهاى مهيب آسمانى از ترس مرگ و خدا احاطه دارد بر كافران.. | |||
تفسير | |||
خداوند ثانيا براى مزيد توضيح و تبيين تشبيه فرموده است حال منافقان را بكسانيكه در باران شديد واقع شده باشند چون خطابات الهيه و ارشادات حقه مانند باران كه احياء اراضى موات را مينمايد دلهاى مرده را از نور معرفت زنده ميكند و در آن ظلمات شبهات و شكوك و مصائب ناشيه از آنها است چنانچه اشخاصيكه در بيابان بباران شديد گرفتار شوند از اطراف ظلمتها مشاهده مينمايند و چون مشتمل بر انذار و تخويف و وعيد است در آن رعد است كه موجب ترس ميشود و چون متضمن آيات باهرات كه موجب استبصار است ميباشد در آن برق است كه دلها را روشن مينمايد و در اينحال منافقان چنان از استماع مواعظ حقه و معارف الهيه امتناع داشتند كه گويا انگشتهاشانرا در گوشهاشان گذارده بودند كه چيزى از آن بيانات بگوششان نرسد مبادا زهرهشان آب شود و بميرند يا برق صاعقه شود و آنها را | |||
---- | |||
جلد 1 صفحه 38 | |||
بسوزاند باين اندازه بر طبع آنها گران بود مخصوصا وقتى كه از پيغمبر (ص) راجع بامير المؤمنين (ع) فضيلت و منقبتى مىشنيدند يا تهديد و لعنى راجع باعداء آنحضرت كه نقض بيعت نموده بودند كه در اين حال پنبه غفلت در گوش ميگذاردند و خود را از شنيدن منصرف مينمودند كه مبادا رنگ رخساره آنها تغيير كند و اهل ايمان متوجه شوند كه آنها با آنحضرت عداوت دارند و مقصود بتهديد و لعن ميباشند چون در عين حال از پيغمبر (ص) هم خوف و رجاء داشتند و بخيال خودشان ميخواستند امر را بر آن حضرت هم مشتبه نمايند و ميترسيدند از آنكه اگر پرده از روى كار برداشته شود پيغمبر (ص) امر بقتل آنها صادر فرمايد و خداوند بر آنها و نيّات فاسده آنها احاطه علمى دارد و ميتواند نفاق و كفرشانرا ظاهر و اسرارشان را فاش فرمايد، پس اى برادر عزيز با خداى خود دو رنگى و نفاق مكن و يكرو و يكدل و يك جهت باش و اعمال خود را خالص از ريا و سمعه نما كه نفاق با هر كسى بد است چه رسد بخداوند كه از ضمائر بندگان آگاه است و كسى نميتواند با او نفاق كند. | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
أَو كَصَيِّبٍ مِنَ السَّماءِ فِيهِ ظُلُماتٌ وَ رَعدٌ وَ بَرقٌ يَجعَلُونَ أَصابِعَهُم فِي آذانِهِم مِنَ الصَّواعِقِ حَذَرَ المَوتِ وَ اللّهُ مُحِيطٌ بِالكافِرِينَ «19» | |||
(مثل منافقين مانند باراني است که از آسمان فرود آيد و در آن تاريكيها و رعد و برق باشد که بواسطه صاعقهها انگشتهاي خودشان در گوشهايشان قرار ميدهند از ترس مرگ، و خداوند بر كافرين محيط است) و كلام در اينکه آيه در دو مقام است يكي شرح الفاظ و ديگري وجه تشبيه | |||
«مقام اول» | |||
كلمه او عاطفه که جمله كصيّب را عطف بر كمثل الّذي استوقد، ميكند، يعني مثل منافقين يا مثل مستوقد نار است و يا مثل صيّب من السماء و بايد دانست که كلمه او در اينجا بمعني ترديد نيست زيرا محال است که خدا در بيان امري ترديد داشته باشد بلكه معناي او اينست که هر دو مثل بر- منافقين منطبق است و شنونده ميتواند منافقين را به مستوقد نار تشبيه كند و ميتواند به صيّب من السماء كلمه صيّب صفت مشبّهه از صوب بمعني نزول است و ممكن است که بمعناي سبك و وقع يعني نزول بشدت باشد و صفت مشبّهه دلالت بر ثبوت دارد و تنكير لفظ صيّب دلالت دارد بر نوعي از نزول بنا بر اينکه همه اينکه نكات در آيه دلالت دارد که مراد باران شديد يا ابري که باران شديدي ميبارد و سبب ترس و خوف ميشود قمي و عدهاي بمعناي اول و جماعتي بمعناي دوم تفسير كردهاند و در صورت اول معناي حقيقي لفظ منظور گرديده و در صورت دوم معناي مجازي آن | |||
جلد 1 - صفحه 425 | |||
مقصود بوده است بعلاقه سببيت و مسبّبيت كلمه سماء به بلندي اطلاق ميشود علماي طبيعي گويند سبب نزول باران تقطير بخار آبي است که از درياها متصاعد گرديده و در هوا بصورت ابر نمايان ميشود و بصورت باران و در صورت سردي هوا بشكل برف بزمين فرود ميآيد و رعد در اثر پاره شدن ابرها و اصطكاك آنها بيكديگر ايجاد ميشود و برق هم در اثر برخورد پارهاي ابر بيكديگر توليد ميگردد و علّت اينكه برق قبل از صداي رعد ظاهر ميشود در صورتي که اصطكاك پيش از توليد برق است سرعت حركت نور است که از سرعت صدا بيشتر ميباشد «من السماء»: با اينكه كلمه صيّب دلالت بر فرود آمدن باران از آسمان دارد مع الوصف قيد مزبور شايد براي اينست که ابر مطبق بوده که در تمام عالم ببارد و امّا اخباري که درباره نزول باران و رعد و برق مرويست که باران از آسمان توسط ملائكه بر زمين نازل ميشود و يا رعد تسبيح ملائكه و يا صداي زدن ملك بابر ميباشد و يا نطق ابرها است چنانچه برق خنده آنها يا تازيانه نوري است که بر ابر زده ميشود و ساير اخبار با اقوال علماي طبيعي منافات ندارد زيرا تمام حوادث عالم سماوي و ارضي بمشيّت حق و بامر پروردگار صورت ميگيرد و ممكن است ملائكه علل باطني اينکه حوادث باشند چنان که علل ظاهري آنها گذشت حاجي سبزواري بعد از ذكر علل طبيعي باران و رعد و برق گويد | |||
و لا تناف تلك قولا بالملك || ذا و هم من بنأ ينادينا سلك«1» | |||
«يَجعَلُونَ أَصابِعَهُم فِي آذانِهِم مِنَ الصَّواعِقِ حَذَرَ المَوتِ»: | |||
در اينکه آيه باصابع تعبير گرديده و بانامل تعبير نشده زيرا شدّت صاعقه چنان آنان را مرعوب ميكند که تمام انگشتان خود را در گوش ميكنند نه | |||
---- | |||
1- و منافات ندارد اينکه اسباب طبيعي با قول به اينكه توسط ملائكه است اينکه توهم منافات توهمات كسانيست که قائل بامور باطنيه نباشند مثل طبيعيين | |||
جلد 1 - صفحه 426 | |||
فقط سر آنها را صواعق جمع صاعقه بمعناي آتش برق است که بهر جا اصابت كند ميسوزاند حذر الموت مفعول له يجعلون ميباشد «وَ اللّهُ مُحِيطٌ بِالكافِرِينَ»: | |||
منافقين بگمان خود براي فرار از عذاب خدا و نشنيدن صداي نشانههاي عقاب او انگشت در گوش ميگذارند در صورتي که خدا احاطه و قدرت دارد بر عذاب آنها مراد باحاطه خدا احاطه قيّوميّت است که همه موجودات در حيطه قدرت خدا هستند و حدوثا و بقاء تحت مشيّت و اراده او ميباشند | |||
زير نشين علمت كائنات || ما بتو قائم چه تو قائم بذات | |||
و تخصيص احاطه بكافرين با آنكه خدا بر همه موجودات احاطه دارد براي اينست که چون سياق آيه در شأن منافقين است که (در حقيقت كافرند) و چون اينگونه اشخاص گمان ميبرند با اعراض از انبياء از عذاب خدا دور ميشوند لذا براي توجّه آنها به اينكه در هر حال در يد قدرت پروردگارند فرموده خدا بر كافرين احاطه دارد | |||
«مقام دوم» | |||
ميتوان آيه مباركه را اينطور تشبيه كرد که مراد از صيّب وجود مبارك پيغمبر اسلام صلّي اللّه عليه و آله و سلّم است که از آسمان عظمت حق نازل گرديده و نور عظمت او بر جميع مكلّفين از جن و انس تا دامنه قيامت پرتو افكنده است تا نفوس مستعدّه بواسطه اينکه نور سعادتمند گردند و همانطور که معمول باران صداي رعد هست دعوت پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم نيز با صداي رسا بگوش عامه مردم ميرسد و برق نور علم و معرفت او صفحه عالم هستي را | |||
جلد 1 - صفحه 427 | |||
منوّر گردانيده است ولي منافقين از آنجايي که خبث طينت آنان عائق و مانعي است که بتوانند نور حق را مشاهده كنند و گوش آنان عاجز است از شنوايي دستورات مقدس اسلام در ظلمات جهل و نفاق خود غوطهورند و براي اينكه با همان اخلاق زشت جاهليّت مأنوس باشند انگشت در گوش خود گذارده که مبادا شنيدن آيات عذاب الهي و نويدهاي بد فرجامي که نتيجه اعمال آنان است از دهان پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم گفته ميشود ايشان را شكنجه دهد غافل از اينكه خداي عالم باعمال و رفتار آنان احاطه داشته و قادر است که همه آنان را بكيفر اعمالشان معذب نمايد پس منافقين نميتوانند از باران رحمت رسالت مانع شوند و ظلمات فتن و كفر و زندقه آنان را احاطه نموده و همين طور که زمينهاي شوره از بارانهاي نافع سودي نبرده و بلكه نتيجة نزول باران در آن زمينها سبب ازدياد خار و خس ميشود وجود مبارك پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم و آيات بينات قرآن علاوه بر اينكه در دل منافقين تأثيري نمينمايد بر كفر و الحاد ايشان ميافزايد. | |||
(تنبيه) | |||
از بيان بالا استفاده ميشود که منافقين صدر اسلام چرا نتوانستند از كلمات حكمتآميز پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم در شئون مختلف و مخصوصا در امر ولايت استفاده كنند و با اينكه برأي العين مناقب و فضائل اهل بيت عصمت را ديده و عظمت مقام و علو جاه آنان را از زبان پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم ميشنيدند باز هم از نور ولايت آنان استفاده نكرده و در ظلمت بيايماني غوطهور شدند تا جايي که بني اميّه که مجسّمه نفاق بودند با اينکه آيات بزرگ خدايي از در خصومت برخاستند و كمر بقتل و نابودي آنان بستند ولي غافل بودند که وعده خدا حقّ است؟ وَ اللّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَو كَرِهَ | |||
جلد 1 - صفحه 428 | |||
الكافِرُونَ«1» آري علاوه بر اينكه نتوانستند نور اينکه چراغهاي هدايت را خاموش كنند نام خودشان از صفحه عالم انسانيت زدوده شد و گذشته از عذابهاي آخرتي لعن و نفرين همه موجودات را تا دامنه قيامت براي خودشان خريدند. | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
(آیه 19)- در مثال دوم قرآن صحنه زندگی آنها را به شکل دیگری ترسیم مینماید: شبی است تاریک و ظلمانی پرخوف و خطر، باران به شدت میبارد، از کرانههای افق برق پر نوری میجهد، صدای غرش وحشتزا و مهیب رعد، نزدیک است پردههای گوش را پاره کند، انسانی بیپناه در دل این دشت وسیع و ظلمانی، حیران و سرگردان مانده است، باران پرپشت، بدان او را مرطوب ساخته، نه پناهگاه مورد اطمینانی وجود دارد که به آن پناه برد و نه ظلمت اجازه میدهد گامی به سوی مقصد بردارد. قرآن در یک عبارت کوتاه، حال چنین مسافر سرگردانی را بازگو میکند: «یا همانند بارانی که در شب تاریک، توأم با رعد و برق و صاعقه (بر سر رهگذرانی) ببارد» (أَوْ کَصَیِّبٍ مِنَ السَّماءِ فِیهِ ظُلُماتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ). | |||
سپس اضافه میکند: «آنها از ترس مرگ انگشتها را در گوش خود میگذارند تا صدای وحشت انگیز صاعقهها را نشنوند» (یَجْعَلُونَ أَصابِعَهُمْ فِی آذانِهِمْ مِنَ الصَّواعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ). و در پایان آیه میفرماید: «و خداوند به کافران احاطه دارد» و آنها هر کجا بروند در قبضه قدرت او هستند (وَ اللَّهُ مُحِیطٌ بِالْکافِرِینَ). | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||
نسخهٔ ۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۳۴
ترجمه
البقرة ١٨ | آیه ١٩ | البقرة ٢٠ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«صَیِّبٍ»: باران تند. رگبار باران. در عبارت «کَصَیِّبٍ»: مضاف حذف شده است، و اصل آن چنین است: کَقَوْمِ أَصْحَابِ صَیِّبٍ ... «السَّمَآءِ»: آسمان. مراد ابر آسمان است. «فِیهِ ظُلُمَاتٌ ...»: مراد این است که همراه با تاریکیها و غیره است. «أَصَابِعَهُمْ»: اصابع جمع إصْبَع، انگشتان. «آذَانِهِمْ»: آذَان جمع أُذُن، گوشها.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
وَ يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ إِنَّهُمْ... (۰) لَوْ يَجِدُونَ مَلْجَأً أَوْ... (۰) وَ إِذَا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُکَ... (۱) بَلِ الَّذِينَ کَفَرُوا فِي... (۱) وَ اللَّهُ مِنْ وَرَائِهِمْ مُحِيطٌ (۱) إِنَ اللَّهَ لاَ يَسْتَحْيِي أَنْ... (۱) أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً... (۱) هَلْ أَتَاکَ حَدِيثُ الْجُنُودِ (۰) فِرْعَوْنَ وَ ثَمُودَ (۰) ثُمَ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ... (۰)
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«19» أَوْ كَصَيِّبٍ مِنَ السَّماءِ فِيهِ ظُلُماتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ يَجْعَلُونَ أَصابِعَهُمْ فِي آذانِهِمْ مِنَ الصَّواعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَ اللَّهُ مُحِيطٌ بِالْكافِرِينَ
يا چون (گرفتاران در) بارانى تند از آسمانند كه در آن، تاريكىها و رعد و برقى است كه از ترس صاعقهها وبيم مرگ، انگشتان خود را در گوشهايشان قرار مىدهند. و (لى) خداوند بر كافران احاطه دارد.
نکته ها
خداوند، منافق را به شخصِ در باران ماندهاى تشبيه كرده كه مشكلات بارانِ تند، شب تاريك، غرّش گوش خراش رعد، نور خيره كنندهى برق، و هراس و خوف مرگ، او را فراگرفته است، امّا او براى حفظ خود از باران، نه پناهگاهى دارد و نه براى تاريكى، نورى و نه گوشى آسوده از رعد و نه روحى آرام از مرگ.
پیام ها
1- منافقان غرق در مشكلات و نگرانىها مىشوند، و در همين دنيا نيز دلهره و اضطراب و رسوايى و ذلّت دامن گيرشان مىشود. «ظُلُماتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ»
2- منافقان از مرگ مىترسند. «حَذَرَ الْمَوْتِ»
3- منافقان بدانند كه خداوند بر آنها احاطه دارد و هر لحظه اراده فرمايد، اسرار و
جلد 1 - صفحه 69
توطئههاى آنها را افشا مىكند. «وَ اللَّهُ مُحِيطٌ بِالْكافِرِينَ» «1»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
أَوْ كَصَيِّبٍ مِنَ السَّماءِ فِيهِ ظُلُماتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ يَجْعَلُونَ أَصابِعَهُمْ فِي آذانِهِمْ مِنَ الصَّواعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَ اللَّهُ مُحِيطٌ بِالْكافِرِينَ «19»
أَوْ كَصَيِّبٍ مِنَ السَّماءِ: يا حال منافقان مانند حال جماعتى است كه گرفتار باشند ميان باران درشت كه به سرعت و هيبت تمام فرود آيد از آسمان، يا از ابرى كه، فِيهِ ظُلُماتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ: در آن تاريكى تراكم و رعد و برق باشد. رعد عبارت است از صداى مهيب سخت، و برق عبارت است از روشنائى كه در آن جهندگى و سوزندگى باشد. اين جماعت گرفتاران، يَجْعَلُونَ أَصابِعَهُمْ فِي آذانِهِمْ: قرار مىدهند انگشتان خود را در گوشهاى خود، مِنَ الصَّواعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ: از سختى صداى صاعقههائى كه از آن مىجهد به جهت ترس مردن و هلاك شدن. وَ اللَّهُ مُحِيطٌ بِالْكافِرِينَ: و خداى تعالى به علم شامل خود احاطه كننده است به آنان كه كافر شدند، يعنى علم سبحانى به همه اقوال و افعال ايشان رسيده و هيچ چيز از نهانى و آشكارا و جزئى و كلى آنها بر ذات الهى مخفى نيست، يا قدرت الهى به جميع آنها احاطه دارد بر وجهى كه هيچيك از تحت قدرت او نتوانند خارج شوند و هريك به مجازات خود خواهند رسيد.
وجه تمثيل: تشبيه فرموده ايمان و قرآن و چيزهائى كه موجب حيات دين است به بارانى كه سبب حيات زمين است، و آنچه مترتب بر ايمان است از تكاليف شرعيه و ترك اديان باطله. و اقدام به جهاد با اقرباى خود را تشبيه فرموده به ظلمات به زعم آنان. و آنچه در قرآن است از وعده و وعيد، تشبيه به رعد و برق، و ترس آنها از تهديد و توعيد الهى را به حال كسى كه رعد و
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 81
برق او را ترسانده و از شدت ترس گوشهاى خود را بگيرد از شنيدن آن.
در منهج نقل شده كه چون منافقان خدمت حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مىآمدند، انگشتها به گوشها مىنمودند، از ترس آنكه مبادا حكم الهى به كشتن آنها صادر گردد. حق تعالى تشبيه فرموده ايشان را به جماعتى كه به جهت ترس هلاك شدن خود، وقت شنيدن صاعقه انگشتان را به گوش نهند، و چون حجج نيره قرآنى و آيات لامعه فرقانى به ديده بصيرت ايشان ميرسيد، نزديك بود قلوب آنان به جهت نورانيت آيات قرآن ربوده شود از كيش خود و منتقل گردد به ايمان؛ حق تعالى تشبيه فرموده به برق كه به سبب كثرت لمعان، نزديك است چشمهاى اصحاب باران را بربايد.
ابن مسعود نقل نموده كه دو مرد منافق از حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم گريخته از مدينه جلاى وطن اختيار كردند. در راه بارانى شديد به آنها رسيد. چنانچه در آيه ذكر شده، در آن حال متحير ماندند؛ هرگاه برقى لامع مىشد، چند قدمى مىرفتند و چون تاريك مىشد مىايستادند، و چون صاعقه ظاهر شدى انگشت به گوش نهادى از ترس هلاك شدن، و چون بىتاب شدى مىگفتند كاش زود صبح شدى تا نزد پيغمبر رفته اسلام اختيار كردى. صبح خدمت حضرت اسلام آوردند. حق تعالى حال منافقين را به اين دو مرد تشبيه فرموده كه انگشتها به گوش نهند از ترس هلاك شدن.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
أَوْ كَصَيِّبٍ مِنَ السَّماءِ فِيهِ ظُلُماتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ يَجْعَلُونَ أَصابِعَهُمْ فِي آذانِهِمْ مِنَ الصَّواعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَ اللَّهُ مُحِيطٌ بِالْكافِرِينَ «19»
ترجمه
يا مانند باران شديد است از آسمان كه در آن ظلمتها و رعد و برق است ميگذارند انگشتان خودشان را در گوشهاشان از صداهاى مهيب آسمانى از ترس مرگ و خدا احاطه دارد بر كافران..
تفسير
خداوند ثانيا براى مزيد توضيح و تبيين تشبيه فرموده است حال منافقان را بكسانيكه در باران شديد واقع شده باشند چون خطابات الهيه و ارشادات حقه مانند باران كه احياء اراضى موات را مينمايد دلهاى مرده را از نور معرفت زنده ميكند و در آن ظلمات شبهات و شكوك و مصائب ناشيه از آنها است چنانچه اشخاصيكه در بيابان بباران شديد گرفتار شوند از اطراف ظلمتها مشاهده مينمايند و چون مشتمل بر انذار و تخويف و وعيد است در آن رعد است كه موجب ترس ميشود و چون متضمن آيات باهرات كه موجب استبصار است ميباشد در آن برق است كه دلها را روشن مينمايد و در اينحال منافقان چنان از استماع مواعظ حقه و معارف الهيه امتناع داشتند كه گويا انگشتهاشانرا در گوشهاشان گذارده بودند كه چيزى از آن بيانات بگوششان نرسد مبادا زهرهشان آب شود و بميرند يا برق صاعقه شود و آنها را
جلد 1 صفحه 38
بسوزاند باين اندازه بر طبع آنها گران بود مخصوصا وقتى كه از پيغمبر (ص) راجع بامير المؤمنين (ع) فضيلت و منقبتى مىشنيدند يا تهديد و لعنى راجع باعداء آنحضرت كه نقض بيعت نموده بودند كه در اين حال پنبه غفلت در گوش ميگذاردند و خود را از شنيدن منصرف مينمودند كه مبادا رنگ رخساره آنها تغيير كند و اهل ايمان متوجه شوند كه آنها با آنحضرت عداوت دارند و مقصود بتهديد و لعن ميباشند چون در عين حال از پيغمبر (ص) هم خوف و رجاء داشتند و بخيال خودشان ميخواستند امر را بر آن حضرت هم مشتبه نمايند و ميترسيدند از آنكه اگر پرده از روى كار برداشته شود پيغمبر (ص) امر بقتل آنها صادر فرمايد و خداوند بر آنها و نيّات فاسده آنها احاطه علمى دارد و ميتواند نفاق و كفرشانرا ظاهر و اسرارشان را فاش فرمايد، پس اى برادر عزيز با خداى خود دو رنگى و نفاق مكن و يكرو و يكدل و يك جهت باش و اعمال خود را خالص از ريا و سمعه نما كه نفاق با هر كسى بد است چه رسد بخداوند كه از ضمائر بندگان آگاه است و كسى نميتواند با او نفاق كند.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
أَو كَصَيِّبٍ مِنَ السَّماءِ فِيهِ ظُلُماتٌ وَ رَعدٌ وَ بَرقٌ يَجعَلُونَ أَصابِعَهُم فِي آذانِهِم مِنَ الصَّواعِقِ حَذَرَ المَوتِ وَ اللّهُ مُحِيطٌ بِالكافِرِينَ «19»
(مثل منافقين مانند باراني است که از آسمان فرود آيد و در آن تاريكيها و رعد و برق باشد که بواسطه صاعقهها انگشتهاي خودشان در گوشهايشان قرار ميدهند از ترس مرگ، و خداوند بر كافرين محيط است) و كلام در اينکه آيه در دو مقام است يكي شرح الفاظ و ديگري وجه تشبيه
«مقام اول»
كلمه او عاطفه که جمله كصيّب را عطف بر كمثل الّذي استوقد، ميكند، يعني مثل منافقين يا مثل مستوقد نار است و يا مثل صيّب من السماء و بايد دانست که كلمه او در اينجا بمعني ترديد نيست زيرا محال است که خدا در بيان امري ترديد داشته باشد بلكه معناي او اينست که هر دو مثل بر- منافقين منطبق است و شنونده ميتواند منافقين را به مستوقد نار تشبيه كند و ميتواند به صيّب من السماء كلمه صيّب صفت مشبّهه از صوب بمعني نزول است و ممكن است که بمعناي سبك و وقع يعني نزول بشدت باشد و صفت مشبّهه دلالت بر ثبوت دارد و تنكير لفظ صيّب دلالت دارد بر نوعي از نزول بنا بر اينکه همه اينکه نكات در آيه دلالت دارد که مراد باران شديد يا ابري که باران شديدي ميبارد و سبب ترس و خوف ميشود قمي و عدهاي بمعناي اول و جماعتي بمعناي دوم تفسير كردهاند و در صورت اول معناي حقيقي لفظ منظور گرديده و در صورت دوم معناي مجازي آن
جلد 1 - صفحه 425
مقصود بوده است بعلاقه سببيت و مسبّبيت كلمه سماء به بلندي اطلاق ميشود علماي طبيعي گويند سبب نزول باران تقطير بخار آبي است که از درياها متصاعد گرديده و در هوا بصورت ابر نمايان ميشود و بصورت باران و در صورت سردي هوا بشكل برف بزمين فرود ميآيد و رعد در اثر پاره شدن ابرها و اصطكاك آنها بيكديگر ايجاد ميشود و برق هم در اثر برخورد پارهاي ابر بيكديگر توليد ميگردد و علّت اينكه برق قبل از صداي رعد ظاهر ميشود در صورتي که اصطكاك پيش از توليد برق است سرعت حركت نور است که از سرعت صدا بيشتر ميباشد «من السماء»: با اينكه كلمه صيّب دلالت بر فرود آمدن باران از آسمان دارد مع الوصف قيد مزبور شايد براي اينست که ابر مطبق بوده که در تمام عالم ببارد و امّا اخباري که درباره نزول باران و رعد و برق مرويست که باران از آسمان توسط ملائكه بر زمين نازل ميشود و يا رعد تسبيح ملائكه و يا صداي زدن ملك بابر ميباشد و يا نطق ابرها است چنانچه برق خنده آنها يا تازيانه نوري است که بر ابر زده ميشود و ساير اخبار با اقوال علماي طبيعي منافات ندارد زيرا تمام حوادث عالم سماوي و ارضي بمشيّت حق و بامر پروردگار صورت ميگيرد و ممكن است ملائكه علل باطني اينکه حوادث باشند چنان که علل ظاهري آنها گذشت حاجي سبزواري بعد از ذكر علل طبيعي باران و رعد و برق گويد
و لا تناف تلك قولا بالملكبرگزیده تفسیر نمونه
(آیه 19)- در مثال دوم قرآن صحنه زندگی آنها را به شکل دیگری ترسیم مینماید: شبی است تاریک و ظلمانی پرخوف و خطر، باران به شدت میبارد، از کرانههای افق برق پر نوری میجهد، صدای غرش وحشتزا و مهیب رعد، نزدیک است پردههای گوش را پاره کند، انسانی بیپناه در دل این دشت وسیع و ظلمانی، حیران و سرگردان مانده است، باران پرپشت، بدان او را مرطوب ساخته، نه پناهگاه مورد اطمینانی وجود دارد که به آن پناه برد و نه ظلمت اجازه میدهد گامی به سوی مقصد بردارد. قرآن در یک عبارت کوتاه، حال چنین مسافر سرگردانی را بازگو میکند: «یا همانند بارانی که در شب تاریک، توأم با رعد و برق و صاعقه (بر سر رهگذرانی) ببارد» (أَوْ کَصَیِّبٍ مِنَ السَّماءِ فِیهِ ظُلُماتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ).
سپس اضافه میکند: «آنها از ترس مرگ انگشتها را در گوش خود میگذارند تا صدای وحشت انگیز صاعقهها را نشنوند» (یَجْعَلُونَ أَصابِعَهُمْ فِی آذانِهِمْ مِنَ الصَّواعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ). و در پایان آیه میفرماید: «و خداوند به کافران احاطه دارد» و آنها هر کجا بروند در قبضه قدرت او هستند (وَ اللَّهُ مُحِیطٌ بِالْکافِرِینَ).
نکات آیه
۱ - قرآن و اسلام، مایه حیات و رشد انسانهایند. (أو کصیب)
۲ - قرآن براى منافقان بسان بارانى است همراه با رعد و برق در شبى تاریک و مخوف (أو کصیب من السماء فیه ظلمت و رعد و برق)
۳ - قرآن، براى اهل نفاق ظلمت زا، وحشت آفرین و احیاناً روشنى بخش (در بردارنده منافعى گذرا) است. (فیه ظلمت و رعد و برق)
۴ - منافقان، در جامعه قرآنى و در برابر اسلام، خود را در معرض زوال و نابودى مى بینند. (یجعلون أصبعهم فى ءاذانهم من الصوعق حذر الموت)
۵ - کافران از هر سو در حیطه قدرت و سلطنت خداوند هستند. (واللّه محیط بالکفرین)
۶ - منافقان در زمره کفرپیشگانند. (واللّه محیط بالکفرین)
۷ - شکست، ناکامى و زوال، فرجام منافقان (واللّه محیط بالکفرین)
۸ - منافقان در برابر آوازه قرآن و گسترش اسلام، چاره اى جز ناشنیده انگاشتن آن ندارند. (یجعلون أصبعهم فى ءاذانهم من الصوعق حذرالموت)
موضوعات مرتبط
- اسلام: نقش اسلام ۱; ویژگیهاى اسلام ۱
- اسماء و صفات: محیط ۵
- تشبیهات: تشبیه به باران در تاریکى ۲; تشبیه به برق در تاریکى ۲; تشبیه به رعد در تاریکى ۲
- حیات: عوامل حیات ۱
- خدا: احاطه خدا ۵
- رشد: عوامل رشد ۱
- قرآن: تشبیهات قرآن ۲; قرآن و منافقان ۲، ۳; نقش قرآن ۱; ویژگیهاى قرآن ۱
- کافران: ۶ کافران در احاطه خدا ۵
- منافقان: حق ناشنوایى منافقان ۸; شکست منافقان ۷; فرجام منافقان ۷; کفر منافقان ۶; منافقان در جامعه دینى ۴; منافقان و اسلام ۸; منافقان و قرآن ۸; هلاکت منافقان ۷