الحجر ٤٧: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot) |
(افزودن سال نزول) |
||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
|-|معزی=و برافکندیم آنچه در سینههای ایشان است از کینه برادرانند بر تختهائی روی بروی | |-|معزی=و برافکندیم آنچه در سینههای ایشان است از کینه برادرانند بر تختهائی روی بروی | ||
|-|</tabber><br /> | |-|</tabber><br /> | ||
{{آيه | سوره = سوره الحجر | نزول = | {{آيه | سوره = سوره الحجر | نزول = [[نازل شده در سال::4|٤ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::47|٤٧]] | قبلی = الحجر ٤٦ | بعدی = الحجر ٤٨ | کلمه = [[تعداد کلمات::11|١١]] | حرف = }} | ||
===معنی کلمات و عبارات=== | ===معنی کلمات و عبارات=== | ||
«نَزَعْنَا»: بیرون کشیدیم. به در آوردیم. «غِلٍّ»: کینهتوزی و دشمنانگی (نگا: اعراف / ، حشر / ). «إِخْوَاناً»: برادران در مودّت و مخالطت، یعنی: دوستان. حال (الْمُتَّقینَ) یا ضمیر (و) در (أُدْخُلُوا) یا ضمیر مستتر در (آمِنِینَ) یا ضمیر (هُمْ) در (صُدُورِهِمْ) میباشد. «سُرُرٍ»: جمع سَریر، تختها. «مُتَقَابِلینَ»: روبهروی هم. برابر یکدیگر. صفت (إِخْوَاناً) یا حال ضمیر مستتر در آن است. | «نَزَعْنَا»: بیرون کشیدیم. به در آوردیم. «غِلٍّ»: کینهتوزی و دشمنانگی (نگا: اعراف / ، حشر / ). «إِخْوَاناً»: برادران در مودّت و مخالطت، یعنی: دوستان. حال (الْمُتَّقینَ) یا ضمیر (و) در (أُدْخُلُوا) یا ضمیر مستتر در (آمِنِینَ) یا ضمیر (هُمْ) در (صُدُورِهِمْ) میباشد. «سُرُرٍ»: جمع سَریر، تختها. «مُتَقَابِلینَ»: روبهروی هم. برابر یکدیگر. صفت (إِخْوَاناً) یا حال ضمیر مستتر در آن است. |
نسخهٔ ۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۵۶
ترجمه
الحجر ٤٦ | آیه ٤٧ | الحجر ٤٨ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«نَزَعْنَا»: بیرون کشیدیم. به در آوردیم. «غِلٍّ»: کینهتوزی و دشمنانگی (نگا: اعراف / ، حشر / ). «إِخْوَاناً»: برادران در مودّت و مخالطت، یعنی: دوستان. حال (الْمُتَّقینَ) یا ضمیر (و) در (أُدْخُلُوا) یا ضمیر مستتر در (آمِنِینَ) یا ضمیر (هُمْ) در (صُدُورِهِمْ) میباشد. «سُرُرٍ»: جمع سَریر، تختها. «مُتَقَابِلینَ»: روبهروی هم. برابر یکدیگر. صفت (إِخْوَاناً) یا حال ضمیر مستتر در آن است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۲۶ - ۴۸،سوره حجر
- معناى خلقت انسان از ((صلصال من حماء مسنون ))
- توضيحاتى درباره معناى لغوى ((جن ))
- آيا ((جان )) همان جن است ؟!
- بحث در مبداء خلقت جن و تناسل و ذيريه داشتن او
- معناى كلمه ((بشر)) و نكته اى كه در التفات از تكلم به غيب در آيه : ((و اذاقال ربك )) هست
- معناى ((سويته )) و ((نفخت فيه من روحى )) و توضيحى در رابطه بين روح و بدن
- اشاره به وجه استثناء ابليس از ملائكه با اينكه او از جن است و نه از ملائكه
- وجه تقييد و تحديد لعنت بر شيطان تا روز جزا در: ((ان عليك اللعنة الى يوم الدين ))
- وجه اينكه خداوند لعنت خود را به ابليس اختصاص داد ((عليك لعنتى ))
- وجه تقيد و تحديد لعنت بر شيطان تا روز جزا در: ((ان عليك اللعنة الى يوم الدين ))
- ابليس ماءمور به سجده بر نوع بشر بودند نه تنها آدم
- روزى كه تا آن به شيطان مهلت داده شده روز قيامت نيست !
- ((وقت معلوم )) به چه معناست و براى چه كسى معلوم است ؟!
- توضيح در مورد نسبت اغواء به خدا در ((رب بما اعوتينى ...))
- وجوهى كه مفسران براى توجيه حمل جمله : ((بما اغويتنى )) براضلال ابتدائى خدا ذكر كرده اند
- جواب كلى به مفسران مزبور
- معناى جمله : ((لا زينن لهم فى الارض )) و دلالت آن بر اينكه زمين ظرف اغواى شيطاناست
- مراد از ((عبادت مخلصين )) كه از اغواى شيطان مصون هستند
- معناى بر خدا بودن راه شيطان ((هذا صراط على مستقيم )
- آيه : ((ان عبادى ليس لك عليهم سلطان ...)) متضمن سه جواب به ابليس است
- رواياتى چند درباره نفخ روح در كالبد آدم عليه السلام
- مقصود از ((عبادى )) و استثناء در آيه شريفه و نقد نظر مفسران در اين خصوص
- اثبات سلطنت و ولايت براى ابليس ، با سلطنت مطلقه خدا منافات ندارد
- معناى اينكه جهنم هفت در دارد: ((لها سبعة الواب ...))
- ((متقين )) در آيه : ((ان متقين فى جنات ...)) اعم از ((مخلصين )) در آيه : ((الا عبادكمنهم المخلصين )) است
- نقد و ابطال سخن ((فخر رازى )) كه گفته است مراد از ((متقين )) كسانى است كه ازشرك بپرهيزند
- بيان حال متقين در ورودشان به بهشت
- قضاهاى رانده شده اى كه در قرآن حكايت شده است
- رواياتى درباره نفخ روح در كالبد آدم عليه السلام
- چند روايت درباره وقت يوم معلوم در آيه ((فانك من المنظرين الى يوم الوقت المعلوم ))
- روايتى در بيان مراد از درهاى جهنم در ذيل جمله : ((لها سبعة ابواب ...))
- چند روايت در تفسير و بيان مراد جمله : ((اخوانا على سرر متقابلين ))
نکات آیه
۱- خداوند، هرگونه دشمنى و کینه اى را از دل متقین در بهشت بیرون مى کند. (ادخلوها بسلم ءامنین . و نزعنا ما فى صدورهم من غلّ) «غلّ» در لغت به معناى دشمنى و کینه است.
۲- متقین در بهشت، داراى روابط صمیمانه و به دور از هرگونه ناخالصى اند. (ادخلوها بسلم ءامنین . و نزعنا ما فى صدورهم من غلّ) «غلّ» در لغت به معناى غش و ناخالصى آمده است.
۳- محل کینه و دشمنى انسان، سینه و دل اوست. (و نزعنا ما فى صدورهم من غلّ)
۴- حضور انسانها در بهشت، جسمانى است. (و نزعنا ما فى صدورهم من غلّ إخونًا على سرر متقبلین)
۵- تقوا، زمینه زدوده شدن کینه و دشمنى از دلها و موجب ایجاد روح برادرى در میان انسانها (إن المتقین ... و نزعنا ما فى صدورهم من غلّ إخونًا)
۶- متقین، در بهشت در حالى که روبه روى یکدیگر قرار دارند، بر تختها مى آرامند. (إن المتقین فى جنّ-ت ... على سرر متقبلین)
۷- متقین، در بهشت بزم باصفایى دارند. (إن المتقین فى جنّ-ت ... و نزعنا ما فى صدورهم من غلّ إخونًا على سرر متقبلین)
۸- امکان راه یابى کینه و دشمنى در دل متقین (و نزعنا ما فى صدورهم من غلّ ) از اینکه خداوند فرمود: «از دل متقین کینه و دشمنى را برداشتیم» حکایت از این نکته مى کند که کینه، مى تواند در دل متقین راه پیدا کند.
موضوعات مرتبط
- بدن: بدن در بهشت ۴
- برادرى: عوامل برادرى ۵
- بهشت: تختهاى بهشت ۶; رفع کینه در بهشت ۱
- بهشتیان: آسایش بهشتیان ۶; بزم بهشتیان ۷; بهشتیان و کینه ۱
- تقوا: آثار تقوا ۵
- خدا: افعال خدا ۱
- دشمنى: جایگاه دشمنى ۳; زمینه رفع دشمنى ۵
- قلب: نقش قلب ۳
- کینه: جایگاه کینه ۳; زمینه رفع کینه ۵
- متقین: دوستى متقین در بهشت ۲; روابط متقین در بهشت ۲; متقین در بهشت ۱، ۶، ۷; متقین و دشمنى ۱، ۸; متقین و کینه ۱، ۸
- معاد: معاد جسمانى ۴