الحجر ٢٩: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(Edited by QRobot)
 
(افزودن سال نزول)
خط ۱۶: خط ۱۶:
|-|معزی=پس گاهی که آراستمش و دمیدم در او از روح خویش پس بیفتید برایش سجده‌کنان‌
|-|معزی=پس گاهی که آراستمش و دمیدم در او از روح خویش پس بیفتید برایش سجده‌کنان‌
|-|</tabber><br />
|-|</tabber><br />
{{آيه | سوره = سوره الحجر | نزول = | نام = [[شماره آیه در سوره::29|٢٩]] | قبلی = الحجر ٢٨ | بعدی = الحجر ٣٠  | کلمه = [[تعداد کلمات::10|١٠]] | حرف =  }}
{{آيه | سوره = سوره الحجر | نزول = [[نازل شده در سال::4|٤ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::29|٢٩]] | قبلی = الحجر ٢٨ | بعدی = الحجر ٣٠  | کلمه = [[تعداد کلمات::10|١٠]] | حرف =  }}
===معنی کلمات و عبارات===
===معنی کلمات و عبارات===
«سَوَّیْتُهُ»: او را آراسته کمال و پذیرای روان کردم. او را به شکل انسان درآوردم و صورت خِلقت بشری بخشیدم. «رُوحِی»: روح متعلّق به خود. روح آفریده‌ای از آفریده‌های خدا است و اضافه آن به خدا برای تعظیم و تشریف است، همان گونه که گفته می‌شود: بَیْتُ الله. ناقَةُ الله. شَهْرُ الله. «قَعُوا»: بر زمین بیفتید. فعل امر (وَقَعَ) است.
«سَوَّیْتُهُ»: او را آراسته کمال و پذیرای روان کردم. او را به شکل انسان درآوردم و صورت خِلقت بشری بخشیدم. «رُوحِی»: روح متعلّق به خود. روح آفریده‌ای از آفریده‌های خدا است و اضافه آن به خدا برای تعظیم و تشریف است، همان گونه که گفته می‌شود: بَیْتُ الله. ناقَةُ الله. شَهْرُ الله. «قَعُوا»: بر زمین بیفتید. فعل امر (وَقَعَ) است.

نسخهٔ ‏۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۵۶


ترجمه

هنگامی که کار آن را به پایان رساندم، و در او از روح خود (یک روح شایسته و بزرگ) دمیدم، همگی برای او سجده کنید!»

|پس وقتى آن را پرداختم و از روح خود در آن دميدم براى او به سجده در افتيد
پس وقتى آن را درست كردم و از روح خود در آن دميدم، پيش او به سجده درافتيد.
پس چون آن (عنصر) را معتدل بیارایم و در آن از روح خویش بدمم همه (از جهت حرمت و عظمت آن روح الهی) بر او سجده کنید.
پس چون او را درست و نیکو گردانم و از روح خود در او بدمم، برای او سجده کنان بیفتید.
چون آفرينشش را به پايان بردم و از روح خود در آن دميدم، در برابر او به سجده بيفتيد.
پس چون او را سامان دادم و در آن از روح خود دمیدم در برابر او به سجده در افتید
پس چون اندام او را درست و آراسته كردم و از روح خويش در او دميدم او را سجده‌كنان درافتيد.
پس آن گاه که او را آراسته و پیراسته کردم و از روح متعلّق به خود در او دمیدم. (برای بزرگداشت و درودش) در برابرش به سجده افتید.
«پس هنگامی که آن را درست کردم، و از روح ممتاز (آفریده‌ی) خود در آن دمیدم، برای او به سجده درافتید.»
پس گاهی که آراستمش و دمیدم در او از روح خویش پس بیفتید برایش سجده‌کنان‌


الحجر ٢٨ آیه ٢٩ الحجر ٣٠
سوره : سوره الحجر
نزول : ٤ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٠
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«سَوَّیْتُهُ»: او را آراسته کمال و پذیرای روان کردم. او را به شکل انسان درآوردم و صورت خِلقت بشری بخشیدم. «رُوحِی»: روح متعلّق به خود. روح آفریده‌ای از آفریده‌های خدا است و اضافه آن به خدا برای تعظیم و تشریف است، همان گونه که گفته می‌شود: بَیْتُ الله. ناقَةُ الله. شَهْرُ الله. «قَعُوا»: بر زمین بیفتید. فعل امر (وَقَعَ) است.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر

نکات آیه

۱- خداوند، اجزاى انسان را متناسب و آن گونه که شایسته و سزاوار اوست، آفریده است. (إنى خلق بشرًا ... فإذا سوّیته) «تسویة» به معناى قرار دادن شىء به گونه اى است که هر جزئى از آن، در جایگاه شایسته خود قرار گرفته باشد.

۲- خداوند، پس از پدید آوردن بدن انسان با اجزاى متناسب از گِل خشکیده، در او روح دمید و او را حیات بخشید. (فإذا سوّیته و نفخت فیه من روحى)

۳- خلقت اوّلیه انسان، به تدریج انجام گرفته است. (إنى خلق بشرًا من صلصل من حمإ مسنون . فإذا سوژیته و نفخت فیه من روحى)

۴- پدید آمدن روح و حیات در انسانها، به امر ویژه خداوند است. (و نفخت فیه من روحى) از اینکه خداوند، افاضه حیات به بشر را به خود اسناد داده است، مى تواند گویاى نکته فوق باشد.

۵- خلقت بدن انسان، مقدم بر روح اوست. (إنى خلق بشرًا من صلصل من حمإ مسنون . فإذا سوّیته و نفخت فیه من روحى) برداشت فوق، مبتنى بر این احتمال است که ذکر «نفخت» پس از ذکر تسویه بدن، ممکن است اشاره به تقدم خلقت بدن بر روح داشته باشد.

۶- گِل بد بو، سیاه و خشکیده به انضمام روح الهى، آغاز پیدایش نخستین انسان (إنى خلق بشرًا من صلصل من حمإ مسنون . فإذا سوّیته و نفخت فیه من روحى)

۷- انسان، موجودى مرکب از جسم و روح (إنى خلق بشرًا من صلصل ... فإذا سوّیته و نفخت فیه من روحى)

۸- انسان، برخوردار از مقام و شرافتى خاص (فإذا سوژیته و نفخت فیه من روحى) اضافه «روح» به «یاى» متکلم، براى تشریف و تکریم است.

۹- شرافت و کرامت انسان، به روح الهى اوست. (إنى خلق بشرًا من صلصل ... فإذا ... نفخت فیه من روحى) خداوند، در توصیف مایه جسمانى انسان، آن را گِلى بد بو و متغیر ذکر کرد و در القاى روح به او، روح را به خود نسبت داد و چنین نسبتى، حاکى از نکته فوق است.

۱۰- روح، پدیده اى لطیف است. (نفخت فیه من روحى) تعبیر از القاى روح در جسم انسان با کلمه «نفخ» - که به معناى ادخال هوا در داخل اجسام است - مى تواند حاکى از نکته یاد شده باشد.

۱۱- دستور خداوند به فرشتگان براى سجده بر آدم(ع) پس از آفرینش او (و إذ قال ربّک للملئکة ... فإذا سوّیته و نفخت فیه من روحى فقعوا له سجدین)

۱۲- دمیده شدنِ روحى الهى در انسان، موجب شایستگى او براى مسجود فرشتگان شدن (و نفخت فیه من روحى فقعوا له سجدین) دستور خداوند به سجده ملائکه در برابر آدم(ع)، پس از خلقت کامل با دمیده شدن روح در او، مى تواند حاکى از نکته یاد شده باشد.

۱۳- انسان، داراى مقامى برتر از فرشتگان (إذ قال ربّک للملئکة ... فقعوا له سجدین)

۱۴- جواز سجده و خضوع در برابر غیر خدا با اذن الهى (فقعوا له سجدین)

۱۵- سجده، مظهر بزرگداشت و تعظیم (فقعوا له سجدین) از اینکه خداوند، براى بزرگداشت انسان و تبیین موقعیت برتر او در میان سایر موجودات، به فرشتگان فرمان داد تا در برابر او به سجده بیفتند - با اینکه امکان تکریم به صورت دیگرى وجود داشت - حکایت از این نکته مى کند که سجده، رمز و مظهر تعظیم است.

روایات و احادیث

۱۶- «عن محمدبن مسلم قال: سألت أباجعفر(ع) عن قول الله عزّوجلّ: «و نفخت فیه من روحى» کیف هذا النفخ؟ فقال: إن الروح متحرک کالریح و إنما سمّى روحاً لأنه اشتق اسمه من الریح ... لأن الروح مجانس للریح و إنما اضافه إلى نفسه لأنه اصطفاه على سائر الأرواح کما اصطفى بیتاً من البیوت . فقال: بیتى ... و کل ذلک مخلوق مصنوع محدث مربوب مدبر;[۱] محمدبن مسلم گوید: از امام باقر(ع) در باره سخن خداوند عزّوجلّ «و نفخت فیه من روحى» پرسیدم که این نفخ (دمیدن) چگونه است؟ فرمود: همانا روح مانند باد متحرک است و به درستى روح نامیده شده; چون نام او از ریح (باد) اشتقاق یافته...; زیرا روح با ریح (باد) هم جنس است و علت اینکه این روح را به خود نسبت داده، این است که آن را از بین سایر ارواح برگزیده است; چنان که خانه اى را از بین خانه ها برگزید و فرمود: بیتى (خانه ام) ... و تمام اینها مخلوق، ساخته شده، حادث، پرورش یافته و تحت تدبیرند».

۱۷- «عن أبى عبدالله(ع) فى قوله عزّوجلّ: «فإذا سوّیته و نفخت فیه من روحى» قال: إن الله عزّوجلّ خلق خلقاً و خلق روحاً ثم أمر ملکاً فنفخ فیه...;[۲] از امام صادق(ع) در باره سخن خداوند عزّوجلّ «فإذا سوّیته و نفخت فیه من روحى» روایت شده است که فرمود: همانا خداى عزّوجلّ بدنى و روحى را آفرید و به فرشته اى امر کرد تا روح را در آن بدن دمید...».

۱۸- «سماعة عنه (الصادق(ع)) ... و سألته عن الروح قال: هى من قدرته من الملکوت;[۳] سماعه گوید از امام صادق(ع) درباره روح سؤال کردم، فرمود: آن روح نشأت گرفته از قدرت خدا از ملکوت است».

۱۹- «جعفربن محمد عن أبیه: إن روح آدم لمّا أمرت أن تدخل فیه فکرهته فأمرها أن تدخل کرهاً...;[۴] از امام باقر(ع) روایت شده است: روح آدم وقتى مأمور شد که داخل در [بدن] او شود، آن را ناخوش داشت. پس خدا امر کرد به روح که داخل شود با اینکه آن را خوش نداشت...».

موضوعات مرتبط

  • آدم(ع): خلقت آدم(ع) ۱۱; سجده ملائکه بر آدم(ع) ۱۱; نفخ روح در آدم(ع) ۱۹
  • انسان: آثار نفخ روح در انسان ۱۲; ابعاد انسان ۷; بدن انسان ۷; برترى انسان بر ملائکه ۱۳ ; تناسب اعضاى انسان ۱; خلقت انسان ۱، ۲; خلقت بدن انسان ۵; خلقت تدریجى انسان ۳; خلقت روح انسان ۵; روح انسان ۷; سجده ملائکه بر انسان ۱۲; عنصر خلقت انسان ۲ ، ۶; فضایل انسان ۱۳; کیفیت خلقت انسان ۳، ۵; مقامات انسان ۸، ۱۳; منشأ حیات انسان ۴; منشأ عظمت انسان ۱۲; منشأ کرامت انسان ۹; منشأ نفخ روح در انسان ۴; نفخ روح در انسان ۲، ۱۷; ویژگیهاى انسان ۸
  • تعظیم: نشانه هاى تعظیم ۱۵
  • خدا: اذن خدا ۱۴; اوامر خدا ۴، ۱۱; خالقیت خدا ۱، ۲، ۱۷
  • خلقت: خلقت از گل خشک ۶
  • روح: اهمیت روح ۹; کیفیت نفخ روح ۱۶; لطافت روح ۱۰; مراد از روح ۱۸
  • سجده: احکام سجده ۱۴; سجده بر غیرخدا ۱۴; حقیقت سجده ۱۵; سجده جایز ۱۴
  • ملائکه: تکلیف ملائکه ۱۱

منابع

  1. توحید صدوق، ص ۱۷۱، ح ۳; نورالثقلین، ج ۳، ص ۱۱، ح ۳۶.
  2. توحید صدوق، ص ۱۷۲، ح ۶، ب ۲۷; نورالثقلین، ج ۳، ص ۱۱، ح ۳۵ و ۳۹.
  3. تفسیر عیاشى، ج ۲، ص ۲۴۱، ح ۱۱; نورالثقلین، ج ۳، ص ۱۲، ح ۴۰.
  4. قرب الإسناد، ص ۷۹، ح ۲۵۷; نورالثقلین، ج ۳- ، ص ۱۲، ح ۳۷.