الأعراف ١٧٦: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot) |
(افزودن سال نزول) |
||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
|-|معزی=و اگر میخواستیم هر آینه بالا میبردیمش بدانها لیکن او بسوی زمین گرائید و پیروی کرد هوس خود را پس مثَل او مانند سگ است که اگر آهنگش کنی زبان از کام درآرد و اگر بگذاریش زبان از کام درآرد (فروهلد) این است مثَل گروهی که تکذیب نمودند آیتهای ما را پس بخوان داستانها را شاید اندیشه کنند | |-|معزی=و اگر میخواستیم هر آینه بالا میبردیمش بدانها لیکن او بسوی زمین گرائید و پیروی کرد هوس خود را پس مثَل او مانند سگ است که اگر آهنگش کنی زبان از کام درآرد و اگر بگذاریش زبان از کام درآرد (فروهلد) این است مثَل گروهی که تکذیب نمودند آیتهای ما را پس بخوان داستانها را شاید اندیشه کنند | ||
|-|</tabber><br /> | |-|</tabber><br /> | ||
{{آيه | سوره = سوره الأعراف | نزول = | {{آيه | سوره = سوره الأعراف | نزول = [[نازل شده در سال::10|١٠ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::176|١٧٦]] | قبلی = الأعراف ١٧٥ | بعدی = الأعراف ١٧٧ | کلمه = [[تعداد کلمات::33|٣٣]] | حرف = }} | ||
===معنی کلمات و عبارات=== | ===معنی کلمات و عبارات=== | ||
«أَخْلَدَ إِلَی الأرْضِ»: به دنیا چسبید و بدان گرائید. به پستی گرائید. «یَلْهَثْ»: زبان بیرون میآورد. «تَحْمِل»: حمله کنی. بتازی. «ذلِکَ»: آن. اشاره به وصف سگ یا اشاره به وضع شخصی است که از دلائل توحید و آیات کتاب آسمانی آگاه باشد و به ترک آنها گوید و به دنبال آرزوی نفسانی و وساوس شیطانی رود. | «أَخْلَدَ إِلَی الأرْضِ»: به دنیا چسبید و بدان گرائید. به پستی گرائید. «یَلْهَثْ»: زبان بیرون میآورد. «تَحْمِل»: حمله کنی. بتازی. «ذلِکَ»: آن. اشاره به وصف سگ یا اشاره به وضع شخصی است که از دلائل توحید و آیات کتاب آسمانی آگاه باشد و به ترک آنها گوید و به دنبال آرزوی نفسانی و وساوس شیطانی رود. |
نسخهٔ ۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۴۷
ترجمه
الأعراف ١٧٥ | آیه ١٧٦ | الأعراف ١٧٧ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أَخْلَدَ إِلَی الأرْضِ»: به دنیا چسبید و بدان گرائید. به پستی گرائید. «یَلْهَثْ»: زبان بیرون میآورد. «تَحْمِل»: حمله کنی. بتازی. «ذلِکَ»: آن. اشاره به وصف سگ یا اشاره به وضع شخصی است که از دلائل توحید و آیات کتاب آسمانی آگاه باشد و به ترک آنها گوید و به دنبال آرزوی نفسانی و وساوس شیطانی رود.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
إِنَ الَّذِينَ کَفَرُوا سَوَاءٌ... (۰) قَالَ فَإِنَّهَا مُحَرَّمَةٌ... (۲) اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لاَ تَسْتَغْفِرْ... (۱)
تفسیر
- آيات ۱۷۵ - ۱۷۹، سوره اعراف
- بيان آيات بيان آيات مربوط به بلعم باعوراء و اشاره به اينكه تا مشيت خدا كمك نكند،اسباب و وسائل معمولى براى تحصيل سعادت بسنده نيست .
- مشيت الهى بر هدايت نكردن مردم ظالم و دلبستگان به زندگى خاكى قرار گرفته است
- (( الف و لامى (( كه در (( المهتدى (( و در (( الخاسرون (( است ظاهرا مفيدكمال است نه حصر، بدون مشيت الهى بر هدايت يا ضلالت كسى ، هدايت و ضلالتصورى است و حقيقى نيست
- توضيح عدم منافات بين آياتى كه دلالت دارند بر اينكه نتيجه خلقت ، رحمت است با آيه: (( لقد ذراءنا لجهنم كثرا من الجن و الانس (( و آيات مشابه آ
- دوزخيان خود سبب شدند بر جوارح آنان مهر بزند
- توضيحى درباره گمراه تر بودن دسته اى از مردم ، از چهارپايان (( اولئك كالانعامبل هم اضل ((
- بحث روايتى (رواياتى در مورد آيات مربوط به بلعم باعورا)
- داستانى كه در روح المعانى درباره شاءن نزول آيات شريفه : (( واتل عليهم نباء الذى ...(( نقل كرده است .
- راهب فاسق به نفرين خود مبتلا گرديد!
نکات آیه
۱- آیات و معارف ارائه شده به بلعم باعورا مى توانست وى را به مقامى والا در پیشگاه خدا برساند. (و لو شئنا لرفعنه بها) «با» در «بها» باى استعانت است و ضمیر آن به «آیاتنا» برمى گردد. بنابراین جمله «لرفعناه بها» حاکى از آن است که آیات الهى وسیله اى مناسب براى رفعت درجات بلعم باعورا بود.
۲- بلعم باعورا عالمى دنیاگرا و پیرو هوا و هوس خویش بود. (و لکنه أخلد إلى الأرض و اتبع هوه) «اخلاد»، مصدر «أخلد»، هنگامى که به «إلى» متعدى شود، به معناى تمایل پیدا کردن و اعتماد داشتن است. کلمه «الأرض» چون در مقابل رفعت و منزلت معنوى و تقرب به خدا قرار گرفته، مراد از آن امور پست و حقیر مادى و دنیوى است. بنابراین «أخلد إلى الأرض» یعنى او به امور پست مادى و لذتهاى دنیوى تمایل پیدا کرد و به آنها دل خوش نمود.
۳- بلعم باعورا به خاطر دنیاگرایى و هواپرستى از نایل شدن به منزلتهاى والا و قرب الهى محروم شد. (و لو شئنا لرفعنه بها و لکنه أخلد إلى الأرض و اتبع هوه)
۴- التزام به آیات و معارف الهى مایه رسیدن به منزلتهاى والا و وسیله تقرب به درگاه خداوند است. (و لو شئنا لرفعنه بها)
۵- دنیاگرایى و پیروى از هواهاى نفسانى مانع کارسازى دانشهاى الهى است. (و لو شئنا لرفعنه بها و لکنه أخلد إلى الأرض و اتبع هوه)
۶- نیل به مقام قرب الهى، مشروط به پرهیز از دنیاگرایى و دورى از متابعت هواى نفس است. (و لو شئنا لرفعنه بها و لکنه أخلد إلى الأرض و اتبع هوه)
۷- رسیدن به منزلتهاى والاى معنوى مشروط به مشیت الهى است. (و لو شئنا لرفعنه بها)
۸- مشیت خداوند در اعطاى منزلتهاى معنوى به انسانها، منوط به پرهیزشان از دنیاگرایى و هواهاى نفسانى است. (و لو شئنا لرفعنه بها و لکنه أخلد إلى الأرض) جمله «و لکنه أخلد ... » تعلیل براى مفهوم جمله «و ل-و شئنا ... » است ; یعنى: و لو شئنا لرفعنه بها و لکنا لم نشأ ذلک لانه أخلد إلى الأرض.
۹- مشیتهاى الهى تخلف ناپذیر است. (و لو شئنا لرفعنه بها)
۱۰- انسان در عین حاکمیت مشیت خدا بر وى، در تعیین سرنوشت خویش دخیل است. (و لو شئنا لرفعنه بها و لکنه أخلد إلى الأرض) جمله «و لو شئنا ... » مى رساند که سرنوشت انسان با مشیت الهى رقم مى خورد. جمله «و لکنه ... » تعلیل براى مفهوم جمله قبل است و دلالت مى کند که مشیت الهى در تعیین سرنوشت انسان، منوط به عملکرد خود آدمى مى باشد.
۱۱- کسانى که دنیاگرا نباشند و از پیروى هواهان نفسانى پرهیز کنند، شیطان راه نفوذى در آنان نخواهد داشت. (فانسلخ منها فأتبعه الشیطن ... و لو شئنا لرفعنه بها و لکنه أخلد إلى الأرض) آیه قبل شیطان را سوق دهنده بلعم به گمراهى معرفى کرد، و آیه مورد بحث بیان مى دارد که اگر او دنیاگرا و پیرو هواى خویش نبود، به درجات رفیع مى رسید ; یعنى شیطان به تعقیب او نمى پرداخت. بنابراین تلاش شیطان براى گمراه سازى پس از تمایل آدمى به دنیا و هواى خویش است.
۱۲- دنیاخواهى و هواپرستى بلعم باعورا موجب فاصله گرفتن او از آیات الهى و تکذیب آنها شد. (فانسلخ منها ... و لکنه أخلد إلى الأرض) جمله «و لکنه أخلد ... » مى تواند بیانگر علت «فانسلخ منها» باشد. یعنى دنیاخواهى و هواپرستى بلعم باعورا باعث شد که از آیات الهى فاصله گیرد.
۱۳- عالمان دینىِ دنیاگرا و پیرو هوا و هوس، در خطر تکذیب آیات الهى و گرایش به کفر هستند. (فانسلخ منها ... و لکنه أخلد إلى الأرض)
۱۴- حالت بلعم باعورا به سبب دنیاگرایى مانند حالت سگى شد که در هر حال، چه بر او هجوم کنى و یا رهایش سازى، زبان از کام بیرون آورَد و له له زند. (فمثله کمثل الکلب إن تحمل علیه یلهث او تترکه یلهث) «تحمل» از «حَمْلَة» گرفته شده و «حَمْلَة» به معناى هجوم کردن است. «مَثَل» در آیه شریفه به معناى حالت و صفت است.
۱۵- حالت درونى تکذیب کنندگان آیات الهى مانند حالت سگ تشنه اى است که همواره له له مى زند. (ذلک مثل القوم الذین کذبوا بایتنا) «ذلک» اشاره به حالتى است که جمله «فمثله ... » آن را درباره سگ بیان داشت.
۱۶- پیامبر(ص) از جانب خداوند مأمور شد تا داستان بلعم باعورا را براى تکذیب کنندگان آیات الهى گزارش کند. (فاقصص القصص) «قصّ» (مصدر «اُقصص») به معناى بیان کردن و بازگو کردن است. «قصص» به معناى خبر و داستان است و «ال» در آن عهد ذکرى و اشاره به داستان بلعم باعورا است.
۱۷- بلعم باعورا پس از ایمان به آیات الهى آنها را تکذیب کرد. (فمثله کمثل الکلب ... ذلک مثل القوم الذین کذبوا بایتنا)
۱۸- توجه به داستان بلعم باعورا برانگیزاننده آدمى به تفکر در سرنوشت شوم تکذیب کنندگان و ایجادکننده زمینه هاى هدایت در وى است. (فاقصص القصص لعلهم یتفکرون)
۱۹- واداشتن آدمى به تفکر در فرجام و سرنوشت خویش، از اهداف داستانهاى قرآن است. (فاقصص القصص لعلهم یتفکرون)
موضوعات مرتبط
- آیات خدا: حالات مکذبان آیات خدا ۱۵ ; زمینه تکذیب آیات خدا ۱۳ ; عوامل تکذیب آیات خدا ۱۲ ; فرجام مکذبان آیات خدا ۱۸ ; مکذبان آیات خدا ۱۷ ; مکذبان آیات خدا و سگ ۱۵ ; موعظه به مکذبان آیات خدا ۱۶
- انسان: اختیار انسان ۱۰ ; سرنوشت انسان ۱۰
- بلعم باعورا: ارائه آیات به بلعم باعورا ۱ ; ارتداد بلعم باعورا ۱۷ ; ایمان بلعم باعورا ۱۷ ; بلعم باعورا و سگ ۱۴ ; حالات بلعم باعورا ۱۴ ; دنیاطلبى بلعم باعورا ۲، ۳، ۱۲، ۱۴ ; علم بلعم باعورا ۲ ; عوامل گمراهى بلعم باعورا ۱۲ ; قصه بلعم باعورا ۱۴، ۱۶، ۱۷، ۱۸ ; محرومیت بلعم باعورا ۳ ; هواپرستى بلعم باعورا ۲، ۳، ۱۲
- تاریخ: عبرت از تاریخ ۱۶، ۱۸
- تفکر: اهمیت تفکر ۱۹ ; تفکر در سرنوشت ۱۹ ; زمینه تفکر ۱۸، ۱۹
- تقرب: شرایط تقرب ۶، ۷ ; عوامل تقرب ۴ ; موانع تقرب ۳
- خدا: حتمیت مشیت خدا ۹ ; مشیت خدا ۷، ۸، ۱۰
- دنیاطلبى: آثار دنیاطلبى ۳، ۵، ۱۲، ۱۴ ; اجتناب از دنیاطلبى ۶، ۸، ۱۱
- دین: موانع تأثیر علم دین ۵ ; نقش دین ۱
- دیندارى: آثار دیندارى ۴
- رشد: عوامل رشد ۱
- سگ: تشبیه به سگ ۱۴ ; سگ تشنه ۱۵
- شیطان: و زاهدان ۱۱ ; موانع نفوذ شیطان ۱۱
- علما: ى دنیاطلب ۲، ۱۳ ; علماى هواپرست ۱۳
- قرآن: تشبیهات قرآن ۱۴، ۱۵ ; فلسفه قصههاى قرآن ۱۹
- کفر: زمینه کفر ۱۳
- محمد(ص): مسؤولیت محمد(ص) ۱۶
- هدایت: زمینه هدایت ۱۸
- هواپرستى: آثار هواپرستى ۳، ۵، ۱۲ ; اجتناب از هواپرستى ۶، ۸، ۱۱