ریشه ويل: تفاوت میان نسخهها
از الکتاب
(افزودن نمودار دفعات) |
(Added root proximity by QBot) |
||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
=== قاموس قرآن === | === قاموس قرآن === | ||
واى. طبرسى فرموده: ويل لفظى است هر كه در مهلكه واقع شود آن را بكار برد و آن در اصل عذاب و هلاك است. راغب از اصمعى نقل كرده ويل به معنى قبح است و گاهى در تحسّر و تأسف بكار رود ولى ويح در ترحم استعمال میشود جوهرى گويد: آن كلمه عذاب است گويند: وَيْلَهُ - وَيْلَكَ - وَيْلى. نگارنده گويد: در هر حال كلمهايست حكايت از بدبختى و عذاب دارد خواه شخص گرفتار خودش بگويد مثل [كهف:49]. و خواه از ديگرى به ديگرى باشد مثل [احقاف:17]. واى بر تو ايمان بياور [مرسلات:15]. واى در آن روز بر تكذيب كنندگان. در آيه [هود:72]. ظاهراً به معنى تعجّب است. | واى. طبرسى فرموده: ويل لفظى است هر كه در مهلكه واقع شود آن را بكار برد و آن در اصل عذاب و هلاك است. راغب از اصمعى نقل كرده ويل به معنى قبح است و گاهى در تحسّر و تأسف بكار رود ولى ويح در ترحم استعمال میشود جوهرى گويد: آن كلمه عذاب است گويند: وَيْلَهُ - وَيْلَكَ - وَيْلى. نگارنده گويد: در هر حال كلمهايست حكايت از بدبختى و عذاب دارد خواه شخص گرفتار خودش بگويد مثل [كهف:49]. و خواه از ديگرى به ديگرى باشد مثل [احقاف:17]. واى بر تو ايمان بياور [مرسلات:15]. واى در آن روز بر تكذيب كنندگان. در آيه [هود:72]. ظاهراً به معنى تعجّب است. | ||
===ریشههای [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]=== | |||
<qcloud htmlpre='ریشه_'> | |||
ل:100, ف:63, هم:57, يوم:54, من:49, ه:49, الذين:46, اذ:46, نا:45, کذب:40, ما:39, قول:37, يا:37, کم:30, ذا:26, ک:26, لا:25, ان:25, کفر:25, کون:23, کتب:23, فى:23, ا:22, ى:21, اله:21, الله:20, ب:20, هذا:20, وله:20, على:19, اذا:18, انن:18, قدر:17, ن:17, لم:17, جرم:17, امن:17, قلل:16, ظلم:16, ربب:16, رکع:16, ذلک:16, کلل:16, اتى:16, ايى:15, سير:15, بين:15, ظنن:15, يدى:15, فصل:15, الى:15, سمو:15, صلو:14, کيد:14, علم:14, عجز:14, عذب:14, ليت:14, سکن:14, مور:14, قد:14, الا:14, ارض:14, درى:14, اوى:13, اخذ:13, اکل:13, ائى:13, متع:13, قوم:13, اسحاق:13, الذى:13, ورى:13, احزاب:13, فرت:13, رقم:13, نور:13, صفر:13, حسن:13, سجن:13, جزى:13, شرک:13, ثوب:13, عذر:13, قسو:13, وعد:13, اخر:13, سبل:13, جمل:13, بعض:13, موه:13, سمع:13, هو:13, طفف:13, نعم:13, عظم:12, فعل:12, بعث:12, جعل:12, جبل:12, فرى:12, موسى:12, ولد:12, يعقوب:12, غفر:12, رسل:12, طعم:12, عجل:12, لوم:12, کان:12, ثمن:12, افک:12, سقى:12, قلب:12, نظر:12, زهق:12, وصف:12, انا:12, نن:12, نسل:12, سئل:12, مع:12, همز:12, اخو:12, طلق:12, وضع:12, حضض:12, اذن:12, شمخ:12, لعل:12, کيل:12, ثم:12, خلف:12, غفل:12, طغو:12, عن:12, اثم:12, هما:12, وحد:12, لمز:12, قصر:12, عمل:12, طغى:11, ام:11, خير:11, عسى:11, دين:11, منى:11, رقد:11, شهد:11, نطق:11, مثل:11, شرر:11, وزن:11, زکو:11, بصر:11, غيث:11, وقى:11, شدد:11, جمع:11, يتم:11, سوء:11, کسب:11, رسو:11, انس:11, ها:11, مول:11, فلن:11, شخص:11, حظظ:11, بطل:11, خلق:11, زيل:11, ويل:11, لن:11, حبب:11, ذکر:11, قسط:11, هلک:11, غوث:11, صحب:11, هل:11, الم:11, ذنب:11, وفى:11, مسس:11, خوض:11, حيى:11, کيف:11, حدث:11, تلک:11, شرى:11, خلل:11, سهو:11, ظلل:11, هى:11, اول:11, عدد:11, حقق:11, جدث:11, سحت:10, شفق:10, غدر:10, بعل:10, قبل:10, بل:10, صغر:10, غرب:10, دمغ:10 | |||
</qcloud> | |||
== کلمات مشتق شده در قرآن == | == کلمات مشتق شده در قرآن == |
نسخهٔ ۱۱ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۵۹
تکرار در قرآن: ۴۰(بار)
در حال بارگیری...
قاموس قرآن
واى. طبرسى فرموده: ويل لفظى است هر كه در مهلكه واقع شود آن را بكار برد و آن در اصل عذاب و هلاك است. راغب از اصمعى نقل كرده ويل به معنى قبح است و گاهى در تحسّر و تأسف بكار رود ولى ويح در ترحم استعمال میشود جوهرى گويد: آن كلمه عذاب است گويند: وَيْلَهُ - وَيْلَكَ - وَيْلى. نگارنده گويد: در هر حال كلمهايست حكايت از بدبختى و عذاب دارد خواه شخص گرفتار خودش بگويد مثل [كهف:49]. و خواه از ديگرى به ديگرى باشد مثل [احقاف:17]. واى بر تو ايمان بياور [مرسلات:15]. واى در آن روز بر تكذيب كنندگان. در آيه [هود:72]. ظاهراً به معنى تعجّب است.
ریشههای نزدیک مکانی
ل ف هم يوم من ه الذين اذ نا کذب ما قول يا کم ذا ک لا ان کفر کون کتب فى ا ى اله الله ب هذا وله على اذا انن قدر ن لم جرم امن قلل ظلم ربب رکع ذلک کلل اتى ايى سير بين ظنن يدى فصل الى سمو صلو کيد علم عجز عذب ليت سکن مور قد الا ارض درى اوى اخذ اکل ائى متع قوم اسحاق الذى ورى احزاب فرت رقم نور صفر حسن سجن جزى شرک ثوب عذر قسو وعد اخر سبل جمل بعض موه سمع هو طفف نعم مع همز طلق وضع کيل
کلمات مشتق شده در قرآن
کلمه | تعداد تکرار در قرآن |
---|---|
فَوَيْلٌ | ۹ |
وَيْلٌ | ۱۷ |
وَيْلَتَا | ۳ |
وَيْلَتَنَا | ۱ |
وَيْلَکُمْ | ۲ |
وَيْلَنَا | ۶ |
الْوَيْلُ | ۱ |
وَيْلَکَ | ۱ |