القيامة ٤٠: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن جزییات آیه)
 
خط ۴۲: خط ۴۲:
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۳#link114 | آيات ۱۶ - ۴۰، سوره قيامت]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۳#link114 | آيات ۱۶ - ۴۰  سوره قيامت]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۳#link115 | مقصود از نهى : ((لا تحرك به لسانك لتجعل به )) و مراد از ((علينا جمعه و قرآنه))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۳#link116 | وجوهى در معناى آيه «فَإذَا قَرَأنَاهُ فَاتّبِع قُرآنَهُ» و ... آمده]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۳#link116 | وجوهى در معناى آيه ((فاذا قراءناه فاتبع قرآنه )) و آيه : ((ثم ان علينا بيانه ))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۳#link117 | مقصود از نهى در آیه: «لا تُحَرّك بِهِ لِسَانَكَ لِتَعجَلَ بِهِ» چیست؟]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۳#link117 | مقصود از نهى : ((لا تحرّك به لسانك لتعجل به ...)) گفته شده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۴#link118 | وصف حال طایفه اى كه در قيامت، گشاده رو هستند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۴#link118 | وصف حال طائفه اى كه در قيامت گشاده رويند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۴#link120 | حكايت حال طایفه اى ديگر، كه در قيامت، گرفته رو هستند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۴#link119 | اشكالى كه در مورد انحصار مستفاد از آيه : ((الى ربها ناظرة )) و پاسخ آن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۴#link122 | مراد از اين كه در قيامت، «مَسَاق»، به سوى پروردگار است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۴#link120 | حكايت حال طائفه اى ديگر كه در قيامت گرفته رويند،]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۴#link123 | وجوه مختلف درباره معناى آيه: «أولى لَكَ فَأولى * ثُمّ أولى لَكَ فَأولى»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۴#link121 | مراد از جمله ((والتفّت السّاق بالسّاق ))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۴#link124 | بحث روایی: (چند روايت درباره آيات گذشته)]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۴#link122 | مراد از اينكه در قيامت ((مساق )) به سوى پروردگار است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۴#link125 | رواياتى در معناى آيه: «إلى رَبّهَا نَاظِرَة»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۴#link123 | وجوه مختلف درباره معناى آيه : ((اولى لك فاولى ثمّ اولى لك فاولى ))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۴#link126 | رواياتى در توضيح آيات مربوط به هنگامۀ احتضار و جان دادن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۴#link124 | چند روايت درباره نزول آيات : ((لا تحرك به لسانك ...))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۴#link125 | رواياتى در معناى آيه : ((الى ربّها ناظرة ))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۴#link126 | رواياتى در توضيح آيات مربوط به دم مرگ ، ((اولى لك فاولى ...))، ((ايحسبالانسان ان يترك سدى ")) و قدرت خداوند بر احياء اموات]]


}}
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲ اردیبهشت ۱۴۰۱، ساعت ۱۵:۲۳

کپی متن آیه
أَ لَيْسَ‌ ذٰلِکَ‌ بِقَادِرٍ عَلَى‌ أَنْ‌ يُحْيِيَ‌ الْمَوْتَى‌

ترجمه

آیا چنین کسی قادر نیست که مردگان را زنده کند؟!

|آيا اين [خدا] قادر نيست كه مردگان را زنده كند
آيا چنين كسى قادر نيست كه مردگان را زنده كند؟!
آیا چنین خدای (با قدرت و حکمت) باز نتواند مردگان را زنده گرداند؟
آیا چنین نیرومند آگاهی توانا نیست که مردگان را زنده کند؟
آيا خداوند قادر نيست كه مردگان را زنده سازد؟
آیا آن [آفریدگار] توانا بر آن نیست که مردگان را زنده کند؟
آيا آن [خداى‌] قادرى نيست كه مردگان را زنده كند؟
آیا چنین خدائی نمی‌تواند مردگان را زنده گرداند؟!
آیا (چنان نیرومندی‌) بر زنده کردن مردگان توانا نیست‌؟!
آیا نیست آن توانا بر آنکه زنده سازد مرده‌گان را

Is He not Able to revive the dead?
ترتیل:
ترجمه:
القيامة ٣٩ آیه ٤٠ القيامة ٤١
سوره : سوره القيامة
نزول : ٢ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٨
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«أَلَیْسَ ذلِکَ ...»: (نگا: یس / ).

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


أَ يَحْسَبُ الْإِنْسانُ أَنْ يُتْرَكَ سُدىً «36» أَ لَمْ يَكُ نُطْفَةً مِنْ مَنِيٍّ يُمْنى‌ «37» ثُمَّ كانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسَوَّى «38» فَجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَ الْأُنْثى‌ «39» أَ لَيْسَ ذلِكَ بِقادِرٍ عَلى‌ أَنْ يُحْيِيَ الْمَوْتى‌ «40»

آيا انسان مى‌پندارد كه به حال خود رها مى‌شود؟ آيا او قطره‌اى از منى نبود كه (در رحم) ريخته مى‌شد؟ سپس خون بسته‌اى شد و خداوند آن را آفرينش داد و استوار ساخت. و دو جنس زن و مرد را از آن پديد آورد. آيا اين خدا قادر نيست كه مردگان را زنده كند؟


«1». مطفّفين، 31.

جلد 10 - صفحه 317

نکته ها

اين سوره با سوگند به قيامت شروع شد و با قدرت خداوند بر زنده كردن مردگان در قيامت پايان مى‌يابد.

كسانى كه معاد را انكار مى‌كنند، خداوند را به درستى نشناخته‌اند، زيرا اگر با مردن انسان پرونده او محو شود، حكمت خدا زير سؤال مى‌رود. چنانكه در اين آيه مى‌فرمايد: «أَ يَحْسَبُ الْإِنْسانُ أَنْ يُتْرَكَ سُدىً» و در جاى ديگر مى‌فرمايد: «أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَ أَنَّكُمْ إِلَيْنا لا تُرْجَعُونَ» آيا گمان مى‌بريد ما شما را بيهوده آفريده‌ايم و شما به سوى ما باز نمى‌گرديد؟

اين آيات در ابتدا به حكمت الهى در برپاكردن قيامت اشاره مى‌كند و سپس به قدرت خداوند در آفرينش انسان كه بيانگر امكان دوباره آفريدن اوست. البتّه خداوند نمونه‌هاى ديگرى از قدرت خود در مورد بازآفريدن را به دست پيامبرانش در اين دنيا نشان داده است:

حضرت عيسى عليه السلام با دميدن در دو پرنده‌اى كه از گل درست كرده بود، آن را زنده كرد.

حضرت ابراهيم عليه السلام با صدا زدن پرنده‌هايى كه گوشت آنها درهم كوبيده و مخلوط شده بود، آنها را دوباره زنده كرد.

هفتاد نفرى كه همراه حضرت موسى عليه السلام به كوه طور آمدند و زمانى كه خداوند در كوه تجلّى كرد مردند، خداوند متعال دوباره آنها را زنده كرد.

پیام ها

1- كسى كه انسان را بى‌هدف و بى‌مسئوليّت مى‌پندارد، سزاوار تحقيرهاى مكّرر است. «أَوْلى‌ لَكَ فَأَوْلى‌ ثُمَّ أَوْلى‌ لَكَ فَأَوْلى‌ أَ يَحْسَبُ الْإِنْسانُ أَنْ يُتْرَكَ سُدىً»

2- خداوند حكيم است و انسان موجودى هدفدار، مسئول و مكلّف، پس بايد قيامتى در كار باشد. «أَ يَحْسَبُ الْإِنْسانُ أَنْ يُتْرَكَ سُدىً»

3- بسيارى از محاسبات انسان باطل است. در آغاز سوره خوانديم: «أَ يَحْسَبُ الْإِنْسانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظامَهُ» و در پايان آن مى‌خوانيم: «أَ يَحْسَبُ الْإِنْسانُ أَنْ يُتْرَكَ سُدىً»، آرى انسان موجودى خيال‌گرا است و اگر رهنمود انبيا نباشد منحرف مى‌شود. يَحْسَبُ‌ ... يَحْسَبُ‌

جلد 10 - صفحه 318

4- آفرينش نخستين، نشانه‌اى بر امكان و توان آفرينش بعدى است. أَ لَمْ يَكُ نُطْفَةً ...

5- متكبّران بدانند كه ضعيف و ناچيزند. يَتَمَطَّى‌ ... مِنْ مَنِيٍّ يُمْنى‌

6- خداوند انسان را به صورت كامل و به دور از هر گونه كاستى و فزونى آفريده است. «فَخَلَقَ فَسَوَّى»

7- مطالعه در مراحل و چگونگى آفرينش انسان از راههاى معادشناسى است.

نُطْفَةً ... عَلَقَةً ... الذَّكَرَ وَ الْأُنْثى‌

8- تعادل ميان جنسيّت دختر و پسر، نشانه قدرت و حكمت خداوند است.

«فَجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَ الْأُنْثى‌»

9- اگر قيامتى در كار نباشد، آفرينش انسان بى‌معنا و بدون هدف مى‌شود.

أَ يَحْسَبُ الْإِنْسانُ أَنْ يُتْرَكَ سُدىً‌ ... أَ لَيْسَ ذلِكَ بِقادِرٍ عَلى‌ أَنْ يُحْيِيَ الْمَوْتى‌

«والحمد للّه ربّ العالمين» «1»


«1». نگارش تفسير سوره قيامت در سفر حج سال 1383 ه. ش در مدينة النّبى به اتمام رسيد.

جلد 10 - صفحه 320

سوره انسان‌

در روايات آمده است: امام حسن و امام حسين عليهما السلام بيمار شدند. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله با مردم به عيادت آنان آمدند و به حضرت على عليه السلام پيشنهاد كردند كه براى سلامتى دو كودك عزيز خود نذر كنند كه روزه بگيرند. پس از آن كه حسنين بهبود يافتند، حضرت على و حضرت فاطمه عليهما السلام سه روز روزه گرفتند، امّا براى افطار غذايى در خانه نداشتند.

حضرت على عليه السلام از شمعون يهودى مقدارى جو قرض كرد و نانى تهيه شد.

به هنگام مغرب ابتدا نماز مغرب را خواندند و خواستند افطار نمايند كه شب اول فردى مسكين، شب دوّم فردى يتيم و شب سوّم سائلى اسير، درب منزل على عليه السلام را به صدا درآوردند و درخواست غذا كردند. اهل بيت عليهم السلام براى رضاى خدا، غذاى خود را به آنان دادند و خودشان با آب افطار كردند. خداوند متعال، اين سوره را در وصف ايثار آنان نازل فرمود.

مهم آن است كه در اين حركت مقدس، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله سهيم و شريك نبود تا روشن شود كه اين سوره فقط درباره اهل بيت عليهم السلام نازل شده است. «1»


«1». الغدير، ج 3، ص 107.

جلد 10 - صفحه 321

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

به نام خداوند بخشنده مهربان‌

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



أَ لَيْسَ ذلِكَ بِقادِرٍ عَلى‌ أَنْ يُحْيِيَ الْمَوْتى‌ (40)

أَ لَيْسَ ذلِكَ بِقادِرٍ: آيا نباشد آنكه چنين ايجاد فرمايد: توانا، عَلى‌ أَنْ يُحْيِيَ الْمَوْتى‌: بر اينكه زنده فرمايد مردگان را.

برهان: استفهام تقريرى است: حاصل كلام آنكه هر كس قادر باشد بر ابداء، البته قادر خواهد بود بر بعث و احياء، زيرا هر كه توانا باشد بر اينكه نطفه را علقه و علقه را مضغه و مضغه را به لحم و عظام مبدل، پس تسويه آن نموده حيات به آن بخشد و حواس خمس و اعضا شريفه كه هر يك از آن را فايده بسيار است كرامت و تقدير ذكر و انثى نمايد كه منشأ تناسل است؛ هرآينه البته قادر خواهد بود بر اعاده آن بعد از موت براى مجازات اعمال و مكافات افعال.

و از حضرت باقر و صادق عليهما السّلام مروى است كه: چون اين آيه نازل شد، حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود: سبحانك اللهم بلى.

از ابن عباس منقول است: هر كه سوره اعلى بخواند، بايد بگويد سبحان ربى الاعلى؛ و هر كه سورة القيمه تلاوت كند، بگويد: سبحانك اللهم بلى. «1»


«1» منهج الصادقين، جلد 10، صفحه 92.

جلد 13 - صفحه 407

سوره هفتاد و ششم (الدهر)

سورة الدهر: اين سوره را سورة الابرار و سورة الانسان نامند، و بنا به قول جميع اماميه، مدنى است.

عدد آيات: سى و يك.

عدد كلمات: دويست و چهل.

عدد حروف: هزار و سيصد.

ثواب تلاوت: ابن بابويه- از حضرت باقر عليه السّلام مروى است: هر كه صبح پنجشنبه سوره هل اتى قرائت كند، حق تعالى صد حور العين بكر، و چهار هزار ثيّب به او تزويج فرمايد: و در بهشت با حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم باشد. «1» (به شرط ايمان و تقوى و عمل به لوازمات اين سوره مباركه).

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


كَلاَّ إِذا بَلَغَتِ التَّراقِيَ «26» وَ قِيلَ مَنْ راقٍ «27» وَ ظَنَّ أَنَّهُ الْفِراقُ «28» وَ الْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ «29» إِلى‌ رَبِّكَ يَوْمَئِذٍ الْمَساقُ (30)

فَلا صَدَّقَ وَ لا صَلَّى (31) وَ لكِنْ كَذَّبَ وَ تَوَلَّى (32) ثُمَّ ذَهَبَ إِلى‌ أَهْلِهِ يَتَمَطَّى (33) أَوْلى‌ لَكَ فَأَوْلى‌ (34) ثُمَّ أَوْلى‌ لَكَ فَأَوْلى‌ (35)

أَ يَحْسَبُ الْإِنْسانُ أَنْ يُتْرَكَ سُدىً (36) أَ لَمْ يَكُ نُطْفَةً مِنْ مَنِيٍّ يُمْنى‌ (37) ثُمَّ كانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسَوَّى (38) فَجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَ الْأُنْثى‌ (39) أَ لَيْسَ ذلِكَ بِقادِرٍ عَلى‌ أَنْ يُحْيِيَ الْمَوْتى‌ (40)

ترجمه‌

نه چنين است چون برسد روح به چنبره‌هاى گردن‌

و گفته شود كيست كسيكه خواهان شفاء باشد بدعا

و يقين كند كه آن جدائى است‌

و بپيچد سختى دنيا بسختى آخرت مانند پيچيدن دو ساق پا

بسوى پروردگار تو در چنين‌


جلد 5 صفحه 313

روز است جاى بازگشت‌

پس نه تصديق نمود و نه نماز گزارد

ولى تكذيب نمود و روى گرداند

پس رفت بسوى كسان خود خرامان‌

واى بر تو پس واى بر تو

سپس واى بر تو پس واى بر تو

آيا گمان ميكند انسان كه واگذاشته شود مهمل‌

آيا نبود نطفه‌اى از منى كه ريخته ميشود

پس بود خون بسته پس آفريد پس راست و درست نمود اعضا و اجزائش را

پس قرار داد از آن دو صنف مرد و زن را

آيا نيست آن توانا بر اينكه زنده گرداند مردگانرا.

تفسير

در آيات سابقه مذمّت از ترجيح دنيا بر آخرت شده بود و اينجا خداوند ميفرمايد نه چنين است كه بتوان دنيا را بر آخرت ترجيح داد چون عاقبت زندگانى دنيا مرگ است وقتى برسد جان بگوديهاى گلو و چنبره گردنها و گفته شود يعنى در باره آن محتضر كسانى گويند آيا كسى هست كه او را بدعا شفا دهد يا به دوا مداوا نمايد ولى خودش يقين كند آن رسيدن جان بگلو توأم است با فراق از دنيا و هر چه در آنست از مال و اولاد و جاه و جلال و غيرها و به پيچد سختى فراق از دنيا با سختى ورود در آخرت باو مانند كسيكه دو ساق پايش بهم پيچيده نميتواند حركت نمايد در چنين روزى مساق و مصير و جاى بازگشت تمام خلق محضر عدل الهى است پس اى انسانى كه نه تصديق نموده آنچه را بايد تصديق نمود از معارف حقّه يا نه صدقه داده آنچه را بايد صدقه داد و در راه خدا انفاق نمود و نه نماز خوانده ولى تكذيب نموده خدا و پيغمبر و امام و نوّاب او را و اعراض كرده از ايشان و امتثال اوامرشان پس رفته است نزد كسانش با حال تكبر و تبختر و كشيدن دستها در دو جانب خود ويل و شرّ سزاوارتر است براى تو از خير و خوشى باز هم بايد باو گفت براى تأكيد ويل و شرّ سزاوارتر است براى تو از خير و خوشى چون گفته شده جمله اولى لك فاولى در كلام عرب بمنزله واى بر تو و طلب شرّ است آيا آدميزاد گمان ميكند كه واگذارده ميشود مهمل و بلا تكليف بدون حساب و جزا نه چنين است آيا نبوده است آدمى نطفه و قطره آب گنديده از جنس منى كه ريخته ميشود از مرد در رحم زن و بعد بوده خون بسته شده پس خداوند او را خلق فرموده انسانى با تناسب اجزاء و اعضاء و تعديل قوا و حواس پس از او


جلد 5 صفحه 314

جنس مرد و زن را در دنيا پديد آورده آيا چنين خالق قادر حكيمى چنين مخلوق خوبى را عبث و بدون غرض ايصال بمقام بالاترى خلق ميكند و آيا ميشود كه او خود سرانه هر چه خواسته باشد بكند و خدا او را مجازات ننمايد و آيا هيچ با شعورى تصوّر ميكند كه چنين خدائى دو مرتبه نميتواند چنين خلقى را ايجاد نمايد در عيون از امام جواد عليه السّلام نقل نموده كه مراد از اولى لك فأولى ثم اولى لك فأولى دورى از خير دنيا و دورى از خير آخرت است و قمّى ره نقل نموده كه در روز غدير بعد از آنكه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم امير المؤمنين عليه السّلام را بخلافت نصب فرمود و آنچه بايد بفرمايد در حق او فرمود و مردم متفرّق شدند معاويه با اتّكاء بمغيرة بن شعبه و ابو موسى اشعرى آمد نزد كسان خود با حال تكبّر و تبختر و گفت ما اقرار بولايت على هرگز نميكنيم و تصديق محمد را نمينمائيم پس نازل شد فلا صدّق و لا صلّى تا آخر آيات پس پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بمنبر رفت و خواست از او تبرّى جويد پس نازل شد لا تحرّك به لسانك لتعجل به و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ساكت شد و اسم او را نبرد و در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه دست ابو جهل را گرفت و فرمود اولى لك فاولى ثم اولى لك فاولى پس ابو جهل گفت بچه چيز تهديد ميكنى مرا نه تو و نه خدايت ميتوانيد بمن كارى كنيد من عزيزترين اهل اين واديم پس خداوند نازل فرمود بر طبق فرموده آنحضرت كلام خود را و بعد از قرائت آيه اخير اينسوره مستحبّ است گفته شود سبحانك الّلهمّ بلى براى تأسى به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و ائمه اطهار در ثواب الاعمال و مجمع از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه مداومت نمايد بر قرائت سوره لا اقسم و عمل نمايد بآن خداوند او را با بهترين صورتى از قبرش با پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مبعوث ميفرمايد و بشارت ميدهد باو و ميخندد برويش تا او را از صراط و ميزان عبور دهد و الحمد للّه رب العالمين و صلّى اللّه على محمد و آله الطاهرين.


جلد 5 صفحه 315

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


أَ لَم‌ يَك‌ُ نُطفَةً مِن‌ مَنِي‌ٍّ يُمني‌ (37) ثُم‌َّ كان‌َ عَلَقَةً فَخَلَق‌َ فَسَوّي‌ (38) فَجَعَل‌َ مِنه‌ُ الزَّوجَين‌ِ الذَّكَرَ وَ الأُنثي‌ (39) أَ لَيس‌َ ذلِك‌َ بِقادِرٍ عَلي‌ أَن‌ يُحيِي‌َ المَوتي‌ (40)

جلد 17 - صفحه 308

آيا نبود ‌اينکه‌ انسان‌ يك‌ نطفه‌ ‌از‌ مني‌ ريخته‌ ‌شده‌ ‌در‌ رحم‌ ‌پس‌ ‌از‌ ‌آن‌ علقه‌ يك‌ خون‌ بسته‌ ‌شده‌ شد ‌پس‌ خداوند ‌او‌ ‌را‌ خلق‌ فرمود و تمام‌ اعضاء و جوارح‌ ‌آن‌ ‌را‌ بجاي‌ ‌خود‌ قرار داد و تسويه‌ نمود ‌پس‌ ‌از‌ همين‌ نطفه‌ و علقه‌ دو نوع‌ خلق‌ فرمود مرد و زن‌ آيا همچو خدايي‌ قدرت‌ ندارد ‌که‌ مرده‌ها ‌را‌ باز زنده‌ كند و مبعوث‌ فرمايد و بالاتر ‌از‌ ‌اينکه‌ روح‌ مجرد ‌را‌ ‌با‌ بدن‌ جسماني‌ آميزش‌ دهد ‌که‌ معني‌ خلقا آخر ‌است‌: فَتَبارَك‌َ اللّه‌ُ أَحسَن‌ُ الخالِقِين‌َ.

‌پس‌ ‌از‌ طي‌ ‌اينکه‌ مراحل‌ قبل‌ بدوا ‌از‌ تراب‌ حبوبات‌ و مأكولات‌ بوجود آورد ‌آنها‌ ‌را‌ ‌پس‌ ‌از‌ اكل‌ بتمام‌ اعضاء بدن‌ قسمت‌ فرمود ‌که‌ ‌هر‌ كدام‌ سهمي‌ ‌از‌ ‌آنها‌ برداشتند و فضولات‌ ‌آنها‌ ‌را‌ دفع‌ نمود، و نطفه‌ ‌را‌ ‌از‌ جميع‌ اعضاء بدن‌ گرفت‌ و قوت‌ شهوت‌ ‌او‌ ‌را‌ خارج‌ كرد و ‌در‌ رحم‌ ريخت‌.

و اما مراحل‌ ‌بعد‌ ‌از‌ آنكه‌ بدنيا آمد روز بروز رشد ‌او‌ افزود ‌تا‌ بحد اعلا رسيد.

آيا تمام‌ ‌اينکه‌ مراحل‌ بازيگري‌ بوده‌ و لغو و بيهوده‌، آيا احدي‌ جز ‌او‌ قدرت‌ ‌بر‌ كوچكترين‌ ‌اينکه‌ مراحل‌ داشته‌، آيا همچو خدايي‌ قدرت‌ ندارد ‌از‌ يك‌ مشت‌ خاك‌ انسان‌ خلق‌ كند چنانچه‌ پدر اولي‌ ‌شما‌ حضرت‌ آدم‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ مراحل‌ ‌را‌ نداشته‌ ‌از‌ يك‌ مشت‌ خاك‌ و طين‌ انسان‌ نشد و خلق‌ نشد و همچنين‌ حواء ‌از‌ فاضل‌ طينت‌ آدم‌. آيا يكي‌ ‌از‌ معجزات‌ عيسي‌ نبود ‌که‌ فرمود:

أَخلُق‌ُ لَكُم‌ مِن‌َ الطِّين‌ِ كَهَيئَةِ الطَّيرِ فَأَنفُخ‌ُ فِيه‌ِ فَيَكُون‌ُ طَيراً بِإِذن‌ِ اللّه‌ِ آل‌ عمران‌ آيه 143، آيا قضيه‌ عزيز چنين‌ نبود ‌که‌ ميفرمايد: أَو كَالَّذِي‌ مَرَّ عَلي‌ قَريَةٍ‌-‌ ‌الي‌ ‌قوله‌ ‌تعالي‌‌-‌ وَ انظُر إِلَي‌ العِظام‌ِ كَيف‌َ نُنشِزُها ثُم‌َّ نَكسُوها لَحماً .. الآيه‌ بقره‌ آيه 261، آيا قضيه‌ ابراهيم‌ ‌که‌ فرمود باو: فَخُذ أَربَعَةً مِن‌َ الطَّيرِ فَصُرهُن‌َّ إِلَيك‌َ ثُم‌َّ اجعَل‌ عَلي‌ كُل‌ِّ جَبَل‌ٍ مِنهُن‌َّ جُزءاً ثُم‌َّ ادعُهُن‌َّ يَأتِينَك‌َ سَعياً ... الايه‌ بقره‌ آيه 262، آيا فرمايش‌ عيسي‌ نيست‌ ‌که‌ فرمود:

وَ أُحي‌ِ المَوتي‌ بِإِذن‌ِ اللّه‌ِ آل‌ عمران‌ آيه 43، آيا قضيه موسي‌ و هفتاد نفر ‌که‌ ‌در‌

جلد 17 - صفحه 309

ميقات‌ برده‌ ‌بود‌ ‌که‌ ميفرمايد: فَأَخَذَتكُم‌ُ الصّاعِقَةُ وَ أَنتُم‌ تَنظُرُون‌َ ثُم‌َّ بَعَثناكُم‌ مِن‌ بَعدِ مَوتِكُم‌ بقره‌ آيه 52 و 53، و همچنين‌ قضيه‌ بقره‌ ‌که‌ ميفرمايد ‌در‌ حق‌ ‌آن‌ مقتول‌:

فَقُلنا اضرِبُوه‌ُ بِبَعضِها كَذلِك‌َ يُحي‌ِ اللّه‌ُ المَوتي‌ بقره‌ آيه 66. و بضرورت‌ مذهب‌ شيعه‌ ‌در‌ دوره‌ ظهور و دوره رجعت‌ بسياري‌ ‌بر‌ ميگردند.

‌هذا‌ آخر ‌ما اردنا ‌في‌ تفسير ‌سورة‌ القيامة و يتلوه‌ ‌سورة‌ الدهر ‌الي‌ آخر السور و الحمد للّه‌ و ‌صلي‌ اللّه‌ ‌علي‌ ‌محمّد‌ و آله‌.

‌سورة‌ هل‌ أتي‌

بسم‌ اللّه‌ الرحمن‌ الرحيم‌ الحمد لوليه‌ و الصلاة ‌علي‌ رسوله‌ و آل‌ رسوله‌، و اللعن‌ ‌علي‌ اعدائه‌ و اعداء رسوله‌ و آل‌ رسوله‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 40)- آیا کسی که نطفه کوچک و بی‌ارزش را در ظلمتکده رحم مادر، هر روز آفرینش جدیدی می‌بخشد، و لباس تازه‌ای از حیات زندگی در تن او می‌کند، و چهره نوینی به او می‌دهد، تا سر انجام انسان مذکر یا مؤنث کاملی می‌شود و از مادر متولد می‌گردد «آیا چنین کسی قادر نیست که مردگان را زنده کند»؟! (ا لیس ذلک بقادر علی ان یحیی الموتی).

این بیان در حقیقت در مقابل منکرانی است که در مسأله معاد جسمانی غالبا دم از محال بودن می‌زدند، و امکان بازگشت به زندگی را بعد از مردن و خاک شدن نفی می‌کردند.

«پایان سوره قیامت»

ج5، ص351

سوره دهر (انسان) [76]

اشاره

این سوره در «مدینه» نازل شده و 31 آیه دارد

محتوای سوره:]

این سوره از یک نظر به پنج بخش تقسیم می‌شود:

در بخش اول از آفرینش انسان و خلقت او از نطفه «امشاج» (مختلط) و سپس هدایت و آزادی اراده او سخن می‌گوید.

در بخش دوم سخن از پاداش ابرار و نیکان است که شأن نزول خاصی در مورد اهل بیت علیهم السّلام دارد که به آن اشاره خواهد شد.

در بخش سوم: دلائل استحقاق این پاداشها را در جمله‌هایی کوتاه و مؤثر بازگو می‌کند.

در بخش چهارم به اهمیت قرآن، و طریق اجرای احکام آن، و راه پرفراز و نشیب خودسازی اشاره شده.

و در بخش پنجم سخن از حاکمیت مشیت الهی (در عین مختار بودن انسان) به میان آمده است.

برای این سوره نامهای متعددی است که مشهورترین آنها سوره «انسان» و سوره «دهر» و سوره «هل اتی» است که هر کدام از آنها از یکی از کلمات اوائل سوره گرفته شده، هر چند در روایاتی که بعدا در فضیلت سوره می‌خوانیم تنها از «هل اتی» یاد شده است.

فضیلت تلاوت سوره:]

در حدیثی از پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله آمده است: «کسی که

ج5، ص352

سوره هل اتی را بخواند پاداش او بر خداوند بهشت و لباسهای بهشتی است».

و در حدیثی از امام باقر علیه السّلام آمده که «یکی از پاداشهای کسی که سوره هل اتی را در هر صبح پنجشنبه بخواند این است که در قیامت با پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله خواهد بود».

بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

نکات آیه

۱ - توانایى خداوند بر احیاى مردگان (ألیس ذلک بقدر على أن یحیى الموتى)

۲ - آفرینش آغازین انسان، از نطفه و علقه به همراه ساختارى معتدل و هماهنگ، دلیل قدرت خداوند بر برپایى قیامت و احیاى مردگان (ألم یک نطفة من منىّ یمنى ... فخلق فسوّى ... ألیس ذلک بقدر على أن یحیى الموتى)

۳ - هدف دارى آفرینش و زندگى انسان، دلیل وجود قیامت (أحسب الإنسن أن یترک سدًى ... ألیس ذلک بقدر على أن یحیى الموتى) یادآورى توانایى خداوند بر احیاى مردگان - پس از طرح مسأله بى هدف نبودن زندگى انسان - مى تواند بیانگر این حقیقت باشد که هدفدار بودن آفرینش و زندگى بشر، اقتضا دارد که انسان ها دوباره زنده شوند و به کردار آنان رسیدگى شود; زیرا جز این، آفرینش و زندگى بشر، پوچ و بى هدف خواهد بود.

۴ - استبعاد و تردید در توانایى خداوند، مشکل و بهانه کافران در پذیرش مسأله معاد و احیاى مردگان (ألیس ذلک بقدر على أن یحیى الموتى) طرح مسأله توانایى خداوند بر احیاى مردگان به صورت سؤال، نشان دهنده حقیقت یاد شده است.

۵ - مطالعه در مبدأ و مراحل آفرینش انسان، از راه هاى شناخت معاد و پى بردن به احیاى مردگان (ألم یک نطفة من منىّ یمنى ... فخلق فسوّى ... ألیس ذلک بقدر على أن یحیى الموتى)

۶ - نقش تعیین کننده انسان شناسى، در درک معارف الهى (معاد و...)    أیحسب الإنسن أن یترک سدًى . ألم یک نطفة ... ألیس ذلک بقدر على أن یحیى الموتى برداشت یاد شده، به سبب این نکته است که خداوند، براى اثبات توانایى خویش بر احیاى مردگان و برپایى قیامت، مسأله هدفمند بودن زندگى انسان و سیر آفرینش او را مطرح ساخته است.

۷ - ارتباط و پیوند وثیق میان حیات دنیوى و اخروى انسان (أیحسب الإنسن أن یترک سدًى ... ألیس ذلک بقدر على أن یحیى الموتى) از همراه هم آمدن دو موضوع هدفمندى زندگى بشر و احیاى مجدد مردگان مطلب یاد شده به دست مى آید.

۸ - انسان و احیاى مجدد او در روز رستاخیز، از مباحث اساسى و محورى قرآن در دوره نخستین رسالت پیامبر(ص)    لا أقسم بیوم القیمة ... أیحسب الإنسن ألّن نجمع عظامه ... أیحسب الإنسن أن یترک سدًى ... ألیس ذلک بقدر على أن یحیى الموتى برداشت یاد شده، به این سبب است که این سوره - که از سوره هاى مکى و نازل شده در مرحله نخستین رسالت است - از آغاز تا پایان، درباره دو موضوع انسان و قیامت بحث کرده است.

موضوعات مرتبط

  • آفرینش: هدفدارى آفرینش ۳
  • انسان: خلقت ابتدایى انسان ۲; مطالعه مبدأ خلقت انسان ۵; مطالعه مراحل خلقت انسان ۵; منشأ خلقت انسان ۲; هدفدارى زندگى انسان ۳
  • انسان شناسى: آثار انسان شناسى ۶; اهمیت انسان شناسى ۸
  • حیات: حیات اخروى ۷; حیات دنیوى ۷
  • خدا: دلایل قدرت خدا ۲; قدرت خدا ۱، ۴
  • خلقت: خلقت از علقه ۲; خلقت از نطفه ۲
  • دین: زمینه فهم دین ۶
  • قرآن: تعالیم قرآن ۸
  • قیامت: دلایل قیامت ۲، ۳
  • کافران: بهانه جویى کافران ۴
  • مردگان: استبعاد احیاى مردگان ۴; دلایل احیاى مردگان ۲، ۵; منشأ احیاى مردگان ۱
  • معاد: استبعاد معاد ۴; اهمیت معاد ۸; دلایل معاد ۵; زمینه درک معاد ۶

منابع