طه ١١٨: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن جزییات آیه)
 
خط ۳۶: خط ۳۶:
{{ نمایش فشرده تفسیر|
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۴#link225 | آيات ۱۱۵ - ۱۲۶ سوره طه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۴#link225 | آيات ۱۱۵ - ۱۲۶ سوره طه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۴#link226 | تمثيل حال نوع آدمى بر حسب طبع زمينى و زندگى مادى اش در داستان آدم (عليه السلام ) و هبوط او]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۴#link226 | تمثيل حال نوع آدمى و زندگى مادّى اش، در داستان هبوط آدم «ع»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۵#link227 | علت دشمنى ابليس با آدم و همسرش و معناى كلمه ((فتشقى (( در آيه شريفه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۵#link227 | علت دشمنى ابليس با آدم و همسرش، و معناى كلمۀ «فَتشَقىَ»، در آيه شريفه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۵#link228 | وجه مفرد آوردن آن در آيه : ((فقلنا يا آدم ...((]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۵#link228 | وجه مفرد آوردن جملۀ «تَشقَی»، در آيه: «فَقُلنَا يَا آدَمُ...»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۵#link229 | وسوسه شيطان حضرت آدم را به چيزى كه عمر جاودان و سلطنت دائم مى بخشد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۵#link229 | وسوسه شيطان حضرت آدم را به چيزى كه عمر جاودان و سلطنت دائم مى بخشد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۵#link230 | بيان عدم منافات آيه (وعطى آدم ربه ) با عصمت انبياء]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۵#link230 | بيان عدم منافات آيه: «وَ عَصَى آدَمُ رَبَّهُ»، با عصمت انبياء]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۵#link231 | معناى قول خداوند درباره آدم (ع ): (فتاب عليه و هدى ) و دلالت آن بر عصمت در امر دنيا ودين آدم (ع )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۵#link233 | بررسى گفتار بعضى مفسران، در معناى «معيشت ضنك»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۵#link232 | توضيحى در مورد اينكه روى گردانان از ياد خدا داراى زندگى تنگ (معيشت ضنك ) هستند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۵#link234 | مقصود از نابينا محشور نمودن اعراض کنندگان از ياد خدا]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۵#link233 | بررسى گفتار بعضى مفسرين در معناى ((معيشت ضنك ((]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۵#link236 | بحث روايتى: (رواياتى در ذيل برخی از آیات گذشته)]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۵#link234 | مقصود از نابينا محشور نمودن معرضان از ياد خدا]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۶#link238 | روايت خواستگارى اميرمؤمنان «ع» از دختر ابوجهل، قطعا جعلی است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۵#link235 | پاسخ خداوند: چون آيات ما را در دنيا فراموش كردى ، امروز فراموشت مى كنم !]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۵#link236 | بحث روايتى (رواياتى در ذيل آيه : ((و لقد عهدنا الى آدم ...(( و برخى ديگر از آيات گذشته )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۶#link237 | استناد ابن عباس در گفتگويش با عمر به ((و لم نجد له عزما(( وحمل آن بر عزم بر معصيت]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۶#link238 | روايت خواستگارى اميرالمؤ منين (ع ) از دختر ابوجهل در زمان حيات فاطمه (س ) قطعا جعلىاست !]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۶#link239 | روايتى از امام باقر در ذيل (و لقد عهدنا الى آدم ...) كه مى گويد عهد گرفته شدهدرباره درباره محمد(ص ) و اهل بيت علهم السلام بوده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۶#link240 | روايت فوق بيان باطنى قرآن است نه تفسير قرآن]]


}}
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۲ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۵۲

کپی متن آیه
إِنَ‌ لَکَ‌ أَلاَّ تَجُوعَ‌ فِيهَا وَ لاَ تَعْرَى‌

ترجمه

(امّا تو در بهشت راحت هستی! و مزیّتش) برای تو این است که در آن گرسنه و برهنه نخواهی شد؛

همانا تو را [در آن جا اين نعمت‌] است كه نه گرسنه شوى و نه برهنه مانى
در حقيقت براى تو در آنجا اين [امتياز] است كه نه گرسنه مى‌شوى و نه برهنه مى‌مانى.
همانا برای تو این هست که نه هرگز آنجا گرسنه شوی و نه برهنه و عریان مانی.
قطعاً برای تو [در این مکان موقعیتی است که] است که نه گرسنه شوی و نه برهنه گردی.
كه تو در بهشت نه گرسنه مى‌شوى و نه برهنه مى‌مانى.
برای تو مقرر است که در آنجا [بهشت‌] گرسنه و برهنه نمایی‌
كه تو را در آنجا اين هست كه نه گرسنه مى‌شوى و نه برهنه
(بر ما است که خواسته‌های زندگی تو را در بهشت فراهم سازیم و) تو در آن نه گرسنه می‌شوی و نه برهنه می‌گردی.
«به‌راستی برای تو در آنجا این (امتیاز) است که نه گرسنه می‌شوی و نه برهنه می‌مانی.»
همانا تو را است که نه گرسنه شوی در آن و نه برهنه گردی‌

In it you will never go hungry, nor be naked.
ترتیل:
ترجمه:
طه ١١٧ آیه ١١٨ طه ١١٩
سوره : سوره طه
نزول : ٧ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٨
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«إِنَّ لَکَ»: برای تو هست. مراد تضمین روزی از سوی خداوند است.


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


إِنَّ لَكَ أَلَّا تَجُوعَ فِيها وَ لا تَعْرى‌ «118»

(در صورتى‌كه) همانا تو در آنجا (بهشت)، نه‌گرسنه مى‌شوى ونه برهنه مى‌مانى.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



إِنَّ لَكَ أَلاَّ تَجُوعَ فِيها وَ لا تَعْرى‌ (118)

(إِنَّ لَكَ أَلَّا تَجُوعَ فِيها: بدرستى كه براى توست اينكه گرسنه نشوى در بهشت. وَ لا تَعْرى‌: و برهنه نمى‌گردى، زيرا همه قسم نعم از مطعومات و ملبوسات در بهشت مهيا و آماده مى‌باشد هميشه، نه آنكه گاهى باشد و زمانى نباشد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبى‌ (116) فَقُلْنا يا آدَمُ إِنَّ هذا عَدُوٌّ لَكَ وَ لِزَوْجِكَ فَلا يُخْرِجَنَّكُما مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقى‌ (117) إِنَّ لَكَ أَلاَّ تَجُوعَ فِيها وَ لا تَعْرى‌ (118) وَ أَنَّكَ لا تَظْمَؤُا فِيها وَ لا تَضْحى‌ (119) فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطانُ قالَ يا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلى‌ شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْكٍ لا يَبْلى‌ (120)

فَأَكَلا مِنْها فَبَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما وَ طَفِقا يَخْصِفانِ عَلَيْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَ عَصى‌ آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى‌ (121) ثُمَّ اجْتَباهُ رَبُّهُ فَتابَ عَلَيْهِ وَ هَدى‌ (122) قالَ اهْبِطا مِنْها جَمِيعاً بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنِ اتَّبَعَ هُدايَ فَلا يَضِلُّ وَ لا يَشْقى‌ (123) وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى‌ (124) قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمى‌ وَ قَدْ كُنْتُ بَصِيراً (125)

قالَ كَذلِكَ أَتَتْكَ آياتُنا فَنَسِيتَها وَ كَذلِكَ الْيَوْمَ تُنْسى‌ (126)

ترجمه‌

و هنگاميكه گفتيم مر ملائكه را كه سجده كنيد براى آدم پس سجده كردند مگر شيطان كه ابا نمود

پس گفتيم اى آدم همانا اين دشمن است با تو و با جفتت پس بيرون نكند شما را از بهشت پس بزحمت افتى‌

همانا مر تو را است كه نه گرسنه شوى در آن و نه برهنه مانى‌

و آنكه تو نه تشنه شوى در آن و نه در آفتاب بمانى‌

پس وسوسه كرد مر او را شيطان گفت اى آدم آيا دلالت كنم تو را بر درخت جاودانى و پادشاهى بى‌زوال‌

پس خوردند از آن پس ظاهر شد مر آن دو را عورتهاشان و شروع نمودند ميچسبانيدند بر آن دو از برگ بهشت و نافرمانى كرد آدم پروردگارش را پس بى‌بهره ماند

سپس برگزيد او را پروردگارش و پذيرفت توبه او را و هدايت نمود

گفت فرود آئيد از آن همگى بعضى از شما با بعضى دشمنيد پس اگر بيايد براى شما از من هدايتى پس هر كس پيروى نمود هدايت مرا پس نه گمراه ميشود و نه بزحمت مى‌افتد

و هر كس رو گرداند از


جلد 3 صفحه 531

دستور من پس همانا مر او را است زندگانى تنگ و محشور ميكنيم او را روز قيامت نابينا

گفت پروردگار من چرا محشور نمودى مرا نابينا با آنكه بودم بينا

گفت اين چنين بود كه آمد تو را آيتهاى ما پس وا گذاشتى آنرا و اين چنين امروز واگذاشته شوى.

تفسير

خداوند در آيات سابقه اشاره بقصّه حضرت آدم فرموده بود لذا مناسب شد شمه‌اى از تفصيل آنهم ذكر شود باين تقريب كه ياد كن وقتى را كه گفتيم بملائكه سجده كنيد براى خداوند در برابر آدم براى تعظيم او چون حامل انوار طيّبه محمد و آل اطهار او بود و آنها اطاعت نمودند مگر ابليس كه اصلا از جن بود و چندى با ملائكه اشتغال بعبادت داشت و او امتناع نمود و مطرود شد پس خداوند بحضرت آدم فرمود اين شيطان دشمن تو و حوّا است مبادا فريب او را بخوريد و اين موجب بيرون رفتن شما از بهشت شود پس تو در زحمت و مشقت تهيّه معاش براى خود و عيالت در دنيا افتى و تا اينجا هستى نه گرسنه ميشوى و نه برهنه ميمانى و نه تشنه ميشوى و نه در آفتاب سوزان ميمانى بلكه تمام لوازم معاش و آسايش تو در بهشت فراهم است پس وسوسه نمود باو شيطان و گفت اى آدم آيا ميخواهى دلالت كنم تو را بدرختى كه اگر از آن تناول نمائى مخلّد و جاويد بمانى در بهشت و بپادشاهى و سلطنتى برسى كه فتور و سستى و زوال نداشته باشد و آن درخت همان شجره منهيّه بود و آدم و حوّا باور كردند و خوردند از آن پس لباسهاى بهشتى از تن آن دو ريخت و عورتهاشان براى خودشان ظاهر گرديد و ناچار شروع نمودند بپوشاندن عورتهاشان با برگهاى درختهاى بهشت از قبيل انجير تا چشمهاشان بآن نيفتد و نافرمانى نمود آدم و بمراد خود كه خلود در بهشت بود نرسيد پس از آن خداوند بوسيله توسل او بمحمّد و آل اطهارش او را برگزيد و برحمت خود نزديك فرمود و توفيق توبه داد و او توبه كرد و خداوند قبول فرمود و هدايت كرد او را بدين حقّ و ثبات قدم در اطاعت خداوند و تشبّث بوسائل عصمت و نيل بمقام نبوّت و رسالت و خداوند بآدم و حوّا فرمود كه بزمين هبوط نمائيد از بهشت و اخبار فرمود كه بعد از نزول شما در زمين ذريّه بسيارى از شما بوجود ميآيد و بعضى از شما با بعضى عداوت و دشمنى پيدا ميكنيد و بنابراين‌


جلد 3 صفحه 532

مراد از جميعا اجتماع آن دو است با يكديگر و خطاب جمع باعتبار آنستكه آن دو اصل ذريّه‌اند و عداوت محقّق الحصول است بين ذريّه چنانچه بين قابيل و هابيل مشهود شد و تاكنون باقى است ولى در سوره بقره گذشت كه مراد هبوط آدم و حوا بمعيّت شيطان و مار بوده و بنابراين لفظ جمع باعتبار جماعت موجوده و عداوت فعليّه است و معنى ظاهر و تفصيل اين قضايا در سوره بقره و اعراف نقل شده لذا اينجا بنحو اجمال و اختصار ذكر گرديد و در اينمقام خداوند ضمانت فرموده براى بندگان كه اگر كتاب آسمانى از جانب من براى هدايت شما نازل شد و پيروى نموديد در دنيا گمراه نشويد و در آخرت بزحمت و مشقت گرفتار نگرديد و كسيكه رو- گرداند و اعراض كند از كتاب آسمانى كه قرآن است و از ولايت امير المؤمنين عليه السّلام كه كلام اللّه ناطق است پس از براى او است زندگانى تنگ سخت نهايت آنكه ممكن است خودش متوجّه به تنگى و سختى آن نباشد در دنيا ولى در آخرت متوجّه خواهد شد بسختى و تنگى معيشت خود در دنيا و آخرت چون كسيكه متوجّه بقرآن و مواعيد آن نشود دنيا در نظرش جلوه ميكند و مقام رضا و تسليم و قناعت و توكّل و تحمّل را از دست ميدهد و دنيا هم بكام كسى نميگردد و حرص و آز و طمع و خودبينى و خود خواهى و كبر و غرور و حسد و ساير صفات ناپسنديده زندگى او را تلخ و جهان را بر او تنگ مينمايد و در آخرت هم بعذاب اليم گرفتار خواهد شد و كور وارد صحراى محشر ميشود و عرضه ميدارد خدايا چرا مرا كور محشور نمودى من كه در دنيا بينا بودم جواب ميرسد اينچنين بود كه آيات الهيّه بتو رسيد و آنها را واگذاشتى و نديده پنداشتى همين طور امروز واگذاشته شوى و بكورى و عذاب باقى و برقرار خواهى بود چون جزاى مناسب با آن كردار اين رفتار است و در بعضى از روايات ائمه اطهار معيشت ضنك و كور محشور شدن در اين آيات جزاى انكار ولايت و ابراز عداوت با خانواده عصمت و طهارت قرار داده شده و اللّه اعلم.


جلد 3 صفحه 533

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


إِن‌َّ لَك‌َ أَلاّ تَجُوع‌َ فِيها وَ لا تَعري‌ (118)

محققا ‌از‌ ‌براي‌ تو اينست‌ ‌که‌ نه‌ گرسنه‌ مي‌شوي‌ ‌در‌ بهشت‌ و نه‌ برهنه‌ ميگردي‌ چون‌ ‌در‌ بهشت‌ هيچگونه‌ المي‌ نيست‌ اهل‌ بهشت‌ نه‌ گرسنه‌ مي‌شوند ‌که‌ الم‌ جوع‌ ‌باشد‌ و نه‌ سير مي‌شوند ‌که‌ ديگر ميل‌ نداشته‌ باشند ميفرمايد: (أُكُلُها دائِم‌ٌ) فقط التذاذ ‌است‌ و البسه بهشتي‌ ‌هم‌ مختص‌ّ ببهشت‌ ‌است‌ ‌با‌ لباس‌ دنيوي‌ و مأكولات‌ دنيا مناسبت‌ ندارد.

(إِن‌َّ لَك‌َ) و ‌هر‌ ‌که‌ ‌در‌ بهشت‌ ‌باشد‌ مثل‌ زوج‌ ‌او‌ و ‌غير‌ اينها.

(أَلّا تَجُوع‌َ فِيها) زيرا مأكولات‌ ‌آن‌ تحليل‌ نمي‌شود ‌که‌ محتاج‌ ببدل‌ ‌ما يتحلل‌ شود مدفوعات‌ ندارد پيري‌ و ضعف‌ قوي‌ ‌در‌ آنجا نيست‌ تمام‌ (جرد مرد) هستند فنا و زوال‌ ندارد دار خلود ‌است‌.

(وَ لا تَعري‌) برهنگي‌ ‌هم‌ يك‌ بلائي‌ ‌است‌ ‌در‌ آنجا نيست‌ البسه‌ بهشتي‌ نه‌ چرك‌ و كثيف‌ ميشود و نه‌ كهنه‌ و پوسيده‌ نه‌ ثقل‌ و سنگيني‌ دارد صد لباس‌ روي‌ ‌هم‌ خردلي‌ ثقالت‌ ندارد، بلكه‌ بشره‌ ‌از‌ زير ‌آنها‌ نمايان‌ ‌است‌.

113

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 118)- سپس خداوند آسایش بهشت و درد و رنج محیط بیرون آن را برای آدم چنین شرح می‌دهد: «تو در اینجا گرسنه نخواهی شد و برهنه نمی‌شوی» (إِنَّ لَکَ أَلَّا تَجُوعَ فِیها وَ لا تَعْری).

نکات آیه

۱ - آدم(ع) در بهشت خویش از نظر غذا و پوشاک تأمین بود. (إنّ لک ألاّتجوع فیها و لاتعرى ) تعبیر «إنّ لک...» وعده اى از جانب خداوند به آدم(ع) است و بیان خاصیت بهشت نمى باشد; زیرا خوردن از درخت ممنوع سبب شد که آدم(ع) در همین بهشت عریان شود و وعده «لاتعرى» در حق او عملى نگردد.

۲ - آدم(ع) و حوا در بهشت مسکونى خود نیازمند خوراک و پوشاک بودند. (إنّ لک ألاّتجوع فیها و لاتعرى ) اختصاص یافتن فعل ها به آدم(ع) شاید به این جهت باشد که اصل سخن خداوند متوجه آدم(ع) بوده است و تنها در مواردى افعال تثنیه آمده که چاره اى جز آن نبوده است. بنابراین، حوا نیز مانند آدم(ع) از نظر غذا و پوشاک تأمین بود.

۳ - غذا و پوشاک از آغاز آفرینش انسان از جمله نیازهاى اصلى او بوده است. (إنّ لک ألاّتجوع فیها و لاتعرى )

موضوعات مرتبط

  • آدم(ع): پوشاک آدم(ع) ۲; پوشاک در بهشت آدم(ع) ۱; طعام آدم(ع) ۲; طعام در بهشت آدم(ع) ۱; قصه آدم(ع) ۱، ۲; نیازهاى مادى آدم(ع) ۲; ویژگیهاى بهشت آدم(ع) ۱، ۲
  • انسان: نیازهاى مادى انسان ۳
  • حوا: پوشاک حوا ۲; طعام حوا ۲; نیازهاى مادى حوا ۲
  • نیازها:
  • نیاز به پوشاک ۲، ۳; نیاز به طعام :۲، ۳

منابع