طه ١١٠: تفاوت میان نسخهها
(افزودن جزییات آیه) |
(←تفسیر) |
||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | {{ نمایش فشرده تفسیر| | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۳#link215 | آيات ۹۹ - ۱۱۴ سوره طه]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۳#link215 | آيات ۹۹ - ۱۱۴ سوره طه]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۳#link216 | اشاره به | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۳#link216 | اشاره به تجسم اعمال در قیامت، در آيه شریفه]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۳#link217 | معناى جمله : | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۳#link217 | معناى جمله: «مجرمان در قیامت، با چشمان کبود محشور می شوند»]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۴#link218 | بيان وضع | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۴#link218 | بيان وضع كوه ها، در روز قيامت]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۴#link219 | حال آدميان در روز قيامت : | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۴#link219 | حال آدميان در روز قيامت: خشوع اصوات و سود نبخشيدن شفاعت]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۴#link220 | ذلت تمام موجودات در برابر خداوند | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۴#link220 | ذلت تمام موجودات در قیامت، در برابر خداوند]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۴#link221 | معناى آيه : | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۴#link221 | معناى آيه: «قبل از تمام شدن وحی، در قرائت قرآن شتاب مکن»]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۴#link222 | بحث روايتى (رواياتى در ذيل آيات گذشته )]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۴#link222 | بحث روايتى: (رواياتى در ذيل آيات گذشته)]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۴#link223 | روايتى در نفى | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۴#link223 | روايتى در نفى رؤيت خداى تعالى]] | ||
}} | }} |
نسخهٔ کنونی تا ۱۲ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۳۱
کپی متن آیه |
---|
يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ مَا خَلْفَهُمْ وَ لاَ يُحِيطُونَ بِهِ عِلْماً |
ترجمه
طه ١٠٩ | آیه ١١٠ | طه ١١١ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«مَا بَیْنَ أیْدِیهِمْ»: امور دنیای ایشان. احوال قیامت آنان. «مَا خَلْفَهُمْ»: امور دنیای ایشان. احوال قیامت آنان. هر یک از دو موصول «مَا» میتواند مربوط به گذشته یا آینده، و یا این که امور دنیا یا امور آخرت باشد و برعکس هم، معنی شود. «هُمْ»: مرجع ضمیر میتواند مردمان یا گردآیندگان در عرصه محشر باشد. «بِهِ»: مرجع ضمیر میتواند خدا باشد که معنی آن گذشت، و یا این که موصولهای (ما) باشد که معنی آن چنین میشود: خدا میداند که مردمان چه کردهاند و چه میکنند و عاقبتشان چه خواهد بود، ولی مردمان کارهای خود را فراموش میکنند و نمیدانند در دنیا و آخرت چه بر سرشان میآید.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
اللَّهُ لاَ إِلٰهَ إِلاَّ هُوَ... (۶) لٰکِنِ اللَّهُ يَشْهَدُ بِمَا... (۱) اللَّهُ لاَ إِلٰهَ إِلاَّ هُوَ... (۶)
تفسیر
- آيات ۹۹ - ۱۱۴ سوره طه
- اشاره به تجسم اعمال در قیامت، در آيه شریفه
- معناى جمله: «مجرمان در قیامت، با چشمان کبود محشور می شوند»
- بيان وضع كوه ها، در روز قيامت
- حال آدميان در روز قيامت: خشوع اصوات و سود نبخشيدن شفاعت
- ذلت تمام موجودات در قیامت، در برابر خداوند
- معناى آيه: «قبل از تمام شدن وحی، در قرائت قرآن شتاب مکن»
- بحث روايتى: (رواياتى در ذيل آيات گذشته)
- روايتى در نفى رؤيت خداى تعالى
تفسیر نور (محسن قرائتی)
يَعْلَمُ ما بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا يُحِيطُونَ بِهِ عِلْماً «110»
(خداوند به) آنچه آنان در پيش روى دارند و آنچه را (در دنيا) پشت سر گذاشتهاند آگاه است، ولى مردم بر او احاطه علمى ندارند.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
يَعْلَمُ ما بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا يُحِيطُونَ بِهِ عِلْماً (110)
يَعْلَمُ ما بَيْنَ أَيْدِيهِمْ: 1- مىداند خداوند به علم ازلى آنچه پيش ايشان است از امور آخرت. وَ ما خَلْفَهُمْ: و آنچه بعد از ايشان است از كارهاى دنيا.
2- مىداند آنچه مقدم ايشان است از احوال گذشته و آنچه بعد از ايشان است از امور آينده، و اين قول اكثر مفسران است. 3- مىداند جميع افعال و اقوال ايشان را قبل از خلق آنها و بعد از خلق آنها و در حال حيات و در زمان ممات.
4- على بن ابراهيم قمى (رحمه اللّه): مىداند آنچه گذشته از اخبار انبياء و آنچه در پس ايشان است از اخبار انبياء و آنچه بعد از ايشان است از اخبار حضرت قائم عجّل اللّه تعالى فرجه.
وَ لا يُحِيطُونَ بِهِ عِلْماً: و احاطه پيدا نمىكنند به معلومات و مقدورات
«1» بحار الانوار، ج 8، ص 58.
جلد 8 - صفحه 331
خداوند سبحان از جهت دانائى، يعنى دانش مخلوقات در نيابد معلومات و مقدورات الهى را «1».
توحيد صدوق (رحمه اللّه) از حضرت امير المؤمنين عليه السلام در ذيل همين آيه فرمايد: احاطه پيدا نمىكنند خلايق به خداوند عزّ و جلّ از جهت علم، زيرا خداى تعالى قرار داده بر بينائى قلوب، پردهاى، پس هيچ فهمى نيست به كيفيت سبحانى تواند رسيد، و هيچ قلبى نيست كه براى ذات كبريائى حدى ثابت كند. پس خداى تعالى را وصف نمىكنيم مگر چنانكه خود ذات خود را وصف فرموده (لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ) «2» كه شبيه و نظير و مثل و مانند ندارد، بلكه يكتاى در ذات و يگانه در صفات مىباشد «3».
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
يَوْمَئِذٍ يَتَّبِعُونَ الدَّاعِيَ لا عِوَجَ لَهُ وَ خَشَعَتِ الْأَصْواتُ لِلرَّحْمنِ فَلا تَسْمَعُ إِلاَّ هَمْساً (108) يَوْمَئِذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ رَضِيَ لَهُ قَوْلاً (109) يَعْلَمُ ما بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا يُحِيطُونَ بِهِ عِلْماً (110) وَ عَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَيِّ الْقَيُّومِ وَ قَدْ خابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْماً (111) وَ مَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلا يَخافُ ظُلْماً وَ لا هَضْماً (112)
وَ كَذلِكَ أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا وَ صَرَّفْنا فِيهِ مِنَ الْوَعِيدِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ أَوْ يُحْدِثُ لَهُمْ ذِكْراً (113) فَتَعالَى اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضى إِلَيْكَ وَحْيُهُ وَ قُلْ رَبِّ زِدْنِي عِلْماً (114) وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً (115)
ترجمه
چنين روزى پيروى كنند خواننده خود را نيست انحرافى از براى او و پست شود آوازها براى خداى بخشنده پس نشنوى مگر آواز آهسته
چنين روزى سود ندهد شفاعت مگر از كسيكه دستور دهد براى او خداوند بخشنده و بپسندد براى او گفتار را
ميداند آنچه باشد در برابرشان و آنچه باشد در پشت سرشان و احاطه نميكنند باواز راه دانش
و خوار شود رويها مر خداوند زنده پاينده را و بتحقيق بىبهره و نوميد گردد كسيكه برداشت بار جور و ستم را
و كسيكه بجا آورد از كارهاى شايسته با آنكه او اهل ايمان باشد پس نميترسد از ستمى و نه از شكستى
و اين چنين فرود آورديم آنرا قرآنى عربى و مكرّر نموديم در آن از وعده بيمناك، باشد كه آنها بپرهيزند يا پديد آرد براى ايشان پندى
پس برتر آمد خداوندى كه پادشاه حقّ است و شتاب مكن در باب قرآن پيش از آنكه به اتمام رسانده شود بسوى تو وحى آن و بگو پروردگار من زياد كن دانش مرا
و هر آينه بتحقيق فرمان داديم به آدم پيش از اين پس وا گذاشت و نيافتيم براى او تصميمى.
جلد 3 صفحه 527
تفسير
خداوند متعال بعد از نقل بهم خوردن اوضاع دنيا بيان احوال قيامت را فرموده باين تقريب كه در چنين روز بزرگى داعى الهى كه گفتهاند اسرافيل است بر سنگى كه در بيت المقدس است مىايستد و بوسيله صور يا غير آن مردم را دعوت بحضور در صحراى محشر مينمايد و نه در دعوت او اعوجاج و عدول از امر حقّ است كه كسى را احضار ننمايد و نه در باز گشت و اجابت خلق انحراف و تجاوز از خط مستقيم و ميل بجانب راست و چپ است بلكه از سوراخهاى صور كه بعدد ارواح خلق است روح هر كس بكالبدش دميده شود و بپاى خود مستقيما در پيشگاه الهى حاضر گردد و از مهابت موقف، تمام اصوات خاموش گردد و پست شود بطوريكه صداى كسى شنيده نشود مگر آهسته از نهايت خضوع و خشوع قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه چون روز قيامت شود خداوند خلق را در زمينى جمع نمايد پا برهنه و لخت پس توقيف شوند در محشر تا عرق نمايند عرق شديدى و بزحمت نفس كشند پس درنگ نمايند در آنجا پنجاه سال و آنوقت است كه خدا فرموده صداها براى او پست شود پس نميشنوى صوتى را مگر آهسته پس منادى از جانب عرش ندا كند كجا است پيغمبر امّى مردم گويند اسمش را بگو گويد كجا است پيغمبر رحمت كجا است محمد بن عبد اللّه امّى پس رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله در جلو تمام مردم بيايد تا كنار حوضى كه در ازاى آن بقدر مسافت ميان ايله و صنعاء باشد و آنجا توقف نمايد و امير المؤمنين عليه السّلام را طلب فرمايد و آنحضرت حاضر شود و مقدّم بر تمام خلق در كنار پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بايستد پس بمردم اجازه داده شود كه از مقابل آن دو بگذرند بعضى در كنار حوض آيند و بعضى از نزديك شدن بحوض ممنوع شوند و چون پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بعضى از دوستان ما را مشاهده فرمايد كه ممنوع شدند بگريه در آيد و بگويد پروردگارا شيعيان على را مىبينم كه بطرف اهل آتش مىبرند و از ورود بحوض منع ميكنند و خداوند ملكى را مأمور ميفرمايد كه ميآيد و از پيغمبر سبب گريه او را سؤال ميكند و آنحضرت ميفرمايد براى بعضى از شيعيان على عليه السّلام ميگريم پس ملك عرضه ميدارد خداوند ميفرمايد شيعيان على را بتو بخشيدم و براى دوستى تو و عترتت از گناهان ايشان گذشتم و ملحق نمودم آنها را بتو و بساير شيعيان و قرار دادم ايشان را در زمره تو و وارد نمودمشان بر حوض تو پس
جلد 3 صفحه 528
امام باقر عليه السّلام فرمود كه چه بسيار گريه كنندگان باشند آنروز كه چون اين رحمت را نسبت به پيغمبر و دوستان او و عترتش مشاهده كنند فرياد باستغاثه از آنحضرت بلند نمايند و هيچيك از شيعيان و دوستان ما كه بيزارى ميجويند از دشمنان ما در آنروز باقى نمىماند مگر آنكه داخل ميشود در حزب ما و وارد ميگردد بر حوض ما رزقنا اللّه تعالى و در آنروز نفع نميدهد و قبول نميشود شفاعت احدى مگر شفاعت كسيكه اذن شفاعت باو داده است خداوند بخشنده و پسنديده است گفتار او را در باره خلق براى منزلت و مقام او در نزد خداوند يا نفع نميدهد شفاعت مگر در باره كسيكه خداوند اذن شفاعت براى او داده و راضى شده كه در باره او شفاعت نمايند شافعان و ميداند خداوند احوال سابقه و لاحقه بندگان را از گذشته و آينده و قمّى ره نقل نموده كه مراد علم خداوند است باخبار انبياء گذشته و اخبار امام زمان كه آينده است و كسى نميتواند بذات و صفات خداوند احاطه علميّه پيدا كند و بندگان نبايد وصف نمايند خداوند را مگر بهمان اوصافى كه او براى خود اثبات فرموده نيست در اشياء مانند او شىء و او است خالق و مصوّر و اوّل و آخر و باطن و ظاهر و بر هر چيز قادر تبارك و تعالى عمّا يصفون چنانچه در توحيد از امير المؤمنين عليه السّلام به اين معنى تصريح شده و خوار و ذليل باشند صاحبان وجوه و اعتبار در آنروز مانند اسير گرفتار در دست پادشاه قهّار در برابر خداوند زنده پاينده و خائب و خاسر و بىبهره و نااميد است كسيكه با بار گناه و ظلم بنفس و جور بغير وارد محشر شود از رحمت رحيميّه خداوند ولى كسيكه بعضى اعمال صالحه در دنيا از او بروز نموده با آنكه ايمان داشته بخدا و روز جزا و وسائط فيض اميدوار برحمت حقّ است و نميترسد از آنكه جزاى عمل او داده نشود يا كمتر از آنچه مستحق است داده شود چنانچه قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده و خداوند با اين مزايا و محسّنات فوق العاده قرآن را تمامى بلغت عرب نازل فرمود با انواع و اقسام مواعيد و تهديدات مكرّره تا آنها پرهيزكار شوند يا آنكه قرآن و قصص آن موجب اتّعاظ و اعتبار يا موجد شهرت و افتخار آنان گردد پس او است برتر و بالاتر در ذات و صفات خود از مجانست و مماثلت با خلق و او است داراى سلطنت حقه حقيقيّه و نافذ است امر و نهى او باستقلال و استحقاق بر تمام بندگان و قمّى ره نقل نموده كه چون قرآن
جلد 3 صفحه 529
بر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نازل ميشد مبادرت مينمود بقرائت آن پيش از تمام شدن نزول آيه و گفتهاند اين براى اشتياق كامل آنحضرت بود بتعلّم قرآن و آنكه مبادا حرفى يا كلمهاى از آن سقط شود لذا خداوند خاطر مبارك را باين آيه اطمينان داد و نهى فرمود از تعجيل كه لازمه آن امر بتأمّل و تأنّى است و دستور فرمود كه مسئلت نمايد ازدياد علم را بجاى استعجال در امرى كه محقّق خواهد شد چنانچه فرموده لا تحرّك به لسانك لتعجل به و بعضى گفتهاند مراد نهى از تعجيل در قرائت قرآن است براى اصحاب پيش از بيان معانى و مرادات آن از جانب خداوند براى آنحضرت و محتمل است مراد نهى از سؤال نزول قرآن باشد چون گاهى آنحضرت منتظر نزول وحى بود و بلسان حال يا مقال تقاضاى تعيين تكليف داشت در صورتى كه مصلحت در تأخير بود لذا در تعقيب آن فرموده كه سؤال از ازدياد علم كن چون ممكن است در كشف حقيقت و تعيين تكليف براى آنحضرت مصلحت باشد ولى در نزول قرآن و اعلام بخلق نباشد در مجمع از پيغمبر روايت نموده است كه هر روز كه بيايد و علم من در آنروز زياد نشود خداوند بر من مبارك نفرموده و در خصال از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه از امير المؤمنين عليه السّلام پرسيدند كه داناترين مردم كست فرمود كسيكه افزوده است دانش مردم را بدانش خود و نيز از آنحضرت روايت شده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرموده فضيلت علم محبوبتر است نزد من از فضيلت عبادت و شايد براى اثبات آنكه انسان بهر مرتبه و درجهاى كه از علم و دانش رسيده باشد باز محتاج بمزيد علم است خداوند در اينمقام اشاره بقصّه حضرت آدم فرموده كه گول شيطان را خورد و واگذاشت عهد يعنى امر و وصيّت الهى را مانند فراموش شده و نيافت خداوند براى او عزم ثابت و رأى راسخ و تصميم لازمى چون نداشت و نميدانست كه كسى نميتواند بدون توسل بذيل عنايت محمد و آل اطهار او خود را از وساوس شيطان و نفس امّاره محفوظ و در مقام عبوديّت و فرمان بردارى از معبود حقيقى ثابت قدم بدارد تا لغزش و فتور و خللى برايش روى ندهد و اگر پيغمبر باشد اولو العزم شود مانند حضرات نوح و ابراهيم و موسى و عيسى عليهم السلام كه بآن وسيله باين مقام رسيدند با آنكه خداوند باو دستور داده بود كه در شدائد متوسل بآنذوات مقدسه شود و بنابراين مراد از عهد در عهدنا امر الهى است بتوسل
جلد 3 صفحه 530
آدم عليه السّلام بآن ذوات مقدسه و مراد از نسيان ترك او است و بعضى مراد از عهد را نهى از نزديك شدن بشجره دانستهاند و مراد از نسيان را فراموشى بعضى از خصوصيّات آن نهى از قبيل تعلّق بجنس و الزامى بودن و امثال اينها ولى اصل نهى را فراموش نكرده بود و الا محلّى براى وسوسه شيطان باقى نمىماند كه بگويد خدا شما را نهى نمود از اين شجره براى آنكه مخلّد در بهشت نشويد و روايات و اقوال در اين باب مختلف است و شمّهاى از آن با وجه جمع در اوائل سوره بقره گذشت و در هر حال چون ترك اولى يا صغيره و قبل از بعثت بوده منافاتى با ادلّه عصمت انبياء عظام ندارد و اللّه اعلم ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
يَعلَمُ ما بَينَ أَيدِيهِم وَ ما خَلفَهُم وَ لا يُحِيطُونَ بِهِ عِلماً (110)
ميداند خداوند آنچه پيش از روي آنها و مقابل آنها از احوال گذشتگان از انبياء و امم سابقه و ما قبل آنها ازلا و آنچه عقب سر آنها است تا قيامت و احوال اهل محشر و اهل سعادت و شقاوت ابدا و آنها احاطه بخداوند ندارند احاطه علميّه.
(يَعلَمُ ما بَينَ أَيدِيهِم وَ ما خَلفَهُم) مكرر بيان شده که علم الهي عين ذات او است و ذات او صرف وجود است و محدود بحدّي نيست يعني ماهيّت ندارد چون ماهيّت حدّ وجود است ازلا و ابدا و سرمدا حدي از براي علم او قدرت او ساير صفات ذاتيه او نيست ازلا ميداند آنچه در ابد است و ابدا ميداند آنچه در ازل بوده و بعبارت ديگر علم ذات بذات.
(وَ لا يُحِيطُونَ بِهِ عِلماً) چون ممكن هر چه باشد و هر که باشد و لو صادر اوّل نور مقدّس محمّد صلّي اللّه عليه و سلّم محدود است اوّل دارد و حادث است و محدود محال است احاطه علمي بغير محدود پيدا كند و اينکه عقيده مطابق عقل و برهان و آيات شريفه قرآن و اخبار متواتره از آل اطهار (عليهم السلام) و ضرورت مذهب شيعه است، و لكن عامّه عمياء و طبقات كفّار که قائل بتجسّم هستند و خدا را جسم پنداشتند قائل هستند که خدا روز قيامت ديده ميشود و بر عرش و تخت خود مينشيند و مؤمنين او را مشاهده ميكنند و كفار ممنوع هستند و ساير مزخرفاتي که در كتب عهدين و در كتب عامّه است که قبلا تذكر داده شده و در برهان حديثي از حضرت رضا عليه السلام نقل كرده از كليني مسندا از صفوان إبن يحيي که ابو قرّه محدث از من تقاضا كرد که او را خدمت حضرت رضا عليه السلام ببرم از آن حضرت استيذان كردم اجازه داد او را خدمت حضرت بردم پس از سؤالات از حلال و حرام و احكام سؤال از توحيد كرد گفت:
رواياتي بما رسيده که خدا رؤيت را قسمت كرده و كلام را بين انبياء كلام را
جلد 13 - صفحه 103
بموسي و رؤيت را به محمّد صلّي اللّه عليه و سلّم حضرت فرمود:
پس كيست که تبليغ كرده از جانب خدا که فرمود: (لا تُدرِكُهُ الأَبصارُ) و فرمود: (وَ لا يُحِيطُونَ بِهِ عِلماً) پس بگويد: من بچشم خود ديدم او را آيا حيا نميكنند زنادقه اينكه حضرت تناقض بگويد: و بر خلاف قرآن دعوي رؤيت كند ابو قرّه گفت: در اينکه آيه چه ميگويي!: (وَ لَقَد رَآهُ نَزلَةً أُخري) حضرت فرمود:
مراد رؤيت آيات كبري است که بعدا ميفرمايد: (لَقَد رَأي مِن آياتِ رَبِّهِ الكُبري) و رؤيت آيات غير از رؤيت اوست ابو قرّه گفت: پس اينکه روايات را تكذيب كنيم فرمود: هر روايت که مخالف قرآن است بايد تكذيب كرد (اقول) مخالف برهان و عقل و اجماع هم هست بعلاوه سند معتبر هم ندارد.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 110)- و از آنجا که حضور مردم در صحنه قیامت برای حساب و جزا، نیاز به آگاهی خداوند از اعمال و رفتار آنها دارد، در این آیه چنین اضافه میکند:
«خداوند آنچه را (مجرمان) پیش رو دارند و آنچه را (در دنیا) پشت سر گذاشتهاند،
ج3، ص144
همه را میداند (و از تمام افعال و سخنان و نیات آنها در گذشته و پاداش کیفری را که در آینده در پیش دارند، از همه با خبر است) ولی آنها به (علم) او احاطه ندارند» (یَعْلَمُ ما بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا یُحِیطُونَ بِهِ عِلْماً).
و به این ترتیب احاطه علمی خداوند هم نسبت به اعمال آنهاست و هم نسبت به جزای آنها، و این دو در حقیقت دو رکن قضاوت کامل و عادلانه است.
نکات آیه
۱ - خداوند، داراى آگاهى کامل و دقیق به آینده و گذشته تمامى انسان ها (یعلم ما بین أیدیهم و ما خلفهم ) تعبیر «ما بین أیدیهم» بر چیزى اطلاق مى گردد که زمان چندانى از آن نگذشته باشد و در مواردى (نظیر این آیه) مراد از «ما بین أیدیهم و ما خلفهم» تمامى حالات انسان در همه زمان ها است. گفتنى است که به آنچه رو به روى افراد باشد نیز «ما بین أیدیهم» گفته مى شود.
۲ - خداوند داناى مطلق به نهان و آشکار است. (یعلم ما بین أیدیهم و ما خلفهم ) «روبه رو» و «پشت سر» ممکن است کنایه از آشکار و نهان باشد، زیرابه طور معمول آنچه در برابر دیدگان انسان نباشد، از او نهان است.
۳ - خداوند، بر احوال شفیعان روز قیامت (گذشته، آینده، آشکار و نهان آنان) آگاهى کامل دارد. (لاتنفع الشفعة إلاّمن أذن له ... یعلم ما بین أیدیهم و ما خلفهم ) ضمیر «هم» در «أیدیهم» و «خلفهم» به «من» در آیه قبل برمى گردد که در معناى جمع است و مى تواند به اعتبار لفظ، مرجع ضمیر مفرد و به اعتبار معنا، مرجع ضمیر جمع قرار گیرد.
۴ - آگاهى گسترده و محیط خداوند بر احوال و اعمال بندگان، پشتوانه قانون مندى شفاعت در قیامت و صدور یا عدم صدور اجازه بر آن (لاتنفع الشفعة إلاّمن أذن ... یعلم ما بین أیدیهم و ما خلفهم )
۵ - آگاهى کامل و دقیق، شرط لازم براى قانون گذاران و مجریان آن (لاتنفع الشفعة إلاّمن أذن له ... یعلم ما بین أیدیهم و ما خلفهم )
۶ - هیچ کس، توان احاطه یافتن بر علم و معلومات خداوند را ندارد. (یعلم ما ... و لایحیطون به علمًا ) مراد از احاطه علمى به خداوند، به قرینه صدر آیه، احاطه به دانسته ها و اسرار نهفته در کارهاى او است.
۷ - آدمیان، از وقوف بر همه اسرار و ملاک هاى افعال خداوند ناتوان اند. (و لایحیطون به علمًا )
۸ - در قیامت راهى براى تزویر و استفاده نادرست از شفاعت وجود ندارد. (لاتنفع الشفعة إلاّمن أذن له ... یعلم ... و لایحیطون به علمًا )
موضوعات مرتبط
- انسان: عجز انسان ها ۶، ۷
- خدا: آثار علم غیب خدا ۴; اختصاصات خدا ۶; راز افعال خدا ۷; علم غیب خدا ۱، ۲، ۳; عوامل اذن خدا ۴; وسعت علم خدا ۱، ۶
- شفاعت: قانونمندى شفاعت ۴
- شفیعان: شفیعان در قیامت ۲
- قانونگذاران: شرایط قانونگذاران ۵; علم قانونگذاران ۵
- قانون: شرایط مجریان قانون ۵
- قیامت: شفاعت در قیامت ۴، ۸; مکر در قیامت ۸; ویژگیهاى قیامت ۸
منابع