مريم ١٥: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن جزییات آیه)
 
خط ۳۶: خط ۳۶:
{{ نمایش فشرده تفسیر|
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۱#link1 | آيات ۱۵ - ۱ سوره مريم]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۱#link1 | آيات ۱۵ - ۱ سوره مريم]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۱#link2 | غرض كلى سوره مريم : بشارت وانذار مردم ، داستان زكريا و...]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۱#link2 | غرض كلى سوره «مريم» ]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۱#link3 | اشاره اى درباره حروف مقطعه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۱#link3 | اشاره اى درباره حروف مقطعه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۱#link4 | سخن جناب زكريا (ع ) با خداى تعالى ، و مفاد جملات ، و نكات و ظرائف آن سخنان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۱#link4 | سخن جناب زكريا «ع» با خداى تعالى، و ظرائف آن سخنان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۱#link5 | فرزند خواستن زكريا (عليه السلام ) از خداوند (فهب بى من لدنك وليا يرثنى ...)]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۱#link5 | فرزند خواستن زكريا «ع» از خداوند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۱#link6 | زكريا از خداوند فرزند صلبى خواسته كه از او ارث ببرد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۱#link7 | ردّ ادعاى برخى مفسران كه مراد از «ارث» را «وراثت نبوت»، يا «علم» دانسته اند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۱#link7 | رد اعداى برخى مفسرين كه مراد از ارث را وراثت نبوت يا علم يا... دانسته اند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲#link13 | شگفتی زكريا «ع»، از بشارت به پسردار شدنش]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۱#link8 | پاسخ به اعتراضى در ارتباط با معنايى كه براى دعاى زكريا بيان كرديم]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲#link15 | درخواست آيت و نشانه ای توسط زكريا «ع» و استجابت آن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲#link9 | مشاهده ميوه در غير موسم سبب دعاى زكريا (ع ) نبوده است !]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲#link16 | معنای «اخذ كتاب به قوت»، در خطاب به حضرت یحیی«ع»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲#link10 | استجابت دعاى زكريا (عليه السلام ) و بشارت دادن به او بغلام اسمه يحيى ...]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲#link18 | ویژگی های اخلاقی يحيى «ع»، در پیشگاه پروردگار و پدر و مادرش]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲#link13 | چه شگفت زده شد زكريا از بشارت به پسردار شدن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲#link19 | بحث روايتى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲#link14 | پاسخ خداوند به استفهام زكريا:((قال ربك هو على هين ...((]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳#link20 | احتجاج حضرت زهرا «س» در غصب فدك، به آیه: «يَرِثُنِى وَ يَرِثُ مِن آل يعقوب»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲#link15 | درخواست آيت و نشانه توسط زكريا(ع ) و استجابت خداوند آنرا]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳#link21 | پاسخ به استدلال مغرضانه صاحب روح المعانى در توجيه غضب فدك]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲#link16 | در جمله :((يا يحيى الكتاب بقوة (( مقصود از اخذ كتاب به قوت ، علم وعمل به آن است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳#link23 | رواياتى كه درباره روزه سكوت زكريا «ع» و...]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲#link17 | توضيحات و وجوهى درباره ((حكم ((، ((حنان ((، ((زكوة (( كه خداوند يحيى (عليهالسلام ) داده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳#link25 | داستان حضرت زكريا «ع»، در قرآن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲#link18 | يحيى (عليه السلام ) در مقابل خالق ((تقى (( و درمقابل پدر و مادر ((براءبوالدينه (( بود و نسبت به مردم ((جبار عصى (( نبود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳#link26 | داستان حضرت يحيى «ع»، در قرآن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲#link19 | بحث روايتى : روايت در بيان اينكه ((كهيعص (( اشاره به برخى اسماء حسناى الهى است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳#link27 | داستان حضرت زكريا و حضرت يحيى«ع»، در انجيل]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳#link20 | احتجاج حضرت زهرا(س ) عليه ابوبكر در غصب فدك به (شيرينى و يرث منآل يعقوب ...)]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۴#link29 | حكايت شهادت يحيى «ع» در قسمت ديگرى از انجيل]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳#link21 | استدلال مغرضانه صاحب روح المعانى در توجيه غضب فدك به آيه دعاى زكريا(ع ) وحديث (نحن معاشر الانبياء لاتورث )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳#link22 | پاسخ به مطالب نادرست صاحب روح المعانى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳#link23 | رواياتى كه درباره روزه سكوت زكريا(ع ) و همچنين ذيل آيه (وآتيناه الحكم صبيا)]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳#link24 | رواياتى كه در ذيل آيات راجع به دعاى زكريا(عليه السلام ) و اوصاف واحوال يحيى (عليه السلام )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳#link25 | داستان زكريا (عليه السلام ) در قرآن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳#link26 | داستان يحيى (عليه السلام ) در قرآن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳#link27 | داستان زكريا و يحيى در انجيل]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳#link28 | بخش ديگرى از زندگى يحيى (ع ) و قضيه غسل تعميد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۴#link29 | حكايت شهادت يحيى (ع ) در قسمت ديگرى از انجيل]]


}}
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۳ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۰۲:۵۶

کپی متن آیه
وَ سَلاَمٌ‌ عَلَيْهِ‌ يَوْمَ‌ وُلِدَ وَ يَوْمَ‌ يَمُوتُ‌ وَ يَوْمَ‌ يُبْعَثُ‌ حَيّاً

ترجمه

سلام بر او، آن روز که تولّد یافت، و آن روز که می‌میرد، و آن روز که زنده برانگیخته می‌شود!

|و درود بر او روزى كه زاده شد و روزى كه مى‌ميرد و روزى كه زنده برانگيخته مى‌شود
و درود بر او، روزى كه زاده شد و روزى كه مى‌ميرد و روزى كه زنده برانگيخته مى‌شود.
و سلام حق بر او باد در روز ولادتش و روز وفاتش و روزی که زنده برانگیخته خواهد شد.
و بر او سلام باد روزی که زاده شد، و روزی که می میرد، و روزی که زنده برانگیخته می شود.
سلام بر او؛ روزى كه زاده شد و روزى كه مى‌ميرد و روزى كه ديگر بار زنده برانگيخته مى‌شود.
و بر او در روزی که زاد، و روزی که در می‌گذرد و روزی که زنده برانگیخته می‌شود، درود باد
و درود بر او، روزى كه زاده شد و روزى كه مى‌ميرد و روزى كه زنده برانگيخته مى‌شود.
درودش باد (در سراسر زندگی) آن روز که متولّد شده است، و آن روز که می‌میرد، و آن روز که زنده و برانگیخته می‌شود.
و درودی (شایسته) بر اوست، روزی که زاده شد، و روزی که می‌میرد، و روزی (هم) - در حالی‌که زنده است - برای رستاخیز برانگیخته می‌شود.
و درود بر او روزی که بزاد و روزی که بمیرد و روزی که برانگیخته شود زنده‌

And peace be upon him the day he was born, and the day he dies, and the Day he is raised alive.
ترتیل:
ترجمه:
مريم ١٤ آیه ١٥ مريم ١٦
سوره : سوره مريم
نزول : ٦ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٢
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«وَ سَلامٌ عَلَیْهِ»: درودش باد. سالم و در امان خواهد بود از اذیّت و آزار و هول و هراس تمام مراحل زندگی. «حَیّاً»: زنده. حال است و جنبه تأکید دارد.


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ سَلامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَ يَوْمَ يَمُوتُ وَ يَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا «15»

و سلامى (شايسته) بر او باد روزى كه متولّد شد و روزى كه مى‌ميرد و روزى كه زنده برانگيخته مى‌شود.

نکته ها

خداوند در اين آيات، اوصاف گوناگونى را درباره حضرت يحيى برشمرده است: او در پيشگاه خداوند پرهيزكار بود، «تَقِيًّا» نسبت به والدين نيكوكار بود، «بَرًّا» و در برابر مردم، سركش‌

جلد 5 - صفحه 252

و عصيانگر نبود. «1» «لَمْ يَكُنْ جَبَّاراً عَصِيًّا»

مراد از سلامت هنگام مرگ، سلامت عقيده و با ايمان مردن است.

پیام ها

1- مقام و منصب، ما را از ياد والدين غافل نكند، پيامبر هم بايد نسبت به والدين نيكى كند. «وَ بَرًّا بِوالِدَيْهِ»

2- نيكى به پدر ومادر، نمودار تقواى الهى است. «كانَ تَقِيًّا وَ بَرًّا بِوالِدَيْهِ»

3- آن نيكى به والدين مورد ستايش است كه در آن هيچ گونه نافرمانى و سلطه‌جويى نباشد. «بَرًّا بِوالِدَيْهِ وَ لَمْ يَكُنْ جَبَّاراً عَصِيًّا»

4- ترك نيكى به والدين، نشانه‌ى عصيان و سركشى است. «وَ لَمْ يَكُنْ جَبَّاراً عَصِيًّا»

5- سلام و درود فرستادن بر اولياى خدا مخصوص زمان حيات آنان نيست.

سَلامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَ يَوْمَ يَمُوتُ وَ يَوْمَ‌ ...

6- سلام كردن، نشانه‌ى كوچكى نيست، زيرا خداى بزرگ هم سلام مى‌كند.

«سَلامٌ عَلَيْهِ»، «سَلامٌ عَلى‌ إِبْراهِيمَ» «2» و «سَلامٌ عَلى‌ مُوسى‌ وَ هارُونَ» «3»

7- يحيى تمام فراز و نشيب‌ها را با سلامتِ دين و ايمان به خدا سير كرد. سَلامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَ يَوْمَ يَمُوتُ وَ ...

8- گراميداشتِ روز تولّد و يادبود روز وفاتِ اولياى خدا، امرى قرآنى است.

سَلامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَ يَوْمَ يَمُوتُ وَ ...

9- خواندن زيارت‌نامه كه سلام بر اولياى خدا در طول زندگى آنهاست، امرى قرآنى است. سَلامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَ يَوْمَ يَمُوتُ وَ ...

10- كليد سالم زندگى كردن و سالم مردن و سلامتى در قيامت، تقوا، نيكى به والدين و پرهيز از گناه و طغيان است. كانَ تَقِيًّا وَ بَرًّا بِوالِدَيْهِ وَ لَمْ يَكُنْ جَبَّاراً عَصِيًّا وَ سَلامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ‌ ...


«1». تفسير الميزان.

«2». صافّات، 109.

«3». صافّات، 120.

تفسير نور(10جلدى)، ج‌5، ص: 253

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ سَلامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَ يَوْمَ يَمُوتُ وَ يَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا «15»


«1» نور الثقلين ج 3 ص 327، روايت 37 به نقل از كافى.

جلد 8 - صفحه 154

چون يحيى هميشه متصف به اين صفات حميده و خصائل پسنديده بود، لذا حق سبحانه در باره او فرمود:

وَ سَلامٌ عَلَيْهِ‌: و نزول رحمت و تحيت از ما است بر يحيى. يَوْمَ وُلِدَ:

روزى كه متولد شد. وَ يَوْمَ يَمُوتُ‌: و روزى كه بميرد. وَ يَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا: و روزى كه برانگيخته شود در حالتى كه زنده باشد. نزد بعضى مراد حشر او است با شهداء كه متصفند به حيات، لقوله تعالى‌ «بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ» يا ذكر «حيّا» تأكيد حال مؤكده باشد. قول ديگر: مراد از سلام سلامتى و ايمنى يحيى است از غمز و اغواى شيطان وقتى كه متولد شد، و از عذاب قبر وقتى كه وفات نمود، و از هول قيامت وقتى كه مبعوث شود. يا مراد سلامتى و ايمنى وحشت اين سه موضع است؛ چنانچه ابن بابويه به سندهاى خود از احمد بن حمزه كه گفت: حديث نمود مرا يا سر خادم، شنيدم حضرت رضا عليه السلام مى‌فرمود: انّ اوحش ما يكون هذا الخلق فى ثلثة مواطن يوم يلد و يخرج من بطن امّه فيرى الدّنيا و يوم يموت فيعاين الاخرة و اهلها و يوم يبعث حيّا فيرى احكاما لم يرها فى دار الدّنيا و قد سلّم اللّه على يحيى فى هذه الثّلاث المواطن و امن روعته فقال و سلام عليه يوم ولد و يوم يموت و يوم يبعث حيّا «1».

بدرستى كه وحشتناك‌ترين مواضع اين خلق سه موطن باشد: 1- روزى كه تولد يابد و خارج شود از شكم مادر، پس ببيند دنيا را. 2- روزى كه بميرد مشاهده كند آخرت و اهل آن را. 3- روزى كه برانگيخته شود زنده، پس ببيند احكامى را كه نديده است آنها را در دنيا. و بتحقيق سلامتى داد خداوند بر يحيى در اين سه موطن و مأمون فرمود او را از فزع آن، پس فرمود «وَ سَلامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَ يَوْمَ يَمُوتُ وَ يَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا».

شمه‌اى از حال حضرت يحيى: در بعضى كتب معتبره به اسانيد صحيحه نقل شده كه: رقت قلب و خدا ترسى يحيى به مرتبه‌اى بود كه چون احوال قيامت‌


«1» تفسير برهان ج 3 ص 7 بنقل از شيخ صدوق.

جلد 8 - صفحه 155

شنيدى مضطرب گشتى، و از لباس به پلاسى قناعت، و از طعام به نان خشكى اكتفا نمودى. در چهار سالگى تمام تورات را حفظ نمودى و به ده سالگى بر تمام احكام شرع واقف شدى. و با چنين مقام، چندان گريه نموده بود كه گوشت و پوست از رخسار مباركش فرو ريخته. مادرش از شفقت، دو پاره پشمينه بر ممرّ آب ديده او نهاده بود و هر لحظه آن را فشردى.

و در مجلسى كه حاضر بود، زكريا از خوف الهى نگفتى. روزى به بالاى منبر برآمد و نظر نمود يحيى را نديد، و يحيى در پس ستونى بود، زكريا سخن از وعيد الهى نموده گفت: در جهنم كوهى است از آتش نام او غضبان، هيچكس از آنجا نگذرد مگر به گريستن از ترس خدا. يحيى به شنيدن اين كلمه نعره زده برخاست، گليم از دوش انداخته، از مسجد بيرون آمد و فرياد مى‌كرد: «الويل لمن دخل غضبان» از شهر بيرون رفت.

زكريا از منبر فرود آمد به خانه رفت و واقعه را به مادر يحيى گفت. پدر و مادر به جستجوى او برآمدند، سه شبانه روز كوه و دشت و صحرا گشتند او را نيافتند. به چوپانى رسيدند، از او سراغ گرفتند، گفت: نديدم او را، لكن سه شبانه روز است آواز ناله او از اين كوه مى‌آيد كه گوسفندان من از چرا بازماندند.

پدر و مادر بالاى كوه، و يحيى را ديدند در گوشه‌اى به سجده افتاده و آنقدر گريسته كه سجده‌گاه گل شده. مادرش سر او را از خاك برداشته بر كنار نهاد، يحيى گمان كرد ملك الموت باشد، گفت: اى عزرائيل پدر و مادر پيرى دارم، مهلت ده تا خشنودى ايشان بدست آرم. مادرش ناله نمود كه اى جان مادر، مادر تو است. يحيى برخاست بگريزد، مادرش گفت: به حرمت شيرى كه از من خورده‌اى با من به خانه بيا. او را به خانه برد، و قدرى آش عدس تهيه و قدرى از آن تناول نمود. خلاصه مدت عمر بدين منوال بود. وقتى حال يحيى معصوم از خوف خدا چنين بودى، احوال ديگران بايد چه قسم گشتى‌ «1».

شهادت يحيى و زكريا عليهما السلام: مفسرين نقل نموده‌اند كه: پادشاه آن‌


«1» حياة القلوب، علامه مجلسى، چاپ جاويدان، ج 1، ص 382- 381.

جلد 8 - صفحه 156

زمان را زنى بود كه از شوهر ديگر دخترى داشت بسيار جميله، و خود پير شده بود. خواست دختر را به شوهر خود دهد. ملك با يحيى عليه السلام مشورت نمود، فرمود: آن دختر بر تو حرام است. ملك ترك كرد، و آن فاجره برنجيد و صبر نمود تا روزى شاه مست شد، دختر را آراسته، به نظر ملك درآورد، شاه قصد او نمود، زنش گفت: ميسر نشود تا يحيى را بكشى. ملك به كشتن حضرت يحيى فرمان داد، علماى عصر گفتند: اگر قطره‌اى از خون يحيى به زمين ريزد، گياه از زمين نرويد. ملك حكم كرد تا سر آن حضرت را در طشت برند و خونش را به چاه ريزند.

پس جمعى را به طلب يحيى عليه السلام فرستاد، يكى از مقربان گفت:

پدرش مستجاب الدعوه باشد، اول او را بايد كشت. ملك بر كشتن زكريا عليه السلام امر نمود. ملازمان به خانه زكريا آمدند، پدر و پسر مشغول نماز بودند، يحيى را گرفته بستند، زكريا فرار نمود، از عقبش رفتند، به درختى رسيده، اشاره نمود، شكافته شد. زكريا عليه السلام ميان درخت درآمد، شيطان گوشه رداى او را بيرون نگهداشت، كفار رسيدند. ابليس را به صورت پيرى ديدند، از او پرسيدند، گفت: ميان اين درخت است. گفتند: چگونه او را بيرون آريم؟

گفت: براى چه؟ گفتند: براى هلاكت. گفت: همانجا او را بكشيد، ارّه دو سر را براى آنها ترتيب داد، آنها درخت را با آن حضرت به دو نيم ساختند. اما جمعى كه يحيى عليه السلام را بردند به درگاه ملك سر مباركش را در طشتى بريده خونش را در چاه ريختند، خون به جوش آمد. خداوند بخت النصر بابلى يا طيطوش رومى را بر آنها مسلط ساخت تا هفتاد هزار نفر بنى اسرائيل را كشت، خون يحيى عليه السلام از جوش فرو نشست‌ «1».

سعيد بن جبير از ابن عباس روايت نموده كه: به حضرت ختمى مرتبت صلى اللّه عليه و آله وحى آمد كه به جهت كشتن يحيى بن زكريا هفتاد هزار نفر را كشتيم، و براى فرزند تو حسين دوباره هفتاد هزار نفر را خواهيم كشت‌ «2».


«1» حياة القلوب چاپ جاويدان، ج 1، ص 384.

«2» منهج الصادقين ج 5 ص 406.

جلد 8 - صفحه 157

در عيون اخبار الرضا- مروى است كه مهدى آل محمد عجل اللّه فرجه، ذريه قتله امام حسين عليه السلام را به قتل خواهد رسانيد، پس هنوز انتقام اين خون باقى است‌ «1».


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


يا يَحْيى‌ خُذِ الْكِتابَ بِقُوَّةٍ وَ آتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا «12» وَ حَناناً مِنْ لَدُنَّا وَ زَكاةً وَ كانَ تَقِيًّا «13» وَ بَرًّا بِوالِدَيْهِ وَ لَمْ يَكُنْ جَبَّاراً عَصِيًّا «14» وَ سَلامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَ يَوْمَ يَمُوتُ وَ يَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا «15»

ترجمه‌

اى يحيى بگير كتاب را به نيروى يزدانى و داديم او را فرمان در كودكى‌

و مهربانى از جانب خودمان و پاكى را و بود پرهيزكار

و نيكوكار با پدر و مادرش و نبود سركش معصيت كار

و نازل شد سلامتى بر او در روز كه متولد شد و روز كه ميميرد و روز كه مبعوث ميشود در حاليكه زنده است..


جلد 3 صفحه 464

تفسير

- خداوند تعالى در اين مقام اختصار عجيبى در كلام فرموده چون معلوم است مراد آنستكه يحيى متولّد شد و بر شد رسيد و ما باو گفتيم اى يحيى بگير تورية را با قوّت تمام و عزم بر عمل بآن بتوفيق ربّانى و تأييد سبحانى و كمك يزدانى و عطا نموديم باو حكمت و منصب نبوّت را در حال صباوت و كودكى از ابن عباس نقل شده كه آنحضرت در سه سالگى باين مقام فائز گرديد در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه فرمود زكريا وفات نمود پس ارث برد از او يحيى كتاب و حكمت را با آنكه صبى و صغير بود و اين آيه را تلاوت فرمود و نيز از امام جواد عليه السّلام نقل نموده كه استدلال فرمود باين آيه بر امامت خود چون امامت هم مانند نبوّت است كه اگر خدا بخواهد بصبى هم عطا ميفرمايد و در مجمع از امام رضا عليه السّلام نقل نموده كه بچّه‌ها به يحيى گفتند بيا برويم بازى كنيم فرمود ما براى بازى خلق نشديم پس خداى تعالى فرمود در باره او كه ما باو حكم داديم در كودكى و كلمه حنان ظاهرا مشتقّ از حنين است كه آن ناله ناقه است وقتى مشتاق به بچه‌اش شود و بر رحمت و عطوفت و مهربانى و دلسوزى اطلاق ميشود و از اين قبيل است تحنّن و تعطّف لذا در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه پرسيدند مراد خداوند از حنانا من لدنّا چيست كه در باره حضرت يحيى فرموده جواب فرمود مراد تحنّن خدا است عرض كردند چه تحننى خدا در باره او داشت فرمود وقتى كه ميگفت پروردگارا خدا ميفرمود لبّيك اى يحيى و در مجمع از آنحضرت اينمعنى نقل شده و در محاسن از امام صادق عليه السّلام علاوه بر اين معنى نقل شده كه ميفرمود بخواه حاجت خود را و كلمه زكوة ظاهرا مأخوذ از تزكيه باشد بمعناى پاكى و پاكيزگى از اخلاق رذيله و صفات خبيثه و اعمال ناشايسته كه انبياء عظام منزّه و مبرّى از آنها هستند خلاصه آنكه اشاره بمقام عصمت است كه از جانب خداوند براى پيغمبر و امام مقدّر شده و آنحضرت باين مقام نرسيد مگر براى آنكه ذاتا متّقى و پرهيزكار و خدا ترس و نيكوكار و فرمانبردار نسبت بپدر و مادر بود و نبود سركش و متمرّد و طاغى و باغى نسبت بآن دو و ساير خلق چه رسد بخدا و خود و در تفسير امام عليه السّلام است كه خداوند ملحق نفرمود بمردها كودكى را مگر چهار نفر عيسى بن مريم و يحيى بن زكريا و حسن و حسين عليهم السلام را و شمه‌اى از احوال هر يك را بيان‌


جلد 3 صفحه 465

فرموده و در ضمن قصّه حضرت يحيى فرموده كه خداوند باو در كودكى حكم داد و براى اين بود كه در كودكى وقتى كودكان او را ببازى دعوت مينمودند ميفرمود بخدا ما براى بازى خلق نشديم ما براى سعى و كوشش در امر بزرگى خلق شديم و خداوند باو عطوفت و مهربانى داد نسبت بپدر و مادرش و ساير خلق و طهارت عطا فرمود براى كسانيكه باو ايمان آورند و تصديق او كنند و پرهيز مينمود از شرور و معاصى و نيكى ميكرد بپدر و مادر و احسان مينمود نسبت بآنها و اطاعت ميكرد اوامرشان را و نبود جبّار معصيت كار كه بكشد از روى غضب و بزند از روى غضب بلكه مأمور بامر خدا بود و هيچ بنده خدائى نبود كه خطائى يا قصد خطائى از او سر نزد مگر يحيى بن زكريا كه گناهى نكرد و قصد گناهى هم ننمود و بنابراين شايسته است كه خداوند در سه موقع مناسب سلام و تحيّت فرستد بر او اوّل روز ولادت دوّم روز وفات سوّم روز بعث و حيات ابدى كه اين سه روز روز نزول در دنيا و ورود بعالم برزخ و قيام در برابر حضرت احديّت است يا آنكه سلامتى و ايمنى نازل فرمايد بر او از شرّ شيطان در دنيا روز تولّد و از سكرات موت و وحشت قبر و عذاب برزخ روز وفات و از هول مطّلع و عقبات محشر و آتش جهنّم روز قيامت و اينكه از روز ولادت بماضى و از روز وفات و بعث بمستقبل تعبير شده براى آنستكه وقت تقدير نزول سلامتى بعد از ولادت و قبل از موت و بعث بوده و اين مرجّح معناى دوّم است بر معناى اوّل با آنكه آن اظهر است بنظر بدوى و نيز مؤيّد اينمعنى است روايتى كه در عيون از حضرت رضا عليه السّلام نقل شده كه فرمود پر وحشت‌ترين اوقات خلق سه موطن است روز كه از مادر متولّد ميشود و دنيا را ميبيند و روز كه ميميرد و آخرت را معاينه ميكند با اهلش و روز كه مبعوث ميشود از قبر و مشاهده ميكند خود و آثار اعمال خود را در محشر و بتحقيق سلام كرد خدا بر يحيى در اين سه موطن و ايمن فرمود او را از ترس پس فرمود و سلام عليه يوم ولد و يوم يموت و يوم يبعث حيّا و حضرت عيسى هم بر خود سلام كرد در اين سه موطن پس گفت و السّلام على يوم ولدت و يوم اموت و يوم ابعث حيّا چه قدر شبيه است احوال اين دو پسر خاله بيكديگر و چه قدر شبيه است احوال حضرت سيد الشهداء بحضرت يحيى سلام اللّه عليهم اجمعين و معناى حقيقى سلام سلامتى است و در اين مقام معناى‌


جلد 3 صفحه 466

ديگر مناسب نيست اگر چه مراد تحيّت الهى باشد و بنابراين مئال هر دو معنى يكى است چنانچه در حديث اشاره بآن شده است و اگر كسى طالب تحقيق باشد بشفاء الصّدور مرحوم والد ماجد قدس سره در شرح السّلام عليك يا ابا عبد اللّه مراجعه نمايد ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ سَلام‌ٌ عَلَيه‌ِ يَوم‌َ وُلِدَ وَ يَوم‌َ يَمُوت‌ُ وَ يَوم‌َ يُبعَث‌ُ حَيًّا «15»

جلد 12 - صفحه 426

و سلام‌ ‌بر‌ ‌او‌ روزي‌ ‌که‌ متولد شد و روزي‌ ‌که‌ ميميرد و روزي‌ ‌که‌ مبعوث‌ ميشود و زنده‌ ميگردد، تحية اسلامي‌ سلام‌ ‌است‌ و بسيار عبادت‌ بزرگيست‌ سبقت‌ بسلام‌ ‌که‌ دارد ‌از‌ ‌براي‌ سلام‌ و جواب‌ ‌آن‌ صد حسنه‌ ‌است‌ نود و نه‌ ‌آن‌ ‌از‌ ‌براي‌ سلام‌ كننده‌ ‌است‌ و يك‌ حسنه‌ ‌براي‌ جواب‌ دهنده‌ و جواب‌ سلام‌ واجب‌ ‌است‌ ‌حتي‌ ‌اگر‌ ‌در‌ نماز ‌باشد‌ بايد جواب‌ دهد ولي‌ ‌در‌ حال‌ نماز سلام‌ نكند و صيغه سلام‌ چهار ‌است‌ سلام‌ عليك‌ السّلام‌ عليك‌ سلام‌ عليكم‌ السّلام‌ عليكم‌ و صيغه جواب‌ مضافا باين‌ چهار صيغه‌ تقديم‌ عليك‌ و عليكم‌ ‌است‌ و ‌اينکه‌ افضل‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ جواب‌ بگويد عليك‌ السّلام‌ ‌ يا ‌ عليكم‌ ‌السلام‌ و ‌در‌ قرآن‌ مجيد ميفرمايد:

وَ إِذا حُيِّيتُم‌ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحسَن‌َ مِنها أَو رُدُّوها و تحية اهل‌ بهشت‌ سلام‌ ‌است‌ چنانچه‌ ميفرمايد تَحِيَّتُهُم‌ فِيها سَلام‌ٌ ابراهيم‌ ‌آيه‌ 23.

تَحِيَّتُهُم‌ يَوم‌َ يَلقَونَه‌ُ سَلام‌ٌ احزاب‌ آيه 43 وَ تَحِيَّتُهُم‌ فِيها سَلام‌ٌ وَ آخِرُ دَعواهُم‌ أَن‌ِ الحَمدُ لِلّه‌ِ رَب‌ِّ العالَمِين‌َ يونس‌ آيه 10 و ‌از‌ ‌براي‌ سلام‌ دو معني‌ ‌شده‌ يكي‌ آنكه‌ ‌از‌ اسماء الهيّه‌ ‌است‌ هُوَ اللّه‌ُ الَّذِي‌ لا إِله‌َ إِلّا هُوَ المَلِك‌ُ القُدُّوس‌ُ السَّلام‌ُ المُؤمِن‌ُ المُهَيمِن‌ُ العَزِيزُ الجَبّارُ المُتَكَبِّرُ سُبحان‌َ اللّه‌ِ عَمّا يُشرِكُون‌َ حشر آيه 23 ‌يعني‌ خداوند ‌با‌ تو ‌باشد‌ ‌در‌ ‌هر‌ حال‌ ديگر دعاء و طلب‌ سلامتي‌ دنيا و آخرت‌ ‌است‌ و ‌در‌ بسياري‌ ‌از‌ موارد ‌که‌ جبرئيل‌ ‌بر‌ پيغمبر وارد ميشد سلام‌ خداوند ‌را‌ ‌بر‌ ‌او‌ ميرسانيد و ميگفت‌

‌ان‌ اللّه‌ يقرأ عليك‌ ‌السلام‌

و آخرين‌ اجزاء نماز ‌است‌

اولها التكبير و آخرها التسليم‌

مطلب‌ ديگر آنكه‌ انسان‌ ‌در‌ سه‌ حال‌ بسيار ‌بر‌ اوامر سخت‌ ميشود ‌در‌ حال‌ وضع‌ و ‌در‌ حال‌ نزع‌ و ‌در‌ حال‌ بعث‌ خداوند ‌در‌ حق‌ّ يحيي‌ ميفرمايد وَ سَلام‌ٌ عَلَيه‌ِ يَوم‌َ وُلِدَ حال‌ وضع‌ وَ يَوم‌َ يَمُوت‌ُ حال‌ نزع‌ وَ يَوم‌َ يُبعَث‌ُ حَيًّا حال‌ بعث‌ و نشور.

برگزیده تفسیر نمونه


اشاره

(آیه 15)- 8 و 9 و 10- و چون او جامع این صفات بر جسته و افتخارات بزرگ بود، «سلام بر او، آن روز که تولّد یافت، و آن روز که می‌میرد، و آن روز که زنده بر انگیخته می‌شود» (وَ سَلامٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ وَ یَوْمَ یَمُوتُ وَ یَوْمَ یُبْعَثُ حَیًّا)

.

ج3، ص82

جمله فوق نشان می‌دهد که: در تاریخ زندگی انسان و انتقال او از عالمی به عالم دیگر سه روز سخت وجود دارد، روز گام نهادن به این دنیا «یَوْمَ وُلِدَ»

و روز مرگ و انتقال به جهان برزخ «یَوْمَ یَمُوتُ»

و روز بر انگیخته شدن در جهان دیگر «وَ یَوْمَ یُبْعَثُ حَیًّا»

و از آنجا که این سه روز انتقالی طبیعتا با بحرانهایی رو برو است خداوند سلامت و عافیت خود را شامل حال بندگان خاصش قرار می‌دهد و آنها را در این سه مرحله توفانی در کنف حمایت خویش می‌گیرد.

شهادت یحیی!

یحیی قربانی روابط نامشروع یکی از طاغوتهای زمان خود شد به این ترتیب که «هرودیس» پادشاه هوسباز فلسطین، عاشق «هیرودیا» دختر برادر خود شد، و تصمیم به ازدواج با او گرفت! پیامبر بزرگ خدا یحیی (ع) صریحا اعلام کرد که این ازدواج نامشروع است و من به مبارزه با چنین کاری قیام خواهم کرد.

آن دختر که یحیی را بزرگترین مانع راه خویش می‌دید تصمیم گرفت در یک فرصت مناسب از وی انتقام گیرد ارتباط خود را با عمویش بیشتر کرد و زیبایی خود را دامی برای او قرار داد.

روزی به او گفت: من هیچ چیز جز سر یحیی را نمی‌خواهم! «هرودیس» که دیوانه‌وار به آن زن عشق می‌ورزید بی‌توجه به عاقبت این کار تسلیم شد و چیزی نگذشت که سر یحیی را نزد آن زن بد کار حاضر ساختند اما عواقبت دردناک این عمل، سر انجام دامان او را گرفت.

سالار شهیدان امام حسین (ع) می‌فرمود: «از پستیهای دنیا اینکه سر یحیی بن زکریا را به عنوان هدیه برای زن بد کاره‌ای از زنان بنی اسرائیل بردند».

نکات آیه

۱- حضرت یحیى(ع)، مشمول سلام ویژه خداوند به هنگام تولد، مرگ و رستاخیز خود (و سلم علیه یوم ولد و یوم یموت و یوم یبعث حیّاً)

۲- حضرت یحیى(ع) به هنگام زاده شدن از هر گزند و کاستى در امان بود و همه زمینه ها و شرایط لازم براى رشد و کمال را داشت. (و سلم علیه یوم ولد) «سلام» داراى چند معنا است، از جمله به معناى سلامتى از هر گزند و آفت است، البته سلام از جانب خداوند جنبه تکوینى دارد و خبر از متن حوادث مى دهد; لذا «سلام علیه»; یعنى، از جانب خداوند عافیت یحیى از هر گزند جسمى و انحراف عقیدتى تضمین شده است.

۳- یحیى(ع) به هنگام مرگ و در روز رستاخیز، مصون از هرگونه رنج و عذاب (و سلم علیه ... یوم یموت و یوم یبعث حیًّا) «ولد» فعل ماضى و «یموت» مضارع است. این تغییر سیاق نشان مى دهد که مفاد آیه، زمان حیات یحیى را منعکس مى کند که خداوند در آن زمان از سلامتى او در میلاد خبر داده و سلامتى مرگ و رستاخیز او را تضمین کرده و نوید مى دهد.

۴- حضرت یحیى(ع) داراى کرامت و ارجمندى ویژه در پیشگاه خداوند (و سلم علیه یوم ولد و یوم یموت و یوم یبعث حیًّا)

۵- زمان ولادت، لحظه مرگ و روز رستاخیز، سه مرحله حساس و سرنوشت ساز براى انسان (و سلم علیه یوم ولد و یوم یموت و یوم یبعث حیًّا)

۶- انسان در لحظه مرگ (نظیر زمان ولادت و هنگامه رستاخیز) نیازمند سلامت و امنیتى ویژه از جانب خداوند (و سلم علیه یوم ولد و یوم یموت و یوم یبعث حیًّا) نکره بودن «سلام» بیانگر برجستگى آن است و مراد از سلامت هنگام مرگ، در امان بودن از مواجه شدن با امرى ناخوشایند، نظیر وحشت و اضطراب و نومیدى و ... است.

۷- تقوا، احسان به پدر و مادر، پرهیز از سلطه جویى و عصیان، زمینه ساز فرجامى سرشار از سلامت و امنیت کامل است. (برًّا بولدیه و لم یکن جبّارًا عصیًّا . و سلم علیه یوم ولد و یوم یموت و یوم یبعث حیًّا)

۸- انسان ها در روز رستاخیر دوباره زنده خواهند شد. (یوم یموت و یوم یبعث حیًّا) «حیّاً» حال است. تصریح به آن پس از اشاره به مرگ هر انسان در «یوم یموت» بیانگر آن است که روز بعث، انسان ها دوباره زنده خواهند شد.

۹- حضرت یحیى(ع) در آخرت، داراى حیاتى ویژه است. (و یوم یبعث حیًّا) فعل «یبعث» بر زنده شدن نیز دلالت دارد. تصریح به «حیّاً» ممکن است به خاطر ویژگى حیات یحیى در مقایسه با دیگر انسان ها باشد.

روایات و احادیث

۱۰- «عن أبى الحسن الرضا(ع): إنّ أوحش ما یکون هذا الخلق فى ثلاثة مواطن یوم یولد ... و یوم یموت ... و یوم یبعث ... و قد سلّم اللّه - عزّوجلّ- على یحیى(ع) فى هذه الثلاثة المواطن و آمن روعته فقال: «و سلام علیه یوم ولد و یوم یموت و یوم یبعث حیّاً ...» ; از امام رضا(ع) روایت شده است: همانا وحشتناک ترین مواقع براى این خلق در سه موضع است: روزى که متولد مى شود... و روزى که مى میرد... و روزى که برانگیخته مى شود... و خداوند سلام فرستاده است بر یحیى(ع) در این سه موضع و او را از وحشت آن مواضع ایمن ساخته و فرموده: «و سلام علیه یوم ولد و یوم یموت و یوم یبعث حیّاً»...».[۱]

موضوعات مرتبط

  • امنیت: امنیت هنگام ولادت ۶; زمینه امنیت ۷; منشأ امنیت ۶
  • انسان: نیازهاى انسان ۶
  • تقوا: آثار تقوا ۷
  • خدا: سلام خدا ۱
  • سرنوشت: عوامل مؤثر در سرنوشت ۵
  • سلامتى: زمینه سلامتى ۷; سلامتى هنگام ولادت ۶; منشأ سلامتى ۶
  • سلطه طلبى: آثار اجتناب از سلطه طلبى ۷
  • عصیان: آثار اجتناب از عصیان ۷
  • فرجام: زمینه حسن فرجام ۷
  • قیامت: امنیت هنگام قیامت ۶; اهمیت قیامت ۵; ترسناکى قیامت ۱۰; سلامتى هنگام قیامت ۶
  • مردگان: احیاى مردگان ۸
  • مرگ: اهمیت وقت مرگ ۵; ترسناکى مرگ ۱۰
  • نیازها: نیاز به امنیت ۶; نیاز به سلامتى ۶
  • والدین: آثار نیکى به والدین ۷
  • ولادت: اهمیت وقت ولادت ۵; ترسناکى ولادت ۱۰
  • یحیى(ع): امنیت یحیى(ع) ۲، ۳; زمینه تکامل یحیى(ع) ۲; سلامتى یحیى(ع) ۱، ۲، ۳; سلام بر یحیى(ع) ۱، ۱۰; فضایل یحیى(ع) ۲، ۳، ۹; مرگ یحیى(ع) ۱، ۳، ۱۰; مقامات یحیى(ع) ۴; ولادت یحیى(ع) ۱، ۲، ۱۰; ویژگیهاى حیات اخروى یحیى(ع) ۹;یحیى(ع) در قیامت ۱، ۳، ۱۰

منابع

  1. عیون أخبارالرضا، ج ۱، ص ۲۵۷، ب ۲۶، ح ۱۱; نورالثقلین، ج ۳، ص ۳۲۷، ح ۳۸.