مريم ١٤

از الکتاب
کپی متن آیه
وَ بَرّاً بِوَالِدَيْهِ‌ وَ لَمْ‌ يَکُنْ‌ جَبَّاراً عَصِيّاً

ترجمه

او نسبت به پدر و مادرش نیکوکار بود؛ و جبّار (و متکّبر) و عصیانگر نبود!

|و با پدر و مادر خود نيكرفتار بود و سركش و عصيانگر نبود
و با پدر و مادر خود نيك‌رفتار بود و زورگويى نافرمان نبود.
و هم در حق پدر و مادر خود بسیار نیکوکار بود و هرگز به احدی ستم نکرد و معصیت خدا را مرتکب نگردید.
و به پدر و مادرش نیکوکار بود و سرکش و نافرمان نبود.
به پدر و مادر نيكى مى‌كرد و جبار و گردنكش نبود.
و در حق پدر و مادرش نیکوکار بود و زورگوی سرکش نبود
و به پدر و مادر خويش نيكوكار بود و گردنكش و نافرمان نبود.
و او نسبت به پدر و مادرش نیک رفتار و نیکوکار بود و زورگو و سرکش نبود.
و با پدر و مادر خود نیک‌رفتار بود و زورگویی نافرمان نبود.
و نکوکاری به پدر و مادر خویش و نبود گردنکشی نابفرمان‌

And kind to his parents; and he was not a disobedient tyrant.
ترتیل:
ترجمه:
مريم ١٣ آیه ١٤ مريم ١٥
سوره : سوره مريم
نزول : ٦ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٨
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«بَرّاً»: بسیار نیکوکار و نیک رفتار. عطف است بر (تَقِیّاً). «جَبّاراً»: زورگو. متکبّری که خویشتن را بالاتر از آن بداند که حق را بپذیرد و بدان اقرار کند. «عَصِیّاً»: طغیانگر و سرکش.


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ بَرًّا بِوالِدَيْهِ وَ لَمْ يَكُنْ جَبَّاراً عَصِيًّا «14»

و نسبت به پدر ومادرش نيكوكار بود و (نسبت به مردم، زورگويى) سركش و نافرمان نبود.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ بَرًّا بِوالِدَيْهِ وَ لَمْ يَكُنْ جَبَّاراً عَصِيًّا «14»

صفت ششم: وَ بَرًّا بِوالِدَيْهِ‌: و بود نيكوكار بر پدر و مادر خود و فرمان بردار و طالب مرضات ايشان و مشفق و مهربان و خدمتگزار نسبت به ايشان.

صفت هفتم: وَ لَمْ يَكُنْ جَبَّاراً: و نبود سركش، يعنى عاق والدين و متكبر و متطاول بر ساير بندگان.

صفت هشتم: عَصِيًّا: و نبود او نافرمان مر پروردگار خود را و ترك كننده اوامر او.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


يا يَحْيى‌ خُذِ الْكِتابَ بِقُوَّةٍ وَ آتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا «12» وَ حَناناً مِنْ لَدُنَّا وَ زَكاةً وَ كانَ تَقِيًّا «13» وَ بَرًّا بِوالِدَيْهِ وَ لَمْ يَكُنْ جَبَّاراً عَصِيًّا «14» وَ سَلامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَ يَوْمَ يَمُوتُ وَ يَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا «15»

ترجمه‌

اى يحيى بگير كتاب را به نيروى يزدانى و داديم او را فرمان در كودكى‌

و مهربانى از جانب خودمان و پاكى را و بود پرهيزكار

و نيكوكار با پدر و مادرش و نبود سركش معصيت كار

و نازل شد سلامتى بر او در روز كه متولد شد و روز كه ميميرد و روز كه مبعوث ميشود در حاليكه زنده است..


جلد 3 صفحه 464

تفسير

- خداوند تعالى در اين مقام اختصار عجيبى در كلام فرموده چون معلوم است مراد آنستكه يحيى متولّد شد و بر شد رسيد و ما باو گفتيم اى يحيى بگير تورية را با قوّت تمام و عزم بر عمل بآن بتوفيق ربّانى و تأييد سبحانى و كمك يزدانى و عطا نموديم باو حكمت و منصب نبوّت را در حال صباوت و كودكى از ابن عباس نقل شده كه آنحضرت در سه سالگى باين مقام فائز گرديد در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه فرمود زكريا وفات نمود پس ارث برد از او يحيى كتاب و حكمت را با آنكه صبى و صغير بود و اين آيه را تلاوت فرمود و نيز از امام جواد عليه السّلام نقل نموده كه استدلال فرمود باين آيه بر امامت خود چون امامت هم مانند نبوّت است كه اگر خدا بخواهد بصبى هم عطا ميفرمايد و در مجمع از امام رضا عليه السّلام نقل نموده كه بچّه‌ها به يحيى گفتند بيا برويم بازى كنيم فرمود ما براى بازى خلق نشديم پس خداى تعالى فرمود در باره او كه ما باو حكم داديم در كودكى و كلمه حنان ظاهرا مشتقّ از حنين است كه آن ناله ناقه است وقتى مشتاق به بچه‌اش شود و بر رحمت و عطوفت و مهربانى و دلسوزى اطلاق ميشود و از اين قبيل است تحنّن و تعطّف لذا در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه پرسيدند مراد خداوند از حنانا من لدنّا چيست كه در باره حضرت يحيى فرموده جواب فرمود مراد تحنّن خدا است عرض كردند چه تحننى خدا در باره او داشت فرمود وقتى كه ميگفت پروردگارا خدا ميفرمود لبّيك اى يحيى و در مجمع از آنحضرت اينمعنى نقل شده و در محاسن از امام صادق عليه السّلام علاوه بر اين معنى نقل شده كه ميفرمود بخواه حاجت خود را و كلمه زكوة ظاهرا مأخوذ از تزكيه باشد بمعناى پاكى و پاكيزگى از اخلاق رذيله و صفات خبيثه و اعمال ناشايسته كه انبياء عظام منزّه و مبرّى از آنها هستند خلاصه آنكه اشاره بمقام عصمت است كه از جانب خداوند براى پيغمبر و امام مقدّر شده و آنحضرت باين مقام نرسيد مگر براى آنكه ذاتا متّقى و پرهيزكار و خدا ترس و نيكوكار و فرمانبردار نسبت بپدر و مادر بود و نبود سركش و متمرّد و طاغى و باغى نسبت بآن دو و ساير خلق چه رسد بخدا و خود و در تفسير امام عليه السّلام است كه خداوند ملحق نفرمود بمردها كودكى را مگر چهار نفر عيسى بن مريم و يحيى بن زكريا و حسن و حسين عليهم السلام را و شمه‌اى از احوال هر يك را بيان‌


جلد 3 صفحه 465

فرموده و در ضمن قصّه حضرت يحيى فرموده كه خداوند باو در كودكى حكم داد و براى اين بود كه در كودكى وقتى كودكان او را ببازى دعوت مينمودند ميفرمود بخدا ما براى بازى خلق نشديم ما براى سعى و كوشش در امر بزرگى خلق شديم و خداوند باو عطوفت و مهربانى داد نسبت بپدر و مادرش و ساير خلق و طهارت عطا فرمود براى كسانيكه باو ايمان آورند و تصديق او كنند و پرهيز مينمود از شرور و معاصى و نيكى ميكرد بپدر و مادر و احسان مينمود نسبت بآنها و اطاعت ميكرد اوامرشان را و نبود جبّار معصيت كار كه بكشد از روى غضب و بزند از روى غضب بلكه مأمور بامر خدا بود و هيچ بنده خدائى نبود كه خطائى يا قصد خطائى از او سر نزد مگر يحيى بن زكريا كه گناهى نكرد و قصد گناهى هم ننمود و بنابراين شايسته است كه خداوند در سه موقع مناسب سلام و تحيّت فرستد بر او اوّل روز ولادت دوّم روز وفات سوّم روز بعث و حيات ابدى كه اين سه روز روز نزول در دنيا و ورود بعالم برزخ و قيام در برابر حضرت احديّت است يا آنكه سلامتى و ايمنى نازل فرمايد بر او از شرّ شيطان در دنيا روز تولّد و از سكرات موت و وحشت قبر و عذاب برزخ روز وفات و از هول مطّلع و عقبات محشر و آتش جهنّم روز قيامت و اينكه از روز ولادت بماضى و از روز وفات و بعث بمستقبل تعبير شده براى آنستكه وقت تقدير نزول سلامتى بعد از ولادت و قبل از موت و بعث بوده و اين مرجّح معناى دوّم است بر معناى اوّل با آنكه آن اظهر است بنظر بدوى و نيز مؤيّد اينمعنى است روايتى كه در عيون از حضرت رضا عليه السّلام نقل شده كه فرمود پر وحشت‌ترين اوقات خلق سه موطن است روز كه از مادر متولّد ميشود و دنيا را ميبيند و روز كه ميميرد و آخرت را معاينه ميكند با اهلش و روز كه مبعوث ميشود از قبر و مشاهده ميكند خود و آثار اعمال خود را در محشر و بتحقيق سلام كرد خدا بر يحيى در اين سه موطن و ايمن فرمود او را از ترس پس فرمود و سلام عليه يوم ولد و يوم يموت و يوم يبعث حيّا و حضرت عيسى هم بر خود سلام كرد در اين سه موطن پس گفت و السّلام على يوم ولدت و يوم اموت و يوم ابعث حيّا چه قدر شبيه است احوال اين دو پسر خاله بيكديگر و چه قدر شبيه است احوال حضرت سيد الشهداء بحضرت يحيى سلام اللّه عليهم اجمعين و معناى حقيقى سلام سلامتى است و در اين مقام معناى‌


جلد 3 صفحه 466

ديگر مناسب نيست اگر چه مراد تحيّت الهى باشد و بنابراين مئال هر دو معنى يكى است چنانچه در حديث اشاره بآن شده است و اگر كسى طالب تحقيق باشد بشفاء الصّدور مرحوم والد ماجد قدس سره در شرح السّلام عليك يا ابا عبد اللّه مراجعه نمايد ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ بَرًّا بِوالِدَيه‌ِ وَ لَم‌ يَكُن‌ جَبّاراً عَصِيًّا «14»

و احسان‌ كننده‌ بپدر و مادر و نبود جبر و ظلم‌ كننده‌ و مرتكب‌ معاصي‌ وَ بَرًّا بِوالِدَيه‌ِ.

يكي‌ ‌از‌ واجبات‌ مهمه‌ اطاعت‌ والدين‌ ‌است‌ و يكي‌ ‌از‌ معاصي‌ بزرگ‌ عاق‌ّ والدين‌ ‌است‌.

و خداوند عدل‌ توحيد قرار داده‌ احسان‌ بوالدين‌ ‌را‌ و عدل‌ شرك‌ قرار داده‌ عقوق‌ ‌آنها‌ ‌را‌ لا تَعبُدُون‌َ إِلَّا اللّه‌َ وَ بِالوالِدَين‌ِ إِحساناً بقره‌ ‌آيه‌ 83 و ‌در‌ اخبار سه‌ قسم‌ والد معين‌ فرموده‌

اب‌ يولدك‌ و اب‌ يزوجك‌ و اب‌ يعلمك‌

و اطاعت‌ تمام‌ ‌آنها‌ ‌را‌ بايد نمود بلكه‌ بالاتر ‌از‌ همه‌ ‌آنها‌ انبياء و اوصياء انبياء هستند چنانچه‌ ‌در‌ حديث‌ ‌از‌ پيغمبر اكرم‌ ‌است‌ فرمود:

انا و ‌علي‌ أبوا ‌هذه‌ الامة

پدر حقيقي‌ ‌که‌ اصل‌ وجود كليه‌ ممكنات‌ طفيل‌ ‌آنها‌ بوده‌ چنانچه‌ ‌در‌ حديث‌ كساء دارد.

‌ما خلقت‌ سماء مبنيّة و ‌لا‌ ارضا مدحيّة و ‌لا‌ شمسا مضيئة و ‌لا‌ قمرا منيرا و ‌لا‌ فلكا يدور و ‌لا‌ بحرا يجري‌ الا لهؤلاء الخمسة

وَ لَم‌ يَكُن‌ جَبّاراً جبر ظلم‌ و تعدي‌ و منع‌ حقوق‌ و تكليف‌ شاق‌ ‌است‌ و گفتيم‌ ظلم‌ سه‌ قسم‌ ‌است‌ ظلم‌ ‌در‌ دين‌ و ظلم‌ بغير و ظلم‌ بنفس‌ عصيّا.

شقاوت‌ مقابل‌ سعادت‌ ‌است‌ سعيد عاقبت‌ بخيريست‌ و شقاوت‌ عاقبت‌ بشريست‌ سعيد مؤمن‌ صالح‌ ‌است‌ و شقي‌ كافر فاسق‌ و ضال‌ معاند سعادت‌ دارين‌ تنعّم‌ بنعم‌ دو عالم‌ و شقاوت‌ نشئتين‌ عقوبت‌ ‌در‌ دو عالم‌ دنيا و آخرت‌ ‌است‌ و معصيت‌ موجب‌ شقاوت‌ ميشود و اطاعت‌ مورث‌ سعادت‌ ميشود.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 14)- پنجم: «او نسبت به پدر و مادرش نیکو کار بود» (وَ بَرًّا بِوالِدَیْهِ)

.6- «و جبّار (و متکبر) و عصیانگر نبود» (وَ لَمْ یَکُنْ جَبَّاراً)

.7- «او معصیت کار و آلوده به گناه نبود» (عَصِیًّا)

نکات آیه

۱- یحیى(ع) نسبت به پدر و مادرش بسیار نیکوکار بود. (و برًّا بولدیه) «برّاً» عطف بر «تقیّاً» در آیه قبل است و با کلمه «بارّ» به یک معنا است جز این که «بَرّ» مبالغه دارد و «برّالوالدین» احسان و نیکى گسترده به آنها است (مفردات راغب).

۲- نیکى و احسان به پدر و مادر، داراى ارزش والا، نزد خداوند (و برًّا بولدیه)

۳- احسان به پدر و مادر، از نمودهاى بارز تقوا و لازمه آن (و کان تقیًّا . و برًّا بولدیه)

۴- نیکى به پدر و مادر، زمینه ساز رشد و تکامل معنوى انسان * (و زکوة ... و برًّا بولدیه) همان گونه که «و کان تقیّاً» تعلیل براى «و حناناً من لدنّا و زکاة» بود، «برّا بوالدیه» نیز که عطف بر «کان» مى باشد، همان موقعیت را دارد.

۵- حضرت یحیى(ع)، شخصیتى مبرّا از گردن فرازى، بزرگ نمایى، سلطه جویى ناحق و اعراض از حاجات مردم (و لم یکن جبّارًا عصیًّا) «جبّار» صیغه مبالغه و به معناى گردن فرازى است که براى دیگران برخود حقى قائل نیست (لسان العرب) و به معناى «سلطه جو» و «کسى که به دروغ مدعى درجه اى از کمال باشد» نیز آمده است (مفردات راغب). «عصىّ» صیغه مبالغه است و به قرینه «برّاً» و «جبّاراً» که در رابطه با مردم است، مراد از «عصىّ» نیز سرپیچى از برآوردن حاجات مردم و تواضع نداشتن در برابر آنها است. به کاربردن صیغه مبالغه در کلامِ منفى، براى مبالغه در نفى است.

۶- حضرت یحیى(ع) علاوه بر نیکى به پدر و مادر هیچ گاه چیزى بر آنان تحمیل نکرد و از فرمان آنها، سربرنتافت. (و برًّا بولدیه و لم یکن جبّارًا عصیًّا) چون جملات پیشن در باره حضرت یحیى(ع)، مهر و شفقت را مطرح کرد و از بین صفات بارز او به نیکى در حق پدر و مادر اشاره نمود; محتمل است نفى جباریت و عصیان نیز متعلق به «والدیه» باشد. بنابراین مى توان گفت حضرت یحیى در نهایت خضوع در برابر پدر و مادر و اطاعت از فرمان آنها بود.

۷- حضرت یحیى(ع)، مبرّا از گناه در برابر خدا * (و لم یکن ... عصیًّا) مى توان گفت جمله «و لم یکن ... عصیّاً» بر نفى مطلق سرپیچى و عصیان (رد حاجت هاى مردم، معصیت پروردگار) دلالت دارد.

۸- یحیى(ع)، فردى وظیفه شناس و مسؤولیت پذیر در قبال خدا، والدین و جامعه (و کان تقیًّا . و برًّا بولدیه و لم یکن جبّارًا عصیًّا) «تقیّاً» نشانِ رابطه یحیى(ع) با خدا و «برّاً بوالدیه»، با پدر و مادر و «لم یکن جبّاراً عصیّاً»، با مردم و جامعه است.

۹- استکبار، سلطه جویى و سرکشى، مانع رشد و تکامل انسان است. (و ءاتینه ... زکوة و کان ... و لم یکن جبّارًا عصیًّا) جمله «لم یکن...» عطف است بر جمله «کان...» در آیه قبل و بیانگر علتى دیگر براى «آتیناه الحکم ... و زکاة».

۱۰- گردن فرازى و سلطه جویى، زمینه ساز عصیان و گناه است. (و لم یکن جبّارًا عصیًّا)

۱۱- حضرت یحیى(ع)، فرزند دلخواه زکریا(ع) و داراى اخلاق و رفتارى رضایت بخش (و کان تقیًّا . و برًّا بولدیه و لم یکن جبّارًا عصیًّا) برشمردن ویژگى هاى یحیى پس از بیان دعاهاى زکریا که در آن آمده بود: «واجعله ربّ رضیّاً»، مى تواند گویاى مطابقت اوصاف یحیى، با خواسته زکریا باشد.

موضوعات مرتبط

  • ارزشها ۲:
  • استکبار: آثار استکبار ۹
  • تقوا: نشانه هاى تقوا ۳
  • تکامل: زمینه تکامل ۴; موانع تکامل ۹
  • تکبر: آثار تکبر ۱۰
  • زکریا(ع): خواسته هاى زکریا(ع) ۱۱; پسر زکریا(ع) ۱۱
  • سلطه طلبى: آثار سلطه طلبى ۹، ۱۰
  • عصیان: آثار عصیان ۹; زمینه عصیان ۱۰
  • گناه: زمینه گناه ۱۰
  • والدین: آثار نیکى به والدین ۴; ارزش نیکى به والدین ۲; نیکى به والدین ۱، ۳، ۶
  • یحیى(ع): اخلاق یحیى(ع) ۱۱; تنزیه یحیى(ع) ۵، ۷; رضایت از یحیى(ع) ۱۱; عصمت یحیى(ع) ۷; عمل به تکلیف یحیى(ع) ۸; فضایل یحیى(ع) ۱، ۵، ۶، ۸، ۱۱; مسؤولیت پذیرى یحیى(ع) ۸; مقامات یحیى(ع) ۷; نیکى یحیى(ع) ۱، ۶; یحیى(ع) و تحمیل بر والدین ۶; یحیى(ع) و سلطه طلبى ۵; یحیى(ع) و گناه ۷

منابع