يونس ٥٦: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن جزییات آیه)
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
 
خط ۳۵: خط ۳۵:
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۸#link67 | آيات ۵۶ - ۴۶، سوره يونس]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۸#link67 | آيات ۴۶ - ۵۶ سوره يونس]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۹#link68 | سنت الهى مبنى بر فرستادن رسول براى همه امم و قضاء به حق وعدل در بين مصدقين و مكذبين و نجات دادن گروهاول و عذاب و هلاك كردن گروه دوم]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۹#link68 | دو قضای الهی، در فرستادن رسول براى هدایت مردم]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۹#link69 | امت ها همچون افراد اجل و پايانى دارند و امم پيشين بعد ازارسال رسل و پيدايش اختلاف در ميان مردم ، با قضاء الهى معذب و منقرض شده اند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۹#link69 | بر اساس قضای الهی، هر امتی، اجل و پايانى دارند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۹#link70 | اين پندار غلط و خرافى كه عذاب دنيوى از امت اسلام برداشته شده با منطق اسلامسازگار نيست]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۹#link71 | سرزنش آنان كه از روى استهزاء، شتاب در نزول عذاب را درخواست كردند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۹#link71 | سرزنش آنهايى كه از روى استهزاء شتاب درنزول عذاب را درخواست كردند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۹#link72 | مالكيت خداى تعالى، با هیچ قدرتی قابل مقايسه نيست]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۹#link72 | سلطنت و مالكيت خداى تعالى قابلمقايسه با سلطنت هاى اعتبارى ظاهرى افراد انسان نيست و وجود مانع و رادع از تحقق ارادهحق متعال ، معقول نيست]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۹#link73 | وعدۀ خدای تعالی، تخلف پذیر نیست]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۹#link73 | قول خداى تعالى و وعده او همان فعل محقق او است وقابل تخلف و ترديد نمى باشد (ان وعداللّه حق )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۱۰#link75 | بحث روایتی: (دو روايت در ذيل آيات گذشته)]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۱۰#link74 | بحث روايتى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۱۰#link75 | (دو روايت در ذيل آيات گذشته مربوط به عذاب )]]


}}
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۹ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۰۳:۱۴

کپی متن آیه
هُوَ يُحْيِي‌ وَ يُمِيتُ‌ وَ إِلَيْهِ‌ تُرْجَعُونَ‌

ترجمه

اوست که زنده می‌کند و می‌میراند، و به سوی او بازگردانده می‌شوید!

|او زنده مى‌كند و مى‌ميراند و به سوى او برگردانده مى‌شويد
او زنده مى‌كند و مى‌ميراند و به سوى او بازگردانيده مى‌شويد.
خداست که زنده می‌کند و می‌میراند و باز همه به سوی او بازگردانده می‌شوید.
او زنده می کند ومی میراند وبه سوی او بازگردانده می شوید.
اوست كه زنده مى‌كند و مى‌ميراند و همه به سوى او بازمى‌گرديد.
اوست که زنده می‌دارد و می‌میراند و به سوی او باز گردانده شوید
اوست كه زنده كند و بميراند، و بازگشت شما به سوى اوست.
خدا است که می‌میراند و زنده می‌گرداند، و (پس از زنده‌گرداندن برای حساب و کتاب) به سوی او برگردانده می‌شوید.
او زنده می‌کند و می‌میراند و به‌سویش باز گردانیده می‌شوید.
او زنده کند و بمیراند و به سویش بازگردانیده شوید

He gives life and causes death, and to Him you will be returned.
ترتیل:
ترجمه:
يونس ٥٥ آیه ٥٦ يونس ٥٧
سوره : سوره يونس
نزول : ٤ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٧
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«تُرْجَعُونَ»: باب افعال و از مصدر ارجاع است.


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


هُوَ يُحيِي وَ يُمِيتُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ «56»

اوست كه زنده مى‌كند و مى‌ميراند وبه سوى او باز گردانده مى‌شويد.

پیام ها

1- دانستن كافى نيست، تذكّر وتوجّه به دانسته‌ها و باورها مهّم است. «أَلا»

2- چون مالك همه‌ى هستى خداست، كفّار از خود چيزى ندارند كه براى نجات خويش فديه بدهند. (با توجّه به آيه قبل)


«1». تفسير صافى.

«2». تفسير مجمع‌البيان.

جلد 3 - صفحه 586

3- مالكيّت او بر هستى، نشانه‌ى توانمندى او بر تحقّق وعده‌هاست. لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ‌ ... إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌ‌

4- همان كسى كه هستى از اوست، مى‌تواند زنده كند و بميراند. لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ‌ ... يُحيِي وَ يُمِيتُ‌

5- حيات و مرگ و سرانجام كار همه به دست خدا و به سوى اوست. «يُحيِي وَ يُمِيتُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



هُوَ يُحيِي وَ يُمِيتُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ (56)

هُوَ يُحيِي وَ يُمِيتُ‌: ذات خالق عالم و عالميان، ذاتى است كه به قدرت كامله زنده مى‌گرداند مرده را و مى‌ميراند زنده را، يعنى زنده فرمود خلق را بعد از آن كه مرده بودند، و مى‌ميراند ايشان را بعد از آن كه زنده‌اند. وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ‌:

و بسوى جزاى الهى برمى‌گرديد در روز قيامت، و عاقبت شما بدانجاست، و كسى را در آن روز حكمى نيست الّا ذات احديّت احكم الحاكمين.

برهان- آيه شريفه برهانى است بر اثبات مبدء و معاد، زيرا اين مطلب حسّى است كه موجودات، زمانى در دائره وجود نبودند، و محقق باشد كه شي‌ء به خودى خود موجود نگردد، زيرا ترجيح بلا مرجح لازم، و آن باطل؛ و نمى‌تواند خودش معطى وجود شود، زيرا فاقد شى‌ء معطى شى‌ء نشود.

ذات نايافته از هستى بخش‌

كى تواند كه شود هستى بخش‌

پس ايجاد اشياء، برهان محكمى است بر وجود ذات احديّت محيى، كه به قدرت كامله آنها را از كتم عدم به عرصه شهود آورد، و اعطاء حيات و بقاء به‌


«1» ج 17 ص 112.

ج5، ص 340

آنها مرحمت فرمود، و بعد از اثبات مبدء، به تلازم عقليه، حكم شود بر ثبوت معاد؛ زيرا مرحله اولى كه انسان هيچ وجودى نداشت، خلّاق عالم و مصور بنى آدم، اعطاء وجود، و او را به جلوه ظهور در عرصه عالم امكان درآورد. البته در مرحله ثانيه كه وجودش باقى و تبدل صورى پيدا نموده، قدرت مطلقه الهيه احاطه خواهد داشت بر اعطاء صورت اوليه به انسان و حشر در قيامت و جزاى اعمال، و هيچ استبعادى عقلا نخواهد بود. بنابراين مبدأ آيه مباركه، دليل بر منتهاى آن باشد، چنانچه ثبوت مبدأ، برهان معاد باشد.

نكات ادبيه- «الا» كلمه‌اى است كه عرب به آن استفتاح كلام، و معنى آن تنبيه و اصل آن «لا» باشد، همزه استفهام داخل براى تقرير و تأكيد؛ و بعد او «انّ» مكسوره آيد تا ما بعدش مبتداء؛ و اظهار اسم جلاله براى تفخيم شأن؛ وعد و اشعار به علت حكم است يا به معنى موعود يعنى آنچه وعده داده شده، يا به معنى مصدرى يعنى وعده دادن الهى به مذكورات ثابت و حق است؛ و تصدير جملتين به حرف تنبيه، براى مسجل نمودن تحقق مضمون مقرره آيات سابقه.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ يَسْتَنْبِئُونَكَ أَ حَقٌّ هُوَ قُلْ إِي وَ رَبِّي إِنَّهُ لَحَقٌّ وَ ما أَنْتُمْ بِمُعْجِزِينَ (53) وَ لَوْ أَنَّ لِكُلِّ نَفْسٍ ظَلَمَتْ ما فِي الْأَرْضِ لافْتَدَتْ بِهِ وَ أَسَرُّوا النَّدامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذابَ وَ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ (54) أَلا إِنَّ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَلا إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ (55) هُوَ يُحيِي وَ يُمِيتُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ (56)

ترجمه‌

و استخبار ميكنند از تو كه آيا حقّ است آن بگو ارى قسم به پروردگارم كه آن هر آينه حقّ است و نيستيد شما عاجز كنندگان‌

و اگر آنكه ميبود از براى هر نفسى كه ستم كرده آنچه در زمين است هر آينه فدا دادى بآن و پنهان دارند پشيمانى را چون ديدند عذاب را و حكم كرده شود ميانشان بعدل و آنها ستم كرده نميشوند

آگاه باشيد بدرستيكه مر خدا را است آنچه در آسمانها و زمين است آگاه باشيد همانا وعده خدا حقّ است ولى بيشتر آنها نميدانند

او زنده ميكند و ميميراند و بسوى او بازگشت مينمائيد.

تفسير

كفّار بر سبيل استهزاء يا استفهام حقيقى سؤال مينمودند از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه آيا وعده عذاب و دعاوى تو از قبيل نبوّت خود و امامت على عليه السّلام و غيره حقّ است يا باطل لذا آنحضرت مأمور شد قسم ياد كند بذات احديّت كه حق است و ضمنا اشاره فرمايد كه تدبير شما در برابر تقدير الهى تأثير ندارد و نميتوانيد جلوگيرى از اراده حق و وقوع مراد او نمائيد چون عجز در ساحت ربوبى راه ندارد هر وقت بخواهد عذاب را بر شما نازل و حق را بمن له الحقّ و اصل خواهد فرمود چنانچه در كافى از امام صادق عليه السّلام و در مجالس و عياشى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه سؤال از امامت على عليه السّلام شده بود كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم قسم به حق بودن آن ياد فرمود و اگر از براى هر كس كه ظلم نموده در باره خود بشرك و كفر يا در باره آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به انكار حقّ ايشان تمام خزائن و اموال و زخارف دنيا باشد فديه خواهد داد براى دفع عذاب از هول و وحشت آن و قبول نخواهد شد در قيامت يا در وقت رجعت چنانچه قمّى ره فرموده در تفسير ظلمت يعنى آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و در تفسير لافتدت يعنى در رحمت و در آنوقت از شدّت خوف و هراس بطورى مبهوت و متحيّر ميشوند كه قادر بر اظهار ندامت و پشيمانى هم نيستند و در مجمع و قمّى و عياشى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه جهت اخفاء آنها ندامت‌


جلد 3 صفحه 27

خودشان را كراهت از شماتت دشمنان است و در آنروز بين ظالمان و مظلومان بعدالت حكم شود و حاكم خداوند است كه بكسى ظلم نميكند خواه ظالم باشد خواه مظلوم چون هر چه در آسمانها و زمين است مملوك او است پس احتياج ندارد كه ظلم كند و خلف وعده فرمايد ولى بيشتر مردم بمعارف حقّه جاهل و از براهين عقليّه غافلند و نميدانند كه فعل قبيح از مصدر حسن و خير صادر نميشود و اختيار احياء و اماته با او است كسى نميتواند از مملكت او خارج و از تحت قدرت او بيرون رود و همه بايد در يكروز به اصل خود و حكم او و حساب و ثواب و عقابش رجوع نمايند.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


هُوَ يُحيِي‌ وَ يُمِيت‌ُ وَ إِلَيه‌ِ تُرجَعُون‌َ (56)

‌او‌ زنده‌ ميكند و ميميراند و بسوي‌ ‌او‌ ‌است‌ بازگشت‌ ‌شما‌.

هُوَ يُحيِي‌ وَ يُمِيت‌ُ نوع‌ افراد توهّم‌ ميكنند ‌که‌ چيزي‌ ‌که‌ بوجود آمد و زنده‌ شد باقي‌ ‌است‌ ‌تا‌ بموانعي‌ برخورد ‌تا‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌بين‌ ببرد غافل‌ ‌از‌ اينكه‌ مثل‌ وجود ممكن‌ و حيات‌ حي‌ّ مثل‌ نور برق‌ و چراغ‌ ‌است‌ ‌آن‌ فآن‌ معدوم‌ ميشود و موجود ميگردد ‌تا‌ ‌از‌ مبدء باو مدد برسد تمام‌ ممكنات‌ دائما ‌در‌ خلع‌ و لبس‌ هستند ‌تا‌ ‌از‌ مبدء فيّاض‌ افاضه‌ ميشود وجود ‌پس‌ ‌از‌ وجود بآنها ميرسد و لكن‌ چون‌ افاضه‌ دائمي‌ ‌است‌ و ‌اينکه‌ وجودات‌ متصل‌ بيكديگر ‌است‌ توهّم‌ ميشود ‌که‌ يك‌ وجود ‌است‌ چنانچه‌ ‌در‌ برق‌ و نور ‌اينکه‌ توهّم‌ ميرود موقعي‌ ‌که‌ ‌در‌ مدرسه‌ بوديم‌ آتش‌ گردان‌ ‌را‌ بسرعت‌ ميگردانيديم‌ يك‌ دائره‌ آتش‌ بنظر ميآمد ‌با‌ اينكه‌ ‌در‌ ‌هر‌ آني‌ ‌در‌ يك‌ نقطه‌ دائره‌ ‌بود‌ ‌پس‌ بناء ‌علي‌ ‌هذا‌ خداوند دائما افاضه‌ حيات‌ و اماته‌ ميكند منحصر بيك‌ حيات‌ و اماته‌ نيست‌ بلكه‌ رشد اشياء ‌هم‌ ‌از‌ همين‌ باب‌ ‌است‌ مثل‌ نطفه‌ ‌که‌ ‌آن‌ بآن‌ سير تكاملي‌ دارد ‌تا‌ بحدّ رشد برسد اطوار زيادي‌ طي‌ ميكند، و همچنين‌ حبّه‌ و هسته‌ و تمام‌ ‌در‌ تحت‌ قدرت‌ الهي‌ ‌است‌ (‌اگر‌ نازي‌ كند ‌از‌ ‌هم‌ فرو ريزند قالبها) و همين‌ نحو ‌که‌ ‌در‌ تكامل‌ ‌است‌ ‌در‌ نكث‌ ‌هم‌ هست‌، و بعبارت‌ اخري‌ يك‌ قوس‌ صعودي‌ دارد و يك‌ قوس‌ نزولي‌، يك‌ ذهابي‌ دارد و يك‌ ايابي‌ ‌که‌ گفتند (‌کل‌ شيئي‌ يرجع‌ ‌الي‌ اصله‌) تمام‌ ممكنات‌ سير ‌آنها‌ ‌من‌ اللّه‌ و ‌الي‌ اللّه‌ ‌است‌ ‌که‌ مفاد وَ إِلَيه‌ِ تُرجَعُون‌َ ‌است‌ و معناي‌ ‌اينکه‌ كلمه‌ ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ عرفاء توهّم‌ كردند و مثنوي‌ ميگويد

مردم‌ ‌از‌ حيواني‌ و انسان‌ شدم‌

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 56)- این آیه نیز تأکید مجددی روی همین مسأله حیاتی است که می‌گوید: «خداوند است که زنده می‌کند، و اوست که می‌میراند» (هُوَ یُحیِی وَ یُمِیتُ).

بنابراین هم توانایی بر مرگ و میراندن بندگان دارد و هم زنده کردن آنها برای دادگاه رستاخیز.

«و سر انجام همه شما به سوی او باز می‌گردید» (وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ).

و پاداش همه اعمال خویش را در آنجا خواهید یافت.

نکات آیه

۱ - مرگ و حیات، تنها در دست خداوند است. (هو یحى و یمیت) تقدیم ضمیر در فعل «یحى» مى تواند براى حصر باشد.

۲ - توانمندى خداوند بر زنده کردن و میراندن، برخاسته از مالکیت انحصارى او بر هستى است. (ألا إن للّه ما فى السموت و الأرض ... هو یحى و یمیت)

۳ - بازگشت همه انسانها، تنها به سوى خداست. (و إلیه ترجعون)

۴ - بازگشت به خداوند، غایت و نهایت حیات و مرگ انسانهاست. (هو یحى و یمیت و إلیه ترجعون)

۵ - انسانها، با مرگ از بین نمى روند; بلکه به سوى خدا باز مى گردند. (هو یحى و یمیت و إلیه ترجعون )

۶ - توانمندى خداوند بر زنده کردن و میراندن، نشانه قدرت او بر برپا ساختن رستاخیز است. (هو یحى و یمیت و إلیه ترجعون)

موضوعات مرتبط

  • انسان: فرجام انسان ها ۳، ۴
  • بازگشت به خدا: ۳، ۴، ۵
  • حیات: منشأ حیات ۱
  • خدا: آثار مالکیت خدا ۲; اختصاصات خدا ۱، ۲، ۳; منشأ قدرت خدا ۲; نشانه هاى قدرت خدا ۶
  • مردگان: احیاى اخروى مردگان ۶
  • مرگ: حقیقت مرگ ۵; منشأ مرگ ۱

منابع