جَمّا: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن نمودار دفعات)
(Added word proximity by QBot)
 
خط ۱: خط ۱:
__TOC__
''' [[ویژه:پیوند_به_این_صفحه/جَمّا | آیات شامل این کلمه ]]'''
''' [[ویژه:پیوند_به_این_صفحه/جَمّا | آیات شامل این کلمه ]]'''


خط ۱۰: خط ۱۱:




===کلمات [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]===
<qcloud>
وَ:100, دَکّا:100, کَلاّ:89, إِذَا:78, حُبّا:78, دُکّت:66, الْمَال:66, تُحِبّون:55, الْأَرْض:55, لَمّا:44, أَکْلا:33, التّرَاث:21, تَأْکُلُون:10
</qcloud>
===تکرار در هر سال نزول===
{{#ask:[[رده:آیات قرآن]] [[نازل شده در سال::+]] [[کلمه غیر ربط::جَمّا]]
{{#ask:[[رده:آیات قرآن]] [[نازل شده در سال::+]] [[کلمه غیر ربط::جَمّا]]
|?نازل شده در سال
|?نازل شده در سال

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۱ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۵۱

آیات شامل این کلمه

«جُمَّة» (بر وزن جُبّه) به معناى موهاى جمع شده پیش سر است.

ریشه کلمه

قاموس قرآن

كثير. بسيار -مجكع البيان - اقرب الموارد) [فجر:20] لمّ به معنى جمع كردن و جمع شده هر دو آمده است چنانكه جمّ نيز چنين است ولى هر دو آمده است چنانكه جمّ نيز چنين است ولى در آيه شريفه صفت مراد است نه مصدر يعنى: ميراث را يكجا مى‏خوريد (اكلى كه شامل نصيب خود و ديگران است) و مال را بسيار دوست ميدارد. در نهج البلاغه هست كه به كميل فرمود (حكمت147) در اينجا (سينه‏مباركش)علم بسيارى هست اى كاش براى آن حامل پيدا مى‏كردم «جمّ» فقط يك بار در قرآن ذكر شده است . جنب: (بر وزن عقل) پهلو. طرف. در اقرب الموارد هست: [توبه:35] با آنهاپهلويشان و پيشانيشان داغ كرده مى‏شود [آل عمران:191] خدا را ذكر مى‏كنند در حال ايستادن و نشستن و بر پهلوهايشان يعنى در حال خوابيدن كه بر پهلو مى‏خوابند . به عقيده راغب معانى اجتناب و جانب و تجنّب و جنابت و غيره استعاره از معناى اصلى اين كلمه است در اينجا چند آيه را بررسى مى‏كنيم . 1- [ابراهيم:35] مرا و فرزندانم را از عبادت بتها كنار كن. فعل «اَجْنُبْنى» از جانب است يعنى مرا از شرك در جانب و در كنار قرار بده كه قهراً معناى دورى مى‏دهد. جنب و اجنب از ماضى و مزيد هر دو متعدى آمده است . 2- [نساء:36] اوّلى بر وزن شتر و دوّمى بر وزن عقل است يعنى همسايه‏اى كه قرابت ندارد به دليل ما قبل كه «والجارذى القربى» است و رفيق نزديك كه در جنب و كنار انسان است. «جُنُب» اوّلى صفت است به معنى جانب و كنار. 3- [زمر:56] جنب قهراً به معنى امراللّه و دستور خداست گوئى دستور خدا در كنار خداست و يا مربوط به خداست . 4- [حج:36] آيه درباره شترهاى قربانى است و جوب را وقوع معنى كرده‏اند يعنى آنگاه كه پهلويشان به زمين افتاد از آنهابخوريد اشاره به خروج روح از از بدن قربانى است . 5- [قصص:11] به نظر ميايد چنانكه در مجمع نقل شده «جنب» صفت محذوف باشد مثل مكان جنب يعنى: او را از محل دورى ديد در حاليكه آنهانمى دانستند. 6- [مائده:6] جنابت در اثر خروج منى و مقاربت عارض انسان مى‏شود شخص را از آن جهت جنب گويند كه در دستور شرع از نماز خواندن در آن حال كنار شده است (راغب) ممكن است علّتش اعمّ و شامل تمام محرّمات در حال جنابت باشد از قبيل نماز، مسّ اسماءاللّه و قرآن و غيره و دخول مساجد... پس جنب به معنى مجنوب و كنار شده است . 7- [قصص:29] از طرف كوه و از ناحيه آن آتشى احساس كرد. 8- [اسراء:83] ظاهراً «بجانبه»مفعول «نأى» است يعنى اعراض مى‏كند و جانب خود را دور مى‏كند كه مرتبه ثانى اعراض و كنايه از نا ديده گرفتن حقّاست .


کلمات نزدیک مکانی

تکرار در هر سال نزول

در حال بارگیری...