القلم ٢٦: تفاوت میان نسخهها
(افزودن سال نزول) |
(QRobot edit) |
||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۴۷#link418 | آيات ۱ - ۳۳، سوره قلم]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۴۷#link418 | آيات ۱ - ۳۳، سوره قلم]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۴۷#link419 | محتويات سوره مباركه قلم و محل نزول آن]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۴۷#link419 | محتويات سوره مباركه قلم و محل نزول آن]] | ||
خط ۴۲: | خط ۴۳: | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۴۹#link428 | ماجراى صاحبان باغى كه به عذاب الهى نابود گشت]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۴۹#link428 | ماجراى صاحبان باغى كه به عذاب الهى نابود گشت]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۴_بخش۱۹#link186 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۲۴_بخش۱۹#link186 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
فَانْطَلَقُوا وَ هُمْ يَتَخافَتُونَ «23» أَنْ لا يَدْخُلَنَّهَا الْيَوْمَ عَلَيْكُمْ مِسْكِينٌ «24» وَ غَدَوْا عَلى حَرْدٍ قادِرِينَ «25» فَلَمَّا رَأَوْها قالُوا إِنَّا لَضَالُّونَ «26» بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ «27» قالَ أَوْسَطُهُمْ أَ لَمْ أَقُلْ لَكُمْ لَوْ لا تُسَبِّحُونَ «28» قالُوا سُبْحانَ رَبِّنا إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ «29» فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ يَتَلاوَمُونَ «30» قالُوا يا وَيْلَنا إِنَّا كُنَّا طاغِينَ «31» عَسى رَبُّنا أَنْ يُبْدِلَنا خَيْراً مِنْها إِنَّا إِلى رَبِّنا راغِبُونَ «32» كَذلِكَ الْعَذابُ وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ «33» | |||
پس به راه افتادند، در حالى كه آهسته با يكديگر مىگفتند. كه مبادا امروز مسكينى بر شما وارد شود. در آن صبحگاهان قصد باغ كردند در حالى كه خود را قادر (بر جمع محصول) مىپنداشتند. پس چون آن را (سوخته) ديدند، گفتند: ما راه را گم كردهايم، (اين باغ ما نيست). عاقلترين آنها گفت: | |||
آيابه شما نگفتم چرا خدا را منزّه نمىدانيد (و با تصميم بر بخل خيال كرديد خدا عاجز و شما همه كارهايد). گفتند: پروردگار ما منزّه است، قطعاً ما ستمكاريم. پس به يكديگر روى آورده در حالى كه به ملامت هم مىپرداختند. گفتند واى بر ماكه سركش بوديم. اميد است پروردگار ما بهتر از آن رابراى ما جايگزين كند، همانا ما به پروردگارمان رغبت و اميد داريم. اينگونه است عذاب و اگر بدانند عذاب آخرت بزرگتر است. | |||
جلد 10 - صفحه 182 | |||
===نکته ها=== | |||
«حَرْدٍ» به معناى بخل و منع ديگران است. «غَدَوْا عَلى حَرْدٍ» يعنى صاحبان باغ به قصد محروم كردن فقراحركت كردند. | |||
حرص و بخل، انسان را سنگدل مىكند، تا آن جا كه به مسكين و فقير رحم نمىكند. «لا يَدْخُلَنَّهَا الْيَوْمَ عَلَيْكُمْ مِسْكِينٌ» | |||
«أَوْسَطِ» به كسى گويند كه معتدل و به دور از افراط و تفريط باشد. «1» | |||
رسيدگى به مساكين مستحب نيست، بلكه واجب است، زيرا خداوند به خاطر ترك مستحب كسى را كيفر نمىدهد. در اين آيه محروم كردن مسكين سبب سوختن باغ در دنيا شد و در آخرت نيز، دوزخيان، دليل دوزخى شدن خود را بى اعتنايى به محرومان مىدانند. | |||
ما سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ ... لَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ «2» | |||
رسيدگى به فقرا، مخصوص فقراى مؤمن نيست. در اين ماجرا سخنى از ايمان و كفر فقيران نيست بلكه سخن از بخل و حرص بعضى و گرسنگى و فقر ديگران است. | |||
گاهى براى تغيير فكر و فرهنگ، بايد فرد يا گروهى خطاكار در جامعه رسوا شوند تا موجب عبرت ديگران گردند. خداوندى كه «اظهر الجميل و ستر القبيح» است پرده بردارى مىكند و ماجراى باغى كه سوخت تابلوى تاريخ مىشود.) | |||
در دعا و گفتگو با خداوند كلمه «رَبِّنا» را زياد بكار ببريم. در اين آيات چند بار اين كلمه تكرار شده است. رَبِّنا إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ ... عَسى رَبُّنا أَنْ يُبْدِلَنا ... إِنَّا إِلى رَبِّنا راغِبُونَ | |||
قهر خدا كه آمد همه را مىسوزاند. با اينكه يكى از وارثان مخالف محروم كردن فقرا بودسهم او نيز سوخت. | |||
نمونههاى عذاب دنيوى عبارت است از: | |||
الف) سلب نعمت. ب) سلطه اشرار. ج) سلب توفيق. د) سلب امنيّت و آرامش. | |||
ولى عذاب آخرت شديد، اليم، عظيم و كبير است. «وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ» | |||
---- | |||
«1». مفردات راغب. | |||
«2». مدثر، 42 و 44. | |||
جلد 10 - صفحه 183 | |||
===پیام ها=== | |||
1- هرچه قصد سوء بيشتر باشد، خطر بيشتر است. «لا يَدْخُلَنَّهَا» (گفتند: احدى از فقرا وارد باغ نشود، خداوند هم تمام باغ را سوزاند.) | |||
2- حرص و بخل گاهى به قدرى شديد مىشود كه فرد حاضر نيست حتّى يك فقير را بهرهمند سازد. «مِسْكِينٌ» در قالب مفرد آمده است. | |||
3- روحيه حريصانه «لا يَسْتَثْنُونَ»، تصميم مخفيانه «يَتَخافَتُونَ» و اقدام قدرتمندانه «قادِرِينَ»، هيچيك كارى از پيش نمىبرد. (بل نحن محرومون) | |||
4- از فوايد حوادث تلخ، بازگشت به خويشتن است. «فَلَمَّا رَأَوْها قالُوا إِنَّا لَضَالُّونَ» | |||
5- اگر ديگران را از يك جهت محروم كنيم، از چند جهت محروم مىشويم. «بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ» (محروم از ميوه، محروم از پاداش الهى، محروم از دعاى فقرا، محروم از رضايت روح پدر، محروم از عزّت اجتماعى) | |||
6- حرف حق را بگوييد، گرچه در اقليّت باشيد. قالَ أَوْسَطُهُمْ أَ لَمْ أَقُلْ لَكُمْ ... | |||
7- اعتدال و خردمندى، سبب دستگيرى از مستمندان و مانع حرص و بخل است. «قالَ أَوْسَطُهُمْ» | |||
8- در شيوه تبليغ، از فرصت ها استفاده كنيد. كسانى كه ديروز حاضر به شنيدن حرف حق نبودند، امروز حاضر به شنيدن شدند. قالَ أَوْسَطُهُمْ أَ لَمْ أَقُلْ لَكُمْ ... | |||
9- در تحليل و بررسى ناگوارى ها به كوتاهىهاى خودمان اعتراف كنيم و خداوند را منزّه بدانيم. «سُبْحانَ رَبِّنا إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ» | |||
10- آنچه را ديروز انجام ندادهايد، امروز جبران كنيد. «لَوْ لا تُسَبِّحُونَ- قالُوا سُبْحانَ رَبِّنا» | |||
11- ريشه محروميّت از الطاف الهى، ظلم انسان به خويشتن است. بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ ... إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ | |||
12- اگر اتّحاد بر اساس تقوا نباشد، سرانجام به تفرقه تبديل مىشود. (برادرانى كه پيش از اين براى محروم كردن همدست بودند، امروز يكديگر را ملامت | |||
جلد 10 - صفحه 184 | |||
كرده وگناه را به گردن يكديگر مىاندازند.) «فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ يَتَلاوَمُونَ» | |||
13- ندادن حق ديگران، ظلم به خويش و طغيان به ديگران است. «إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ- إِنَّا كُنَّا طاغِينَ» | |||
14- در برابر خداوند، به ضعف و زشتى عمل خود اعتراف بيشترى كنيم. «إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ- إِنَّا كُنَّا طاغِينَ» (چنانكه على عليه السلام در دعاى كميل مىگويد: «معتذرا نادما، منكسرا مستقيلا، مستغفرا منيبا مقرا مذعنا معترفا») | |||
15- به هنگام از دست دادن اموال دنيوى، به لطف و رحمت الهى اميدوار باشيد كه بهتر از آن را به شما بدهد. «عَسى رَبُّنا أَنْ يُبْدِلَنا خَيْراً مِنْها» | |||
16- دست خداوند براى تأمين و جبران باز است. گناهكاران مايوس نباشند و خود را براى هميشه شكست خورده نپندارند. «يُبْدِلَنا خَيْراً مِنْها» | |||
17- هيچ وقت براى بازگشت به خدا دير نيست. «إِنَّا إِلى رَبِّنا راغِبُونَ» (صاحبان باغ با مشاهده باغ سوخته، از خواب غفلت بيدار شدند و توبه كردند و به سوى خدا روى آوردند.) | |||
18- شكستن دل فقير، كيفر دنيوى و اخروى دارد. «كَذلِكَ الْعَذابُ وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ» | |||
19- ايمان به كيفر و عذاب قيامت، مانع بخل و طغيان و ظلم است. «وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ» | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
فَلَمَّا رَأَوْها قالُوا إِنَّا لَضَالُّونَ «26» | |||
فَلَمَّا رَأَوْها: پس چون ديدند باغ را به خلاف آنچه گذاشته بود، يعنى سوخته و سياه شده، قالُوا إِنَّا لَضَالُّونَ: گفتند با يكديگر: بدرستى كه ما گم كردهگانيم راه باغ را، چه باغ ما ديروز معمور و پرميوه بود، و اين كه مىبينيم از ميوه خالى است، و بعلاوه سوخته و سياه شده. بعد گفتند: ما راه گم نكردهايم. | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
إِنَّا بَلَوْناهُمْ كَما بَلَوْنا أَصْحابَ الْجَنَّةِ إِذْ أَقْسَمُوا لَيَصْرِمُنَّها مُصْبِحِينَ «17» وَ لا يَسْتَثْنُونَ «18» فَطافَ عَلَيْها طائِفٌ مِنْ رَبِّكَ وَ هُمْ نائِمُونَ «19» فَأَصْبَحَتْ كَالصَّرِيمِ «20» فَتَنادَوْا مُصْبِحِينَ «21» | |||
أَنِ اغْدُوا عَلى حَرْثِكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صارِمِينَ «22» فَانْطَلَقُوا وَ هُمْ يَتَخافَتُونَ «23» أَنْ لا يَدْخُلَنَّهَا الْيَوْمَ عَلَيْكُمْ مِسْكِينٌ «24» وَ غَدَوْا عَلى حَرْدٍ قادِرِينَ «25» فَلَمَّا رَأَوْها قالُوا إِنَّا لَضَالُّونَ «26» | |||
بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ «27» قالَ أَوْسَطُهُمْ أَ لَمْ أَقُلْ لَكُمْ لَوْ لا تُسَبِّحُونَ «28» قالُوا سُبْحانَ رَبِّنا إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ «29» فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ يَتَلاوَمُونَ (30) قالُوا يا وَيْلَنا إِنَّا كُنَّا طاغِينَ (31) | |||
عَسى رَبُّنا أَنْ يُبْدِلَنا خَيْراً مِنْها إِنَّا إِلى رَبِّنا راغِبُونَ (32) كَذلِكَ الْعَذابُ وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ (33) | |||
ترجمه | |||
همانا ما آزموديم آنها را همچنانكه آزموديم صاحبان آن باغ را | |||
---- | |||
جلد 5 صفحه 250 | |||
هنگاميكه سوگند ياد كردند كه بهچينند ميوه آنرا البته با آنكه باشند صبح كنندگان | |||
و انشاء اللّه نميگفتند | |||
پس دور زد بر آن باغ بلاى دور زنندهاى از جانب پروردگارت با آنكه بودند آنها خفتگان | |||
پس گرديد مانند باغى كه ميوه آن تمامى چيده شده | |||
پس صدا كردند يكديگر را با آنكه بودند صبح كنندگان | |||
كه بامداد بيرون آئيد بر كشت خود اگر هستيد ميوه چينندگان | |||
پس روان شدند با آنكه آنها آهسته سخن ميگفتند | |||
كه بايد وارد نشود در آن امروز بر شما فقيرى | |||
و صبح روان شدند بقصد منع فقراء با آنكه بودند توانايان | |||
پس چون ديدند آنرا گفتند همانا ما گمشدگانيم | |||
بلكه ما بىبهرگانيم | |||
گفت بهترين آنها آيا نگفتم بشما كه چرا تسبيح نميكنيد | |||
گفتند منزّه است پروردگار ما همانا ما بوديم ستمكاران | |||
پس رو كردند بعضيشان به بعضى با آنكه ملامت ميكردند خودشان را | |||
گفتند اى واى بر ما همانا ما بوديم سركشى كنندگان | |||
اميد است پروردگار ما عوض دهد بما بهتر از آنرا همانا ما بسوى پروردگارمان اميدوارانيم | |||
اينچنين است عذاب اينجا و هر آينه عذاب آخرت بزرگتر است اگر بودند كه ميدانستند. | |||
تفسير | |||
قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه اهل مكّه مبتلا شدند بگرسنگى چنانچه مبتلا شدند صاحبان باغ و آن باغى بود در دنيا از باغات يمن كه برضوان خوانده ميشد و فاصله آن از صنعاء نه ميل بود و نيز نقل نموده كه از ابن عباس پرسيدند آيا گناه موجب محروميّت از روزى ميشود جواب گفت قسم بخدا اين واضح است خداوند آنرا در سوره ن و القلم ذكر فرموده و آن آنستكه مردى باغى داشت كه حقوق فقرا را از محصول آن كاملا ميپرداخت و چون او فوت كرد آن باغ به پنج پسرش ارث رسيد و در آنسال كه پدرشان از دنيا رفت آن باغ از هر سال بيشتر محصول داشت و پسرها خوشحال شدند يكروز بعد از نماز عصر كه براى تفريح آنجا رفته بودند زيادى ميوجات آنرا مشاهده نمودند و موجب طغيان آنها شد و بعضى از آنها ببعض ديگر گفتند پدر ما پيرمرد و خرفت شده بود خوب است ما متعهّد شويم امسال چيزى بفقرا ندهيم تا مستغنى شويم و در سنوات آتيه برسم سابق عمل خواهيم نمود و چهار نفر از آنها باين امر راضى شدند و پنجمى كه خداوند او را | |||
---- | |||
جلد 5 صفحه 251 | |||
اوسط خوانده غضب نمود پرسيدند كه اوسط آنها در سن بود گفت خير كوچكتر از همه بود بر حسب سنّ و بزرگتر بحسب عقل و اوسط قوم بهتر آنان است و او برادران خود را نصيحت نمود كه بطريقه پدرتان باقى باشيد بهتر است و آنها دست تعدّى بسوى او دراز نمودند و زدند او را بحدّيكه يقين كرد اراده كشتن او را دارند ناچار تمكين نمود پس رفتند در منازلشان و قسم خوردند كه صبح بروند و محصول باغ را برداشت نمايند و كلمه انشاء اللّه تعالى را كه مشتمل بر استثناء است بر زبان جارى ننمودند پس خدا مبتلاشان نمود باين گناه و حائل شد ميان آنها و آن رزق و اين آيات را تلاوت نمود تا فأصبحت كالصّريم و آنرا تفسير نمود بمحترق اوّلا و بشب تار كه ابدا روشنى در آن يافت نشود ثانيا باز آيات بعد را تلاوت نمود تا رسيد به و هم يتخافتون پرسيدند مراد از تخافت چيست جواب داد آهسته صحبت كردن است كه كسى نشنود اين خلاصه منقول از ابن عباس است و تتمّه مختصرى دارد كه ذكر نشد و بنابراين مفاد آيات شريفه آنستكه خداوند مبتلا فرمود اهل مكّه را چنانچه مبتلا فرمود صاحبان باغ معهود را وقتى كه قسم ياد نمودند كه بچينند ميوجات آنرا در صبحگاه و انشاء اللّه نگفتند پس آفتى بر آن باغ رسيد از جانب پروردگار تو اى پيغمبر در وقتى كه صاحبان آن در خواب بودند پس گرديد آن باغ مانند آنكه ميوجات آن چيده شده بطوريكه چيزى از آن باقى نمانده يا گرديد مانند شب تاريك بسوختن و سياه شدن پس صاحبان باغ يكديگر را صبح خبر كردند كه بيائيد برويم سر محصول خودمان آنرا برداشت نمائيم اگر عازم اين كار هستيد پس رفتند و محرمانه با هم صحبت مينمودند كه نبايد امروز احدى از فقراء را در باغ راه داد و صبح آنروز كه وارد باغ شدند عازم بر محروم نمودن فقراء بودند بطوريكه گويا جز بر محروم نمودن قدرت ندارند يا تصميم داشتند كه تمام قدرت خودشان را در منع آنها اعمال نمايند و وسائل آنرا آماده نموده بودند غافل از آنكه قدرت خداوند فوق قدرتها است و زمينه اعمال قدرت آنها را از بين برده و محصول باغ از دست رفته و جز حرمان نصيبى براى آنها نمانده است و بعضى گفتهاند مراد آنستكه صبح بباغ آمدند با عزم بر منع فقرا بگمان | |||
---- | |||
جلد 5 صفحه 252 | |||
آنكه قادرند بر برداشت تمام محصول خودشان و ممكن است اينمعنى از ذيل منقول از ابن عباس كه ذكر نشد استفاده شود در هر حال اوّلى كه باغ را ديدند نشناختند و گفتند ما راه را گم كرديم و بعد از تأمّل فهميدند كه گم نكردند بلكه باغ سوخته و گفتند ما محروم شديم از منافع باغ براى قصد خيانت بفقراء و اعقل و اعدل و بهتر از همه آنها گفت من نگفتم چرا تسبيح و تنزيه نميكنيد خدا را از خلف وعده چون او ضامن روزى بندگان شده و وعده داده كه هيچ كس را بىرزق نگذارد و شما از خوف فقر قصد منع فقرا را از حقوق خودشان نموديد يا چرا ياد خدا نمينمائيد بشكر و صبر بر سهم خودتان از باغ و اداء حق فقرا و آنها تنزيه خدا و اقرار بظلم خودشان كردند و يكديگر را ملامت نمودند چون بعضى آمر و بعضى مؤيّد و بعضى راضى بودند و يكنفر ناراضى در اين امر بود و در خاتمه همگى با تضرّع و زارى روى نياز بدرگاه كارساز آورده خودشان را ملامت بر تجاوز و تعدّى از حق و طغيان و سركشى از امر خدا نموده و او را مبرّى از جور و ستم دانسته توبه جدّى كردند و از خدا خواستند كه عوض آن باغ باغ بهترى بآنها عنايت فرمايد با آنكه اميدوار بودند بكرم او و راغب بودند باطاعت اوامرش و گفتهاند خداوند توبه آنها را قبول و باغ بمراتب بهترى عوض بآنان كرم فرمود در اسرع اوقات كه منتظر آن نبودند و از امام باقر عليه السّلام روايت شده كه گناه بنده موجب دفع رزق ميشود و باين آيات استشهاد فرموده خدا ميفرمايد اين عذاب و امثال آن عذاب دنيوى خدا است در مقابل تخلّف از اوامر او و عذاب آخرت بمراتب شديدتر است اگر بدانند شدّت و حدّت آنرا و آنكه عذاب دنيا در برابر آن هر چه باشد هيچ است و نميدانند مردم كه چه قدر مهمّ است و الا معصيت خدا را كمتر مينمايند معصيت كاران. | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
فَلَمّا رَأَوها قالُوا إِنّا لَضَالُّونَ «26» | |||
پس چون ديدند آن باغستان را گفتند محققا ما هر آينه گمشدهگانيم، بعضي گفتند: مراد از ضالون يعني راه را گم كردهايم و اينجا باغستان ما نيست زيرا هيچ آثاري در او نيست بعضي گفتند: مراد ضلالت در دين است که چون قصد منع حقوق فقرا داشتيم خداوند بكلي از دست ما گرفت و نابود كرد. | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
] | |||
(آیه 26)- اما «هنگامی که (وارد باغ شدند و) آن را دیدند گفتند: حقا ما گمراهیم» (فلما راوها قالوا انا لضالون). | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||
نسخهٔ ۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۷:۰۱
ترجمه
القلم ٢٥ | آیه ٢٦ | القلم ٢٧ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«ضَّآلُّونَ»: راه گم کردگان.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۱ - ۳۳، سوره قلم
- محتويات سوره مباركه قلم و محل نزول آن
- محتويات سوره مباركه قلم و محل نزول آن وجوهى كه درباره قسم به ((قلم )) و ((مايسطرون )) گفته شده است
- مراد از نعمت در آيه : ((و ما انت بنعمة ربك بمجنون ))
- معناى اينكه فرمود پيامبر اجر غير ممنون دارد و بر ((خلق عظيم )) است
- نهى خداوند پيامبر را از مداخله و مماشات با كفار و اطاعت از آنان
- تهديد تكذيب گران نبوت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم كه به آن حضرتتهمت جنون مى زند
- اشاره اى به يك داستان براى تشبيه برائى كه بر سر مكذبان پيامبر مى آيد
- رواياتى درباره مراد از ((ن ))، ((قلم )) و ((ما يسطرون ))
- رواياتى درباره مراد از ((خلق عظيم ))، مراد از((كل حلاف مهين ....)) و...
- ماجراى صاحبان باغى كه به عذاب الهى نابود گشت
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَانْطَلَقُوا وَ هُمْ يَتَخافَتُونَ «23» أَنْ لا يَدْخُلَنَّهَا الْيَوْمَ عَلَيْكُمْ مِسْكِينٌ «24» وَ غَدَوْا عَلى حَرْدٍ قادِرِينَ «25» فَلَمَّا رَأَوْها قالُوا إِنَّا لَضَالُّونَ «26» بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ «27» قالَ أَوْسَطُهُمْ أَ لَمْ أَقُلْ لَكُمْ لَوْ لا تُسَبِّحُونَ «28» قالُوا سُبْحانَ رَبِّنا إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ «29» فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ يَتَلاوَمُونَ «30» قالُوا يا وَيْلَنا إِنَّا كُنَّا طاغِينَ «31» عَسى رَبُّنا أَنْ يُبْدِلَنا خَيْراً مِنْها إِنَّا إِلى رَبِّنا راغِبُونَ «32» كَذلِكَ الْعَذابُ وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ «33»
پس به راه افتادند، در حالى كه آهسته با يكديگر مىگفتند. كه مبادا امروز مسكينى بر شما وارد شود. در آن صبحگاهان قصد باغ كردند در حالى كه خود را قادر (بر جمع محصول) مىپنداشتند. پس چون آن را (سوخته) ديدند، گفتند: ما راه را گم كردهايم، (اين باغ ما نيست). عاقلترين آنها گفت:
آيابه شما نگفتم چرا خدا را منزّه نمىدانيد (و با تصميم بر بخل خيال كرديد خدا عاجز و شما همه كارهايد). گفتند: پروردگار ما منزّه است، قطعاً ما ستمكاريم. پس به يكديگر روى آورده در حالى كه به ملامت هم مىپرداختند. گفتند واى بر ماكه سركش بوديم. اميد است پروردگار ما بهتر از آن رابراى ما جايگزين كند، همانا ما به پروردگارمان رغبت و اميد داريم. اينگونه است عذاب و اگر بدانند عذاب آخرت بزرگتر است.
جلد 10 - صفحه 182
نکته ها
«حَرْدٍ» به معناى بخل و منع ديگران است. «غَدَوْا عَلى حَرْدٍ» يعنى صاحبان باغ به قصد محروم كردن فقراحركت كردند.
حرص و بخل، انسان را سنگدل مىكند، تا آن جا كه به مسكين و فقير رحم نمىكند. «لا يَدْخُلَنَّهَا الْيَوْمَ عَلَيْكُمْ مِسْكِينٌ»
«أَوْسَطِ» به كسى گويند كه معتدل و به دور از افراط و تفريط باشد. «1»
رسيدگى به مساكين مستحب نيست، بلكه واجب است، زيرا خداوند به خاطر ترك مستحب كسى را كيفر نمىدهد. در اين آيه محروم كردن مسكين سبب سوختن باغ در دنيا شد و در آخرت نيز، دوزخيان، دليل دوزخى شدن خود را بى اعتنايى به محرومان مىدانند.
ما سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ ... لَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ «2»
رسيدگى به فقرا، مخصوص فقراى مؤمن نيست. در اين ماجرا سخنى از ايمان و كفر فقيران نيست بلكه سخن از بخل و حرص بعضى و گرسنگى و فقر ديگران است.
گاهى براى تغيير فكر و فرهنگ، بايد فرد يا گروهى خطاكار در جامعه رسوا شوند تا موجب عبرت ديگران گردند. خداوندى كه «اظهر الجميل و ستر القبيح» است پرده بردارى مىكند و ماجراى باغى كه سوخت تابلوى تاريخ مىشود.)
در دعا و گفتگو با خداوند كلمه «رَبِّنا» را زياد بكار ببريم. در اين آيات چند بار اين كلمه تكرار شده است. رَبِّنا إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ ... عَسى رَبُّنا أَنْ يُبْدِلَنا ... إِنَّا إِلى رَبِّنا راغِبُونَ
قهر خدا كه آمد همه را مىسوزاند. با اينكه يكى از وارثان مخالف محروم كردن فقرا بودسهم او نيز سوخت.
نمونههاى عذاب دنيوى عبارت است از:
الف) سلب نعمت. ب) سلطه اشرار. ج) سلب توفيق. د) سلب امنيّت و آرامش.
ولى عذاب آخرت شديد، اليم، عظيم و كبير است. «وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ»
«1». مفردات راغب.
«2». مدثر، 42 و 44.
جلد 10 - صفحه 183
پیام ها
1- هرچه قصد سوء بيشتر باشد، خطر بيشتر است. «لا يَدْخُلَنَّهَا» (گفتند: احدى از فقرا وارد باغ نشود، خداوند هم تمام باغ را سوزاند.)
2- حرص و بخل گاهى به قدرى شديد مىشود كه فرد حاضر نيست حتّى يك فقير را بهرهمند سازد. «مِسْكِينٌ» در قالب مفرد آمده است.
3- روحيه حريصانه «لا يَسْتَثْنُونَ»، تصميم مخفيانه «يَتَخافَتُونَ» و اقدام قدرتمندانه «قادِرِينَ»، هيچيك كارى از پيش نمىبرد. (بل نحن محرومون)
4- از فوايد حوادث تلخ، بازگشت به خويشتن است. «فَلَمَّا رَأَوْها قالُوا إِنَّا لَضَالُّونَ»
5- اگر ديگران را از يك جهت محروم كنيم، از چند جهت محروم مىشويم. «بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ» (محروم از ميوه، محروم از پاداش الهى، محروم از دعاى فقرا، محروم از رضايت روح پدر، محروم از عزّت اجتماعى)
6- حرف حق را بگوييد، گرچه در اقليّت باشيد. قالَ أَوْسَطُهُمْ أَ لَمْ أَقُلْ لَكُمْ ...
7- اعتدال و خردمندى، سبب دستگيرى از مستمندان و مانع حرص و بخل است. «قالَ أَوْسَطُهُمْ»
8- در شيوه تبليغ، از فرصت ها استفاده كنيد. كسانى كه ديروز حاضر به شنيدن حرف حق نبودند، امروز حاضر به شنيدن شدند. قالَ أَوْسَطُهُمْ أَ لَمْ أَقُلْ لَكُمْ ...
9- در تحليل و بررسى ناگوارى ها به كوتاهىهاى خودمان اعتراف كنيم و خداوند را منزّه بدانيم. «سُبْحانَ رَبِّنا إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ»
10- آنچه را ديروز انجام ندادهايد، امروز جبران كنيد. «لَوْ لا تُسَبِّحُونَ- قالُوا سُبْحانَ رَبِّنا»
11- ريشه محروميّت از الطاف الهى، ظلم انسان به خويشتن است. بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ ... إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ
12- اگر اتّحاد بر اساس تقوا نباشد، سرانجام به تفرقه تبديل مىشود. (برادرانى كه پيش از اين براى محروم كردن همدست بودند، امروز يكديگر را ملامت
جلد 10 - صفحه 184
كرده وگناه را به گردن يكديگر مىاندازند.) «فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ يَتَلاوَمُونَ»
13- ندادن حق ديگران، ظلم به خويش و طغيان به ديگران است. «إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ- إِنَّا كُنَّا طاغِينَ»
14- در برابر خداوند، به ضعف و زشتى عمل خود اعتراف بيشترى كنيم. «إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ- إِنَّا كُنَّا طاغِينَ» (چنانكه على عليه السلام در دعاى كميل مىگويد: «معتذرا نادما، منكسرا مستقيلا، مستغفرا منيبا مقرا مذعنا معترفا»)
15- به هنگام از دست دادن اموال دنيوى، به لطف و رحمت الهى اميدوار باشيد كه بهتر از آن را به شما بدهد. «عَسى رَبُّنا أَنْ يُبْدِلَنا خَيْراً مِنْها»
16- دست خداوند براى تأمين و جبران باز است. گناهكاران مايوس نباشند و خود را براى هميشه شكست خورده نپندارند. «يُبْدِلَنا خَيْراً مِنْها»
17- هيچ وقت براى بازگشت به خدا دير نيست. «إِنَّا إِلى رَبِّنا راغِبُونَ» (صاحبان باغ با مشاهده باغ سوخته، از خواب غفلت بيدار شدند و توبه كردند و به سوى خدا روى آوردند.)
18- شكستن دل فقير، كيفر دنيوى و اخروى دارد. «كَذلِكَ الْعَذابُ وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ»
19- ايمان به كيفر و عذاب قيامت، مانع بخل و طغيان و ظلم است. «وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَلَمَّا رَأَوْها قالُوا إِنَّا لَضَالُّونَ «26»
فَلَمَّا رَأَوْها: پس چون ديدند باغ را به خلاف آنچه گذاشته بود، يعنى سوخته و سياه شده، قالُوا إِنَّا لَضَالُّونَ: گفتند با يكديگر: بدرستى كه ما گم كردهگانيم راه باغ را، چه باغ ما ديروز معمور و پرميوه بود، و اين كه مىبينيم از ميوه خالى است، و بعلاوه سوخته و سياه شده. بعد گفتند: ما راه گم نكردهايم.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
إِنَّا بَلَوْناهُمْ كَما بَلَوْنا أَصْحابَ الْجَنَّةِ إِذْ أَقْسَمُوا لَيَصْرِمُنَّها مُصْبِحِينَ «17» وَ لا يَسْتَثْنُونَ «18» فَطافَ عَلَيْها طائِفٌ مِنْ رَبِّكَ وَ هُمْ نائِمُونَ «19» فَأَصْبَحَتْ كَالصَّرِيمِ «20» فَتَنادَوْا مُصْبِحِينَ «21»
أَنِ اغْدُوا عَلى حَرْثِكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صارِمِينَ «22» فَانْطَلَقُوا وَ هُمْ يَتَخافَتُونَ «23» أَنْ لا يَدْخُلَنَّهَا الْيَوْمَ عَلَيْكُمْ مِسْكِينٌ «24» وَ غَدَوْا عَلى حَرْدٍ قادِرِينَ «25» فَلَمَّا رَأَوْها قالُوا إِنَّا لَضَالُّونَ «26»
بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ «27» قالَ أَوْسَطُهُمْ أَ لَمْ أَقُلْ لَكُمْ لَوْ لا تُسَبِّحُونَ «28» قالُوا سُبْحانَ رَبِّنا إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ «29» فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ يَتَلاوَمُونَ (30) قالُوا يا وَيْلَنا إِنَّا كُنَّا طاغِينَ (31)
عَسى رَبُّنا أَنْ يُبْدِلَنا خَيْراً مِنْها إِنَّا إِلى رَبِّنا راغِبُونَ (32) كَذلِكَ الْعَذابُ وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ (33)
ترجمه
همانا ما آزموديم آنها را همچنانكه آزموديم صاحبان آن باغ را
جلد 5 صفحه 250
هنگاميكه سوگند ياد كردند كه بهچينند ميوه آنرا البته با آنكه باشند صبح كنندگان
و انشاء اللّه نميگفتند
پس دور زد بر آن باغ بلاى دور زنندهاى از جانب پروردگارت با آنكه بودند آنها خفتگان
پس گرديد مانند باغى كه ميوه آن تمامى چيده شده
پس صدا كردند يكديگر را با آنكه بودند صبح كنندگان
كه بامداد بيرون آئيد بر كشت خود اگر هستيد ميوه چينندگان
پس روان شدند با آنكه آنها آهسته سخن ميگفتند
كه بايد وارد نشود در آن امروز بر شما فقيرى
و صبح روان شدند بقصد منع فقراء با آنكه بودند توانايان
پس چون ديدند آنرا گفتند همانا ما گمشدگانيم
بلكه ما بىبهرگانيم
گفت بهترين آنها آيا نگفتم بشما كه چرا تسبيح نميكنيد
گفتند منزّه است پروردگار ما همانا ما بوديم ستمكاران
پس رو كردند بعضيشان به بعضى با آنكه ملامت ميكردند خودشان را
گفتند اى واى بر ما همانا ما بوديم سركشى كنندگان
اميد است پروردگار ما عوض دهد بما بهتر از آنرا همانا ما بسوى پروردگارمان اميدوارانيم
اينچنين است عذاب اينجا و هر آينه عذاب آخرت بزرگتر است اگر بودند كه ميدانستند.
تفسير
قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه اهل مكّه مبتلا شدند بگرسنگى چنانچه مبتلا شدند صاحبان باغ و آن باغى بود در دنيا از باغات يمن كه برضوان خوانده ميشد و فاصله آن از صنعاء نه ميل بود و نيز نقل نموده كه از ابن عباس پرسيدند آيا گناه موجب محروميّت از روزى ميشود جواب گفت قسم بخدا اين واضح است خداوند آنرا در سوره ن و القلم ذكر فرموده و آن آنستكه مردى باغى داشت كه حقوق فقرا را از محصول آن كاملا ميپرداخت و چون او فوت كرد آن باغ به پنج پسرش ارث رسيد و در آنسال كه پدرشان از دنيا رفت آن باغ از هر سال بيشتر محصول داشت و پسرها خوشحال شدند يكروز بعد از نماز عصر كه براى تفريح آنجا رفته بودند زيادى ميوجات آنرا مشاهده نمودند و موجب طغيان آنها شد و بعضى از آنها ببعض ديگر گفتند پدر ما پيرمرد و خرفت شده بود خوب است ما متعهّد شويم امسال چيزى بفقرا ندهيم تا مستغنى شويم و در سنوات آتيه برسم سابق عمل خواهيم نمود و چهار نفر از آنها باين امر راضى شدند و پنجمى كه خداوند او را
جلد 5 صفحه 251
اوسط خوانده غضب نمود پرسيدند كه اوسط آنها در سن بود گفت خير كوچكتر از همه بود بر حسب سنّ و بزرگتر بحسب عقل و اوسط قوم بهتر آنان است و او برادران خود را نصيحت نمود كه بطريقه پدرتان باقى باشيد بهتر است و آنها دست تعدّى بسوى او دراز نمودند و زدند او را بحدّيكه يقين كرد اراده كشتن او را دارند ناچار تمكين نمود پس رفتند در منازلشان و قسم خوردند كه صبح بروند و محصول باغ را برداشت نمايند و كلمه انشاء اللّه تعالى را كه مشتمل بر استثناء است بر زبان جارى ننمودند پس خدا مبتلاشان نمود باين گناه و حائل شد ميان آنها و آن رزق و اين آيات را تلاوت نمود تا فأصبحت كالصّريم و آنرا تفسير نمود بمحترق اوّلا و بشب تار كه ابدا روشنى در آن يافت نشود ثانيا باز آيات بعد را تلاوت نمود تا رسيد به و هم يتخافتون پرسيدند مراد از تخافت چيست جواب داد آهسته صحبت كردن است كه كسى نشنود اين خلاصه منقول از ابن عباس است و تتمّه مختصرى دارد كه ذكر نشد و بنابراين مفاد آيات شريفه آنستكه خداوند مبتلا فرمود اهل مكّه را چنانچه مبتلا فرمود صاحبان باغ معهود را وقتى كه قسم ياد نمودند كه بچينند ميوجات آنرا در صبحگاه و انشاء اللّه نگفتند پس آفتى بر آن باغ رسيد از جانب پروردگار تو اى پيغمبر در وقتى كه صاحبان آن در خواب بودند پس گرديد آن باغ مانند آنكه ميوجات آن چيده شده بطوريكه چيزى از آن باقى نمانده يا گرديد مانند شب تاريك بسوختن و سياه شدن پس صاحبان باغ يكديگر را صبح خبر كردند كه بيائيد برويم سر محصول خودمان آنرا برداشت نمائيم اگر عازم اين كار هستيد پس رفتند و محرمانه با هم صحبت مينمودند كه نبايد امروز احدى از فقراء را در باغ راه داد و صبح آنروز كه وارد باغ شدند عازم بر محروم نمودن فقراء بودند بطوريكه گويا جز بر محروم نمودن قدرت ندارند يا تصميم داشتند كه تمام قدرت خودشان را در منع آنها اعمال نمايند و وسائل آنرا آماده نموده بودند غافل از آنكه قدرت خداوند فوق قدرتها است و زمينه اعمال قدرت آنها را از بين برده و محصول باغ از دست رفته و جز حرمان نصيبى براى آنها نمانده است و بعضى گفتهاند مراد آنستكه صبح بباغ آمدند با عزم بر منع فقرا بگمان
جلد 5 صفحه 252
آنكه قادرند بر برداشت تمام محصول خودشان و ممكن است اينمعنى از ذيل منقول از ابن عباس كه ذكر نشد استفاده شود در هر حال اوّلى كه باغ را ديدند نشناختند و گفتند ما راه را گم كرديم و بعد از تأمّل فهميدند كه گم نكردند بلكه باغ سوخته و گفتند ما محروم شديم از منافع باغ براى قصد خيانت بفقراء و اعقل و اعدل و بهتر از همه آنها گفت من نگفتم چرا تسبيح و تنزيه نميكنيد خدا را از خلف وعده چون او ضامن روزى بندگان شده و وعده داده كه هيچ كس را بىرزق نگذارد و شما از خوف فقر قصد منع فقرا را از حقوق خودشان نموديد يا چرا ياد خدا نمينمائيد بشكر و صبر بر سهم خودتان از باغ و اداء حق فقرا و آنها تنزيه خدا و اقرار بظلم خودشان كردند و يكديگر را ملامت نمودند چون بعضى آمر و بعضى مؤيّد و بعضى راضى بودند و يكنفر ناراضى در اين امر بود و در خاتمه همگى با تضرّع و زارى روى نياز بدرگاه كارساز آورده خودشان را ملامت بر تجاوز و تعدّى از حق و طغيان و سركشى از امر خدا نموده و او را مبرّى از جور و ستم دانسته توبه جدّى كردند و از خدا خواستند كه عوض آن باغ باغ بهترى بآنها عنايت فرمايد با آنكه اميدوار بودند بكرم او و راغب بودند باطاعت اوامرش و گفتهاند خداوند توبه آنها را قبول و باغ بمراتب بهترى عوض بآنان كرم فرمود در اسرع اوقات كه منتظر آن نبودند و از امام باقر عليه السّلام روايت شده كه گناه بنده موجب دفع رزق ميشود و باين آيات استشهاد فرموده خدا ميفرمايد اين عذاب و امثال آن عذاب دنيوى خدا است در مقابل تخلّف از اوامر او و عذاب آخرت بمراتب شديدتر است اگر بدانند شدّت و حدّت آنرا و آنكه عذاب دنيا در برابر آن هر چه باشد هيچ است و نميدانند مردم كه چه قدر مهمّ است و الا معصيت خدا را كمتر مينمايند معصيت كاران.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَلَمّا رَأَوها قالُوا إِنّا لَضَالُّونَ «26»
پس چون ديدند آن باغستان را گفتند محققا ما هر آينه گمشدهگانيم، بعضي گفتند: مراد از ضالون يعني راه را گم كردهايم و اينجا باغستان ما نيست زيرا هيچ آثاري در او نيست بعضي گفتند: مراد ضلالت در دين است که چون قصد منع حقوق فقرا داشتيم خداوند بكلي از دست ما گرفت و نابود كرد.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 26)- اما «هنگامی که (وارد باغ شدند و) آن را دیدند گفتند: حقا ما گمراهیم» (فلما راوها قالوا انا لضالون).
نکات آیه
۱ - باغداران یمنى، با مشاهده باغ خویش هیچ اثرى از آن ندیده و گمان بردند که راه راگم کرده اند. (فلمّا رأوها قالوا إنّا لضالّون) برداشت یاد شده، مبتنى بر این نکته است که در این جا معناى اصلى و لغوى «ضالّون» مراد باشد.
۲ - شگفت زدگى باغداران یمنى، هنگام مشاهده باغ خود (فلمّا رأوها قالوا إنّا لضالّون) آیه بعد (بل نحن محرومون) قرینه است بر این که این سخن، از روى شگفتى گفته شده است.
۳ - ویرانى بوستان باغداران یمنى، در شب هنگام و ناگهانى بود. (فلمّا رأوها قالوا إنّا لضالّون) برداشت یاد شده، به خاطر این نکته است که صاحبان باغ در سپیده صبح، آن را ویران دیده اند و اگر این ویرانى مربوط به روزهاى پیش بود، دست کم به وسیله دیگر باغداران با خبر مى شدند.
۴ - باغداران یمنى، به هنگام مشاهده باغ ویران شده خویش، بى درنگ به اشتباه خود پى برده و از کار محروم ساختن مستمندان پشیمان گشتند و خود را مردمى گمراه یافتند. (فلمّا رأوها قالوا إنّا لضالّون) برداشت یاد شده، مبتنى بر این نکته است که مقصود از «ضالّون» گمراهى اصطلاحى (گمراهى از راه حق و حقیقت) باشد. گفتنى است کلمه «لمّا» در اصطلاح بیانگر اقتران جواب به شرط و افاده کننده فور و بداهت است.
موضوعات مرتبط
- اصحاب الجنة: پشیمانى اصحاب الجنة ۴; تعجب اصحاب الجنة ۲; تنبه اصحاب الجنة ۴; گمراهى اصحاب الجنة۴; گمشدگى اصحاب الجنة ۱
- باغ سوخته: قصه باغ سوخته ۱، ۲، ۳، ۴; وقت ویرانى باغ سوخته ۳; ویرانى باغ سوخته۱