المجادلة ٢٢: تفاوت میان نسخهها
(افزودن سال نزول) |
(QRobot edit) |
||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
[[المجادلة ١٩ | اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطَانُ...]] (۲) | [[المجادلة ١٩ | اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطَانُ...]] (۲) | ||
</div> | </div> | ||
== نزول == | |||
«شیخ طوسى» گویند: این آیه درباره حاطب بن ابى بلتعه نازل شد. موقعى که به اهل مکه نوشته و خبر داده بود که رسول خدا صلى الله علیه و آله نابهنگام براى فتح مکه خواهد آمد. در صورتى که پیامبر این موضوع را مخفى کرده بود. وقتى که حاطب براى این کار مورد بازخواست قرار گرفت. گفت: چون اهل و خویشاوندان من در مکه بودند، بهتر دانستم که فتح مکه را به آنان خبر بدهم سپس این آیه نازل گردید.<ref> صاحب مجمع البیان افزاید که این آیه درباره عبدالله بن ابى رئیس منافقین و پسرش عبیدالله نازل شده و این پسر در نزد پیامبر بود در حالتى که پیامبر آب مى نوشید. از رسول خدا صلی الله علیه و آله خواست که مقدارى از آب را در ظرف باقى بگذارد تا پدرش از آن آب بنوشد. شاید خداوند قلب او را از اثر نوشیدن نیم خور پیامبر پاک گرداند. پیامبر ظرف آب را به عبیدالله داد او هم آن را براى پدرش برد. پدرش گفت: در این ظرف چیست؟ گفت: بقیه نوشیدنى رسول خدا صلی الله علیه و آله است. براى تو آورده ام که از آن بنوشى شاید خداوند قلب تو را پاک گرداند. پدرش از روى مسخره گفت: چرا بول مادرت را نیاوردى. پسر نزد پیامبر مراجعت کرد و از توهینى که پدرش نسبت به پیامبر نمود، اجازه خواست که او را به قتل برساند. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: نه، به او ارفاق کن و او را ببخش، چنان که سدى نقل نموده است.</ref><ref> ابن ابى حاتم در تفسیر خود از ابن شوذب روایت کند که این آیه درباره ابوعبیدة جراح نازل شده. موقعى که پدر خود را در جنگ بدر کشته بود چنان که طبرانى و حاکم در مستدرک نیز آن را نقل نموده اند و ابن المنذر در تفسیر خود از ابن جریح نقل کند که ابوقحافه پدر ابوبکر به رسول خدا صلی الله علیه و آله دشنام داده بود. ابوبکر لطمه شدیدى به صورت او زد و او را انداخت. جریان قضیه به گوش رسول خدا صلی الله علیه و آله رسید. به ابوبکر فرمود: آیا پدرت را زده اى؟ در جواب گفت: یا رسول اللّه اگر شمشیر میداشتم با شمشیر او را میزدم سپس این آیه نازل گردید.</ref><ref> تفصیل این قضیه در آیه اول سوره ممتحنه است.</ref> | |||
== تفسیر == | == تفسیر == | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۲۵#link222 | آيات ۱۴ - ۲۲، سوره مجادله]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۲۵#link222 | آيات ۱۴ - ۲۲، سوره مجادله]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۲۵#link223 | بيان وصف و حال منافقان : تولى يهود: سوگند دروغ ياد كردن و....]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۲۵#link223 | بيان وصف و حال منافقان : تولى يهود: سوگند دروغ ياد كردن و....]] | ||
خط ۴۱: | خط ۴۶: | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۲۶#link229 | مراد از روحى كه خداوند مؤ من را بوسيله آن تاءييد مى كند]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۲۶#link229 | مراد از روحى كه خداوند مؤ من را بوسيله آن تاءييد مى كند]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۳_بخش۲۲#link203 | آيه ۲۰-۲۲]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۲۳_بخش۲۲#link203 | آيه ۲۰-۲۲]] | ||
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۳_بخش۲۲#link204 | آيه و ترجمه]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۲۳_بخش۲۲#link204 | آيه و ترجمه]] | ||
خط ۴۸: | خط ۵۵: | ||
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۳_بخش۲۲#link207 | ۱ - نشانه اصلى حزب الله و حزب شيطان]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۲۳_بخش۲۲#link207 | ۱ - نشانه اصلى حزب الله و حزب شيطان]] | ||
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۳_بخش۲۲#link208 | ۲ - پاداش ((حب فى الله )) و ((بغض فى الله ))]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۲۳_بخش۲۲#link208 | ۲ - پاداش ((حب فى الله )) و ((بغض فى الله ))]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ كانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُولئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ يُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُولئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ «22» | |||
هيچ قومى را نمىيابى كه به خدا و قيامت مؤمن باشند و (در همان حال) با كسى كه در برابر خدا و رسولش موضع گرفته است، مهرورزى كنند، حتّى اگر پدران يا پسران يا برادران يا خويشانشان باشند. آنها كسانى هستند كه خداوند، ايمان را در دلهايشان ثابت فرموده و با روحى از جانب خويش آنان را تأييد نموده است و آنان را در باغهايى كه نهرها از پاى (درختان) آنها جارى است، وارد مىكند در حالى كه در آنجا جاودانه هستند، خداوند از آنان راضى است و آنان نيز از او راضى هستند. آنان حزب خدا هستند، آگاه باشيد كه تنها حزب خدا پيروز و رستگارند. | |||
===نکته ها=== | |||
مقام رضا، بالاتر از مقام تسليم است، يعنى بنده نه فقط تسليم مقدّرات الهى و امر و نهى اوست، بلكه در دل نيز به آن راضى است و از سر رضايت آن را مىپذيرد. | |||
---- | |||
«1». فصلت، 30. | |||
«2». آل عمران، 139. | |||
«3». آل عمران، 152. | |||
جلد 9 - صفحه 527 | |||
ايمان با كفر سازگار نيست. به نوح دربارهى فرزندش گفته مىشود: «إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ» «1» هنگامى كه براى ابراهيم ثابت شد عموى او منحرف است، از او برائت جست. | |||
«فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ» «2» حتّى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله از استغفار براى مشركان منع مىشود. «ما كانَ لِلنَّبِيِّ وَ الَّذِينَ آمَنُوا أَنْ يَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِكِينَ وَ لَوْ كانُوا أُولِي قُرْبى مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحابُ الْجَحِيمِ» «3» | |||
تولّى و تبرّى | |||
در سوره مجادله بارها سخن از تولّى و تبرّى مطرح شده است كه بيانگر اهميّت دوستى با دوستان خدا و دشمنى با دشمنان خداست: | |||
«تَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ»، لا تَجِدُ ... يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ | |||
امام رضا عليه السلام فرمود: «كمال الدين ولايتنا و البرائة من عدونا» كمال دين، در پذيرش ولايت ما و دورى از دشمنان ماست. | |||
به امام صادق عليه السلام گفتند: فلانى به شما محبت مىورزد ولى نسبت به برائت از دشمنان شما ضعيف عمل مىكند. حضرت فرمودند: دروغ مىگويد كسى كه ادّعاى محبت ما را دارد و از دشمن ما دورى نجسته است. «4» | |||
امام صادق عليه السلام فرمود: «اوحى الله الى نبى من انبيائه قل للمؤمنين لا تلبسوا لباس اعدايى و لا تطعموا مطاعم اعدايى و لا تسلكوا مسالك اعدايى فتكونوا اعدايى كما هم اعدايى» «5» خداوند متعال به پيامبرى از پيامبرانش وحى فرمود كه به مؤمنان بگو: مانند دشمنان من لباس نپوشند و مانند دشمنان من غذا نخورند و در چگونگى زندگى و رفتار، مانند دشمنان من نباشند، چرا كه در اين صورت دشمنان من محسوب مىشوند. هم چنانكه آنان دشمنان من هستند. | |||
در حديث آمده است: «هل الدين الا الحب و البغض» «6» آيا دين، جز حبّ و بغض است؟ | |||
---- | |||
«1». هود، 46. | |||
«2». توبه 114. | |||
«3». توبه، 113. | |||
«4». بحار، ج 27، ص 58. | |||
«5». وسائل، ج 3، ص 279. | |||
«6». بحار، ج 65، ص 63. | |||
جلد 9 - صفحه 528 | |||
انواع تأييدهاى الهى در قرآن: | |||
تأييد با فرشته خود جبرئيل. «أَيَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ» «1» | |||
تأييد ويژه الهى. «وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ» | |||
تأييد با يارى مؤمنان. «أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنِينَ» «2» | |||
تأييد با لشكريان ناپيداى الهى. «أَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْها» «3» | |||
قرآن در چند مورد عبارت «رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ» را به كار برده است: | |||
1. در مورد راستگويان راستكردار: يَوْمُ يَنْفَعُ الصَّادِقِينَ صِدْقُهُمْ ... رَضِيَ اللَّهُ ... «4» | |||
2. در مورد پيشگامان و پيشتازان: وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ ... رَضِيَ اللَّهُ ... «5» | |||
3. در مورد مؤمنان واقعى: كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ ... رَضِيَ اللَّهُ ... | |||
موضعگيرى در برابر خدا و رسول آن قدر زشت و ناپسند است كه چهار بار در قرآن مطرح شده و هر بار با تهديد و غضب الهى همراه بوده است. از جمله در همين سوره آيات 5، 20 و 22 كه به صورتهاى مختلفى تهديد در پى داشته است مانند: | |||
سرنگون شدن. «كُبِتُوا» | |||
خوار شدن. «فِي الْأَذَلِّينَ» | |||
مورد بى مهرى قرار گرفتن. لا تَجِدُ قَوْماً ... يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ ... | |||
و دخول در آتش و جاودانگى در جهنّم. مَنْ يُحادِدِ اللَّهَ ... لَهُ نارَ ... خالِداً ... «6» | |||
===پیام ها=== | |||
1- يك دل، دو دوستى بر نمىدارد. دوستى خداوند با دوستى دشمنان دين خدا قابل جمع نيست. لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ ... يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ (در آيهاى ديگر داريم: «ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ» «7» خداوند در سينه انسان دو دل | |||
---- | |||
«1». مائده، 110. | |||
«2». انفال، 62. | |||
«3». توبه، 40. | |||
«4». مائده، 119. | |||
«5». توبه، 100. | |||
«6». توبه، 63. | |||
«7». احزاب، 4. | |||
جلد 9 - صفحه 529 | |||
قرار نداده است.) | |||
2- عيبها را از ريشه برطرف كنيد. مودت دشمنان خدا انسان را به گرايشهاى فكرى، عملى و اخلاقى به سوى آنان وادار مىكند، لذا بايد ريشهى آن را خشكاند. لا تَجِدُ ... يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ | |||
3- در اسلام، روابط و علاقهها بايد در شعاع رضاى خداوند باشد. «لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ» | |||
4- روابط خانوادگى و خويشاوندى نيز خط قرمز و مرز دارند. وَ لَوْ كانُوا آباءَهُمْ ... | |||
5- خداوند به خاطر قطع رابطه با چهار گروه از خويشان اگر معاند باشند، (پدر، پسر، برادر و فاميل)، چهار نمونه از لطف خود را بيان كرده است: ايمان، امداد، بهشت و رضوان. «الْإِيمانَ، أَيَّدَهُمْ، جَنَّاتٍ، رَضِيَ اللَّهُ» | |||
6- ارزش ايمان به ثبات آن است وگرنه ايمانهاى مقطعى، موسمى و عاريهاى «1» بسيار است. «كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ» | |||
7- اول ايمان پايدار، بعد امداد و دريافت. كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ ... أَيَّدَهُمْ ... | |||
8- دين تنها يك رابطه قلبى و فردى ميان انسان و خدا نيست، بلكه تعيين كننده روابط اجتماعى است. لَوْ كانُوا آباءَهُمْ ... | |||
9- پاداشها منحصر به آخرت نيست، بلكه تثبيت ايمان و امداد الهى، از پاداشهاى الهى در همين دنياست. كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ ... أَيَّدَهُمْ | |||
10- حزب اللّه، با دشمن خدا دوست نمىشود. لا تَجِدُ قَوْماً ... يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ ... | |||
أُولئِكَ حِزْبُ اللَّهِ | |||
11- حزب اللّه، نژاد و زبان و منطقه خاص ندارد، بلكه هر مؤمن مقاوم و استوار، جزو حزب اللّه است. لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ ... يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ ... أُولئِكَ حِزْبُ اللَّهِ | |||
---- | |||
«1». انعام، 98. | |||
جلد 9 - صفحه 530 | |||
12- پيروزى و غلبهاى ارزش دارد كه همراه با رستگارى و رسيدن به هدف باشد. | |||
در جاى ديگر مىفرمايد: «ألا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ» «1» و در اينجا مىفرمايد: | |||
«أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» | |||
13- تداوم نعمت، خود يكى از نعمتهاى بهشتى است. «خالِدِينَ فِيها» | |||
14- اين كه ما از خدا راضى باشيم يك طرف قضيه است، مهم رضايت خدا از ماست. «رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ» | |||
15- در قيامت نعمتها دو گونه است: مادّى جَنَّاتٍ ... و معنوى. رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ ... (چنانكه در جاى ديگر مىفرمايد: «وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَرُ» «2») | |||
«والحمدللّه ربّ العالمين» | |||
---- | |||
«1» مائده 56 | |||
«2» توبه 72. | |||
جلد 9 - صفحه 533 | |||
سوره حشر | |||
اين سوره بيست و چهار آيه دارد و در مدينه نازل شده است. | |||
به مناسبت كلمهى «حَشر» كه در آيه دوم آمده، آن را «حشر» نامگذارى كردهاند. البتّه مراد از آن، حشر در قيامت نيست، بلكه اجتماع مردم براى كوچ كردن است. | |||
آغاز و انجام اين سوره درباره تسبيح همه موجودات هستى براى خداوند است و محتواى آن بيشتر درباره همكارى منافقان با يهوديان مدينه براى توطئه عليه مسلمانان است كه قرآن مىفرمايد: نقشههاى آنان به جايى نمىرسد و جز خوارى و شكست، چيزى براى آنها به دنبال ندارد. | |||
جلد 9 - صفحه 534 | |||
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ | |||
به نام خداوند بخشنده مهربان. | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ كانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُولئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ يُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُولئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ «22» | |||
شأن نزول: روزى عبيد اللّه بن عبد اللّه سلول خدمت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آمد و حضرت آب نوشيد، بقيه آن ماند، گفت: يا رسول اللّه اذن فرما بقيه آب را به پدرم دهم تا بخورد و به بركت و ميمنت آن، دلش از شرك پاك شود. | |||
حضرت فرمود: چنين باشد. آب را نزد پدر برد، پرسيد: چيست؟ عبد اللّه گفت: | |||
سؤر (باقيمانده) رسول خدا باشد، آن را بياشام تا دلت از شرك و نفاق پاك شود. گفت: چرا بول مادرت نياوردى؟ عبد اللّه برگشت خدمت پيغمبر، صورت حال بازگفت، عرض كرد: اجازه فرما گردنش بزنم. حضرت فرمود: با او رفق و مدارا كن؛ آيه شريفه نازل شد: «1» لا تَجِدُ قَوْماً: نشايد كه بيابى، يعنى بايد چنين تصور كنى كه محال و ممتنع است كه بيابى گروهى را كه، يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ: ايمان آورند به خدا، وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ: و روز قيامت، يُوادُّونَ: مودت ورزند و دوستى كنند، مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ: كسانى را كه خلاف كنند با خدا و رسول او. مراد آنست كه هرگز | |||
---- | |||
«1» منهج الصادقين، جلد 9، صفحه 218. | |||
جلد 13 - صفحه 83 | |||
مؤمنان، كافران و منافقان و ساير مخالفان دين را دوست ندارند و مودت و دوستى با آنها ننمايند. وَ لَوْ كانُوا آباءَهُمْ: و اگرچه باشند آن مخالفان خدا و رسول، پدرانشان، مانند ابن عبد اللّه سلول كه در صدد قتل پدر خود بود. أَوْ أَبْناءَهُمْ: | |||
يا آن مخالف، پسران ايشان باشد، مانند روزبه كه پسر خود عبد الرحمن، او را به مبارزت طلبيد و حضرت نگذاشت به حرب پسر رود. أَوْ إِخْوانَهُمْ: يا برادران ايشان، چون مصعب عمير كه برادر خود «عبيد» را روز احد به قتل رسانيد. | |||
أَوْ عَشِيرَتَهُمْ: يا خويشان ايشان باشد و اگرچه اقربا باشند مانند حضرت امير المؤمنين عليه السّلام و حمزه كه اقرباى خود را مثل عتبه و شيبه در جنگ بدر كشتند، أُولئِكَ كَتَبَ: آن گروه كه با دشمنان خدا دوستى نكنند، نوشته است خدا، يعنى ثابت گردانيده، فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ: در دلهاى ايشان ايمان را به وسيله الطاف خود، يا جمع كرده ايمان را با لوازم آن از اخلاص و استقامت. يا مراد به كتابت، علامت ايمان است تا ملائكه به سبب آن، گواهى دهند بر ايمان ايشان، چنانچه منافقان را علامتى ثبت نموده تا ملائكه به سبب آن، علم به نفاق آنها حاصل كنند و شهادت دهند. وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ: | |||
و تقويت نموده و قوت داده ايشان را به چيزى كه دل ايشان زنده شود از رحمت خود كه سبب حيات قلب است. | |||
در كافى- از صادقين عليهما السّلام مروى است كه: مراد ايمان است. | |||
و از حضرت صادق عليه السّلام مروى است كه فرمود: ما من مؤمن الّا و لقلبه اذنان فى جوفه: اذن ينفث فيها الوسواس [الخناس] و اذن ينفث فيها الملك، فيؤيّد اللّه المؤمن بالملك فذلك قوله: و ايّدهم بروح منه: «1» هيچ مؤمنى نيست مگر آنكه در قلب او دو گوش است در جوف او، گوشى مىدمد در او ملك، و گوشى مىدمد در او شيطان. پس تأييد فرمايد خدا مؤمن را به ملك، اينست تأييد مؤمنين به روحى از نزد خود. | |||
---- | |||
«1» اصول كافى، جلد 3، صفحات 368 و 369. | |||
جلد 13 - صفحه 84 | |||
و از حضرت كاظم عليه السّلام مروى است كه: انّ اللّه تبارك و تعالى ايّد المؤمن بروح منه تحضره فى كلّ وقت يحسن فيه و يتّقى، و تغيب عنه فى كلّ وقت يذنب فيه و يعتدى، فهى معه تهتزّ سرورا عند احسانه و تسيخ فى الثّرى عند اسائته. | |||
فتعاهدوا عباد اللّه نعمه باصلاح انفسكم تزدادوا يقينا و تربحوا نفيسا ثمينا، رحم اللّه امرء همّ بخير فعمله او همّ بشرّ فارتدع عنه: «1» بدرستى كه خداى تعالى تأييد فرمايد مؤمن را به روحى از جانب خود، حاضر گرداند او را در هر وقت كه احسان و نيكوئى نمايد و تقوى در پيش گيرد، و غايب گرداند از او در هر وقت كه معصيت نمايد و تعدّى كند. پس آن روح با او است، اهتراز كند به حالت سرور نزد احسان او، و به دل زمين فرو رود نزد گناه كردن او؛ پس تعاهد كنيد بندگان خدا نعم او را به اصلاح نفوس خود، تا زياد كنيد يقين را، و ربح نمائيد نفيس پرقيمت خدا؛ رحمت كند خدا شخصى را كه قصد خير كند، پس عمل نمايد و يا قصد شر نمايد پس منع شود از آن. | |||
وَ يُدْخِلُهُمْ: و داخل فرمايد ايشان را در روز حشر، جَنَّاتٍ تَجْرِي: در بوستانهائى كه جارى است، مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ: از زير درختان آنها نهرهاى آب و شير و خمر و عسل، خالِدِينَ فِيها: در حالتى كه مخلد و جاويد باشند در آن، رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ: خشنود باشد خداى تعالى از ايشان و اعمال آنها را پسندد، وَ رَضُوا عَنْهُ: و خشنود شوند ايشان از خدا به كرامتى كه وعده كرده ايشان را در آخرت، أُولئِكَ حِزْبُ اللَّهِ: آن گروه، لشكر خدا و ناصر دين اويند، أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ: آگاه باشيد اى بندگان خدا بدرستى كه سپاه خدا، هُمُ الْمُفْلِحُونَ: ايشانند رستگاران در دين و دنيا و آخرت. | |||
ثعلبى نقل نموده حضرت داود عليه السّلام در مناجات گفت: بار خدايا، حزب تو كيستند؟ خطاب آمد: الغاضّة ابصارهم و السّليمة ايديهم و النّقيّة قلوبهم اولئك حزبى و حول عرشى: «2» كسانى كه چشم از محارم فرو بسته و دست از آزار | |||
---- | |||
«1» مدرك ياد شده، صفحه 369. | |||
«2» منهج الصادقين، جلد 9، صفحه 219. | |||
جلد 13 - صفحه 85 | |||
خلق و گرفتن حرام كوتاه كرده، و دل خود را از ما سوى بازداشته، از جمله حزب من و اطراف عرش من باشند. | |||
تنبيه: آيه شريفه تهديد عظيمى است نسبت به كسانى كه مودت و دوستى نمايند با مخالفين خدا و رسول، و نهى اكيدى است در احتراز از معاشرت و مجالست به مرتبهاى كه نازل منزله امتناع فرموده به كلمه «لا تجد»، كه لازمه آن آنكه ممتنع و محال است كه بيابى مؤمنين را كه دوستى كنند با مخالفين خدا و رسول، اگرچه پدرانشان باشند، يا پسران ايشان، يا برادران، يا اقوام و اقرباى ايشان باشند؛ و روح ايمانى آنها به اندازهاى قوت دارد كه در مقام فرمانبردارى الهى، به كلى صرف نظر از حسب و نسب نمايند. و چون آيات قرآنى عبرت به عموم لفظ است نه خصوص سبب، بنابراين حكم آيه شريفه عام است نسبت به تمام مكلفين در هر عصر و زمان تا قيام قيامت. و احاديث بسيار وارد شده از جمله: | |||
1- كتاب صفات الشيعه- از حضرت امير المؤمنين عليه السّلام قال: | |||
مجالسة الاشرار تورث سوء الظّنّ بالاخيار، و مجالسة الاخيار تلحق الاشرار بالاخيار، و مجالسة الابرار للفجّار تلحق الابرار بالفجّار، فمن اشتبه عليكم امره و لم يعرفوا دينه فانظروا الى خلطائه، فان كانوا اهل دين اللّه فهو على دين اللّه، و ان كانوا على غير دين اللّه فلا حظّ له من دين اللّه. انّ رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كان يقول: من كان يؤمن باللّه و اليوم الآخر فلا يواخينّ؟؟؟ كافرا و لا يخالطنّ فاجرا، و من آخى كافرا او خالط فاجرا كان كافرا فاجرا. «1» مجالست كردن با بدان، موجب گمان بد است به نيكان. و مجالست با نيكان، ملحق سازد بدان را به نيكان. و همنشينى نيكان با معصيت كاران، ملحق سازد ابرار را به فجّار. پس هر كه مشتبه شود امر او و ندانيد دين او را، نگاه كنيد به همنشينان او، پس اگر بودند اهل دين خدا، او هم بر دين خدا | |||
---- | |||
«1» بحار الانوار، جلد 74، صفحه 197، حديث 31. | |||
جلد 13 - صفحه 86 | |||
باشد، و اگر باشند بر غير دين خدا، پس نصيبى نيست براى او از دين خدا. | |||
بدرستى كه پيغمبر خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود: هر كه ايمان دارد به خدا و روز قيامت، پس مواخات ننمايد با كافر، و مخالطه نكند با فاجر؛ و هر كه مواخات كند كافرى را يا مخالطه نمايد فاجرى را، باشد كافر فاجر. | |||
جلد 13 - صفحه 87 | |||
سوره پنجاه و نهم (الحشر) | |||
سورة الحشر: اين سوره مباركه در مدينه طيبه نازل شده است. | |||
عدد آيات: بيست و چهار آيه است. | |||
عدد كلمات: چهارصد و هفتاد و سه. | |||
عدد حروف: يك هزار و نهصد و نود و نه است. | |||
ثواب تلاوت: ثواب الاعمال- ابن بابويه- از حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مروى است: هر كه قرائت كند سوره حشر را، باقى نماند بهشت و نه جهنم و نه عرش و نه كرسى و نه حجابى و نه آسمان هفتگانه و زمين هفتگانه و هوا و باد و مرغ و درخت و كوه و جنبنده و آفتاب و ماه و ملائكه، مگر طلب رحمت نمايند براى او، و طلب آمرزش كنند براى او، و اگر بميرد روز يا شب، مرده است شهيد. «1» تذكره: البته فضل و رحمت الهى، لا يتناهى است كه به حد وصف در نيايد، لكن ثواب خاصه منوط است به عمل نمودن به مفاهيم آيات شريفه، و الا صرف قرائت فقط بدون عمل، هر آينه اغراء به جهل و از صاحب شريعت ممنوع است. | |||
---- | |||
«1» نور الثقلين، جلد 5، صفحه 271. | |||
جلد 13 - صفحه 88 | |||
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
اتَّخَذُوا أَيْمانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ فَلَهُمْ عَذابٌ مُهِينٌ «16» لَنْ تُغْنِيَ عَنْهُمْ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ «17» يَوْمَ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِيعاً فَيَحْلِفُونَ لَهُ كَما يَحْلِفُونَ لَكُمْ وَ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَلى شَيْءٍ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْكاذِبُونَ «18» اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطانُ فَأَنْساهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ أُولئِكَ حِزْبُ الشَّيْطانِ أَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطانِ هُمُ الْخاسِرُونَ «19» إِنَّ الَّذِينَ يُحَادُّونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِكَ فِي الْأَذَلِّينَ «20» | |||
كَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَ رُسُلِي إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ «21» لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ كانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُولئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ يُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُولئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ «22» | |||
ترجمه | |||
قرار دادند سوگندهاشان را سپرى پس باز داشتند از راه خدا پس براى آنها عذابى است خوار كننده | |||
هرگز دفع نميكند از آنها مالهاشان و نه فرزندانشان از جانب خدا چيزى را آن گروه اهل آتشند آنها در آن جاودانيانند | |||
---- | |||
جلد 5 صفحه 167 | |||
روز كه برمىانگيزاند آنها را خدا همگى پس سوگند ميخورند براى او همچنانكه سوگند ميخورند براى شما و ميپندارند كه آنها قادرند بر امرى آگاه باشيد كه همانا آنها دروغگويانند | |||
استيلا يافت شيطان بر آنها پس از يادشان برد ذكر خدا را آن گروه ياران شيطانند آگاه باشيد كه همانا ياران شيطان زيانكارانند | |||
همانا آنانكه مخالفت ميكنند با خدا و پيغمبرش آن گروه داخل در زمره ذليلترانند | |||
نوشت خدا كه هر آينه غلبه خواهم كرد البته من و پيغمبرانم همانا خدا نيرومند و غالب است | |||
نمىيابى گروهى را كه ايمان ميآورند بخدا و روز بازپسين كه دوستى كنند با كسانيكه مخالفت نمودند با خدا و پيغمبرش و اگر چه باشند پدرانشان يا پسرانشان يا برادرانشان يا خويشاوندانشان آن گروه نوشت خدا در دلهاشان ايمان را و تقويت نمود ايشان را بروح و روانى از جانب خود و داخل ميگرداند ايشانرا در بهشتهائى كه جارى است در زمين آنها نهرها جاودانيانند در آنها خوشنود شد خدا از ايشان و خشنود شدند از او آنگروه لشگر خدايند آگاه باشيد همانا لشگر خدا آنان رستگارانند. | |||
تفسير | |||
اهل نفاق كه در آيات سابقه شمهاى از احوال آنها ذكر شد كه از آن جمله قسم دروغ خوردنشان بود خداوند جهت آنرا بيان فرموده كه براى آن بود كه جان و مالشان محفوظ از تعرّض مسلمانان باشد و تشبيه فرموده قسمهاى آنان را بسپر بلائيكه براى خودشان اتّخاذ نمودند در وقايه بودن از ضرر و باز ميداشتند بوساوس و حيل مردم را از پيمودن راه حق در خلال اين امنيّت جانى و مالى پس براى آنها است عذابى خوار كننده در دنيا يا آخرت و نبايد تصوّر نمايند كه اموال و اولاد آنها بدردشان ميخورد كه بتوانند بكمك آنها چيزى از عذاب خدا را از خودشان دفع نمايند و آنها اهل آتش جهنمند و مخلّد در آن خواهند بود در روز قيامت هم كه خدا تمام آنها را زنده و محشور ميفرمايد براى خدا هم اين قسم دروغ را ياد مينمايند كه ما در دنيا مؤمن مخلص بوديم و با كفار رابطه نداشتيم چون نفاق و دروغگوئى طورى و بقدرى مرتكز در نفوس آنها شده بود كه تصوّر ميكردند با خدا هم ميشود نفاق كرد و آنجا هم ميتوان قسم دروغ خورد و | |||
---- | |||
جلد 5 صفحه 168 | |||
گمان ميكردند كه قادر بر اخفاء چيزى از سرائرشان هستند و ميتوانند بقسم دروغ جلب نفع يا دفع ضررى از خود نمايند دروغگوئى آنها بنهايت درجه رسيده چون با خدا هم كه عالم السرّ و الخفيّات است دروغ ميگويند شيطان بر آنها مستولى شده و ياد خدا را از دل آنها برده آنها از اتباع شيطانند و اتباع آن ملعون در دنيا محروم از خير و در آخرت زيانكارانند بدادن بهشت و گرفتن جهنم و قمى ره در ذيل آيه اخيره از آيات سابقه نقل فرموده كه نازل شد در باره دومى چون مرور فرمود بر او پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم با آنكه او نشسته بود نزد يكنفر از يهود و مينوشت خبر آن حضرت را پس آمد او خدمت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم حضرت فرمود ديدم تو را براى يهود كتابت ميكردى با آنكه خدا از آن نهى فرموده پس عرض كرد نوشتم براى او آنچه را در تورية است از صفت تو و شروع نمود بخواندن آن براى آن حضرت با آنكه او غضبناك بود پس يك نفر از انصار باو گفت واى بر تو نميبينى غضب پيغمبر را بر خود پس گفت پناه ميبرم بخدا از غضب خدا و غضب پيغمبرش همانا من نوشتم آنرا چون يافتم در تورية خبر تو را پس پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم باو فرمود اى فلان اگر موسى بن عمران در ميان آنها حاضر بود پس ميآمدى تو نزد آنها با اعراض از حكمى كه من از جانب خدا آوردم كافر بودى و آن قول خداوند اتّخذوا أيمانهم جنّة است يعنى گرفتند ايمانشان را حجاب بين خودشان و كفار و ايمان آنها اقرار بزبان بود از ترس شمشير و رفع جزيه و قول خداوند يوم يبعثهم اللّه جميعا فيحلفون له كما يحلفون لكم مراد غصبكنندگان حق آل محمدند كه خداوند روز قيامت آنها را جمع ميفرمايد پس قسم ياد ميكنند براى خدا كه آنها كارى نكردند چنانچه قسم خوردند براى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در دنيا كه ما كارى نكرديم با آنكه اهتمام نموده بودند بقتل پيغمبر و قسم خورده بودند كه نگذارند بعد از آن حضرت امارت و اختياردارى به بنى هاشم برسد و بجاى أيمانهم در اتّخذوا أيمانهم بفتح همزه ايمانهم بكسر آن نيز قرائت شده و اين روايت مؤيّد آن قرائت است و اختصاص نزول آيات در باره دوّمى و ساير غصبكنندگان حق آل اطهار ظاهرا براى رياست دومى و همكارانش بر اهل نفاق باشد و در مجمع | |||
---- | |||
جلد 5 صفحه 169 | |||
نقل نموده كه مسلمانان وقتى ديدند فتوحات متواليه خودشان را در بلاد عربستان گفتند ما روم و ايران را هم فتح ميكنيم پس منافقين گفتند شما گمان ميكنيد روم و ايران هم مانند بعضى بلاد عربستان است كه شما فتح كرديد پس نازل شد همانا آن كسانيكه مخالفت و معاندت مينمايند با خدا و پيغمبرش از جمله خوارترين خلق خدا خواهند بود و خداوند در لوح محفوظ ثبت فرموده كه خود و پيغمبرانش غالب باشند در حجّت هميشه و غالب شوند در آخر كار بر اعداء بفتح و ظفر چون خداوند قوى است و ميتواند دوستان خود را بر دشمنان غالب فرمايد و عزيز است يعنى كسى بر او غالب نخواهد شد و در خاتمه منحصر فرموده اهل ايمان را بكسانيكه با دشمنان خدا و پيغمبر دوستى نداشته باشند اگر چه آنها از نزديكترين ارحام و اقوام ايشان باشند و تصريح فرموده است كه اين قبيل اشخاص مخلص مؤيّد بروح ايمان و اخلاص از جانب خدا هستند كه در دلهاى ايشان بامر حق ثابت و راسخ شده و داخل مينمايد آنان را در آخرت در بهشتهائى كه در زير قصور و كنار درختان آن نهرهائى از آب خوش گوارا جارى است و هميشه در آنجا خواهند بود خدا از آنها خشنود بطاعتشان و آنها از خدا خشنود بقضاء و جزاء او هستند و ايشان عساكر الهيّه ميباشند و انصار دين او كه بخير دو سراى فائز شدهاند در كافى از صادقين عليهما السلام روح از جانب خدا بايمان تفسير شده و در مجمع تأييد نموده است آنرا بقول خداوند و كذلك أوحينا اليك روحا من امرنا ما كنت تدرى ما الكتاب و لا الايمان و نيز در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه قلب مؤمن دو گوش دارد يك گوش ميدمد در آن شيطان و يك گوش ميدمد در آن ملك و خدا تأييد ميكند مؤمن را بملك و اين مراد است از قول خداوند و أيّدهم بروح منه و از بعضى از اخبار كافى در اين باب استفاده ميشود كه اين روح ايمان حاضر است نزد مؤمن در وقت اطاعت و قوى ميشود بآن و غائب ميشود در وقت معصيت و فرار ميكند از او و در بعضى بخصوص زنا تصريح شده است و ثواب قرائت اين سوره در ذيل سوره سابقه گذشت و الحمد للّه رب العالمين و صلّى اللّه على محمد و آله الطاهرين. | |||
---- | |||
جلد 5 صفحه 170 | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
لا تَجِدُ قَوماً يُؤمِنُونَ بِاللّهِ وَ اليَومِ الآخِرِ يُوادُّونَ مَن حَادَّ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَو كانُوا آباءَهُم أَو أَبناءَهُم أَو إِخوانَهُم أَو عَشِيرَتَهُم أُولئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الإِيمانَ وَ أَيَّدَهُم بِرُوحٍ مِنهُ وَ يُدخِلُهُم جَنّاتٍ تَجرِي مِن تَحتِهَا الأَنهارُ خالِدِينَ فِيها رَضِيَ اللّهُ عَنهُم وَ رَضُوا عَنهُ أُولئِكَ حِزبُ اللّهِ أَلا إِنَّ حِزبَ اللّهِ هُمُ المُفلِحُونَ «22» | |||
جلد 16 - صفحه 464 | |||
نمييابي قومي را که ايمان آوردهاند به خداي متعال و به روز باز پسين که مودّت و محبّت داشته باشند نسبت به كساني که با خدا و رسول او مخالف باشند و مخالفت كنند و لو آنها پدران آنها باشند يا فرزندان آنها يا برادران آنها يا عشيره و قبيله آنها اينکه مؤمنين را خداوند ثبت فرموده در قلوب آنها ايمان را و تأييد فرموده آنها را به روح از جانب خود و داخل ميفرمايد آنها را در بهشتهايي که جاري ميشود از تحت آنها نهرهايي هميشه در آن بهشت هستند خداي متعال از آنها راضي است و آنها هم از خدا راضي هستند اينها لشكر و حزب خدا هستند آگاه باشيد که محقّقا آنها رستگاران هستند. | |||
لا تَجِدُ قَوماً يُؤمِنُونَ بِاللّهِ وَ اليَومِ الآخِرِ يُوادُّونَ مَن حَادَّ اللّهَ وَ رَسُولَهُ ايمان با كفر ضدّ و نقيض يك ديگرند اگر ايمان داخل در قلب شد كفر زائل ميشود و اگر كفر وارد شد ايمان بر طرف ميگردد ممكن نيست با هم مجتمع گردند و هر كدام از اينکه دو آثاري دارند که ظاهر ميشود و از جمله آثار ايمان عداوت و مخالفت با كفّار و معاندين است اگر خردلي مودّت و محبّت نسبت بآنها باشد ايمان نيست. | |||
وَ لَو كانُوا آباءَهُم أَو أَبناءَهُم أَو إِخوانَهُم أَو عَشِيرَتَهُم چنانچه در حقّ ابراهيم نسبت بآزر ميفرمايد: فَلَمّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلّهِ تَبَرَّأَ مِنهُ توبه آيه 115 و در مورد فرزند نوح ميفرمايد: إِنَّهُ لَيسَ مِن أَهلِكَ هود آيه 48 و ميفرمايد: | |||
ما كانَ لِلنَّبِيِّ وَ الَّذِينَ آمَنُوا أَن يَستَغفِرُوا لِلمُشرِكِينَ وَ لَو كانُوا أُولِي قُربي مِن بَعدِ ما تَبَيَّنَ لَهُم أَنَّهُم أَصحابُ الجَحِيمِ توبه آيه 114. | |||
اولئك اينکه مؤمني که موادة نميكنند با كفار و لو خويشان آنها باشند. | |||
كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الإِيمانَ در معناي كتب در قلوب مفسرين هر كدام چيزي گفتند، و لكن آنچه بنظر ميرسد مراد رسوخ ايمان است در قلب که تعبير ميكنيم بايمان ثابت که ديگر قابل زوال نيست و ايمان مستودع نيست و ملكه شده و كتب و ثبت قريب المعني است. | |||
وَ أَيَّدَهُم بِرُوحٍ مِنهُ در معني روح هم مفسّرين اختلاف كردند که جبرئيل است يا ملك بزرگتر از جبرئيل که ميفرمايد: تَنَزَّلُ المَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ قدر آيه 4 | |||
جلد 16 - صفحه 465 | |||
4 4 ولي روح ايمان است که قلب بروح ايمان زنده ميشود و كساني که ايمان ندارند قلب آنها مرده است حيات قلب بايمان است و نور قلب بعلم است غير مؤمن مرده دل است و جاهل قلب او تاريك است. | |||
مَن عَمِلَ صالِحاً مِن ذَكَرٍ أَو أُنثي وَ هُوَ مُؤمِنٌ فَلَنُحيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً نحل آيه 99 يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا استَجِيبُوا لِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُم لِما يُحيِيكُم انفال آيه 24. | |||
و اما علم در حديث است | |||
العلم نور يقذفه اللّه في قلب من يشاء. | |||
وَ يُدخِلُهُم جَنّاتٍ تَجرِي مِن تَحتِهَا الأَنهارُ خالِدِينَ فِيها تفسيرش واضح است. | |||
رَضِيَ اللّهُ عَنهُم رضاي الهي دلالت دارد بر اينكه بقدر خردلي اينها عذاب و گرفتاري ندارند، وَ رَضُوا عَنهُ و رضاي آنها دلالت دارد که بقدر خردلي از نعم بهشت از آنها دريغ نميفرمايد از جميع انحاء عذاب مصون و بجميع انحاء فيوضات فائض و رضاي الهي فوق جميع نعم بهشتي است زيرا دارد چون اهل بهشت در آن ساكن ميشوند خطاب ميرسد که آيا چيز ديگري هم ميخواهيد عرض ميكنند ربنا رضاك. | |||
أُولئِكَ حِزبُ اللّهِ (در مقابل حزب الشيطان که فرمود: أَلا إِنَّ حِزبَ الشَّيطانِ هُمُ الخاسِرُونَ آيه 20 و در حقّ اينها ميفرمايد: | |||
أَلا إِنَّ حِزبَ اللّهِ هُمُ المُفلِحُونَ تنبيه: از اينکه آيات كاملا استفاده ميشود که ايمان انسان را داخل در حزب اللّه ميكند و عدم ايمان در حزب شيطان و رضاي الهي دائر مدار ايمان است و سخط الهي در بيايماني است مؤمن هر چه هست و هر كس هست اهل نجات است و غير مؤمن اهل عذاب. | |||
هذا آخر ما اردنا في تفسير سورة المجادلة و يتلوه انشاء اللّه بقية السّور و الحمد لوليّه و الصلاة و السّلام علي رسله و انبيائه و اوليائه و اللّعن علي اعدائه الي يوم لقائه و انا الحقير سيّد عبد الحسين المدعوّ بالطيّب. | |||
جلد 16 - صفحه 466 | |||
سوره حشر | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
] | |||
(آیه 22)- در این آیه که آخرین آیه از سوره مجادله، و از کوبندهترین آیات قرآن است، به مؤمنان هشدار میدهد که جمع میان «محبت خدا» و «محبت دشمنان خدا» در یک دل ممکن نیست، و باید از میان این دو یکی را برگزینند، اگر راستی مؤمنند باید از دوستی دشمنان خدا بپرهیزند و الا ادعای مسلمانی نکنند! میفرماید: «هیچ گروهی را که ایمان به خدا و روز قیامت دارند نمییابی که با دشمنان خدا و رسولش دوستی کنند، هر چند پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشاوندانشان باشند» (لا تجد قوما یؤمنون بالله و الیوم الآخر یوادون من حاد الله و رسوله و لو کانوا آباءهم او ابناءهم او اخوانهم او عشیرتهم). | |||
محبت پدران و فرزندان و برادران و اقوام بسیار خوب است، و نشانه زنده | |||
ج5، ص132 | |||
بودن عواطف انسانی است، اما هنگامی که این محبت رو در روی محبت خدا قرار گیرد ارزش خود را از دست میدهد. | |||
سپس به پاداشهای بزرگ این گروه که قلبشان بطور کامل در اختیار عشق خداست پرداخته، و پنج موضوع را که بعضی به صورت امداد و توفیق است، و بعضی به صورت نتیجه و سر انجام کار بیان میکند. | |||
در بیان قسمت اول و دوم میفرماید: «آنها کسانی هستند که خدا ایمان را بر صفحه دلهایشان نوشته، و با روحی از ناحیه خودش آنان را تقویت فرموده است» (اولئک کتب فی قلوبهم الایمان و ایدهم بروح منه). | |||
و در سومین مرحله میفرماید: «خداوند آنها را در باغهائی از بهشت داخل میکند که نهرها از زیر (درختانش) جاری است، جاودانه در آن میمانند» (و یدخلهم جنات تجری من تحتها الانهار خالدین فیها). | |||
و در چهارمین مرحله میافزاید: «خداوند از آنها خشنود است و آنها نیز از خداوند خشنودند» (رضی الله عنهم و رضوا عنه). | |||
در برابر مواهب مادّی قیامت و جنات و حور و قصور این بزرگترین پاداش روحانی است که به این گروه از مؤمنان داده میشود. | |||
احساس رضایت مولا و معبودشان که آنها را پذیرفته، لذتبخشترین احساسی است که به آنها دست میدهد، و نتیجهاش خشنودی کامل آنها از خداست. | |||
و در آخرین مرحله به صورت یک اعلام عمومی- که حاکی از نعمت و موهبت دیگری است- میفرماید: «آنها حزب اللّهاند، بدانید حزب اللّه پیروزان و رستگارانند» (اولئک حزب الله الا ان حزب الله هم المفلحون). | |||
نه تنها پیروزی در سرای دیگر و نیل به انواع نعمتهای مادی و معنوی در قیامت، بلکه همان گونه که در آیات قبل آمد در این دنیا نیز به لطف الهی بر دشمنان پیروزند، و در پایان جهان نیز حکومت حق و عدالت در دست آنهاست. | |||
«پایان سوره مجادله» | |||
ج5، ص133 | |||
سوره حشر [59] | |||
اشاره | |||
این سوره در «مدینه» نازل شده و دارای 24 آیه است | |||
محتوای سوره:] | |||
این سوره- که بیشتر ناظر به داستان مبارزه مسلمانان با جمعی از یهود به نام «یهود بنی نضیر» است- از سورههای مهم و بیدارگر و تکان دهنده قرآن مجید است، و تناسب بسیار نزدیکی با آخرین آیات سوره قبل دارد که وعده پیروزی در آن به «حزب اللّه» داده شده است. | |||
محتوای این سوره را میتوان در شش بخش خلاصه کرد: | |||
در بخش اول که تنها یک آیه است سخن از تسبیح و تنزیه عمومی موجودات در برابر خداوند عظیم و حکیم است. | |||
در بخش دوم که از آیه 2 تا 10 میباشد ماجرای درگیری مسلمانان را با یهود پیمان شکن مدینه بازگو میکند. | |||
در بخش سوم که از آیه 11 تا 17 را تشکیل میدهد داستان منافقان مدینه آمده است که با یهود در این برنامه همکاری نزدیک داشتند. | |||
بخش چهارم مشتمل بر یک سلسله اندرزها و نصایح کلی نسبت به عموم مسلمانان است. | |||
بخش پنجم که فقط یک آیه است، توصیف بلیغی است از قرآن. | |||
و بالاخره در بخش ششم قسمت مهمی از اوصاف جمال و جلال خدا و اسماء حسنای او را بر میشمرد که به انسان در طریق معرفة اللّه کمک شایان میکند. | |||
ج5، ص134 | |||
ضمنا نام این سوره از آیه دوم آن گرفته شده که سخن از «حشر» یعنی اجتماع یهود برای کوچ کردن از مدینه، و یا حشر مسلمین برای بیرون راندن آنها به میان آمده است. | |||
و بالاخره این سوره نیز یکی از سورههای «مسبّحات» است، که با تسبیح خداوند شروع شده، و اتفاقا پایان آن نیز با تسبیح الهی است. | |||
فضیلت تلاوت سوره:] | |||
در حدیثی از پیغمبر گرامی صلّی اللّه علیه و آله میخوانیم: «هر کس سوره حشر را بخواند تمام بهشت و دوزخ و عرش و کرسی و حجاب و آسمانها و زمینهای هفتگانه و حشرات و بادها و پرندگان و درختان و جنبندگان و خورشید و ماه و فرشتگان همگی بر او رحمت میفرستند، و برای او استغفار میکنند، و اگر در آن روز یا در آن شب بمیرد شهید مرده است». | |||
بدون شک اینها همه آثار اندیشه در محتوای سوره است که از قرائت آن ناشی میشود و در زندگی انسان پرتو افکن میگردد. | |||
بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||
نسخهٔ ۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۶:۴۸
ترجمه
المجادلة ٢١ | آیه ٢٢ | المجادلة ٢٣ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«کَتَبَ»: نگاشته است و رقم زده است. مراد مستقر کردن و جایگزین نمودن است. «أَیَّدَ»: یاری داد. تقویت کرد (نگا: بقره / و مائده / انفال / و ). «رُوحٍ»: نفخه. نیروی معنوی الهی، از قبیل: آرامش درون، نور بصیرت (نگا: فتح / .
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
وَ مَنْ يَتَوَلَ اللَّهَ وَ... (۳) يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ... (۴) لاَ يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ... (۲) قُلْ إِنْ کَانَ آبَاؤُکُمْ وَ... (۹)
نزول
«شیخ طوسى» گویند: این آیه درباره حاطب بن ابى بلتعه نازل شد. موقعى که به اهل مکه نوشته و خبر داده بود که رسول خدا صلى الله علیه و آله نابهنگام براى فتح مکه خواهد آمد. در صورتى که پیامبر این موضوع را مخفى کرده بود. وقتى که حاطب براى این کار مورد بازخواست قرار گرفت. گفت: چون اهل و خویشاوندان من در مکه بودند، بهتر دانستم که فتح مکه را به آنان خبر بدهم سپس این آیه نازل گردید.[۱][۲][۳]
تفسیر
- آيات ۱۴ - ۲۲، سوره مجادله
- بيان وصف و حال منافقان : تولى يهود: سوگند دروغ ياد كردن و....
- جنبه هاى مختلف غلبه خدا و رسولان او (كتب الله لاءغلبن انا و رسلى )
- هرگز دوستى با دشمنان خدا و رسول (صلى الله عليه و آله و سلم ) با داشتن ايمانقابل جمع نيست
- مراد از تاءييد مؤ منين به روحى از او
- و بيان اينكه مؤ منان علاوه بر حيات طبيعى از حيات طيبه برخوردارند
- رواياتى درباره نزول آيه : ((كتب الله لاءغلبن انا و رسلى )) حب و بغض فى الله ، وروح ايمان
- مراد از روحى كه خداوند مؤ من را بوسيله آن تاءييد مى كند
تفسیر نور (محسن قرائتی)
لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ كانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُولئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ يُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُولئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ «22»
هيچ قومى را نمىيابى كه به خدا و قيامت مؤمن باشند و (در همان حال) با كسى كه در برابر خدا و رسولش موضع گرفته است، مهرورزى كنند، حتّى اگر پدران يا پسران يا برادران يا خويشانشان باشند. آنها كسانى هستند كه خداوند، ايمان را در دلهايشان ثابت فرموده و با روحى از جانب خويش آنان را تأييد نموده است و آنان را در باغهايى كه نهرها از پاى (درختان) آنها جارى است، وارد مىكند در حالى كه در آنجا جاودانه هستند، خداوند از آنان راضى است و آنان نيز از او راضى هستند. آنان حزب خدا هستند، آگاه باشيد كه تنها حزب خدا پيروز و رستگارند.
نکته ها
مقام رضا، بالاتر از مقام تسليم است، يعنى بنده نه فقط تسليم مقدّرات الهى و امر و نهى اوست، بلكه در دل نيز به آن راضى است و از سر رضايت آن را مىپذيرد.
«1». فصلت، 30.
«2». آل عمران، 139.
«3». آل عمران، 152.
جلد 9 - صفحه 527
ايمان با كفر سازگار نيست. به نوح دربارهى فرزندش گفته مىشود: «إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ» «1» هنگامى كه براى ابراهيم ثابت شد عموى او منحرف است، از او برائت جست.
«فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ» «2» حتّى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله از استغفار براى مشركان منع مىشود. «ما كانَ لِلنَّبِيِّ وَ الَّذِينَ آمَنُوا أَنْ يَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِكِينَ وَ لَوْ كانُوا أُولِي قُرْبى مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحابُ الْجَحِيمِ» «3»
تولّى و تبرّى
در سوره مجادله بارها سخن از تولّى و تبرّى مطرح شده است كه بيانگر اهميّت دوستى با دوستان خدا و دشمنى با دشمنان خداست:
«تَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ»، لا تَجِدُ ... يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ
امام رضا عليه السلام فرمود: «كمال الدين ولايتنا و البرائة من عدونا» كمال دين، در پذيرش ولايت ما و دورى از دشمنان ماست.
به امام صادق عليه السلام گفتند: فلانى به شما محبت مىورزد ولى نسبت به برائت از دشمنان شما ضعيف عمل مىكند. حضرت فرمودند: دروغ مىگويد كسى كه ادّعاى محبت ما را دارد و از دشمن ما دورى نجسته است. «4»
امام صادق عليه السلام فرمود: «اوحى الله الى نبى من انبيائه قل للمؤمنين لا تلبسوا لباس اعدايى و لا تطعموا مطاعم اعدايى و لا تسلكوا مسالك اعدايى فتكونوا اعدايى كما هم اعدايى» «5» خداوند متعال به پيامبرى از پيامبرانش وحى فرمود كه به مؤمنان بگو: مانند دشمنان من لباس نپوشند و مانند دشمنان من غذا نخورند و در چگونگى زندگى و رفتار، مانند دشمنان من نباشند، چرا كه در اين صورت دشمنان من محسوب مىشوند. هم چنانكه آنان دشمنان من هستند.
در حديث آمده است: «هل الدين الا الحب و البغض» «6» آيا دين، جز حبّ و بغض است؟
«1». هود، 46.
«2». توبه 114.
«3». توبه، 113.
«4». بحار، ج 27، ص 58.
«5». وسائل، ج 3، ص 279.
«6». بحار، ج 65، ص 63.
جلد 9 - صفحه 528
انواع تأييدهاى الهى در قرآن:
تأييد با فرشته خود جبرئيل. «أَيَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ» «1»
تأييد ويژه الهى. «وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ»
تأييد با يارى مؤمنان. «أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنِينَ» «2»
تأييد با لشكريان ناپيداى الهى. «أَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْها» «3»
قرآن در چند مورد عبارت «رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ» را به كار برده است:
1. در مورد راستگويان راستكردار: يَوْمُ يَنْفَعُ الصَّادِقِينَ صِدْقُهُمْ ... رَضِيَ اللَّهُ ... «4»
2. در مورد پيشگامان و پيشتازان: وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ ... رَضِيَ اللَّهُ ... «5»
3. در مورد مؤمنان واقعى: كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ ... رَضِيَ اللَّهُ ...
موضعگيرى در برابر خدا و رسول آن قدر زشت و ناپسند است كه چهار بار در قرآن مطرح شده و هر بار با تهديد و غضب الهى همراه بوده است. از جمله در همين سوره آيات 5، 20 و 22 كه به صورتهاى مختلفى تهديد در پى داشته است مانند:
سرنگون شدن. «كُبِتُوا»
خوار شدن. «فِي الْأَذَلِّينَ»
مورد بى مهرى قرار گرفتن. لا تَجِدُ قَوْماً ... يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ ...
و دخول در آتش و جاودانگى در جهنّم. مَنْ يُحادِدِ اللَّهَ ... لَهُ نارَ ... خالِداً ... «6»
پیام ها
1- يك دل، دو دوستى بر نمىدارد. دوستى خداوند با دوستى دشمنان دين خدا قابل جمع نيست. لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ ... يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ (در آيهاى ديگر داريم: «ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ» «7» خداوند در سينه انسان دو دل
«1». مائده، 110.
«2». انفال، 62.
«3». توبه، 40.
«4». مائده، 119.
«5». توبه، 100.
«6». توبه، 63.
«7». احزاب، 4.
جلد 9 - صفحه 529
قرار نداده است.)
2- عيبها را از ريشه برطرف كنيد. مودت دشمنان خدا انسان را به گرايشهاى فكرى، عملى و اخلاقى به سوى آنان وادار مىكند، لذا بايد ريشهى آن را خشكاند. لا تَجِدُ ... يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ
3- در اسلام، روابط و علاقهها بايد در شعاع رضاى خداوند باشد. «لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ»
4- روابط خانوادگى و خويشاوندى نيز خط قرمز و مرز دارند. وَ لَوْ كانُوا آباءَهُمْ ...
5- خداوند به خاطر قطع رابطه با چهار گروه از خويشان اگر معاند باشند، (پدر، پسر، برادر و فاميل)، چهار نمونه از لطف خود را بيان كرده است: ايمان، امداد، بهشت و رضوان. «الْإِيمانَ، أَيَّدَهُمْ، جَنَّاتٍ، رَضِيَ اللَّهُ»
6- ارزش ايمان به ثبات آن است وگرنه ايمانهاى مقطعى، موسمى و عاريهاى «1» بسيار است. «كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ»
7- اول ايمان پايدار، بعد امداد و دريافت. كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ ... أَيَّدَهُمْ ...
8- دين تنها يك رابطه قلبى و فردى ميان انسان و خدا نيست، بلكه تعيين كننده روابط اجتماعى است. لَوْ كانُوا آباءَهُمْ ...
9- پاداشها منحصر به آخرت نيست، بلكه تثبيت ايمان و امداد الهى، از پاداشهاى الهى در همين دنياست. كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ ... أَيَّدَهُمْ
10- حزب اللّه، با دشمن خدا دوست نمىشود. لا تَجِدُ قَوْماً ... يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ ...
أُولئِكَ حِزْبُ اللَّهِ
11- حزب اللّه، نژاد و زبان و منطقه خاص ندارد، بلكه هر مؤمن مقاوم و استوار، جزو حزب اللّه است. لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ ... يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ ... أُولئِكَ حِزْبُ اللَّهِ
«1». انعام، 98.
جلد 9 - صفحه 530
12- پيروزى و غلبهاى ارزش دارد كه همراه با رستگارى و رسيدن به هدف باشد.
در جاى ديگر مىفرمايد: «ألا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ» «1» و در اينجا مىفرمايد:
«أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»
13- تداوم نعمت، خود يكى از نعمتهاى بهشتى است. «خالِدِينَ فِيها»
14- اين كه ما از خدا راضى باشيم يك طرف قضيه است، مهم رضايت خدا از ماست. «رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ»
15- در قيامت نعمتها دو گونه است: مادّى جَنَّاتٍ ... و معنوى. رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ ... (چنانكه در جاى ديگر مىفرمايد: «وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَرُ» «2»)
«والحمدللّه ربّ العالمين»
«1» مائده 56
«2» توبه 72.
جلد 9 - صفحه 533
سوره حشر
اين سوره بيست و چهار آيه دارد و در مدينه نازل شده است.
به مناسبت كلمهى «حَشر» كه در آيه دوم آمده، آن را «حشر» نامگذارى كردهاند. البتّه مراد از آن، حشر در قيامت نيست، بلكه اجتماع مردم براى كوچ كردن است.
آغاز و انجام اين سوره درباره تسبيح همه موجودات هستى براى خداوند است و محتواى آن بيشتر درباره همكارى منافقان با يهوديان مدينه براى توطئه عليه مسلمانان است كه قرآن مىفرمايد: نقشههاى آنان به جايى نمىرسد و جز خوارى و شكست، چيزى براى آنها به دنبال ندارد.
جلد 9 - صفحه 534
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ كانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُولئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ يُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُولئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ «22»
شأن نزول: روزى عبيد اللّه بن عبد اللّه سلول خدمت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آمد و حضرت آب نوشيد، بقيه آن ماند، گفت: يا رسول اللّه اذن فرما بقيه آب را به پدرم دهم تا بخورد و به بركت و ميمنت آن، دلش از شرك پاك شود.
حضرت فرمود: چنين باشد. آب را نزد پدر برد، پرسيد: چيست؟ عبد اللّه گفت:
سؤر (باقيمانده) رسول خدا باشد، آن را بياشام تا دلت از شرك و نفاق پاك شود. گفت: چرا بول مادرت نياوردى؟ عبد اللّه برگشت خدمت پيغمبر، صورت حال بازگفت، عرض كرد: اجازه فرما گردنش بزنم. حضرت فرمود: با او رفق و مدارا كن؛ آيه شريفه نازل شد: «1» لا تَجِدُ قَوْماً: نشايد كه بيابى، يعنى بايد چنين تصور كنى كه محال و ممتنع است كه بيابى گروهى را كه، يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ: ايمان آورند به خدا، وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ: و روز قيامت، يُوادُّونَ: مودت ورزند و دوستى كنند، مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ: كسانى را كه خلاف كنند با خدا و رسول او. مراد آنست كه هرگز
«1» منهج الصادقين، جلد 9، صفحه 218.
جلد 13 - صفحه 83
مؤمنان، كافران و منافقان و ساير مخالفان دين را دوست ندارند و مودت و دوستى با آنها ننمايند. وَ لَوْ كانُوا آباءَهُمْ: و اگرچه باشند آن مخالفان خدا و رسول، پدرانشان، مانند ابن عبد اللّه سلول كه در صدد قتل پدر خود بود. أَوْ أَبْناءَهُمْ:
يا آن مخالف، پسران ايشان باشد، مانند روزبه كه پسر خود عبد الرحمن، او را به مبارزت طلبيد و حضرت نگذاشت به حرب پسر رود. أَوْ إِخْوانَهُمْ: يا برادران ايشان، چون مصعب عمير كه برادر خود «عبيد» را روز احد به قتل رسانيد.
أَوْ عَشِيرَتَهُمْ: يا خويشان ايشان باشد و اگرچه اقربا باشند مانند حضرت امير المؤمنين عليه السّلام و حمزه كه اقرباى خود را مثل عتبه و شيبه در جنگ بدر كشتند، أُولئِكَ كَتَبَ: آن گروه كه با دشمنان خدا دوستى نكنند، نوشته است خدا، يعنى ثابت گردانيده، فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ: در دلهاى ايشان ايمان را به وسيله الطاف خود، يا جمع كرده ايمان را با لوازم آن از اخلاص و استقامت. يا مراد به كتابت، علامت ايمان است تا ملائكه به سبب آن، گواهى دهند بر ايمان ايشان، چنانچه منافقان را علامتى ثبت نموده تا ملائكه به سبب آن، علم به نفاق آنها حاصل كنند و شهادت دهند. وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ:
و تقويت نموده و قوت داده ايشان را به چيزى كه دل ايشان زنده شود از رحمت خود كه سبب حيات قلب است.
در كافى- از صادقين عليهما السّلام مروى است كه: مراد ايمان است.
و از حضرت صادق عليه السّلام مروى است كه فرمود: ما من مؤمن الّا و لقلبه اذنان فى جوفه: اذن ينفث فيها الوسواس [الخناس] و اذن ينفث فيها الملك، فيؤيّد اللّه المؤمن بالملك فذلك قوله: و ايّدهم بروح منه: «1» هيچ مؤمنى نيست مگر آنكه در قلب او دو گوش است در جوف او، گوشى مىدمد در او ملك، و گوشى مىدمد در او شيطان. پس تأييد فرمايد خدا مؤمن را به ملك، اينست تأييد مؤمنين به روحى از نزد خود.
«1» اصول كافى، جلد 3، صفحات 368 و 369.
جلد 13 - صفحه 84
و از حضرت كاظم عليه السّلام مروى است كه: انّ اللّه تبارك و تعالى ايّد المؤمن بروح منه تحضره فى كلّ وقت يحسن فيه و يتّقى، و تغيب عنه فى كلّ وقت يذنب فيه و يعتدى، فهى معه تهتزّ سرورا عند احسانه و تسيخ فى الثّرى عند اسائته.
فتعاهدوا عباد اللّه نعمه باصلاح انفسكم تزدادوا يقينا و تربحوا نفيسا ثمينا، رحم اللّه امرء همّ بخير فعمله او همّ بشرّ فارتدع عنه: «1» بدرستى كه خداى تعالى تأييد فرمايد مؤمن را به روحى از جانب خود، حاضر گرداند او را در هر وقت كه احسان و نيكوئى نمايد و تقوى در پيش گيرد، و غايب گرداند از او در هر وقت كه معصيت نمايد و تعدّى كند. پس آن روح با او است، اهتراز كند به حالت سرور نزد احسان او، و به دل زمين فرو رود نزد گناه كردن او؛ پس تعاهد كنيد بندگان خدا نعم او را به اصلاح نفوس خود، تا زياد كنيد يقين را، و ربح نمائيد نفيس پرقيمت خدا؛ رحمت كند خدا شخصى را كه قصد خير كند، پس عمل نمايد و يا قصد شر نمايد پس منع شود از آن.
وَ يُدْخِلُهُمْ: و داخل فرمايد ايشان را در روز حشر، جَنَّاتٍ تَجْرِي: در بوستانهائى كه جارى است، مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ: از زير درختان آنها نهرهاى آب و شير و خمر و عسل، خالِدِينَ فِيها: در حالتى كه مخلد و جاويد باشند در آن، رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ: خشنود باشد خداى تعالى از ايشان و اعمال آنها را پسندد، وَ رَضُوا عَنْهُ: و خشنود شوند ايشان از خدا به كرامتى كه وعده كرده ايشان را در آخرت، أُولئِكَ حِزْبُ اللَّهِ: آن گروه، لشكر خدا و ناصر دين اويند، أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ: آگاه باشيد اى بندگان خدا بدرستى كه سپاه خدا، هُمُ الْمُفْلِحُونَ: ايشانند رستگاران در دين و دنيا و آخرت.
ثعلبى نقل نموده حضرت داود عليه السّلام در مناجات گفت: بار خدايا، حزب تو كيستند؟ خطاب آمد: الغاضّة ابصارهم و السّليمة ايديهم و النّقيّة قلوبهم اولئك حزبى و حول عرشى: «2» كسانى كه چشم از محارم فرو بسته و دست از آزار
«1» مدرك ياد شده، صفحه 369.
«2» منهج الصادقين، جلد 9، صفحه 219.
جلد 13 - صفحه 85
خلق و گرفتن حرام كوتاه كرده، و دل خود را از ما سوى بازداشته، از جمله حزب من و اطراف عرش من باشند.
تنبيه: آيه شريفه تهديد عظيمى است نسبت به كسانى كه مودت و دوستى نمايند با مخالفين خدا و رسول، و نهى اكيدى است در احتراز از معاشرت و مجالست به مرتبهاى كه نازل منزله امتناع فرموده به كلمه «لا تجد»، كه لازمه آن آنكه ممتنع و محال است كه بيابى مؤمنين را كه دوستى كنند با مخالفين خدا و رسول، اگرچه پدرانشان باشند، يا پسران ايشان، يا برادران، يا اقوام و اقرباى ايشان باشند؛ و روح ايمانى آنها به اندازهاى قوت دارد كه در مقام فرمانبردارى الهى، به كلى صرف نظر از حسب و نسب نمايند. و چون آيات قرآنى عبرت به عموم لفظ است نه خصوص سبب، بنابراين حكم آيه شريفه عام است نسبت به تمام مكلفين در هر عصر و زمان تا قيام قيامت. و احاديث بسيار وارد شده از جمله:
1- كتاب صفات الشيعه- از حضرت امير المؤمنين عليه السّلام قال:
مجالسة الاشرار تورث سوء الظّنّ بالاخيار، و مجالسة الاخيار تلحق الاشرار بالاخيار، و مجالسة الابرار للفجّار تلحق الابرار بالفجّار، فمن اشتبه عليكم امره و لم يعرفوا دينه فانظروا الى خلطائه، فان كانوا اهل دين اللّه فهو على دين اللّه، و ان كانوا على غير دين اللّه فلا حظّ له من دين اللّه. انّ رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كان يقول: من كان يؤمن باللّه و اليوم الآخر فلا يواخينّ؟؟؟ كافرا و لا يخالطنّ فاجرا، و من آخى كافرا او خالط فاجرا كان كافرا فاجرا. «1» مجالست كردن با بدان، موجب گمان بد است به نيكان. و مجالست با نيكان، ملحق سازد بدان را به نيكان. و همنشينى نيكان با معصيت كاران، ملحق سازد ابرار را به فجّار. پس هر كه مشتبه شود امر او و ندانيد دين او را، نگاه كنيد به همنشينان او، پس اگر بودند اهل دين خدا، او هم بر دين خدا
«1» بحار الانوار، جلد 74، صفحه 197، حديث 31.
جلد 13 - صفحه 86
باشد، و اگر باشند بر غير دين خدا، پس نصيبى نيست براى او از دين خدا.
بدرستى كه پيغمبر خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود: هر كه ايمان دارد به خدا و روز قيامت، پس مواخات ننمايد با كافر، و مخالطه نكند با فاجر؛ و هر كه مواخات كند كافرى را يا مخالطه نمايد فاجرى را، باشد كافر فاجر.
جلد 13 - صفحه 87
سوره پنجاه و نهم (الحشر)
سورة الحشر: اين سوره مباركه در مدينه طيبه نازل شده است.
عدد آيات: بيست و چهار آيه است.
عدد كلمات: چهارصد و هفتاد و سه.
عدد حروف: يك هزار و نهصد و نود و نه است.
ثواب تلاوت: ثواب الاعمال- ابن بابويه- از حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مروى است: هر كه قرائت كند سوره حشر را، باقى نماند بهشت و نه جهنم و نه عرش و نه كرسى و نه حجابى و نه آسمان هفتگانه و زمين هفتگانه و هوا و باد و مرغ و درخت و كوه و جنبنده و آفتاب و ماه و ملائكه، مگر طلب رحمت نمايند براى او، و طلب آمرزش كنند براى او، و اگر بميرد روز يا شب، مرده است شهيد. «1» تذكره: البته فضل و رحمت الهى، لا يتناهى است كه به حد وصف در نيايد، لكن ثواب خاصه منوط است به عمل نمودن به مفاهيم آيات شريفه، و الا صرف قرائت فقط بدون عمل، هر آينه اغراء به جهل و از صاحب شريعت ممنوع است.
«1» نور الثقلين، جلد 5، صفحه 271.
جلد 13 - صفحه 88
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
اتَّخَذُوا أَيْمانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ فَلَهُمْ عَذابٌ مُهِينٌ «16» لَنْ تُغْنِيَ عَنْهُمْ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ «17» يَوْمَ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِيعاً فَيَحْلِفُونَ لَهُ كَما يَحْلِفُونَ لَكُمْ وَ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَلى شَيْءٍ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْكاذِبُونَ «18» اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطانُ فَأَنْساهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ أُولئِكَ حِزْبُ الشَّيْطانِ أَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطانِ هُمُ الْخاسِرُونَ «19» إِنَّ الَّذِينَ يُحَادُّونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِكَ فِي الْأَذَلِّينَ «20»
كَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَ رُسُلِي إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ «21» لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ كانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُولئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ يُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُولئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ «22»
ترجمه
قرار دادند سوگندهاشان را سپرى پس باز داشتند از راه خدا پس براى آنها عذابى است خوار كننده
هرگز دفع نميكند از آنها مالهاشان و نه فرزندانشان از جانب خدا چيزى را آن گروه اهل آتشند آنها در آن جاودانيانند
جلد 5 صفحه 167
روز كه برمىانگيزاند آنها را خدا همگى پس سوگند ميخورند براى او همچنانكه سوگند ميخورند براى شما و ميپندارند كه آنها قادرند بر امرى آگاه باشيد كه همانا آنها دروغگويانند
استيلا يافت شيطان بر آنها پس از يادشان برد ذكر خدا را آن گروه ياران شيطانند آگاه باشيد كه همانا ياران شيطان زيانكارانند
همانا آنانكه مخالفت ميكنند با خدا و پيغمبرش آن گروه داخل در زمره ذليلترانند
نوشت خدا كه هر آينه غلبه خواهم كرد البته من و پيغمبرانم همانا خدا نيرومند و غالب است
نمىيابى گروهى را كه ايمان ميآورند بخدا و روز بازپسين كه دوستى كنند با كسانيكه مخالفت نمودند با خدا و پيغمبرش و اگر چه باشند پدرانشان يا پسرانشان يا برادرانشان يا خويشاوندانشان آن گروه نوشت خدا در دلهاشان ايمان را و تقويت نمود ايشان را بروح و روانى از جانب خود و داخل ميگرداند ايشانرا در بهشتهائى كه جارى است در زمين آنها نهرها جاودانيانند در آنها خوشنود شد خدا از ايشان و خشنود شدند از او آنگروه لشگر خدايند آگاه باشيد همانا لشگر خدا آنان رستگارانند.
تفسير
اهل نفاق كه در آيات سابقه شمهاى از احوال آنها ذكر شد كه از آن جمله قسم دروغ خوردنشان بود خداوند جهت آنرا بيان فرموده كه براى آن بود كه جان و مالشان محفوظ از تعرّض مسلمانان باشد و تشبيه فرموده قسمهاى آنان را بسپر بلائيكه براى خودشان اتّخاذ نمودند در وقايه بودن از ضرر و باز ميداشتند بوساوس و حيل مردم را از پيمودن راه حق در خلال اين امنيّت جانى و مالى پس براى آنها است عذابى خوار كننده در دنيا يا آخرت و نبايد تصوّر نمايند كه اموال و اولاد آنها بدردشان ميخورد كه بتوانند بكمك آنها چيزى از عذاب خدا را از خودشان دفع نمايند و آنها اهل آتش جهنمند و مخلّد در آن خواهند بود در روز قيامت هم كه خدا تمام آنها را زنده و محشور ميفرمايد براى خدا هم اين قسم دروغ را ياد مينمايند كه ما در دنيا مؤمن مخلص بوديم و با كفار رابطه نداشتيم چون نفاق و دروغگوئى طورى و بقدرى مرتكز در نفوس آنها شده بود كه تصوّر ميكردند با خدا هم ميشود نفاق كرد و آنجا هم ميتوان قسم دروغ خورد و
جلد 5 صفحه 168
گمان ميكردند كه قادر بر اخفاء چيزى از سرائرشان هستند و ميتوانند بقسم دروغ جلب نفع يا دفع ضررى از خود نمايند دروغگوئى آنها بنهايت درجه رسيده چون با خدا هم كه عالم السرّ و الخفيّات است دروغ ميگويند شيطان بر آنها مستولى شده و ياد خدا را از دل آنها برده آنها از اتباع شيطانند و اتباع آن ملعون در دنيا محروم از خير و در آخرت زيانكارانند بدادن بهشت و گرفتن جهنم و قمى ره در ذيل آيه اخيره از آيات سابقه نقل فرموده كه نازل شد در باره دومى چون مرور فرمود بر او پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم با آنكه او نشسته بود نزد يكنفر از يهود و مينوشت خبر آن حضرت را پس آمد او خدمت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم حضرت فرمود ديدم تو را براى يهود كتابت ميكردى با آنكه خدا از آن نهى فرموده پس عرض كرد نوشتم براى او آنچه را در تورية است از صفت تو و شروع نمود بخواندن آن براى آن حضرت با آنكه او غضبناك بود پس يك نفر از انصار باو گفت واى بر تو نميبينى غضب پيغمبر را بر خود پس گفت پناه ميبرم بخدا از غضب خدا و غضب پيغمبرش همانا من نوشتم آنرا چون يافتم در تورية خبر تو را پس پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم باو فرمود اى فلان اگر موسى بن عمران در ميان آنها حاضر بود پس ميآمدى تو نزد آنها با اعراض از حكمى كه من از جانب خدا آوردم كافر بودى و آن قول خداوند اتّخذوا أيمانهم جنّة است يعنى گرفتند ايمانشان را حجاب بين خودشان و كفار و ايمان آنها اقرار بزبان بود از ترس شمشير و رفع جزيه و قول خداوند يوم يبعثهم اللّه جميعا فيحلفون له كما يحلفون لكم مراد غصبكنندگان حق آل محمدند كه خداوند روز قيامت آنها را جمع ميفرمايد پس قسم ياد ميكنند براى خدا كه آنها كارى نكردند چنانچه قسم خوردند براى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در دنيا كه ما كارى نكرديم با آنكه اهتمام نموده بودند بقتل پيغمبر و قسم خورده بودند كه نگذارند بعد از آن حضرت امارت و اختياردارى به بنى هاشم برسد و بجاى أيمانهم در اتّخذوا أيمانهم بفتح همزه ايمانهم بكسر آن نيز قرائت شده و اين روايت مؤيّد آن قرائت است و اختصاص نزول آيات در باره دوّمى و ساير غصبكنندگان حق آل اطهار ظاهرا براى رياست دومى و همكارانش بر اهل نفاق باشد و در مجمع
جلد 5 صفحه 169
نقل نموده كه مسلمانان وقتى ديدند فتوحات متواليه خودشان را در بلاد عربستان گفتند ما روم و ايران را هم فتح ميكنيم پس منافقين گفتند شما گمان ميكنيد روم و ايران هم مانند بعضى بلاد عربستان است كه شما فتح كرديد پس نازل شد همانا آن كسانيكه مخالفت و معاندت مينمايند با خدا و پيغمبرش از جمله خوارترين خلق خدا خواهند بود و خداوند در لوح محفوظ ثبت فرموده كه خود و پيغمبرانش غالب باشند در حجّت هميشه و غالب شوند در آخر كار بر اعداء بفتح و ظفر چون خداوند قوى است و ميتواند دوستان خود را بر دشمنان غالب فرمايد و عزيز است يعنى كسى بر او غالب نخواهد شد و در خاتمه منحصر فرموده اهل ايمان را بكسانيكه با دشمنان خدا و پيغمبر دوستى نداشته باشند اگر چه آنها از نزديكترين ارحام و اقوام ايشان باشند و تصريح فرموده است كه اين قبيل اشخاص مخلص مؤيّد بروح ايمان و اخلاص از جانب خدا هستند كه در دلهاى ايشان بامر حق ثابت و راسخ شده و داخل مينمايد آنان را در آخرت در بهشتهائى كه در زير قصور و كنار درختان آن نهرهائى از آب خوش گوارا جارى است و هميشه در آنجا خواهند بود خدا از آنها خشنود بطاعتشان و آنها از خدا خشنود بقضاء و جزاء او هستند و ايشان عساكر الهيّه ميباشند و انصار دين او كه بخير دو سراى فائز شدهاند در كافى از صادقين عليهما السلام روح از جانب خدا بايمان تفسير شده و در مجمع تأييد نموده است آنرا بقول خداوند و كذلك أوحينا اليك روحا من امرنا ما كنت تدرى ما الكتاب و لا الايمان و نيز در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه قلب مؤمن دو گوش دارد يك گوش ميدمد در آن شيطان و يك گوش ميدمد در آن ملك و خدا تأييد ميكند مؤمن را بملك و اين مراد است از قول خداوند و أيّدهم بروح منه و از بعضى از اخبار كافى در اين باب استفاده ميشود كه اين روح ايمان حاضر است نزد مؤمن در وقت اطاعت و قوى ميشود بآن و غائب ميشود در وقت معصيت و فرار ميكند از او و در بعضى بخصوص زنا تصريح شده است و ثواب قرائت اين سوره در ذيل سوره سابقه گذشت و الحمد للّه رب العالمين و صلّى اللّه على محمد و آله الطاهرين.
جلد 5 صفحه 170
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
لا تَجِدُ قَوماً يُؤمِنُونَ بِاللّهِ وَ اليَومِ الآخِرِ يُوادُّونَ مَن حَادَّ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَو كانُوا آباءَهُم أَو أَبناءَهُم أَو إِخوانَهُم أَو عَشِيرَتَهُم أُولئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الإِيمانَ وَ أَيَّدَهُم بِرُوحٍ مِنهُ وَ يُدخِلُهُم جَنّاتٍ تَجرِي مِن تَحتِهَا الأَنهارُ خالِدِينَ فِيها رَضِيَ اللّهُ عَنهُم وَ رَضُوا عَنهُ أُولئِكَ حِزبُ اللّهِ أَلا إِنَّ حِزبَ اللّهِ هُمُ المُفلِحُونَ «22»
جلد 16 - صفحه 464
نمييابي قومي را که ايمان آوردهاند به خداي متعال و به روز باز پسين که مودّت و محبّت داشته باشند نسبت به كساني که با خدا و رسول او مخالف باشند و مخالفت كنند و لو آنها پدران آنها باشند يا فرزندان آنها يا برادران آنها يا عشيره و قبيله آنها اينکه مؤمنين را خداوند ثبت فرموده در قلوب آنها ايمان را و تأييد فرموده آنها را به روح از جانب خود و داخل ميفرمايد آنها را در بهشتهايي که جاري ميشود از تحت آنها نهرهايي هميشه در آن بهشت هستند خداي متعال از آنها راضي است و آنها هم از خدا راضي هستند اينها لشكر و حزب خدا هستند آگاه باشيد که محقّقا آنها رستگاران هستند.
لا تَجِدُ قَوماً يُؤمِنُونَ بِاللّهِ وَ اليَومِ الآخِرِ يُوادُّونَ مَن حَادَّ اللّهَ وَ رَسُولَهُ ايمان با كفر ضدّ و نقيض يك ديگرند اگر ايمان داخل در قلب شد كفر زائل ميشود و اگر كفر وارد شد ايمان بر طرف ميگردد ممكن نيست با هم مجتمع گردند و هر كدام از اينکه دو آثاري دارند که ظاهر ميشود و از جمله آثار ايمان عداوت و مخالفت با كفّار و معاندين است اگر خردلي مودّت و محبّت نسبت بآنها باشد ايمان نيست.
وَ لَو كانُوا آباءَهُم أَو أَبناءَهُم أَو إِخوانَهُم أَو عَشِيرَتَهُم چنانچه در حقّ ابراهيم نسبت بآزر ميفرمايد: فَلَمّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلّهِ تَبَرَّأَ مِنهُ توبه آيه 115 و در مورد فرزند نوح ميفرمايد: إِنَّهُ لَيسَ مِن أَهلِكَ هود آيه 48 و ميفرمايد:
ما كانَ لِلنَّبِيِّ وَ الَّذِينَ آمَنُوا أَن يَستَغفِرُوا لِلمُشرِكِينَ وَ لَو كانُوا أُولِي قُربي مِن بَعدِ ما تَبَيَّنَ لَهُم أَنَّهُم أَصحابُ الجَحِيمِ توبه آيه 114.
اولئك اينکه مؤمني که موادة نميكنند با كفار و لو خويشان آنها باشند.
كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الإِيمانَ در معناي كتب در قلوب مفسرين هر كدام چيزي گفتند، و لكن آنچه بنظر ميرسد مراد رسوخ ايمان است در قلب که تعبير ميكنيم بايمان ثابت که ديگر قابل زوال نيست و ايمان مستودع نيست و ملكه شده و كتب و ثبت قريب المعني است.
وَ أَيَّدَهُم بِرُوحٍ مِنهُ در معني روح هم مفسّرين اختلاف كردند که جبرئيل است يا ملك بزرگتر از جبرئيل که ميفرمايد: تَنَزَّلُ المَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ قدر آيه 4
جلد 16 - صفحه 465
4 4 ولي روح ايمان است که قلب بروح ايمان زنده ميشود و كساني که ايمان ندارند قلب آنها مرده است حيات قلب بايمان است و نور قلب بعلم است غير مؤمن مرده دل است و جاهل قلب او تاريك است.
مَن عَمِلَ صالِحاً مِن ذَكَرٍ أَو أُنثي وَ هُوَ مُؤمِنٌ فَلَنُحيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً نحل آيه 99 يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا استَجِيبُوا لِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُم لِما يُحيِيكُم انفال آيه 24.
و اما علم در حديث است
العلم نور يقذفه اللّه في قلب من يشاء.
وَ يُدخِلُهُم جَنّاتٍ تَجرِي مِن تَحتِهَا الأَنهارُ خالِدِينَ فِيها تفسيرش واضح است.
رَضِيَ اللّهُ عَنهُم رضاي الهي دلالت دارد بر اينكه بقدر خردلي اينها عذاب و گرفتاري ندارند، وَ رَضُوا عَنهُ و رضاي آنها دلالت دارد که بقدر خردلي از نعم بهشت از آنها دريغ نميفرمايد از جميع انحاء عذاب مصون و بجميع انحاء فيوضات فائض و رضاي الهي فوق جميع نعم بهشتي است زيرا دارد چون اهل بهشت در آن ساكن ميشوند خطاب ميرسد که آيا چيز ديگري هم ميخواهيد عرض ميكنند ربنا رضاك.
أُولئِكَ حِزبُ اللّهِ (در مقابل حزب الشيطان که فرمود: أَلا إِنَّ حِزبَ الشَّيطانِ هُمُ الخاسِرُونَ آيه 20 و در حقّ اينها ميفرمايد:
أَلا إِنَّ حِزبَ اللّهِ هُمُ المُفلِحُونَ تنبيه: از اينکه آيات كاملا استفاده ميشود که ايمان انسان را داخل در حزب اللّه ميكند و عدم ايمان در حزب شيطان و رضاي الهي دائر مدار ايمان است و سخط الهي در بيايماني است مؤمن هر چه هست و هر كس هست اهل نجات است و غير مؤمن اهل عذاب.
هذا آخر ما اردنا في تفسير سورة المجادلة و يتلوه انشاء اللّه بقية السّور و الحمد لوليّه و الصلاة و السّلام علي رسله و انبيائه و اوليائه و اللّعن علي اعدائه الي يوم لقائه و انا الحقير سيّد عبد الحسين المدعوّ بالطيّب.
جلد 16 - صفحه 466
سوره حشر
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 22)- در این آیه که آخرین آیه از سوره مجادله، و از کوبندهترین آیات قرآن است، به مؤمنان هشدار میدهد که جمع میان «محبت خدا» و «محبت دشمنان خدا» در یک دل ممکن نیست، و باید از میان این دو یکی را برگزینند، اگر راستی مؤمنند باید از دوستی دشمنان خدا بپرهیزند و الا ادعای مسلمانی نکنند! میفرماید: «هیچ گروهی را که ایمان به خدا و روز قیامت دارند نمییابی که با دشمنان خدا و رسولش دوستی کنند، هر چند پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشاوندانشان باشند» (لا تجد قوما یؤمنون بالله و الیوم الآخر یوادون من حاد الله و رسوله و لو کانوا آباءهم او ابناءهم او اخوانهم او عشیرتهم).
محبت پدران و فرزندان و برادران و اقوام بسیار خوب است، و نشانه زنده
ج5، ص132
بودن عواطف انسانی است، اما هنگامی که این محبت رو در روی محبت خدا قرار گیرد ارزش خود را از دست میدهد.
سپس به پاداشهای بزرگ این گروه که قلبشان بطور کامل در اختیار عشق خداست پرداخته، و پنج موضوع را که بعضی به صورت امداد و توفیق است، و بعضی به صورت نتیجه و سر انجام کار بیان میکند.
در بیان قسمت اول و دوم میفرماید: «آنها کسانی هستند که خدا ایمان را بر صفحه دلهایشان نوشته، و با روحی از ناحیه خودش آنان را تقویت فرموده است» (اولئک کتب فی قلوبهم الایمان و ایدهم بروح منه).
و در سومین مرحله میفرماید: «خداوند آنها را در باغهائی از بهشت داخل میکند که نهرها از زیر (درختانش) جاری است، جاودانه در آن میمانند» (و یدخلهم جنات تجری من تحتها الانهار خالدین فیها).
و در چهارمین مرحله میافزاید: «خداوند از آنها خشنود است و آنها نیز از خداوند خشنودند» (رضی الله عنهم و رضوا عنه).
در برابر مواهب مادّی قیامت و جنات و حور و قصور این بزرگترین پاداش روحانی است که به این گروه از مؤمنان داده میشود.
احساس رضایت مولا و معبودشان که آنها را پذیرفته، لذتبخشترین احساسی است که به آنها دست میدهد، و نتیجهاش خشنودی کامل آنها از خداست.
و در آخرین مرحله به صورت یک اعلام عمومی- که حاکی از نعمت و موهبت دیگری است- میفرماید: «آنها حزب اللّهاند، بدانید حزب اللّه پیروزان و رستگارانند» (اولئک حزب الله الا ان حزب الله هم المفلحون).
نه تنها پیروزی در سرای دیگر و نیل به انواع نعمتهای مادی و معنوی در قیامت، بلکه همان گونه که در آیات قبل آمد در این دنیا نیز به لطف الهی بر دشمنان پیروزند، و در پایان جهان نیز حکومت حق و عدالت در دست آنهاست.
«پایان سوره مجادله»
ج5، ص133
سوره حشر [59]
اشاره
این سوره در «مدینه» نازل شده و دارای 24 آیه است
محتوای سوره:]
این سوره- که بیشتر ناظر به داستان مبارزه مسلمانان با جمعی از یهود به نام «یهود بنی نضیر» است- از سورههای مهم و بیدارگر و تکان دهنده قرآن مجید است، و تناسب بسیار نزدیکی با آخرین آیات سوره قبل دارد که وعده پیروزی در آن به «حزب اللّه» داده شده است.
محتوای این سوره را میتوان در شش بخش خلاصه کرد:
در بخش اول که تنها یک آیه است سخن از تسبیح و تنزیه عمومی موجودات در برابر خداوند عظیم و حکیم است.
در بخش دوم که از آیه 2 تا 10 میباشد ماجرای درگیری مسلمانان را با یهود پیمان شکن مدینه بازگو میکند.
در بخش سوم که از آیه 11 تا 17 را تشکیل میدهد داستان منافقان مدینه آمده است که با یهود در این برنامه همکاری نزدیک داشتند.
بخش چهارم مشتمل بر یک سلسله اندرزها و نصایح کلی نسبت به عموم مسلمانان است.
بخش پنجم که فقط یک آیه است، توصیف بلیغی است از قرآن.
و بالاخره در بخش ششم قسمت مهمی از اوصاف جمال و جلال خدا و اسماء حسنای او را بر میشمرد که به انسان در طریق معرفة اللّه کمک شایان میکند.
ج5، ص134
ضمنا نام این سوره از آیه دوم آن گرفته شده که سخن از «حشر» یعنی اجتماع یهود برای کوچ کردن از مدینه، و یا حشر مسلمین برای بیرون راندن آنها به میان آمده است.
و بالاخره این سوره نیز یکی از سورههای «مسبّحات» است، که با تسبیح خداوند شروع شده، و اتفاقا پایان آن نیز با تسبیح الهی است.
فضیلت تلاوت سوره:]
در حدیثی از پیغمبر گرامی صلّی اللّه علیه و آله میخوانیم: «هر کس سوره حشر را بخواند تمام بهشت و دوزخ و عرش و کرسی و حجاب و آسمانها و زمینهای هفتگانه و حشرات و بادها و پرندگان و درختان و جنبندگان و خورشید و ماه و فرشتگان همگی بر او رحمت میفرستند، و برای او استغفار میکنند، و اگر در آن روز یا در آن شب بمیرد شهید مرده است».
بدون شک اینها همه آثار اندیشه در محتوای سوره است که از قرائت آن ناشی میشود و در زندگی انسان پرتو افکن میگردد.
بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
نکات آیه
۱ - اعتقاد به خداوند و روز بازپسین، دو رکن اساسى اسلام و ایمان (لاتجد قومًا یؤمنون باللّه و الیوم الأخر)
۲ - ایمان به خدا و روز بازپسین، ناسازگار با دوستى ورزیدن با دشمنان خدا و رسول او (لاتجد قومًا یؤمنون ... یوادّون من حادّ اللّه و رسوله)
۳ - دوستى با دشمنان خدا و پیامبر(ص)، نشانه نفاق است. (لاتجد قومًا یؤمنون ... یوادّون من حادّ اللّه و رسوله) با توجه به آیات پیشین - که درباره منافقان است - آیه بالا - که در بیان ویژگى هاى مؤمنان راستین مى باشد - اشاره به نشانه هاى منافقین نیز دارد.
۴ - مؤمنان راستین، هرگز با دشمنان خدا و پیامبر(ص) - هر چند پدر، برادر، فرزند یا عشیره باشند - دوستى نمىورزند. (لاتجد قومًا ... یوادّون من حادّ اللّه و رسوله ... أو عشیرتهم)
۵ - ایمان به خداوند و پیامبر(ص)، ارزشى والاتر و محبوب تر از پیوندهاى خویشاوندى و نسبى (همچون پدرى، فرزندى، بردارى و...) (لاتجد قومًا ... یوادّون ... و لو کانوا ءاباءهم ... أو عشیرتهم)
۶ - تبرّى از دشمنان خدا و پیامبر(ص)، از نشانه هاى ایمان راستین (لاتجد قومًا ... أو عشیرتهم)
۷ - حضرت محمد(ص)، رسول و پیام آور از جانب خداوند (من حادّ اللّه و رسوله)
۸ - پیوند نسبى (پدرى، فرزندى، برادرى و خویشاوندى)، قوى ترین و پایدارترین سبب مودت و دوستى ها است. (و لو کانوا ءاباءهم أو أبناءهم أو إخونهم أو عشیرتهم) با این که اسباب دوستى زیاد است، اختصاص به ذکر یافتن پیوند نسبى، بیانگر مطلب یاد شده است.
۹ - قلب، مرکز ایمان است. (أُولئک کتب فى قلوبهم الإیمن)
۱۰ - ایمان دو قسم است: محکم و پابرجا و متزلزل و ناپایدار. (أُولئک کتب فى قلوبهم الإیمن) کتابت ایمان در دل ها، کنایه از ثابت و استوار ساختن آن است.
۱۱ - خداوند، ایمان را در دل ها ثابت و پایدار مى سازد. (أُولئک کتب فى قلوبهم الإیمن) ضمیر فاعل در «کتب»، به «اللّه» بازمى گردد.
۱۲ - تبرّى جستن از دشمنان خدا و پیامبر(ص)، نشانه ایمان محکم و استوار است. (لاتجد قومًا ... أُولئک کتب فى قلوبهم الإیمن)
۱۳ - خداوند، مؤمنان را به وسیله روحى از جانب خود تأیید و تقویت مى کند. (و أیّدهم بروح منه) «تأیید» (مصدر«أیّد») به معناى قوى و نیرومند کردن است. در ضمیر «منه» دو احتمال وجود دارد: الف) به خدا بازگردد. ب) به ایمان مربوط باشد. برداشت بالا برپایه احتمال اول است.
۱۴ - تبرّى جستن از دشمنان خدا و پیامبر(ص)، نشانه مؤید بودن انسان به روحى از جانب خداوند (أُولئک ... و أیّدهم بروح منه)
۱۵ - ایمان بر دو قسم است: زنده و با روح و مرده و بى روح. (و أیّدهم بروح منه) در صورتى که ضمیر «منه» به ایمان بازگردد، برداشت بالا به دست مى آید.
۱۶ - دشمنى ورزیدن با دشمنان خدا و رسول او و تبرّى جستن از آنان، نشانه ایمان زنده و پویا است. (أُولئک ... أیّدهم بروح منه)
۱۷ - وعده بهشت از سوى خداوند به مؤمنان راستین (أُولئک ... یدخلهم جنّ-ت)
۱۸ - بوستان هاى بهشت، پوشیده از درختان است. (و یدخلهم جنّ-ت) «جنّة» به بوستانى گفته مى شود که از درختان پوشیده باشد.
۱۹ - وجود نهرهاى همیشه روان، از زیر درخت هاى بوستان هاى بهشت (تجرى من تحتها الأنهر)
۲۰ - زندگى در آخرت، جاودان و بى انتها است. (خلدین فیها)
۲۱ - مؤمنان راستین، در بوستان هاى بهشت جاودان خواهند ماند. (خلدین فیها)
۲۲ - خداوند، از مؤمنان راستین راضى و خرسند است. (رضى اللّه عنهم)
۲۳ - رضایت خداوند از مؤمنان راستین، باعث دستیابى آنان به بوستان هاى بهشت (و یدخلهم جنّ-ت ... رضى اللّه عنهم) جمله «رضى اللّه عنهم» تعلیل براى «یدخلهم جنّات» است; یعنى، خداوند بدان جهت مؤمنان راستین را وارد بوستان هاى بهشت مى کند که از آنان راضى و خرسند است.
۲۴ - مؤمنان راستین، در بهشت از خداوند راضى و خرسنداند. (و رضوا عنه)
۲۵ - دستیابى به بهشت، مایه خرسند شدن مؤمنان راستین از خداوند (یدخلهم جنّ-ت ... و رضوا عنه)
۲۶ - انسان ها، در بینش الهى دو دسته اند: حزب خدا و حزب شیطان. (أُولئک حزب الشیطن ... أُولئک حزب اللّه)
۲۷ - مؤمنان راستین، حزب خدا هستند. (أُولئک حزب اللّه)
۲۸ - رستگارى و ظفرمندى، فرجام قطعى حزب خدا(مؤمنان راستین) (ألا إنّ حزب اللّه هم المفلحون)
۲۹ - حزب خدا (مؤمنان راستین)، تنها حزب ظفرمند و رستگار (ألا إنّ حزب اللّه هم المفلحون) قرآن قبلاً درباره حزب شیطان فرمود: «ألا إنّ حزب الشیطان هم الخاسرون» و درباره حزب خدا مى فرماید: «ألا إنّ حزب اللّه هم المفلحون» (حزب خدا فرجامى جز پیروزى و رستگارى ندارند).
۳۰ - ایمان و کفر و راستى و نفاق در نگاه وحى، از معیارهاى دوستى و دشمنى و از مرزهاى خودى و غیر خودى (لاتجد قومًا ... ألا إنّ حزب اللّه هم المفلحون)
روایات و احادیث
۳۱ - «عن أبى حمزة عن أبى جعفر(ع) قال: سألته... عن قول اللّه عزّوجلّ، «و أیّدهم بروح منه» قال: هو الإیمان;[۴] از ابى حمزه روایت شده که مى گوید: از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند «و أیّدهم بروح منه» سؤال کردم، فرمود: [مراد ]همان ایمان است».
۳۲ - «عن أبى عبداللّه(ع) قال: ما من مؤمن إلاّ و لقلبه اُذنان فى جوفه اُذن ینفث فیها الوسواس الخناس و اُذن ینفث فیها الملک، فیؤیّد اللّه المؤمن بالملک فذلک قوله: «و أیّدهم بروح منه»;[۵] از امام صادق(ع) روایت شده که فرمود: هیچ مؤمنى نیست، مگر آن که در درون قلب او دو گوش قرار دارد: گوشى که [شیطان ]وسوسه گر و پنهانکار در آن مى دمد و گوشى که فرشته درآن مى دمد. خداوند،[ شخص] مؤمن را با فرشته تأیید مى کند و این سخن او است که فرمود: و أیّدهم بروح منه».
۳۳ - «عن الکاظم(ع) ...فقال:(ع) الزندیق هو الرادّ على اللّه و على رسوله و هم الذین یحادّون اللّه و رسوله قال اللّه «لاتجد قوماً یؤمنون باللّه و الیوم الأخر یوادّون من حادّ اللّه و رسوله...» و هم الملحدون عدلوا عن التوحید إلى الإلحاد...;[۶] از امام کاظم(ع) ...روایت شده که فرمود: زندیق کسى است که خدا و رسول او را رد مى کند و قبول ندارد، و همان ها هستند که با خدا و رسول او در حال دشمنى اند. خدا (درباره آنان) فرمود: ...حادّ اللّه و رسوله...» و آنان ملحدانى اند که از توحید منحرف شده و به الحاد روآورده اند».
موضوعات مرتبط
- ایمان: آثار ایمان ۳۰، ۳۱; آثار ایمان به خدا ۲; آثار ایمان به قیامت ۲; ارزش ایمان به خدا ۵; ارزش ایمان به محمد(ص) ۵; اقسام ایمان ۱۰، ۱۵; اهمیت ایمان به خدا ۵; اهمیت ایمان به محمد(ص) ۵; ایمان به خدا ۱; ایمان به قیامت ۱; ایمان پایدار ۱۰; ایمان متزلزل ۱۰; جایگاه ایمان ۹; منشأ تثبیت ایمان ۱۱; نشانه هاى ایمان ۶، ۱۲، ۱۶
- بهشت: باغهاى بهشت ۱۸; جاودانان در بهشت ۲۱; درختان بهشت ۱۹; موجبات بهشت ۲۳; نعمتهاى بهشت ۱۸، ۱۹; نهرهاى بهشت ۱۹; وعده بهشت ۱۷
- تبرى: آثار تبرى ۱۲، ۱۴، ۱۶; تبرى از دشمنان خدا ۶، ۱۲، ۱۴، ۱۶; تبرى از دشمنان محمد(ص) ۶، ۱۲، ۱۴، ۱۶
- حزب الله :۲۶، ۲۷ پیروزى حزب الله ۲۶، ۲۹ ۲۷; حتمیت پیروزى حزب الله ۲۶، ۲۸ ۲۷; حتمیت رستگارى حزب الله ۲۶، ۲۸ ۲۷; رستگارى حزب الله ۲۶، ۲۹ ۲۷; فرجام حزب الله ۲۶، ۲۸ ۲۷; فضایل حزب الله ۲۶، ۲۹ ۲۷
- خدا: آثار رضایت خدا ۲۳; افعال خدا ۱۱، ۱۳; تأییدات خدا ۱۳، ۳۲; دشمنان خدا ۳۳; دشمنى با دشمنان خدا ۱۶; دوستى با دشمنان خدا ۳، ۴; رضایت از خدا ۲۴; زمینه تأییدات خدا ۳۱; عوامل رضایت از خدا ۲۵; موانع دوستى با دشمنان خدا ۲; نشانه هاى تأییدات خدا ۱۴; وعده هاى خدا ۱۷
- خویشاوندى: ارزش خویشاوندى ۵; اهمیت خویشاوندى ۵; نقش خویشاوندى ۸
- دشمنى: ملاکهاى دشمنى ۳۰
- دوستى: ملاکهاى دوستى ۳۰
- دین: اصول دین ۱
- رسولان خدا :۷
- رضایت خدا: مشمولان رضایت خدا ۲۲
- زندگى: جاودانگى زندگى اخروى ۲۰
- شیطان: حزب شیطان ۲۶
- صداقت: آثار صداقت ۳۰
- قلب: نقش قلب ۹، ۱۱
- کفر: آثار کفر ۳۰
- مؤمنان: ابزار تقویت مؤمنان ۱۳; پیروزى مؤمنان ۲۹; تأیید مؤمنان ۳۲; حتمیت پیروزى مؤمنان ۲۸; حتمیت رستگارى مؤمنان ۲۸; رستگارى مؤمنان ۲۹; رضایت از مؤمنان ۲۲; فرجام مؤمنان ۲۸; فضایل مؤمنان ۲۳، ۲۷، ۲۹; فضایل مؤمنان راستین ۲۲; منشأ تقویت مؤمنان ۱۳; مؤمنان در بهشت ۲۱، ۲۳، ۲۴، ۲۵; وعده به مؤمنان ۱۷; ویژگیهاى مؤمنان ۴
- محبت: عوامل محبت ۸
- محمد(ص): دشمنان محمد(ص) ۳۳; دشمنى با دشمنان محمد(ص) ۱۶; دوستى با دشمنان محمد(ص) ۳، ۴; مقامات محمد(ص) ۷; موانع دوستى با دشمنان محمد(ص) ۲; نبوت محمد(ص) ۷
- مقام رضا :۲۴
- ملائکه: نقش ملائکه ۳۲
- نفاق: آثار نفاق ۳۰; نشانه هاى نفاق ۳
منابع
- ↑ صاحب مجمع البیان افزاید که این آیه درباره عبدالله بن ابى رئیس منافقین و پسرش عبیدالله نازل شده و این پسر در نزد پیامبر بود در حالتى که پیامبر آب مى نوشید. از رسول خدا صلی الله علیه و آله خواست که مقدارى از آب را در ظرف باقى بگذارد تا پدرش از آن آب بنوشد. شاید خداوند قلب او را از اثر نوشیدن نیم خور پیامبر پاک گرداند. پیامبر ظرف آب را به عبیدالله داد او هم آن را براى پدرش برد. پدرش گفت: در این ظرف چیست؟ گفت: بقیه نوشیدنى رسول خدا صلی الله علیه و آله است. براى تو آورده ام که از آن بنوشى شاید خداوند قلب تو را پاک گرداند. پدرش از روى مسخره گفت: چرا بول مادرت را نیاوردى. پسر نزد پیامبر مراجعت کرد و از توهینى که پدرش نسبت به پیامبر نمود، اجازه خواست که او را به قتل برساند. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: نه، به او ارفاق کن و او را ببخش، چنان که سدى نقل نموده است.
- ↑ ابن ابى حاتم در تفسیر خود از ابن شوذب روایت کند که این آیه درباره ابوعبیدة جراح نازل شده. موقعى که پدر خود را در جنگ بدر کشته بود چنان که طبرانى و حاکم در مستدرک نیز آن را نقل نموده اند و ابن المنذر در تفسیر خود از ابن جریح نقل کند که ابوقحافه پدر ابوبکر به رسول خدا صلی الله علیه و آله دشنام داده بود. ابوبکر لطمه شدیدى به صورت او زد و او را انداخت. جریان قضیه به گوش رسول خدا صلی الله علیه و آله رسید. به ابوبکر فرمود: آیا پدرت را زده اى؟ در جواب گفت: یا رسول اللّه اگر شمشیر میداشتم با شمشیر او را میزدم سپس این آیه نازل گردید.
- ↑ تفصیل این قضیه در آیه اول سوره ممتحنه است.
- ↑ کافى، ج ۲، ص ۱۵، ح ۱; نورالثقلین، ج ۵، ص ۲۶۵- ، ح ۵۸.
- ↑ کافى، ج ۲، ص ۲۶۷، ح ۳; نورالثقلین، ج ۵، ص ۲۶۹- ، ح ۶۱.
- ↑ تحف العقول، ص ۴۰۵; بحارالأنوار، ج ۱۰، ص ۲۴۳- ، ح ۲.