الواقعة ٨٤: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن سال نزول)
(QRobot edit)
خط ۳۰: خط ۳۰:
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۷#link155 | آيات ۵۷ - ۹۶، سوره واقعه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۷#link155 | آيات ۵۷ - ۹۶، سوره واقعه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۷#link156 | بيان جهت اينكه لازمه اعتقاد به آفريدگار تصديق قيامت و معاد است (نحن خلقناكم فلولاتصدقون )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۷#link156 | بيان جهت اينكه لازمه اعتقاد به آفريدگار تصديق قيامت و معاد است (نحن خلقناكم فلولاتصدقون )]]
خط ۴۵: خط ۴۶:
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۸#link168 | (رواياتى در ذيل برخى آيات گذشته )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۸#link168 | (رواياتى در ذيل برخى آيات گذشته )]]


}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۳_بخش۱۳#link114 | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۳_بخش۱۳#link114 | تفسیر آیات]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
فَلَوْ لا إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ «83» وَ أَنْتُمْ حِينَئِذٍ تَنْظُرُونَ «84»
پس چرا آنگاه كه جان به گلوگاه رسد. و شما در آن هنگام نظاره مى‌كنيد.
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ أَنْتُمْ حِينَئِذٍ تَنْظُرُونَ (84)
وَ أَنْتُمْ حِينَئِذٍ: و شما آن هنگام، تَنْظُرُونَ‌: مى‌نگريد به حال محتضر از روى تحير و تحسر و نتوانيد كه چاره آن كنيد، زيرا چاره‌ساز بيچارگان خداست نه غير او، و دادرس مضطران خداست نه غير.
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
فَلا أُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ (75) وَ إِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظِيمٌ (76) إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ (77) فِي كِتابٍ مَكْنُونٍ (78) لا يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ (79)
تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ (80) أَ فَبِهذَا الْحَدِيثِ أَنْتُمْ مُدْهِنُونَ (81) وَ تَجْعَلُونَ رِزْقَكُمْ أَنَّكُمْ تُكَذِّبُونَ (82) فَلَوْ لا إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ (83) وَ أَنْتُمْ حِينَئِذٍ تَنْظُرُونَ (84)
وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْكُمْ وَ لكِنْ لا تُبْصِرُونَ (85) فَلَوْ لا إِنْ كُنْتُمْ غَيْرَ مَدِينِينَ (86) تَرْجِعُونَها إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ (87)
ترجمه‌
پس سوگند ياد نميكنم بمواضع وقوع ستارگان‌
و همانا آن هر آينه سوگنديست اگر بدانيد بزرگ‌
همانا آن قرآنيست گرامى‌
در كتابى نگاه داشته شده‌
مس نميكند آنرا مگر پاك‌شدگان‌
فرو فرستادنى است از پروردگار جهانيان‌
آيا پس نسبت باين گفتار سستى ميورزيد
و قرار ميدهيد روزيتان را آنكه شما تكذيب ميكنيد
پس چرا نبايد وقتى كه رسيد جان بگلو
و شما آن هنگام نظر ميكنيد
و ما نزديكتريم باو از شما ولى نمى‌بينيد
پس چرا نبايد اگر هستيد غير جزا داده‌شدگان‌
برگردانيد آنرا اگر هستيد راستگويان.
تفسير
در مجمع از صادقين عليهما السلام نقل نموده كه مواقع نجوم طرد نمودن آنها است شياطين را و مشركين بآن سوگند ياد مينمودند پس خداوند فرموده من بآن سوگند ياد نميكنم و در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه در زمان جاهليّت مردم قسم ميخوردند بآن پس خدا فرمود قسم نميخورم من بمواقع نجوم چون امر كسى كه بآن قسم بخورد بزرگ است و بنابراين مراد آنست كه سوگند ياد نميكنم بمواقع و اوقات سقوط ستارگان و آن سوگند سوگندى است كه اگر بدانيد گناه است و ياد كنيد آنرا گناه بزرگى است يا آن سوگندى است كه گناه بزرگى است اگر بدانيد ولى افسوس كه نميدانيد و بعدا فرموده آنچه بر من نازل شده قرآن مفيد نافع است كه در لوح محفوظ الهى وجود دارد مانند آنكه ما ميگوئيم بجان تو قسم نميخورم امر از اين قرار است و شايد جهت منع از چنين قسمى آن باشد كه اعراب جاهليّت مواضع وقوع ستارگان و سقوط كواكب را منشأ آثارى ميدانستند از قبيل نزول باران و غيره و ميگفتند باران بفلان ستاره بر ما نازل شد و
----
جلد 5 صفحه 136
اين كفر يا اقلا بى‌ادبى است چون بايد گفت بخواست خدا نازل شد لذا خداوند باين تقريب از آن و از قسم بمواقع ستارگان كه مشعر باين عقائد است منع فرموده و مقرّب يا مؤيّد اين معنى است آنچه در ضمن آيات بعد بيايد انشاء اللّه تعالى ولى مفسرين فرموده‌اند خداوند قسم ياد فرموده بمطالع و مغارب يا مساقط نجوم و لا زائد است و آن معمول در كلام ميباشد يا لا اشاره بردّ اقوال كفار است راجع بقرآن كه ميگفتند سحر و شعر و افسانه است يا نفى غير آنچه بقسم اثبات شده براى مزيد تأكيد مانند آنكه گفته شود نيست جز اين قسم بخدا چنين است يا مراد از مواقع نجوم آيات قرآن است كه نجوما يعنى متفرّقا بر قلب پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم نازل شده و خدا بآن قسم ياد فرموده و مؤيّد اين معنى است توصيف قسم ببزرگى و آنكه بعضى بموقع النّجوم قرائت نموده‌اند و مؤيّد اين اقوال است آنكه قمّى ره نقل فرموده كه مراد آنست كه پس سوگند ياد ميكنم بمواقع نجوم و بنابراين اقوال متعلّق قسم آنست كه آنچه بر پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم نازل شده قرآن پر خير و فائده و نفع است براى بشر تا روز قيامت و كلام خدا است كه كرامت و احترامش نزد خدا و خلق زياد است ولى آنچه بعنوان تأييد از قمّى ره نقل شد در صافى موجود است و حقير بر حسب معمول خود در نقل روايات بآن اعتماد نمودم و بعد از مراجعه بتفسير برهان و اطلاع بر اخبار معارضه با آن رجوع بتفسير على بن ابراهيم قمّى كه نسخه خطى از آن نزد حقير است نمودم ديدم چنين نقلى در آن نبود و بنابراين چون در متشابهات مرجع راسخان در علمند آنچه بدوا ذكر شد بايد تلقّى بقبول شود نه اقوال مفسرين و العلم عند اللّه تعالى و درك نميكنند و اصابت نمينمايند بچيزى از معانى و حقايق قرآن مگر كسانيكه پاك باشند از معاصى و نبايد مسّ نمايند خطّ آنرا مگر كسانيكه خالى از جنابت و با وضو و طهارت باشند چنانچه در روايات ائمه اطهار بآن تصريح شده چون نازل از جانب پروردگار عالم است و جز از طريق اولياء او بحقائق آن راه نتوان يافت و بايد محترم باشد آيا نسبت بقرآن مداهنه و سهل‌انگارى ميكنيد و نفاق ميورزيد و تكذيب ميكنيد باطنا با آنكه ظاهرا تصديق مينمائيد آنرا و قرار ميدهيد بهره خودتان را از آن تكذيب خودتان يا قرار ميدهيد شكر روزى‌
----
جلد 5 صفحه 137
خودتان را كه خدا بشما داده كفران نعمت او چون وقتى باران ميآيد ميگوئيد بفلان ستاره آمد با آنكه بخواست خدا آمده و قرآن بآن ناطق است و شما تكذيب ميكنيد قرآن را در اين نسبتى كه ميدهيد چون مخاطب باين آيات كفار مكّه و منافقين اين امّتند و مستفاد از روايات ائمه اطهار آنست كه آنها از اين قبيل نسبتها ميدادند و نفاق و شقاق ميورزيدند و قرآن منزل و تجعلون شكر كم انّكم تكذّبون است پس چرا وقتى بحال احتضار افتاديد و جانتان بحلقومتان رسيد و شما در كنار عزيزانتان نشسته و با حسرت بآنها نگاه ميكنيد و ما با ملائكه‌اى كه مأمور قبض ارواحند مشغول قبض روح آنها و نزديكتر از شما بآنانيم ولى شما نميدانيد كه ما حاضريم و نمى‌بينيد ملائكه را و با كمال اشتياقى كه ببرگشتن روح آنها ببدنشان داريد پس چرا اگر شما مملوك حق و مقهور در تحت اراده او براى مجازات اعمالتان در آخرت نيستيد چنانچه مدّعى آن مى‌باشيد كه دار جزائى نيست برنميگردانيد روح آنها را ببدنهاشان اگر راست ميگوئيد و بنابراين كلمه فلولا براى طول كلام و احتياج بربط تامّ تكرار شده و خلاصه كلام آنست كه اگر شما راست ميگوئيد عالم ديگرى نيست و از دست شما در اين عالم كارى برميآيد چرا جان عزيزانتان را وقتى ما ميخواهيم بگيريم و بگلو رسيده برنميگردانيد در كافى از امام صادق عليه السّلام در اين آيه نقل نموده كه وقتى جان بگلوى محتضر رسيد منزل او را در بهشت باو ارائه ميدهند پس ميگويد مرا بدنيا برگردانيد تا كسان خود را بآنچه ديدم خبر دهم ميگويند نميشود و اگر لا در آيه اول زائد هم نباشد تأكيد در كلام حاصل است‌
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
فَلَو لا إِذا بَلَغَت‌ِ الحُلقُوم‌َ (83) وَ أَنتُم‌ حِينَئِذٍ تَنظُرُون‌َ (84) وَ نَحن‌ُ أَقرَب‌ُ إِلَيه‌ِ مِنكُم‌ وَ لكِن‌ لا تُبصِرُون‌َ (85)
‌پس‌ چرا زماني‌ ‌که‌ روح‌ مي‌رسد ‌به‌ حلقوم‌ ‌که‌ ‌به‌ تعبير ‌ما جان‌ ‌در‌ گلو مي‌آيد و ‌شما‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ موقع‌ مي‌بينيد و ‌ما نزديك‌تريم‌ ‌به‌ ‌او‌ ‌از‌ ‌شما‌ و لكن‌ ‌شما‌ نمي‌بينيد و بصيرت‌ نداريد.
انسان‌ ‌در‌ موقعي‌ ‌که‌ ‌در‌ دست‌ و پاي‌ جان‌ دادنست‌ پرده‌ ‌از‌ پيش‌ چشمش‌ برداشته‌ مي‌شود ملائكه قابض‌ ارواح‌ ‌را‌ مشاهده‌ مي‌كند جاي‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌در‌ بهشت‌ ‌ يا ‌ جهنّم‌ باو نشان‌ مي‌دهند ملائكه رحمت‌ ‌ يا ‌ عذاب‌ ‌را‌ حاضر و منتظر مي‌شناسد لذا مي‌فرمايد:
فَلَو لا إِذا بَلَغَت‌ِ الحُلقُوم‌َ ‌يعني‌ بلغت‌ النفس‌ ‌الي‌ حلقوم‌ ‌که‌ نزديك‌ ‌است‌ بيرون‌ بيايد.
وَ أَنتُم‌ حِينَئِذٍ تَنظُرُون‌َ فقط جان‌ دادن‌ ‌او‌ ‌را‌ مي‌بينيد و ‌ما ‌از‌ ‌شما‌ نزديك‌تريم‌ باو.
وَ نَحن‌ُ أَقرَب‌ُ إِلَيه‌ِ مِنكُم‌ ‌که‌ ‌در‌ چه‌ حالت‌ ‌است‌ ‌به‌ راحتي‌ جان‌ مي‌دهد ‌ يا ‌ ‌به‌ سختي‌ باو بشارت‌ مي‌دهند ‌ يا ‌ تهديد مي‌كنند، ‌در‌ نعمت‌ و مشمول‌ تفضلات‌ الهي‌ مي‌شود ‌ يا ‌ ‌در‌ شكنجه‌ و عذاب‌ ميافتد.
وَ لكِن‌ لا تُبصِرُون‌َ ‌شما‌ نمي‌بينيد.
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
(آیه 84)- «و شما در این حال نظاره می‌کنید» و کاری از دستتان ساخته نیست (وَ أَنْتُمْ حِینَئِذٍ تَنْظُرُونَ).
مخاطب در اینجا اطرافیان محتضرند، از یکسو نظاره حال او را می‌کنند، و از سوی دیگر ضعف و ناتوانی خود را مشاهده می‌نمایند و از سوی سوم توانائی خدا را بر همه چیز و بودن مرگ و حیات در دست او، و نیز می‌دانند خودشان هم چنین سرنوشتی را در پیش دارند.
}}
|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>



نسخهٔ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۶:۴۳


ترجمه

و شما در این حال نظاره می‌کنید (و کاری از دستتان ساخته نیست)؛

|و شما در آن هنگام [تنها] نظاره گريد
و در آن هنگام خود نظاره گريد -
و شما وقت مرگ (بر بالین آن مرده حاضرید و او را) می‌نگرید.
و شما در آن وقت نظاره گر هستید [و هیچ کاری از شما ساخته نیست!]
و شما در اين هنگام مى‌نگريد، تكذيب نمى‌كنيد؟
و شما در آن هنگام نظاره‌گرید
و شما آن هنگام مى‌نگريد- به آن كه در حال جان‌دادن است-
و شما در این حال می‌نگرید (و کاری از دستتان ساخته نیست).
و حال آنکه- در این هنگام- خود نظاره‌گرید.
و شمائید آن هنگام نگرانان‌


الواقعة ٨٣ آیه ٨٤ الواقعة ٨٥
سوره : سوره الواقعة
نزول : ٢ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٤
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«أَنتُمْ»: شما اطرافیان شخص محتضر.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


فَلَوْ لا إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ «83» وَ أَنْتُمْ حِينَئِذٍ تَنْظُرُونَ «84»

پس چرا آنگاه كه جان به گلوگاه رسد. و شما در آن هنگام نظاره مى‌كنيد.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ أَنْتُمْ حِينَئِذٍ تَنْظُرُونَ (84)

وَ أَنْتُمْ حِينَئِذٍ: و شما آن هنگام، تَنْظُرُونَ‌: مى‌نگريد به حال محتضر از روى تحير و تحسر و نتوانيد كه چاره آن كنيد، زيرا چاره‌ساز بيچارگان خداست نه غير او، و دادرس مضطران خداست نه غير.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


فَلا أُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ (75) وَ إِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظِيمٌ (76) إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ (77) فِي كِتابٍ مَكْنُونٍ (78) لا يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ (79)

تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ (80) أَ فَبِهذَا الْحَدِيثِ أَنْتُمْ مُدْهِنُونَ (81) وَ تَجْعَلُونَ رِزْقَكُمْ أَنَّكُمْ تُكَذِّبُونَ (82) فَلَوْ لا إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ (83) وَ أَنْتُمْ حِينَئِذٍ تَنْظُرُونَ (84)

وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْكُمْ وَ لكِنْ لا تُبْصِرُونَ (85) فَلَوْ لا إِنْ كُنْتُمْ غَيْرَ مَدِينِينَ (86) تَرْجِعُونَها إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ (87)

ترجمه‌

پس سوگند ياد نميكنم بمواضع وقوع ستارگان‌

و همانا آن هر آينه سوگنديست اگر بدانيد بزرگ‌

همانا آن قرآنيست گرامى‌

در كتابى نگاه داشته شده‌

مس نميكند آنرا مگر پاك‌شدگان‌

فرو فرستادنى است از پروردگار جهانيان‌

آيا پس نسبت باين گفتار سستى ميورزيد

و قرار ميدهيد روزيتان را آنكه شما تكذيب ميكنيد

پس چرا نبايد وقتى كه رسيد جان بگلو

و شما آن هنگام نظر ميكنيد

و ما نزديكتريم باو از شما ولى نمى‌بينيد

پس چرا نبايد اگر هستيد غير جزا داده‌شدگان‌

برگردانيد آنرا اگر هستيد راستگويان.

تفسير

در مجمع از صادقين عليهما السلام نقل نموده كه مواقع نجوم طرد نمودن آنها است شياطين را و مشركين بآن سوگند ياد مينمودند پس خداوند فرموده من بآن سوگند ياد نميكنم و در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه در زمان جاهليّت مردم قسم ميخوردند بآن پس خدا فرمود قسم نميخورم من بمواقع نجوم چون امر كسى كه بآن قسم بخورد بزرگ است و بنابراين مراد آنست كه سوگند ياد نميكنم بمواقع و اوقات سقوط ستارگان و آن سوگند سوگندى است كه اگر بدانيد گناه است و ياد كنيد آنرا گناه بزرگى است يا آن سوگندى است كه گناه بزرگى است اگر بدانيد ولى افسوس كه نميدانيد و بعدا فرموده آنچه بر من نازل شده قرآن مفيد نافع است كه در لوح محفوظ الهى وجود دارد مانند آنكه ما ميگوئيم بجان تو قسم نميخورم امر از اين قرار است و شايد جهت منع از چنين قسمى آن باشد كه اعراب جاهليّت مواضع وقوع ستارگان و سقوط كواكب را منشأ آثارى ميدانستند از قبيل نزول باران و غيره و ميگفتند باران بفلان ستاره بر ما نازل شد و


جلد 5 صفحه 136

اين كفر يا اقلا بى‌ادبى است چون بايد گفت بخواست خدا نازل شد لذا خداوند باين تقريب از آن و از قسم بمواقع ستارگان كه مشعر باين عقائد است منع فرموده و مقرّب يا مؤيّد اين معنى است آنچه در ضمن آيات بعد بيايد انشاء اللّه تعالى ولى مفسرين فرموده‌اند خداوند قسم ياد فرموده بمطالع و مغارب يا مساقط نجوم و لا زائد است و آن معمول در كلام ميباشد يا لا اشاره بردّ اقوال كفار است راجع بقرآن كه ميگفتند سحر و شعر و افسانه است يا نفى غير آنچه بقسم اثبات شده براى مزيد تأكيد مانند آنكه گفته شود نيست جز اين قسم بخدا چنين است يا مراد از مواقع نجوم آيات قرآن است كه نجوما يعنى متفرّقا بر قلب پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم نازل شده و خدا بآن قسم ياد فرموده و مؤيّد اين معنى است توصيف قسم ببزرگى و آنكه بعضى بموقع النّجوم قرائت نموده‌اند و مؤيّد اين اقوال است آنكه قمّى ره نقل فرموده كه مراد آنست كه پس سوگند ياد ميكنم بمواقع نجوم و بنابراين اقوال متعلّق قسم آنست كه آنچه بر پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم نازل شده قرآن پر خير و فائده و نفع است براى بشر تا روز قيامت و كلام خدا است كه كرامت و احترامش نزد خدا و خلق زياد است ولى آنچه بعنوان تأييد از قمّى ره نقل شد در صافى موجود است و حقير بر حسب معمول خود در نقل روايات بآن اعتماد نمودم و بعد از مراجعه بتفسير برهان و اطلاع بر اخبار معارضه با آن رجوع بتفسير على بن ابراهيم قمّى كه نسخه خطى از آن نزد حقير است نمودم ديدم چنين نقلى در آن نبود و بنابراين چون در متشابهات مرجع راسخان در علمند آنچه بدوا ذكر شد بايد تلقّى بقبول شود نه اقوال مفسرين و العلم عند اللّه تعالى و درك نميكنند و اصابت نمينمايند بچيزى از معانى و حقايق قرآن مگر كسانيكه پاك باشند از معاصى و نبايد مسّ نمايند خطّ آنرا مگر كسانيكه خالى از جنابت و با وضو و طهارت باشند چنانچه در روايات ائمه اطهار بآن تصريح شده چون نازل از جانب پروردگار عالم است و جز از طريق اولياء او بحقائق آن راه نتوان يافت و بايد محترم باشد آيا نسبت بقرآن مداهنه و سهل‌انگارى ميكنيد و نفاق ميورزيد و تكذيب ميكنيد باطنا با آنكه ظاهرا تصديق مينمائيد آنرا و قرار ميدهيد بهره خودتان را از آن تكذيب خودتان يا قرار ميدهيد شكر روزى‌


جلد 5 صفحه 137

خودتان را كه خدا بشما داده كفران نعمت او چون وقتى باران ميآيد ميگوئيد بفلان ستاره آمد با آنكه بخواست خدا آمده و قرآن بآن ناطق است و شما تكذيب ميكنيد قرآن را در اين نسبتى كه ميدهيد چون مخاطب باين آيات كفار مكّه و منافقين اين امّتند و مستفاد از روايات ائمه اطهار آنست كه آنها از اين قبيل نسبتها ميدادند و نفاق و شقاق ميورزيدند و قرآن منزل و تجعلون شكر كم انّكم تكذّبون است پس چرا وقتى بحال احتضار افتاديد و جانتان بحلقومتان رسيد و شما در كنار عزيزانتان نشسته و با حسرت بآنها نگاه ميكنيد و ما با ملائكه‌اى كه مأمور قبض ارواحند مشغول قبض روح آنها و نزديكتر از شما بآنانيم ولى شما نميدانيد كه ما حاضريم و نمى‌بينيد ملائكه را و با كمال اشتياقى كه ببرگشتن روح آنها ببدنشان داريد پس چرا اگر شما مملوك حق و مقهور در تحت اراده او براى مجازات اعمالتان در آخرت نيستيد چنانچه مدّعى آن مى‌باشيد كه دار جزائى نيست برنميگردانيد روح آنها را ببدنهاشان اگر راست ميگوئيد و بنابراين كلمه فلولا براى طول كلام و احتياج بربط تامّ تكرار شده و خلاصه كلام آنست كه اگر شما راست ميگوئيد عالم ديگرى نيست و از دست شما در اين عالم كارى برميآيد چرا جان عزيزانتان را وقتى ما ميخواهيم بگيريم و بگلو رسيده برنميگردانيد در كافى از امام صادق عليه السّلام در اين آيه نقل نموده كه وقتى جان بگلوى محتضر رسيد منزل او را در بهشت باو ارائه ميدهند پس ميگويد مرا بدنيا برگردانيد تا كسان خود را بآنچه ديدم خبر دهم ميگويند نميشود و اگر لا در آيه اول زائد هم نباشد تأكيد در كلام حاصل است‌

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


فَلَو لا إِذا بَلَغَت‌ِ الحُلقُوم‌َ (83) وَ أَنتُم‌ حِينَئِذٍ تَنظُرُون‌َ (84) وَ نَحن‌ُ أَقرَب‌ُ إِلَيه‌ِ مِنكُم‌ وَ لكِن‌ لا تُبصِرُون‌َ (85)

‌پس‌ چرا زماني‌ ‌که‌ روح‌ مي‌رسد ‌به‌ حلقوم‌ ‌که‌ ‌به‌ تعبير ‌ما جان‌ ‌در‌ گلو مي‌آيد و ‌شما‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ موقع‌ مي‌بينيد و ‌ما نزديك‌تريم‌ ‌به‌ ‌او‌ ‌از‌ ‌شما‌ و لكن‌ ‌شما‌ نمي‌بينيد و بصيرت‌ نداريد.

انسان‌ ‌در‌ موقعي‌ ‌که‌ ‌در‌ دست‌ و پاي‌ جان‌ دادنست‌ پرده‌ ‌از‌ پيش‌ چشمش‌ برداشته‌ مي‌شود ملائكه قابض‌ ارواح‌ ‌را‌ مشاهده‌ مي‌كند جاي‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌در‌ بهشت‌ ‌ يا ‌ جهنّم‌ باو نشان‌ مي‌دهند ملائكه رحمت‌ ‌ يا ‌ عذاب‌ ‌را‌ حاضر و منتظر مي‌شناسد لذا مي‌فرمايد:

فَلَو لا إِذا بَلَغَت‌ِ الحُلقُوم‌َ ‌يعني‌ بلغت‌ النفس‌ ‌الي‌ حلقوم‌ ‌که‌ نزديك‌ ‌است‌ بيرون‌ بيايد.

وَ أَنتُم‌ حِينَئِذٍ تَنظُرُون‌َ فقط جان‌ دادن‌ ‌او‌ ‌را‌ مي‌بينيد و ‌ما ‌از‌ ‌شما‌ نزديك‌تريم‌ باو.

وَ نَحن‌ُ أَقرَب‌ُ إِلَيه‌ِ مِنكُم‌ ‌که‌ ‌در‌ چه‌ حالت‌ ‌است‌ ‌به‌ راحتي‌ جان‌ مي‌دهد ‌ يا ‌ ‌به‌ سختي‌ باو بشارت‌ مي‌دهند ‌ يا ‌ تهديد مي‌كنند، ‌در‌ نعمت‌ و مشمول‌ تفضلات‌ الهي‌ مي‌شود ‌ يا ‌ ‌در‌ شكنجه‌ و عذاب‌ ميافتد.

وَ لكِن‌ لا تُبصِرُون‌َ ‌شما‌ نمي‌بينيد.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 84)- «و شما در این حال نظاره می‌کنید» و کاری از دستتان ساخته نیست (وَ أَنْتُمْ حِینَئِذٍ تَنْظُرُونَ).

مخاطب در اینجا اطرافیان محتضرند، از یکسو نظاره حال او را می‌کنند، و از سوی دیگر ضعف و ناتوانی خود را مشاهده می‌نمایند و از سوی سوم توانائی خدا را بر همه چیز و بودن مرگ و حیات در دست او، و نیز می‌دانند خودشان هم چنین سرنوشتی را در پیش دارند.

نکات آیه

۱ - افراد حاضر در کنار محتضر، تنها نظاره گر جان کندن و ناتوانى از نجات وى از مرگ (فلولا إذا بلغت الحلقوم . و أنتم حینئذ تنظرون)

۲ - صحنه احتضار و جان کندن انسان ها، صحنه اى هشداردهنده و درس آموز (و أنتم حینئذ تنظرون)

۳ - حضور نزدیکان در کنار شخص به هنگام احتضار وى، داراى سابقه در تاریخ (إذا بلغت الحلقوم . و أنتم حینئذ تنظرون)

موضوعات مرتبط

  • احتضار: عبرت از زمان احتضار ۲
  • عبرت: عوامل عبرت ۲
  • محتضر: استحاله نجات محتضر ۱; پیشینه همراهى محتضر ۳; نقش همراهان محتضر ۱

منابع