الفرقان ١٠: تفاوت میان نسخهها
(افزودن سال نزول) |
(QRobot edit) |
||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
[[يونس ٢٠ | وَ يَقُولُونَ لَوْ لاَ أُنْزِلَ...]] (۰) [[الإسراء ٩٠ | وَ قَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّى...]] (۰) | [[يونس ٢٠ | وَ يَقُولُونَ لَوْ لاَ أُنْزِلَ...]] (۰) [[الإسراء ٩٠ | وَ قَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّى...]] (۰) | ||
</div> | </div> | ||
== نزول == | |||
خثیمة گوید: که به پیامبر از جانب پروردگار گفته شد که اگر بخواهى کلیدهاى خزائن زمین را به تو اعطاء مینمائیم به قسمى که در آخرت نیز همه چیز به تو داده شده و چیزى از تو کم نخواهیم کرد یا اگر بخواهى همه را در آخرت براى تو جمع و ذخیره خواهیم نمود. | |||
رسول خدا صلى الله علیه و آله در پیشگاه پروردگار معروض داشت که پروردگارا همه را براى من در آخرت ذخیره فرماى سپس این آیة نازل گردید.<ref> تفاسیر جامع البیان و ابن ابى حاتم و کتاب مصنف از ابن ابى شیبه.</ref> | |||
== تفسیر == | == تفسیر == | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۰#link166 | آيات ۴ - ۲۰، سوره فرقان]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۰#link166 | آيات ۴ - ۲۰، سوره فرقان]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۰#link167 | حكايت طعنه ها و افترائاتى كه كفار عرب در باره قرآن كريم بهرسول الله (صلى اللّه عليه و آله ) زدند]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۰#link167 | حكايت طعنه ها و افترائاتى كه كفار عرب در باره قرآن كريم بهرسول الله (صلى اللّه عليه و آله ) زدند]] | ||
خط ۴۶: | خط ۵۳: | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۲#link180 | روايتى درباره شاءن نزول آيه : ((و قالوا ما لهذاالرسول ياكل الطعام ...)) و دو روايت درباره جهنم و ورود در آن]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۲#link180 | روايتى درباره شاءن نزول آيه : ((و قالوا ما لهذاالرسول ياكل الطعام ...)) و دو روايت درباره جهنم و ورود در آن]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۵_بخش۴۸#link9 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۵_بخش۴۸#link9 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
تَبارَكَ الَّذِي إِنْ شاءَ جَعَلَ لَكَ خَيْراً مِنْ ذلِكَ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَ يَجْعَلْ لَكَ قُصُوراً «10» | |||
مبارك است خدايى كه اگر اراده كند، بهتر از آنچه آنها توقّع دارند، براى تو قرار مىدهد، باغهايى كه از زير درختان آن نهرها جريان دارد و قصرهايى را براى تو قرار مىدهد. | |||
===نکته ها=== | |||
در آيات قبل بيان شد كه كفّار از پيامبر عزيز اسلام، توقّع گنج و باغ داشتند، اين آيه مىفرمايد: اگر خدا بخواهد به جاى يك باغ، باغهايى را در اختيار پيامبر مىگذارد. | |||
حضرت على عليه السلام مىفرمايد: اگر خداوند مىخواست هنگام مبعوث شدن پيامبران، درهاى گنجها و معادن طلا و باغهاى سرسبز و خرم را به روى آنان بگشايد، چنين مىكرد، ولى اگر اين كار را مىكرد مسألهى آزمايش مردم از ميان مىرفت و همهى آنان به عشق مال و رفاه گرد انبيا جمع مىشدند و نيّتها خالص نبود. «1» | |||
«تَبارَكَ» يا از «برك» به معناى ثابت و پايدار است و يا از «بركة» به معناى خير زياد. «2» | |||
===پیام ها=== | |||
1- وجود خداوند، ثابت و سرچشمهى بركات است. «تَبارَكَ» | |||
2- زهد و سادگى براى انبيا، شايسته است و زندگى كاخنشينى دور از شأن و زىّ انبيا مىباشد. «إِنْ شاءَ جَعَلَ لَكَ» | |||
---- | |||
«1». نهجالبلاغه، خطبه 192. | |||
«2». لسان العرب. | |||
جلد 6 - صفحه 232 | |||
3- فقر و غنا به دست خداست. «إِنْ شاءَ جَعَلَ لَكَ» | |||
4- اراده و خواست خداوند تخلّفناپذير است. «إِنْ شاءَ جَعَلَ» | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
تَبارَكَ الَّذِي إِنْ شاءَ جَعَلَ لَكَ خَيْراً مِنْ ذلِكَ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَ يَجْعَلْ لَكَ قُصُوراً «10» | |||
تَبارَكَ الَّذِي: بزرگوار و مقدس است ذاتى كه به محض فضل، إِنْ شاءَ جَعَلَ لَكَ خَيْراً مِنْ ذلِكَ: اگر خواهد، مقرر فرمايد براى تو بهتر از گنج و بوستان دنيا كه ايشان مىگويند. جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ: كرامت فرمايد به تو در آخرت بهشتهائى كه جارى باشد از زير درختان آن نهرها تا باشد ابلغ در نزهت عالى و مسكنهاى رفيع. | |||
ابن عباس نقل نموده كه: چون مشركان حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله را طعن زدند به فقر و فاقه، حضرت دلتنگ شد، جبرئيل نازل، عرض كرد: حق تعالى تو را سلام مىرساند و مىفرمايد: مشركان گويند «ما لِهذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعامَ وَ يَمْشِي فِي الْأَسْواقِ» بعد به جهت تسليه آن حضرت اين آيه نازل شد، فرمود: «وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَكَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا إِنَّهُمْ لَيَأْكُلُونَ الطَّعامَ وَ يَمْشُونَ | |||
جلد 9 - صفحه 308 | |||
فِي الْأَسْواقِ» آن حضرت فرمود: چون اين آيه بر من خواند، بر جست و بلند شد به مقدار دانه عدس گرديد، من گفتم: يا امين اللّه، تو را چه شد؟ گفت: يا رسول اللّه درى از درهاى آسمان برگشادند كه پيش از اين نگشوده بودند، نمىدانم به رحمت مفتوح شده يا به عذاب، و من از ترس آنكه مبادا عقاب خدا بر جماعتى نازل شود كه تو را طعن زدند و دلتنگ نمودند، چنين شدم. در اثناى اين حال، جبرئيل به حال اول برگشت، و خوشحال شد و گفت: يا رسول اللّه، بشارت باد تو را كه در آسمان را براى نزول رحمت بر تو گشودند و آن ملك كه مىآيد رضوان خازن بهشت است، و تو را بشارت آورده از جانب خدا بر آنكه او از تو خشنود است؛ پس رضوان فرود آمد و سلام نمود و آيه «تَبارَكَ الَّذِي إِنْ شاءَ جَعَلَ لَكَ خَيْراً» را تا آخر بر آن حضرت خواند و درجى از نور پيش حضرت نهاده گفت: پروردگار تو مىفرمايد كه كليدهاى خزائن دنيا در اينجاست، آن را به دست تصرف تو مىدهم بىآنكه از كرامت و نعمت تو در آخرت مقدار پر پشهاى كم كنيم. حضرت روى به جبرئيل، مانند كسى كه با كسى مشورت كند؛ جبرئيل اشاره به زمين نمود و گفت: «تواضع للّه» طريق تواضع براى خدا اختيار كن. حضرت فرمود: اى رضوان، مرا به اين احتياج نيست، فقر را دوستتر دارم و مىخواهم بنده صبور و شكور باشم. رضوان گفت: صواب گفتى، خدا تو را به رشاد رساند. «1» | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ | |||
تَبارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعالَمِينَ نَذِيراً «1» الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لَمْ يَتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَ خَلَقَ كُلَّ شَيْءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِيراً «2» وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً لا يَخْلُقُونَ شَيْئاً وَ هُمْ يُخْلَقُونَ وَ لا يَمْلِكُونَ لِأَنْفُسِهِمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً وَ لا يَمْلِكُونَ مَوْتاً وَ لا حَياةً وَ لا نُشُوراً «3» وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذا إِلاَّ إِفْكٌ افْتَراهُ وَ أَعانَهُ عَلَيْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ فَقَدْ جاؤُ ظُلْماً وَ زُوراً «4» | |||
وَ قالُوا أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ اكْتَتَبَها فَهِيَ تُمْلى عَلَيْهِ بُكْرَةً وَ أَصِيلاً «5» قُلْ أَنْزَلَهُ الَّذِي يَعْلَمُ السِّرَّ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ كانَ غَفُوراً رَحِيماً «6» وَ قالُوا ما لِهذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعامَ وَ يَمْشِي فِي الْأَسْواقِ لَوْ لا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مَلَكٌ فَيَكُونَ مَعَهُ نَذِيراً «7» أَوْ يُلْقى إِلَيْهِ كَنْزٌ أَوْ تَكُونُ لَهُ جَنَّةٌ يَأْكُلُ مِنْها وَ قالَ الظَّالِمُونَ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلاَّ رَجُلاً مَسْحُوراً «8» انْظُرْ كَيْفَ ضَرَبُوا لَكَ الْأَمْثالَ فَضَلُّوا فَلا يَسْتَطِيعُونَ سَبِيلاً «9» | |||
تَبارَكَ الَّذِي إِنْ شاءَ جَعَلَ لَكَ خَيْراً مِنْ ذلِكَ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَ يَجْعَلْ لَكَ قُصُوراً «10» | |||
ترجمه | |||
برتر و بالاتر آمد آنكه فرستاد فارق بين حق و باطل را بر بندهاش تا بوده باشد براى عالميان بيم دهنده | |||
آنكه براى او است پادشاهى آسمانها و زمين و نگرفت فرزندى و نبوده است برايش شريكى در پادشاهى و آفريد همه چيز را پس اندازه نمود آنرا اندازه نمودنى | |||
و گرفتند غير از او خدايانى كه نميآفرينند چيزيرا و آنها آفريده ميشوند و مالك نميباشند براى خودشان ضررى و نه نفعى را و مالك نميباشند مرگى را و نه زندگانى و نه حشرى را | |||
و گفتند آنانكه كافر شدند نيست اين مگر دروغى كه بر بافت آنرا و يارى | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 58 | |||
كردند او را بر آن گروهى ديگران پس بتحقيق آوردند ستمى و باطلى را | |||
و گفتند افسانههاى پيشينيان است كه نوشته آنرا پس آن خوانده ميشود بر او بامداد و شبانگاه | |||
بگو فرستاد آنرا آنكه ميداند پنهان را در آسمانها و زمين همانا او باشد آمرزنده مهربان | |||
و گفتند چيست مر اين رسول را كه ميخورد غذا و راه ميرود در بازارها چرا نبايد فرستاده شود بسوى او فرشتهاى پس باشد با او بيم دهنده | |||
يا انداخته شود بسوى او گنجى يا باشد برايش بوستانى كه بخورد از آن و گفتند ستمكاران پيروى نميكنيد مگر مرد سحر شدهئى را | |||
به بين چگونه زدند براى تو مثلها پس گمراه شدند پس نميتوانند يافت راهى برتر | |||
آمد آنكه اگر بخواهد قرار ميدهد براى تو بهتر از اين، بهشتهائى را كه ميرود از زيرشان نهرها و قرار ميدهد براى تو قصرهائى. | |||
تفسير | |||
تبارك مأخوذ از بركت است يعنى پر خير و بركت و با عزت و عظمت و دوام و ثبات است خداوندى كه نازل فرمود قرآن را كه فارق بين حق و باطل و مميّز ميان ثواب و خطا است بتفريق بر حسب رواياتى كه در اوائل سوره آل عمران گذشت بر بنده خود محمد بن عبد اللّه صلّى اللّه عليه و اله تا بوده باشد او و قرآن بآيات محكمه خود مر عالميان را از جن و انس بيم دهنده از عذاب الهى يا موجب بيم از عقاب او آن خداوندى كه مر او را است سلطنت حقه حقيقيه در آسمانها و زمين و اختيار ننموده است فرزندى را چنانچه نصارى و يهود تصور نمودهاند و نبوده است و نخواهد بود براى او شريكى در سلطنت و الوهيّت چنانچه مجوس تصور نمودهاند و مشركين عرب پنداشتهاند و خلق فرمود هر موجوديرا و تعيين نمود اندازه و قدر قابليت او را براى خلعت هستى از حدود و آجال و صفات و خواص و آثار و ساير خصوصيات و قمى ره از امام رضا عليه السّلام نقل نموده كه فرمود ميدانى تقدير چيست عرض شد خير فرمود آن وضع حدود است از آجال و ارزاق و بقاء و فناء و اهل شرك در مقابل چنين خداوندى اتخاذ نمودند براى خودشان معبودهائى را كه خودشان بدست خودشان ميتراشيدند و ميساختند و مصور بصور مختلفه مينمودند با آنكه آنها قادر بر خلق چيزى نبودند و نمىتوانستند از خودشان دفع ضررى كنند | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 59 | |||
يا جلب نفعى نمايند براى خودشان چه رسد بسايرين و نيز قادر بر اماته و احياء و بعث و نشر احدى نبودند و معلوم است كه چنين جماداتى قابل پرستش و ستايش نيستند و گفتند بعضى از اين كفار نيست اين قرآن مگر دروغى كه محمد صلّى اللّه عليه و اله ساخته و افترا بسته آنرا بخدا با كمك بعضى از اهل كتاب كه از امام باقر عليه السّلام نقل شده مقصودشان ابو نهيكه و حبر و عداس و عابس نام بوده و ظاهرا اينها اطلاعاتى از احوال امم سابقه و كتب سماوى داشتهاند كه بعضى مانند نضر بن حارث كه گفتهاند گوينده اين مزخرف بود تصور مىنمودند اينها مطالب كتب سماوى و غيره را از اخبار پيشينيان و غيرها در صبح و شام براى آنحضرت نقل مينمايند و او مينويسد يا آنكه ميگويد بنويسند براى او و تلاوت ميكند و ميگويد خدا بتوسط جبرئيل بر من نازل نموده و خداوند اولا بطريق اجمال آنها را رد فرموده كه نسبت اتيان ظلم و زور بآنها داده و بعدا اشاره فرموده بآنكه قرآن علاوه بر فصاحت و بلاغت عاجز كننده بشر از اتيان بمثلش كه قبلا گوشزد شده مشتمل بر احكامى است كه مصالح آن بر بشر مخفى و مستور بوده و هست و بتدريج آشكار و معلوم ميشود و همچنين متضمن اخبار غيبيهئى است كه جز خدا بر آن اطلاع ندارد و چنين كتابى معقول نيست از جانب خدا نباشد چون او عالم السرّ و الخفيّات است در آسمانها و زمين نه غير او ولى چون غفور و رحيم است تعجيل در عقوبت كسانيكه اين مزخرفات را ميگويند نميكند و عذاب بر آنها نازل نميفرمايد شايد بتدريج بفهمند و اسلام اختيار نمايند يا از نسل آنها مسلمانانى بوجود آيد و بالاخره آنها را بپاداش اعمال و اقوالشان خواهد رسانيد و ظاهرا قول كسانيكه ميگفتند نعوذ باللّه قرآن دروغ و افترا است و اشخاصى در ساختن آن با پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم كمك كردند غير از قول آنها است كه ميگفتند قرآن افسانه پيشينيان است كه براى پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم در بامداد و شبانگاه نقل ميشود و از فرمايش قمى ره استفاده ميشود كه گوينده اين قول اخير نضر بن الحارث بوده و ناقل مطالب بگمان آنها ابن قبيطه بوده است كه در صبح و شام براى حضرت املاء و قرائت مينموده و بعضى از علماء يهود و نصارى هم در تعليم آنحضرت با او شركت مينمودند و | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 60 | |||
خداوند هر دو قول را رد فرموده به بيانى كه گذشت و نيز گفتند چه مقامى دارد و چه ميكند اين مدعى رسالت كه مانند ما ميخورد و در بازارها براى طلب معاش ميگردد و حالش با ما يكسان است چرا خداوند با او ملكى نفرستاد كه مصدّق و معاون او باشد در انذار و تخويف مردم و چرا باو گنجى نداد كه مايه دلگرمى و استغناء او از تحصيل معاش باشد و لااقل چرا خدا باغى و بستانى باو نداد كه از آن ارتزاق نمايد و محتاج بكسى نباشد يا ما كه از اقوام او هستيم برويم در آن باغ و از ميوه آن استفاده كنيم چون نأكل بصيغه متكلم مع الغير نيز قرائت شده است و از اين اشكالات و ياوه سرائيها مكرر جوابگوئى شده و رواياتى هم بمناسبت آنها ذكر گرديده و اجمال مطلب آنستكه اين اعتراضات ناشى از قصور فهم و ادراك است كه تصور نمودهاند پيغمبر بايد از جنس بشر نباشد در صورتى كه بايد باشد نهايت آنكه بايد داراى روح قوى و عقل كامل و قابليت تامّ و تمام هم باشد تا بتواند مطالب را از مقام عالى اخذ نمايد و بدانى برساند خلاصه آنكه بايد سنخيّت با دو طرف داشته باشد تا واسطه فيض شود و اگر از جنس بشر نباشد نميتواند با آنها مأنوس شود و بتدريج آنها را تربيت و تكميل و قابل هدايت و ارشاد نمايد و نغمه اخيره آنها اين بود كه گفتند ستمكاران مذكور سابق باهل ايمان كه متابعت نميكنيد شما مگر مردى را كه برايش سحر كردهاند و بواسطه آن عقلش زائل شده است و خداوند در جواب آنها به پيغمبر خود فرموده ببين چه اقوال ناشايسته و احوال ناروائى در باره تو قائل شدند و چه امثال نامناسبى براى تو ذكر كردند كه گاهى محتاج بمصدّق و معاونت دانستند و گاهى نيازمند بمال و منال دنيوى و گاهى مجنونت خواندند با آنكه پيغمبر محتاج بكتاب و معجز است كه مصدق او است نه ملك و باغ و بستان و زر و سيم و ساير امتعه و تجملات دنيوى و تو سالها در ميان آنها بكمال عقل و درايت و امانت و صداقت معروف و مسلم بودى چه شد كه چون دعوى نبوت نمودى فورا مبتلا بجنون شدى پس نيست اين اظهارات آنها مگر براى آنكه از طريق حق منحرف شدند و در گمراهى و ضلالت افتادند بطوريكه ديگر نميتوانند راه حق را پيدا كنند يا استدلال بر مطلوب خودشان كه بطلان نبوت تو است | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 61 | |||
بنمايند بطورى كه اقلا موجب شبهه و ترديدى براى دانشمندان شود بلكه سخنانى گفتند كه بطلانش بر هر صاحب شعورى ظاهر و آشكار بود و تو ملول و افسرده خاطر مباش از آنكه در دنيا از آنچه گفتند بىبهره ماندى خداوند برتر و بالاتر است از آنكه اگر بخواهد عطا فرمايد بتو در دنيا بهتر و بيشتر از آنچه آنها تصور نمودند ولى خواسته است بتو نعمتى عطا كند كه زوال نداشته باشد و آن بهتر، بوستانهائى است كه در پاى درختان آن نهرها جارى است و نيز براى تو قصرهائى آماده كند كه چشمى نديده و گوشى نشنيده و بقلب كسى خطور نكرده باشد و بعضى يجعل برفع قرائت نمودهاند و بنابراين مقطوع از عطف بر جعل شده و جمله مستأنفه ميباشد و وعده منجّز است نه معلّق بر مشيّت و در آخرت باشد و در تفسير امام عليه السّلام است كه بعد از آنكه عبد اللّه بن ابى اميّه مخزومى اعتراضات مذكوره را نمود و گفت اين پادشاهان ايران و رومند كه سفراء آنها داراى مال و جلال و دستگاه زيادند خداوند كه برتر و بالاتر از آنها است بايد سفيرش از آنها با تشخّصتر باشد پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم عرضه داشت خدايا تو ميشنوى و ميدانى چه ميگويند بندگان تو و اين آيات نازل شد پس روى باو كرد و فرمود خدا محمود است و كسى حق اعتراض بكارهاى او ندارد نمىبينى خدا بعضى را فقير و بعضى را غنى و بعضى را عزيز و بعضى را ذليل و بعضى را سالم و بعضى را مريض فرموده و همه ميخورند و ميگردند و نبايد فقير بگويد خدايا چرا مرا فقير كردى و ذليل بگويد چرا مرا ذليل نمودى و مريض بگويد چرا مرا مريض كردى و زشت بگويد چرا مرا زشت كردى و ديگرى را زيبا آفريدى چون اينها ايراد بخدا است و او در جواب مىفرمايد من آن خداوندم كه عزّت و ذلت و دولت و فقر و صحّت و مرض و زشتى و زيبائى بدست من است و بهر كس بخواهم و صلاح بدانم ميدهم و شما بندگانيد بايد منقاد و تسليم باشيد و الا معاقب و هلاك خواهيد شد مرا هم خدا خواسته مخصوص بوحى و نبوت فرمايد چنانچه بعضى را مخصوص بمال و جلال و جمال فرموده با آنكه بشرم و نبايد از لوازم آن مبرّى باشم روايت مفصل است و حقير بعضى از فقرات آنرا مختصرا ذكر نمودم شايد سابقا هم ذكر شده باشد و ظاهرا | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 62 | |||
پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم متوجه شده بآنكه ريشه اين اعتراضات آنها حسد است كه نميتوانند كسى را فوق خودشان به بينند يا ميخواهند شماتت كنند آنحضرت را بفقر لذا بيان بيان جواب گوئى فرموده و الا ظاهرا جواب ما لهذا الرسول يأكل همانست كه قبلا ذكر شد و در نفحات روايات متعددهئى نقل نموده كه حاصلش آنستكه بعد از اين مقالات خداوند كليد خزائن زمين را باختيار پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم گذارد كه هر قدر بخواهد از گنجها بردارد و صرف كند با آنكه از مقامش چيزى كاسته نشود و حضرت قبول نفرمود و فرمود فقر براى من بهتر است ميخواهم يك روز گرسنه و يك روز سير باشم تا يك روز دعا نمايم و يك روز شكر كنم و دنيا قابل محمد و آل او نباشد. | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
تَبارَكَ الَّذِي إِن شاءَ جَعَلَ لَكَ خَيراً مِن ذلِكَ جَنّاتٍ تَجرِي مِن تَحتِهَا الأَنهارُ وَ يَجعَل لَكَ قُصُوراً «10» | |||
بزرگوار است آن خداوندي که اگر مشيتش تعلق بگيرد قرار ميدهد از براي تو بهتر از آنچه كفار گفتند بهشتهايي که از زير آنها نهرهايي جاري ميشود و جعل ميفرمايد از براي تو قصرهايي. | |||
كلام در اينکه آيه شريفه در چند مقام واقع ميشود. | |||
مقام اول در تفضلاتي که خداوند بوجود مقدس نبوي فرموده و ميفرمايد. | |||
اما در اينکه عالم او را اشرف ممكنات قرار داده و نور مقدس او را اول مخلوقات که فرمود: | |||
(اول ما خلق اللّه نوري) | |||
، اوصياء طيبين او را افضل اوصياء قرار داده، كتابش را افضل كتب، دين او را افضل اديان، امت او را افضل امم، شريعت او را تا قيامت باقي داشته، او را خاتم النبيين و سيد المرسلين مقرر فرموده و ساير تفضلات. | |||
و اما در عالم آخرت: مقام محمود را به او و اوصياء او عنايت ميفرمايد شفاعت كبري خاص او و اهل بيتش، اختيار بهشت و جهنم بدست او و وصي او است که قسيم الجنة و النار است و غير اينها از علوم و اخلاق که فرمود: | |||
(وَ إِنَّكَ لَعَلي خُلُقٍ عَظِيمٍ) قلم آيه 4 و صفات حميده و ملكات حسنه و غير اينها. | |||
مقام دوم در جمله. | |||
(تَبارَكَ الَّذِي إِن شاءَ جَعَلَ لَكَ خَيراً مِن ذلِكَ) مكرر گفته شده که مشيت الهي ايجاد به معني مصدريست که فعل الهي باشد و اينکه ايجاد تابع اراده حق است | |||
جلد 13 - صفحه 583 | |||
که مصلحت در ايجادش باشد و البته آنچه مصلحت دارد ايجاد ميفرمايد خداوند نسبت به حضرت رسالت نصرت فرمود با اينکه عده قليل مؤمنين بر كفار و مشركين غلبه داد و ملائكه به ياري او آمدند و القاء رعب در دل كفار و مشركين و قلوب آنها را با يكديگر عداوت انداخت چنانچه ميفرمايد: | |||
(فَأَغرَينا بَينَهُمُ العَداوَةَ وَ البَغضاءَ إِلي يَومِ القِيامَةِ) مائده آيه 17. | |||
(وَ أَلقَينا بَينَهُمُ العَداوَةَ وَ البَغضاءَ إِلي يَومِ القِيامَةِ) مائده آيه 69 و ميفرمايد: | |||
(سَنُلقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعبَ بِما أَشرَكُوا بِاللّهِ) آل عمران آيه 144. | |||
(سَأُلقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعبَ) انفال آيه 12. | |||
(وَ قَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعبَ) احزاب آيه 26 حشر آيه 2 و قرآن مجيد او را حفظ فرمود تا قيامت. | |||
(إِنّا نَحنُ نَزَّلنَا الذِّكرَ وَ إِنّا لَهُ لَحافِظُونَ) حجر آيه 9 و از دنيا انفال و خمس و قطايع ملوك و تحف و هدايا باو عنايت فرمود و تمام را در راه خدا بذل و صرف نمود. | |||
(قُلِ الأَنفالُ لِلّهِ وَ الرَّسُولِ) انفال آيه 1 (وَ اعلَمُوا أَنَّما غَنِمتُم مِن شَيءٍ فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ الآية) انفال آيه 42. | |||
مقام سوم در جمله: | |||
(جَنّاتٍ تَجرِي مِن تَحتِهَا الأَنهارُ وَ يَجعَل لَكَ قُصُوراً) اما در دنيا نه مصلحت داشت و نه مشيت حق تعلق گرفت و نه پيغمبر خواست که گذشت که (عرض له مفاتيح الدنيا فلم يقبلها) و فرمود طالبم يك روز گرسنه باشم صبر كنم و يك روز سير باشم شكر كنم و يكي از صفات حميده زهد در دنياست و رغبت به آخرت و اما در آخرت گذشت مقاماتي که به او عنايت شده. | |||
584 | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
] | |||
(آیه 10)- این آیه همانند آیه قبل روی سخن را به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله کرده- به عنوان تحقیر سخنان آنها، و این که قابل جوابگویی نیست- میفرماید: «زوال ناپذیر و بزرگ است خدایی که اگر بخواهد برای تو بهتر از این قرار میدهد، باغهایی که از زیر درختانش نهرها جاری باشد، (و اگر بخواهد) برای تو قصرهای مجلل قرار | |||
ج3، ص325 | |||
میدهد» (تَبارَکَ الَّذِی إِنْ شاءَ جَعَلَ لَکَ خَیْراً مِنْ ذلِکَ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَ یَجْعَلْ لَکَ قُصُوراً). | |||
مگر باغها و قصرهای دیگران را چه کسی به آنها داده جز خدا؟ | |||
اصولا چه کسی این همه نعمت و زیبایی را در این عالم آفریده جز پروردگار! ولی او هرگز نمیخواهد مردم شخصیت تو را در مال و ثروت و قصر و باغ بدانند، و از ارزشهای واقعی غافل شوند. | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||
نسخهٔ ۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۴:۰۴
ترجمه
الفرقان ٩ | آیه ١٠ | الفرقان ١١ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«تَبَارَکَ»: (نگا: فرقان / . «جَنَّاتٍ»: باغهائی را. بدل از (خَیْراً) است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
نزول
خثیمة گوید: که به پیامبر از جانب پروردگار گفته شد که اگر بخواهى کلیدهاى خزائن زمین را به تو اعطاء مینمائیم به قسمى که در آخرت نیز همه چیز به تو داده شده و چیزى از تو کم نخواهیم کرد یا اگر بخواهى همه را در آخرت براى تو جمع و ذخیره خواهیم نمود.
رسول خدا صلى الله علیه و آله در پیشگاه پروردگار معروض داشت که پروردگارا همه را براى من در آخرت ذخیره فرماى سپس این آیة نازل گردید.[۱]
تفسیر
- آيات ۴ - ۲۰، سوره فرقان
- حكايت طعنه ها و افترائاتى كه كفار عرب در باره قرآن كريم بهرسول الله (صلى اللّه عليه و آله ) زدند
- تقرير و تبيين جوابى كه خداى تعالى به كفار داده(قل انزله الذى يعلم السرّ...)
- طعنه كفار به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) به اينكه او همچون سايرين غذا مى خوردو...
- جواب خداى تعالى به اين احتجاج و انكار كفار
- مراد از جنات و قصور در آيه شريفه
- مبداء و منشاء تكذيب رسول الله (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) انكار قيامت است
- مقايسه بين احوال دوزخيان و بهشتيان
- طرح يك اشكال و پاسخ به آن در ارتباط با مشيت مطلقاهل بهشت
- پاسخ معبودهاى كفار به سؤ ال خداى سبحان در قيامت از آنها..آيا شما اين بندگان مراگمراه كرديد؟
- معناى جمله ((كانوا قوما بورا)) كه در جواب آلهه به خداى سبحان آمده
- رد استناد بعضى از مفسرين به اين جمله ((كانوا قوما بورا)) براى اثبات جبر، وشقاوت ذاتى كفار
- پاسخ دوم به اشكال مشركين
- دو نكته
- روايتى درباره شاءن نزول آيه : ((و قالوا ما لهذاالرسول ياكل الطعام ...)) و دو روايت درباره جهنم و ورود در آن
تفسیر نور (محسن قرائتی)
تَبارَكَ الَّذِي إِنْ شاءَ جَعَلَ لَكَ خَيْراً مِنْ ذلِكَ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَ يَجْعَلْ لَكَ قُصُوراً «10»
مبارك است خدايى كه اگر اراده كند، بهتر از آنچه آنها توقّع دارند، براى تو قرار مىدهد، باغهايى كه از زير درختان آن نهرها جريان دارد و قصرهايى را براى تو قرار مىدهد.
نکته ها
در آيات قبل بيان شد كه كفّار از پيامبر عزيز اسلام، توقّع گنج و باغ داشتند، اين آيه مىفرمايد: اگر خدا بخواهد به جاى يك باغ، باغهايى را در اختيار پيامبر مىگذارد.
حضرت على عليه السلام مىفرمايد: اگر خداوند مىخواست هنگام مبعوث شدن پيامبران، درهاى گنجها و معادن طلا و باغهاى سرسبز و خرم را به روى آنان بگشايد، چنين مىكرد، ولى اگر اين كار را مىكرد مسألهى آزمايش مردم از ميان مىرفت و همهى آنان به عشق مال و رفاه گرد انبيا جمع مىشدند و نيّتها خالص نبود. «1»
«تَبارَكَ» يا از «برك» به معناى ثابت و پايدار است و يا از «بركة» به معناى خير زياد. «2»
پیام ها
1- وجود خداوند، ثابت و سرچشمهى بركات است. «تَبارَكَ»
2- زهد و سادگى براى انبيا، شايسته است و زندگى كاخنشينى دور از شأن و زىّ انبيا مىباشد. «إِنْ شاءَ جَعَلَ لَكَ»
«1». نهجالبلاغه، خطبه 192.
«2». لسان العرب.
جلد 6 - صفحه 232
3- فقر و غنا به دست خداست. «إِنْ شاءَ جَعَلَ لَكَ»
4- اراده و خواست خداوند تخلّفناپذير است. «إِنْ شاءَ جَعَلَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
تَبارَكَ الَّذِي إِنْ شاءَ جَعَلَ لَكَ خَيْراً مِنْ ذلِكَ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَ يَجْعَلْ لَكَ قُصُوراً «10»
تَبارَكَ الَّذِي: بزرگوار و مقدس است ذاتى كه به محض فضل، إِنْ شاءَ جَعَلَ لَكَ خَيْراً مِنْ ذلِكَ: اگر خواهد، مقرر فرمايد براى تو بهتر از گنج و بوستان دنيا كه ايشان مىگويند. جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ: كرامت فرمايد به تو در آخرت بهشتهائى كه جارى باشد از زير درختان آن نهرها تا باشد ابلغ در نزهت عالى و مسكنهاى رفيع.
ابن عباس نقل نموده كه: چون مشركان حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله را طعن زدند به فقر و فاقه، حضرت دلتنگ شد، جبرئيل نازل، عرض كرد: حق تعالى تو را سلام مىرساند و مىفرمايد: مشركان گويند «ما لِهذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعامَ وَ يَمْشِي فِي الْأَسْواقِ» بعد به جهت تسليه آن حضرت اين آيه نازل شد، فرمود: «وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَكَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا إِنَّهُمْ لَيَأْكُلُونَ الطَّعامَ وَ يَمْشُونَ
جلد 9 - صفحه 308
فِي الْأَسْواقِ» آن حضرت فرمود: چون اين آيه بر من خواند، بر جست و بلند شد به مقدار دانه عدس گرديد، من گفتم: يا امين اللّه، تو را چه شد؟ گفت: يا رسول اللّه درى از درهاى آسمان برگشادند كه پيش از اين نگشوده بودند، نمىدانم به رحمت مفتوح شده يا به عذاب، و من از ترس آنكه مبادا عقاب خدا بر جماعتى نازل شود كه تو را طعن زدند و دلتنگ نمودند، چنين شدم. در اثناى اين حال، جبرئيل به حال اول برگشت، و خوشحال شد و گفت: يا رسول اللّه، بشارت باد تو را كه در آسمان را براى نزول رحمت بر تو گشودند و آن ملك كه مىآيد رضوان خازن بهشت است، و تو را بشارت آورده از جانب خدا بر آنكه او از تو خشنود است؛ پس رضوان فرود آمد و سلام نمود و آيه «تَبارَكَ الَّذِي إِنْ شاءَ جَعَلَ لَكَ خَيْراً» را تا آخر بر آن حضرت خواند و درجى از نور پيش حضرت نهاده گفت: پروردگار تو مىفرمايد كه كليدهاى خزائن دنيا در اينجاست، آن را به دست تصرف تو مىدهم بىآنكه از كرامت و نعمت تو در آخرت مقدار پر پشهاى كم كنيم. حضرت روى به جبرئيل، مانند كسى كه با كسى مشورت كند؛ جبرئيل اشاره به زمين نمود و گفت: «تواضع للّه» طريق تواضع براى خدا اختيار كن. حضرت فرمود: اى رضوان، مرا به اين احتياج نيست، فقر را دوستتر دارم و مىخواهم بنده صبور و شكور باشم. رضوان گفت: صواب گفتى، خدا تو را به رشاد رساند. «1»
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
تَبارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعالَمِينَ نَذِيراً «1» الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لَمْ يَتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَ خَلَقَ كُلَّ شَيْءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِيراً «2» وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً لا يَخْلُقُونَ شَيْئاً وَ هُمْ يُخْلَقُونَ وَ لا يَمْلِكُونَ لِأَنْفُسِهِمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً وَ لا يَمْلِكُونَ مَوْتاً وَ لا حَياةً وَ لا نُشُوراً «3» وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذا إِلاَّ إِفْكٌ افْتَراهُ وَ أَعانَهُ عَلَيْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ فَقَدْ جاؤُ ظُلْماً وَ زُوراً «4»
وَ قالُوا أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ اكْتَتَبَها فَهِيَ تُمْلى عَلَيْهِ بُكْرَةً وَ أَصِيلاً «5» قُلْ أَنْزَلَهُ الَّذِي يَعْلَمُ السِّرَّ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ كانَ غَفُوراً رَحِيماً «6» وَ قالُوا ما لِهذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعامَ وَ يَمْشِي فِي الْأَسْواقِ لَوْ لا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مَلَكٌ فَيَكُونَ مَعَهُ نَذِيراً «7» أَوْ يُلْقى إِلَيْهِ كَنْزٌ أَوْ تَكُونُ لَهُ جَنَّةٌ يَأْكُلُ مِنْها وَ قالَ الظَّالِمُونَ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلاَّ رَجُلاً مَسْحُوراً «8» انْظُرْ كَيْفَ ضَرَبُوا لَكَ الْأَمْثالَ فَضَلُّوا فَلا يَسْتَطِيعُونَ سَبِيلاً «9»
تَبارَكَ الَّذِي إِنْ شاءَ جَعَلَ لَكَ خَيْراً مِنْ ذلِكَ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَ يَجْعَلْ لَكَ قُصُوراً «10»
ترجمه
برتر و بالاتر آمد آنكه فرستاد فارق بين حق و باطل را بر بندهاش تا بوده باشد براى عالميان بيم دهنده
آنكه براى او است پادشاهى آسمانها و زمين و نگرفت فرزندى و نبوده است برايش شريكى در پادشاهى و آفريد همه چيز را پس اندازه نمود آنرا اندازه نمودنى
و گرفتند غير از او خدايانى كه نميآفرينند چيزيرا و آنها آفريده ميشوند و مالك نميباشند براى خودشان ضررى و نه نفعى را و مالك نميباشند مرگى را و نه زندگانى و نه حشرى را
و گفتند آنانكه كافر شدند نيست اين مگر دروغى كه بر بافت آنرا و يارى
جلد 4 صفحه 58
كردند او را بر آن گروهى ديگران پس بتحقيق آوردند ستمى و باطلى را
و گفتند افسانههاى پيشينيان است كه نوشته آنرا پس آن خوانده ميشود بر او بامداد و شبانگاه
بگو فرستاد آنرا آنكه ميداند پنهان را در آسمانها و زمين همانا او باشد آمرزنده مهربان
و گفتند چيست مر اين رسول را كه ميخورد غذا و راه ميرود در بازارها چرا نبايد فرستاده شود بسوى او فرشتهاى پس باشد با او بيم دهنده
يا انداخته شود بسوى او گنجى يا باشد برايش بوستانى كه بخورد از آن و گفتند ستمكاران پيروى نميكنيد مگر مرد سحر شدهئى را
به بين چگونه زدند براى تو مثلها پس گمراه شدند پس نميتوانند يافت راهى برتر
آمد آنكه اگر بخواهد قرار ميدهد براى تو بهتر از اين، بهشتهائى را كه ميرود از زيرشان نهرها و قرار ميدهد براى تو قصرهائى.
تفسير
تبارك مأخوذ از بركت است يعنى پر خير و بركت و با عزت و عظمت و دوام و ثبات است خداوندى كه نازل فرمود قرآن را كه فارق بين حق و باطل و مميّز ميان ثواب و خطا است بتفريق بر حسب رواياتى كه در اوائل سوره آل عمران گذشت بر بنده خود محمد بن عبد اللّه صلّى اللّه عليه و اله تا بوده باشد او و قرآن بآيات محكمه خود مر عالميان را از جن و انس بيم دهنده از عذاب الهى يا موجب بيم از عقاب او آن خداوندى كه مر او را است سلطنت حقه حقيقيه در آسمانها و زمين و اختيار ننموده است فرزندى را چنانچه نصارى و يهود تصور نمودهاند و نبوده است و نخواهد بود براى او شريكى در سلطنت و الوهيّت چنانچه مجوس تصور نمودهاند و مشركين عرب پنداشتهاند و خلق فرمود هر موجوديرا و تعيين نمود اندازه و قدر قابليت او را براى خلعت هستى از حدود و آجال و صفات و خواص و آثار و ساير خصوصيات و قمى ره از امام رضا عليه السّلام نقل نموده كه فرمود ميدانى تقدير چيست عرض شد خير فرمود آن وضع حدود است از آجال و ارزاق و بقاء و فناء و اهل شرك در مقابل چنين خداوندى اتخاذ نمودند براى خودشان معبودهائى را كه خودشان بدست خودشان ميتراشيدند و ميساختند و مصور بصور مختلفه مينمودند با آنكه آنها قادر بر خلق چيزى نبودند و نمىتوانستند از خودشان دفع ضررى كنند
جلد 4 صفحه 59
يا جلب نفعى نمايند براى خودشان چه رسد بسايرين و نيز قادر بر اماته و احياء و بعث و نشر احدى نبودند و معلوم است كه چنين جماداتى قابل پرستش و ستايش نيستند و گفتند بعضى از اين كفار نيست اين قرآن مگر دروغى كه محمد صلّى اللّه عليه و اله ساخته و افترا بسته آنرا بخدا با كمك بعضى از اهل كتاب كه از امام باقر عليه السّلام نقل شده مقصودشان ابو نهيكه و حبر و عداس و عابس نام بوده و ظاهرا اينها اطلاعاتى از احوال امم سابقه و كتب سماوى داشتهاند كه بعضى مانند نضر بن حارث كه گفتهاند گوينده اين مزخرف بود تصور مىنمودند اينها مطالب كتب سماوى و غيره را از اخبار پيشينيان و غيرها در صبح و شام براى آنحضرت نقل مينمايند و او مينويسد يا آنكه ميگويد بنويسند براى او و تلاوت ميكند و ميگويد خدا بتوسط جبرئيل بر من نازل نموده و خداوند اولا بطريق اجمال آنها را رد فرموده كه نسبت اتيان ظلم و زور بآنها داده و بعدا اشاره فرموده بآنكه قرآن علاوه بر فصاحت و بلاغت عاجز كننده بشر از اتيان بمثلش كه قبلا گوشزد شده مشتمل بر احكامى است كه مصالح آن بر بشر مخفى و مستور بوده و هست و بتدريج آشكار و معلوم ميشود و همچنين متضمن اخبار غيبيهئى است كه جز خدا بر آن اطلاع ندارد و چنين كتابى معقول نيست از جانب خدا نباشد چون او عالم السرّ و الخفيّات است در آسمانها و زمين نه غير او ولى چون غفور و رحيم است تعجيل در عقوبت كسانيكه اين مزخرفات را ميگويند نميكند و عذاب بر آنها نازل نميفرمايد شايد بتدريج بفهمند و اسلام اختيار نمايند يا از نسل آنها مسلمانانى بوجود آيد و بالاخره آنها را بپاداش اعمال و اقوالشان خواهد رسانيد و ظاهرا قول كسانيكه ميگفتند نعوذ باللّه قرآن دروغ و افترا است و اشخاصى در ساختن آن با پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم كمك كردند غير از قول آنها است كه ميگفتند قرآن افسانه پيشينيان است كه براى پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم در بامداد و شبانگاه نقل ميشود و از فرمايش قمى ره استفاده ميشود كه گوينده اين قول اخير نضر بن الحارث بوده و ناقل مطالب بگمان آنها ابن قبيطه بوده است كه در صبح و شام براى حضرت املاء و قرائت مينموده و بعضى از علماء يهود و نصارى هم در تعليم آنحضرت با او شركت مينمودند و
جلد 4 صفحه 60
خداوند هر دو قول را رد فرموده به بيانى كه گذشت و نيز گفتند چه مقامى دارد و چه ميكند اين مدعى رسالت كه مانند ما ميخورد و در بازارها براى طلب معاش ميگردد و حالش با ما يكسان است چرا خداوند با او ملكى نفرستاد كه مصدّق و معاون او باشد در انذار و تخويف مردم و چرا باو گنجى نداد كه مايه دلگرمى و استغناء او از تحصيل معاش باشد و لااقل چرا خدا باغى و بستانى باو نداد كه از آن ارتزاق نمايد و محتاج بكسى نباشد يا ما كه از اقوام او هستيم برويم در آن باغ و از ميوه آن استفاده كنيم چون نأكل بصيغه متكلم مع الغير نيز قرائت شده است و از اين اشكالات و ياوه سرائيها مكرر جوابگوئى شده و رواياتى هم بمناسبت آنها ذكر گرديده و اجمال مطلب آنستكه اين اعتراضات ناشى از قصور فهم و ادراك است كه تصور نمودهاند پيغمبر بايد از جنس بشر نباشد در صورتى كه بايد باشد نهايت آنكه بايد داراى روح قوى و عقل كامل و قابليت تامّ و تمام هم باشد تا بتواند مطالب را از مقام عالى اخذ نمايد و بدانى برساند خلاصه آنكه بايد سنخيّت با دو طرف داشته باشد تا واسطه فيض شود و اگر از جنس بشر نباشد نميتواند با آنها مأنوس شود و بتدريج آنها را تربيت و تكميل و قابل هدايت و ارشاد نمايد و نغمه اخيره آنها اين بود كه گفتند ستمكاران مذكور سابق باهل ايمان كه متابعت نميكنيد شما مگر مردى را كه برايش سحر كردهاند و بواسطه آن عقلش زائل شده است و خداوند در جواب آنها به پيغمبر خود فرموده ببين چه اقوال ناشايسته و احوال ناروائى در باره تو قائل شدند و چه امثال نامناسبى براى تو ذكر كردند كه گاهى محتاج بمصدّق و معاونت دانستند و گاهى نيازمند بمال و منال دنيوى و گاهى مجنونت خواندند با آنكه پيغمبر محتاج بكتاب و معجز است كه مصدق او است نه ملك و باغ و بستان و زر و سيم و ساير امتعه و تجملات دنيوى و تو سالها در ميان آنها بكمال عقل و درايت و امانت و صداقت معروف و مسلم بودى چه شد كه چون دعوى نبوت نمودى فورا مبتلا بجنون شدى پس نيست اين اظهارات آنها مگر براى آنكه از طريق حق منحرف شدند و در گمراهى و ضلالت افتادند بطوريكه ديگر نميتوانند راه حق را پيدا كنند يا استدلال بر مطلوب خودشان كه بطلان نبوت تو است
جلد 4 صفحه 61
بنمايند بطورى كه اقلا موجب شبهه و ترديدى براى دانشمندان شود بلكه سخنانى گفتند كه بطلانش بر هر صاحب شعورى ظاهر و آشكار بود و تو ملول و افسرده خاطر مباش از آنكه در دنيا از آنچه گفتند بىبهره ماندى خداوند برتر و بالاتر است از آنكه اگر بخواهد عطا فرمايد بتو در دنيا بهتر و بيشتر از آنچه آنها تصور نمودند ولى خواسته است بتو نعمتى عطا كند كه زوال نداشته باشد و آن بهتر، بوستانهائى است كه در پاى درختان آن نهرها جارى است و نيز براى تو قصرهائى آماده كند كه چشمى نديده و گوشى نشنيده و بقلب كسى خطور نكرده باشد و بعضى يجعل برفع قرائت نمودهاند و بنابراين مقطوع از عطف بر جعل شده و جمله مستأنفه ميباشد و وعده منجّز است نه معلّق بر مشيّت و در آخرت باشد و در تفسير امام عليه السّلام است كه بعد از آنكه عبد اللّه بن ابى اميّه مخزومى اعتراضات مذكوره را نمود و گفت اين پادشاهان ايران و رومند كه سفراء آنها داراى مال و جلال و دستگاه زيادند خداوند كه برتر و بالاتر از آنها است بايد سفيرش از آنها با تشخّصتر باشد پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم عرضه داشت خدايا تو ميشنوى و ميدانى چه ميگويند بندگان تو و اين آيات نازل شد پس روى باو كرد و فرمود خدا محمود است و كسى حق اعتراض بكارهاى او ندارد نمىبينى خدا بعضى را فقير و بعضى را غنى و بعضى را عزيز و بعضى را ذليل و بعضى را سالم و بعضى را مريض فرموده و همه ميخورند و ميگردند و نبايد فقير بگويد خدايا چرا مرا فقير كردى و ذليل بگويد چرا مرا ذليل نمودى و مريض بگويد چرا مرا مريض كردى و زشت بگويد چرا مرا زشت كردى و ديگرى را زيبا آفريدى چون اينها ايراد بخدا است و او در جواب مىفرمايد من آن خداوندم كه عزّت و ذلت و دولت و فقر و صحّت و مرض و زشتى و زيبائى بدست من است و بهر كس بخواهم و صلاح بدانم ميدهم و شما بندگانيد بايد منقاد و تسليم باشيد و الا معاقب و هلاك خواهيد شد مرا هم خدا خواسته مخصوص بوحى و نبوت فرمايد چنانچه بعضى را مخصوص بمال و جلال و جمال فرموده با آنكه بشرم و نبايد از لوازم آن مبرّى باشم روايت مفصل است و حقير بعضى از فقرات آنرا مختصرا ذكر نمودم شايد سابقا هم ذكر شده باشد و ظاهرا
جلد 4 صفحه 62
پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم متوجه شده بآنكه ريشه اين اعتراضات آنها حسد است كه نميتوانند كسى را فوق خودشان به بينند يا ميخواهند شماتت كنند آنحضرت را بفقر لذا بيان بيان جواب گوئى فرموده و الا ظاهرا جواب ما لهذا الرسول يأكل همانست كه قبلا ذكر شد و در نفحات روايات متعددهئى نقل نموده كه حاصلش آنستكه بعد از اين مقالات خداوند كليد خزائن زمين را باختيار پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم گذارد كه هر قدر بخواهد از گنجها بردارد و صرف كند با آنكه از مقامش چيزى كاسته نشود و حضرت قبول نفرمود و فرمود فقر براى من بهتر است ميخواهم يك روز گرسنه و يك روز سير باشم تا يك روز دعا نمايم و يك روز شكر كنم و دنيا قابل محمد و آل او نباشد.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
تَبارَكَ الَّذِي إِن شاءَ جَعَلَ لَكَ خَيراً مِن ذلِكَ جَنّاتٍ تَجرِي مِن تَحتِهَا الأَنهارُ وَ يَجعَل لَكَ قُصُوراً «10»
بزرگوار است آن خداوندي که اگر مشيتش تعلق بگيرد قرار ميدهد از براي تو بهتر از آنچه كفار گفتند بهشتهايي که از زير آنها نهرهايي جاري ميشود و جعل ميفرمايد از براي تو قصرهايي.
كلام در اينکه آيه شريفه در چند مقام واقع ميشود.
مقام اول در تفضلاتي که خداوند بوجود مقدس نبوي فرموده و ميفرمايد.
اما در اينکه عالم او را اشرف ممكنات قرار داده و نور مقدس او را اول مخلوقات که فرمود:
(اول ما خلق اللّه نوري)
، اوصياء طيبين او را افضل اوصياء قرار داده، كتابش را افضل كتب، دين او را افضل اديان، امت او را افضل امم، شريعت او را تا قيامت باقي داشته، او را خاتم النبيين و سيد المرسلين مقرر فرموده و ساير تفضلات.
و اما در عالم آخرت: مقام محمود را به او و اوصياء او عنايت ميفرمايد شفاعت كبري خاص او و اهل بيتش، اختيار بهشت و جهنم بدست او و وصي او است که قسيم الجنة و النار است و غير اينها از علوم و اخلاق که فرمود:
(وَ إِنَّكَ لَعَلي خُلُقٍ عَظِيمٍ) قلم آيه 4 و صفات حميده و ملكات حسنه و غير اينها.
مقام دوم در جمله.
(تَبارَكَ الَّذِي إِن شاءَ جَعَلَ لَكَ خَيراً مِن ذلِكَ) مكرر گفته شده که مشيت الهي ايجاد به معني مصدريست که فعل الهي باشد و اينکه ايجاد تابع اراده حق است
جلد 13 - صفحه 583
که مصلحت در ايجادش باشد و البته آنچه مصلحت دارد ايجاد ميفرمايد خداوند نسبت به حضرت رسالت نصرت فرمود با اينکه عده قليل مؤمنين بر كفار و مشركين غلبه داد و ملائكه به ياري او آمدند و القاء رعب در دل كفار و مشركين و قلوب آنها را با يكديگر عداوت انداخت چنانچه ميفرمايد:
(فَأَغرَينا بَينَهُمُ العَداوَةَ وَ البَغضاءَ إِلي يَومِ القِيامَةِ) مائده آيه 17.
(وَ أَلقَينا بَينَهُمُ العَداوَةَ وَ البَغضاءَ إِلي يَومِ القِيامَةِ) مائده آيه 69 و ميفرمايد:
(سَنُلقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعبَ بِما أَشرَكُوا بِاللّهِ) آل عمران آيه 144.
(سَأُلقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعبَ) انفال آيه 12.
(وَ قَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعبَ) احزاب آيه 26 حشر آيه 2 و قرآن مجيد او را حفظ فرمود تا قيامت.
(إِنّا نَحنُ نَزَّلنَا الذِّكرَ وَ إِنّا لَهُ لَحافِظُونَ) حجر آيه 9 و از دنيا انفال و خمس و قطايع ملوك و تحف و هدايا باو عنايت فرمود و تمام را در راه خدا بذل و صرف نمود.
(قُلِ الأَنفالُ لِلّهِ وَ الرَّسُولِ) انفال آيه 1 (وَ اعلَمُوا أَنَّما غَنِمتُم مِن شَيءٍ فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ الآية) انفال آيه 42.
مقام سوم در جمله:
(جَنّاتٍ تَجرِي مِن تَحتِهَا الأَنهارُ وَ يَجعَل لَكَ قُصُوراً) اما در دنيا نه مصلحت داشت و نه مشيت حق تعلق گرفت و نه پيغمبر خواست که گذشت که (عرض له مفاتيح الدنيا فلم يقبلها) و فرمود طالبم يك روز گرسنه باشم صبر كنم و يك روز سير باشم شكر كنم و يكي از صفات حميده زهد در دنياست و رغبت به آخرت و اما در آخرت گذشت مقاماتي که به او عنايت شده.
584
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 10)- این آیه همانند آیه قبل روی سخن را به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله کرده- به عنوان تحقیر سخنان آنها، و این که قابل جوابگویی نیست- میفرماید: «زوال ناپذیر و بزرگ است خدایی که اگر بخواهد برای تو بهتر از این قرار میدهد، باغهایی که از زیر درختانش نهرها جاری باشد، (و اگر بخواهد) برای تو قصرهای مجلل قرار
ج3، ص325
میدهد» (تَبارَکَ الَّذِی إِنْ شاءَ جَعَلَ لَکَ خَیْراً مِنْ ذلِکَ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَ یَجْعَلْ لَکَ قُصُوراً).
مگر باغها و قصرهای دیگران را چه کسی به آنها داده جز خدا؟
اصولا چه کسی این همه نعمت و زیبایی را در این عالم آفریده جز پروردگار! ولی او هرگز نمیخواهد مردم شخصیت تو را در مال و ثروت و قصر و باغ بدانند، و از ارزشهای واقعی غافل شوند.
نکات آیه
۱ - خداوند، منشأ خیرات و برکات است. (تبارک الذى) «تبارُک» (مصدر «تبارَک») مى تواند از «بَرَک» (لزم و ثبت) باشد. و یا از «برکة» (خیر بسیار) باشد (برگرفته از لسان العرب). برداشت فوق، براساس احتمال دوم است.
۲ - خداوند، ذاتى پاینده و حقیقتى جاودانه (تبارک الذى)
۳ - خداوند، توانا بر مهیّا ساختن باغ هایى با نهرهاى روان براى پیامبر(ص) به مراتب بهتر از آنچه که مشرکان توقع آن را براى پیامبر(ص) داشتند. (أو تکون له جنّة یأکل منها ... تبارک الذى إن شاء جعل لک خیرًا من ذلک جنّ-ت تجرى من تحتها الأنهر)
۴ - مشیت و خواست خداوند، قطعى و تخلف ناپذیر است. (إن شاء جعل لک)
۵ - خداوند، توانا بر مهیّا ساختن قصرهایى با عظمت براى پیامبر(ص) به مراتب بهتر از آنچه که مشرکان توقع آن را براى پیامبر(ص) داشتند. (تبارک الذى إن شاء ... یجعل لک قصورًا)
۶ - وعده خداوند به پیامبر(ص) مبنى بر اعطاى باغ هایى با نهرهاى روان و قصرها در قیامت (إن شاء جعل لک خیرًا من ذلک جنّ-ت ... و یجعل لک قصورًا) برداشت فوق، مبتنى بر این است که آیه شریفه، ناظر به جهان آخرت باشد که در این صورت، اعطاى باغ ها و قصرها به پیامبر(ص)، وعده خداوند به آن حضرت خواهد بود.
۷ - باغ ها و قصرهاى بهشتى در قیامت، بهتر از نوع دنیایى آنها است. (إن شاء جعل لک خیرًا من ذلک جنّ-ت ... و یجعل لک قصورًا)
۸ - تعلق نگرفتن مشیت خداوند بر برخوردارى پیامبر(ص) از زندگى مرفه و کاخ نشینى (تبارک الذى إن شاء جعل لک خیرًا من ذلک جنّ-ت تجرى من تحتها الأنهر و یجعل لک قصورًا)
۹ - زندگى مرفه و کاخ نشینى، دور از شأن پیامبر(ص) و برخلاف مصلحت او بود. (تبارک الذى إن شاء جعل لک خیرًا من ذلک جنّ-ت ... و یجعل لک قصورًا) برداشت یاد شده، به خاطر این نکته است که خداوند با آن که فرمود: من قادر به اعطاى بوستان هاى آباد و کاخ هاى متعدد به پیامبر(ص) هستم در عین حال به آن حضرت اعطا نفرمود و این مى رساند که چنین کارى درخور شأن پیامبر(ص) - آن گونه که مشرکان و کافران فکر مى کردند - و یا به مصلحت آن حضرت نبود.
۱۰ - اعطاى گنج و ثروت فراوان به پیامبر(ص)، بر خلاف حکمت الهى و مصلحت او بود. (أو یلقى إلیه کنز أو تکون له جنّة ... إن شاء جعل لک خیرًا من ذلک جنّ-ت ... و یجعل لک قصورًا) خداوند در آیه شریفه، به انتظار کافران از پیامبر(ص) مبنى بر داشتن باغ هاى پرثمر پاسخ گفت; ولى نسبت به داشتن گنج و ثروت فراوان پاسخ نفرمود. از این نکته مى توان استفاده کرد که داشتن گنج و ثروت بسیار بر خلاف حکمت الهى و مصلحت است و این امر، چنان روشن است که نیاز به پاسخ گویى ندارد.
۱۱ - ساده زیستى و دورى از زندگى مرفّه و کاخ نشینى، زندگانى شایسته و بایسته براى رهبران جامعه اسلامى (أو یلقى إلیه کنز أو تکون له جنّة ... إن شاء جعل لک خیرًا من ذلک جنّ-ت ... و یجعل لک قصورًا)
موضوعات مرتبط
- باغ: ارزش باغ هاى اخروى ۷; ارزش باغ هاى دنیوى ۷
- برکت: منشأ برکت ۱
- جهان بینى: جهان بینى توحیدى ۲
- خدا: جاودانگى خدا ۲; حتمیت مشیت خدا ۴; حکمت خدا ۱۰; قدرت خدا ۳، ۵; مشیت خدا ۵، ۸; نقش خدا ۱; وعده هاى خدا ۶
- خیر: منشأ خیر ۱
- رهبران دینى: ساده زیستى رهبران دینى ۱۱; مسؤولیت رهبران دینى ۱۱
- کاخ: ارزش کاخ هاى اخروى ۷; ارزش کاخ هاى دنیوى ۷
- کافران: خواسته هاى کافران ۳
- محمد(ص): امکان باغ براى محمد(ص) ۳; امکان کاخ براى محمد(ص) ۵; باغهاى اخروى محمد(ص) ۶; ساده زیستى محمد(ص) ۸; شؤون محمد(ص) ۹; کاخهاى اخروى محمد(ص) ۶; محمد(ص) و ثروت ۱۰; محمد(ص) و کاخ نشینى۸، ۹; مصالح محمد(ص) ۹، ۱۰; وعده به محمد(ص) ۶
منابع
- ↑ تفاسیر جامع البیان و ابن ابى حاتم و کتاب مصنف از ابن ابى شیبه.