المؤمنون ٢: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن سال نزول)
(QRobot edit)
خط ۲۸: خط ۲۸:
[[مريم ٦٣ | تِلْکَ‌ الْجَنَّةُ الَّتِي‌ نُورِثُ‌...]] (۰)   
[[مريم ٦٣ | تِلْکَ‌ الْجَنَّةُ الَّتِي‌ نُورِثُ‌...]] (۰)   
</div>
</div>
== نزول ==
'''شأن نزول آیات ۱ تا ۱۱:'''
محمد بن العباس بعد از دو واسطه از عیسى بن داود او از امام کاظم علیه‌السلام نقل نماید که فرمود: این آیات درباره رسول خدا صلی الله علیه و آله و امام على علیه‌السلام و حضرت فاطمه علیهاالسلام و امام حسن و امام حسین علیهم‌السلام نازل گردیده است.<ref> البرهان فی تفسیر القرآن.</ref>
ابوهریرة گوید: هنگامى که رسول خدا صلى الله علیه و آله نماز می‌خواند، چشم خود را به طرف آسمان متوجه می‌کرد سپس آیه ۲ نازل گردید و بعد از نزول آیه پیامبر هنگام اداى نماز سر خود را به زیر افکند.<ref> المستدرک از حاکم و تفسیر ابن مردویه.</ref>
و نیز گویند: رسول خدا صلی الله علیه و آله در هنگام نماز به اطراف خود نیز توجه می‌نمود، چنان که از ابن سیرین نیز مرسلا روایت گردیده است و سپس آیه ۲ نازل گردیده.<ref> تفسیر ابن مردویه و سنن سعید بن منصور.</ref>
شیخ بزرگوار ما بدون ذکر عنوان شأن و نزول گوید: پیامبر هنگام نماز چشم خود را به طرف آسمان متوجه می‌کرد و وقتى که آیه ۲ نازل گردید، نظر خود را به طرف پائین و به سمت مصلى متوجه نمود که علامت خضوع و خشوع در نماز بوده است.


== تفسیر ==
== تفسیر ==
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۱#link1 | آيات ۱-۱۱، سوره مؤ منون]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۱#link1 | آيات ۱-۱۱، سوره مؤ منون]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۱#link2 | معناى ((فلاح )) و ((ايمان واقعى ))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۱#link2 | معناى ((فلاح )) و ((ايمان واقعى ))]]
خط ۵۰: خط ۶۳:
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲#link17 | (در باره فلسفه و حكمت تشريع ازدواج موقت در اسلام )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲#link17 | (در باره فلسفه و حكمت تشريع ازدواج موقت در اسلام )]]


}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۴_بخش۵۶#link115 | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۴_بخش۵۶#link115 | تفسیر آیات]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ «1» الَّذِينَ هُمْ فِي صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ «2»
قطعاً مؤمنان رستگار شدند. همان كسانى كه در نمازشان خشوع دارند.
===نکته ها===
در قرآن، يازده مورد كلمه‌ى فلاح (رستگارى) با كلمه‌ى‌ «لَعَلَّ»* (شايد) همراه است: «لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» لكن در سه مورد بدون اين كلمه و به طور حتمى مطرح شده است، يكى در همين سوره ويكى در سوره‌ى شمس: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها» وديگرى در سوره‌ى اعلى: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّى». از مقايسه اين سه مورد با يكديگر، روشن مى‌شود كه ايمان و تزكيه داراى جوهر واحدى هستند.
برترين و آخرين هدف تمام برنامه‌هاى اسلام، فلاح و رستگارى است. در بسيارى از آيات قرآن از تقوا سخن گفته شده و هدف از احكام دين هم رسيدن به تقواست: «لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» «1»* و آخرين هدف تقوا نيز فلاح است: «وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» «2»* جالب است كه مهم‌ترين و آخرين هدف دين اسلام در اوّلين شعار آن آمده است: «قولوا لا اله الا الله تفلحوا» به يگانگى خداوند ايمان آوريد و «لا اله الا الله» بگوييد تا رستگار شويد.
هر شبانه روز، در اذان و اقامه‌ى نمازهاى يوميّه جمله‌ى «حى على الفلاح» را بيست بار بر زبان مى‌آوريم و هدف نهائى را با فرياد رسا اعلام مى‌كنيم، تا راه را گم نكنيم.
اسلام مى‌گويد: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ»، «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّى» «3» كسانى رستگارند كه ايمان و
----
«1». بقره، 183.
«2». آل‌عمران، 130.
«3». اعلى، 14.
جلد 6 - صفحه 81
تزكيه‌ى نفس داشته باشند، ولى كفر مى‌گويد: «قَدْ أَفْلَحَ الْيَوْمَ مَنِ اسْتَعْلى‌» «1» فرعون مى‌گفت: امروز هر كس زور و برترى دارد رستگار است.
كلمه‌ى «فلاح» به معناى رستن است، شايد دليل اينكه به كشاورز، «فَلّاح» مى‌گويند آن باشد كه وسيله‌ى رستن دانه را فراهم مى‌كند. دانه كه در خاك قرار مى‌گيرد با سه عمل خود را نجات مى‌دهد و به فضاى باز مى‌رسد: اوّل آنكه ريشه‌ى خود را به عمق زمين بند مى‌كند.
دوّم اينكه مواد غذايى زمين را جذب مى‌كند. سوّم آنكه خاك‌هاى مزاحم را دفع مى‌كند.
آرى، انسان هم براى رهايى خود و رسيدن به فضاى باز توحيد و نجات از تاريكى‌هاى مادّيات و هوسها و طاغوت‌ها بايد مثل دانه همان سه عمل را انجام دهد: اوّل ريشه‌ى عقايد خود را از طريق استدلال محكم كند. دوّم از امكانات خدادادى آنچه را براى تكامل و رشد معنوى اوست جذب كند. سوّم تمام دشمنان و مزاحمان را كنار زند و هر معبودى جز خدا را با كلمه «لا اله» دفع كند تا به فضاى باز توحيدى برسد.
شخصى در حال نماز با ريش خود بازى مى‌كرد، پيامبراكرم صلى الله عليه و آله فرمود: اگر او در دل خشوع داشت، در عمل اين گونه نماز نمى‌خواند. «2»
امام صادق عليه السلام فرمود: مراد از خشوع در نماز، فرونهادن چشم است. «3»
چه كسانى رستگارند؟
1. عابدان. «وَ اعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَ افْعَلُوا الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» «4» پروردگارتان را پرستش كنيد، شايد رستگار شويد.
2. آنان كه اعمالشان ارزشمند وسنگين است. «فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» «5»*
3. دورى كنندگان از بخل. «وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» «6»* 4. حزب اللّه. «أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» «7» حزب خدا رستگارند.
5. اهل ذكركثير. «وَ اذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيراً لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» «8»* خدارا بسيار يادكنيد تا رستگار شويد.
----
«1» طه 64
«2» تفسير كنزالدقائق‌
«3» بحار ج 81 ص 264
«4» حج 77
«5» اعراب 8
«6» حشر 9
«7». مجادله، 22.
«8». انفال، 45.
جلد 6 - صفحه 82
6. تقوا پيشگان. «فَاتَّقُوا اللَّهَ يا أُولِي الْأَلْبابِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» «1» اى خردمندان! تقوا پيشه كنيد تا رستگار شويد.
7. مجاهدان. «وَ جاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» «2» در راه خدا جهاد كنيد تا رستگار شويد.
8. توبه كنندگان. «تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِيعاً أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» «3» اى اهل ايمان! همگى توبه كنيد تا رستگار شويد.
===پیام ها===
1- رستگارى مؤمنان حتمى است. «قَدْ أَفْلَحَ»
2- ايمان، شرايط و نشانه‌هايى دارد. الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ‌ ...
3- نماز، در رأس برنامه‌هاى اسلامى است. «فِي صَلاتِهِمْ»
4- در نماز، حالت وكيفيّت مهم است. «خاشِعُونَ»
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
الَّذِينَ هُمْ فِي صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ «2»
الَّذِينَ هُمْ فِي صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ‌: آن كسانى كه ايشان در نماز خود خاشع هستند. خداوند تعالى حكم به رستگارى فرموده كسانى را كه داراى صفاتى باشند.
صفت اول آنكه: در نماز خود خاشعند.
مفسرين را در معنى «خشوع» اختلاف است:
تحقيق: لفظ «خشع» در لغت به معنى اقبال قلب است، و لذا بعضى خشوع را از صفات قلب شمرده. و مسلم است وقتى قلب كه رئيس و مدير اعضاء است اگر توجه تام يابد به نماز، هر آينه اين خشوع به اعضاء و جوارح سرايت نموده آنها نيز خاشع گردند. چنانكه روايت شده كه حضرت پيغمبر مردى را ديد در نماز
جلد 9 - صفحه 109
كه با ريش خود بازى مى‌نمود فرمود: اگر خاشع بود قلب او، هر آينه خاشع بودند اعضاء و جوارح او. «1» پس خشوع در قلب آنست كه فارغ گرداند قلب خود را به جمع نمودن حواس و همت براى نماز و اعراض از غير خدا و نباشد در قلبش غير از عبادت و معبود. و خشوع در جوارح عبارت است از چشم پوشى و ترك التفات به چيزى. و از حضرت امير المؤمنين عليه السّلام روايت شده به اينكه التفات نكند به طرف راست و چپ و نشناسد كسى را كه به راست و چپ او باشد. بنابراين آنچه زياد شود خشوع جسد بر خشوع قلب، هر آينه نفاق خواهد بود، چنانكه حضرت صادق از حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله روايت نموده: قال ما زاد خشوع الجسد على ما فى القلب فهو عندنا نفاق. يعنى آنچه زياد شود خشوع جسد بر خشوع قلب، پس آن نزد ما نفاق است. «2»
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌
قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ «1» الَّذِينَ هُمْ فِي صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ «2» وَ الَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ «3» وَ الَّذِينَ هُمْ لِلزَّكاةِ فاعِلُونَ «4»
وَ الَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ «5» إِلاَّ عَلى‌ أَزْواجِهِمْ أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ «6» فَمَنِ ابْتَغى‌ وَراءَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ العادُونَ «7» وَ الَّذِينَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ «8» وَ الَّذِينَ هُمْ عَلى‌ صَلَواتِهِمْ يُحافِظُونَ «9»
أُولئِكَ هُمُ الْوارِثُونَ «10» الَّذِينَ يَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِيها خالِدُونَ «11»
ترجمه‌
- بتحقيق رستگار شدند گروندگان‌
آنانكه ايشانند در نمازشان خشوع داران‌
و آنانكه ايشانند از بيهوده روى گردانان‌
و آنانكه ايشانند مر زكوة را ادا كنندگان‌
و آنانكه ايشانند مرعورتهاشانرا نگاهداران‌
مگر بر جفتهاشان يا آنچه را مالك شد دستهاشان پس بدرستيكه ايشان نيستند ملامت شدگان‌
پس كسانيكه جويند سواى اين را پس آنگروه آنانند متجاوزان‌
و آنانكه ايشانند مر امانتهاشان و پيمانشان را رعايت كنندگان‌
و آنانكه ايشان بر نمازشان محافظت ميكنند
آنگروه ايشانند وارثان‌
آنانكه بميراث ميبرند بهشت برين را ايشانند در آن جاودانيان.
تفسير
- خداوند متعال در اين سوره مباركه ابتداء فرموده ببشارت بر اهل ايمان و اعتقاد جزمى بوحدانيّت خدا و ثبوت روز جزا و نبوّت خاتم انبياء و امامت ائمه هدى برستگارى و فلاح كه ثمره اين عقائد حقّه و نتيجه آنها است در دنيا و آخرت از قبول اعمال و نيل بمثوبات و امن از آفات خلاصه آنكه وصول بكليّه خيرات دائمى است و پس از آن بيان فرموده اوصاف ايشانرا باين تقريب كه آنها كسانى هستند كه در نمازشان با خضوع و خشوعند و آندو حالتى است كه در اعضاء انسان حاصل ميشود از توجّه بامر مهمّ و ترس از آن كه موجب تذلّل و انكسار است چنانچه در
----
جلد 3 صفحه 629
مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده كه آنحضرت مرديرا ديد در نماز با ريش خود بازى ميكند فرمود اگر قلب اين مرد خشوع داشت جوارح او خاشع بود و نيز از آنحضرت روايت شده كه هر مقداريكه زياد شود خشوع جسد از خشوع قلب پس آن نزد ما نفاق است و بنظر حقير وقتى انسان در نماز چشمش بموضع سجودش باشد و بدنش آرام خشوع صادق است و كمال آن بانكسار وجه و انحدار اعضاء و رقت صوت و تغيير لون و جريان اشك و امثال اينها است چنانچه در مجمع نقل نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در نماز چشم خود را بسوى آسمان بلند ميفرمود و چون اين آيه نازل شد سر مبارك را بزير و چشمش را بزمين افكند و قمى ره نقل فرموده كه خشوع در نماز بزير انداختن چشم و اقبال شخص بنماز است و نيز آنها كسانى هستند كه از كارهاى بيهوده و بى‌ثمر و باطل روى گردانند چون اين معناى لغوى لغو است ولى قمى ره آنرا به غناء و ملاهى تفسير فرموده و در ارشاد مفيد از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه هر قولى كه خالى از ذكر خدا باشد لغو است و در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه آن عبارت از آنستكه كسى سخن باطل و نسبت ناروائى از كسى بشنود و صرف نظر نمايد از او براى خدا و ظاهرا مراد امام بيان اعراض از لغو باشد و تفسير آن بغنا و ملاهى و دروغ و فحش و كليّه معاصى از باب بيان افراد كامله است و نيز ايشان كسانى هستند كه زكوة مال خود را اعمّ از واجب و مستحبّ ادا مينمايند و بعضى آنرا مخصوص بواجب دانسته‌اند و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه يك قيراط از زكوة مال خود را ندهد نه مؤمن است نه مسلمان نه كرامتى دارد و اطلاق فعل بر تأديه باعتبار بودن آنست از افراد آن و نيز اهل ايمان مردانى هستند كه عورتهاى خودشان را از نظر و تصرّف غير حفظ ميكنند و بر هر كس آنرا حرام ميدانند مگر بر زنهاشان اعمّ از عقدى و صيغه يا كنيزهاشان كه در صورت حفظ ننمودن از آنها مورد ملامت نخواهند بود و به اعتبار متضمّن بودن حفظ، اعتقاد بحرمت را متعدّى بعلى شده و عرب كنيز را ملك يمين ميگويد چون در دست صاحبش ميباشد و خداوند مملو كيّت كفار حربى را براى مصالحى كه عمده آن هدايت و ارشاد آنها بدين اسلام و احكام آن بتدريج است انفاذ فرموده و بيانش خارج از وظيفه تفسير است پس كسانيكه تعدّى نمايند
----
جلد 3 صفحه 630
و طلب كنند غير از منكوحه و مملوكه را متجاوز و متعدّى و ظالمند و نيز ايشان كسانى هستند كه مراعات امانت خدا و پيغمبر و مردم را كه دين و قرآن و عترت طاهره و ودائع اشخاص است مينمايند بحفظ و اطاعت و احترام و اصلاح و ردّ نمودن و همچنين مراعات عهد خدا را با آنها در اوامر و نواهى او و مراعات عهد خودشان را با خدا در عهود و نذورشان و مراعات عهد خودشان را با خلق در كليّه معاملات جائزه مينمايند و تخلّف نميكنند و اينكه اماناتهم بصيغه جمع فرموده شايد بملاحظه امانت خدا و پيغمبر و خلق باشد و شايد براى موافقت با قول خداوند إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى‌ أَهْلِها و «امانتهم» بلفظ مفرد نيز قرائت شده و اسم جنس واحد و كثير در آن يكسان است و اختلاف تعبير براى تفنّن در عبارت است لذا از عهد بلفظ مفرد تعبير شده و براى اهميّت نماز در آخر اوصاف باز نام آنرا برده و محافظت اوقات و حدود نماز را ذكر فرموده و صلوات بصيغه جمع قرائت مشهور و آن احسن است و در روايت كافى از امام باقر عليه السّلام اختصاص بنماز واجب داده شده و كسانيكه جامع اين صفات حسنه‌اند وارث بهشتند كه ايشانرا خداوند مانند وارثان اموال بدون اخذ عوض مالك بهشت قرار داده و فردوس را بعضى از اسماء بهشت دانسته‌اند و بعضى آنرا ببلندترين درجات بهشت تفسير فرموده‌اند و در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده كه فرمود هيچيك از شما نيست مگر آنكه براى او دو منزل است يك منزل در بهشت و يك منزل در جهنّم پس اگر كسى بميرد و داخل در جهنّم شود اهل بهشت وارث منزل او خواهند بود و قمّى ره اينمعنى را از امام صادق عليه السّلام نقل نموده بعلاوه آنكه بعد از ورود اهل بهشت در آن، منازل آنانرا در جهنّم بايشان ارائه ميدهند و ميگويند اگر شما معصيت كار بوديد اينجا منزل شما بود و آنها بقدرى خوشحال ميشوند كه اگر كسى از خوشحالى آنجا ميمرد ميمردند و نيز بعد از ورود اهل جهنّم در آن، منازل آنانرا در بهشت بآنها ارائه ميدهند و ميگويند اگر شما ثواب كار بوديد اينجا منزل شما بود و آنها بقدرى محزون ميشوند كه اگر كسى از حزن ميمرد ميمردند پس آنها منازل اينها و اينها منازل آنها را ارث ميبرند و اين است مراد از قول خداوند اولئك هم الوارثون الّذين يرثون الفردوس هم فيها خالدون و هر كس در بهشت جاى گزين گردد هميشه آنجا
----
جلد 3 صفحه 631
خواهد بود و از امير المؤمنين عليه السّلام در عيون روايت نموده كه فرمود اين آيه در شأن من نازل شده و معلوم است كه فردا كمل اهل ايمان و جامع اعلى مراتب اوصاف مذكوره در آيات سابقه و «قسيم الجنّة و النّار» او است سلام اللّه عليه و على اولاده الطّاهرين ..
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
الَّذِين‌َ هُم‌ فِي‌ صَلاتِهِم‌ خاشِعُون‌َ «2»
‌اينکه‌ جمله‌ و جملات‌ ‌بعد‌ ‌را‌ چهار نحوه‌ مي‌توان‌ تفسير كرد.
1‌-‌ ‌اينکه‌ ‌که‌ كساني‌ ‌که‌ داراي‌ ‌اينکه‌ صفات‌ باشند مؤمن‌ هستند ‌که‌ بدون‌ ‌اينکه‌ صفات‌ ايمان‌ نيست‌ نظير صفاتي‌ ‌که‌ ‌در‌ انبياء و اوصياء شرط ‌است‌ ‌که‌ بدون‌ ‌آن‌ نبي‌ و وصي‌ نيست‌، و صفاتي‌ ‌که‌ ‌در‌ عبادات‌ شرط ‌است‌ ‌که‌ بدون‌ ‌آن‌ باطل‌ ‌است‌، و صفاتي‌ ‌که‌ ‌در‌ امام‌ جماعت‌ و مراجع‌ تقليد و مجتهد نافذ الحكم‌ و قاضي‌ و شاهد شرط ‌است‌ لكن‌ ‌اينکه‌ معني‌ خلاف‌ ظاهر ‌است‌.
2‌-‌ ‌اينکه‌ ‌که‌ ايمان‌ بدون‌ ‌اينکه‌ صفات‌ ‌هم‌ تحقق‌ پيدا مي‌كند ولي‌ فلاح‌ و رسته‌گاري‌ مخصوص‌ ‌به‌ مؤمنين‌ ‌است‌ ‌که‌ داراي‌ ‌اينکه‌ صفات‌ باشند ‌اينکه‌ ‌هم‌ خلاف‌ ظاهر ‌است‌، زيرا اخبار بسياري‌ داريم‌ ‌که‌ مؤمن‌ و ‌لو‌ ‌با‌ گناه‌ جن‌ و انس‌ ‌باشد‌ ‌اگر‌ ‌با‌ ايمان‌ ‌از‌ دنيا رود رسته‌گار خواهد شد.
جلد 13 - صفحه 356
3‌-‌ ‌اينکه‌ ‌که‌ مؤمن‌ رستگار ‌است‌ ولي‌ ‌به‌ تبعيت‌ كسي‌ ‌که‌ ‌با‌ ‌اينکه‌ صفات‌ ‌باشد‌ ‌اينکه‌ ‌هم‌ خلاف‌ ظاهر آيات‌ ‌است‌.
4‌-‌ ‌اينکه‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ صفات‌ باعث‌ حفظ ايمان‌ مي‌شود و ‌اگر‌ نباشد خطر بزرگ‌ دارد ‌که‌ بدون‌ ايمان‌ ‌از‌ دنيا رود چنانچه‌ مفاد بسياري‌ ‌از‌ اخبار ‌است‌ و ‌اينکه‌ معني‌ بنظر اقرب‌ ميباشد و اللّه‌ العالم‌.
خشوع‌ دو قسم‌ ‌است‌ خشوع‌ قلب‌ ‌که‌ تمام‌ توجه‌ ‌او‌ ‌در‌ ‌به‌ نماز خداوند بي‌ نياز ‌باشد‌ خيالات‌ متفرقه‌ ‌در‌ قلب‌ راه‌ ندهد، و خشوع‌ جوارح‌ چشم‌ ‌در‌ حال‌ قيام‌ ‌به‌ محل‌ سجوده‌ ‌باشد‌ و ‌در‌ حال‌ ركوع‌ ‌به‌ ميان‌ پاها و ‌در‌ حال‌ جلوس‌ بدامن‌ و ‌در‌ حال‌ سجود ‌به‌ دو طرف‌ بيني‌، و دستها ‌در‌ حال‌ قيام‌ ‌بر‌ دو پا ‌باشد‌ و ‌در‌ حال‌ ركوع‌ ‌بر‌ زانو و ‌در‌ حال‌ تشهد و سلام‌ ‌بر‌ دامن‌ و ‌در‌ حال‌ سجده‌ مقابل‌ محل‌ سجده‌ ‌باشد‌، ‌در‌ خبر ‌است‌ شخصي‌ نماز مي‌كرد و ‌با‌ لحيه‌ ‌خود‌ بازي‌ مي‌كرد حضرت‌ ‌رسول‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و ‌سلّم‌ فرمود:
(‌لو‌ خشع‌ قلبه‌ لخشعت‌ جوارحه‌)
و دارد ‌که‌ حضرت‌ سر مباركش‌ ‌را‌ ‌به‌ زير مي‌انداخت‌ و بزمين‌ نگاه‌ مي‌كرد.
و نيز ‌در‌ تفسير خشوع‌ خبر دارد ‌که‌ ملتفت‌ نشود ‌که‌ كي‌ ‌است‌ ‌بر‌ طرف‌ راست‌ ‌او‌ و كي‌ ‌است‌ ‌بر‌ طرف‌ چپ‌ ‌او‌.
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
]
(آیه 2)- سپس به بیان این صفات پرداخته و قبل از هر چیز انگشت روی نماز گذارده، می‌گوید: «آنها که در نمازشان خشوع دارند» (الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ).
اشاره به این که نماز آنها الفاظ و حرکاتی بی‌روح و فاقد معنی نیست، بلکه به هنگام نماز آن چنان حالت توجه به پروردگار و حضور قلب در آنها پیدا می‌شود که از غیر او جدا می‌گردند و به او می‌پیوندند.
در حدیثی می‌خوانیم که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله مردی را دید که در حال نماز با ریش خود بازی می‌کند، فرمود: «اگر او در قلبش خشوع بود اعضای بدنش نیز خاشع می‌شد».
اشاره به این که خشوع یک حالت درونی است که در برون اثر می‌گذارد.
}}
|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>



نسخهٔ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۵۰


ترجمه

آنها که در نمازشان خشوع دارند؛

آنان كه در نمازشان خاشع‌اند
همانان كه در نمازشان فروتنند،
آنان که در نماز خود خاضع و خاشعند.
آنان که در نمازشان [به ظاهر] فروتن [و به باطن با حضور قلب] اند.
آنان كه در نمازشان خشوع مى‌ورزند،
همان کسانی که در نمازشان فروتنند
آنان كه در نمازشان ترسان و فروتن‌اند،
کسانیند که در نمازشان خشوع و خضوع دارند.
کسانی که ایشان در نمازشان دلباختگانند.
آنان که در نماز خویشند فروتنان‌


المؤمنون ١ آیه ٢ المؤمنون ٣
سوره : سوره المؤمنون
نزول : ٣ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٥
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«خَاشِعُونَ»: مراد کسانی است که دل به خدا می‌دهند و می‌دانند چه می‌گویند و چه می‌کنند. انگار در برابر پروردگار ایستاده‌اند و مؤدّبانه او را می‌ستایند و متواضعانه از بارگاه کبریائی رسیدن به سعادت و دوری از شقاوت را می‌طلبند.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

نزول

شأن نزول آیات ۱ تا ۱۱:

محمد بن العباس بعد از دو واسطه از عیسى بن داود او از امام کاظم علیه‌السلام نقل نماید که فرمود: این آیات درباره رسول خدا صلی الله علیه و آله و امام على علیه‌السلام و حضرت فاطمه علیهاالسلام و امام حسن و امام حسین علیهم‌السلام نازل گردیده است.[۱]

ابوهریرة گوید: هنگامى که رسول خدا صلى الله علیه و آله نماز می‌خواند، چشم خود را به طرف آسمان متوجه می‌کرد سپس آیه ۲ نازل گردید و بعد از نزول آیه پیامبر هنگام اداى نماز سر خود را به زیر افکند.[۲]

و نیز گویند: رسول خدا صلی الله علیه و آله در هنگام نماز به اطراف خود نیز توجه می‌نمود، چنان که از ابن سیرین نیز مرسلا روایت گردیده است و سپس آیه ۲ نازل گردیده.[۳]

شیخ بزرگوار ما بدون ذکر عنوان شأن و نزول گوید: پیامبر هنگام نماز چشم خود را به طرف آسمان متوجه می‌کرد و وقتى که آیه ۲ نازل گردید، نظر خود را به طرف پائین و به سمت مصلى متوجه نمود که علامت خضوع و خشوع در نماز بوده است.

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ «1» الَّذِينَ هُمْ فِي صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ «2»

قطعاً مؤمنان رستگار شدند. همان كسانى كه در نمازشان خشوع دارند.

نکته ها

در قرآن، يازده مورد كلمه‌ى فلاح (رستگارى) با كلمه‌ى‌ «لَعَلَّ»* (شايد) همراه است: «لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» لكن در سه مورد بدون اين كلمه و به طور حتمى مطرح شده است، يكى در همين سوره ويكى در سوره‌ى شمس: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها» وديگرى در سوره‌ى اعلى: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّى». از مقايسه اين سه مورد با يكديگر، روشن مى‌شود كه ايمان و تزكيه داراى جوهر واحدى هستند.

برترين و آخرين هدف تمام برنامه‌هاى اسلام، فلاح و رستگارى است. در بسيارى از آيات قرآن از تقوا سخن گفته شده و هدف از احكام دين هم رسيدن به تقواست: «لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» «1»* و آخرين هدف تقوا نيز فلاح است: «وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» «2»* جالب است كه مهم‌ترين و آخرين هدف دين اسلام در اوّلين شعار آن آمده است: «قولوا لا اله الا الله تفلحوا» به يگانگى خداوند ايمان آوريد و «لا اله الا الله» بگوييد تا رستگار شويد.

هر شبانه روز، در اذان و اقامه‌ى نمازهاى يوميّه جمله‌ى «حى على الفلاح» را بيست بار بر زبان مى‌آوريم و هدف نهائى را با فرياد رسا اعلام مى‌كنيم، تا راه را گم نكنيم.

اسلام مى‌گويد: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ»، «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّى» «3» كسانى رستگارند كه ايمان و


«1». بقره، 183.

«2». آل‌عمران، 130.

«3». اعلى، 14.

جلد 6 - صفحه 81

تزكيه‌ى نفس داشته باشند، ولى كفر مى‌گويد: «قَدْ أَفْلَحَ الْيَوْمَ مَنِ اسْتَعْلى‌» «1» فرعون مى‌گفت: امروز هر كس زور و برترى دارد رستگار است.

كلمه‌ى «فلاح» به معناى رستن است، شايد دليل اينكه به كشاورز، «فَلّاح» مى‌گويند آن باشد كه وسيله‌ى رستن دانه را فراهم مى‌كند. دانه كه در خاك قرار مى‌گيرد با سه عمل خود را نجات مى‌دهد و به فضاى باز مى‌رسد: اوّل آنكه ريشه‌ى خود را به عمق زمين بند مى‌كند.

دوّم اينكه مواد غذايى زمين را جذب مى‌كند. سوّم آنكه خاك‌هاى مزاحم را دفع مى‌كند.

آرى، انسان هم براى رهايى خود و رسيدن به فضاى باز توحيد و نجات از تاريكى‌هاى مادّيات و هوسها و طاغوت‌ها بايد مثل دانه همان سه عمل را انجام دهد: اوّل ريشه‌ى عقايد خود را از طريق استدلال محكم كند. دوّم از امكانات خدادادى آنچه را براى تكامل و رشد معنوى اوست جذب كند. سوّم تمام دشمنان و مزاحمان را كنار زند و هر معبودى جز خدا را با كلمه «لا اله» دفع كند تا به فضاى باز توحيدى برسد.

شخصى در حال نماز با ريش خود بازى مى‌كرد، پيامبراكرم صلى الله عليه و آله فرمود: اگر او در دل خشوع داشت، در عمل اين گونه نماز نمى‌خواند. «2»

امام صادق عليه السلام فرمود: مراد از خشوع در نماز، فرونهادن چشم است. «3»

چه كسانى رستگارند؟

1. عابدان. «وَ اعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَ افْعَلُوا الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» «4» پروردگارتان را پرستش كنيد، شايد رستگار شويد.

2. آنان كه اعمالشان ارزشمند وسنگين است. «فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» «5»*

3. دورى كنندگان از بخل. «وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» «6»* 4. حزب اللّه. «أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» «7» حزب خدا رستگارند.

5. اهل ذكركثير. «وَ اذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيراً لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» «8»* خدارا بسيار يادكنيد تا رستگار شويد.


«1» طه 64

«2» تفسير كنزالدقائق‌

«3» بحار ج 81 ص 264

«4» حج 77

«5» اعراب 8

«6» حشر 9

«7». مجادله، 22.

«8». انفال، 45.

جلد 6 - صفحه 82

6. تقوا پيشگان. «فَاتَّقُوا اللَّهَ يا أُولِي الْأَلْبابِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» «1» اى خردمندان! تقوا پيشه كنيد تا رستگار شويد.

7. مجاهدان. «وَ جاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» «2» در راه خدا جهاد كنيد تا رستگار شويد.

8. توبه كنندگان. «تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِيعاً أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» «3» اى اهل ايمان! همگى توبه كنيد تا رستگار شويد.

پیام ها

1- رستگارى مؤمنان حتمى است. «قَدْ أَفْلَحَ»

2- ايمان، شرايط و نشانه‌هايى دارد. الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ‌ ...

3- نماز، در رأس برنامه‌هاى اسلامى است. «فِي صَلاتِهِمْ»

4- در نماز، حالت وكيفيّت مهم است. «خاشِعُونَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



الَّذِينَ هُمْ فِي صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ «2»

الَّذِينَ هُمْ فِي صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ‌: آن كسانى كه ايشان در نماز خود خاشع هستند. خداوند تعالى حكم به رستگارى فرموده كسانى را كه داراى صفاتى باشند.

صفت اول آنكه: در نماز خود خاشعند.

مفسرين را در معنى «خشوع» اختلاف است:

تحقيق: لفظ «خشع» در لغت به معنى اقبال قلب است، و لذا بعضى خشوع را از صفات قلب شمرده. و مسلم است وقتى قلب كه رئيس و مدير اعضاء است اگر توجه تام يابد به نماز، هر آينه اين خشوع به اعضاء و جوارح سرايت نموده آنها نيز خاشع گردند. چنانكه روايت شده كه حضرت پيغمبر مردى را ديد در نماز

جلد 9 - صفحه 109

كه با ريش خود بازى مى‌نمود فرمود: اگر خاشع بود قلب او، هر آينه خاشع بودند اعضاء و جوارح او. «1» پس خشوع در قلب آنست كه فارغ گرداند قلب خود را به جمع نمودن حواس و همت براى نماز و اعراض از غير خدا و نباشد در قلبش غير از عبادت و معبود. و خشوع در جوارح عبارت است از چشم پوشى و ترك التفات به چيزى. و از حضرت امير المؤمنين عليه السّلام روايت شده به اينكه التفات نكند به طرف راست و چپ و نشناسد كسى را كه به راست و چپ او باشد. بنابراين آنچه زياد شود خشوع جسد بر خشوع قلب، هر آينه نفاق خواهد بود، چنانكه حضرت صادق از حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله روايت نموده: قال ما زاد خشوع الجسد على ما فى القلب فهو عندنا نفاق. يعنى آنچه زياد شود خشوع جسد بر خشوع قلب، پس آن نزد ما نفاق است. «2»


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ «1» الَّذِينَ هُمْ فِي صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ «2» وَ الَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ «3» وَ الَّذِينَ هُمْ لِلزَّكاةِ فاعِلُونَ «4»

وَ الَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ «5» إِلاَّ عَلى‌ أَزْواجِهِمْ أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ «6» فَمَنِ ابْتَغى‌ وَراءَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ العادُونَ «7» وَ الَّذِينَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ «8» وَ الَّذِينَ هُمْ عَلى‌ صَلَواتِهِمْ يُحافِظُونَ «9»

أُولئِكَ هُمُ الْوارِثُونَ «10» الَّذِينَ يَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِيها خالِدُونَ «11»

ترجمه‌

- بتحقيق رستگار شدند گروندگان‌

آنانكه ايشانند در نمازشان خشوع داران‌

و آنانكه ايشانند از بيهوده روى گردانان‌

و آنانكه ايشانند مر زكوة را ادا كنندگان‌

و آنانكه ايشانند مرعورتهاشانرا نگاهداران‌

مگر بر جفتهاشان يا آنچه را مالك شد دستهاشان پس بدرستيكه ايشان نيستند ملامت شدگان‌

پس كسانيكه جويند سواى اين را پس آنگروه آنانند متجاوزان‌

و آنانكه ايشانند مر امانتهاشان و پيمانشان را رعايت كنندگان‌

و آنانكه ايشان بر نمازشان محافظت ميكنند

آنگروه ايشانند وارثان‌

آنانكه بميراث ميبرند بهشت برين را ايشانند در آن جاودانيان.

تفسير

- خداوند متعال در اين سوره مباركه ابتداء فرموده ببشارت بر اهل ايمان و اعتقاد جزمى بوحدانيّت خدا و ثبوت روز جزا و نبوّت خاتم انبياء و امامت ائمه هدى برستگارى و فلاح كه ثمره اين عقائد حقّه و نتيجه آنها است در دنيا و آخرت از قبول اعمال و نيل بمثوبات و امن از آفات خلاصه آنكه وصول بكليّه خيرات دائمى است و پس از آن بيان فرموده اوصاف ايشانرا باين تقريب كه آنها كسانى هستند كه در نمازشان با خضوع و خشوعند و آندو حالتى است كه در اعضاء انسان حاصل ميشود از توجّه بامر مهمّ و ترس از آن كه موجب تذلّل و انكسار است چنانچه در


جلد 3 صفحه 629

مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده كه آنحضرت مرديرا ديد در نماز با ريش خود بازى ميكند فرمود اگر قلب اين مرد خشوع داشت جوارح او خاشع بود و نيز از آنحضرت روايت شده كه هر مقداريكه زياد شود خشوع جسد از خشوع قلب پس آن نزد ما نفاق است و بنظر حقير وقتى انسان در نماز چشمش بموضع سجودش باشد و بدنش آرام خشوع صادق است و كمال آن بانكسار وجه و انحدار اعضاء و رقت صوت و تغيير لون و جريان اشك و امثال اينها است چنانچه در مجمع نقل نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در نماز چشم خود را بسوى آسمان بلند ميفرمود و چون اين آيه نازل شد سر مبارك را بزير و چشمش را بزمين افكند و قمى ره نقل فرموده كه خشوع در نماز بزير انداختن چشم و اقبال شخص بنماز است و نيز آنها كسانى هستند كه از كارهاى بيهوده و بى‌ثمر و باطل روى گردانند چون اين معناى لغوى لغو است ولى قمى ره آنرا به غناء و ملاهى تفسير فرموده و در ارشاد مفيد از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه هر قولى كه خالى از ذكر خدا باشد لغو است و در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه آن عبارت از آنستكه كسى سخن باطل و نسبت ناروائى از كسى بشنود و صرف نظر نمايد از او براى خدا و ظاهرا مراد امام بيان اعراض از لغو باشد و تفسير آن بغنا و ملاهى و دروغ و فحش و كليّه معاصى از باب بيان افراد كامله است و نيز ايشان كسانى هستند كه زكوة مال خود را اعمّ از واجب و مستحبّ ادا مينمايند و بعضى آنرا مخصوص بواجب دانسته‌اند و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه يك قيراط از زكوة مال خود را ندهد نه مؤمن است نه مسلمان نه كرامتى دارد و اطلاق فعل بر تأديه باعتبار بودن آنست از افراد آن و نيز اهل ايمان مردانى هستند كه عورتهاى خودشان را از نظر و تصرّف غير حفظ ميكنند و بر هر كس آنرا حرام ميدانند مگر بر زنهاشان اعمّ از عقدى و صيغه يا كنيزهاشان كه در صورت حفظ ننمودن از آنها مورد ملامت نخواهند بود و به اعتبار متضمّن بودن حفظ، اعتقاد بحرمت را متعدّى بعلى شده و عرب كنيز را ملك يمين ميگويد چون در دست صاحبش ميباشد و خداوند مملو كيّت كفار حربى را براى مصالحى كه عمده آن هدايت و ارشاد آنها بدين اسلام و احكام آن بتدريج است انفاذ فرموده و بيانش خارج از وظيفه تفسير است پس كسانيكه تعدّى نمايند


جلد 3 صفحه 630

و طلب كنند غير از منكوحه و مملوكه را متجاوز و متعدّى و ظالمند و نيز ايشان كسانى هستند كه مراعات امانت خدا و پيغمبر و مردم را كه دين و قرآن و عترت طاهره و ودائع اشخاص است مينمايند بحفظ و اطاعت و احترام و اصلاح و ردّ نمودن و همچنين مراعات عهد خدا را با آنها در اوامر و نواهى او و مراعات عهد خودشان را با خدا در عهود و نذورشان و مراعات عهد خودشان را با خلق در كليّه معاملات جائزه مينمايند و تخلّف نميكنند و اينكه اماناتهم بصيغه جمع فرموده شايد بملاحظه امانت خدا و پيغمبر و خلق باشد و شايد براى موافقت با قول خداوند إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى‌ أَهْلِها و «امانتهم» بلفظ مفرد نيز قرائت شده و اسم جنس واحد و كثير در آن يكسان است و اختلاف تعبير براى تفنّن در عبارت است لذا از عهد بلفظ مفرد تعبير شده و براى اهميّت نماز در آخر اوصاف باز نام آنرا برده و محافظت اوقات و حدود نماز را ذكر فرموده و صلوات بصيغه جمع قرائت مشهور و آن احسن است و در روايت كافى از امام باقر عليه السّلام اختصاص بنماز واجب داده شده و كسانيكه جامع اين صفات حسنه‌اند وارث بهشتند كه ايشانرا خداوند مانند وارثان اموال بدون اخذ عوض مالك بهشت قرار داده و فردوس را بعضى از اسماء بهشت دانسته‌اند و بعضى آنرا ببلندترين درجات بهشت تفسير فرموده‌اند و در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده كه فرمود هيچيك از شما نيست مگر آنكه براى او دو منزل است يك منزل در بهشت و يك منزل در جهنّم پس اگر كسى بميرد و داخل در جهنّم شود اهل بهشت وارث منزل او خواهند بود و قمّى ره اينمعنى را از امام صادق عليه السّلام نقل نموده بعلاوه آنكه بعد از ورود اهل بهشت در آن، منازل آنانرا در جهنّم بايشان ارائه ميدهند و ميگويند اگر شما معصيت كار بوديد اينجا منزل شما بود و آنها بقدرى خوشحال ميشوند كه اگر كسى از خوشحالى آنجا ميمرد ميمردند و نيز بعد از ورود اهل جهنّم در آن، منازل آنانرا در بهشت بآنها ارائه ميدهند و ميگويند اگر شما ثواب كار بوديد اينجا منزل شما بود و آنها بقدرى محزون ميشوند كه اگر كسى از حزن ميمرد ميمردند پس آنها منازل اينها و اينها منازل آنها را ارث ميبرند و اين است مراد از قول خداوند اولئك هم الوارثون الّذين يرثون الفردوس هم فيها خالدون و هر كس در بهشت جاى گزين گردد هميشه آنجا


جلد 3 صفحه 631

خواهد بود و از امير المؤمنين عليه السّلام در عيون روايت نموده كه فرمود اين آيه در شأن من نازل شده و معلوم است كه فردا كمل اهل ايمان و جامع اعلى مراتب اوصاف مذكوره در آيات سابقه و «قسيم الجنّة و النّار» او است سلام اللّه عليه و على اولاده الطّاهرين ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


الَّذِين‌َ هُم‌ فِي‌ صَلاتِهِم‌ خاشِعُون‌َ «2»

‌اينکه‌ جمله‌ و جملات‌ ‌بعد‌ ‌را‌ چهار نحوه‌ مي‌توان‌ تفسير كرد.

1‌-‌ ‌اينکه‌ ‌که‌ كساني‌ ‌که‌ داراي‌ ‌اينکه‌ صفات‌ باشند مؤمن‌ هستند ‌که‌ بدون‌ ‌اينکه‌ صفات‌ ايمان‌ نيست‌ نظير صفاتي‌ ‌که‌ ‌در‌ انبياء و اوصياء شرط ‌است‌ ‌که‌ بدون‌ ‌آن‌ نبي‌ و وصي‌ نيست‌، و صفاتي‌ ‌که‌ ‌در‌ عبادات‌ شرط ‌است‌ ‌که‌ بدون‌ ‌آن‌ باطل‌ ‌است‌، و صفاتي‌ ‌که‌ ‌در‌ امام‌ جماعت‌ و مراجع‌ تقليد و مجتهد نافذ الحكم‌ و قاضي‌ و شاهد شرط ‌است‌ لكن‌ ‌اينکه‌ معني‌ خلاف‌ ظاهر ‌است‌.

2‌-‌ ‌اينکه‌ ‌که‌ ايمان‌ بدون‌ ‌اينکه‌ صفات‌ ‌هم‌ تحقق‌ پيدا مي‌كند ولي‌ فلاح‌ و رسته‌گاري‌ مخصوص‌ ‌به‌ مؤمنين‌ ‌است‌ ‌که‌ داراي‌ ‌اينکه‌ صفات‌ باشند ‌اينکه‌ ‌هم‌ خلاف‌ ظاهر ‌است‌، زيرا اخبار بسياري‌ داريم‌ ‌که‌ مؤمن‌ و ‌لو‌ ‌با‌ گناه‌ جن‌ و انس‌ ‌باشد‌ ‌اگر‌ ‌با‌ ايمان‌ ‌از‌ دنيا رود رسته‌گار خواهد شد.

جلد 13 - صفحه 356

3‌-‌ ‌اينکه‌ ‌که‌ مؤمن‌ رستگار ‌است‌ ولي‌ ‌به‌ تبعيت‌ كسي‌ ‌که‌ ‌با‌ ‌اينکه‌ صفات‌ ‌باشد‌ ‌اينکه‌ ‌هم‌ خلاف‌ ظاهر آيات‌ ‌است‌.

4‌-‌ ‌اينکه‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ صفات‌ باعث‌ حفظ ايمان‌ مي‌شود و ‌اگر‌ نباشد خطر بزرگ‌ دارد ‌که‌ بدون‌ ايمان‌ ‌از‌ دنيا رود چنانچه‌ مفاد بسياري‌ ‌از‌ اخبار ‌است‌ و ‌اينکه‌ معني‌ بنظر اقرب‌ ميباشد و اللّه‌ العالم‌.

خشوع‌ دو قسم‌ ‌است‌ خشوع‌ قلب‌ ‌که‌ تمام‌ توجه‌ ‌او‌ ‌در‌ ‌به‌ نماز خداوند بي‌ نياز ‌باشد‌ خيالات‌ متفرقه‌ ‌در‌ قلب‌ راه‌ ندهد، و خشوع‌ جوارح‌ چشم‌ ‌در‌ حال‌ قيام‌ ‌به‌ محل‌ سجوده‌ ‌باشد‌ و ‌در‌ حال‌ ركوع‌ ‌به‌ ميان‌ پاها و ‌در‌ حال‌ جلوس‌ بدامن‌ و ‌در‌ حال‌ سجود ‌به‌ دو طرف‌ بيني‌، و دستها ‌در‌ حال‌ قيام‌ ‌بر‌ دو پا ‌باشد‌ و ‌در‌ حال‌ ركوع‌ ‌بر‌ زانو و ‌در‌ حال‌ تشهد و سلام‌ ‌بر‌ دامن‌ و ‌در‌ حال‌ سجده‌ مقابل‌ محل‌ سجده‌ ‌باشد‌، ‌در‌ خبر ‌است‌ شخصي‌ نماز مي‌كرد و ‌با‌ لحيه‌ ‌خود‌ بازي‌ مي‌كرد حضرت‌ ‌رسول‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و ‌سلّم‌ فرمود:

(‌لو‌ خشع‌ قلبه‌ لخشعت‌ جوارحه‌)

و دارد ‌که‌ حضرت‌ سر مباركش‌ ‌را‌ ‌به‌ زير مي‌انداخت‌ و بزمين‌ نگاه‌ مي‌كرد.

و نيز ‌در‌ تفسير خشوع‌ خبر دارد ‌که‌ ملتفت‌ نشود ‌که‌ كي‌ ‌است‌ ‌بر‌ طرف‌ راست‌ ‌او‌ و كي‌ ‌است‌ ‌بر‌ طرف‌ چپ‌ ‌او‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 2)- سپس به بیان این صفات پرداخته و قبل از هر چیز انگشت روی نماز گذارده، می‌گوید: «آنها که در نمازشان خشوع دارند» (الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ).

اشاره به این که نماز آنها الفاظ و حرکاتی بی‌روح و فاقد معنی نیست، بلکه به هنگام نماز آن چنان حالت توجه به پروردگار و حضور قلب در آنها پیدا می‌شود که از غیر او جدا می‌گردند و به او می‌پیوندند.

در حدیثی می‌خوانیم که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله مردی را دید که در حال نماز با ریش خود بازی می‌کند، فرمود: «اگر او در قلبش خشوع بود اعضای بدنش نیز خاشع می‌شد».

اشاره به این که خشوع یک حالت درونی است که در برون اثر می‌گذارد.

نکات آیه

۱ - دستیابى به رستگارى اخروى، در گرو اقامه نماز است. قد أفلح المؤمنون . الذین هم فى صلاتهم خشعون «الذین» در محل رفع و نعت است براى «المؤمنون». «خشوع» نیز به معناى تذلل و فروتنى است;یعنى: «آنان که در نمازشان فروتن اند».

۲ - نماز مطلوب و مقبول خداوند، نماز همراه با خشوع و فروتنى است. (الذین هم فى صلاتهم خشعون)

۳ - رعایت خضوع و تذلل در نماز، توصیه خدا به اهل ایمان (قد أفلح المؤمنون . الذین هم فى صلاتهم خشعون)

۴ - خدا، از نماز نمازگزاران بى نیاز است و فواید آن تنها به خود نمازگزاران بازمى گردد. (الذین هم فى صلاتهم خشعون) اضافه «صلاة» به ضمیر «هم»، اضافه لامیه و به تقدیر «صلاة لهم» مى باشد; یعنى، نمازى که از آنِ مؤمنان است و نفع آن به خود آنان بازمى گردد.

۵ - داشتن خشوع و تذلل در نماز، از ستوده ترین و ارجمندترین خصلت ها در پیشگاه خداوند (قد أفلح المؤمنون . الذین هم فى صلاتهم خشعون) در این آیات خداوند هفت صفت را براى مؤمنان برشمرده است که خشوع و فروتنى آنان در نماز یکى از آنها است و در این جا پیش از همه ذکر شده است. بنابراین، تقدیم آن بر سایر صفات، مى تواند بیانگر پسندیده تر و ارجمندتر بودن آن در نزد خداوند باشد.

۶ - «عن جعفر بن محمد(ص) إنّه قال فى قول اللّه عزّوجلّ: «الذین هم فى صلاتهم خاشعون» قال: الخشوع غضّ البصر فى الصلاة ...; از امام صادق(ع) روایت شده است که در باره سخن خداى -- عزّوجلّ - «الذین هم فى صلاتهم خاشعون» فرمود: مراد از خشوع، فرو نهادن چشم در نماز است» ۱- دعائم الإسلام، ج ۱، ص ۱۸۵; بحارالأنوار، ج ۸۱، ص ۲۶۴- ، ح ۶۶.

موضوعات مرتبط

  • خدا: بى نیازى خدا ۴; توصیه هاى خدا ۳
  • رستگارى: عوامل رستگارى اخروى ۱
  • صفات : پسندیده ۵
  • مؤمنان: توصیه به مؤمنان ۳
  • نماز: آثار برپایى نماز ۱; آثار نماز ۴; آداب نماز ۶; اهمیت خشوع در نماز ۳; خشوع در نماز ۲، ۵; مراد از خشوع در نماز ۶; نماز مقبول ۲

منابع

  1. البرهان فی تفسیر القرآن.
  2. المستدرک از حاکم و تفسیر ابن مردویه.
  3. تفسیر ابن مردویه و سنن سعید بن منصور.