الكهف ٦٨: تفاوت میان نسخهها
(افزودن سال نزول) |
(QRobot edit) |
||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۷#link312 | آيات ۶۰ - ۸۲ سوره كهف]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۷#link312 | آيات ۶۰ - ۸۲ سوره كهف]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۷#link313 | داستان موسى (ع ) وعالم وآنچه از آن استفاده مى شود]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۷#link313 | داستان موسى (ع ) وعالم وآنچه از آن استفاده مى شود]] | ||
خط ۵۲: | خط ۵۳: | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۹#link332 | رواياتى درباره گنج مدفون در زير ديوار درذيل ((واما الجدار فكان لغلامين ...((]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۹#link332 | رواياتى درباره گنج مدفون در زير ديوار درذيل ((واما الجدار فكان لغلامين ...((]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۲_بخش۶۷#link147 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۲_بخش۶۷#link147 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ كَيْفَ تَصْبِرُ عَلى ما لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْراً «68» | |||
و چگونه بر چيزى كه آگاهى كامل به (راز) آن ندارى صبر مىكنى؟ | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ كَيْفَ تَصْبِرُ عَلى ما لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْراً (68) | |||
بعد از آن خضر گفت: | |||
وَ كَيْفَ تَصْبِرُ عَلى ما لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْراً: و چگونه صبر كنى بر آن چيزى كه احاطه نكردهاى به آن از روى دانش، يعنى امرى كه ظاهرش بد و به باطنش علم تو به آن نرسيده باشد. | |||
تحقيق: اين مطلب محقق است كه حضرت موسى اعلم از خضر عليهما السلام بوده، بنابراين چگونه مأمور شد به استفاده و استفاضه از خضر؟ | |||
جواب آنكه: علم بر دو قسم است: يكى متعلق به افعال مكلفين، مثل علم معارف و اعتقادات و احكام و آداب شرعيه و علم اخلاق و توابع آنها. قسم ديگر: | |||
متعلق به احوال بداء و علل اشياء و چگونگى قضا و قدر و كيفيت ارتباط آنها به مقدرات و مقتضيات و اسباب خلقت و غير آن از علومى كه نه از معتقدات معارفيهاند و نه از احكام تكليفيه و نه از آداب اخلاقيه. پس قسم اول مورد ارسال رسل و انزال كتب و اقامه دلالات و نصب حجج باشد، زيرا نوع مكلفين بدين علوم محتاجند و چارهاى ندارند مگر آنكه در مقام عبوديت و انقياد و اطاعت آنها | |||
---- | |||
«1» علل الشرايع، شيخ صدوق، ص 60، باب 54. | |||
جلد 8 - صفحه 90 | |||
را بدانند و عمل نمايند. لكن قسم دوم احتياجى به آنها در مقام عبوديت نيست، زيرا قوام دين و دنيا و معتقدات بشر منوط به قسم اول است نه دوم. بنابراين حجت بر تمامى مكلفين عالم به قسم اول باشد كه مبعوث بر اهل زمان خواهد بود حتى عالم به قسم دوم، زيرا اين عالم به قسم دوم هم در مقام ديانت و عمل به احكام الهيه تكليفا و اعتقادا و اخلاقا بايد به فرمايشات عالم اول رفتار نمايد، پس ثابت شد حجت و افضل بودن حضرت موسى بر حضرت خضر عليهما السلام در مقام رسالت، اگرچه خضر عالم باشد به بعضى از حكم و مصالح الهيه و مأمور به آن باشد. | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
فَوَجَدا عَبْداً مِنْ عِبادِنا آتَيْناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً (65) قالَ لَهُ مُوسى هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلى أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً (66) قالَ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْراً (67) وَ كَيْفَ تَصْبِرُ عَلى ما لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْراً (68) قالَ سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللَّهُ صابِراً وَ لا أَعْصِي لَكَ أَمْراً (69) | |||
قالَ فَإِنِ اتَّبَعْتَنِي فَلا تَسْئَلْنِي عَنْ شَيْءٍ حَتَّى أُحْدِثَ لَكَ مِنْهُ ذِكْراً (70) فَانْطَلَقا حَتَّى إِذا رَكِبا فِي السَّفِينَةِ خَرَقَها قالَ أَ خَرَقْتَها لِتُغْرِقَ أَهْلَها لَقَدْ جِئْتَ شَيْئاً إِمْراً (71) قالَ أَ لَمْ أَقُلْ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْراً (72) قالَ لا تُؤاخِذْنِي بِما نَسِيتُ وَ لا تُرْهِقْنِي مِنْ أَمْرِي عُسْراً (73) فَانْطَلَقا حَتَّى إِذا لَقِيا غُلاماً فَقَتَلَهُ قالَ أَ قَتَلْتَ نَفْساً زَكِيَّةً بِغَيْرِ نَفْسٍ لَقَدْ جِئْتَ شَيْئاً نُكْراً (74) | |||
قالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَكَ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْراً (75) | |||
ترجمه | |||
پس يافتند بندهاى از بندگان ما را كه داده بوديم او را رحمتى از جانب خودمان و آموخته بوديم او را از نزدمان دانشى | |||
گفت باو موسى آيا پيروى | |||
---- | |||
جلد 3 صفحه 439 | |||
كنم ترا براى آنكه بياموزى مرا از آنچه آموخته شدى دانش نافعى | |||
گفت همانا تو هرگز نتوانى با من صبر نمودن | |||
و چه گونه صبر ميكنى بر آنچه احاطه ندارى بآن از راه دانش | |||
گفت زود باشد كه بيابى مرا اگر بخواهد خدا صبر كننده و نافرمانى نكنم مر تو را در كارى | |||
گفت پس اگر پيروى كنى مرا پس مپرس از من از چيزى تا ابتدا كنم براى تو از آن به بيانى | |||
پس رفتند تا وقتى كه سوار شدند در كشتى شكاف داد آنرا گفت آيا شكاف دادى آنرا تا غرق كنى اهلش را بتحقيق بجا آوردى كار ناشايستهاى | |||
گفت آيا نگفتم همانا تو هرگز نميتوانى با من صبر نمودن | |||
گفت مؤاخذه مكن مرا بآنچه فراموش كردم و مينداز مرا از كارم بمشقّت | |||
پس رفتند تا وقتى كه ملاقات نمودند پسرى را پس كشت او را گفت آيا كشتى نفس پاكى را بغير عوض نفسى بتحقيق بجا آوردى كار ناپسندى | |||
گفت آيا نگفتم مر ترا همانا تو هرگز نميتوانى با من صبر نمودن. | |||
تفسير | |||
در آيات سابقه نتيجه مسافرت حضرت موسى با يوشع عليه السّلام براى تحصيل علم بيان شد كه ملاقات حضرت خضر بود در ساحل دريا كنار سنگى لذا خداوند فرموده پس يافتند موسى و يوشع بندهاى از بندگان ما را كه داده بوديم باو منصب نبوّت را از جانب خودمان كه رحمتى برتر و بالاتر از آن نيست با عمر طولانى و تعليم نموده بوديم باو رشحهاى از رشحات علم غيب را كه مخصوص بما است در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه نزد خضر علمى بود كه نوشته نشده بود براى موسى در الواح تورية و موسى گمان ميكرد كه تمام علوم در الواح براى او نوشته شده و پس از سلام و جواب و شناسائى و اكرام از طرفين موسى عليه السّلام بحضرت خضر گفت آيا اجازه ميفرمائى پيروى كنم از تو و چندى مصاحب با تو باشم كه بياموزى بمن از آنچه خدا بتو آموخته از علم باطن چيزيرا كه خير و صلاح دنيا و آخرت من در آن باشد حضرت خضر فرمود تو استطاعت و توانائى بر صبر و تحمّل مشاهده ناملايمات همراهى مرا ندارى چون حضرت خضر مأمور بكمك درماندگان و دستگيرى از ضعفاء و فقراء در باطن بود و حضرت موسى مأمور بظاهر و اصلاح امور دنيا و آخرت مردم در نتيجه متابعت از شرع و شريعت و هر يك مقامى را بر حسب استعداد خودشان واجد بودند كه ديگرى استعداد | |||
---- | |||
جلد 3 صفحه 440 | |||
تحمّل آنرا نداشت لذا حضرت موسى نميتوانست امريرا كه ظاهرا با موازين شرع منطبق نيست مشاهده نمايد و ساكت باشد چون طبعا غيور و متعصّب در دين و حفظ نواميس الهى بود و در روايات ائمه اطهار به اين معنى تصريح شده كه موسى مأمور بامرى بود كه خضر طاقت آنرا نداشت و خضر مأمور بامرى بود كه موسى طاقت آنرا نداشت و موسى اعلم از خضر بود ولى چون در دل او خطور نمود كه واجد تمام علوم است و ممكن بود از اين راه غرورى عارض او شود خدا خواست باو ارائه دهد كسى را كه اعلم از او است در خصوص علمى كه مخصوص بخدا است و رشحهاى از رشحات آنعلم را باو عنايت فرموده تا معلوم شود كه شخص بهر مرتبهاى از علم و دانش برسد باز واجد تمام علوم نيست و بايد دست از تحصيل علم بر ندارد و در مقام طلب علم از رنج مسافرت و تحمّل ذلّت و فروتنى مضايقه ننمايد لذا حضرت موسى با آنكه پيغمبر الو العزم و افضل و اعلم از حضرت خضر بود چون براى تحصيل علم مخصوصى نزد او حاضر شده بود با كمال خضوع و خشوع خواهش نمود كه تبعيّت او را بپذيرد براى كسب علم و بعد از آنكه حضرت خضر فرمود تو طاقت صبر بر تبعيّت مرا ندارى چون نمىتوانى به بينى و ساكت باشى اموريرا كه با ظاهر شرع منطبق نيست ولى در باطن داراى مصلحت است و تو احاطه علمى بر اسرار و مصالح خفيّه آنها ندارى با كمال ادب جواب داد انشاء اللّه تعالى صبر خواهم نمود و نافرمانى از من مشاهده نخواهى فرمود و خضر فرمود پس اگر حاضر براى پيروى من شدى نبايد امرى را كه مشاهده كنى از من صادر ميشود مورد انكار و اعتراض قرار دهى تا من خودم سرّ و حكمت آنرا براى تو بيان كنم و حضرت موسى قبول كرد و در واقع ملتزم شد كه اشكالى بكارهاى او ننمايد تا وقتى كه حضرت خضر خودش صلاح بداند كه بيان سرّ آنرا بنمايد و ظاهرا از اينجا يوشع از آن دو پيغمبر خدا جدائى اختيار نمود و مراجعت كرد و آن دو در ساحل دريا سير مينمودند تا آنكه خواستند با كشتى مسافرت بجائى نمايند كشتيبان حضرت خضر را شناخت و هر دو را بدون گفتگو سوار بر كشتى نمود و چون آن دو بزرگوار در كشتى نشستند و براه افتاد حضرت خضر شكاف و شكستى در كشتى احداث فرمود و جاى آنرا مسدود نمود بقدريكه آب وارد كشتى نشود و حضرت موسى برآشفت و بالحن عتاب آميزى باو | |||
---- | |||
جلد 3 صفحه 441 | |||
گفت كشتى را شكستى براى آنكه اهلش را غرق كنى كار ناشايسته بزرگى كرد خضر فرمود نگفتم تو طاقت صبر بر رفاقت با من را ندارى و حضرت موسى زبان بعذر خواهى گشود و گفت مگير مرا بآنچيزى كه از روى غفلت و فراموشى از من سر زد و ميفكن مرا در مشقّت خجلت و شرمسارى و مؤاخذه بر خلاف عهدى كه سهوا از من صادر شد چون عصمت انبياء از سهو و نسيان در احكام شرعيّه و اموريست كه موجب سلب اطمينان از اقوال و افعال ايشان شود نه در اين قبيل موارد كه مورد ابتلاء عموم نيست خصوصا در جائيكه منشأ آن عدم توجّه و تذكّر براى استغراق در مشاهده انوار غيبيّه الهيّه باشد و حضرت خضر صرف نظر فرمود و مسافرت دريا بپايان رسيد و بخشكى رسيدند و با يكديگر در ساحل دريا راه مىپيمودند ناگاه پسرى را كه با چند پسر ديگر مشغول بازى بود حضرت خضر بدون سؤال و تفتيش حال كشت و حضرت موسى عنان صبر و شكيبائى را از دست داد و شديدا برآشفت و گفت آيا كشتى نفس پاك و پاكيزه از گناهى را بدون مجوّز شرعى كه قصاص است و قتل نفس در مقابل قتل نفس واقع شود الحق كار ناشايسته و ناروا و منكرى كردى حضرت خضر فرمود همانا عقلها حاكم بر فرمان خدا نيست فرمان خدا حاكم بر عقلها است تسليم باش در برابر آنچه مىبينى و صبر كن بر آن آيا نگفتم بتو همانا تو طاقت صبر بر تبعيّت از مرا ندارى و چون حضرت موسى در دفعه دوم عتاب خود را شديدتر كرده بود حضرت خضرهم كلمه بتو را بر جمله سابق در جواب زياد فرمود تا حضرت موسى متوجّه شود كه خلاف قرار داد از او مكرّر صادر شده و بيشتر مورد ملامت است و ظاهرا ايندفعه حضرت موسى قرار را فراموش نكرده بود ولى يكدفعه از مشاهده قتل ناگهانى آن طفل بىگناه از حال طبيعى خارج شد و نتوانست خود ا نگهدارى كند. | |||
---- | |||
جلد 3 صفحه 442 | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ كَيفَ تَصبِرُ عَلي ما لَم تُحِط بِهِ خُبراً (68) | |||
و چگونه ميتواني صبر كني بر چيزي که احاطه علمي ببواطن آن نداري مؤمن بايد اگر ناملايمي مشاهده كند خودداري كند و روي خود نياورد بخصوص معاصي بزرگ بايد امر بمعروف كند نهي از منكر ارشاد جاهل جلوگيري از ظلم و تعدّي بالأخص انبياء که اصلا براي اينکه امور ارسال شدهاند خصوصا انبياء اولوا العزم لذا خضر گفت وَ كَيفَ تَصبِرُ چون تو وظايفي داري بايد تو بوظايف خود عمل كني نميتواني خودداري كني عَلي ما لَم تُحِط بِهِ خُبراً چون بواطن امور بر شما مكشوف نشده و حكم و مصالح آن را بشما خبر ندادهاند و ظاهر بدنمايي دارد شما نميتواني صبر و تحمّل كني. | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
(آیه 68)- و بلا فاصله دلیل آن را بیان کرد و گفت: «تو چگونه میتوانی در برابر چیزی که از رموزش آگاه نیستی شکیبا باشی»؟ (وَ کَیْفَ تَصْبِرُ عَلی ما لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْراً). | |||
این مرد عالم به ابوابی از علوم احاطه داشته که مربوط به اسرار باطن و عمق حوادث و پدیدهها بوده، در حالی که موسی نه مأمور به باطن بود و نه از آن آگاهی | |||
ج3، ص57 | |||
چندانی داشت. در چنین موردی آن کس که ظاهر را میبیند عنان صبر و اختیار را از کف میدهد، و به اعتراض و گاهی به پرخاش بر میخیزد. | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||
نسخهٔ ۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۱۶
ترجمه
الكهف ٦٧ | آیه ٦٨ | الكهف ٦٩ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«خُبْراً»: آگاهی. شناخت. دانش. تمییز است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۶۰ - ۸۲ سوره كهف
- داستان موسى (ع ) وعالم وآنچه از آن استفاده مى شود
- سخن مفسرين درباره داستان مذكور وشخصيتهاى آن
- آغاز داستان موسى وهمراه خود
- حكايت ماهى بريان شده كه خود را به دريا انداخته است !
- اشاره به اينكه انبياء (عليهم السلام ) از مطلق آزار وايذاء شيطان مصون نيستند
- ملاقات موسى (عليه السلام ) با بنده اى از بندگان خدا خضر (ع ) كه به اورحمت وعلم داده شده
- تقاضاى تعليم از طرف موسى (ع ) وپاسخ حضرت حضر (ع )
- ادب وتواضع فراوان موسى (ع ) در برابر استاد (خضر عليه السلام )
- صبر نياوردن موسى (ع ) به سكوت در برابراعمال خضر (ع )
- غرض اصلى آيات بيان يك داستان وسه اعتراض است نه بيان سه داستان !
- بخش سوم داستان موسى وخصر (ع ): بناى ديوار مشرف به سقوط
- جدا شدن موسى وخضر (ع ) موسى (ع ) را بهتاءويل اعمال خود (سوراخ كردن كشتى ، قتل نوجوان وبناى ديوار)
- بحثى تاريخى در دوفصل
- ۱ - داستان موسى وخضر در قرآن
- ۲ - شخصيت خضر
- بحث روايتى
- اختلاف فراوان روايات در جهات وجزئيات اين داستان
- روايات ديگرى درباره داستان موسى وخضر عليهماالسلام
- رواياتى درباره اينكه خداوند به خاطر اصلاح مردى مؤ من امر فرزندان اورا اصلاح مىكند
- رواياتى درباره گنج مدفون در زير ديوار درذيل ((واما الجدار فكان لغلامين ...((
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ كَيْفَ تَصْبِرُ عَلى ما لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْراً «68»
و چگونه بر چيزى كه آگاهى كامل به (راز) آن ندارى صبر مىكنى؟
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ كَيْفَ تَصْبِرُ عَلى ما لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْراً (68)
بعد از آن خضر گفت:
وَ كَيْفَ تَصْبِرُ عَلى ما لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْراً: و چگونه صبر كنى بر آن چيزى كه احاطه نكردهاى به آن از روى دانش، يعنى امرى كه ظاهرش بد و به باطنش علم تو به آن نرسيده باشد.
تحقيق: اين مطلب محقق است كه حضرت موسى اعلم از خضر عليهما السلام بوده، بنابراين چگونه مأمور شد به استفاده و استفاضه از خضر؟
جواب آنكه: علم بر دو قسم است: يكى متعلق به افعال مكلفين، مثل علم معارف و اعتقادات و احكام و آداب شرعيه و علم اخلاق و توابع آنها. قسم ديگر:
متعلق به احوال بداء و علل اشياء و چگونگى قضا و قدر و كيفيت ارتباط آنها به مقدرات و مقتضيات و اسباب خلقت و غير آن از علومى كه نه از معتقدات معارفيهاند و نه از احكام تكليفيه و نه از آداب اخلاقيه. پس قسم اول مورد ارسال رسل و انزال كتب و اقامه دلالات و نصب حجج باشد، زيرا نوع مكلفين بدين علوم محتاجند و چارهاى ندارند مگر آنكه در مقام عبوديت و انقياد و اطاعت آنها
«1» علل الشرايع، شيخ صدوق، ص 60، باب 54.
جلد 8 - صفحه 90
را بدانند و عمل نمايند. لكن قسم دوم احتياجى به آنها در مقام عبوديت نيست، زيرا قوام دين و دنيا و معتقدات بشر منوط به قسم اول است نه دوم. بنابراين حجت بر تمامى مكلفين عالم به قسم اول باشد كه مبعوث بر اهل زمان خواهد بود حتى عالم به قسم دوم، زيرا اين عالم به قسم دوم هم در مقام ديانت و عمل به احكام الهيه تكليفا و اعتقادا و اخلاقا بايد به فرمايشات عالم اول رفتار نمايد، پس ثابت شد حجت و افضل بودن حضرت موسى بر حضرت خضر عليهما السلام در مقام رسالت، اگرچه خضر عالم باشد به بعضى از حكم و مصالح الهيه و مأمور به آن باشد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
فَوَجَدا عَبْداً مِنْ عِبادِنا آتَيْناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً (65) قالَ لَهُ مُوسى هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلى أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً (66) قالَ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْراً (67) وَ كَيْفَ تَصْبِرُ عَلى ما لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْراً (68) قالَ سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللَّهُ صابِراً وَ لا أَعْصِي لَكَ أَمْراً (69)
قالَ فَإِنِ اتَّبَعْتَنِي فَلا تَسْئَلْنِي عَنْ شَيْءٍ حَتَّى أُحْدِثَ لَكَ مِنْهُ ذِكْراً (70) فَانْطَلَقا حَتَّى إِذا رَكِبا فِي السَّفِينَةِ خَرَقَها قالَ أَ خَرَقْتَها لِتُغْرِقَ أَهْلَها لَقَدْ جِئْتَ شَيْئاً إِمْراً (71) قالَ أَ لَمْ أَقُلْ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْراً (72) قالَ لا تُؤاخِذْنِي بِما نَسِيتُ وَ لا تُرْهِقْنِي مِنْ أَمْرِي عُسْراً (73) فَانْطَلَقا حَتَّى إِذا لَقِيا غُلاماً فَقَتَلَهُ قالَ أَ قَتَلْتَ نَفْساً زَكِيَّةً بِغَيْرِ نَفْسٍ لَقَدْ جِئْتَ شَيْئاً نُكْراً (74)
قالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَكَ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْراً (75)
ترجمه
پس يافتند بندهاى از بندگان ما را كه داده بوديم او را رحمتى از جانب خودمان و آموخته بوديم او را از نزدمان دانشى
گفت باو موسى آيا پيروى
جلد 3 صفحه 439
كنم ترا براى آنكه بياموزى مرا از آنچه آموخته شدى دانش نافعى
گفت همانا تو هرگز نتوانى با من صبر نمودن
و چه گونه صبر ميكنى بر آنچه احاطه ندارى بآن از راه دانش
گفت زود باشد كه بيابى مرا اگر بخواهد خدا صبر كننده و نافرمانى نكنم مر تو را در كارى
گفت پس اگر پيروى كنى مرا پس مپرس از من از چيزى تا ابتدا كنم براى تو از آن به بيانى
پس رفتند تا وقتى كه سوار شدند در كشتى شكاف داد آنرا گفت آيا شكاف دادى آنرا تا غرق كنى اهلش را بتحقيق بجا آوردى كار ناشايستهاى
گفت آيا نگفتم همانا تو هرگز نميتوانى با من صبر نمودن
گفت مؤاخذه مكن مرا بآنچه فراموش كردم و مينداز مرا از كارم بمشقّت
پس رفتند تا وقتى كه ملاقات نمودند پسرى را پس كشت او را گفت آيا كشتى نفس پاكى را بغير عوض نفسى بتحقيق بجا آوردى كار ناپسندى
گفت آيا نگفتم مر ترا همانا تو هرگز نميتوانى با من صبر نمودن.
تفسير
در آيات سابقه نتيجه مسافرت حضرت موسى با يوشع عليه السّلام براى تحصيل علم بيان شد كه ملاقات حضرت خضر بود در ساحل دريا كنار سنگى لذا خداوند فرموده پس يافتند موسى و يوشع بندهاى از بندگان ما را كه داده بوديم باو منصب نبوّت را از جانب خودمان كه رحمتى برتر و بالاتر از آن نيست با عمر طولانى و تعليم نموده بوديم باو رشحهاى از رشحات علم غيب را كه مخصوص بما است در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه نزد خضر علمى بود كه نوشته نشده بود براى موسى در الواح تورية و موسى گمان ميكرد كه تمام علوم در الواح براى او نوشته شده و پس از سلام و جواب و شناسائى و اكرام از طرفين موسى عليه السّلام بحضرت خضر گفت آيا اجازه ميفرمائى پيروى كنم از تو و چندى مصاحب با تو باشم كه بياموزى بمن از آنچه خدا بتو آموخته از علم باطن چيزيرا كه خير و صلاح دنيا و آخرت من در آن باشد حضرت خضر فرمود تو استطاعت و توانائى بر صبر و تحمّل مشاهده ناملايمات همراهى مرا ندارى چون حضرت خضر مأمور بكمك درماندگان و دستگيرى از ضعفاء و فقراء در باطن بود و حضرت موسى مأمور بظاهر و اصلاح امور دنيا و آخرت مردم در نتيجه متابعت از شرع و شريعت و هر يك مقامى را بر حسب استعداد خودشان واجد بودند كه ديگرى استعداد
جلد 3 صفحه 440
تحمّل آنرا نداشت لذا حضرت موسى نميتوانست امريرا كه ظاهرا با موازين شرع منطبق نيست مشاهده نمايد و ساكت باشد چون طبعا غيور و متعصّب در دين و حفظ نواميس الهى بود و در روايات ائمه اطهار به اين معنى تصريح شده كه موسى مأمور بامرى بود كه خضر طاقت آنرا نداشت و خضر مأمور بامرى بود كه موسى طاقت آنرا نداشت و موسى اعلم از خضر بود ولى چون در دل او خطور نمود كه واجد تمام علوم است و ممكن بود از اين راه غرورى عارض او شود خدا خواست باو ارائه دهد كسى را كه اعلم از او است در خصوص علمى كه مخصوص بخدا است و رشحهاى از رشحات آنعلم را باو عنايت فرموده تا معلوم شود كه شخص بهر مرتبهاى از علم و دانش برسد باز واجد تمام علوم نيست و بايد دست از تحصيل علم بر ندارد و در مقام طلب علم از رنج مسافرت و تحمّل ذلّت و فروتنى مضايقه ننمايد لذا حضرت موسى با آنكه پيغمبر الو العزم و افضل و اعلم از حضرت خضر بود چون براى تحصيل علم مخصوصى نزد او حاضر شده بود با كمال خضوع و خشوع خواهش نمود كه تبعيّت او را بپذيرد براى كسب علم و بعد از آنكه حضرت خضر فرمود تو طاقت صبر بر تبعيّت مرا ندارى چون نمىتوانى به بينى و ساكت باشى اموريرا كه با ظاهر شرع منطبق نيست ولى در باطن داراى مصلحت است و تو احاطه علمى بر اسرار و مصالح خفيّه آنها ندارى با كمال ادب جواب داد انشاء اللّه تعالى صبر خواهم نمود و نافرمانى از من مشاهده نخواهى فرمود و خضر فرمود پس اگر حاضر براى پيروى من شدى نبايد امرى را كه مشاهده كنى از من صادر ميشود مورد انكار و اعتراض قرار دهى تا من خودم سرّ و حكمت آنرا براى تو بيان كنم و حضرت موسى قبول كرد و در واقع ملتزم شد كه اشكالى بكارهاى او ننمايد تا وقتى كه حضرت خضر خودش صلاح بداند كه بيان سرّ آنرا بنمايد و ظاهرا از اينجا يوشع از آن دو پيغمبر خدا جدائى اختيار نمود و مراجعت كرد و آن دو در ساحل دريا سير مينمودند تا آنكه خواستند با كشتى مسافرت بجائى نمايند كشتيبان حضرت خضر را شناخت و هر دو را بدون گفتگو سوار بر كشتى نمود و چون آن دو بزرگوار در كشتى نشستند و براه افتاد حضرت خضر شكاف و شكستى در كشتى احداث فرمود و جاى آنرا مسدود نمود بقدريكه آب وارد كشتى نشود و حضرت موسى برآشفت و بالحن عتاب آميزى باو
جلد 3 صفحه 441
گفت كشتى را شكستى براى آنكه اهلش را غرق كنى كار ناشايسته بزرگى كرد خضر فرمود نگفتم تو طاقت صبر بر رفاقت با من را ندارى و حضرت موسى زبان بعذر خواهى گشود و گفت مگير مرا بآنچيزى كه از روى غفلت و فراموشى از من سر زد و ميفكن مرا در مشقّت خجلت و شرمسارى و مؤاخذه بر خلاف عهدى كه سهوا از من صادر شد چون عصمت انبياء از سهو و نسيان در احكام شرعيّه و اموريست كه موجب سلب اطمينان از اقوال و افعال ايشان شود نه در اين قبيل موارد كه مورد ابتلاء عموم نيست خصوصا در جائيكه منشأ آن عدم توجّه و تذكّر براى استغراق در مشاهده انوار غيبيّه الهيّه باشد و حضرت خضر صرف نظر فرمود و مسافرت دريا بپايان رسيد و بخشكى رسيدند و با يكديگر در ساحل دريا راه مىپيمودند ناگاه پسرى را كه با چند پسر ديگر مشغول بازى بود حضرت خضر بدون سؤال و تفتيش حال كشت و حضرت موسى عنان صبر و شكيبائى را از دست داد و شديدا برآشفت و گفت آيا كشتى نفس پاك و پاكيزه از گناهى را بدون مجوّز شرعى كه قصاص است و قتل نفس در مقابل قتل نفس واقع شود الحق كار ناشايسته و ناروا و منكرى كردى حضرت خضر فرمود همانا عقلها حاكم بر فرمان خدا نيست فرمان خدا حاكم بر عقلها است تسليم باش در برابر آنچه مىبينى و صبر كن بر آن آيا نگفتم بتو همانا تو طاقت صبر بر تبعيّت از مرا ندارى و چون حضرت موسى در دفعه دوم عتاب خود را شديدتر كرده بود حضرت خضرهم كلمه بتو را بر جمله سابق در جواب زياد فرمود تا حضرت موسى متوجّه شود كه خلاف قرار داد از او مكرّر صادر شده و بيشتر مورد ملامت است و ظاهرا ايندفعه حضرت موسى قرار را فراموش نكرده بود ولى يكدفعه از مشاهده قتل ناگهانى آن طفل بىگناه از حال طبيعى خارج شد و نتوانست خود ا نگهدارى كند.
جلد 3 صفحه 442
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ كَيفَ تَصبِرُ عَلي ما لَم تُحِط بِهِ خُبراً (68)
و چگونه ميتواني صبر كني بر چيزي که احاطه علمي ببواطن آن نداري مؤمن بايد اگر ناملايمي مشاهده كند خودداري كند و روي خود نياورد بخصوص معاصي بزرگ بايد امر بمعروف كند نهي از منكر ارشاد جاهل جلوگيري از ظلم و تعدّي بالأخص انبياء که اصلا براي اينکه امور ارسال شدهاند خصوصا انبياء اولوا العزم لذا خضر گفت وَ كَيفَ تَصبِرُ چون تو وظايفي داري بايد تو بوظايف خود عمل كني نميتواني خودداري كني عَلي ما لَم تُحِط بِهِ خُبراً چون بواطن امور بر شما مكشوف نشده و حكم و مصالح آن را بشما خبر ندادهاند و ظاهر بدنمايي دارد شما نميتواني صبر و تحمّل كني.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 68)- و بلا فاصله دلیل آن را بیان کرد و گفت: «تو چگونه میتوانی در برابر چیزی که از رموزش آگاه نیستی شکیبا باشی»؟ (وَ کَیْفَ تَصْبِرُ عَلی ما لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْراً).
این مرد عالم به ابوابی از علوم احاطه داشته که مربوط به اسرار باطن و عمق حوادث و پدیدهها بوده، در حالی که موسی نه مأمور به باطن بود و نه از آن آگاهی
ج3، ص57
چندانی داشت. در چنین موردی آن کس که ظاهر را میبیند عنان صبر و اختیار را از کف میدهد، و به اعتراض و گاهی به پرخاش بر میخیزد.
نکات آیه
۱- موسى(ع) از اسرار نهفته در زندگى و عملکرد خضر(ع) و زوایاى آن، اطلاع دقیقى نداشت. (و کیف تصبر على ما لم تحط به خبرًا) «إحاطة» (مصدر «لم تحط») یعنى: «به چیزى احاطه و وقوف کامل یافتن» و در آیه مورد بحث، با توجه به کلمه «خبراً» - که به معناى «علماً» و تمییز براى نسبت احاطه است - مراد، احاطه کامل علمى است.
۲- خضر(ع) بى اطلاعى موسى از زوایاى کردار وى را، دلیل ناتوانى موسى از تحمّل عملکرد وى دانست. (إنّک لن تستطیع ... و کیف تصبر على ما لم تحط به خبرًا)
۳- اَعمال خضر(ع)، داراى ظاهرى غیرمتعارف و زوایایى ناشناخته، حتى براى فردى مانند موسى(ع) بود. (و کیف تصبر على ما لم تحط به خبرًا)
۴- ناشکیبایى و بى صبرى انسان در برابر بسیارى از مسائل، ناشى از جهل وى به اسرار و حقیقت امر است. (و کیف تصبر على ما لم تحط به خبرًا)
۵- آگاهى و شناخت، زمینه ساز صبر و شکیبایى است. (و کیف تصبر على ما لم تحط به خبرًا)
موضوعات مرتبط
- جهل: آثار جهل ۴
- خضر(ع): بینش خضر(ع) ۲; راز عمل خضر(ع) ۱، ۲; شگفتى عمل خضر(ع) ۳; قصه خضر(ع) ۲، ۳
- صبر: زمینه صبر ۵
- عجله: عوامل عجله ۴
- علم: آثار علم ۵
- موسى(ع): دلایل عجز موسى(ع) ۲; قصه موسى(ع) ۲، ۳; محدوده علم موسى(ع) ۱، ۲