هود ٤٤: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن سال نزول)
(QRobot edit)
خط ۳۰: خط ۳۰:
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۷#link228 | آيات ۴۹ - ۳۶، سوره هود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۷#link228 | آيات ۴۹ - ۳۶، سوره هود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۷#link229 | قطع اميد از ايمان آوردن قوم نوح (ع )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۷#link229 | قطع اميد از ايمان آوردن قوم نوح (ع )]]
خط ۹۹: خط ۱۰۰:
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۶#link295 | فرق بين شرك و استشفاع]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۳۶#link295 | فرق بين شرك و استشفاع]]


}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۹_بخش۵۳#link68 | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۹_بخش۵۳#link68 | تفسیر آیات]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
وَ قِيلَ يا أَرْضُ ابْلَعِي ماءَكِ وَ يا سَماءُ أَقْلِعِي وَ غِيضَ الْماءُ وَ قُضِيَ الْأَمْرُ وَ اسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِيِّ وَ قِيلَ بُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ «44»
و (بعد از آنكه طوفان و آب همه جا را فرا گرفت) گفته شد: اى زمين! آبت را فرو بَر، و اى آسمان! (از باريدن) بايست. (بدين ترتيب) آب فرو نشست و كار (قهر الهى) پايان پذيرفت و (كشتى) بر (دامنه كوهِ) جودى پهلو گرفت و (در اين هنگام) گفته شد كه (رحمت خدا از) قوم‌ستمگر دور باد!
===نکته ها===
اين آيه از رساترين وبليغ‌ترين آيات قرآن است كه از عصر پيامبر تا كنون سخن‌شناسان واديبان را به تحسين وتعجّب واداشته است و كسانى كه در فكر مبارزه با قرآن و آوردن كلامى مانند آن بوده‌اند، وقتى به اين آيه رسيده‌اند از كار خود صرف‌نظر كرده‌اند.
«بَلع» به معناى فروكشيدن و «اقلاع» به معنى امساك و «غِيض» به معنى جذب شدن و كم شدن آب است.
----
«1». چنانكه در دعاى ابوحمزه‌ثمالى مى‌خوانيم: «هاربٌ منك اليك»
جلد 4 - صفحه 64
مراد از «الْجُودِيِّ»، يا مطلقِ كوه سخت است و يا اسم كوهى خاص كه در مورد محلّ آن در مناطق زير اختلاف است:
الف: موصل عراق.
ب: حدود شام.
ج: ميان موصل و الجزيره.
د: عربستان.
ه: كوهى در سلسله جبال آرارات در تركيه.
در روايات آمده است كه كشتى نوح شش ماه بر آب بود و سرزمين مكّه و حجاز را سِير كرد تا سرانجام به فرمان خداوند آب فرونشست. «1» و امام صادق عليه السلام فرمود: روزى كه كشتى نوح بر كوه نشست، روز نوروز بود. «2»
===پیام ها===
1- بعد از هلاك شدن هم بايد ظالم را لعنت كرد. «بُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ»
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ قِيلَ يا أَرْضُ ابْلَعِي ماءَكِ وَ يا سَماءُ أَقْلِعِي وَ غِيضَ الْماءُ وَ قُضِيَ الْأَمْرُ وَ اسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِيِّ وَ قِيلَ بُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ (44)
چون قضيه طوفان انجام و كفار غرق شدند، امر الهى رسيد:
وَ قِيلَ يا أَرْضُ ابْلَعِي ماءَكِ‌: و حق تعالى فرمود به زمين: فرو بر آب خود را كه از چشمه‌ها سريان نموده و چيزى از آن باقى نگذار. اين فرمايش اخبار است از رفتن آب روى زمين به كمتر مدتى. وَ يا سَماءُ أَقْلِعِي‌: و اى آسمان بازگير و نگاهدار باران را. اخبار است از برطرف شدن ابر و انقطاع باران به اندك زمانى. در انوار گفته: نداى به آسمان و زمين و امر آنها به آنچه مأمور شدند براى تمثيل است بر كمال قدرت الهى و انقياد هر دو مر چيزى را كه مشيت سبحانى تعلق يافته بود از فرو بردن و امساك است به امر مطاعى كه به محض صدور، مأمور مبادرت نمايد در امتثال به جهت عظمت او و خوف از سطوت او.
وَ غِيضَ الْماءُ: و كم كرده شد آب بر روى زمين. وَ قُضِيَ الْأَمْرُ: و بگذشت كارى كه حكم الهى بدان متعلق بود از هلاك اشرار و نجات ابرار.
----
«1» تفسير ابو الفتح ج 6 ص 277.
جلد 6 - صفحه 73
به سند معتبر از حضرت صادق عليه السّلام كه نوح با قوم در كشتى هفت شبانه‌روز ماندند و كشتى دور خانه كعبه طواف و بر جودى كه فرات كوفه است قرار گرفت. «1» علامه مجلسى قدس الله سره فرمايد: «2» در مدت مكث نوح در كشتى خلاف است. بعضى موافق همين روايت قائل، و اين اقوى باشد. و برخى صد و پنجاه روز، بعضى ششماه و جمعى پنج ماه گفته‌اند.
وَ اسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِيِ‌: و قرار گرفت كشتى بر كوه جودى در موصل يا شام در روز عاشورا دهم محرم، و در اين حال نوح دعا كرد به زبان عبرى (بارات قنى بارات قنى) يعنى خدايا به اصلاح آور. «3» علامه مجلسى قدس الله سره به سند معتبر از حضرت موسى بن جعفر عليهما السلام روايت نموده كه: «4» چون نوح مكث در كشتى نمود به مدتى كه خداى مى‌خواست و كشتى مى‌رفت، وحى فرمود حق تعالى به كوهها كه من كشتى بنده خود را بر كوهى از شما خواهم گذاشت، پس تمام كوهها سر كشيدند و برافراشتند مگر كوه جودى در موصل كه فروتنى و شكستگى نمود گفت: مرا رتبه آن نيست كه كشتى نوح بر من مقرّ يابد. پس حق تعالى تواضع او را پسنديد، امر فرمود كشتى بر آن قرار يابد. چون سينه كشتى به جودىّ خورد، صداى عظيم ظاهر و اهل كشتى مضطرب شدند. نوح سر از كشتى بيرون و دعا نمود: (بارات قنى بارات قنى). و به روايات معتبره آنكه متوسل به انوار مقدسه محمد و آل محمد عليهم السلام شد. چنانچه در احتجاج از حضرت صادق عليه السّلام از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله وقتى نوح عليه السّلام سوار كشتى و از غرق ترسيد گفت: (اللّهمّ انّى اسئلك بحق محمّد و آل محمّد لمّا انجيتنى من‌
----
«1» تفسير عياشى ج 2 ص 146.
«2» بحار الانوار ج 11 ص 334.
«3» تفسير عياشى ج 2 ص 150.
«4» بحار الانوار ج 11 ص 338.
جلد 6 - صفحه 74
الغرق) پس نجات داد او را خداى تعالى. «1» و به روايت اهل البيت، كشتى هيجدهم ذى الحجه بايستاد.
وَ قِيلَ بُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ‌: و گفته شد دورى از رحمت و هلاكت به نقمت، باد بر كافران كه ظلم نمودند بر خود به سبب سوء اختيار كفر بر ايمان.
قائل اين قول ذات حضرت احديت، و ممكن است ملائكه يا نوح يا مؤمنان باشند. چون بيرون آمدند، نوح به شكرانه، آن روز را روزه داشت.
اعجاز شعشعانى: بدانكه اين آيه شريفه در غايت فصاحت و نهايت بلاغت است، و در كتاب مفتاح و كشاف و دلايل الاعجاز و اسرار البلاغه و غير آن در وجوه فصاحت و بلاغت آن، دانشمندان سخنان گفته و در بيان نظم غريب و اسلوب عجيب نكته‌هاى معانيه و بيانيه و بديعيه در ايراد هر كلمه و حسن مواقع آن در سلك تحرير درآورده؛ و براى دريافتن مطلب نسبت به برادران ايمانى امثال خود اكتفا شود به ذكر حديثى و تاريخى:
اما حديث: به سند معتبر روايت شده در زمان حضرت صادق عليه السّلام ابن ابى العوجاء و سه نفر از ملاحده كه در نهايت فصاحت بودند، اتفاق نمودند كه كتابى برابر قرآن بياورند و هر يكى ربع آن را تمام كنند. اين عهد را با هم مخفيانه بستند در مكه، و وعده كردند سال ديگر جمع و ترتيب آن را دهند. چون سال ديگر شد، در مقام ابراهيم عليه السّلام مجتمع، يكى از آنها گفت: من چون اين آيه را ديدم: «يا أَرْضُ ابْلَعِي ماءَكِ وَ يا سَماءُ أَقْلِعِي وَ غِيضَ الْماءُ وَ قُضِيَ الْأَمْرُ» دانستم معارضه قرآن نتوان كرد پس دست برداشتم. دومى گفت: چون اين آيه شنيدم‌ «فَلَمَّا اسْتَيْأَسُوا مِنْهُ خَلَصُوا نَجِيًّا» نااميد شدم از معارضه. در اين حال حضرت صادق عليه السّلام بر ايشان گذشت، به اعجاز اين آيه تلاوت فرمود: «قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى‌ أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيراً» يعنى اگر جمع شوند آدميان و جنيان بر اينكه بياورند مثل اين قرآن را هرآينه نتوانند، هر چند پشت همديگر باشند. و چون اين‌
----
«1» احتجاج، ج 1 ص 55 افست از طبع نجف سال 1386. و بحار الانوار ج 26 ص 319.
جلد 6 - صفحه 75
معجزه را از آن حضرت ديدند، متحير و شرمنده و سر به زير گشتند. «1» اما واقعه تاريخى: آنكه فصحا و بلغاى كفار قريش، مجتمع شدند براى معارضه با قرآن. پس چهل روز خود را از نان گندم و گوشت و انواع اطعمه لذيذه منع، و به قوت لا يموت گذران مى‌كردند براى تصفيه ذهن و ذكاء. بعد از مدت مذكور چون خواستند شروع كنند اين آيه شريفه را شنيدند، از غايت فصاحت و كمال بلاغت آن متحير فروماندند و گفتند: اين كلام شباهت ندارد به چيزى از كلام مخلوقين و اشتباه به آن هم نشود، پس ترك معارضه و متفرق شدند.
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ قِيلَ يا أَرْضُ ابْلَعِي ماءَكِ وَ يا سَماءُ أَقْلِعِي وَ غِيضَ الْماءُ وَ قُضِيَ الْأَمْرُ وَ اسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِيِّ وَ قِيلَ بُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ (44)
ترجمه‌
وگفته شد اى زمين فرو بر آب خود را واى آسمان باز گير و كم شد آب و گذشت كار و قرار گرفت كشتى بر كوه جودى و گفته شد دورى از رحمت باد بر گروه ستمكاران.
تفسير
قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كشتى در ميان امواج حركت ميكرد تا رسيد بمكّه و طواف كعبه نمود و تمام دنيا غرق شد غير از موضع خانه كعبه كه از غرق شدن آزاد شد و به اين سبب آنرا بيت عتيق خوانده‌اند و چهل شبانه روز آب از آسمان ميريخت و از زمين ميجوشيد تا آب بقدرى بالا آمد كه حضرت نوح دست بدعا بلند كرد و بزبان سريانى گفت يار همان اتقن يعنى خدايا نيكى كن و خطاب‌
----
جلد 3 صفحه 84
مذكور در اين آيه بزمين و آسمان رسيد و زمين آب خود را فرو برد و آب آسمان خواست داخل زمين شود امتناع از قبول آن نمود و گفت خداوند بمن امر فرموده آب خود را بلع نمايم پس آبيكه از آسمان آمده بود در زمين باقى ماند و كشتى بر كوه جودى كه در موصل است و كوه بزرگى است قرار گرفت و خداوند جبرئيل را مأمور فرمود كه آبهاى باقى مانده را به درياهاى دور دنيا متفرّق نمايد و در تهذيب از آنحضرت نقل نموده كه خداوند به حضرت نوح در كشتى وحى فرمود كه هفت دور خانه كعبه را طواف نمايد و اطاعت نمود پس از كشتى بيرون آمد و تا دو كنده زانو در آب فرو رفت و تابوتى را كه در آن استخوانهاى حضرت آدم بود بيرون آورد و با خود به كشتى برد و سير نمود تا بوسط مسجد كوفه رسيد كه خطاب بزمين و آسمان براى بلع و امساك آب صادر گرديد و از همان مكان كه در بدو امر آب جوشيد فرو رفت و كسانيكه با حضرت نوح در كشتى بودند متفرق شدند و در كافى از امام كاظم عليه السّلام نقل نموده كه حضرت نوح در كشتى مأمور به طواف شد و اطاعت نمود و آن طواف نساء است و عنان كشتى را از دست داد و خداوند بكوههاى زمين خطاب فرمود كه من كشتى بنده خود نوح را بر يكى از شماها فرود ميآورم و آنها سركشى كردند مگر جودى كه تواضع نمود و سينه كشتى خورد به آن كوه و نوح ترسيد و گفت يا مارى اتقن يعنى خدايا اصلاح فرما و غالب مضامين اين احاديث را در روايات ديگرى عيّاشى ره نقل نموده و در كافى از امام صادق عليه السّلام ارتفاع آب از كوههاى زمين در پانزده ذراع تعيين شده است و خلاصه مفاد آيه شريفه آنستكه چون طوفان به پايان رسيد خطاب شد از مصدر جلال بزمين كه آب خود را بلع نمايد و نيز خطاب شد بآسمان كه بارش خود را قطع كند و اينكه از قول به صيغه مجهول تعبير فرموده براى اشاره به آنستكه غير خدا قدرت بر چنين امرى ندارد و او متعيّن است در آمريّت و تمام موجودات ارضيّه و سماويّه حتّى جمادات مأمورند به امر او و مطيعند از فرمان او و لذا خطاب مناسب با ذوى العقول به آنها شده و اطاعت نمود زمين فورا بفرو بردن آب خود و آسمان فورا بتفرّق ابر و قطع باران لذا آب كم شد بقدريكه كشتى بر كوه بزرگ جودى مستقر گشت و قضاى الهى به هلاك كفّار و نجات اهل ايمان جارى گرديد و وعده حق انجاز شد و خدا و حضرت نوح و اهل ايمان و ملائكه هر يك بزبان حال و
----
جلد 3 صفحه 85
مقال گفتند دورى باد دورى از رحمت الهى براى گروهى كه ستم نمودند بخودشان براى قبول كفر و عصيان و گفته‌اند اين آيه شريفه در اعلى درجه فصاحت و بلاغت و اقصى مراتب اعجاز و ارقى مدارج بيان است كه دست كسى به آن نرسيده و نميرسد و نخواهد رسيد و بخاطر احدى خطور ننموده و نمينمايد و نخواهد نمود و اين معنى بايد به ذوق الهى و قريحه طبيعى و سليقه وجدانى ادراك شود و قابل توصيف و بيان نيست و آنچه اجمالا ميتوان به آن اشاره نمود ايجاز لفظ و سعه معنى و ايتلاف معانى و تناسب الفاظ و ترادف جمل و توازن آنها با يكديگر و تصوير حال به الفاظ با جلال و جمال خالى از خلل و اخلال است با جاذبه مخصوصى كه واضح است از مصدر جلال و جمال صادر شده است و بكلمات ديگرى نميشود قياس نمود ..
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ قِيل‌َ يا أَرض‌ُ ابلَعِي‌ ماءَك‌ِ وَ يا سَماءُ أَقلِعِي‌ وَ غِيض‌َ الماءُ وَ قُضِي‌َ الأَمرُ وَ استَوَت‌ عَلَي‌ الجُودِي‌ِّ وَ قِيل‌َ بُعداً لِلقَوم‌ِ الظّالِمِين‌َ (44)
و گفته‌ شد اي‌ زمين‌ آب‌ ‌خود‌ ‌را‌ بلع‌ كن‌ و فرو ده‌ و اي‌ آسمان‌ قطع‌ كن‌
جلد 11 - صفحه 57
و تمام‌ شد و ‌از‌ ‌بين‌ رفت‌ و قضاء الهي‌ باهلاك‌ قوم‌ و نجات‌ مؤمنين‌ جاري‌ شد و كشتي‌ ‌بر‌ كوه‌ جودي‌ قرار گرفت‌ و گفته‌ شد دور باد ‌از‌ ‌براي‌ قوم‌ ستمكاران‌.
‌اينکه‌ ‌آيه‌ شريفه‌ ‌از‌ اعاظم‌ آيات‌ قرآني‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌از‌ حيث‌ فصاحت‌ و بلاغت‌ ‌در‌ درجه‌ اعلا ‌است‌ ‌حتي‌ دارد جماعتي‌ ‌از‌ بزرگان‌ قريش‌ ‌که‌ ‌در‌ فصاحت‌ و بلاغت‌ سر آمد تمام‌ عرب‌ بودند ‌در‌ مقام‌ معارضه‌ ‌با‌ قرآن‌ ‌بر‌ آمدند چهل‌ روز تصفيه‌ ذهن‌ كردند و چيزهايي‌ نوشتند و آوردند ‌که‌ مقايسه‌ ‌با‌ قرآن‌ كنند ‌بر‌ خورد كردند باين‌ ‌آيه‌ شريفه‌ و ‌از‌ ‌اينکه‌ خيال‌ منصرف‌ شدند و اظهار عجز كردند.
و ‌قيل‌ قائل‌ خداوند تبارك‌ و ‌تعالي‌ ‌ يا ‌ ملائكه‌ يا أَرض‌ُ ابلَعِي‌ ماءَك‌ِ اولّا ‌اينکه‌ جمله‌ دلالت‌ تام‌ دارد ‌که‌ جمادات‌ ‌هم‌ شعور و ادراك‌ دارند و مورد خطاب‌ و امر و نهي‌ واقع‌ ميشوند چنانچه‌ آيات‌ قرآني‌ ‌بر‌ ‌اينکه‌ معني‌ بسيار داريم‌ و حمل‌ ‌بر‌ امر تكويني‌ خلاف‌ نصوص‌ قرآني‌ ‌است‌ مثل‌ ‌قوله‌ ‌تعالي‌ ثُم‌َّ استَوي‌ إِلَي‌ السَّماءِ وَ هِي‌َ دُخان‌ٌ فَقال‌َ لَها وَ لِلأَرض‌ِ ائتِيا طَوعاً أَو كَرهاً قالَتا أَتَينا طائِعِين‌َ فصّلت‌ ‌آيه‌ 10، و مثل‌ وَ إِن‌ مِن‌ شَي‌ءٍ إِلّا يُسَبِّح‌ُ بِحَمدِه‌ِ وَ لكِن‌ لا تَفقَهُون‌َ تَسبِيحَهُم‌ اسري‌ ‌آيه‌ 46 ‌که‌ تسبيح‌ تكويني‌ ‌را‌ ‌هر‌ كس‌ ميفهمد و مثل‌ أُمَم‌ٌ أَمثالُكُم‌ انعام‌ ‌آيه‌ 38، و مثل‌ حُشِرَ لِسُلَيمان‌َ جُنُودُه‌ُ مِن‌َ الجِن‌ِّ وَ الإِنس‌ِ وَ الطَّيرِ نمل‌ ‌آيه‌ 17، و مثل‌ قضيه‌ هدهد و تكلم‌ مورچه‌ ‌که‌ ‌در‌ همين‌ سوره‌ نمل‌ ‌است‌ و ‌غير‌ اينها ‌که‌ مكررا ‌در‌ ‌اينکه‌ تفسير تذكر داده‌ ‌شده‌.
بلع‌ فرو بردن‌ مأكول‌ ‌است‌ ‌در‌ بطن‌ زمين‌ فرو برد آبهايي‌ ‌که‌ روي‌ زمين‌ ‌بود‌، بعضي‌ بقرينه‌ ماءك‌ گفتند آبهايي‌ ‌که‌ ‌از‌ زمين‌ جوشش‌ كرده‌ ‌بود‌ و اما آب‌ آسمان‌ درياها شد لكن‌ توهم‌ فاسدي‌ ‌است‌ زيرا درياها قبل‌ ‌از‌ طوفان‌ ‌بود‌ بلكه‌ آب‌ آسمان‌ ‌از‌ ‌آن‌ درياها ‌است‌ بتوسط ابخره‌ بلي‌ ‌اگر‌ خبر معتبري‌ ‌از‌ ائمه‌ داشته‌ باشيم‌ البته‌ قبول‌ ميكنيم‌ (لان‌ّ اهل‌ البيت‌ ادري‌ ‌بما‌ ‌في‌ البيت‌).
جلد 11 - صفحه 58
وَ يا سَماءُ أَقلِعِي‌ قلع‌ جلوگيري‌ و ‌بر‌ طرف‌ شدن‌ ‌است‌ مي‌گويي‌ فلان‌ چيز ‌را‌ قلع‌ و قمع‌ نمودم‌ ديگر باران‌ نباريد.
وَ غِيض‌َ الماءُ ‌يعني‌ مفقود شد آب‌ و ‌از‌ ‌بين‌ رفت‌ ديگر ‌بر‌ روي‌ زمين‌ آبي‌ باقي‌ نماند وَ قُضِي‌َ الأَمرُ بنجات‌ مؤمنين‌ و هلاكت‌ كفار.
وَ استَوَت‌ عَلَي‌ الجُودِي‌ِّ گفتند كوه‌ جودي‌ ‌از‌ همه‌ كوه‌ها كوچك‌تر ‌بود‌ و شايد استواء ‌بر‌ ‌آن‌ ‌از‌ جهت‌ سهولت‌ خروج‌ مؤمنين‌ ‌است‌ ‌از‌ كشتي‌ و آمدن‌ ‌بر‌ وجه‌ ارض‌ بوده‌ ‌ يا ‌ ‌از‌ جهت‌ تواضع‌ ‌اينکه‌ كوه‌ بوده‌ چنانچه‌ ‌در‌ خبر ‌است‌.
وَ قِيل‌َ بُعداً لِلقَوم‌ِ الظّالِمِين‌َ ‌بعد‌ ‌از‌ رحمت‌ الهي‌ ‌که‌ معني‌ لعن‌ ‌است‌ ‌در‌ دنيا ‌که‌ هلاك‌ شدند و ‌در‌ آخرت‌ ‌که‌ بعذاب‌ ابدي‌ معذّب‌ ميشوند و قائل‌ ‌ يا ‌ نوح‌ بوده‌ ‌ يا ‌ مؤمنين‌ ‌ يا ‌ ملائكه‌ ‌ يا ‌ ذات‌ اقدس‌ ربوبي‌ بلكه‌ ممكن‌ ‌است‌ بگوئيم‌ همه‌ ‌آنها‌.
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
]
(آیه 44)- پایان یک ماجرا! نوح زمام کشتی را به دست خدا سپرده امواج، کشتی را به هر سو می‌برد. در روایات آمده است که شش ماه تمام این کشتی سرگردان بود و نقاط مختلفی و حتی طبق پاره‌ای از روایات سرزمین مکه و اطراف خانه کعبه را سیر کرد.
سر انجام فرمان پایان مجازات و بازگشت زمین به حالت عادی صادر شد. این آیه چگونگی این فرمان و جزئیات و نتیجه آن را در عبارات بسیار کوتاه و مختصر و در عین حال فوق العاده رسا و زیبا در ضمن شش جمله بیان می‌کند و می‌گوید: «به زمین دستور داده شد، ای زمین آبت را در کام فرو بر»! (وَ قِیلَ یا أَرْضُ ابْلَعِی ماءَکِ).
«و (به آسمان دستور داده شد) ای آسمان دست نگهدار» (وَ یا سَماءُ أَقْلِعِی).
«و آب فرو نشست» (وَ غِیضَ الْماءُ).
ج2، ص348
«و کار پایان یافت» (وَ قُضِیَ الْأَمْرُ).
«و کشتی بر دامنه کوه جودی پهلو گرفت» (وَ اسْتَوَتْ عَلَی الْجُودِیِّ).
و آن کوه معروفی در نزدیکی «موصل» می‌باشد.
«و در این هنگام گفته شد: دور باد قوم ستمگر»! (وَ قِیلَ بُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِینَ).
به گفته جمعی از دانشمندان عرب این آیه «فصیحترین و بلیغترین» آیات قرآن محسوب می‌شود.
شاهد گویای این سخن همان است که در روایات و تواریخ اسلامی می‌خوانیم که گروهی از کفار قریش، به مبارزه با قرآن برخاستند و تصمیم گرفتند آیاتی همچون آیات قرآن ابداع کنند، علاقمندانشان برای مدت چهل روز بهترین غذاها و مشروبات مورد علاقه آنان برایشان تدارک دیدند، مغز گندم خالص، گوشت گوسفند و شراب کهنه! تا با خیال راحت به ترکیب جمله‌هایی همانند قرآن بپردازند! اما هنگامی که به آیه فوق رسیدند، چنان آنها را تکان داد که بعضی به بعض دیگر نگاه کردند و گفتند: این سخنی است که هیچ کلامی شبیه آن نیست، و اصولا شباهت به کلام مخلوقین ندارد، این را گفتند و از تصمیم خود منصرف شدند و مأیوسانه پراکنده گشتند.
}}
|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>



نسخهٔ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۲۵


ترجمه

و گفته شد: «ای زمین، آبت را فرو بر! و ای آسمان، خودداری کن! و آب فرو نشست و کار پایان یافت و (کشتی) بر (دامنه کوه) جودی، پهلو گرفت؛ و (در این هنگام،) گفته شد:» دور باد قوم ستمگر (از سعادت و نجات و رحمت خدا!)»

|و گفته شد: اى زمين! آب خود فرو بر، و اى آسمان بازايست، و آب فروشد و كار پايان يافت و [كشتى‌] بر جودى قرار گرفت و گفته شد: مرگ بر ستمگران
و گفته شد: «اى زمين، آب خود را فرو بر، و اى آسمان، [از باران‌] خوددارى كن. و آب فرو كاست و فرمان گزارده شده و [كشتى‌] بر جودى قرار گرفت.» و گفته شد: «مرگ بر قوم ستمكار.»
و به زمین خطاب شد که ای زمین، فورا آب خود را فرو بر، و به آسمان امر شد که باران را قطع کن، و آب (به یک لحظه) خشک شد و حکم (قهر الهی) انجام یافت و کشتی بر کوه جودی قرار گرفت، و فرمان هلاک ستمکاران در رسید.
و [پس از هلاک شدن کافران] گفته شد: ای زمین! آب خود را فرو بر، و ای آسمان! [از ریختن باران] باز ایست، و آب کاستی گرفت و کار پایان یافت و کشتی بر [کوهِ] جودی قرار گرفت و گفته شد: دوری [از رحمت خدا] بر گروه ستمکاران باد.
و گفته شد: اى زمين آب خود فروبر و اى آسمان بازايست. آب فروشد و كار به پايان آمد و كشتى بر كوه جودى قرار گرفت و ندا آمد كه اى لعنت باد بر مردم ستمكاره.
و گفته شد که ای زمین آبت را فرو بر، و ای آسمان [بارانت را] فروبند، و آب فروکش کرد و کار به سرانجام رسید و [کشتی‌] بر [کوه‌] جودی قرار گرفت، و گفته شد که لعنت بر ستم‌پیشگان [مشرک‌]
و گفته شد: اى زمين آب خود فروبر و اى آسمان [از باريدن‌] باز ايست و آب كاسته گشت- فرورفت- و كار گزارده شد و [كشتى‌] بر [كوه‌] جودى آرام گرفت، و گفته شد: گروه ستمكاران را لعنت باد.
(بعد از هلاک کافران) گفته شد که: ای زمین! آب خود را فرو خور، و ای آسمان! از باریدن بایست، و (آن گاه به دستور خدا) آبها از میان برده شده و فرمان اجرا گردید و کار به انجام رسید، و کشتی بر کوه جودی پهلو گرفت (و در این وقت بود که) گفته شد: نابود باد گروه ستمکاران!
و گفته شد: «ای زمین! آب خود را فرو بر؛ و ای آسمان! آبت را (از بیخ و بن) بر کن.» و آب فرو کاست و فرمان (خدا) انجام شد و کشتی بر (کوه) جودی قرار گرفت. و گفته شد: «دورباشی برای گروه ستمکاران!»
و گفته شد ای زمین فروخور آب خویش را و ای آسمان بس کن و فرونشست آب و گذشت کار و استوار شد بر جودی و گفته شد دور باد برای گروه ستمگران‌


هود ٤٣ آیه ٤٤ هود ٤٥
سوره : سوره هود
نزول : ٩ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢٥
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«إبْلَعِی»: فرو خور. قورت بده. «أَقْلِعِی»: از بارش و ریزش بایست. بند بیا. أَقْلَعَ عَنْ کَذا: کَفَّ عَنْهُ وَ تَرَکَهُ. «غِیضَ»: از میان برده شد. فعل (غاضَ) به صورت لازم و متعدّی استعمال می‌شود. در اینجا متعدّی و مجهول است. «قُضِیَ الأمْرُ»: فرمان اجرا گردید. کار پایان گرفت. «إِسْتَوَتْ»: استقرار یافت. «الْجُودِیِّ»: نام کوهی است که آن را کوه کارد و یا اکراد نزدیک موصل در شمال عراق، کوه ماسیس از سلسله جبال آرارات در ارمنستان، و کوهی در قلمرو قبیله طی در عربستان دانسته‌اند. «بُعْداً»: هلاک (نگا: هود / و و ) مفعول مطلق فعل محذوفی است و اصل آن چنین است: بَعُدُوا بُعْداً. دورشدن از رحمت خدا.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ قِيلَ يا أَرْضُ ابْلَعِي ماءَكِ وَ يا سَماءُ أَقْلِعِي وَ غِيضَ الْماءُ وَ قُضِيَ الْأَمْرُ وَ اسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِيِّ وَ قِيلَ بُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ «44»

و (بعد از آنكه طوفان و آب همه جا را فرا گرفت) گفته شد: اى زمين! آبت را فرو بَر، و اى آسمان! (از باريدن) بايست. (بدين ترتيب) آب فرو نشست و كار (قهر الهى) پايان پذيرفت و (كشتى) بر (دامنه كوهِ) جودى پهلو گرفت و (در اين هنگام) گفته شد كه (رحمت خدا از) قوم‌ستمگر دور باد!

نکته ها

اين آيه از رساترين وبليغ‌ترين آيات قرآن است كه از عصر پيامبر تا كنون سخن‌شناسان واديبان را به تحسين وتعجّب واداشته است و كسانى كه در فكر مبارزه با قرآن و آوردن كلامى مانند آن بوده‌اند، وقتى به اين آيه رسيده‌اند از كار خود صرف‌نظر كرده‌اند.

«بَلع» به معناى فروكشيدن و «اقلاع» به معنى امساك و «غِيض» به معنى جذب شدن و كم شدن آب است.


«1». چنانكه در دعاى ابوحمزه‌ثمالى مى‌خوانيم: «هاربٌ منك اليك»

جلد 4 - صفحه 64

مراد از «الْجُودِيِّ»، يا مطلقِ كوه سخت است و يا اسم كوهى خاص كه در مورد محلّ آن در مناطق زير اختلاف است:

الف: موصل عراق.

ب: حدود شام.

ج: ميان موصل و الجزيره.

د: عربستان.

ه: كوهى در سلسله جبال آرارات در تركيه.

در روايات آمده است كه كشتى نوح شش ماه بر آب بود و سرزمين مكّه و حجاز را سِير كرد تا سرانجام به فرمان خداوند آب فرونشست. «1» و امام صادق عليه السلام فرمود: روزى كه كشتى نوح بر كوه نشست، روز نوروز بود. «2»

پیام ها

1- بعد از هلاك شدن هم بايد ظالم را لعنت كرد. «بُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ قِيلَ يا أَرْضُ ابْلَعِي ماءَكِ وَ يا سَماءُ أَقْلِعِي وَ غِيضَ الْماءُ وَ قُضِيَ الْأَمْرُ وَ اسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِيِّ وَ قِيلَ بُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ (44)

چون قضيه طوفان انجام و كفار غرق شدند، امر الهى رسيد:

وَ قِيلَ يا أَرْضُ ابْلَعِي ماءَكِ‌: و حق تعالى فرمود به زمين: فرو بر آب خود را كه از چشمه‌ها سريان نموده و چيزى از آن باقى نگذار. اين فرمايش اخبار است از رفتن آب روى زمين به كمتر مدتى. وَ يا سَماءُ أَقْلِعِي‌: و اى آسمان بازگير و نگاهدار باران را. اخبار است از برطرف شدن ابر و انقطاع باران به اندك زمانى. در انوار گفته: نداى به آسمان و زمين و امر آنها به آنچه مأمور شدند براى تمثيل است بر كمال قدرت الهى و انقياد هر دو مر چيزى را كه مشيت سبحانى تعلق يافته بود از فرو بردن و امساك است به امر مطاعى كه به محض صدور، مأمور مبادرت نمايد در امتثال به جهت عظمت او و خوف از سطوت او.

وَ غِيضَ الْماءُ: و كم كرده شد آب بر روى زمين. وَ قُضِيَ الْأَمْرُ: و بگذشت كارى كه حكم الهى بدان متعلق بود از هلاك اشرار و نجات ابرار.


«1» تفسير ابو الفتح ج 6 ص 277.

جلد 6 - صفحه 73

به سند معتبر از حضرت صادق عليه السّلام كه نوح با قوم در كشتى هفت شبانه‌روز ماندند و كشتى دور خانه كعبه طواف و بر جودى كه فرات كوفه است قرار گرفت. «1» علامه مجلسى قدس الله سره فرمايد: «2» در مدت مكث نوح در كشتى خلاف است. بعضى موافق همين روايت قائل، و اين اقوى باشد. و برخى صد و پنجاه روز، بعضى ششماه و جمعى پنج ماه گفته‌اند.

وَ اسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِيِ‌: و قرار گرفت كشتى بر كوه جودى در موصل يا شام در روز عاشورا دهم محرم، و در اين حال نوح دعا كرد به زبان عبرى (بارات قنى بارات قنى) يعنى خدايا به اصلاح آور. «3» علامه مجلسى قدس الله سره به سند معتبر از حضرت موسى بن جعفر عليهما السلام روايت نموده كه: «4» چون نوح مكث در كشتى نمود به مدتى كه خداى مى‌خواست و كشتى مى‌رفت، وحى فرمود حق تعالى به كوهها كه من كشتى بنده خود را بر كوهى از شما خواهم گذاشت، پس تمام كوهها سر كشيدند و برافراشتند مگر كوه جودى در موصل كه فروتنى و شكستگى نمود گفت: مرا رتبه آن نيست كه كشتى نوح بر من مقرّ يابد. پس حق تعالى تواضع او را پسنديد، امر فرمود كشتى بر آن قرار يابد. چون سينه كشتى به جودىّ خورد، صداى عظيم ظاهر و اهل كشتى مضطرب شدند. نوح سر از كشتى بيرون و دعا نمود: (بارات قنى بارات قنى). و به روايات معتبره آنكه متوسل به انوار مقدسه محمد و آل محمد عليهم السلام شد. چنانچه در احتجاج از حضرت صادق عليه السّلام از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله وقتى نوح عليه السّلام سوار كشتى و از غرق ترسيد گفت: (اللّهمّ انّى اسئلك بحق محمّد و آل محمّد لمّا انجيتنى من‌


«1» تفسير عياشى ج 2 ص 146.

«2» بحار الانوار ج 11 ص 334.

«3» تفسير عياشى ج 2 ص 150.

«4» بحار الانوار ج 11 ص 338.

جلد 6 - صفحه 74

الغرق) پس نجات داد او را خداى تعالى. «1» و به روايت اهل البيت، كشتى هيجدهم ذى الحجه بايستاد.

وَ قِيلَ بُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ‌: و گفته شد دورى از رحمت و هلاكت به نقمت، باد بر كافران كه ظلم نمودند بر خود به سبب سوء اختيار كفر بر ايمان.

قائل اين قول ذات حضرت احديت، و ممكن است ملائكه يا نوح يا مؤمنان باشند. چون بيرون آمدند، نوح به شكرانه، آن روز را روزه داشت.

اعجاز شعشعانى: بدانكه اين آيه شريفه در غايت فصاحت و نهايت بلاغت است، و در كتاب مفتاح و كشاف و دلايل الاعجاز و اسرار البلاغه و غير آن در وجوه فصاحت و بلاغت آن، دانشمندان سخنان گفته و در بيان نظم غريب و اسلوب عجيب نكته‌هاى معانيه و بيانيه و بديعيه در ايراد هر كلمه و حسن مواقع آن در سلك تحرير درآورده؛ و براى دريافتن مطلب نسبت به برادران ايمانى امثال خود اكتفا شود به ذكر حديثى و تاريخى:

اما حديث: به سند معتبر روايت شده در زمان حضرت صادق عليه السّلام ابن ابى العوجاء و سه نفر از ملاحده كه در نهايت فصاحت بودند، اتفاق نمودند كه كتابى برابر قرآن بياورند و هر يكى ربع آن را تمام كنند. اين عهد را با هم مخفيانه بستند در مكه، و وعده كردند سال ديگر جمع و ترتيب آن را دهند. چون سال ديگر شد، در مقام ابراهيم عليه السّلام مجتمع، يكى از آنها گفت: من چون اين آيه را ديدم: «يا أَرْضُ ابْلَعِي ماءَكِ وَ يا سَماءُ أَقْلِعِي وَ غِيضَ الْماءُ وَ قُضِيَ الْأَمْرُ» دانستم معارضه قرآن نتوان كرد پس دست برداشتم. دومى گفت: چون اين آيه شنيدم‌ «فَلَمَّا اسْتَيْأَسُوا مِنْهُ خَلَصُوا نَجِيًّا» نااميد شدم از معارضه. در اين حال حضرت صادق عليه السّلام بر ايشان گذشت، به اعجاز اين آيه تلاوت فرمود: «قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى‌ أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيراً» يعنى اگر جمع شوند آدميان و جنيان بر اينكه بياورند مثل اين قرآن را هرآينه نتوانند، هر چند پشت همديگر باشند. و چون اين‌


«1» احتجاج، ج 1 ص 55 افست از طبع نجف سال 1386. و بحار الانوار ج 26 ص 319.

جلد 6 - صفحه 75

معجزه را از آن حضرت ديدند، متحير و شرمنده و سر به زير گشتند. «1» اما واقعه تاريخى: آنكه فصحا و بلغاى كفار قريش، مجتمع شدند براى معارضه با قرآن. پس چهل روز خود را از نان گندم و گوشت و انواع اطعمه لذيذه منع، و به قوت لا يموت گذران مى‌كردند براى تصفيه ذهن و ذكاء. بعد از مدت مذكور چون خواستند شروع كنند اين آيه شريفه را شنيدند، از غايت فصاحت و كمال بلاغت آن متحير فروماندند و گفتند: اين كلام شباهت ندارد به چيزى از كلام مخلوقين و اشتباه به آن هم نشود، پس ترك معارضه و متفرق شدند.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ قِيلَ يا أَرْضُ ابْلَعِي ماءَكِ وَ يا سَماءُ أَقْلِعِي وَ غِيضَ الْماءُ وَ قُضِيَ الْأَمْرُ وَ اسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِيِّ وَ قِيلَ بُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ (44)

ترجمه‌

وگفته شد اى زمين فرو بر آب خود را واى آسمان باز گير و كم شد آب و گذشت كار و قرار گرفت كشتى بر كوه جودى و گفته شد دورى از رحمت باد بر گروه ستمكاران.

تفسير

قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كشتى در ميان امواج حركت ميكرد تا رسيد بمكّه و طواف كعبه نمود و تمام دنيا غرق شد غير از موضع خانه كعبه كه از غرق شدن آزاد شد و به اين سبب آنرا بيت عتيق خوانده‌اند و چهل شبانه روز آب از آسمان ميريخت و از زمين ميجوشيد تا آب بقدرى بالا آمد كه حضرت نوح دست بدعا بلند كرد و بزبان سريانى گفت يار همان اتقن يعنى خدايا نيكى كن و خطاب‌


جلد 3 صفحه 84

مذكور در اين آيه بزمين و آسمان رسيد و زمين آب خود را فرو برد و آب آسمان خواست داخل زمين شود امتناع از قبول آن نمود و گفت خداوند بمن امر فرموده آب خود را بلع نمايم پس آبيكه از آسمان آمده بود در زمين باقى ماند و كشتى بر كوه جودى كه در موصل است و كوه بزرگى است قرار گرفت و خداوند جبرئيل را مأمور فرمود كه آبهاى باقى مانده را به درياهاى دور دنيا متفرّق نمايد و در تهذيب از آنحضرت نقل نموده كه خداوند به حضرت نوح در كشتى وحى فرمود كه هفت دور خانه كعبه را طواف نمايد و اطاعت نمود پس از كشتى بيرون آمد و تا دو كنده زانو در آب فرو رفت و تابوتى را كه در آن استخوانهاى حضرت آدم بود بيرون آورد و با خود به كشتى برد و سير نمود تا بوسط مسجد كوفه رسيد كه خطاب بزمين و آسمان براى بلع و امساك آب صادر گرديد و از همان مكان كه در بدو امر آب جوشيد فرو رفت و كسانيكه با حضرت نوح در كشتى بودند متفرق شدند و در كافى از امام كاظم عليه السّلام نقل نموده كه حضرت نوح در كشتى مأمور به طواف شد و اطاعت نمود و آن طواف نساء است و عنان كشتى را از دست داد و خداوند بكوههاى زمين خطاب فرمود كه من كشتى بنده خود نوح را بر يكى از شماها فرود ميآورم و آنها سركشى كردند مگر جودى كه تواضع نمود و سينه كشتى خورد به آن كوه و نوح ترسيد و گفت يا مارى اتقن يعنى خدايا اصلاح فرما و غالب مضامين اين احاديث را در روايات ديگرى عيّاشى ره نقل نموده و در كافى از امام صادق عليه السّلام ارتفاع آب از كوههاى زمين در پانزده ذراع تعيين شده است و خلاصه مفاد آيه شريفه آنستكه چون طوفان به پايان رسيد خطاب شد از مصدر جلال بزمين كه آب خود را بلع نمايد و نيز خطاب شد بآسمان كه بارش خود را قطع كند و اينكه از قول به صيغه مجهول تعبير فرموده براى اشاره به آنستكه غير خدا قدرت بر چنين امرى ندارد و او متعيّن است در آمريّت و تمام موجودات ارضيّه و سماويّه حتّى جمادات مأمورند به امر او و مطيعند از فرمان او و لذا خطاب مناسب با ذوى العقول به آنها شده و اطاعت نمود زمين فورا بفرو بردن آب خود و آسمان فورا بتفرّق ابر و قطع باران لذا آب كم شد بقدريكه كشتى بر كوه بزرگ جودى مستقر گشت و قضاى الهى به هلاك كفّار و نجات اهل ايمان جارى گرديد و وعده حق انجاز شد و خدا و حضرت نوح و اهل ايمان و ملائكه هر يك بزبان حال و


جلد 3 صفحه 85

مقال گفتند دورى باد دورى از رحمت الهى براى گروهى كه ستم نمودند بخودشان براى قبول كفر و عصيان و گفته‌اند اين آيه شريفه در اعلى درجه فصاحت و بلاغت و اقصى مراتب اعجاز و ارقى مدارج بيان است كه دست كسى به آن نرسيده و نميرسد و نخواهد رسيد و بخاطر احدى خطور ننموده و نمينمايد و نخواهد نمود و اين معنى بايد به ذوق الهى و قريحه طبيعى و سليقه وجدانى ادراك شود و قابل توصيف و بيان نيست و آنچه اجمالا ميتوان به آن اشاره نمود ايجاز لفظ و سعه معنى و ايتلاف معانى و تناسب الفاظ و ترادف جمل و توازن آنها با يكديگر و تصوير حال به الفاظ با جلال و جمال خالى از خلل و اخلال است با جاذبه مخصوصى كه واضح است از مصدر جلال و جمال صادر شده است و بكلمات ديگرى نميشود قياس نمود ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ قِيل‌َ يا أَرض‌ُ ابلَعِي‌ ماءَك‌ِ وَ يا سَماءُ أَقلِعِي‌ وَ غِيض‌َ الماءُ وَ قُضِي‌َ الأَمرُ وَ استَوَت‌ عَلَي‌ الجُودِي‌ِّ وَ قِيل‌َ بُعداً لِلقَوم‌ِ الظّالِمِين‌َ (44)

و گفته‌ شد اي‌ زمين‌ آب‌ ‌خود‌ ‌را‌ بلع‌ كن‌ و فرو ده‌ و اي‌ آسمان‌ قطع‌ كن‌

جلد 11 - صفحه 57

و تمام‌ شد و ‌از‌ ‌بين‌ رفت‌ و قضاء الهي‌ باهلاك‌ قوم‌ و نجات‌ مؤمنين‌ جاري‌ شد و كشتي‌ ‌بر‌ كوه‌ جودي‌ قرار گرفت‌ و گفته‌ شد دور باد ‌از‌ ‌براي‌ قوم‌ ستمكاران‌.

‌اينکه‌ ‌آيه‌ شريفه‌ ‌از‌ اعاظم‌ آيات‌ قرآني‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌از‌ حيث‌ فصاحت‌ و بلاغت‌ ‌در‌ درجه‌ اعلا ‌است‌ ‌حتي‌ دارد جماعتي‌ ‌از‌ بزرگان‌ قريش‌ ‌که‌ ‌در‌ فصاحت‌ و بلاغت‌ سر آمد تمام‌ عرب‌ بودند ‌در‌ مقام‌ معارضه‌ ‌با‌ قرآن‌ ‌بر‌ آمدند چهل‌ روز تصفيه‌ ذهن‌ كردند و چيزهايي‌ نوشتند و آوردند ‌که‌ مقايسه‌ ‌با‌ قرآن‌ كنند ‌بر‌ خورد كردند باين‌ ‌آيه‌ شريفه‌ و ‌از‌ ‌اينکه‌ خيال‌ منصرف‌ شدند و اظهار عجز كردند.

و ‌قيل‌ قائل‌ خداوند تبارك‌ و ‌تعالي‌ ‌ يا ‌ ملائكه‌ يا أَرض‌ُ ابلَعِي‌ ماءَك‌ِ اولّا ‌اينکه‌ جمله‌ دلالت‌ تام‌ دارد ‌که‌ جمادات‌ ‌هم‌ شعور و ادراك‌ دارند و مورد خطاب‌ و امر و نهي‌ واقع‌ ميشوند چنانچه‌ آيات‌ قرآني‌ ‌بر‌ ‌اينکه‌ معني‌ بسيار داريم‌ و حمل‌ ‌بر‌ امر تكويني‌ خلاف‌ نصوص‌ قرآني‌ ‌است‌ مثل‌ ‌قوله‌ ‌تعالي‌ ثُم‌َّ استَوي‌ إِلَي‌ السَّماءِ وَ هِي‌َ دُخان‌ٌ فَقال‌َ لَها وَ لِلأَرض‌ِ ائتِيا طَوعاً أَو كَرهاً قالَتا أَتَينا طائِعِين‌َ فصّلت‌ ‌آيه‌ 10، و مثل‌ وَ إِن‌ مِن‌ شَي‌ءٍ إِلّا يُسَبِّح‌ُ بِحَمدِه‌ِ وَ لكِن‌ لا تَفقَهُون‌َ تَسبِيحَهُم‌ اسري‌ ‌آيه‌ 46 ‌که‌ تسبيح‌ تكويني‌ ‌را‌ ‌هر‌ كس‌ ميفهمد و مثل‌ أُمَم‌ٌ أَمثالُكُم‌ انعام‌ ‌آيه‌ 38، و مثل‌ حُشِرَ لِسُلَيمان‌َ جُنُودُه‌ُ مِن‌َ الجِن‌ِّ وَ الإِنس‌ِ وَ الطَّيرِ نمل‌ ‌آيه‌ 17، و مثل‌ قضيه‌ هدهد و تكلم‌ مورچه‌ ‌که‌ ‌در‌ همين‌ سوره‌ نمل‌ ‌است‌ و ‌غير‌ اينها ‌که‌ مكررا ‌در‌ ‌اينکه‌ تفسير تذكر داده‌ ‌شده‌.

بلع‌ فرو بردن‌ مأكول‌ ‌است‌ ‌در‌ بطن‌ زمين‌ فرو برد آبهايي‌ ‌که‌ روي‌ زمين‌ ‌بود‌، بعضي‌ بقرينه‌ ماءك‌ گفتند آبهايي‌ ‌که‌ ‌از‌ زمين‌ جوشش‌ كرده‌ ‌بود‌ و اما آب‌ آسمان‌ درياها شد لكن‌ توهم‌ فاسدي‌ ‌است‌ زيرا درياها قبل‌ ‌از‌ طوفان‌ ‌بود‌ بلكه‌ آب‌ آسمان‌ ‌از‌ ‌آن‌ درياها ‌است‌ بتوسط ابخره‌ بلي‌ ‌اگر‌ خبر معتبري‌ ‌از‌ ائمه‌ داشته‌ باشيم‌ البته‌ قبول‌ ميكنيم‌ (لان‌ّ اهل‌ البيت‌ ادري‌ ‌بما‌ ‌في‌ البيت‌).

جلد 11 - صفحه 58

وَ يا سَماءُ أَقلِعِي‌ قلع‌ جلوگيري‌ و ‌بر‌ طرف‌ شدن‌ ‌است‌ مي‌گويي‌ فلان‌ چيز ‌را‌ قلع‌ و قمع‌ نمودم‌ ديگر باران‌ نباريد.

وَ غِيض‌َ الماءُ ‌يعني‌ مفقود شد آب‌ و ‌از‌ ‌بين‌ رفت‌ ديگر ‌بر‌ روي‌ زمين‌ آبي‌ باقي‌ نماند وَ قُضِي‌َ الأَمرُ بنجات‌ مؤمنين‌ و هلاكت‌ كفار.

وَ استَوَت‌ عَلَي‌ الجُودِي‌ِّ گفتند كوه‌ جودي‌ ‌از‌ همه‌ كوه‌ها كوچك‌تر ‌بود‌ و شايد استواء ‌بر‌ ‌آن‌ ‌از‌ جهت‌ سهولت‌ خروج‌ مؤمنين‌ ‌است‌ ‌از‌ كشتي‌ و آمدن‌ ‌بر‌ وجه‌ ارض‌ بوده‌ ‌ يا ‌ ‌از‌ جهت‌ تواضع‌ ‌اينکه‌ كوه‌ بوده‌ چنانچه‌ ‌در‌ خبر ‌است‌.

وَ قِيل‌َ بُعداً لِلقَوم‌ِ الظّالِمِين‌َ ‌بعد‌ ‌از‌ رحمت‌ الهي‌ ‌که‌ معني‌ لعن‌ ‌است‌ ‌در‌ دنيا ‌که‌ هلاك‌ شدند و ‌در‌ آخرت‌ ‌که‌ بعذاب‌ ابدي‌ معذّب‌ ميشوند و قائل‌ ‌ يا ‌ نوح‌ بوده‌ ‌ يا ‌ مؤمنين‌ ‌ يا ‌ ملائكه‌ ‌ يا ‌ ذات‌ اقدس‌ ربوبي‌ بلكه‌ ممكن‌ ‌است‌ بگوئيم‌ همه‌ ‌آنها‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 44)- پایان یک ماجرا! نوح زمام کشتی را به دست خدا سپرده امواج، کشتی را به هر سو می‌برد. در روایات آمده است که شش ماه تمام این کشتی سرگردان بود و نقاط مختلفی و حتی طبق پاره‌ای از روایات سرزمین مکه و اطراف خانه کعبه را سیر کرد.

سر انجام فرمان پایان مجازات و بازگشت زمین به حالت عادی صادر شد. این آیه چگونگی این فرمان و جزئیات و نتیجه آن را در عبارات بسیار کوتاه و مختصر و در عین حال فوق العاده رسا و زیبا در ضمن شش جمله بیان می‌کند و می‌گوید: «به زمین دستور داده شد، ای زمین آبت را در کام فرو بر»! (وَ قِیلَ یا أَرْضُ ابْلَعِی ماءَکِ).

«و (به آسمان دستور داده شد) ای آسمان دست نگهدار» (وَ یا سَماءُ أَقْلِعِی).

«و آب فرو نشست» (وَ غِیضَ الْماءُ).

ج2، ص348

«و کار پایان یافت» (وَ قُضِیَ الْأَمْرُ).

«و کشتی بر دامنه کوه جودی پهلو گرفت» (وَ اسْتَوَتْ عَلَی الْجُودِیِّ).

و آن کوه معروفی در نزدیکی «موصل» می‌باشد.

«و در این هنگام گفته شد: دور باد قوم ستمگر»! (وَ قِیلَ بُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِینَ).

به گفته جمعی از دانشمندان عرب این آیه «فصیحترین و بلیغترین» آیات قرآن محسوب می‌شود.

شاهد گویای این سخن همان است که در روایات و تواریخ اسلامی می‌خوانیم که گروهی از کفار قریش، به مبارزه با قرآن برخاستند و تصمیم گرفتند آیاتی همچون آیات قرآن ابداع کنند، علاقمندانشان برای مدت چهل روز بهترین غذاها و مشروبات مورد علاقه آنان برایشان تدارک دیدند، مغز گندم خالص، گوشت گوسفند و شراب کهنه! تا با خیال راحت به ترکیب جمله‌هایی همانند قرآن بپردازند! اما هنگامی که به آیه فوق رسیدند، چنان آنها را تکان داد که بعضی به بعض دیگر نگاه کردند و گفتند: این سخنی است که هیچ کلامی شبیه آن نیست، و اصولا شباهت به کلام مخلوقین ندارد، این را گفتند و از تصمیم خود منصرف شدند و مأیوسانه پراکنده گشتند.

نکات آیه

۱- خداوند ، درپى غرق شدن کافران قوم نوح ، به زمین فرمان داد تا آبهاى خود (آبهاى زیرزمینى) را فرو برد. (فکان من المغرقین. و قیل یأرض ابلعى ماءک) مراد از «ماءک» آبهایى است که تا پیش از طوفان در منابع زیرزمینى وجود داشت و به امر خداوند بر سطح زمین ظاهر شده بود. اضافه کلمه «ماء» به ضمیر «ک» گویاى این معناست.

۲- پس از حادثه طوفان نوح و غرق شدن کفرپیشگان ، آسمان از ناحیه خداوند فرمان یافت تا از بارش باز ایستد. (فکان من المغرقین. و قیل ... یسماء أقلعى) اقلاع (مصدر أقلعى) به معناى خوددارى کردن است. مراد از خوددارى کردن آسمان - به قرینه مقام - قطع باران مى باشد.

۳- حادثه طوفان نوح از جوشش آبهاى زیرزمینى و ریزش باران از آسمان، ایجاد شد. (یأرض ابلعى ماءک و یسماء أقلعى)

۴- با فرمان الهى به آسمان و زمین ، آبها کاسته شد ، جریان طوفان نوح تمام شد و کشتى نجات ، به سلامت بر کوه جودى مستقر گردید. (و غیض الماء و قضى الأمر واستوت على الجودى)

۵- زمین ، آسمان و همه عوامل هستى ، در اختیار خدا و گوش به فرمان او هستند. (یأرض ابلعى ماءک و یسماء أقلعى و غیض الماء)

۶- دورى از رحمت خدا در سراى آخرت ، امرى تقدیر شده براى کفرپیشگان و ستمگران قوم نوح (فکان من المغرقین ... و قیل بعدًا للقوم الظلمین) «بُعداً» مفعول مطلق براى فعل محذوف (لیبعد) مى باشد و جمله در اصل چنین بوده: و قیل لیبعد بُعداً القوم الظالمون; یعنى، و گفته شد که ستمگران قوم نوح باید از رحمت خدا دور باشند و از آن جا که آنان در دنیا عذاب شدند، معلوم مى شود مراد از جمله «و قیل ...» دورى از رحمت خدا در آخرت است.

۷- گرفتار شدن کفرپیشگان و ستمکاران به عذاب دنیوى ، موجب رهایى آنان از عذاب اخروى نیست. (فکان من المغرقین ... و قیل بعدًا للقوم الظلمین) بیان عذاب اخروى کفرپیشگان ، پس از بیان گرفتارى آنان به عذاب دنیوى ، اشاره به این نکته دارد که: نباید گمان شود اگر کافران به کیفر دنیوى و عذاب استیصال گرفتار شدند ، از عذابهاى اخروى رهایى خواهند یافت.

۸- کفر، ستمگرى است و کفر پیشگان ستمگرند. (و قیل بعدًا للقوم الظلمین)

روایات و احادیث

۹- «عن أبى عبدالله(ع) ... أمر الله الأرض أن تبلع مائها و هو قوله «و قیل یا أرض ابلعى مائک ...» ... فبلعت الأرض ماءها فأراد ماء السماء أن یدخل فى الأرض فامتنعت الأرض من قبولها و قالت: إنما أمرنى الله عز و جل أن أبلع مائى فبقى ماء السماء على وجه الأرض و استوت السفینة على جبل الجودى و هو بالموصل جبل عظیم، فبعث الله جبرئیل فساق الماء إلى البحار حول الدنیا ... ;[۱] [در مورد طوفان نوح] از امام صادق(ع) روایت شده است که: خداوند به زمین فرمان داد تا آب خود را فرو برد و این سخن خداست که فرمود: «... یا أرض ابلعى مائک ...»... پس زمین آب خود را فرو برد. آبى که از آسمان آمده بود خواست در زمین فرو رود، زمین از قبول آن امتناع کرد و گفت: خداى عزوجل مرا فرمان داده فقط آب خود را فرو ببرم، پس آب آسمان روى زمین باقى ماند و کشتى بر کوه جودى قرار گرفت و آن کوه بزرگى است در موصل. پس خداوند جبرئیل را برانگیخت و او آبها را به دریاهاى اطراف دنیا سوق داد ...».

۱۰- «عن المفضل قال: قلت لأبى عبدالله(ع)  ... کم لبث نوح و من معه فى السفینة حتى نضب الماء و خرجوا منها؟ فقال: لبثوا فیها سبعة أیام و لیالیها و طافت بالبیت ثم استوت على الجودى...;[۲] مفضل گوید: به امام صادق(ع) گفتم: ... چه مدتى نوح و همراهان در کشتى ماندند تا آب فرو نشست و از کشتى خارج شدند؟ فرمود: هفت شبانه روز در کشتى ماندند و کشتى بر خانه خدا طواف کرد، سپس بر کوه جودى استقرار یافت ...».

۱۱- «عن أبى عبدالله(ع) ... قال الله تعالى للأرض: «ابلعى ماءک» فبلعت ماءها من مسجد الکوفة کما بدأ الماء منه و تفرّق الجمع الذى کان مع نوح فى السفینة...;[۳] از امام صادق(ع) روایت شده که خداوند [در طوفان نوح ]به زمین گفت: «آب خود را فرو ببر». زمین آب خود را از مسجد کوفه فرو برد، همان گونه که از آن جا هم آغاز به بیرون آمدن کرده بود و گروهى که با نوح در کشتى بودند متفرق شدند...».

۱۲- «عن الصادق(ع) انه قال: یوم النیروز هو الیوم الذى استوت فیه سفینة نوح(ع) على الجودى;[۴] از امام صادق(ع) روایت شده است که فرمود: روز نوروز روزى است که کشتى نوح بر کوه جودى استقرار یافت».

موضوعات مرتبط

  • آسمان: انقیاد آسمان ۲، ۴، ۵; تسخیر آسمان ۵
  • اعداد: عدد هفت ۱۰
  • خدا: اوامر خدا ۱، ۲، ۴، ۱۱; حاکمیت خدا ۵; مقدرات خدا ۶
  • رحمت: محرومان از رحمت اخروى ۶
  • زمین: انقیاد زمین ۱، ۴، ۵، ۹، ۱۱; تسخیر زمین ۵
  • ظالمان: ۸ عذاب اخروى ظالمان ۷; عذاب دنیوى ظالمان ۷
  • ظلم: موارد ظلم ۸
  • عذاب: اهل عذاب ۷; نجات از عذاب اخروى ۷
  • عوامل طبیعى: انقیاد عوامل طبیعى ۵; تسخیر عوامل طبیعى ۵
  • عید نوروز: ۱۲
  • قوم نوح: غرق قوم نوح ۱، ۲; محرومیت اخروى ظالمان قوم نوح ۶; محرومیت اخروى قوم نوح ۶
  • کافران: ظلم کافران ۸; عذاب اخروى کافران ۷; عذاب دنیوى کافران ۷
  • کفر: حقیقت کفر ۸
  • کوه جودى: ۱۲
  • نوح(ع): پایان طوفان نوح(ع) ۲، ۴، ۹، ۱۱، ۱۲; توقف کشتى نوح(ع) ۹; شروع طوفان نوح(ع) ۱۱;قصه نوح(ع) ۱، ۲، ۴; کشتى نوح(ع) در کوه جودى ۴; مدت حرکت کشتى نوح(ع) ۱۰; مکان توقف کشتىنوح(ع) ۴; منشأ طوفان نوح(ع) ۳

منابع

  1. تفسیرقمى، ج ۱، ص ۳۲۸; نورالثقلین، ج ۲، ص ۳۶۴- ، ح ۱۱۸.
  2. تفسیر عیاشى، ج ۲، ص۱۴۶، ح۲۱; بحارالأنوار، ج۱۱، ص ۳۳۳، ح ۵۶.
  3. تهذیب الأحکام، ج ۶، ص ۲۳، ح ۸، ب ۷; نورالثقلین، ج ۲، ص ۳۶۴، ح ۱۱۹.
  4. بحارالأنوار ، ج ۱۱ ، ص ۳۴۲ ، ح ۸۰; بحارالأنوار ، ج ۵۶ ، ص ۹۲ ، ح ۱.