التوبة ٢٧: تفاوت میان نسخهها
(افزودن سال نزول) |
(QRobot edit) |
||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۹_بخش۲۴#link158 | آيات ۲۸ - ۲۵، سوره توبه]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۹_بخش۲۴#link158 | آيات ۲۸ - ۲۵، سوره توبه]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۹_بخش۲۴#link159 | بيان آيات مربوط به جنگ حنين]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۹_بخش۲۴#link159 | بيان آيات مربوط به جنگ حنين]] | ||
خط ۴۶: | خط ۴۷: | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۹_بخش۲۶#link172 | فهرست اسامى شهداى حنين و بيان تعداد نفرات وفادارى كه فرار نكردند و پيامبر (ص) را تنها نگذاشتند]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۹_بخش۲۶#link172 | فهرست اسامى شهداى حنين و بيان تعداد نفرات وفادارى كه فرار نكردند و پيامبر (ص) را تنها نگذاشتند]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۷_بخش۶۳#link180 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۷_بخش۶۳#link180 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
ثُمَّ يَتُوبُ اللَّهُ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ عَلى مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ «27» | |||
سپس خداوند بعد از آن (فرار)، لطف خود را به هر كه بخواهد بر مىگرداند وخداوند، آمرزنده و مهربان است. | |||
===پیام ها=== | |||
1- پذيرش توبه، بر خداوند واجب نيست، بلكه تفضّلى است كه به حكمت خود او مربوط است. «مَنْ يَشاءُ» | |||
2- خداوند، هم گناهان را مىپوشاند، هم انسان را دوست دارد. «غَفُورٌ رَحِيمٌ» | |||
---- | |||
«1». بقره، 248. | |||
تفسير نور(10جلدى)، ج3، ص: 403 | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
ثُمَّ يَتُوبُ اللَّهُ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ عَلى مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ «27» | |||
ثُمَّ يَتُوبُ اللَّهُ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ: پس قبول فرمود خداى تعالى توبه مؤمنان را بعد از عصيان و فرار از جهاد و تنها گذاشتن پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله، يا قبول فرمايد توبه هر كسى را كه توبه نمايد از شرك و رجوع كند از كفر به ايمان و از معصيت به طاعت و پشيمان گردد از اعمال قبيحه؛ در اين صورت حق تعالى هم رجوع فرمايد از عقاب به ثواب و از سخط به غفران. عَلى مَنْ يَشاءُ: نسبت به هر كه خواهد و مشيتاش تعلق يابد. | |||
تنبيه- تعليق توبه به مشيت به جهت آنست كه قبول توبه تفضل است از خداى تعالى نه واجب، زيرا اگر واجب بودى هر آينه تعليق به مشيت جايز نبودى، چنانچه تعليق ثواب طاعت بر مشيت جايز نيست. شيخ بهائى (رحمه اللّه) در | |||
---- | |||
«1» سوره فتح آيه 4. | |||
ج5، ص 55 | |||
اربعين خود فرمايد: مراد به قبول توبه، اسقاط عقاب است بر گناهى كه توبه از آن نموده. و سقوط عقاب به توبه اجماع مسلمين؛ لكن خلاف آنست كه: آيا قبول توبه بر خدا واجب است كه اگر بعد از توبه عتاب فرمايد، ظلم باشد؛ يا آنكه قبول توبه تفضل و كرم باشد از جانب حضرت سبحان و رحمت نسبت به بندگان. معتزله بر اول، و اشاعره بر ثانى. و شيخ طوسى در كتاب اقتصاد و علامه حلى در بعض كتب كلاميه خود نيز بر قول ثانىاند. علامه مجلسى (رحمه الله) فرمايد: قول شيخين ظاهر و دليل وجوب فاسد است. | |||
وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ: و خداى تعالى آمرزنده و ستار معاصى و مهربان است نسبت به بندگان عاصى. ابو الفتوح رازى (رحمه الله) فرمايد: «1» ذكر غفور رحيم نزد قبول توبه بر حق تعالى تفضل است و نه وجوب. | |||
چون مقدم شد نهى از ولايت مشركان، لذا زايل فرمود توليت آنان را از مسجد الحرام، و منع فرمود داخل شدن آنها را در آن، و خطاب نمود به مؤمنان: | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ فِي مَواطِنَ كَثِيرَةٍ وَ يَوْمَ حُنَيْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْكُمْ شَيْئاً وَ ضاقَتْ عَلَيْكُمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّيْتُمْ مُدْبِرِينَ «25» ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلى رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَ أَنْزَلَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْها وَ عَذَّبَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ ذلِكَ جَزاءُ الْكافِرِينَ «26» ثُمَّ يَتُوبُ اللَّهُ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ عَلى مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ «27» | |||
ترجمه | |||
بتحقيق نصرت داد شما را خدا در مواقف بسيارى و روز جنگ حنين وقتى كه بشگفت آورد شما را بسيارى خودتان پس كفايت نكرد از شما چيزيرا و تنگ شد بر شما زمين با وسعت آن پس برگشتيد پشت كنندگان | |||
پس فرستاد خدا آرامش را از جانب خود بر پيغمبرش و بر اهل ايمان و فرستاد لشگرهائى را كه نميديديد آنها را و عذاب فرمود آنان را كه كافر شدند و اين است پاداش كافران | |||
پس قبول مىكند توبه را خدا بعد از اين از هر كه بخواهد و خدا آمرزنده مهربان است. | |||
تفسير | |||
خداوند مسلمانان را ظفر داد بر كفار در مواقف و مواضع و ميدانهاى جنگ بسيارى كه در كافى و عياشى و قمى از امام هادى (ع) نقل نموده كه هشتاد موطن بوده است. و يكى از آنها حنين بود كه نام واديى است بين مكه و طائف و در جوامع نقل نموده كه وقتى دو لشگر با هم تلاقى نمودند يكنفر از مسلمانان گفت ما در اين جنگ براى كمى لشگر مغلوب نمىشويم و پيغمبر (ص) از اين سخن بدش آمد و بعضى گفتهاند گوينده أبو بكر بود و عياشى در اين مقام از امام صادق (ع) نقل نموده كه گفت ابو فلان در هر حال خداوند فرموده اثر اين كلام آن شد كه زيادى لشگر بهيچ وجه براى آنها مفيد نشد و بىنياز نكرد ايشانرا بهيچ مقدار از بىنيازى و زمين با وسعت بر آنها تنگ شد بطوريكه مفرّى براى خودشان پيدا نمىكردند كه آرامشى براى آنها حاصل شود از شدّت ترس و ناچار پشت بلشكر نموده منهزم و متفرق شدند پس خداوند نازل فرمود از خزانه رحمت خود اطمينان و آرامش و سكينه و وقار و قوّت قلب و ثبات قدم را بر رسول اكرم و امير مكرّم و چند نفر از اعيان بنى هاشم و نيز نازل فرمود ملائكه را بكمك مسلمانان كه كفار را مىكشتند و مسلمانان آنها را نميديدند تا كفار معذب شدند بقتل چنانچه قمى ره از حضرت باقر (ع) نقل نموده يا بقتل و اسر و سلب اموال و اولاد چنانچه در مجمع ذكر فرموده و آنكه ملائكه در اين جنگ كشتار ننمودند فقط تقويت قلوب و تشجيع از مسلمانان ميكردند و كشتار ملائكه منحصر بجنگ بدر بوده است پس خداوند موفق | |||
---- | |||
جلد 2 صفحه 569 | |||
فرمود بعضى از كفار را بقبول اسلام و پذيرفت توبه آنها را و پيغمبر (ص) اهل و اولاد آنها را كه اسير شده بودند بايشان مسترد فرمود با تحصيل رضاى مسلمانانيكه آنها را اسير نموده بودند و قمى ره فرموده كه چون پيغمبر (ص) عازم فتح مكه شد اظهار فرمود كه بعد از فتح مكه بايد با اعراب هوازن جنگ كنيم و چون اين خبر بآنها رسيد مهيّاى جنگ شدند و استعداد كاملى تهيّه كردند و مالك بن عوف نضرى را بر خودشان امير نمودند و از ديارشان حركت كردند و اموال و زنان و اطفالشان را همراه آوردند تا باوطاس كه نام واديى است در آن ديار رسيدند و اينخبر بسمع مبارك پيغمبر (ص) رسيد آنحضرت هم قبائل را جمع فرمود و ترغيب بجهاد نمود و وعده نصرت بآنها داد و آنكه خداوند اموال و زنان و اولاد آنها را بغنيمت نصيب شما خواهد فرمود و مردم رغبت نمودند و هر قبيله با رايت خود حركت كرد و لواء بزرگ را براى امير المؤمنين (ع) بست و بدست آنحضرت داد و هر قبيله كه وارد مكه ميشدند امر فرمود كه بارايت خود خارج شوند تا دوازده هزار نفر از شهر مكه خارج شدند كه ده هزار نفر از آنها با آن حضرت بودند در موقع ورود به مكه و چون دو لشگر نزديك بيكديگر شدند مالك بن عوف امر نمود هر مردى اهل و مالش را در پشت سر خود بياورد و غلاف شمشيرها را بشكنند و در اطراف و اكناف وادى متفرق و مخفى شوند و هنوز هوا روشن نشده يكمرتبه حمله كنند و كار خصم را تمام نمايند و گفت محمّد هنوز با كسانيكه قانون جنگ را بدانند طرف نشده و چون پيغمبر (ص) از نماز صبح فارغ شد سرازير در وادى گرديد و حنين واديى است كه سرازيرى بسيارى دارد و قبيله بنو سليم مقدّمه لشگر اسلام بودند ناگاه از اطراف و جوانب لشگرهاى هوازن بر آنها حمله نمودند و بنو سليم منهزم شدند و به تبع آنها ساير لشگر اسلام فرار نمودند و كسى باقى نماند مگر امير المؤمنين (ع) با عدّه كمى و فراريان بر پيغمبر اكرم (ص) مرور مىنمودند و اعتنا نمىكردند و عباس زمام بغله پيغمبر (ص) را بدست داشت و در طرف راست آنحضرت بود ابو سفيان بن حارث بن عبد المطلب در طرف چپ او بود پس پيغمبر روى بفراريان نمود و فرمود اى جماعت انصار بكجا ميرويد بيائيد بسوى من من پيغمبر خدايم هيچ كس اعتنا بآنحضرت نمىكرد و نسيبه مازنيّه دختر كعب بر روى فراريان خاك ميپاشيد و مىگفت كجا فرار مىكنيد از خدا و پيغمبرش و عمر بر او مرور نمود نسيبه باو گفت واى بر تو اين چه كار است ميكنى جواب داد اين امر | |||
---- | |||
جلد 2 صفحه 570 | |||
خدا است و چون پيغمبر (ص) حال را بدينمنوال ديد ركاب بر بغله خود زد و بجانب امير المؤمنين (ع) شتافت با شمشير كشيده و بعباس امر فرمود كه برود بالاى پشته و فرياد كند اى اصحاب بقره و اى اصحاب شجره كجا فرار مىكنيد پيغمبر اينجا است و دست مبارك را بدعا بلند فرمود و ايندعا را نمود اللّهم لك الحمد و اليك المشتكى و انت المستعان پس جبرئيل نازل شد و عرض كرد دعا كردى بدعائى كه موسى (ع) نمود وقتى خدا شكافت براى او دريا را و نجات داد او را از دست فرعون پس پيغمبر (ص) بابو سفيان بن حارث فرمود كفى سنگ ريزه براى من بياور و او آورد و حضرت آنرا بجانب كفار پاشيد و فرمود زشت باد روىهاشان پس روى بآسمان فرمود و عرض كرد خدايا اگر اين جماعت هلاك شوند كسى نيست كه تو را عبادت كند و اگر بخواهى كسى عبادت تو را نكند نميكند و چون انصار صداى عباس را شنيدند متوجه شدند و غلاف شمشيرهاشان را شكستند و لبّيك گويان بر پيغمبر (ص) مرور نمودند و ملحق برايت اسلام شدند و پيغمبر (ص) فرمود الآن تنور جنگ گرم شد و خدا ظفر داد ما را و هوازن منهزم شدند و مسلمانان اموال و زنان و اولاد آنها را بغنيمت بردند و اين مراد خداوند است از قولش لقد نصركم اللّه فى مواطن كثيرة و يوم حنين و بعد از جنگ مردى موسوم به شجرة بن ربيعه از طائفه بنى نضر كه در دست مسلمانان اسير بود گفت كجا رفتند آن مردان سفيدپوشى كه سوار بر اسبان ابلق بودند و كشتند ما را و شما در ميان آنها مانند خالى بنظر ما مىآمديد گفتند آنها ملائكه بودند و از امام صادق (ع) روايت شده كه امير المؤمنين (ع) در آنروز چهل نفر را كشته بود و خداوند هر كس از فراريان را كه خواسته باشد موفق به توبه مىفرمايد و مىپذيرد توبه آنها را و همچنين است حال ساير گناهكاران در قابليت توفيق و رحمت و مغفرت الهى تعالى شانه و اينكه پيغمبر (ص) از قول منسوب به أبو بكر بدش آمد براى آن بود كه مؤمن بايد در هر حال اميدوار بلطف خدا باشد و بوجود وسائل ظاهرى براى نيل بمقصود خوشوقت و مطمئن نگردد و از فقدانش مأيوس و محزون نشود لذا پيغمبر (ص) در غار هم باو فرمود محزون نباش خدا با ما است. | |||
---- | |||
جلد 2 صفحه 571 | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
ثُمَّ يَتُوبُ اللّهُ مِن بَعدِ ذلِكَ عَلي مَن يَشاءُ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ «27» | |||
پس از اينکه فتح و فيروزي خداوند قبول توبه فرمود از كساني که فرار كردند آنهايي که اراده فرمود و مشيتش تعلق گرفته و خداوند آمرزنده گناهان و رحمت بخش است. | |||
از اينکه آيه استفاده ميشود که كساني که فرار كردند دو دسته بودند يك دسته مؤمنين ضعيف الايمان که نادم شدند و برگشتند خداوند قبول توبه آنها را فرمود که مفاد ثُمَّ يَتُوبُ اللّهُ مِن بَعدِ ذلِكَ عَلي مَن يَشاءُ يعني بعد از خاتمه جنگ، دسته دوم منافقين که در همه مواقع اهل فرار بودند در باب منافع با مؤمنين شركت ميكردند و در موقع جهاد فرار ميكردند اينها قابليت ندارند پس مانع از طرف اينها است و الّا خداوند وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ. | |||
203 | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
] | |||
اشاره | |||
(آیه 27)- ولی با این حال درهای توبه و بازگشت را به روی اسیران و فرارکنندگان از کفار باز گذارد که اگر مایل باشند به سوی خدا باز گردند و آیین حق را بپذیرند، چنانکه قرآن میگوید: «سپس خداوند بعد از این جریان توبه هر کس را بخواهد (و او را شایسته و آماده برای توبه واقعی بداند) میپذیرد» (ثُمَّ یَتُوبُ اللَّهُ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ عَلی مَنْ یَشاءُ). | |||
«چرا که خداوند آمرزنده و مهربان است» (وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ). | |||
و هیچ گاه درهای توبه را به روی کسی نمیبندد، و از رحمت گسترده خود کسی را نومید نمیسازد. | |||
غزوه عبرتانگیز حنین: | |||
در آخر ماه رمضان یا در ماه شوال سنه هشتم هجرت بود که رؤسای طایفه «هوازن» نزد «مالک بن عوف» جمع شدند و اموال و فرزندان و زنان خود را به همراه آوردند تا به هنگام درگیری با مسلمانان هیچ کس فکر فرار در سر نپروراند و به این ترتیب وارد سرزمین «اوطاس» شدند. | |||
پیامبر صلّی اللّه علیه و آله پرچم بزرگ لشکر را بست و به دست علی علیه السّلام داد. دو هزار نفر از مسلمانانی که در فتح مکّه اسلام را پذیرفته بودند به اضافه ده هزار نفر سربازان اسلام که همراه پیامبر برای فتح مکّه آمده بودند برای میدان جنگ حرکت کردند. | |||
هنگامی که پیامبر نماز صبح را با یاران خواند فرمان داد به طرف سرزمین «حنین» سرازیر شدند، در این موقع بود که ناگهان لشکر «هوازن» از هر سو مسلمانان را زیر رگبار تیرهای خود قرار دادند. گروهی که در مقدمه لشکر قرار داشتند (و در میان آنها تازه مسلمانان مکّه بودند) فرار کردند، و این امر سبب شد که باقیمانده لشکر به وحشت بیفتند و فرار کنند. | |||
خداوند در اینجا آنها را با دشمنان به حال خود واگذارد و موقتا دست از حمایت آنها برداشت زیرا به جمعیت انبوه خود مغرور بودند، و آثار شکست در آنان آشکار گشت. | |||
اما علی علیه السّلام که پرچمدار لشکر بود با عده کمی در برابر دشمن ایستادند و همچنان به پیکار ادامه دادند. | |||
ج2، ص192 | |||
در این هنگام پیامبر صلّی اللّه علیه و آله به عباس که صدای بلند و رسایی داشت دستور داد فورا از تپهای که در آن نزدیکی بود بالا رود و به مسلمانان فریاد زند: | |||
«ای گروه مهاجران و انصار! و ای یاران سوره بقره! و ای اهل بیعت شجره! به کجا فرار میکنید؟ پیامبر صلّی اللّه علیه و آله اینجاست»! هنگامی که مسلمانان صدای عباس را شنیدند بازگشتند و گفتند: «لبّیک، لبّیک» و حمله سختی از هر جانب به سپاه دشمن کردند. آن چنان که حدود یک صد نفر از سپاه دشمن کشته شد و اموالشان به غنیمت به دست مسلمانان افتاد و گروهی نیز اسیر شدند. | |||
پس از پایان جنگ نمایندگان و رئیس قبیله هوازن خدمت پیامبر آمدند و اسلام را پذیرفتند و پیامبر محبت زیاد به آنها کرد. | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||
نسخهٔ ۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۰۶
ترجمه
التوبة ٢٦ | آیه ٢٧ | التوبة ٢٨ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«یَتُوبُ اللهُ ... عَلَی مَنْ»: این جمله که با فعل مضارع آغاز شده است، دلالت بر استمرار دارد و میرساند که درهای توبه و بازگشت به روی همگان همیشه باز است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۲۸ - ۲۵، سوره توبه
- بيان آيات مربوط به جنگ حنين
- مغرور شدن مسلمين به كثرت نفراتشان و هزيمتشان در آغاز جنگ
- سخن عجيب يكى از مفسرين در تفسير آيه و توجيه هزيمت مسلمانان در آغاز جنگ
- مراد از انزال (( سكينت )) برسول (ص ) و مؤ منين
- معناى (سكينت ) كه در آيات قرآن آمده است
- نازل شدن سكينت موقوف است بر وجود طهارت دل و صفاى باطن
- منظور از مؤ منانى كه سكينت بر آنان نازل گرديد افراد معدودى است كهرسول خدا(ص ) را تنها نگذاشتند و فرار نكردند
- ادامه خوشنودى و رضاى خدا از كسى و بقاء ستايش و مدح او بستگى دارد به بقاء صفات و احوال حميده او
- معناى (( سكينت )) و اشاره به اينكه سكينت از جنود خداى تعالى است
- معناى : (( إِنَّمَا الْمُشرِكُونَ نجَسٌ ))
- استشهاد امام هادى (ع ) در پاسخ متوكل به آيه (لقد نصركم فى مواطن كثيره ) در تعيين حد كثير
- داستان جنگ حنين به نقل مجمع البيان
- اعتراض انصار نسبت به كيفيت تقسيم غنائم جنگ حنين و خطابه رسول الله (ص ) در جواب به آنها
- فهرست اسامى شهداى حنين و بيان تعداد نفرات وفادارى كه فرار نكردند و پيامبر (ص) را تنها نگذاشتند
تفسیر نور (محسن قرائتی)
ثُمَّ يَتُوبُ اللَّهُ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ عَلى مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ «27»
سپس خداوند بعد از آن (فرار)، لطف خود را به هر كه بخواهد بر مىگرداند وخداوند، آمرزنده و مهربان است.
پیام ها
1- پذيرش توبه، بر خداوند واجب نيست، بلكه تفضّلى است كه به حكمت خود او مربوط است. «مَنْ يَشاءُ»
2- خداوند، هم گناهان را مىپوشاند، هم انسان را دوست دارد. «غَفُورٌ رَحِيمٌ»
«1». بقره، 248.
تفسير نور(10جلدى)، ج3، ص: 403
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
ثُمَّ يَتُوبُ اللَّهُ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ عَلى مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ «27»
ثُمَّ يَتُوبُ اللَّهُ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ: پس قبول فرمود خداى تعالى توبه مؤمنان را بعد از عصيان و فرار از جهاد و تنها گذاشتن پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله، يا قبول فرمايد توبه هر كسى را كه توبه نمايد از شرك و رجوع كند از كفر به ايمان و از معصيت به طاعت و پشيمان گردد از اعمال قبيحه؛ در اين صورت حق تعالى هم رجوع فرمايد از عقاب به ثواب و از سخط به غفران. عَلى مَنْ يَشاءُ: نسبت به هر كه خواهد و مشيتاش تعلق يابد.
تنبيه- تعليق توبه به مشيت به جهت آنست كه قبول توبه تفضل است از خداى تعالى نه واجب، زيرا اگر واجب بودى هر آينه تعليق به مشيت جايز نبودى، چنانچه تعليق ثواب طاعت بر مشيت جايز نيست. شيخ بهائى (رحمه اللّه) در
«1» سوره فتح آيه 4.
ج5، ص 55
اربعين خود فرمايد: مراد به قبول توبه، اسقاط عقاب است بر گناهى كه توبه از آن نموده. و سقوط عقاب به توبه اجماع مسلمين؛ لكن خلاف آنست كه: آيا قبول توبه بر خدا واجب است كه اگر بعد از توبه عتاب فرمايد، ظلم باشد؛ يا آنكه قبول توبه تفضل و كرم باشد از جانب حضرت سبحان و رحمت نسبت به بندگان. معتزله بر اول، و اشاعره بر ثانى. و شيخ طوسى در كتاب اقتصاد و علامه حلى در بعض كتب كلاميه خود نيز بر قول ثانىاند. علامه مجلسى (رحمه الله) فرمايد: قول شيخين ظاهر و دليل وجوب فاسد است.
وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ: و خداى تعالى آمرزنده و ستار معاصى و مهربان است نسبت به بندگان عاصى. ابو الفتوح رازى (رحمه الله) فرمايد: «1» ذكر غفور رحيم نزد قبول توبه بر حق تعالى تفضل است و نه وجوب.
چون مقدم شد نهى از ولايت مشركان، لذا زايل فرمود توليت آنان را از مسجد الحرام، و منع فرمود داخل شدن آنها را در آن، و خطاب نمود به مؤمنان:
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ فِي مَواطِنَ كَثِيرَةٍ وَ يَوْمَ حُنَيْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْكُمْ شَيْئاً وَ ضاقَتْ عَلَيْكُمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّيْتُمْ مُدْبِرِينَ «25» ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلى رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَ أَنْزَلَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْها وَ عَذَّبَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ ذلِكَ جَزاءُ الْكافِرِينَ «26» ثُمَّ يَتُوبُ اللَّهُ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ عَلى مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ «27»
ترجمه
بتحقيق نصرت داد شما را خدا در مواقف بسيارى و روز جنگ حنين وقتى كه بشگفت آورد شما را بسيارى خودتان پس كفايت نكرد از شما چيزيرا و تنگ شد بر شما زمين با وسعت آن پس برگشتيد پشت كنندگان
پس فرستاد خدا آرامش را از جانب خود بر پيغمبرش و بر اهل ايمان و فرستاد لشگرهائى را كه نميديديد آنها را و عذاب فرمود آنان را كه كافر شدند و اين است پاداش كافران
پس قبول مىكند توبه را خدا بعد از اين از هر كه بخواهد و خدا آمرزنده مهربان است.
تفسير
خداوند مسلمانان را ظفر داد بر كفار در مواقف و مواضع و ميدانهاى جنگ بسيارى كه در كافى و عياشى و قمى از امام هادى (ع) نقل نموده كه هشتاد موطن بوده است. و يكى از آنها حنين بود كه نام واديى است بين مكه و طائف و در جوامع نقل نموده كه وقتى دو لشگر با هم تلاقى نمودند يكنفر از مسلمانان گفت ما در اين جنگ براى كمى لشگر مغلوب نمىشويم و پيغمبر (ص) از اين سخن بدش آمد و بعضى گفتهاند گوينده أبو بكر بود و عياشى در اين مقام از امام صادق (ع) نقل نموده كه گفت ابو فلان در هر حال خداوند فرموده اثر اين كلام آن شد كه زيادى لشگر بهيچ وجه براى آنها مفيد نشد و بىنياز نكرد ايشانرا بهيچ مقدار از بىنيازى و زمين با وسعت بر آنها تنگ شد بطوريكه مفرّى براى خودشان پيدا نمىكردند كه آرامشى براى آنها حاصل شود از شدّت ترس و ناچار پشت بلشكر نموده منهزم و متفرق شدند پس خداوند نازل فرمود از خزانه رحمت خود اطمينان و آرامش و سكينه و وقار و قوّت قلب و ثبات قدم را بر رسول اكرم و امير مكرّم و چند نفر از اعيان بنى هاشم و نيز نازل فرمود ملائكه را بكمك مسلمانان كه كفار را مىكشتند و مسلمانان آنها را نميديدند تا كفار معذب شدند بقتل چنانچه قمى ره از حضرت باقر (ع) نقل نموده يا بقتل و اسر و سلب اموال و اولاد چنانچه در مجمع ذكر فرموده و آنكه ملائكه در اين جنگ كشتار ننمودند فقط تقويت قلوب و تشجيع از مسلمانان ميكردند و كشتار ملائكه منحصر بجنگ بدر بوده است پس خداوند موفق
جلد 2 صفحه 569
فرمود بعضى از كفار را بقبول اسلام و پذيرفت توبه آنها را و پيغمبر (ص) اهل و اولاد آنها را كه اسير شده بودند بايشان مسترد فرمود با تحصيل رضاى مسلمانانيكه آنها را اسير نموده بودند و قمى ره فرموده كه چون پيغمبر (ص) عازم فتح مكه شد اظهار فرمود كه بعد از فتح مكه بايد با اعراب هوازن جنگ كنيم و چون اين خبر بآنها رسيد مهيّاى جنگ شدند و استعداد كاملى تهيّه كردند و مالك بن عوف نضرى را بر خودشان امير نمودند و از ديارشان حركت كردند و اموال و زنان و اطفالشان را همراه آوردند تا باوطاس كه نام واديى است در آن ديار رسيدند و اينخبر بسمع مبارك پيغمبر (ص) رسيد آنحضرت هم قبائل را جمع فرمود و ترغيب بجهاد نمود و وعده نصرت بآنها داد و آنكه خداوند اموال و زنان و اولاد آنها را بغنيمت نصيب شما خواهد فرمود و مردم رغبت نمودند و هر قبيله با رايت خود حركت كرد و لواء بزرگ را براى امير المؤمنين (ع) بست و بدست آنحضرت داد و هر قبيله كه وارد مكه ميشدند امر فرمود كه بارايت خود خارج شوند تا دوازده هزار نفر از شهر مكه خارج شدند كه ده هزار نفر از آنها با آن حضرت بودند در موقع ورود به مكه و چون دو لشگر نزديك بيكديگر شدند مالك بن عوف امر نمود هر مردى اهل و مالش را در پشت سر خود بياورد و غلاف شمشيرها را بشكنند و در اطراف و اكناف وادى متفرق و مخفى شوند و هنوز هوا روشن نشده يكمرتبه حمله كنند و كار خصم را تمام نمايند و گفت محمّد هنوز با كسانيكه قانون جنگ را بدانند طرف نشده و چون پيغمبر (ص) از نماز صبح فارغ شد سرازير در وادى گرديد و حنين واديى است كه سرازيرى بسيارى دارد و قبيله بنو سليم مقدّمه لشگر اسلام بودند ناگاه از اطراف و جوانب لشگرهاى هوازن بر آنها حمله نمودند و بنو سليم منهزم شدند و به تبع آنها ساير لشگر اسلام فرار نمودند و كسى باقى نماند مگر امير المؤمنين (ع) با عدّه كمى و فراريان بر پيغمبر اكرم (ص) مرور مىنمودند و اعتنا نمىكردند و عباس زمام بغله پيغمبر (ص) را بدست داشت و در طرف راست آنحضرت بود ابو سفيان بن حارث بن عبد المطلب در طرف چپ او بود پس پيغمبر روى بفراريان نمود و فرمود اى جماعت انصار بكجا ميرويد بيائيد بسوى من من پيغمبر خدايم هيچ كس اعتنا بآنحضرت نمىكرد و نسيبه مازنيّه دختر كعب بر روى فراريان خاك ميپاشيد و مىگفت كجا فرار مىكنيد از خدا و پيغمبرش و عمر بر او مرور نمود نسيبه باو گفت واى بر تو اين چه كار است ميكنى جواب داد اين امر
جلد 2 صفحه 570
خدا است و چون پيغمبر (ص) حال را بدينمنوال ديد ركاب بر بغله خود زد و بجانب امير المؤمنين (ع) شتافت با شمشير كشيده و بعباس امر فرمود كه برود بالاى پشته و فرياد كند اى اصحاب بقره و اى اصحاب شجره كجا فرار مىكنيد پيغمبر اينجا است و دست مبارك را بدعا بلند فرمود و ايندعا را نمود اللّهم لك الحمد و اليك المشتكى و انت المستعان پس جبرئيل نازل شد و عرض كرد دعا كردى بدعائى كه موسى (ع) نمود وقتى خدا شكافت براى او دريا را و نجات داد او را از دست فرعون پس پيغمبر (ص) بابو سفيان بن حارث فرمود كفى سنگ ريزه براى من بياور و او آورد و حضرت آنرا بجانب كفار پاشيد و فرمود زشت باد روىهاشان پس روى بآسمان فرمود و عرض كرد خدايا اگر اين جماعت هلاك شوند كسى نيست كه تو را عبادت كند و اگر بخواهى كسى عبادت تو را نكند نميكند و چون انصار صداى عباس را شنيدند متوجه شدند و غلاف شمشيرهاشان را شكستند و لبّيك گويان بر پيغمبر (ص) مرور نمودند و ملحق برايت اسلام شدند و پيغمبر (ص) فرمود الآن تنور جنگ گرم شد و خدا ظفر داد ما را و هوازن منهزم شدند و مسلمانان اموال و زنان و اولاد آنها را بغنيمت بردند و اين مراد خداوند است از قولش لقد نصركم اللّه فى مواطن كثيرة و يوم حنين و بعد از جنگ مردى موسوم به شجرة بن ربيعه از طائفه بنى نضر كه در دست مسلمانان اسير بود گفت كجا رفتند آن مردان سفيدپوشى كه سوار بر اسبان ابلق بودند و كشتند ما را و شما در ميان آنها مانند خالى بنظر ما مىآمديد گفتند آنها ملائكه بودند و از امام صادق (ع) روايت شده كه امير المؤمنين (ع) در آنروز چهل نفر را كشته بود و خداوند هر كس از فراريان را كه خواسته باشد موفق به توبه مىفرمايد و مىپذيرد توبه آنها را و همچنين است حال ساير گناهكاران در قابليت توفيق و رحمت و مغفرت الهى تعالى شانه و اينكه پيغمبر (ص) از قول منسوب به أبو بكر بدش آمد براى آن بود كه مؤمن بايد در هر حال اميدوار بلطف خدا باشد و بوجود وسائل ظاهرى براى نيل بمقصود خوشوقت و مطمئن نگردد و از فقدانش مأيوس و محزون نشود لذا پيغمبر (ص) در غار هم باو فرمود محزون نباش خدا با ما است.
جلد 2 صفحه 571
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
ثُمَّ يَتُوبُ اللّهُ مِن بَعدِ ذلِكَ عَلي مَن يَشاءُ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ «27»
پس از اينکه فتح و فيروزي خداوند قبول توبه فرمود از كساني که فرار كردند آنهايي که اراده فرمود و مشيتش تعلق گرفته و خداوند آمرزنده گناهان و رحمت بخش است.
از اينکه آيه استفاده ميشود که كساني که فرار كردند دو دسته بودند يك دسته مؤمنين ضعيف الايمان که نادم شدند و برگشتند خداوند قبول توبه آنها را فرمود که مفاد ثُمَّ يَتُوبُ اللّهُ مِن بَعدِ ذلِكَ عَلي مَن يَشاءُ يعني بعد از خاتمه جنگ، دسته دوم منافقين که در همه مواقع اهل فرار بودند در باب منافع با مؤمنين شركت ميكردند و در موقع جهاد فرار ميكردند اينها قابليت ندارند پس مانع از طرف اينها است و الّا خداوند وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ.
203
برگزیده تفسیر نمونه
]
اشاره
(آیه 27)- ولی با این حال درهای توبه و بازگشت را به روی اسیران و فرارکنندگان از کفار باز گذارد که اگر مایل باشند به سوی خدا باز گردند و آیین حق را بپذیرند، چنانکه قرآن میگوید: «سپس خداوند بعد از این جریان توبه هر کس را بخواهد (و او را شایسته و آماده برای توبه واقعی بداند) میپذیرد» (ثُمَّ یَتُوبُ اللَّهُ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ عَلی مَنْ یَشاءُ).
«چرا که خداوند آمرزنده و مهربان است» (وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ).
و هیچ گاه درهای توبه را به روی کسی نمیبندد، و از رحمت گسترده خود کسی را نومید نمیسازد.
غزوه عبرتانگیز حنین:
در آخر ماه رمضان یا در ماه شوال سنه هشتم هجرت بود که رؤسای طایفه «هوازن» نزد «مالک بن عوف» جمع شدند و اموال و فرزندان و زنان خود را به همراه آوردند تا به هنگام درگیری با مسلمانان هیچ کس فکر فرار در سر نپروراند و به این ترتیب وارد سرزمین «اوطاس» شدند.
پیامبر صلّی اللّه علیه و آله پرچم بزرگ لشکر را بست و به دست علی علیه السّلام داد. دو هزار نفر از مسلمانانی که در فتح مکّه اسلام را پذیرفته بودند به اضافه ده هزار نفر سربازان اسلام که همراه پیامبر برای فتح مکّه آمده بودند برای میدان جنگ حرکت کردند.
هنگامی که پیامبر نماز صبح را با یاران خواند فرمان داد به طرف سرزمین «حنین» سرازیر شدند، در این موقع بود که ناگهان لشکر «هوازن» از هر سو مسلمانان را زیر رگبار تیرهای خود قرار دادند. گروهی که در مقدمه لشکر قرار داشتند (و در میان آنها تازه مسلمانان مکّه بودند) فرار کردند، و این امر سبب شد که باقیمانده لشکر به وحشت بیفتند و فرار کنند.
خداوند در اینجا آنها را با دشمنان به حال خود واگذارد و موقتا دست از حمایت آنها برداشت زیرا به جمعیت انبوه خود مغرور بودند، و آثار شکست در آنان آشکار گشت.
اما علی علیه السّلام که پرچمدار لشکر بود با عده کمی در برابر دشمن ایستادند و همچنان به پیکار ادامه دادند.
ج2، ص192
در این هنگام پیامبر صلّی اللّه علیه و آله به عباس که صدای بلند و رسایی داشت دستور داد فورا از تپهای که در آن نزدیکی بود بالا رود و به مسلمانان فریاد زند:
«ای گروه مهاجران و انصار! و ای یاران سوره بقره! و ای اهل بیعت شجره! به کجا فرار میکنید؟ پیامبر صلّی اللّه علیه و آله اینجاست»! هنگامی که مسلمانان صدای عباس را شنیدند بازگشتند و گفتند: «لبّیک، لبّیک» و حمله سختی از هر جانب به سپاه دشمن کردند. آن چنان که حدود یک صد نفر از سپاه دشمن کشته شد و اموالشان به غنیمت به دست مسلمانان افتاد و گروهی نیز اسیر شدند.
پس از پایان جنگ نمایندگان و رئیس قبیله هوازن خدمت پیامبر آمدند و اسلام را پذیرفتند و پیامبر محبت زیاد به آنها کرد.
نکات آیه
۱ - خداوند، گریختگان از میدان کارزار حنین را به توبه و استغفار فراخواند. (ثم ولیتم مدبرین ... ثم یتوب اللّه من بعد ذلک على من یشاء) کلمه «ذلک» در «من بعد ذلک» اشاره به فرار مسلمانان از میدان نبرد حنین دارد. اعلام اینکه خدا توبه فراریان را مى پذیرد، فراخوانى آنان به توبه و استفغار از آن خطاست.
۲ - فرار از میدان جنگ، گناه بوده و نیازمند توبه و استغفار به درگاه خداست. (ثم ولیتم مدبرین ... ثم یتوب اللّه من بعد ذلک على من یشاء)
۳ - اعلام خداوند به باز بودن راه توبه براى کافران باقى مانده از جنگ حنین (و ذلک جزاء الکفرین. ثم یتوب اللّه من بعد ذلک على من یشاء) برداشت فوق بر این اساس است که «من» در «على من یشاء» نظر به کافران مذکور در آیه قبل نیز داشته باشد.
۴ - پذیرش توبه منوط به مشیّت الهى است نه استحقاق توبه کنندگان. (ثم یتوب اللّه من بعد ذلک على من یشاء)
۵ - ایجاد انگیزه و امید از جانب خداوند در مؤمنان خطاکار و نیز کافران، براى توبه و بازگشت به حق (ثم یتوب اللّه ... و اللّه غفور رحیم)
۶ - پذیرش توبه گنهکاران، جلوه خطاپوشى و مهربانى خداوند (ثم یتوب اللّه ... و اللّه غفور رحیم)
۷ - خدا، غفور (بسیار خطاپوش) و رحیم (بى نهایت مهربان) است. (و اللّه غفور رحیم)
موضوعات مرتبط
- اسماء و صفات: رحیم ۷ ; غفور ۷
- انگیزش: عوامل انگیزش ۵
- توبه: اهمیّت توبه ۵ ; تشویق به توبه ۵ ; دعوت به توبه ۱ ; شرایط قبول توبه ۴
- جنگ: توبه فرار از جنگ ۲ ; جرم فرار از جنگ ۲ ; گناه فرار از جنگ ۲
- خدا: افعال خدا ۵ ; مشیّت خدا ۴ ; نشانه هاى آمرزش خدا ۶ ; نشانه هاى مهربانى خدا ۶
- غزوه حنین: دعوت از فراریان غزوه حنین ۱ ; کافران غزوه حنین ۳
- کافران: تشویق کافران ۵ ; توبه کافران ۳
- گناهکاران: قبول توبه گناهکاران ۶
- مؤمنان: تشویق مؤمنان ۵