الكهف ٢٢: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot) |
(افزودن سال نزول) |
||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
|-|معزی=بزودی گویند سه تنند چهارمیشان سگشان و گویند پنج تنند ششمی ایشان سگشان انداختنی به ناپیدا و گویند هفت تنند و هشتمینشان سگشان بگو پروردگار من داناتر است به شمار آنان نداندشان مگر کمی پس نستیز در آنان مگر ستیزهای به ظاهر و نپرس در آنان از ایشان احدی را | |-|معزی=بزودی گویند سه تنند چهارمیشان سگشان و گویند پنج تنند ششمی ایشان سگشان انداختنی به ناپیدا و گویند هفت تنند و هشتمینشان سگشان بگو پروردگار من داناتر است به شمار آنان نداندشان مگر کمی پس نستیز در آنان مگر ستیزهای به ظاهر و نپرس در آنان از ایشان احدی را | ||
|-|</tabber><br /> | |-|</tabber><br /> | ||
{{آيه | سوره = سوره الكهف | نزول = | {{آيه | سوره = سوره الكهف | نزول = [[نازل شده در سال::20|٨ هجرت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::22|٢٢]] | قبلی = الكهف ٢١ | بعدی = الكهف ٢٣ | کلمه = [[تعداد کلمات::37|٣٧]] | حرف = }} | ||
===معنی کلمات و عبارات=== | ===معنی کلمات و عبارات=== | ||
«رَجْماً بِالْغَیْبِ»: از روی ظنّ و گمان؛ نه دلیل و برهان سخن گفتن (نگا: سبأ / ). «مِرَآءً»: ستیزه. جدال. «مِرَآءً ظَاهِراً»: مجادله سطحی و مباحثه بدون طول و تفصیل. گفتگوی منطقی و مستدلّ. «فَلا تُمَارِ فِیهِمْ إِلاّ مِرَآءً ظَاهِراً»: درباره ایشان گفتگوی ساده و مختصر؛ نه عمیق و طویل داشته باش. راجع بدیشان مباحثه روشن و مستدلّ داشته باش (نگا: تفسیر نمونه). | «رَجْماً بِالْغَیْبِ»: از روی ظنّ و گمان؛ نه دلیل و برهان سخن گفتن (نگا: سبأ / ). «مِرَآءً»: ستیزه. جدال. «مِرَآءً ظَاهِراً»: مجادله سطحی و مباحثه بدون طول و تفصیل. گفتگوی منطقی و مستدلّ. «فَلا تُمَارِ فِیهِمْ إِلاّ مِرَآءً ظَاهِراً»: درباره ایشان گفتگوی ساده و مختصر؛ نه عمیق و طویل داشته باش. راجع بدیشان مباحثه روشن و مستدلّ داشته باش (نگا: تفسیر نمونه). |
نسخهٔ ۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۰۰
ترجمه
الكهف ٢١ | آیه ٢٢ | الكهف ٢٣ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«رَجْماً بِالْغَیْبِ»: از روی ظنّ و گمان؛ نه دلیل و برهان سخن گفتن (نگا: سبأ / ). «مِرَآءً»: ستیزه. جدال. «مِرَآءً ظَاهِراً»: مجادله سطحی و مباحثه بدون طول و تفصیل. گفتگوی منطقی و مستدلّ. «فَلا تُمَارِ فِیهِمْ إِلاّ مِرَآءً ظَاهِراً»: درباره ایشان گفتگوی ساده و مختصر؛ نه عمیق و طویل داشته باش. راجع بدیشان مباحثه روشن و مستدلّ داشته باش (نگا: تفسیر نمونه).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۹ - ۲۶ سوره كهف
- وجه اتصال ورابطه آياتى كه داستان اصحاب كهف را حكايت مى كنند با آياتقبل
- بيان اينكه اصحاب رقيم نام ديگر اصحاب كهف است
- مقصود از ((رحمت (( و((رشد(( در دعاى اصحاب كهف : ((ربنا اتنا من لدنك رحمة وهيىلنا من امرنا رشدا((
- معناى جمله : ((فضربنا على اذا نهم فى الكهف سنين عددا((
- معناى اينكه فرمود: سپس اصحاب كهف را بيدار كرديم ((لنعلم اى الحزبين احصى ((
- اقرار به توحيد پروردگار ونفى ربوبيت ارباب وآلهه در گفتگوى اصحاب كهف باخود
- جزئياتى از داستان اصحاب كهف كه از آيات استفاده مى شود
- وضعيت جغرافيايى غار اصحاب كهف وكيفيت قرار گرفتن اصحاب كهف در آن
- نظر مفسرين درباره موقعيت جغرافيائى غار ونقد وبررسى آن
- وجه اينكه با ديدن وضع اصحاب كهف قلب انسان مملواز رعب وترس مى شود
- بيان غايت وهدف از بعث (بيدار كردن ) اصحاب كهف
- چند وجه ديگر درباره غايت بعث اصحاب كهف (ليتسائلوا بينهم ...)
- معناى جمله : ((لبثنا يوما اوبعض يوم ((
- جمله : ((ربكم اعلم بما لبثتم (( انحصار علم حقيقى به معناى احاطه بر عين موجوداتوحوادث ، به خداى تعالى را افاده مى كند
- گفتگوى اصحاب كهف بعد از بيدار شدن درباره رفتن به شهر
- نگرانى اصحاب كهف از فاش شدن رازشان ودست يافتن كفار به آنان
- با اينكه تقيه وتظاهر به كفر از روى اضطرار جايز است سبب نگرانى وبيم اصحاب كهف چه بوده است ؟
- جوابهاى ديگرى كه به اشكال فوق داده شده است
- توضيح آيه : ((فقالوا ابنوا عليهم بنيانا...(( كه گفتگوومجادله مردم را درباره اصحاب كهف حكايت مى كند
- بيان دوگروه متنازع ومسئله مورد تنازع در (اذ يتنازعون بينهم امرهم )
- وجه دلالت بيدار شدن اصحاب كهف بعد از خواب چند صد ساله ، بر حق بودن معاد وقيامت
- وجه ديگرى براى جمله (اذ يتنازعون بينهم امرهم )
- مقصود از: ((الذين غلبوا على امرهم (( در آيه :((قال الذين غلبوا على امرهم ...((
- حكايت اختلاف مردم در عدد اصحاب كهف وبيان اينكه ايشان هفت نفر بوده اند
- عملى از هر عاملى موقوف به اذن ومشيت خداى تعالى است
- انسان بايد كار فردا را به مشيت خدا (ان شاء اللّه ) مشروط كند
- وجوه ديگرى كه درباره استثناء در آيه : ((ولاتقولنّ لشى ء انىفاعل ذلك غدا الاان يشاء الله (( گفته شده است
- معناى آيه : ((واذكر ربك اذا نسيت ...(( ووجوهى كه در معناى آن گفته شده است
- مشار اليه به هذا در (لاقرب من هذا رشدا) وسخن مفسرين درباره آن
- بيان عدد سالهاى اقامت اصحاب كهف در غار
- مدت اقامت اصحاب كهف در غار هم مورد اختلاف مردم بوده است
- ولايت مستقل منحصرا از آن خداست
- بحث روايتى
- روايتى كه مى گويد ((رقيم (( نام دولوح مسى بوده است
- روايتى در شرح داستان اصحاب كهف
- موارد وجهات اختلاف در روايات راجع به داستان اصحاب كهف
- روايات ديگرى پيرامون داستان اصحاب كهف
- چند روايت حاكى از اينكه اصحاب كهف مدتى تقيه مى كرده اند
- روايت مشهورى از ابن عباس در نقل داستان
- اشكالاتى كه به روايت ابن عباس (فوق الذكر) وارد است
- معناى ((رقيم (( در روايت ابن عباس وتطبيق آن با روايات ديگر
- رواياتى متضمن ذكر اسماء اصحاب كهف
- اصحاب كهف ياران حضرت مهدى (عج )اند
- گفتارى در چند فصل پيرامون اصحاب كهف وسر گذشت ايشان
- ۱ - داستان اصحاب كهف در تعدادى از روايات :
- ۱- دوسبب عمده وجود اختلاف شديد در مضامين روايات راجع به اصحاب كهف
- ۲ - داستان اصحاب كهف از نظر قرآن :
- ۳ - داستان از نظر غير مسلمانان
- ۴ - غار اصحاب كهف كجا است ؟
- ۱- غار ((افسوس (( در تركيه
- ۲- غار ((رجيب (( در اردن
- غارهاى ديگر كه اصحاب كهف را به آنها نسبت مى دهند
نکات آیه
۱- شمار اصحاب کهف، امرى مجهول براى بسیارى از مردم در طول تاریخ (سیقولون ثلثة ... ما یعلمهم إلاّ قلیل)
۲- نزول داستان اصحاب کهف در قرآن، زمینه ساز اظهار نظرهایى گوناگون در میان مردم عصربعثت، در باره تعداد آنان شد. (سیقولون ... و یقولون ... و یقولون) حرف «سین» در «سیقولون» نشانه صدور آن گفته و گفته هاى بعدى در زمان آینده است و به قرینه «فلا تمار فیهم» این اقوال، در زمان حیات رسول اللّه(ص) پیدا شده بود.
۳- مردم عصربعثت، با اظهار سه نظریه متفاوت، اصحاب کهف را سه، یا پنج و یا هفت نفر مى پنداشتند. (سیقولون ثلثة رابعهم کلبهم و یقولون خمسة ... و یقولون سبعة)
۴- سگ اصحاب کهف، چهارم یا ششم و یا هشتمین عضوگروه اصحاب کهف در نظر مردم بود. (سیقولون ثلثة رابعهم کلبهم و یقولون خمسة سادسهم کلبهم ... و یقولون سبعة و ثامنهم کلبهم)
۵- سگ اصحاب کهف، به دلیل همراهى با آنان، موجودى شایسته احترام شمرده شده است. (رابعهم ... سادسهم ... و ثامنهم کلبهم) یاد کردن از سگ اصحاب کهف به شکلى که گویا، فردى از آنان به حساب آمده، حاکى از عنایتى ویژه به او است.
۶- اظهار نظریه سه یا پنج نفر بودن اصحاب کهف، اظهارى بى اساس و تیرى در تاریکى است. (سیقولون ثلثة رابعهم کلبهم و یقولون خمسة سادسهم کلبهم رجمًا بالغیب) «باء» در «بالغیب» براى تعدیه است و مراد از «غیب» پندار یکم و دوم است. این پندارها، به سنگى تشبیه شده اند که آن را بدون نشانگیرى پرتاب کنند، به این امید که به هدف اصابت کند. اختصاص این قید به نظریه نخست و دوم نشان مى دهد که نظریه سوم، دور از واقع نبوده و با آن دو، در یک ردیف نیست.
۷- هفت نفر بودن اصحاب کهف، نظریه اى قابل پذیرش و تصدیق است. (رجمًا بالغیب و یقولون سبعة و ثامنهم کلبهم) تأیید نظریه سوم را از دو راه مى توان استفاده کرد ۱- قید «رجماً بالغیب» تنها به دو نظریه قبل اختصاص یافته است. ۲- جمله «ثامنهم کلبهم» صفت براى «سبعة» است و واو زائده - آن گونه که زمخشرى بیان کرده است - این وصف را تثبیت مى کند; یعنى، به یقین، سگ آنان، هشتمین فردشان است.
۸- سخن هاى نسنجیده بر زبان آوردن و اظهار نظر بدون شناخت و بررسى، امرى نکوهیده و ناروا است. (سیقولون ... رجمًا بالغیب)
۹- خداوند، پیامبر(ص) را در برخورد مناسب با اختلاف آراى مردم، تعلیم مى دهد. (قل ربّى أعلم بعدتهم ... فلاتمار فیهم)
۱۰- ارشاد مردم به ترک اظهارنظرهاى بى پایه در باره حقایق و احاله علم آن به خداوند، وظیفه اى است برعهده رهبران الهى. (سیقولون ... قل ربّى أعلم بعدتهم)
۱۱- دانستن شمار اصحاب کهف، امرى غیر ضرورى بوده و تأثیرى در بُعد معرفتى و درس آموزى آن ندارد. (سیقولون ثلثة ... قل ربّى أعلم بعدتهم ... فلاتمار فیهم) واگذار کردن اطّلاع از تعداد اصحاب کهف به خداوند و ترک بحث و منازعه در این موضوع، گواه بى نقش بودن این نوع از آگاهى در هدفِ نقلِ سرگذشت آنان است.
۱۲- برخى مردم، از پیام اصلى ماجراى اصحاب کهف، غفلت کرده و به ابعاد فرعى و کم فائده آن مى پردازند. (سیقولون ثلثة ... قل ربّى أعلم بعدتهم)
۱۳- مسکوت گذاردن تعداد اصحاب کهف و احاله علم آن به خداوند، تکلیفى الهى برعهده پیامبر(ص) و براى رشد و تربیت او است. (قل ربّى أعلم بعدتهم)
۱۴- پرهیز از تحقیقات بى ثمر و احاله علم آن به خداوند، لازم است. (قل ربّى أعلم بعدتهم)
۱۵- برترى آگاهى خداوند، لازمه ربوبیّت او است. (قل ربّى أعلم بعدتهم)
۱۶- تنها، گروهى اندک از مردم عصر بعثت، به شمارِ اصحاب کهف و زوایاى سرگذشت آنان، آگاهى داشتند. (مایعلمهم إلاّ قلیل) با آن که سخن در باره تعداد اصحاب کهف بود، در جمله «مایعلمهم...» آگاهى بر خود اصحاب کهف، از اکثریت مردم نفى شده است. این مطلب، مى رساند که دیگر زوایاى ماجراى اصحاب کهف نیز مانند تعداد آنان، براى بیشتر مردم نامعلوم است.
۱۷- بحث گذرا و سطحى و به دور از درگیرى جدّى، تنها محدوده مُجاز براى پیامبر(ص) جهت بحث در باره اصحاب کهف و تعداد آنان بود. (فلاتمار فیهم إلاّ مراءً ظهرًا) «مراء» جدالى است که به منظور اعتراض به گفتار کسى و سست کردن آن و نیز تحقیر گوینده اش انجام گیرد (مصباح) و هنگامى که دنباله دار و عمیق نباشد، به آن، «مراء ظاهر» گفته مى شود.
۱۸- ترک مناقشات ریز و دقیق در مسائل غیر ضرورى و پرهیز از جنگ لفظى درباره آن، لازم است. (فلاتمار فیهم إلاّ مراءً ظهرًا) «فاء» در «فلاتمار» تفریع بر مطلبى است که از «ربّى أعلم...» استفاده مى شود; یعنى، با توجه به این که باید علم به این گونه مسائل، به خداوند احاله گردد، جایى براى بحث و جدال عمیق باقى نمى ماند.
۱۹- مناظره با جاهلان، جز بحثى سطحى و کوتاه، نکوهیده و ناروا است. (مایعلمهم إلاّ قلیل فلاتمار فیهم إلاّ مراءً ظهرًا) تفریع «لاتمار» بر جمله «مایعلمهم...» به وسیله حرف «فاء»، بیانگر نکته یاد شده است.
۲۰- پیامبر(ص) در کسب آگاهى از ماجراى اصحاب کهف، مجاز به نظرخواهى از هیچ صاحب نظرى نبود. (و لاتستفت فیهم منهم أحدًا) ضمیر در «منهم» به کسانى مربوط است که در باره عدد اصحاب کهف به اظهار نظر مى پرداختند.
۲۱- آگاهى پیامبر(ص) از ماجراى اصحاب کهف، تنها از طریق وحى الهى امکان پذیر بود. (و لاتستفت فیهم منهم أحدًا) نهى «لاتستفت» ارشاد به بى ثمر بودن نظرخواهى است و مفاد آیه این است که از احدى، انتظار نمى رود که به نظرخواهى تو پاسخ صحیح بدهد.
موضوعات مرتبط
- اختلاف: روش برخورد با اختلاف ۹
- اصحاب کهف: احترام سگ اصحاب کهف ۵; اختلاف در تعداد اصحاب کهف ۲، ۳، ۴; بى تأثیرى علم به تعداد اصحاب کهف ۱۱; تعداد اصحاب کهف ۱، ۶، ۷; سگ اصحاب کهف ۴; فلسفه ابهام تعداد اصحاب کهف ۱۳; قصه اصحاب کهف ۵; کمى عالمان به تعداد اصحاب کهف ۱۶; مجادله در تعداد اصحاب کهف ۱۷; مجادله در قصه اصحاب کهف ۱۷; نظرخواهى درباره اصحاب کهف ۲۰
- اعداد: عدد پنج ۳، ۶; عدد چهار ۴; عدد سه ۳، ۶; عدد شش ۴; عدد هشت ۴; عدد هفت ۳، ۷
- پرسش: اجتناب از پرسش بیجا ۱۴
- جاهلان: سرزنش مجادله با جاهلان ۱۹
- حقایق: منشأ تبیین حقایق ۱۰
- خدا: تعالیم خدا ۹; ربوبیت خدا ۱۵; علم خدا ۱۵; نقش علم خدا ۱۰، ۱۳، ۱۴
- رهبران دینى: مسؤولیت رهبران دینى ۱۰
- سخن: ترک سخن بى علم ۱۰; سخن بى علم ۸; سرزنش سخن بى منطق ۸
- غفلت: غفلت از تعالیم قصه اصحاب کهف ۱۲
- مجادله: اجتناب از مجادله ناپسند ۱۸; مجادله ناپسند ۱۹
- محمد(ص): تکلیف محمد(ص) ۱۳; زمینه تربیت محمد(ص) ۱۳; محدوده مسؤولیت محمد(ص) ۱۷، ۲۰; محمد(ص) و قصه اصحاب کهف ۱۷، ۲۰ ، ۲۱; معلم محمد(ص) ۹
- مردم: بینش مردم مقارن بعثت ۲، ۳، ۴; مردم مقارن بعثت و اصحاب کهف ۲، ۱۶
- معاشرت: آداب معاشرت ۹
- وحى: نقش وحى ۲۱