ریشه نجم: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن نمودار دفعات)
(Added root proximity by QBot)
خط ۲۹: خط ۲۹:
=== قاموس قرآن ===
=== قاموس قرآن ===
اصل نجم به معنى طلوع و بروز است گويند: «نَجَمَ الْقَرْنُ وَ النَّباتُ» يعنى شاخ و علف روئيد و ظاهر شد، ستاره را از آن نجم گويند كه طلوع مى‏كند (مجمع) راغب اصل آن را كوكب طالع گفته و «نَجَمَ نُجُوماً نَجْماً» را طلوع و بروز گويد. در نهج البلاغه خطبه 59 درباره خوارج فرموده «كُلَّما نَجَمَ مِنْهُمْ قَرْنٌ قُطِعَ» هرگاه رئيسى از آنها ظاهر و طالع گرديد كشته مى‏شود. نجم هم مصدر آمده و هم اسم، ولى در قرآن مصدر به كار رفته است ايضاً نجوم هم مصدر آمده و هم جمع نجم ولى در قرآن مجيد فقط جمع به كار رفته است. [نحل:16]. و با علاماتى و هم با ستارگان هدايت مى‏شوند و راه مى‏يابند. * [رحمن:6]. مراد از نجم در آيه نبات و علف است مقابل شجر، علت اين تسميه بروز و طلوع آن از زمين است پس نجم نبات بى‏ساقه و شجر نبات با ساقه مى‏باشد كه با آمدن زمستان از بين نمى‏رود يعنى علفها و درختان خدا را سجده مى‏كنند و از اوامرش پيروى مى‏نمايند بعضى آن را در آيه ستاره دانسته‏اند ولى بعيد است. * [نجم:1-2]. هوى به معنى سقوط است «هَوَى الشَّىْ‏ءُ هُوِيّاً: سَقَطَ مِنْ عُلُوٍّ اِلى اَسْفَلِ» مراد از هوى نجم ظاهراً سقوط آن از سمت رأس به طرف غروب است و شايد «هَوى» به معنى صعود باشد رجوع شود به «هوى». يعنى: قسم به ستاره آنگاه كه فرود مى‏آيد، رفيق شما گمراه نشده و به خطا نرفته است. چون اوائل سوره درباره نزول وحى و معراج آن حضرت است به نظر مى‏آيد قسم به فرود آمدن يا بالا رفتن ستاره‏با آن مطلب تناسبى دارد. گفته‏اند مراد از «النجم» در آيه قرآن است كه نجوماً و تدريجاً نازل شده به قولى مراد از آن ثريا و به قولى شعرى و به قولى شهابها است ولى ظهور آيه با هيچ يك سازگار نيست. * [اعراف:54]. آفتاب و ماه و ستارگان همه به امر خدا رام و مسخرّند لفظ نجوم 9 بار در قرآن مجيد به كار رفته و آيات [مرسلات:8]. [تكوير:2]. كه در «طُمِس» و «كَدر» گذشت از تحول و تغيير آنها در قيامت حكايت دارند. ظاهراً مراد از نجم و نجوم در قرآن مجيد فقط ثوابت است و كواكب (سيارات) و مصابيح غير از آنهاست واللَّه اعلم، رجوع كنيد به «رجم - مصباح - شهاب».
اصل نجم به معنى طلوع و بروز است گويند: «نَجَمَ الْقَرْنُ وَ النَّباتُ» يعنى شاخ و علف روئيد و ظاهر شد، ستاره را از آن نجم گويند كه طلوع مى‏كند (مجمع) راغب اصل آن را كوكب طالع گفته و «نَجَمَ نُجُوماً نَجْماً» را طلوع و بروز گويد. در نهج البلاغه خطبه 59 درباره خوارج فرموده «كُلَّما نَجَمَ مِنْهُمْ قَرْنٌ قُطِعَ» هرگاه رئيسى از آنها ظاهر و طالع گرديد كشته مى‏شود. نجم هم مصدر آمده و هم اسم، ولى در قرآن مصدر به كار رفته است ايضاً نجوم هم مصدر آمده و هم جمع نجم ولى در قرآن مجيد فقط جمع به كار رفته است. [نحل:16]. و با علاماتى و هم با ستارگان هدايت مى‏شوند و راه مى‏يابند. * [رحمن:6]. مراد از نجم در آيه نبات و علف است مقابل شجر، علت اين تسميه بروز و طلوع آن از زمين است پس نجم نبات بى‏ساقه و شجر نبات با ساقه مى‏باشد كه با آمدن زمستان از بين نمى‏رود يعنى علفها و درختان خدا را سجده مى‏كنند و از اوامرش پيروى مى‏نمايند بعضى آن را در آيه ستاره دانسته‏اند ولى بعيد است. * [نجم:1-2]. هوى به معنى سقوط است «هَوَى الشَّىْ‏ءُ هُوِيّاً: سَقَطَ مِنْ عُلُوٍّ اِلى اَسْفَلِ» مراد از هوى نجم ظاهراً سقوط آن از سمت رأس به طرف غروب است و شايد «هَوى» به معنى صعود باشد رجوع شود به «هوى». يعنى: قسم به ستاره آنگاه كه فرود مى‏آيد، رفيق شما گمراه نشده و به خطا نرفته است. چون اوائل سوره درباره نزول وحى و معراج آن حضرت است به نظر مى‏آيد قسم به فرود آمدن يا بالا رفتن ستاره‏با آن مطلب تناسبى دارد. گفته‏اند مراد از «النجم» در آيه قرآن است كه نجوماً و تدريجاً نازل شده به قولى مراد از آن ثريا و به قولى شعرى و به قولى شهابها است ولى ظهور آيه با هيچ يك سازگار نيست. * [اعراف:54]. آفتاب و ماه و ستارگان همه به امر خدا رام و مسخرّند لفظ نجوم 9 بار در قرآن مجيد به كار رفته و آيات [مرسلات:8]. [تكوير:2]. كه در «طُمِس» و «كَدر» گذشت از تحول و تغيير آنها در قيامت حكايت دارند. ظاهراً مراد از نجم و نجوم در قرآن مجيد فقط ثوابت است و كواكب (سيارات) و مصابيح غير از آنهاست واللَّه اعلم، رجوع كنيد به «رجم - مصباح - شهاب».
===ریشه‌های [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]===
<qcloud htmlpre='ریشه_'>
اذا:100, ب:80, ف:79, ه:72, ل:66, شمس:63, قمر:58, ما:54, علم:49, کم:49, انن:47, فى:47, سمو:44, من:44, هدى:42, جبل:41, سخر:38, امر:33, وقع:33, شجر:33, ها:31, ک:31, طرق:31, نظر:30, نهر:30, قسم:30, ليل:28, حسب:23, کور:21, عظم:21, طمس:21, ثقب:21, ان:21, قول:21, کدر:21, دبر:21, کثر:21, هم:21, کلل:20, سجد:20, ا:20, هوى:20, ربب:20, ى:18, رفع:18, بين:18, ضلل:18, درى:18, حثث:18, خلق:18, جعل:18, لعل:18, ارض:18, سير:18, نفس:18, فرج:18, دبب:18, صحب:17, عشر:17, وعد:17, لا:17, الذى:17, على:17, لما:17, لو:17, سقم:17, سبح:17, هو:16, نسف:16, سبل:16, عطل:16, وضع:16, ولى:16, طلب:16, الا:16, ظلم:14, قوم:14, انس:14, عزز:14, وزن:14, حفظ:13, غوى:13, فکر:13, ذلک:13, قدر:13, حين:13, برر:13, اوى:11, بحر:11, حقق:11, غشى:11, ائى:10, غشو:10, قد:10
</qcloud>


== کلمات مشتق شده در قرآن ==
== کلمات مشتق شده در قرآن ==

نسخهٔ ‏۱۱ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۰۱

تکرار در قرآن: ۱۳(بار)

لیست کلمات مشتق شده


در حال بارگیری...


قاموس قرآن

اصل نجم به معنى طلوع و بروز است گويند: «نَجَمَ الْقَرْنُ وَ النَّباتُ» يعنى شاخ و علف روئيد و ظاهر شد، ستاره را از آن نجم گويند كه طلوع مى‏كند (مجمع) راغب اصل آن را كوكب طالع گفته و «نَجَمَ نُجُوماً نَجْماً» را طلوع و بروز گويد. در نهج البلاغه خطبه 59 درباره خوارج فرموده «كُلَّما نَجَمَ مِنْهُمْ قَرْنٌ قُطِعَ» هرگاه رئيسى از آنها ظاهر و طالع گرديد كشته مى‏شود. نجم هم مصدر آمده و هم اسم، ولى در قرآن مصدر به كار رفته است ايضاً نجوم هم مصدر آمده و هم جمع نجم ولى در قرآن مجيد فقط جمع به كار رفته است. [نحل:16]. و با علاماتى و هم با ستارگان هدايت مى‏شوند و راه مى‏يابند. * [رحمن:6]. مراد از نجم در آيه نبات و علف است مقابل شجر، علت اين تسميه بروز و طلوع آن از زمين است پس نجم نبات بى‏ساقه و شجر نبات با ساقه مى‏باشد كه با آمدن زمستان از بين نمى‏رود يعنى علفها و درختان خدا را سجده مى‏كنند و از اوامرش پيروى مى‏نمايند بعضى آن را در آيه ستاره دانسته‏اند ولى بعيد است. * [نجم:1-2]. هوى به معنى سقوط است «هَوَى الشَّىْ‏ءُ هُوِيّاً: سَقَطَ مِنْ عُلُوٍّ اِلى اَسْفَلِ» مراد از هوى نجم ظاهراً سقوط آن از سمت رأس به طرف غروب است و شايد «هَوى» به معنى صعود باشد رجوع شود به «هوى». يعنى: قسم به ستاره آنگاه كه فرود مى‏آيد، رفيق شما گمراه نشده و به خطا نرفته است. چون اوائل سوره درباره نزول وحى و معراج آن حضرت است به نظر مى‏آيد قسم به فرود آمدن يا بالا رفتن ستاره‏با آن مطلب تناسبى دارد. گفته‏اند مراد از «النجم» در آيه قرآن است كه نجوماً و تدريجاً نازل شده به قولى مراد از آن ثريا و به قولى شعرى و به قولى شهابها است ولى ظهور آيه با هيچ يك سازگار نيست. * [اعراف:54]. آفتاب و ماه و ستارگان همه به امر خدا رام و مسخرّند لفظ نجوم 9 بار در قرآن مجيد به كار رفته و آيات [مرسلات:8]. [تكوير:2]. كه در «طُمِس» و «كَدر» گذشت از تحول و تغيير آنها در قيامت حكايت دارند. ظاهراً مراد از نجم و نجوم در قرآن مجيد فقط ثوابت است و كواكب (سيارات) و مصابيح غير از آنهاست واللَّه اعلم، رجوع كنيد به «رجم - مصباح - شهاب».

ریشه‌های نزدیک مکانی

کلمات مشتق شده در قرآن

کلمه تعداد تکرار در قرآن
النُّجُومَ‌ ۲
النُّجُومُ‌ ۴
بِالنَّجْمِ‌ ۱
النُّجُومِ‌ ۳
النَّجْمِ‌ ۱
النَّجْمُ‌ ۲

ریشه‌های مرتبط