البقرة ٢٣٦: تفاوت میان نسخهها
(افزودن سال نزول) |
(QRobot edit) |
||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲_بخش۲۷#link312 | آيات ۲۴۲ - ۲۲۸ ، سوره بقره]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۲_بخش۲۷#link312 | آيات ۲۴۲ - ۲۲۸ ، سوره بقره]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲_بخش۲۷#link313 | اشاره به حكمت تشريع عده براى زن مطلقه]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۲_بخش۲۷#link313 | اشاره به حكمت تشريع عده براى زن مطلقه]] | ||
خط ۱۰۴: | خط ۱۰۵: | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲_بخش۳۳#link382 | بحث علمى ديگر (درباره زناشوئى و منشاء طبيعى و فطرى آن )]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۲_بخش۳۳#link382 | بحث علمى ديگر (درباره زناشوئى و منشاء طبيعى و فطرى آن )]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۲_بخش۶۷#link177 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۲_بخش۶۷#link177 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
«236» لا جُناحَ عَلَيْكُمْ إِنْ طَلَّقْتُمُ النِّساءَ ما لَمْ تَمَسُّوهُنَّ أَوْ تَفْرِضُوا لَهُنَّ فَرِيضَةً وَ مَتِّعُوهُنَّ عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ مَتاعاً بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُحْسِنِينَ | |||
اگر زنان را قبل از آميزش جنسى و يا تعيين مهر طلاق دهيد، گناهى بر شما نيست، ولى آنها را (با هديهاى مناسب) بهرهمند سازيد. آن كس كه توانايى دارد، به اندازه توانش و آن كس كه تنگدست است به اندازهى وسعش، هديهاى شايسته (كه مناسب حالِ دهنده و گيرنده باشد.) اين كار براى نيكوكاران سزاوار است. | |||
===نکته ها=== | |||
برخى گمان مىكردند، طلاق قبل از عمل زناشويى و يا قبل از تعيين مهريه، صحيح نيست. اين آيه ضمن اصلاح اين تفكّر، مورد هديه را نيز يادآورى مىكند. | |||
===پیام ها=== | |||
1- حتّى طلاق دادن بايد در فضاى خيرخواهى و نيكى باشد. «إِنْ طَلَّقْتُمُ ... مَتِّعُوهُنَّ ... بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُحْسِنِينَ» | |||
2- عفت كلام، يك ارزش است. به جاى تصريح به مسائل زناشويى، خداوند مىفرمايد: «ما لَمْ تَمَسُّوهُنَّ» | |||
3- تعيين و پرداخت مهريه، بر مرد واجب است. «تَفْرِضُوا لَهُنَّ فَرِيضَةً» | |||
4- تلخى طلاق را با هديهاى مناسب جبران نمائيد. هرچند آميزش جنسى صورت نگرفته است، ولى طلاق يك نوع فشار روحى براى زن محسوب مىشود كه با احسان و هديهاى شايسته بايد جبران شود. «مَتِّعُوهُنَّ» | |||
5- عقد ازدواج، قداست و احترام دارد. با اينكه آميزشى صورت نگرفته است، | |||
جلد 1 - صفحه 370 | |||
لكن اجراى صيغهى عقد، به زن حقّ مىدهد تا به هنگام جدايى هديهاى مناسب دريافت نمايد. «مَتِّعُوهُنَّ» | |||
6- حفظ انصاف و عدالت از سوى مرد و زن، مورد نظر است. همانگونه كه سرشكستگى زن بايد با هديهاى مناسب جبران شود، مرد نيز نبايد به خاطر هديه، تحت فشار قرار گيرد و هر كس بايد به مقدار توانايىاش اقدام كند. | |||
«عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ» | |||
7- تكليف مرد در برابر خانواده، به قدر توان او مىباشد. «عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ» | |||
8- احترام به شئون اجتماعى همسر، لازم است. كلمه «معروف» يعنى در هديه دادن بايد مسائل عرفى و اجتماعى را مراعات نمود. «مَتاعاً بِالْمَعْرُوفِ» | |||
9- از افراط و تفريط در امور زندگى دورى كنيد. «بِالْمَعْرُوفِ» | |||
10- هديه به همسر، از نشانههاى نيكوكاران است. «مَتاعاً بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُحْسِنِينَ» | |||
11- هديهى جنسى، بهتر از پول نقد است. كلمه «متاع» به جاى درهم و دينار، نشانهى آن است كه هديه جنس باشد. «مَتاعاً بِالْمَعْرُوفِ» | |||
12- هديهاى كه شوهر به همسر مىدهد، تحميلبار و باج و صدقه نپندارد، يك نوع حقّ زن بر مرد است. «حَقًّا عَلَى الْمُحْسِنِينَ» | |||
13- اخلاق، پشتوانه احكام الهى است. «حَقًّا عَلَى الْمُحْسِنِينَ» | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
لا جُناحَ عَلَيْكُمْ إِنْ طَلَّقْتُمُ النِّساءَ ما لَمْ تَمَسُّوهُنَّ أَوْ تَفْرِضُوا لَهُنَّ فَرِيضَةً وَ مَتِّعُوهُنَّ عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ مَتاعاً بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُحْسِنِينَ (236) | |||
شأن نزول: عادت عرب اين بود كه طلاق بسيار مىدادند و رجوع مىكردند، حضرت نهى و فرمود: ما بال اقوام يلعبون بحدود اللّه: چه مىشود جماعتى را كه به احكام خدا بازى مىكنند، طلاق ندهيد زنان خود را مگر از جهت تهمتى و گمان بدى، بدرستى كه خدا دوست نمىدارد زنان و مردان كه مكرر زن و شوهرى را نو كنند، بتحقيق دشمنترين حلالها نزد خدا طلاق دادن است. اصحاب چون اين را شنيدند گمان كردند به هر | |||
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 423 | |||
طلاقى ايشان را جرمى و گناهى خواهد بود؛ آيه شريفه نازل شد: «1» لا جُناحَ عَلَيْكُمْ: بأسى و گناهى نيست بر شما، إِنْ طَلَّقْتُمُ النِّساءَ: اگر طلاق دهيد زنان را، ما لَمْ تَمَسُّوهُنَ: مادامى كه مجامعت نكرده باشيد ايشان را، أَوْ تَفْرِضُوا لَهُنَّ فَرِيضَةً: يا فرض و تقدير نكرده باشد، يعنى نام نبردهايد در صيغه نكاح براى ايشان مهرى كه مفروض و مقرر است. مراد تسميه مهر است در حين عقد. اصح آنست كه كلمه (او) به معنى (الا) مىباشد، يعنى حرجى بر شما نيست اگر طلاق دهيد زنان غير مدخوله را سواى متعه لازم نيست مگر وقتى كه مفروضه باشد كه در اين صورت نصف مهر لازم است بر شما. وَ مَتِّعُوهُنَّ عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ: و بهره دهيد زنان غير مدخوله را كه مفوضه باشد از مال خود آن مقدار كه بهره ببرند، و اين بهره دادن واجب است بقدر حال، طلاق دهند بر شخص غنى به اندازه ثروت او. وَ عَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ: و بر مرد فقير به مقدار تمكن او. | |||
مَتاعاً بِالْمَعْرُوفِ: متعه و بهره كه در شرع مستحسن و نيكو باشد. حَقًّا عَلَى الْمُحْسِنِينَ: واجب فرموده بهرهدادن را بر نيكوكاران، يا نيكوكنندگان به نفوس خود به جهت مسارعت به امتثال، يا احسان نمايندگان به مطلقات به بهره دادن؛ و تسميه ايشان به محسنين جهت مشارفه است تا موجب ترغيب و تحريص ايشان شود در احسان. | |||
روايت شده مردى از انصار زنى خواست و در متن عقد نام مهر نبرد و قبل از دخول طلاق داد، آيه شريفه نازل شد، حضرت فرمود: بهرهاى بده او را اگرچه به قلنسوه «2» خود باشد. | |||
ابن بابويه رضوان الله عليه روايت نموده كه: غنى بهره دهد به خانه يا خادم، و متوسط به جامه و فقير به درهمى يا انگشترى. «3» | |||
---- | |||
«1» منهج الصادقين، جلد دوّم، صفحه 37. | |||
«2» قلنسوه: نوعى كلاه دراز. | |||
«3» من لا يحضره الفقيه، جلد سوّم، صفحه 327، حديث 4. | |||
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 424 | |||
و نيز از صادقين عليهما السلام مروى است كه بر غنى واجب است دابه يا جامه عالى، يا ده دينار طلا، و بر متوسط پنج دينار يا لباس متوسط و بر فقير دينارى يا انگشترى. «1» بعد از آن حكم ديگر طلاق را بيان فرمايد: | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
لا جُناحَ عَلَيْكُمْ إِنْ طَلَّقْتُمُ النِّساءَ ما لَمْ تَمَسُّوهُنَّ أَوْ تَفْرِضُوا لَهُنَّ فَرِيضَةً وَ مَتِّعُوهُنَّ عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ مَتاعاً بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُحْسِنِينَ (236) | |||
ترجمه | |||
نيست گناهى بر شما اگر طلاق دهيد زنان را ماداميكه نزديكى نكرده باشيد با ايشان و مقرر ننموده باشيد براى آنها مهرى را و بهرهمند كنيد ايشانرا بر توانگر است باندازه خود و بر تنگ دست است باندازه خود بهرهمند نمودنى بخوبى كه حق است بر نيكوكاران. | |||
تفسير | |||
هرگاه مرد طلاق دهد زن خود را در صورتى كه نه دخول نموده باشد باو و نه مهرى معين كرده باشد براى آنزن معصيت كار نيست و مهر هم نبايد بدهد ولى اگر دخول كرده باشد و مهرى معين ننموده باشد بايد مهر المثل بدهد و اگر دخول نكرده باشد و مهر تعيين شده باشد بايد نصف مهر را بدهد لذا كلمه او در اين آيه يا بمعنى الا است يا بمعنى واو است و در صورت اول كه مفروض است در آيه شريفه بايد مرد بهره برساند از مال خود بزن بحسب حال خود از غنى و فقر و يسار و اعسار مانند درهم يا دينار يا دابه يا لباس يا انگشترى و امثال اينها و بنظر حقير اگر ضمنا ملاحظه حال و شئون زن را هم بنمايد بهتر است تا متاع بمعروف شود كه شرعا و عرفا پسنديده باشد به اين معنى كه ملاحظه شود از چنين مردى بچنين زنى چه شايسته است عطا شود آنرا عطا نمايد در كافى و عياشى از حضرت صادق (ع) روايت نموده است كه پرسيدند از مردى كه عيال خود را طلاق ميدهد بايد متعه بدهد فرمود بلى آيا دوست ندارد از محسنين باشد آيا نميخواهد از متقين باشد و در تهذيب از آنحضرت روايت شده است كه فرمود همانا متعه مطلقه واجب است و از حضرت باقر (ع) روايت نموده كه پرسيدند مرد ميخواهد زن خود را طلاق بدهد پيش از دخول فرمود بايد متعه بدهد پيش از طلاق و ذيل اين آيه را تلاوت فرمود و از حضرت كاظم (ع) عياشى نقل نموده كه پرسيدند از مطلقه كه چه قدر بايد متعه باو داده شود فرمود بقدر تمكن شوهرش و در كافى از حضرت صادق (ع) روايت نموده است كه بايد مناسب با شأن زن باشد و ملاحظه اقران او شود و اين مؤيد نظر حقير است و در فقيه روايت شده است كه غنى بايد خانه يا غلام بدهد و متوسط بايد | |||
---- | |||
جلد 1 صفحه 299 | |||
لباس بدهد و فقير درهم يا انگشترى و روايت شده است كه اقل متعه روسرى و مانند آنست و در بعضى روايات تصريح شده كه بهر اندازه كه وسع مرد باشد و شايسته و لايق بود احسان نمايد چون در چنين موقعى زن سرشكسته ميشود و با هم و غم زيادى بخانه بر- ميگردد و مورد شماتت دشمنان خواهد شد خداوند كريم است و حيا ميفرمايد و اهل حيا را دوست دارد همانا گرامىترين شما كسانى هستند كه اكرامشان نسبت بزنانشان زيادتر است و بعضى تماسوهن بضم تا و الف در اين آيه و آيه بعد از اين قرائت نمودهاند و قدره بسكون دال هم قرائت شده است. | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
لا جُناحَ عَلَيكُم إِن طَلَّقتُمُ النِّساءَ ما لَم تَمَسُّوهُنَّ أَو تَفرِضُوا لَهُنَّ فَرِيضَةً وَ مَتِّعُوهُنَّ عَلَي المُوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلَي المُقتِرِ قَدَرُهُ مَتاعاً بِالمَعرُوفِ حَقًّا عَلَي المُحسِنِينَ (236) | |||
(بزه بر شما نيست اگر زنان را طلاق دهيد تا با آنها نزديكي نكردهايد يا مهر آنها را معين ننموده باشيد، پس آن زنان را متعه و بهره دهيد، بر توانگر باندازه وسع او، و بر تنگدست نيز باندازه وسع اوست، بهره دادني مطابق معروف حق و سزاوار و ثابت است اينکه بر نيكوكاران) لا جُناحَ عَلَيكُم إِن طَلَّقتُمُ النِّساءَ ما لَم تَمَسُّوهُنَّ اينکه آيه راجع بطلاق غير مدخوله و چنين زني عده ندارد و بمحض وقوع طلاق ميتواند بديگري تزويج كند، و مسّ كنايه از جماع و دخول است يعني باكي بر شما نيست اگر زنان را طلاق دهيد مادامي که با آنها مجامعت ننمودهايد. | |||
أَو تَفرِضُوا لَهُنَّ فَرِيضَةً فرض بمعني تقدير و تعيين است و فريضه بمعني آنچه مقدر و معين شده ميباشد أَو تَفرِضُوا مجزوم بعطف بر لم تمسوا و عطف بكلمه «او» براي اينست که توهم نشود رفع جناح مشروط باجتماع هر دو (يعني عدم مسّ و عدم فرض) است بلكه طلاق غير مدخوله در حال فرض مهر و عدم فرض مهر بلا مانع است كانّه ميفرمايد: لا جناح عليكم ان طلقتم النساء ما لم تمسوهن سواء فرضتم لهن فريضة او لم تفرضوا لهن فريضة ولي چون ميخواست حكم مهر زني را که قبل از دخول طلاق ميدهند و حال آنكه مهري هم براي او تعيين ننمودهاند بيان كند از اينجهت عدم مسّ و عدم فرض مهر را با هم ذكر نموده و حكم آن را بيان كرده است. | |||
فَمَتِّعُوهُنَّ تمتع بمعني اعطاء متعه يعني دادن چيزي که انسان از آن | |||
جلد 2 - صفحه 482 | |||
برخوردار و بهرهمند گردد و متاع و متعه عبارت از آن چيزي است که از آن برخوردار و بهرهمند ميشوند و در اينجا بمعني اعطاء بهره بزنان مطلقه غير مدخوله است که مهر آنان معين نشده که طلاق دهنده بايد باندازه وسع خود و شئون زن مطلقه بدهد لذا ميفرمايد: عَلَي المُوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلَي المُقتِرِ قَدَرُهُ يعني غني متمكن باندازه وسع و فقير و تنگدست بمقدار وسع و طاقتش تمتيع كند و از فقيه روايت شده که « | |||
انّ الغني يمتع بدار او خادم و الوسط بثوب و الفقير بدرهم او خاتم | |||
» و مَتاعاً بِالمَعرُوفِ متاعا يا مفعول است براي متعوهن و يا مصدر است براي تأكيد آن و تمتيع بمعروف يعني مطابق عرف و شئون طرفين که نه اسراف و زياده روي شود و نه بخل و حق بري گردد. | |||
حَقًّا عَلَي المُحسِنِينَ حقا يا صفت براي متاعا است و يا مصدر محذوف العامل است يعني متعه ثابت يا سزاوار است بر نيكوكاران، و يا اينکه تمتيع بر نيكوكاران ثابت و سزاوار گرديده است. | |||
و در اينكه تمتيع زن مطلقه غير مدخوله واجب است يا مستحبّ اختلاف است و اينکه جمله اخير ظاهر در استحباب است زيرا اينکه تمتيع را نوعي از احسان زوج نسبت بزن شمرده است. | |||
و نظير اينکه آيه، آيه شريفه در سوره احزاب است که ميفرمايد: | |||
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا نَكَحتُمُ المُؤمِناتِ ثُمَّ طَلَّقتُمُوهُنَّ مِن قَبلِ أَن تَمَسُّوهُنَّ فَما لَكُم عَلَيهِنَّ مِن عِدَّةٍ تَعتَدُّونَها فَمَتِّعُوهُنَّ وَ سَرِّحُوهُنَّ سَراحاً جَمِيلًا«1» و امّا زن مطلقه غير مدخوله که مهر او معين شده باشد بايد نصف آن را بدهد چنانچه در آيه بعد از اينکه آيه ذكر ميشود. | |||
---- | |||
1- سوره احزاب آيه 49 | |||
483 | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
(آیه 236)- باز در ادامه احکام طلاق در این آیه و آیه بعد احکام دیگری | |||
ج1، ص215 | |||
بیان شده است نخست میفرماید: «گناهی بر شما نیست اگر زنان را قبل از این که با آنها تماس پیدا کنید (و آمیزش جنسی انجام دهید) و تعیین مهر نمایید، طلاق دهید» (لا جُناحَ عَلَیْکُمْ إِنْ طَلَّقْتُمُ النِّساءَ ما لَمْ تَمَسُّوهُنَّ أَوْ تَفْرِضُوا لَهُنَّ فَرِیضَةً). | |||
البته این در صورتی است که مرد یا زن و مرد بعد از عقد ازدواج و پیش از عمل زناشویی، متوجه شوند که به جهاتی نمیتوانند با هم زندگی کنند، چه بهتر که در این موقع با طلاق از هم جدا شوند، زیرا در مراحل بعد کار مشکلتر میشود. | |||
سپس به بیان حکم دیگری در این رابطه میپردازد و میفرماید: «در چنین حالی باید آنها را (با هدیه مناسبی) بهرهمند سازید» (وَ مَتِّعُوهُنَّ). | |||
ولی در پرداخت این هدیه، قدرت و توانایی شوهر نیز باید در نظر گرفته شود، و لذا در دنباله آیه میگوید: «بر آن کسی که توانایی دارد به اندازه تواناییش، و بر آن کس که تنگدست است به اندازه خودش هدیه شایستهای لازم است، و این حقی است بر نیکوکاران» (عَلَی الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلَی الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ مَتاعاً بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَی الْمُحْسِنِینَ). | |||
توانگران باید به اندازه خود و تنگدستان نیز در خور تواناییشان این هدیه را بپردازند از آنجا که این هدیه اثر قابل ملاحظهای در جلوگیری از حس انتقامجویی و رهایی زن از عقدههایی که ممکن است، بر اثر گسستن پیوند زناشویی حاصل شود در آیه فوق آن را وابسته به روحیه نیکوکاری و احسان کرده و میگوید: «این عمل بر نیکوکاران لازم است» یعنی باید آمیخته با روح نیکوکاری و مسالمت باشد. | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||
نسخهٔ ۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۵۰
ترجمه
البقرة ٢٣٥ | آیه ٢٣٦ | البقرة ٢٣٧ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«مَا لَمْ تَمَسُّوهُنَّ»: اگر یا مادام که با آنان آمیزش جنسی انجام نداده باشید. واژه (مَا) میتواند شرطیّه باشد. یعنی: إِن لَّمْ تَمَسُّوهُنَّ. یا زمانیّه باشد. یعنی: مُدَّةَ لَمْ تَمَسُّوهُنَّ. «فَرِیضَةً»: صداق. مهریّه. «مَتِّعُوهُنَّ»: بدانان متاع دهید. متاع و مُتعه، به معنی هدیّهای است که شوهر بعد از طلاق به همسر مطلّقه خود میدهد. دادن آن به همسر مطلّقهای که با او نزدیکی زناشوئی نشده و مهریّهای برای وی قبلاً معیّن نگشته است واجب است، و دادن آن به زنان مطلّقه دیگر مستحبّ است. «مُوسِعِ»: دارا. ثروتمند. «مُقْتِر»: نادار. تنگدست. «قَدَر»: اندازه توان. «مَتَاعاً»: بهرهمند ساختن. اسم مصدر است و به جای تمتیع به کار رفته است و مفعول مطلق است. تقدیر آن چنین است: مَتِّعُوهُنَّ مَتَاعاً: «حَقّاً»: ثابت و پابرجا. (بِالْمَعْرُوفِ) صفت اوّل (مَتَاعاً) است، و (حَقّاً) صفت دوم آن است. یا این که (حَقّاً) مفعول مطلق بشمار است و تقدیر آن چنین است: حَقَّ ذلِکَ حَقّاً.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
وَ لِلْمُطَلَّقَاتِ مَتَاعٌ... (۵) يَا أَيُّهَا النَّبِيُ قُلْ... (۲) يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا... (۴) يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا... (۳)
تفسیر
- آيات ۲۴۲ - ۲۲۸ ، سوره بقره
- اشاره به حكمت تشريع عده براى زن مطلقه
- توضيحى مبسوط پيرامون واژه (قرء) و معناى آن
- معناى كلمه (بعل ) و توضيح مرجع ضمير كلمه بعولتهن در آيه ت (و بعولتهن احق بردهن ...)
- سزاوارتر بودن شوهران به مردان مطلقه نسبت به مردان ديگر در صلاق رجعى
- تكرار كلمه ((معروف )) در آيات طلاق نشانه اهتمام شارع مقدس نسبت به انجام اين عمل به وجه سالم است
- ((معروف )) از نظر اسلام و روش صحيح رعايت تساوى در قانوگذارى اسلام
- معناى كلمه ((تسريح )) و مراد از ((تسريح زن بر احسان )) در آيه شريفه
- مراد از نگهدارى زن به وجه معروف يا طلاق دادن به او وجه نيكو
- وجه اينكه (امساك ) و (تسريح ) در آيه شريفه هم به قيد معروف و هم به قيد احسان مقيد شده اند
- وضعيتى كه طلاق جايز شمرده شده و شوهر مى تواند مهريه را پس گرفته طلاق دهد
- اكتفا به عمل به ظواهر دين و غفلت از روح آن و تفرقه بين احكام فقهى و معارف اخلاقى ، ابطال مصالح شريعت است
- نوع سوم طلاق و حكم آن
- لطائف و ظرائف دقيقى كه در آيات طلاق به كار رفته است
- اشاره به حكمت نهى از امساك به قصد ضرر در آيه (فمن يفعل ذالك فقد ظلم نفسه ...)
- مقصود از نعمت در ((و اذكرو نعمة الله عليكم ))
- نهى آيه شريفه از دخالت اوليا در امر ازدواج مجدد همسرانى كه عده شان تمام شده و مى خواهند دوباره با همسر قبلى خود ازواج كنند
- علت اينكه رجوع زنان به شوهران خود ازكى و اءطهر خوانده شده است
- وجه اينكه در آيه شريفه به جاى كلمه ((والد))، ((مولودله )) آورده شده است
- فرزند ملحق به پدر است يا مادر؟! و آيه قرآن كداميك را معتبر مى داند
- معناى كلمه ارضاع و حكم بچه شيرخواره پس از طلاق والدين او
- پيام احكامى چند در خصوص بچه شير خوار و وظايف والدين او پس از طلاق
- عقائد قبل از اسلام در باره زن شوهر مرده
- معنى تعريض و بيان فرق آن با كنايه
- معناى اكنان و مراد آيه (و لا جناح عليكم فيما عرضتم ...)
- معناى (عزم ) و وجه اينكه در آيه شريفه عقده نكاح به عزم وابسته شده است
- معناى (موسع ) و (مقتر) و آيه شريفه ((و متعوهن على الموسع قدره ...))
- موردى از طلاق كه مرد بايد نصف مهر زن را به او بدهد
- تشويق مردم به احسان و فضل نسبت به يكديگر در روابط بين خود
- نماز از واجباتى است كه در هيچ حالتى ساقط نمى شود
- معناى كلمه (عقل ) و بيان كلماتى كه در قرآن كريم درباره انواع ادركات انسانى آمده است ))
- معانى كلمات زن ، حسبان ، شعور، ذكر و عرفان و معرفت
- معانى كلمات فهم ، فقه ، درايت ، فكر و راءى
- معانى كلمات زعم ، علم ، حفظ، حكمت ، خبرت و شهادت
- تشويق مردم به احسان و فضل نسبت به يكديگر در روابط بين خود درباره عقل و خردمندى انسان
- در قرآن ، مراد از تعقل ادراك تواءم با سلامت فطرت است ، نه تعقل تحت تاءثير غرائز و اميال نفسانى
- بحث روايتى (در ذيل آيات طلاق )
- حكمت تحريم رجوع بعد از طلاق سوم
- درباره وقوع سه طلاق با يك لفظ يا در يك مجلس از نظر خاصه و عامة
- رواياتى در مورد طلاق خلع و مبارات
- معناى خلع از زبان امام باقر (ع ) و بيان اولين خلعى كه در اسلام واقع شده است
- معناى ((عسيله )) و روايت معروف به آن كه در زمان پيامبر اكرم (ص ) واقع شده است
- عقل متعه در محلل شدن كافى نيست
- دو روايت در شاءن نزول آيه ((فلا تعضلوهن ان ينكحن ازواجهن ).
- رواياتى در باره شير دادن به فرزند و احكام آن
- آنچه در اسلام حكم سلبى و يا عدم صحت و عدم اعتبار بر آن بار شده است
- رواياتى راجع به عده زن مطلقه و شوهر مرده
- رواياتى در باره آيه ((و لا حناح عليكم ان ...)) و موردى كه بر پرداخت نصف مهر بر مرد واجب مى شود
- مراد از ((صلوة وسطى )) در ((حافظوا على الصلوات و الصلوة الوسطى ))
- اقوال مفسرين در تفسير صلاة وسطى مختلف است
- رواياتى در ارتباط با آيه ((فرجالا او ركبانا...)) و نماز خوف
- بحث علمى (پيرامون زن ، حقوق و شخصيت و موقعيت اجتماعى او از نظر اسلام و ديگر ملل مذاهب ).
- زندگى زن در ملت هاى عقب مانده
- زندگى زن در ملت هاى متمدن قبل از اسلام
- موقعيت زن در بين كلدانيان ، آشوريان ، روميان و يونانيان قديم
- وضع زن در عرب و محيط زندگى اعراب
- نتايجى كه از آنچه گفته شد به دست مى آيد
- تحولى كه اسلام در امر زن پديد آورد
- هويت زن در اسلام
- از نظر اسلام مرد و زن از نظر خلقت برابرند
- ملاك برترى از نظر اسلام تقوى و پرهيزگارى است
- نكوهش عرب جاهليت در قرآن به جهت بى اعتنايى به امر زنان
- وزن و موقعيت اجتماعى زن در اسلام
- دو خصلت ويژه در آفرينش زن
- احكام مختص و احكام مشترك زن و مرد در اسلام
- حيات اجتماعى سعادتمندانه ، حيات منطبق با خلقت و فطرت است
- فطرت در مورد وظائف و حقوق اجتماعى افراد و عدالت بين آنان چه اقتضائى دارد؟
- معناى تساوى در مورد حقوق زن و مرد
- عدم اجراى صحيح قانون به معناى نقص در قانونگذارى نيست
- آزادى زن در تمدن غربى
- بحث علمى ديگر (درباره زناشوئى و منشاء طبيعى و فطرى آن )
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«236» لا جُناحَ عَلَيْكُمْ إِنْ طَلَّقْتُمُ النِّساءَ ما لَمْ تَمَسُّوهُنَّ أَوْ تَفْرِضُوا لَهُنَّ فَرِيضَةً وَ مَتِّعُوهُنَّ عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ مَتاعاً بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُحْسِنِينَ
اگر زنان را قبل از آميزش جنسى و يا تعيين مهر طلاق دهيد، گناهى بر شما نيست، ولى آنها را (با هديهاى مناسب) بهرهمند سازيد. آن كس كه توانايى دارد، به اندازه توانش و آن كس كه تنگدست است به اندازهى وسعش، هديهاى شايسته (كه مناسب حالِ دهنده و گيرنده باشد.) اين كار براى نيكوكاران سزاوار است.
نکته ها
برخى گمان مىكردند، طلاق قبل از عمل زناشويى و يا قبل از تعيين مهريه، صحيح نيست. اين آيه ضمن اصلاح اين تفكّر، مورد هديه را نيز يادآورى مىكند.
پیام ها
1- حتّى طلاق دادن بايد در فضاى خيرخواهى و نيكى باشد. «إِنْ طَلَّقْتُمُ ... مَتِّعُوهُنَّ ... بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُحْسِنِينَ»
2- عفت كلام، يك ارزش است. به جاى تصريح به مسائل زناشويى، خداوند مىفرمايد: «ما لَمْ تَمَسُّوهُنَّ»
3- تعيين و پرداخت مهريه، بر مرد واجب است. «تَفْرِضُوا لَهُنَّ فَرِيضَةً»
4- تلخى طلاق را با هديهاى مناسب جبران نمائيد. هرچند آميزش جنسى صورت نگرفته است، ولى طلاق يك نوع فشار روحى براى زن محسوب مىشود كه با احسان و هديهاى شايسته بايد جبران شود. «مَتِّعُوهُنَّ»
5- عقد ازدواج، قداست و احترام دارد. با اينكه آميزشى صورت نگرفته است،
جلد 1 - صفحه 370
لكن اجراى صيغهى عقد، به زن حقّ مىدهد تا به هنگام جدايى هديهاى مناسب دريافت نمايد. «مَتِّعُوهُنَّ»
6- حفظ انصاف و عدالت از سوى مرد و زن، مورد نظر است. همانگونه كه سرشكستگى زن بايد با هديهاى مناسب جبران شود، مرد نيز نبايد به خاطر هديه، تحت فشار قرار گيرد و هر كس بايد به مقدار توانايىاش اقدام كند.
«عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ»
7- تكليف مرد در برابر خانواده، به قدر توان او مىباشد. «عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ»
8- احترام به شئون اجتماعى همسر، لازم است. كلمه «معروف» يعنى در هديه دادن بايد مسائل عرفى و اجتماعى را مراعات نمود. «مَتاعاً بِالْمَعْرُوفِ»
9- از افراط و تفريط در امور زندگى دورى كنيد. «بِالْمَعْرُوفِ»
10- هديه به همسر، از نشانههاى نيكوكاران است. «مَتاعاً بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُحْسِنِينَ»
11- هديهى جنسى، بهتر از پول نقد است. كلمه «متاع» به جاى درهم و دينار، نشانهى آن است كه هديه جنس باشد. «مَتاعاً بِالْمَعْرُوفِ»
12- هديهاى كه شوهر به همسر مىدهد، تحميلبار و باج و صدقه نپندارد، يك نوع حقّ زن بر مرد است. «حَقًّا عَلَى الْمُحْسِنِينَ»
13- اخلاق، پشتوانه احكام الهى است. «حَقًّا عَلَى الْمُحْسِنِينَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
لا جُناحَ عَلَيْكُمْ إِنْ طَلَّقْتُمُ النِّساءَ ما لَمْ تَمَسُّوهُنَّ أَوْ تَفْرِضُوا لَهُنَّ فَرِيضَةً وَ مَتِّعُوهُنَّ عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ مَتاعاً بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُحْسِنِينَ (236)
شأن نزول: عادت عرب اين بود كه طلاق بسيار مىدادند و رجوع مىكردند، حضرت نهى و فرمود: ما بال اقوام يلعبون بحدود اللّه: چه مىشود جماعتى را كه به احكام خدا بازى مىكنند، طلاق ندهيد زنان خود را مگر از جهت تهمتى و گمان بدى، بدرستى كه خدا دوست نمىدارد زنان و مردان كه مكرر زن و شوهرى را نو كنند، بتحقيق دشمنترين حلالها نزد خدا طلاق دادن است. اصحاب چون اين را شنيدند گمان كردند به هر
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 423
طلاقى ايشان را جرمى و گناهى خواهد بود؛ آيه شريفه نازل شد: «1» لا جُناحَ عَلَيْكُمْ: بأسى و گناهى نيست بر شما، إِنْ طَلَّقْتُمُ النِّساءَ: اگر طلاق دهيد زنان را، ما لَمْ تَمَسُّوهُنَ: مادامى كه مجامعت نكرده باشيد ايشان را، أَوْ تَفْرِضُوا لَهُنَّ فَرِيضَةً: يا فرض و تقدير نكرده باشد، يعنى نام نبردهايد در صيغه نكاح براى ايشان مهرى كه مفروض و مقرر است. مراد تسميه مهر است در حين عقد. اصح آنست كه كلمه (او) به معنى (الا) مىباشد، يعنى حرجى بر شما نيست اگر طلاق دهيد زنان غير مدخوله را سواى متعه لازم نيست مگر وقتى كه مفروضه باشد كه در اين صورت نصف مهر لازم است بر شما. وَ مَتِّعُوهُنَّ عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ: و بهره دهيد زنان غير مدخوله را كه مفوضه باشد از مال خود آن مقدار كه بهره ببرند، و اين بهره دادن واجب است بقدر حال، طلاق دهند بر شخص غنى به اندازه ثروت او. وَ عَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ: و بر مرد فقير به مقدار تمكن او.
مَتاعاً بِالْمَعْرُوفِ: متعه و بهره كه در شرع مستحسن و نيكو باشد. حَقًّا عَلَى الْمُحْسِنِينَ: واجب فرموده بهرهدادن را بر نيكوكاران، يا نيكوكنندگان به نفوس خود به جهت مسارعت به امتثال، يا احسان نمايندگان به مطلقات به بهره دادن؛ و تسميه ايشان به محسنين جهت مشارفه است تا موجب ترغيب و تحريص ايشان شود در احسان.
روايت شده مردى از انصار زنى خواست و در متن عقد نام مهر نبرد و قبل از دخول طلاق داد، آيه شريفه نازل شد، حضرت فرمود: بهرهاى بده او را اگرچه به قلنسوه «2» خود باشد.
ابن بابويه رضوان الله عليه روايت نموده كه: غنى بهره دهد به خانه يا خادم، و متوسط به جامه و فقير به درهمى يا انگشترى. «3»
«1» منهج الصادقين، جلد دوّم، صفحه 37.
«2» قلنسوه: نوعى كلاه دراز.
«3» من لا يحضره الفقيه، جلد سوّم، صفحه 327، حديث 4.
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 424
و نيز از صادقين عليهما السلام مروى است كه بر غنى واجب است دابه يا جامه عالى، يا ده دينار طلا، و بر متوسط پنج دينار يا لباس متوسط و بر فقير دينارى يا انگشترى. «1» بعد از آن حكم ديگر طلاق را بيان فرمايد:
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
لا جُناحَ عَلَيْكُمْ إِنْ طَلَّقْتُمُ النِّساءَ ما لَمْ تَمَسُّوهُنَّ أَوْ تَفْرِضُوا لَهُنَّ فَرِيضَةً وَ مَتِّعُوهُنَّ عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ مَتاعاً بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُحْسِنِينَ (236)
ترجمه
نيست گناهى بر شما اگر طلاق دهيد زنان را ماداميكه نزديكى نكرده باشيد با ايشان و مقرر ننموده باشيد براى آنها مهرى را و بهرهمند كنيد ايشانرا بر توانگر است باندازه خود و بر تنگ دست است باندازه خود بهرهمند نمودنى بخوبى كه حق است بر نيكوكاران.
تفسير
هرگاه مرد طلاق دهد زن خود را در صورتى كه نه دخول نموده باشد باو و نه مهرى معين كرده باشد براى آنزن معصيت كار نيست و مهر هم نبايد بدهد ولى اگر دخول كرده باشد و مهرى معين ننموده باشد بايد مهر المثل بدهد و اگر دخول نكرده باشد و مهر تعيين شده باشد بايد نصف مهر را بدهد لذا كلمه او در اين آيه يا بمعنى الا است يا بمعنى واو است و در صورت اول كه مفروض است در آيه شريفه بايد مرد بهره برساند از مال خود بزن بحسب حال خود از غنى و فقر و يسار و اعسار مانند درهم يا دينار يا دابه يا لباس يا انگشترى و امثال اينها و بنظر حقير اگر ضمنا ملاحظه حال و شئون زن را هم بنمايد بهتر است تا متاع بمعروف شود كه شرعا و عرفا پسنديده باشد به اين معنى كه ملاحظه شود از چنين مردى بچنين زنى چه شايسته است عطا شود آنرا عطا نمايد در كافى و عياشى از حضرت صادق (ع) روايت نموده است كه پرسيدند از مردى كه عيال خود را طلاق ميدهد بايد متعه بدهد فرمود بلى آيا دوست ندارد از محسنين باشد آيا نميخواهد از متقين باشد و در تهذيب از آنحضرت روايت شده است كه فرمود همانا متعه مطلقه واجب است و از حضرت باقر (ع) روايت نموده كه پرسيدند مرد ميخواهد زن خود را طلاق بدهد پيش از دخول فرمود بايد متعه بدهد پيش از طلاق و ذيل اين آيه را تلاوت فرمود و از حضرت كاظم (ع) عياشى نقل نموده كه پرسيدند از مطلقه كه چه قدر بايد متعه باو داده شود فرمود بقدر تمكن شوهرش و در كافى از حضرت صادق (ع) روايت نموده است كه بايد مناسب با شأن زن باشد و ملاحظه اقران او شود و اين مؤيد نظر حقير است و در فقيه روايت شده است كه غنى بايد خانه يا غلام بدهد و متوسط بايد
جلد 1 صفحه 299
لباس بدهد و فقير درهم يا انگشترى و روايت شده است كه اقل متعه روسرى و مانند آنست و در بعضى روايات تصريح شده كه بهر اندازه كه وسع مرد باشد و شايسته و لايق بود احسان نمايد چون در چنين موقعى زن سرشكسته ميشود و با هم و غم زيادى بخانه بر- ميگردد و مورد شماتت دشمنان خواهد شد خداوند كريم است و حيا ميفرمايد و اهل حيا را دوست دارد همانا گرامىترين شما كسانى هستند كه اكرامشان نسبت بزنانشان زيادتر است و بعضى تماسوهن بضم تا و الف در اين آيه و آيه بعد از اين قرائت نمودهاند و قدره بسكون دال هم قرائت شده است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
لا جُناحَ عَلَيكُم إِن طَلَّقتُمُ النِّساءَ ما لَم تَمَسُّوهُنَّ أَو تَفرِضُوا لَهُنَّ فَرِيضَةً وَ مَتِّعُوهُنَّ عَلَي المُوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلَي المُقتِرِ قَدَرُهُ مَتاعاً بِالمَعرُوفِ حَقًّا عَلَي المُحسِنِينَ (236)
(بزه بر شما نيست اگر زنان را طلاق دهيد تا با آنها نزديكي نكردهايد يا مهر آنها را معين ننموده باشيد، پس آن زنان را متعه و بهره دهيد، بر توانگر باندازه وسع او، و بر تنگدست نيز باندازه وسع اوست، بهره دادني مطابق معروف حق و سزاوار و ثابت است اينکه بر نيكوكاران) لا جُناحَ عَلَيكُم إِن طَلَّقتُمُ النِّساءَ ما لَم تَمَسُّوهُنَّ اينکه آيه راجع بطلاق غير مدخوله و چنين زني عده ندارد و بمحض وقوع طلاق ميتواند بديگري تزويج كند، و مسّ كنايه از جماع و دخول است يعني باكي بر شما نيست اگر زنان را طلاق دهيد مادامي که با آنها مجامعت ننمودهايد.
أَو تَفرِضُوا لَهُنَّ فَرِيضَةً فرض بمعني تقدير و تعيين است و فريضه بمعني آنچه مقدر و معين شده ميباشد أَو تَفرِضُوا مجزوم بعطف بر لم تمسوا و عطف بكلمه «او» براي اينست که توهم نشود رفع جناح مشروط باجتماع هر دو (يعني عدم مسّ و عدم فرض) است بلكه طلاق غير مدخوله در حال فرض مهر و عدم فرض مهر بلا مانع است كانّه ميفرمايد: لا جناح عليكم ان طلقتم النساء ما لم تمسوهن سواء فرضتم لهن فريضة او لم تفرضوا لهن فريضة ولي چون ميخواست حكم مهر زني را که قبل از دخول طلاق ميدهند و حال آنكه مهري هم براي او تعيين ننمودهاند بيان كند از اينجهت عدم مسّ و عدم فرض مهر را با هم ذكر نموده و حكم آن را بيان كرده است.
فَمَتِّعُوهُنَّ تمتع بمعني اعطاء متعه يعني دادن چيزي که انسان از آن
جلد 2 - صفحه 482
برخوردار و بهرهمند گردد و متاع و متعه عبارت از آن چيزي است که از آن برخوردار و بهرهمند ميشوند و در اينجا بمعني اعطاء بهره بزنان مطلقه غير مدخوله است که مهر آنان معين نشده که طلاق دهنده بايد باندازه وسع خود و شئون زن مطلقه بدهد لذا ميفرمايد: عَلَي المُوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلَي المُقتِرِ قَدَرُهُ يعني غني متمكن باندازه وسع و فقير و تنگدست بمقدار وسع و طاقتش تمتيع كند و از فقيه روايت شده که «
انّ الغني يمتع بدار او خادم و الوسط بثوب و الفقير بدرهم او خاتم
» و مَتاعاً بِالمَعرُوفِ متاعا يا مفعول است براي متعوهن و يا مصدر است براي تأكيد آن و تمتيع بمعروف يعني مطابق عرف و شئون طرفين که نه اسراف و زياده روي شود و نه بخل و حق بري گردد.
حَقًّا عَلَي المُحسِنِينَ حقا يا صفت براي متاعا است و يا مصدر محذوف العامل است يعني متعه ثابت يا سزاوار است بر نيكوكاران، و يا اينکه تمتيع بر نيكوكاران ثابت و سزاوار گرديده است.
و در اينكه تمتيع زن مطلقه غير مدخوله واجب است يا مستحبّ اختلاف است و اينکه جمله اخير ظاهر در استحباب است زيرا اينکه تمتيع را نوعي از احسان زوج نسبت بزن شمرده است.
و نظير اينکه آيه، آيه شريفه در سوره احزاب است که ميفرمايد:
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا نَكَحتُمُ المُؤمِناتِ ثُمَّ طَلَّقتُمُوهُنَّ مِن قَبلِ أَن تَمَسُّوهُنَّ فَما لَكُم عَلَيهِنَّ مِن عِدَّةٍ تَعتَدُّونَها فَمَتِّعُوهُنَّ وَ سَرِّحُوهُنَّ سَراحاً جَمِيلًا«1» و امّا زن مطلقه غير مدخوله که مهر او معين شده باشد بايد نصف آن را بدهد چنانچه در آيه بعد از اينکه آيه ذكر ميشود.
1- سوره احزاب آيه 49
483
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 236)- باز در ادامه احکام طلاق در این آیه و آیه بعد احکام دیگری
ج1، ص215
بیان شده است نخست میفرماید: «گناهی بر شما نیست اگر زنان را قبل از این که با آنها تماس پیدا کنید (و آمیزش جنسی انجام دهید) و تعیین مهر نمایید، طلاق دهید» (لا جُناحَ عَلَیْکُمْ إِنْ طَلَّقْتُمُ النِّساءَ ما لَمْ تَمَسُّوهُنَّ أَوْ تَفْرِضُوا لَهُنَّ فَرِیضَةً).
البته این در صورتی است که مرد یا زن و مرد بعد از عقد ازدواج و پیش از عمل زناشویی، متوجه شوند که به جهاتی نمیتوانند با هم زندگی کنند، چه بهتر که در این موقع با طلاق از هم جدا شوند، زیرا در مراحل بعد کار مشکلتر میشود.
سپس به بیان حکم دیگری در این رابطه میپردازد و میفرماید: «در چنین حالی باید آنها را (با هدیه مناسبی) بهرهمند سازید» (وَ مَتِّعُوهُنَّ).
ولی در پرداخت این هدیه، قدرت و توانایی شوهر نیز باید در نظر گرفته شود، و لذا در دنباله آیه میگوید: «بر آن کسی که توانایی دارد به اندازه تواناییش، و بر آن کس که تنگدست است به اندازه خودش هدیه شایستهای لازم است، و این حقی است بر نیکوکاران» (عَلَی الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلَی الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ مَتاعاً بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَی الْمُحْسِنِینَ).
توانگران باید به اندازه خود و تنگدستان نیز در خور تواناییشان این هدیه را بپردازند از آنجا که این هدیه اثر قابل ملاحظهای در جلوگیری از حس انتقامجویی و رهایی زن از عقدههایی که ممکن است، بر اثر گسستن پیوند زناشویی حاصل شود در آیه فوق آن را وابسته به روحیه نیکوکاری و احسان کرده و میگوید: «این عمل بر نیکوکاران لازم است» یعنی باید آمیخته با روح نیکوکاری و مسالمت باشد.
نکات آیه
۱ - جواز طلاق زنان، قبل از آمیزش جنسى (لا جناح علیکم ان طلّقتم النّساء ما لم تمسّوهنّ) کلمه «مسّ» در آیه شریفه، کنایه از عمل زناشویى است. افزون بر این، مراد از آیه، رفع توهّم عدم جواز طلاق زنانى است که با آنان آمیزش نشده است.
۲ - جواز طلاق زنان، در صورت قرار ندادن مهریّه (لا جناح علیکم ان طلّقتم النّساء ما لم تمسّوهنّ او تفرضوا لهنّ فریضة) مراد از فرض «فریضة» تعیین مهر است و جمله «او تفرضوا ... » عطف است بر جمله «ما لم تمسّوهنّ»; یعنى طلاق زنانى که براى آنان مهریّه تعیین نشده، بى اشکال است.
۳ - جواز و صحّت عقد دائم، مشروط به قرار و تعیین مَهریّه نیست. (لا جناح علیکم ان طلّقتم النّساء ما لم تمسّوهنّ او تفرضوا لهنّ فریضة) جواز طلاق در صورت عدم تعیین مهریّه، حکایت از صحّت عقد بدون تعیین مهر دارد. و نیز دلیل بر این است که مراد از آن عقد، عقد دائم است; چون طلاق در عقد موقّت فرض ندارد.
۴ - پرداخت مهریه زنانى که قبل از آمیزش جنسى و تعیین مهر، طلاق داده شوند، واجب نیست.* (لا جناح علیکم ... و متعوهنّ) برداشت فوق بر این مبناست که «لا جناح» به معناى نفى هر گونه وظیفه باشد و «او» به معناى واو جمع.
۵ - رعایت عفّت کلام، از آداب بیان احکام (ما لم تمسّوهنّ) با توجّه به اینکه از آمیزش جنسى به «مسّ» (تماس گرفتن) تعبیر کرده است.
۶ - لزوم پرداخت متاعى مناسب و پسندیده از سوى شوهران، به زنان مُطلّقه اى که براى آنان مهریّه تعیین نشده است. (و متّعوهنّ ... متاعاً بالمعروف) ظاهر این است که ضمیر در «متّعوهنّ»، به طایفه دوّم از زنان مُطلّقه برگردد; یعنى زنانى که مهر براى آنان تعیین نشده است.
۷ - لزوم پرداخت متاعى مناسب و پسندیده از سوى شوهران، به زنانى که قبل از آمیزش با آنان، طلاق داده شوند. (ان طلّقتم النساء ... و متّعوهنّ ... بالمعروف) بنابراین احتمال که ضمیر در «متّعوهنّ»، علاوه بر اینکه به طایفه دوّم ارجاع شود، شامل طایفه اوّل (یعنى زنانى که با آنان آمیزش نشده) نیز شود.
۸ - مقدار متاع و کالاى مناسب و پسندیده براى پرداخت به زن مُطلّقه، باید متناسب با توان مالى شوهر باشد. (و متّعوهنّ على الموسع قدرُهُ و على المقتر قدرهُ متاعاً بالمعروف)
۹ - تکالیف الهى بر بندگان، در محدوده امکانات و تواناییهاى آنان* (على الموسع قدره و على المقتر قدره)
۱۰ - لزوم تناسب کالاى پرداختى به زنان مُطلّقه، با شؤونات اجتماعى زن و مرد (متّعوهنّ ... متاعاً بالمعروف) در آیه مزبور توصیه شده که «متاع»، پسندیده باشد; و متاع آنگاه پسندیده است که نه خارج از شؤونات اجتماعى شوهر و نه خارج از شؤونات اجتماعى همسر باشد.
۱۱ - عُرف، مرجع تشخیص برخى از موضوعات احکام الهى (متّعوهنّ ... متاعاً بالمعروف)
۱۲ - لزوم رعایت شؤونات و ارزش افراد در جامعه اسلامى (متّعوهنّ ... بالمعروف)
۱۳ - ضرورت پرهیز از افراط (اسراف) و تفریط، در کالاى پرداختى به زنان مطلّقه* (متّعوهنّ ... بالمعروف) افراط و تفریط، خارج از حدّ متعارف است ; لذا کلمه «بالمعروف» آن دو را نفى مى کند.
۱۴ - پرداخت کالاى مناسب به زنان مُطلّقه، حقّى ثابت بر عهده نیکوکاران (حقّاً على المحسنین)
۱۵ - پرداخت کالاى مناسب به زنان مطلّقه، نشانه احسان و نیکوکارى مرد (حقّاً على المحسنین)
۱۶ - نیکوکاران (محسنین)، موظّف به رعایت حقوق دیگران (متّعوهنّ ... حقاً على المحسنین)
۱۷ - تحریک احساسات خیرخواهانه، از روشهاى قرآن، جهت ایجاد انگیزه براى انجام وظایف (متّعوهنّ ... حقّاً على المحسنین) معمولاً جمله هایى نظیر «نیکوکاران چنین و چنان مى کنند» که حکم، مستند به نیکوکاران و امثال آنان شده، براى تحریک حِسّ خیرخواهى و نیکوکارى است که خداوند، از این روش استفاده کرده است.
۱۸ - نظام اخلاقى، پایگاه و پشتوانه براى عمل به نظام حقوقى، در اسلام (حقّاً على المحسنین) با توجّه به اینکه خداوند، احسان - که از مقوله اخلاق است - را زمینه پذیرش احکام حقوقى و عمل به آنها قرار داده است.
موضوعات مرتبط
- احسان: اعتدال در احسان ۱۳ ; علایم احسان ۱۵
- احکام: ۱، ۲، ۳، ۴، ۶، ۷، ۸، ۱۰، ۱۳
- اخلاق: اخلاق و حقوق ۱۸
- ازدواج: احکام ازدواج ۳
- افراط و تفریط: ۱۳
- انگیزش: آثار انگیزش ۱۷
- تربیت: روش تربیت ۱۷
- تکلیف: زمینه عمل به تکلیف ۱۷ ; شرایط تکلیف ۹ ; قدرت در تکلیف ۸، ۹
- جامعه: جامعه اسلامى ۱۲
- خیرخواهى: ۱۷
- زن: حقوق زن ۶، ۷، ۱۴، ۱۵
- سخن: آداب سخن ۵ ; عفّت در سخن ۵
- شؤون اجتماعى: ۱۰، ۱۲
- شخصیّت: حفظ شخصیّت ۱۲
- طلاق: احکام طلاق ۱، ۲، ۴، ۶، ۷، ۸، ۱۰
- محسنان: مسؤولیّت محسنان ۱۴، ۱۶
- مردم: حقوق مردم ۱۶
- مُطلّقه: متعه به مُطلّقه ۶، ۷، ۸، ۱۳، ۱۴، ۱۵
- ملاکهاى عرفى: ۶، ۷، ۱۰، ۱۱
- موضوع شناسى: منابع موضوع شناسى ۱۱
- مهریّه: احکام مهریّه ۲، ۴، ۶، ۷، ۸، ۱۰، ۱۳
- نظام اخلاقى: ۱۸
- نظام حقوقى: ۱۸