ریشه هل: تفاوت میان نسخهها
(افزودن نمودار دفعات) |
(Added root proximity by QBot) |
||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
=== قاموس قرآن === | === قاموس قرآن === | ||
حرف استفهام است مثل [توبه:127]. بيشتر وقوع آن در قرآن مجيد براى تقرير است. خواه براى تنبيه باشد يا نفى يا تكبيت چنانكه راغب گفته است. مثلا در آيات زير تنبيه بر نفى است. [مريم:98]. آيا كسى از آنها را مىيابى؟ يعنى نمىيابى [مريم:65]. [ملك:3]. در اين آيات تقرير براى نفى است. *** در بسيارى از آيات بعد از حرف هل لفظ «اِلّا» آمده است مثل [رحمن:60]. اعراف:53]. [انعام:158]. در اين آيات ظاهرا مراد از «هل» نفى است گويى در مقام «ماء» نافيه است چنانكه در بعضى از آيات به جاى هل «ما» آمده است مثل [يس:49]. [ص:14]. على هذا هل در اينگونه موارد براى تقرير نفى است. ابن هشام در مغنى گويد: معناى نهم هل آن است كه از آن نفى اراده مىشود لذا در آيه «هَلْ جَزاءُ الْاِحْسانِ الّا الْاِحْسانُ» حرف «الا» به خبر وارد شده است در اقرب الموارد اين معنى را نقل و تصديق كرده است در مجمع آن را در آيه فوق «ليس» و در جلالين «ما» معنى نموده و در آيه «هَلْ يَنْظُرُونَ اِلّا أَنْ تَأَتِيَهُمُ الْمَلائِكَةُ» مجمع و بيضاوى و جلالين آن را «مايَنْظِرُون َ» گفتهاند. *** [انسان:1]. ابن هشام در مغنى گويد: معناى دهم هل آن است كه به معنى «قد» آيد عدهاى از قبيل ابن عباس، كسائى و فراء آنرا در آيه «قد» معنى كردهاند... زمخشرى مبالغه كرده و گفته هل پيوسته به معنى «قد» است و استفهام از همزه مقدر با «قد» فهميده مىشود و تقدير «هَلْأَتى» «أَهَلْ أَتى» است (تمام شد). طبرسى ،زمخشرى، بيضاوى، جلالين و غيرهم آن را در آيه فوق به معنى «قد» گفتهاند. | حرف استفهام است مثل [توبه:127]. بيشتر وقوع آن در قرآن مجيد براى تقرير است. خواه براى تنبيه باشد يا نفى يا تكبيت چنانكه راغب گفته است. مثلا در آيات زير تنبيه بر نفى است. [مريم:98]. آيا كسى از آنها را مىيابى؟ يعنى نمىيابى [مريم:65]. [ملك:3]. در اين آيات تقرير براى نفى است. *** در بسيارى از آيات بعد از حرف هل لفظ «اِلّا» آمده است مثل [رحمن:60]. اعراف:53]. [انعام:158]. در اين آيات ظاهرا مراد از «هل» نفى است گويى در مقام «ماء» نافيه است چنانكه در بعضى از آيات به جاى هل «ما» آمده است مثل [يس:49]. [ص:14]. على هذا هل در اينگونه موارد براى تقرير نفى است. ابن هشام در مغنى گويد: معناى نهم هل آن است كه از آن نفى اراده مىشود لذا در آيه «هَلْ جَزاءُ الْاِحْسانِ الّا الْاِحْسانُ» حرف «الا» به خبر وارد شده است در اقرب الموارد اين معنى را نقل و تصديق كرده است در مجمع آن را در آيه فوق «ليس» و در جلالين «ما» معنى نموده و در آيه «هَلْ يَنْظُرُونَ اِلّا أَنْ تَأَتِيَهُمُ الْمَلائِكَةُ» مجمع و بيضاوى و جلالين آن را «مايَنْظِرُون َ» گفتهاند. *** [انسان:1]. ابن هشام در مغنى گويد: معناى دهم هل آن است كه به معنى «قد» آيد عدهاى از قبيل ابن عباس، كسائى و فراء آنرا در آيه «قد» معنى كردهاند... زمخشرى مبالغه كرده و گفته هل پيوسته به معنى «قد» است و استفهام از همزه مقدر با «قد» فهميده مىشود و تقدير «هَلْأَتى» «أَهَلْ أَتى» است (تمام شد). طبرسى ،زمخشرى، بيضاوى، جلالين و غيرهم آن را در آيه فوق به معنى «قد» گفتهاند. | ||
===ریشههای [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]=== | |||
<qcloud htmlpre='ریشه_'> | |||
ف:100, ل:93, من:92, قول:73, کم:70, ه:54, الا:53, هم:49, ب:44, ما:43, ان:39, نا:39, على:38, ک:37, اله:35, اتى:35, نظر:33, کون:31, وله:31, الله:30, ذکر:30, سوى:28, فى:27, الذين:26, انتم:26, علم:26, انن:26, لا:25, الى:25, جزى:25, امن:25, رئى:23, عذب:22, کفر:22, قوم:21, بصر:20, ربب:20, ظلم:20, دلل:20, اذ:20, ى:19, مثل:19, او:18, يوم:18, نبء:18, عمل:18, ثم:18, هو:18, قد:18, ا:18, حدث:18, رسل:17, تبع:17, شرک:17, کذب:17, رحم:17, فعل:17, حقق:17, ايى:17, قبل:17, عن:16, هلک:16, ضرر:16, حسن:16, سمع:16, نزل:16, قرء:16, جعل:16, عمى:16, وحد:16, ذلک:16, رود:16, سلم:16, يا:16, نور:15, انس:15, اهل:15, هل:15, ها:15, موسى:15, عبد:15, هدى:15, ملک:15, حمد:15, ام:15, طوع:14, رجل:14, حکم:14, قرآن:14, نذر:14, اذا:14, اول:14, فسق:14, جهنم:14, سوع:14, امر:14, کتب:14, خرج:14, شفع:14, جهر:14, خلق:14, عسى:14, هن:14, بين:14, بغت:14, خلد:14, سبل:14, فرعون:14, جنن:14, ملء:14, وجه:14, سمو:14, غنى:13, يسر:13, زيد:13, خير:13, غير:13, ن:13, احد:13, طلع:13, رجع:13, عزز:13, جىء:13, بعض:13, وسم:13, سرر:13, وجد:13, بئس:13, شىء:13, ولى:13, وقى:13, بلغ:13, نصر:13, حيى:13, وعد:13, زلف:13, ذوق:13, نفس:13, کيف:12, بشر:12, ثوب:12, سوء:12, ثمود:12, ائى:12, نجو:12, نفع:12, عند:12, ارض:12, نحن:12, فسد:12, الم:12, شطن:12, ذا:12, بل:12, خطب:12, نطق:12, سهر:12, ربص:12, کثر:12, اخر:12, سرى:12, اخو:12, صدف:12, سنن:12, کشف:12, فصل:12, عکف:12, حسس:12, قرن:12, نقم:12, ارک:12, مريم:12, ذهب:12, آدم:12, خوى:12, کلل:12, ذلکم:12, کما:12, کفل:12, افک:12, الو:12, صدق:12, بلد:12, بنو:12, نهى:12, وتر:12, ضحک:12, دين:12, قتل:12, شعر:12, الک:12, ردد:12, جمع:12, لعل:12, نخل:12, سحر:12, حفظ:12, دخل:12, نن:12, حيص:12, صلو:12, لم:12, شکر:12, مسک:12, جهل:12, سور:12, طغى:12, ليل:12, وکل:12, سليمان:12, سجد:11, طغو:11, شيع:11, فطر:11, عاد:11, نقب:11, کيد:11, نهر:11, عجز:11, مجد:11, لما:11, ذنب:11, قسم:11, عشر:11, عنق:11, هذا:11, سبح:11, عيسى:11, صمم:11, عود:11, حبط:11, ظنن:11, قلب:11, قطع:11, نعم:11, لئک:11, شجر:11, فوت:11, زجر:11, خصم:11, شرر:11, صبر:11, حين:11, خسر:11, ضيف:11, عرش:11, موت:11, وحى:11, ذى:11, روح:11, رزق:11, صرط:11, دعو:11, عقل:11, جند:11, لوط:11, تجر:11, غشو:11, اوى:11, دون:11, شکس:11, بدء:11, صرف:11, عتد:11, نصب:11, بطش:11, رجو:11, ماجوج:11, نفق:11, يوسف:11, بعد:11, منع:11, ندو:11, کبکب:11, غشى:11, کبب:11, رضع:11, حواريون:11, حتى:11, وقت:11, عصف:11, ظلل:11, بيت:11, ذو:11, مشى:11, اخذ:11, بقى:11, شدد:11, هى:11, ابراهيم:11, زکو:11, کان:11, غلل:11, لقى:11, فرق:11, دهر:11, ندى:11, اذن:11, حجر:11, ترک:11, کرر:11, خلو:11, کسب:11, کره:11, دنو:11, لدن:11, ضلل:11, حسب:11, عرف:11, عرض:11, کرم:11, عظم:11, جرى:11, صنم:11, قلل:11, لن:11, ياجوج:11, لدد:11, عدل:11, غيظ:11, کبر:11, بعث:10, لهو:10, سدر:10, وسوس:10, قرى:10, يمن:10, لعب:10, کيل:10, فکر:10, حصن:10, عجل:10, ويل:10, ضرب:10, مکر:10, لبث:10, سعى:10, زبر:10, ثنى:10, لو:10, حرب:10, حذر:10, عين:10, زين:10, ترب:10, اين:10, قرنين:10, مزق:10, حرم:10, ميد:10, بلو:10, هما:10, حيق:10, سبب:10 | |||
</qcloud> | |||
== کلمات مشتق شده در قرآن == | == کلمات مشتق شده در قرآن == |
نسخهٔ ۱۱ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۰۰
تکرار در قرآن: ۹۳(بار)
قاموس قرآن
حرف استفهام است مثل [توبه:127]. بيشتر وقوع آن در قرآن مجيد براى تقرير است. خواه براى تنبيه باشد يا نفى يا تكبيت چنانكه راغب گفته است. مثلا در آيات زير تنبيه بر نفى است. [مريم:98]. آيا كسى از آنها را مىيابى؟ يعنى نمىيابى [مريم:65]. [ملك:3]. در اين آيات تقرير براى نفى است. *** در بسيارى از آيات بعد از حرف هل لفظ «اِلّا» آمده است مثل [رحمن:60]. اعراف:53]. [انعام:158]. در اين آيات ظاهرا مراد از «هل» نفى است گويى در مقام «ماء» نافيه است چنانكه در بعضى از آيات به جاى هل «ما» آمده است مثل [يس:49]. [ص:14]. على هذا هل در اينگونه موارد براى تقرير نفى است. ابن هشام در مغنى گويد: معناى نهم هل آن است كه از آن نفى اراده مىشود لذا در آيه «هَلْ جَزاءُ الْاِحْسانِ الّا الْاِحْسانُ» حرف «الا» به خبر وارد شده است در اقرب الموارد اين معنى را نقل و تصديق كرده است در مجمع آن را در آيه فوق «ليس» و در جلالين «ما» معنى نموده و در آيه «هَلْ يَنْظُرُونَ اِلّا أَنْ تَأَتِيَهُمُ الْمَلائِكَةُ» مجمع و بيضاوى و جلالين آن را «مايَنْظِرُون َ» گفتهاند. *** [انسان:1]. ابن هشام در مغنى گويد: معناى دهم هل آن است كه به معنى «قد» آيد عدهاى از قبيل ابن عباس، كسائى و فراء آنرا در آيه «قد» معنى كردهاند... زمخشرى مبالغه كرده و گفته هل پيوسته به معنى «قد» است و استفهام از همزه مقدر با «قد» فهميده مىشود و تقدير «هَلْأَتى» «أَهَلْ أَتى» است (تمام شد). طبرسى ،زمخشرى، بيضاوى، جلالين و غيرهم آن را در آيه فوق به معنى «قد» گفتهاند.
ریشههای نزدیک مکانی
کلمات مشتق شده در قرآن
کلمه | تعداد تکرار در قرآن |
---|---|
هَلْ | ۶۹ |
فَهَلْ | ۲۳ |
هَلِ | ۱ |