ریشه فيض: تفاوت میان نسخهها
(افزودن نمودار دفعات) |
(Added root proximity by QBot) |
||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
=== قاموس قرآن === | === قاموس قرآن === | ||
پرشدن. جارى شدن فيومى در مصباح گويد:«فاضَ السَّيْلُ فَيْضاً» يعنى سيل زياد و جارى شد «فاضَالِاناءُ فَيْضاً» ظرف از آب پر شد. «اَفاضَهُ صاحِبُهُ» صاحبش ظرف را پر كرد. «اَفاضُوا مِنْ مِنى اِلى مَكَةٍ» از منى به مكه برگشتند. [مائده:83]. مىبينى كه در اثر شناختن حق چشمشان پر از اشك شد. در مجمع فرمود: فيض العين پر شدن آن از اشك است چنانكه فيض النهر پر شدن آن از آب است. [بقره:198]. افاضه از عرفات به مشعر همان كوچ و برگشتن است به مشعر. علت تعبير به افاضه ظاهراً براى كثرت است يعنى كوچ با كثرت به سيلان آب از كثرت، تشبيه شده لذا در مجمع آن را «دفع شديد از عرفات به مزدلفه بااجتماع و كثرت» گفته است. [بقره:199]. نقل است: قريش و هم پيمانهايشان در مشعر وقوف كرده و به عرفات نمىآمدند و مىگفتند: ما اهل حرم هستيم از حرم جدا نمىشويم خداوند دستور داد از مردم جدا نشوند و مانند همه به عرفات رفته و از آنجه به مشعر بكوچند. [احقاف:8]. خدا داناتر است با آنچه در آن وارد مىشويد او در گواهى ميان من و شما و كافى است. در مجمع گفته افاضه داخل شدن به عمل است بروجه سرازير شدن. على هذا معنى جريان در آن ملحوظ است. [اعراف:50]. افاضه در آيه به معنى ريختن و جارى كردن است پس افاضه لازم و متعدى هر دو آمده است. يعنى اهل آتش با اهل بهشت گويند از آب بر ما بريزيد... | پرشدن. جارى شدن فيومى در مصباح گويد:«فاضَ السَّيْلُ فَيْضاً» يعنى سيل زياد و جارى شد «فاضَالِاناءُ فَيْضاً» ظرف از آب پر شد. «اَفاضَهُ صاحِبُهُ» صاحبش ظرف را پر كرد. «اَفاضُوا مِنْ مِنى اِلى مَكَةٍ» از منى به مكه برگشتند. [مائده:83]. مىبينى كه در اثر شناختن حق چشمشان پر از اشك شد. در مجمع فرمود: فيض العين پر شدن آن از اشك است چنانكه فيض النهر پر شدن آن از آب است. [بقره:198]. افاضه از عرفات به مشعر همان كوچ و برگشتن است به مشعر. علت تعبير به افاضه ظاهراً براى كثرت است يعنى كوچ با كثرت به سيلان آب از كثرت، تشبيه شده لذا در مجمع آن را «دفع شديد از عرفات به مزدلفه بااجتماع و كثرت» گفته است. [بقره:199]. نقل است: قريش و هم پيمانهايشان در مشعر وقوف كرده و به عرفات نمىآمدند و مىگفتند: ما اهل حرم هستيم از حرم جدا نمىشويم خداوند دستور داد از مردم جدا نشوند و مانند همه به عرفات رفته و از آنجه به مشعر بكوچند. [احقاف:8]. خدا داناتر است با آنچه در آن وارد مىشويد او در گواهى ميان من و شما و كافى است. در مجمع گفته افاضه داخل شدن به عمل است بروجه سرازير شدن. على هذا معنى جريان در آن ملحوظ است. [اعراف:50]. افاضه در آيه به معنى ريختن و جارى كردن است پس افاضه لازم و متعدى هر دو آمده است. يعنى اهل آتش با اهل بهشت گويند از آب بر ما بريزيد... | ||
===ریشههای [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]=== | |||
<qcloud htmlpre='ریشه_'> | |||
من:100, ه:58, ما:53, فى:46, کم:33, الله:29, على:29, هم:27, حيث:26, اله:26, ان:26, ب:26, ل:26, دمع:25, عين:25, انس:24, ضلل:24, اذ:24, ثم:24, ف:23, وله:23, فيض:23, عرف:22, غفر:22, صحب:21, شهد:21, ربب:20, حزن:19, اذا:18, جنن:17, نا:17, کون:17, ولى:16, عذب:16, علم:16, مسس:16, کفى:16, عرفات:16, رئى:16, موه:15, ذکر:15, هو:15, رسل:15, عزب:15, عظم:15, نور:15, لقى:14, عن:14, وجد:14, لا:14, او:14, الى:14, انن:14, شىء:14, قبل:14, فضل:13, ندى:13, الا:13, نزل:13, عمل:13, بين:13, اخر:13, دنو:12, ندو:12, حقق:12, حمل:12, ک:12, بغى:12, ى:11, قول:11, سمع:11, رزق:11, نفق:11, جنح:10, عند:10, ثقل:10 | |||
</qcloud> | |||
== کلمات مشتق شده در قرآن == | == کلمات مشتق شده در قرآن == |
نسخهٔ ۱۱ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۰۰
تکرار در قرآن: ۹(بار)
قاموس قرآن
پرشدن. جارى شدن فيومى در مصباح گويد:«فاضَ السَّيْلُ فَيْضاً» يعنى سيل زياد و جارى شد «فاضَالِاناءُ فَيْضاً» ظرف از آب پر شد. «اَفاضَهُ صاحِبُهُ» صاحبش ظرف را پر كرد. «اَفاضُوا مِنْ مِنى اِلى مَكَةٍ» از منى به مكه برگشتند. [مائده:83]. مىبينى كه در اثر شناختن حق چشمشان پر از اشك شد. در مجمع فرمود: فيض العين پر شدن آن از اشك است چنانكه فيض النهر پر شدن آن از آب است. [بقره:198]. افاضه از عرفات به مشعر همان كوچ و برگشتن است به مشعر. علت تعبير به افاضه ظاهراً براى كثرت است يعنى كوچ با كثرت به سيلان آب از كثرت، تشبيه شده لذا در مجمع آن را «دفع شديد از عرفات به مزدلفه بااجتماع و كثرت» گفته است. [بقره:199]. نقل است: قريش و هم پيمانهايشان در مشعر وقوف كرده و به عرفات نمىآمدند و مىگفتند: ما اهل حرم هستيم از حرم جدا نمىشويم خداوند دستور داد از مردم جدا نشوند و مانند همه به عرفات رفته و از آنجه به مشعر بكوچند. [احقاف:8]. خدا داناتر است با آنچه در آن وارد مىشويد او در گواهى ميان من و شما و كافى است. در مجمع گفته افاضه داخل شدن به عمل است بروجه سرازير شدن. على هذا معنى جريان در آن ملحوظ است. [اعراف:50]. افاضه در آيه به معنى ريختن و جارى كردن است پس افاضه لازم و متعدى هر دو آمده است. يعنى اهل آتش با اهل بهشت گويند از آب بر ما بريزيد...
ریشههای نزدیک مکانی
کلمات مشتق شده در قرآن
کلمه | تعداد تکرار در قرآن |
---|---|
أَفَضْتُمْ | ۲ |
أَفِيضُوا | ۲ |
أَفَاضَ | ۱ |
تَفِيضُ | ۲ |
تُفِيضُونَ | ۲ |