گمنام

تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۱۰: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵: خط ۵:


<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۱۱۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۱۱۷ </center>
روايتى در معناى : (( اسراف (( و (( اقتار(( چند روايت در بيان مراد از فواحش ظاهر وباطن .
و در كافى، به سند خود از اسحاق بن عبدالعزيز، از بعضى از اصحاب خود نقل كرده كه گفت: خدمت امام صادق «عليه السلام» عرض كردم: در راه مكه بوديم و مى خواستيم احرام ببنديم، لذا نوره كشيديم، و چون سبوس همراه نداشتيم كه به بدن خود بماليم و اثر نوره را از بدن بزداييم، ناگزير قدرى آرد به خود ماليده و با آن رفع حاجت نموديم. من ناگهان به اين فكر افتادم كه اين چه كارى بود كردم، و خدا مى داند كه چقدر ناراحت شدم.  
و در كافى به سند خود از اسحاق بن عبدالعزيز از بعضى از اصحاب خود نقل كرده كه گفت : خدمت امام صادق (عليه السلام ) عرض كردم در راه مكه بوديم و مى خواستيم احرام ببنديم لذا نوره كشيديم ، و چون سبوس همراه نداشتيم كه به بدن خود بماليم و اثر نوره را از بدن بزداييم ناگزير قدرى آرد به خود ماليده و با آن رفع حاجت نموديم ، من ناگهان به اين فكر افتادم كه اين چه كارى بود كردم ، و خدا مى داند كه چقدر ناراحت شدم .  


حضرت فرمود: آيا ترس تو از اين جهت است كه مبادا اسراف كرده باشى ؟ عرض كردم : آرى ، فرمود: ناراحت مباش در هر چيزى كه بدن را اصلاح كند اسراف نيست . من خودم بارها شده كه دستور داده ام مغز استخوان برايم بياورند تا بدنم را چرب كنم ، روغن زيتون آورده اند، و من به خود ماليده ام ، اين اسراف نيست ، اسراف (( عبارت (( است از كارى كه مال را ضايع كند، و به بدن ضرر برساند.
حضرت فرمود: آيا ترس تو از اين جهت است كه مبادا اسراف كرده باشى؟ عرض كردم: آرى. فرمود: ناراحت مباش، در هر چيزى كه بدن را اصلاح كند، اسراف نيست. من خودم بارها شده كه دستور داده ام مغز استخوان برايم بياورند تا بدنم را چرب كنم، روغن زيتون آورده اند، و من به خود ماليده ام. اين اسراف نيست، «اسراف»، عبارت است از كارى كه مال را ضايع كند، و به بدن ضرر برساند.
عرض كردم : (( اقتار(( چيست ؟


فرمود: اقتار اين است كه انسان با قدرت بر تحصيل غذاى گوارا به نان و نمك اكتفا كند. عرض كردم ، پس ‍ اقتصاد به چه معنا است . فرمود: اقتصاد اين است كه انسان همه رقم غذا از قبيل نان ، گوشت ، شير، سركه و روغن بخورد و ليكن در هر وعده يك رقم .
عرض كردم: «إقتار» چيست؟


در كافى به سند خود از على بن يقطين از ابى الحسن (عليه السلام ) روايت كرده كه در تفسير آيه (( قل انما حرم ربى الفواحش ما ظهر منها و ما بطن و الاثم و البغى بغير الحق (( فرمود: منظور از (( فواحش ‍ ظاهرى (( زنايى است كه علنا انجام شود، چون اين عمل در جاهليت بى پرده انجام مى يافته ، و زنان فاحشه آن روز بر سر در خانه هاى خود بيرقى مى افراشتند. و منظور از (( فواحش باطنى (( ازدواج با همسر پدر است ، چون مردم در جاهليت پس از مرگ پدر اگر غير از مادرشان زنى مى داشت آن زن را به عقد خود در مى آوردند، خداوند در اين آيه آن را حرام كرد. و منظور از (( اثم (( همان خمر است .
فرمود: «اقتار» اين است كه انسان با قدرت بر تحصيل غذاى گوارا، به نان و نمك اكتفا كند.  


مؤ لف : اين روايت خلاصه كلام موسى بن جعفر (عليه السلام ) با مهدى عباسى است كه كلينى آن را در كافى مسندا و عياشى مرسلا نقل كرده اند. ما هم آن را در ذيل آيات راجع به شرب خمر در سوره مائده نقل كرديم .
عرض كردم: پس «اقتصاد»، به چه معنا است؟ فرمود: اقتصاد اين است كه انسان همه رقم غذا از قبيل نان، گوشت، شير، سركه و روغن بخورد، وليكن در هر وعده يك رقم.
 
در كافى، به سند خود، از على بن يقطين، از ابى الحسن «عليه السلام» روايت كرده كه در تفسير آيه: «قل إنما حرم ربى الفواحش ما ظهر منها و ما بطن و الإثم و البغى بغير الحق» فرمود: منظور از «فواحش ‍ ظاهرى»، زنايى است كه علنا انجام شود. چون اين عمل در جاهليت بى پرده انجام مى يافته، و زنان فاحشه، آن روز بر سر درِ خانه هاى خود بيرقى مى افراشتند.
 
و منظور از «فواحش باطنى»، ازدواج با همسر پدر است. چون مردم در جاهليت پس از مرگ پدر، اگر غير از مادرشان زنى مى داشت، آن زن را به عقد خود در مى آوردند. خداوند در اين آيه، آن را حرام كرد. و منظور از «إثم»، همان خمر است.
 
مؤلف: اين روايت خلاصه كلام موسى بن جعفر «عليه السلام»، با مهدى عباسى است، كه كلينى آن را در كافى، مسندا و عياشى، مرسلا نقل كرده اند. ما هم آن را در ذيل آيات راجع به شرب خمر، در سوره «مائده» نقل كرديم.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۱۱۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۱۱۸ </center>
و در تفسير عياشى از محمد بن منصور روايت شده كه گفت : از عبد صالح موسى بن جعفر (عليه السلام) از آيه (( انما حرم ربى الفواحش ما ظهر منها و ما بطن (( سؤ ال كردم . حضرت فرمود: قرآن داراى ظاهر و باطن است ، آنچه را كه خداى تعالى در قرآن حرام كرده ظاهر محرمات است و اما باطن آنها ائمه جورند. و همچنين آنچه را كه در قرآن حلال كرده ظاهر مباحات دينى است ، و باطن آنها امامان حق اند.
و در تفسير عياشى، از محمد بن منصور روايت شده كه گفت: از عبد صالح موسى بن جعفر «عليه السلام»، از آيه «إنما حرم ربى الفواحش ما ظهر منها و ما بطن» سؤال كردم. حضرت فرمود: قرآن، داراى ظاهر و باطن است. آنچه را كه خداى تعالى در قرآن حرام كرده، ظاهر محرمات است و اما باطن آن ها، ائمه جورند. و همچنين آنچه را كه در قرآن حلال كرده، ظاهر مباحات دينى است، و باطن آن ها، امامان حق اند.


مؤ لف : اين روايت را كافى نيز مسندا از محمد بن منصور نقل كرده ، با اين تفاوت كه در روايات كافى امام (عليه السلام ) پس از آن فرمود: پس جميع محرماتى كه در قرآن ذكر شده ظاهر است ، و باطن آن محرمات ائمه جور است و همچنين جميع حلال هايى كه خداوند در قرآن اباحه فرموده ظاهر است و باطن آنها امامان حق اند.
مؤلف: اين روايت را كافى نيز، مسندا از محمد بن منصور نقل كرده، با اين تفاوت كه در روايات كافى، امام «عليه السلام» پس از آن فرمود: پس جميع محرماتى كه در قرآن ذكر شده، ظاهر است، و باطن آن محرمات، ائمه جور است. و همچنين جميع حلال هايى كه خداوند در قرآن اباحه فرموده، ظاهر است و باطن آن ها، امامان حق اند.


مؤ لف : انطباق معاصى و محرمات بر ائمه جور، و انطباق حلال ها بر امامان حق از اين نظر است كه محرمات و ائمه جور باعث دورى از خدا و محللات و ائمه حق باعث نزديكى به خدايند.
مؤلف: انطباق معاصى و محرمات بر ائمه جور، و انطباق حلال ها بر امامان حق، از اين نظر است كه محرمات و ائمه جور، باعث دورى از خدا و محللات، و ائمه حق باعث نزديكى به خدايند.


و نيز ممكن است از اين نظر باشد كه پيروى از امامان جور باعث ارتكاب گناهان و متابعت از امامان حق باعث موفقيت در اطاعت مى شود.
و نيز ممكن است از اين نظر باشد كه پيروى از امامان جور، باعث ارتكاب گناهان، و متابعت از امامان حق، باعث موفقيت در اطاعت مى شود.


و از همين باب است روايتى كه شيخ در تهذيب به سند خود از علاء بن سيابه از ابى عبدالله (عليه السلام) نقل كرده كه در ذيل آيه (( خذوا زينتكم عند كل مسجد(( فرموده : منظور غسل براى زيارت امامان است و همچنين آن دو روايتى كه ما قبلا از حسين بن مهران نقل كرديم .
و از همين باب است روايتى كه شيخ، در تهذيب، به سند خود، از علاء بن سيابه، از ابى عبدالله «عليه السلام» نقل كرده، كه در ذيل آيه «خذوا زينتكم عند كل مسجد» فرموده: منظور غسل براى زيارت امامان است، و همچنين، آن دو روايتى كه ما قبلا از حسين بن مهران نقل كرديم.


در الدر المنثور است كه ابن ابى شيبه ، بخارى ، مسلم و ابن مردويه از مغيرة بن شعبه نقل كرده اند كه گفت : سعد بن عباده مى گفت : اگر مردى را با همسرم ببينم بى درنگ گردنش را با شمشير مى زنم . اين حرف به گوش رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) رسيد.  
در الدر المنثور است كه ابن ابى شيبه، بخارى، مسلم و ابن مردويه، از مغيرة بن شعبه نقل كرده اند كه گفت: سعد بن عباده مى گفت: اگر مردى را با همسرم ببينم، بى درنگ گردنش را با شمشير مى زنم. اين حرف به گوش رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» رسيد. حضرت فرمود: آيا از غيرت سعد تعجب مى كنيد؟ وليكن به خدا سوگند، من از سعد غيرتمندترم و خداوند از من غيورتر است، و از همين جهت، فواحش ظاهرى و باطنى را تحريم كرده، چون هيچ كس غيورتر از خدا نيست.
 
حضرت فرمود: آيا از غيرت سعد تعجب مى كنيد؟ و ليكن به خدا سوگند من از سعد غيرتمندترم و خداوند از من غيورتر است ، و از همين جهت فواحش ظاهرى و باطنى را تحريم كرده ، چون هيچ كس غيورتر از خدا نيست .
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۱۱۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۱۱۹ </center>
و در تفسير عياشى از على بن ابى حمزه روايت شده كه گفت : من از امام صادق (عليه السلام ) شنيدم كه مى فرمود: رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرموده : احدى غيورتر از خداى تعالى نيست ، كيست غيرتمندتر از كسى كه فواحش ظاهرى و باطنى را تحريم كرده ؟
و در تفسير عياشى، از على بن ابى حمزه روايت شده كه گفت: من از امام صادق «عليه السلام» شنيدم كه مى فرمود: رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» فرموده: احدى غيورتر از خداى تعالى نيست. كيست غيرتمندتر از كسى كه فواحش ظاهرى و باطنى را تحريم كرده؟


و نيز از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه در ذيل آيه (( اذا جاء اجلهم فلا يستاخرون ساعه و لا يستقدمون (( فرمود: آن اجلى است كه خداى تعالى براى ملك الموت تعيين مى كند.
و نيز از امام صادق «عليه السلام» روايت كرده كه در ذيل آيه «إذا جاء أجلهم فلا يستأخرون ساعة و لا يستقدمون» فرمود: آن، اجلى است كه خداى تعالى، براى ملك الموت تعيين مى كند.


مؤ لف : در ذيل آيه (( هو الذى قضى اجلا و اجل مسمى عنده (( رواياتى قريب به اين مضمون گذشت.
مؤلف: در ذيل آيه «هو الذى قضى أجلا و أجل مسمى عنده»، رواياتى قريب به اين مضمون گذشت.
<span id='link81'><span>
<span id='link81'><span>
==بحث و بررسى پيرامون چند روايت بررسى آيات و رواياتى كه ذاتى بودن سعادت وشقاوت را مى رسانند. ==
==بررسى آيات و رواياتى كه ذاتى بودن سعادت و شقاوت را مى رسانند ==
على بن ابراهيم قمى در تفسير خود روايتى از ابى الجارود از حضرت ابى جعفر (عليه السلام ) نقل كرده كه آنجناب در خلال آن روايت در ذيل آيه (( كما بداكم تعودون فريقا هدى و فريقا حق عليهم الضلاله (( فرموده اند: خداوند در همان حينى كه بشر را خلق مى كرد مؤ من و كافر و شقى و سعيد خلق فرمود، و در روز قيامت هم مهتدى و گمراه مبعوث مى شوند.  
على بن ابراهيم قمى، در تفسير خود، روايتى از ابى الجارود، از حضرت ابى جعفر «عليه السلام» نقل كرده، كه آن جناب در خلال آن روايت، در ذيل آيه «كما بدأكم تعودون فريقا هدى و فريقا حق عليهم الضلالة» فرموده اند: خداوند در همان حينى كه بشر را خلق مى كرد، مؤمن و كافر و شقى و سعيد خلق فرمود، و در روز قيامت هم، مهتدى و گمراه مبعوث مى شوند.  


آنگاه خود قمى مى گويد: رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) هم فرموده : شقى آن كسى است كه در شكم مادرش شقى بوده و سعيد آن كسى است كه در شكم مادرش سعيد آفريده شده .
آنگاه خود قمى مى گويد: رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» هم فرموده: «شقى»، آن كسى است كه در شكم مادرش شقى بوده، و «سعيد»، آن كسى است كه در شكم مادرش سعيد آفريده شده.


مؤ لف : روايت بالا گر چه از ابى الجارود نقل شده كه در نظر علماى رجال مطعون و مخدوش است ، و ليكن اهل فن رواياتى را كه وى قبل از انحرافش از حضرت ابى جعفر (عليه السلام ) نقل كرده قبول كرده اند، و به آنها عمل مى كنند، علاوه بر اينكه روايات ديگرى نظير آن در تفسير آيه مزبور وارد شده ، مانند روايت ابراهيم ليثى از حضرت ابى جعفر (عليه السلام ) و همچنين امثال آن . در روايات ديگرى هم كه در تفسير آيات قدر وارد شده اين مضمون بسيار به چشم مى خورد.
مؤلف: روايت بالا، گرچه از ابى الجارود نقل شده، كه در نظر علماى رجال، مطعون و مخدوش است، وليكن اهل فن رواياتى را كه وى قبل از انحرافش، از حضرت ابى جعفر «عليه السلام» نقل كرده، قبول كرده اند، و به آن ها عمل مى كنند.
 
علاوه بر اين كه روايات ديگرى نظير آن، در تفسير آيه مزبور وارد شده. مانند: روايت ابراهيم ليثى، از حضرت ابى جعفر «عليه السلام و همچنين امثال آن. در روايات ديگرى هم كه در تفسير آيات «قدر» وارد شده، اين مضمون بسيار به چشم مى خورد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۱۲۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۱۲۰ </center>
گر چه اين روايات از حيث مفاد مختلفند، و ليكن همه در افاده اينكه آخر خلقت به شكل اول خلقت است مشتركند. البته اين روايات و همچنين آيات در مقام اثبات سعادت و شقاوت ذاتى نيستند، و آنچه را براى انسان اثبات مى كنند از قبيل ثبوت زوجيت براى چهار نيست ، و اصلا سزاوار هم نيست كسى چنين توهمى بكند، براى اينكه اگر برگشت آن صرفا به تصوير عقلى بوده و با واقعيت خارجى منطبق نباشد اثر حقيقى نخواهد داشت ، و اگر برگشت آن به اقتضاى ذاتى و حقيقى انسان كه سعادت و شقاوتش بستگى به آن دارد بوده باشد، منافى با اطلاق ملك خداى سبحان بوده مستلزم تحديد سلطنت او است ، كه خود قرآن و احاديث و همچنين عقل مخالف آن است.  
گرچه اين روايات از حيث مفاد مختلف اند، وليكن همه در افاده اين كه آخر خلقت، به شكل اول خلقت است، مشترك اند.  


علاوه بر اينكه چنين چيزى مستلزم اختلال نظام عقل در جميع مبانى عقلا است ، براى اينكه بناى جميع عقلا بر تاءثير تعليم و تربيت است ، و همه متفقند بر اينكه كارهايى نيك و قابل ستايش و مدح است و كارهايى زشت و قابل مذمت است.  
البته اين روايات و همچنين آيات، در مقام اثبات سعادت و شقاوت ذاتى نيستند، و آنچه را براى انسان اثبات مى كنند، از قبيل ثبوت زوجيت براى چهار نيست، و اصلا سزاوار هم نيست كسى چنين توهمى بكند. براى اين كه اگر برگشت آن صرفا به تصوير عقلى بوده و با واقعيت خارجى منطبق نباشد، اثر حقيقى نخواهد داشت. و اگر برگشت آن به اقتضاى ذاتى و حقيقى انسان كه سعادت و شقاوتش بستگى به آن دارد، بوده باشد، منافى با اطلاق ملك خداى سبحان بوده، مستلزم تحديد سلطنت او است، كه خود قرآن و احاديث و همچنين عقل، مخالف آن است.  


از اين هم كه بگذريم لازمه اين حرف اين است كه تشريع شرايع و فرستادن كتب آسمانى و نيز ارسال پيامبران همه لغو و بى فايده باشد، و ديگر اتمام حجت در ذاتيات به هر طور كه تصور شود معنا نخواهد داشت ، زيرا بنابراين فرض ، انفكاك ذوات از ذاتيات خود محال است ، اينها همه لوازمى است كه قرآن كريم مخالف صريح آن است .
علاوه بر اين كه چنين چيزى، مستلزم اختلال نظام عقل در جميع مبانى عقلا است. براى اين كه بناى جميع عقلا بر تأثير تعليم و تربيت است، و همه متفق اند بر اين كه كارهايى، نيك و قابل ستايش و مدح است و كارهايى، زشت و قابل مذمت است.
 
از اين هم كه بگذريم، لازمه اين حرف اين است كه تشريع شرايع و فرستادن كتب آسمانى و نيز ارسال پيامبران، همه لغو و بى فايده باشد، و ديگر اتمام حجت در ذاتيات به هر طور كه تصور شود، معنا نخواهد داشت. زيرا بنابراين فرض، انفكاك ذوات از ذاتيات خود محال است، اين ها همه لوازمى است كه قرآن كريم، مخالف صريح آن است.
<span id='link82'><span>
<span id='link82'><span>
==آنچه از قرآن درباره ماهيت انسان و سعادت و شقاوت او استفاده مى شود. ==
 
آرى ، قرآن كريم نظام عقل را مسلم داشته و اينكه انسان اعمال خود را بر اختيار بنا نهاده پذيرفته است و در خلال آياتش مى فرمايد: خداوند انسان را از گل آفريده و سپس نسل او را در چكيده آب پستى قرار داد، آنگاه همان چكيده را بطور خوبى رويانيد و بزرگ كرد تا بالغ گرديد و از نعمت عقل برخوردار شد، بطورى كه كار نيك و بد را به اختيار خود انجام داده ، خير و شر، نفع و ضرر، اطاعت و معصيت و ثواب و عقاب را با عقل خود تميز مى دهد، و بخاطر همين تميز به افتخار مكلف شدن به تكاليف دينى مفتخر گرديد. و اگر او از عقل خود پيروى و اوامر پروردگارش را اطاعت و از منهياتش دورى نمايد سعادتمند شده به بهترين وجه پاداش داده مى شود. و اگر با عقل خود مخالفت نمايد و هواى نفس را متابعت و پروردگارش را نافرمانى كند بدبخت شده ، و بال گناهان خود را مى چشد، و سراى دنيا سراى امتحان و آزمون است ، امروز عمل و فردا روز پاداش مى باشد.
==ماهيت سعادت و شقاوت انسان، از نظر قرآن ==
آرى، قرآن كريم، نظام عقل را مسلم داشته و اين كه انسان اعمال خود را بر اختيار بنا نهاده، پذيرفته است و در خلال آياتش مى فرمايد: خداوند انسان را از گِل آفريده و سپس نسل او را در چكيده آب پستى قرار داد. آنگاه همان چكيده را به طور خوبى رويانيد و بزرگ كرد، تا بالغ گرديد و از نعمت عقل برخوردار شد. به طورى كه كار نيك و بد را به اختيار خود انجام داده، خير و شر، نفع و ضرر، اطاعت و معصيت و ثواب و عقاب را با عقل خود تميز مى دهد، و به خاطر همين تميز، به افتخار مكلف شدن به تكاليف دينى مفتخر گرديد.  
 
و اگر او از عقل خود پيروى و اوامر پروردگارش را اطاعت و از منهياتش دورى نمايد، سعادتمند شده، به بهترين وجه پاداش داده مى شود. و اگر با عقل خود مخالفت نمايد و هواى نفس را متابعت و پروردگارش را نافرمانى كند، بدبخت شده، وبال گناهان خود را مى چشد، و سراى دنيا، سراى امتحان و آزمون است. امروز عمل و فردا روز پاداش مى باشد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۱۲۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۱۲۱ </center>
اين آن مطلبى است كه از قرآن در اين باره استفاده مى شود، و بطورى كه ملاحظه مى كنيد اساس اين بيان بر دو قضيه عقلى است : يكى اينكه بين فعل اختيارى و غير اختيارى فرق هست . و ديگرى اينكه افعال اختيارى متصف به حسن و قبح و مستتبع مدح و ذم و ثواب و عقاب است ، و اين دو قضيه از قضاياى قطعى است كه هيچ عاقلى كه در تحت نظام اجتماعى زندگى مى كند و خود را محكوم به احكام آن نظام مى داند به هيچ وجه نمى تواند آن را انكار نموده قائل به ذاتيت سعادت و شقاوت انسان شود.
اين، آن مطلبى است كه از قرآن در اين باره استفاده مى شود. و به طورى كه ملاحظه مى كنيد، اساس اين بيان، بر دو قضيه عقلى است:  
 
يكى اين كه: بين فعل اختيارى و غير اختيارى فرق هست. و ديگرى اين كه: افعال اختيارى، متصف به حُسن و قبح و مستتبع مدح و ذم و ثواب و عقاب است، و اين دو قضيه، از قضاياى قطعى است كه هيچ عاقلى كه در تحت نظام اجتماعى زندگى مى كند و خود را محكوم به احكام آن نظام مى داند، به هيچ وجه نمى تواند آن را انكار نموده، قائل به ذاتيت سعادت و شقاوت انسان شود.


روايات بسيارى كه در اين باره وارد شده مانند آيات از حيث مضمون و نحوه بيان مختلفند:
روايات بسيارى كه در اين باره وارد شده، مانند آيات از حيث مضمون و نحوه بيان، مختلف اند:


بعضى از روايات اجمالا دلالت دارد بر اينكه : خداى تعالى مردم را در موقع خلقت شان دو گونه خلق كرده: سعيد و شقى و كافر و مؤ من ، مانند روايت ابى الجارود كه در چند صفحه قبل نقل شد. و روايتى كه در تفسير آيه (( هو الذى يصوركم فى الارحام كيف يشاء(( از كافى راجع به خلقت چنين نقل نموديم.
بعضى از روايات، اجمالا دلالت دارد بر اين كه: خداى تعالى، مردم را در موقع خلقت شان، دو گونه خلق كرده: سعيد و شقى، و كافر و مؤمن. مانند روايت ابى الجارود كه در چند صفحه قبل نقل شد. و روايتى كه در تفسير آيه «هو الذى يصوركم فى الأرحام كيف يشاء»، از كافى، راجع به خلقت چنين نقل نموديم.


موافق اين دسته از روايات آياتى از قرآن كريم هست ، مانند آيه (( هو الذى خلقكم فمنكم كافر و منكم مؤمن (( و نيز مانند آيه (( هو اعلم بكم اذ انشاكم من الارض و اذانتم اجنه فى بطون امهاتكم فلا تزكوا انفسكم هو اعلم بمن اتقى (( و آيه (( كما بداكم تعودون فريقا هدى و فريقا حق عليهم الضلاله (( .
موافق اين دسته از روايات، آياتى از قرآن كريم هست. مانند آيه: «هو الذى خلقكم فمنكم كافر و منكم مؤمن». و نيز مانند آيه: «هو أعلم بكم إذ أنشأكم من الارض و إذ أنتم أجنة فى بطون أمهاتكم فلا تزكوا ءنفسكم هو أعلم بمن اتقى». و آيه: «كما بدأكم تعودون فريقا هدى و فريقا حق عليهم الضلالة».


اينگونه آيات و روايات چندان اشكال ندارند زيرا سياق آيات و مخصوصا آيه آخرى دلالت دارد بر اينكه اجمالا نوع انسان به قضاى الهى به دو جور و دو قسم تقسيم شده ، و اما تفصيل اين اجمال و اينكه چه كسانى از اين قسم و چه اشخاصى از آن قسم اند، مربوط به اعمال اختيارى خود آنان است ، و اين بستگى به عمل شان دارد.
اين گونه آيات و روايات، چندان اشكال ندارند. زيرا سياق آيات و مخصوصا آيه آخرى، دلالت دارد بر اين كه اجمالا نوع انسان، به قضاى الهى، به دو جور و دو قسم تقسيم شده، و اما تفصيل اين اجمال و اين كه چه كسانى از اين قسم و چه اشخاصى از آن قسم اند، مربوط به اعمال اختيارى خود آنان است، و اين بستگى به عمل شان دارد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۱۲۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۱۲۲ </center>
و به عبارت ديگر آن قضايى كه در اول خلقت و ابتداى وجود گذشته قضاى مشروط بوده ، و اما در مرحله بقاء وقتى آن مشروط مطلق و حتمى مى شود كه پاى افعال اختيارى به ميان آيد، چون افعال اختيارى است كه مستتبع سعادت و يا شقاوت و مستلزم هدايت و يا ضلالت مى شود.
و به عبارت ديگر: آن قضايى كه در اول خلقت و ابتداى وجود گذشته، قضاى مشروط بوده، و اما در مرحله بقاء، وقتى آن مشروط مطلق و حتمى مى شود، كه پاى افعال اختيارى به ميان آيد. چون افعال اختيارى است كه مستتبع سعادت و يا شقاوت و مستلزم هدايت و يا ضلالت مى شود.
<span id='link83'><span>
<span id='link83'><span>
==بررسى رواياتى كه به خلقت انسانها از طبيعتهاى مختلف دلالت دارند==
==بررسى رواياتى كه به خلقت انسانها از طبيعتهاى مختلف دلالت دارند==
۱۶٬۸۶۵

ویرایش