گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۵ بخش۲۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۳: خط ۲۳:
آرى، كسى كه راه را گُم كرد، در صورتى اميد آن هست كه دوباره به راه برگردد كه انحرافش اندك باشد، اما اگر به كلى نقطه مقابل راه را پيش گرفت، هر قدر بيشتر برود، از راه دورتر مى شود، كسى هم كه كتاب خداى را اساطير، و رسول او را مسحور بخواند، و همواره به لجاج و استهزاء به حق ادامه دهد. ديگر با چنين وضعى، چگونه اميد هدايتش مى رود.
آرى، كسى كه راه را گُم كرد، در صورتى اميد آن هست كه دوباره به راه برگردد كه انحرافش اندك باشد، اما اگر به كلى نقطه مقابل راه را پيش گرفت، هر قدر بيشتر برود، از راه دورتر مى شود، كسى هم كه كتاب خداى را اساطير، و رسول او را مسحور بخواند، و همواره به لجاج و استهزاء به حق ادامه دهد. ديگر با چنين وضعى، چگونه اميد هدايتش مى رود.
<span id='link170'><span>
<span id='link170'><span>
==پاسخ خداى تعالى، به اين احتجاج و انكار كفار ==
==پاسخ خداى تعالى، به احتجاج و انكار كفار ==
«'''تَبَارَك الَّذِى إِن شاءَ جَعَلَ لَك خَيراً مِّن ذَلِك جَنَّتٍ تجْرِى مِن تحْتِهَا الاَنْهَرُ وَ يجْعَل لَّك قُصورَا'''»:
«'''تَبَارَك الَّذِى إِن شاءَ جَعَلَ لَك خَيراً مِّن ذَلِك جَنَّاتٍ تجْرِى مِن تحْتِهَا الاَنْهَارُ وَ يجْعَل لَّك قُصورَا'''»:


اشاره به «'''من ذلك '''» به پيشنهاد آخرى و يا به همه پيشنهادهايى كه از گنج و از باغ كردند مى باشد كلمه «'''قصور'''» جمع قصر است ، كه به معناى خانه اى است داراى پى ريزى محكم و بنايى بلند، و اگر كلمه مذكور را نكره آورد، براى دلالت به تعظيم و تفخيم بود.
اشاره به «مِن ذَلِكَ» به پيشنهاد آخرى و يا به همه پيشنهادهايى كه از گنج و از باغ كردند، مى باشد. كلمۀ «قُصُور»، جمع «قصر» است، كه به معناى خانه اى است داراى پى ريزى محكم و بنايى بلند. و اگر كلمه مذكور را نكره آورد، براى دلالت به تعظيم و تفخيم بود.


و اين آيه به منزله جوابى است از طعنى كه به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) زدند، و از توقعاتى كه كردند، كه يا بايد فرشته اى بر او نازل شود، يا گنجى و يا باغى داشته باشد. نكته اى كه در اين آيه است التفاتى است كه در آن به كار رفته ، چون جا داشت بفرمايد: «'''تبارك الذى ان شاء جعل لى كذا و كذا - بزرگ است خدايى كه اگر مى خواست برايم چنين و چنان قرار مى داد'''» و اين طور نفرمود، بلكه فرمود: «'''بزرگ است خدايى كه اگر مى خواست برايت چنين و چنان قرار مى داد...'''»
و اين آيه، به منزله جوابى است از طعنى كه به رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله» زدند، و از توقعاتى كه كردند، كه يا بايد فرشته اى بر او نازل شود، يا گنجى و يا باغى داشته باشد.  


و با اين التفات اشاره كرد به اينكه كفار آن قابليت را ندارند كه روى سخن متوجه ايشان شود، چون خودشان به فساد و بطلان پيشنهادهايشان واقفند، و به همين جهت رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) هم جز اين را نفرمود كه بشرى است مثل خود ايشان ، با اين تفاوت كه به وى وحى مى شود، ديگر ادعاء نكرد كه داراى قدرتى غيبى و سلطنتى الهى بر هر كارى است كه بخواهد بكند، و يا از او بخواهند بكند، همچنان كه در سوره اسرى نيز به همين مقدار اكتفاء نموده فرمود: «'''سبحان ربى هل كنت الا بشرا رسولا'''»
نكته اى كه در اين آيه است، التفاتى است كه در آن به كار رفته. چون جا داشت بفرمايد: «تَبَارَكَ الَّذِى إن شَاءَ جَعَلَ لِى كَذَا وَ كَذَا: بزرگ است خدايى كه اگر مى خواست، برايم چنين و چنان قرار مى داد»، و اين طور نفرمود، بلكه فرمود: «بزرگ است خدايى كه اگر مى خواست، برايت چنين و چنان قرار مى داد...».
 
و با اين التفات اشاره كرد به اين كه كفار آن قابليت را ندارند كه روى سخن متوجه ايشان شود. چون خودشان به فساد و بطلان پيشنهادهايشان واقف اند، و به همين جهت، رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله» هم جز اين را نفرمود، كه بشرى است مثل خود ايشان. با اين تفاوت كه به وى وحى مى شود، ديگر ادعاء نكرد كه داراى قدرتى غيبى و سلطنتى الهى بر هر كارى است كه بخواهد بكند، و يا از او بخواهند بكند. همچنان كه در سوره «إسراء» نيز به همين مقدار اكتفاء نموده، فرمود: «سُبحَانَ رَبِّى هَل كُنتُ إلّا بَشَراً رَسُولاً».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۲۵۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۲۵۶ </center>
پس خداى سبحان روى سخن به ايشان نكرد، و پاسخشان نداد، تنها به رسول خود فرمود:
پس خداى سبحان روى سخن به ايشان نكرد، و پاسخشان نداد، تنها به رسول خود فرمود: «پروردگارش كه او را رسول گرفت و فرقان بر او نازل كرد تا نذيرى براى عالَميان باشد، قادر است فوق آنچه آن ها از وى توقع مى كردند، بياورد، و آن، اين است كه اگر بخواهد، خدا بهتر از آن قصرها بهشت هايى قرار مى دهد كه از دامنه اش نهرها جارى بوده و قصرهايى كه هيچ وصف كننده اى نتواند وصف آن ها را بگويد دارا باشد، و اين بهتر است از باغى كه از ميوه آن بخورد، يا گنجى كه در حوائجش مصرف سازد».
«'''پروردگارش كه او را رسول گرفت و فرقان بر او نازل كرد تا نذيرى براى عالميان باشد قادر است فوق آنچه آنها از وى توقع مى كردند بياورد، و آن اين است كه اگر بخواهد خدا بهتر از آن قصرها بهشت هايى قرار مى دهد كه از دامنه اش نهرها جارى بوده و قصرهايى كه هيچ وصف كننده اى نتواند وصف آنها را بگويد دارا باشد، و اين بهتر است از باغى كه از ميوه آن بخورد، يا گنجى كه در حوائجش مصرف سازد'''»
 
و به همين مقدار جواب آنان داده شده، اما نازل شدن مَلَك را تا او را در انذار و تبليغ كمك كند، جواب نداد. چون بطلانش روشن بود، و در چند جاى كلام مجيدش، پاسخ هاى مختلفى از آن داده بود. در سوره «انعام»، آيه ۸ فرموده بود: «وَ لَو جَعَلنَاهُ مَلَكاً لَجَعَلنَاهُ رَجُلاً وَ لَلَبَسنَا عَلَيهِم مَا يَلبِسُون».
 
و در سوره «أسرى»، آيه ۹۵ فرموده: «قُل لَو كَانَ فِى الأرضِ مَلَائِكَةً يَمشُونَ مُطمَئِنّينَ لَنَزَّلنَا عَلَيهِم مِنَ السَّمَاءِ مَلَكاً رَسُولاً».


و به همين مقدار جواب آنان داده شده ، اما نازل شدن ملك را تا او را در انذار و تبليغ كمك كند جواب نداد، چون بطلانش روشن بود، و در چند جاى كلام مجيدش پاسخهاى مختلفى از آن داده بود، در سوره انعام آيه ۸ فرموده بود: «'''و لو جعلناه ملكا لجعلناه رجلا، و للبسنا عليهم ما يلبسون '''» و در سوره اسرى آيه ۹۵ فرموده : «'''قل لو كان فى الارض ‍ ملائكه يمشون مطمئنين لنزلنا عليهم من السّماء ملكا رسولا'''» و در سوره حجر آيه ۸ فرموده : «'''ما ننزل الملائكة الا بالحق ، و ما كانوا اذا منظرين '''» كه بيان حجت هر يك از اين آيات در تفسير خود آنها گذشت .
و در سوره «حجر»، آيه ۸ فرموده: «مَا نُنَزِّلُ المَلَائِكَةَ إلّا بِالحَقِّ وَ مَا كَانُوا إذاً مُنظَرِين»، كه بيان حجت هر يك از اين آيات، در تفسير خود آن ها گذشت.
<span id='link171'><span>
<span id='link171'><span>
و از همين جا روشن مى شود كه مراد از جعل جنات و قصور براى رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله )، بهشت و قصرهاى دنيايى است ، چون در مقام مخاصمه و جوابگويى به خصم جز اين معنا ندارد پس آنچه از مقام و سياق به دست آمد اين است كه كفار توقعاتى چنين و چنان از آن جناب مى كردند، و منظورشان تعجيز و به تنگ آوردن آن حضرت بود، و در آيه شريفه پاسخ داده ، - البته به خود رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) - كه پروردگار تو قادر بر بزرگتر از اينها است ، چون اگر بخواهد بهتر از اينها برايت قرار مى دهد، بهشتهايى كه نهرها از دامنه اش روان باشد... - و از اين گفت و گو به خوبى بر مى آيد كه مقصود باغهايى دنيايى است ، و گرنه اين پاسخ قانع كننده نمى بود، و مخاصمه پايان نمى پذيرفت .
و از همين جا روشن مى شود كه مراد از «جعل جنّات و قصور» براى رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله»، بهشت و قصرهاى دنيايى است. چون در مقام مخاصمه و جوابگويى به خصم، جز اين معنا ندارد. پس آنچه از مقام و سياق به دست آمد، اين است كه كفار توقعاتى چنين و چنان از آن جناب مى كردند، و منظورشان تعجيز و به تنگ آوردن آن حضرت بود، و در آيه شريفه پاسخ داده - البته به خود رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله» - كه پروردگار تو قادر بر بزرگتر از اين ها است. چون اگر بخواهد بهتر از اين ها برايت قرار مى دهد، بهشت هايى كه نهرها از دامنه اش روان باشد... - و از اين گفتگو به خوبى بر مى آيد كه مقصود باغ هايى دنيايى است، و گرنه اين پاسخ قانع كننده نمى بود، و مخاصمه پايان نمى پذيرفت.


<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۲۵۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۲۵۷ </center>
با اين بيان روشن مى شود اينكه بعضى گفته اند: مراد: جنات آخرت ، و قصور آن جا است ، صحيح نيست. و از آن فاسدتر گفته بعضى ديگر است كه مراد از بهشت ها كه نهرها در آن روان باشد بهشت دنيا، و مراد از قصور، قصرهاى آخرت است ، و چه بسا گفته خود را تاءييد كرده اند به اينكه در خصوص جنات به صيغه ماضى تعبير كرد، كه مناسب با دنيا است ، و فرمود: «'''ان شاء جعل '''» و در خصوص قصور به صيغه مضارع تعبير كرد كه مناسب با آخرت است ، و فرمود: «'''و يجعل '''» غافل از اين كه فعل واقع در موقع شرط منسلخ از زمان است ، ماضيش ‍ معناى گذشته ، و مضارعش معناى آينده را نمى دهد، و اين اختلاف در تعبير تنها به منظور تفنن ، و تجديد صورت كلام است (و خدا داناتر است )
با اين بيان روشن مى شود اين كه بعضى گفته اند: مراد، «جنّات آخرت و قصور» آن جا است، صحيح نيست. و از آن فاسدتر گفته، بعضى ديگر است كه مراد از بهشت ها كه نهرها در آن روان باشد، بهشت دنيا، و مراد از قصور، قصرهاى آخرت است. و چه بسا گفته خود را تأييد كرده اند به اين كه در خصوص «جنات» به صيغه ماضى تعبير كرد، كه مناسب با دنيا است، و فرمود: «إن شَاءَ جَعَلَ»، و در خصوص «قصور»، به صيغه مضارع تعبير كرد كه مناسب با آخرت است، و فرمود: «وَ يَجعَل»، غافل از اين كه فعل واقع در موقع شرط، منسلخ از زمان است. ماضی اش، معناى گذشته، و مضارعش معناى آينده را نمى دهد، و اين اختلاف در تعبير، تنها به منظور تفنن، و تجديد صورت كلام است (و خدا داناتر است).
<span id='link172'><span>
<span id='link172'><span>
==مبداء و منشاء تكذيب رسول الله «ص»، انكار قيامت است ==
==مبداء و منشاء تكذيب رسول الله «ص»، انكار قيامت است ==
«'''بَلْ كَذَّبُوا بِالساعَةِ وَ أَعْتَدْنَا لِمَن كذَّب بِالساعَةِ سعِيراً'''»:
«'''بَلْ كَذَّبُوا بِالساعَةِ وَ أَعْتَدْنَا لِمَن كذَّب بِالساعَةِ سعِيراً'''»:
۱۴٬۴۷۳

ویرایش