الحجر ٥٥: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot) |
(←تفسیر) |
||
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::قَالُوا|قَالُوا]] [[کلمه غیر ربط::قَالُوا| ]] [[شامل این ریشه::قول| ]][[ریشه غیر ربط::قول| ]][[شامل این کلمه::بَشّرْنَاک|بَشَّرْنَاکَ]] [[کلمه غیر ربط::بَشّرْنَاک| ]] [[شامل این ریشه::بشر| ]][[ریشه غیر ربط::بشر| ]][[شامل این ریشه::ک| ]][[ریشه غیر ربط::ک| ]][[شامل این کلمه::بِالْحَق|بِالْحَقِ]] [[کلمه غیر ربط::بِالْحَق| ]] [[شامل این ریشه::ب| ]][[ریشه غیر ربط::ب| ]][[شامل این ریشه::حقق| ]][[ریشه غیر ربط::حقق| ]][[شامل این کلمه::فَلا|فَلاَ]] [[شامل این ریشه::ف| ]][[شامل این ریشه::لا| ]][[شامل این کلمه::تَکُن|تَکُنْ]] [[کلمه غیر ربط::تَکُن| ]] [[شامل این ریشه::کون| ]][[ریشه غیر ربط::کون| ]][[شامل این کلمه::مِن|مِنَ]] [[شامل این ریشه::من| ]][[شامل این کلمه::الْقَانِطِين|الْقَانِطِينَ]] [[کلمه غیر ربط::الْقَانِطِين| ]] [[شامل این ریشه::قنط| ]][[ریشه غیر ربط::قنط| ]]'''}} | {{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::قَالُوا|قَالُوا]] [[کلمه غیر ربط::قَالُوا| ]] [[شامل این ریشه::قول| ]][[ریشه غیر ربط::قول| ]][[شامل این کلمه::بَشّرْنَاک|بَشَّرْنَاکَ]] [[کلمه غیر ربط::بَشّرْنَاک| ]] [[شامل این ریشه::بشر| ]][[ریشه غیر ربط::بشر| ]][[شامل این ریشه::ک| ]][[ریشه غیر ربط::ک| ]][[شامل این کلمه::بِالْحَق|بِالْحَقِ]] [[کلمه غیر ربط::بِالْحَق| ]] [[شامل این ریشه::ب| ]][[ریشه غیر ربط::ب| ]][[شامل این ریشه::حقق| ]][[ریشه غیر ربط::حقق| ]][[شامل این کلمه::فَلا|فَلاَ]] [[شامل این ریشه::ف| ]][[شامل این ریشه::لا| ]][[شامل این کلمه::تَکُن|تَکُنْ]] [[کلمه غیر ربط::تَکُن| ]] [[شامل این ریشه::کون| ]][[ریشه غیر ربط::کون| ]][[شامل این کلمه::مِن|مِنَ]] [[شامل این ریشه::من| ]][[شامل این کلمه::الْقَانِطِين|الْقَانِطِينَ]] [[کلمه غیر ربط::الْقَانِطِين| ]] [[شامل این ریشه::قنط| ]][[ریشه غیر ربط::قنط| ]]'''}} | ||
{| class="ayeh-table mw-collapsible mw-collapsed" | |||
!کپی متن آیه | |||
|- | |||
|قَالُوا بَشَّرْنَاکَ بِالْحَقِ فَلاَ تَکُنْ مِنَ الْقَانِطِينَ | |||
|} | |||
'''ترجمه ''' | '''ترجمه ''' | ||
<tabber> | <tabber> | ||
خط ۱۵: | خط ۱۸: | ||
|-|صادقی تهرانی=گفتند: «ما تو را به حق بشارت دادیم. پس از نومیدان مباش.» | |-|صادقی تهرانی=گفتند: «ما تو را به حق بشارت دادیم. پس از نومیدان مباش.» | ||
|-|معزی=گفتند بشارت آوردیمت به حقّ پس نباش از نومیدان | |-|معزی=گفتند بشارت آوردیمت به حقّ پس نباش از نومیدان | ||
|-|</tabber>< | |-|english=<div id="qenag">They said, “We bring you good news in truth, so do not despair.”</div> | ||
{{آيه | سوره = سوره الحجر | نزول = | |-|</tabber> | ||
<div class="audiotable"> | |||
<div id="quran_sound">ترتیل: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/parhizgar/015055.mp3"></sound></div> | |||
<div id="trans_sound">ترجمه: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/makarem/015055.mp3"></sound></div> | |||
</div> | |||
{{آيه | سوره = سوره الحجر | نزول = [[نازل شده در سال::3|٣ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::55|٥٥]] | قبلی = الحجر ٥٤ | بعدی = الحجر ٥٦ | کلمه = [[تعداد کلمات::7|٧]] | حرف = }} | |||
===معنی کلمات و عبارات=== | ===معنی کلمات و عبارات=== | ||
«بِالْحَقِّ»: به چیز راست و درستی. به کار محقّق و مطمئنّی. به طریقه و شیوهای که حق است و آن خرق عادت توسّط قادر مطلق است. «الْقَانِطِینَ»: افراد مأیوس و ناامید. | «بِالْحَقِّ»: به چیز راست و درستی. به کار محقّق و مطمئنّی. به طریقه و شیوهای که حق است و آن خرق عادت توسّط قادر مطلق است. «الْقَانِطِینَ»: افراد مأیوس و ناامید. | ||
خط ۲۶: | خط ۳۴: | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۰#link176 | آيات ۴۹ - | {{ نمایش فشرده تفسیر| | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۰#link176 | آيات ۴۹ - ۸۴ سوره حجر]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۰#link178 | از مغفرت خدا | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۰#link178 | از رحمت و مغفرت خدا نااميد نباشيد]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۰#link179 | بيان آيات مربوط به ورود مهمانان ابراهيم | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۰#link179 | بيان آيات مربوط به ورود مهمانان ابراهيم «ع»]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۰#link180 | تعجب ابراهيم از بشارت داده شدن به فرزند، | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۰#link180 | تعجب ابراهيم «ع»، از بشارت داده شدن به فرزند، در کهنسالی]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۰#link181 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۰#link181 | مراد از اين كه همسر لوط از «غَابِرِين» بوده، چیست؟]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۰#link183 | قضاى الهى، به قطع نسل و انقراض قوم لوط]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۰#link183 | قضاى | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۱#link184 | معناى آيه «لَعَمرُكَ إنَّهُم لَفِى سَكرَتِهِم يَعمَهُون...»]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۱#link184 | معناى آيه | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۱#link185 | توضيحى در مورد «اصحاب أيكه» و «اصحاب حجر»]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۱#link185 | توضيحى در مورد | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۱#link186 | بحث روایتی: (رواياتی در ذيل برخى از آيات گذشته)]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۱#link186 | ( | |||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۱_بخش۴۸#link26 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۱_بخش۴۸#link26 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
قالُوا بَشَّرْناكَ بِالْحَقِّ فَلا تَكُنْ مِنَ الْقانِطِينَ «55» | |||
(مهمانان) گفتند: ما تو را به حقيقت بشارت داديم، پس از نااميدان مباش! | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
قالُوا بَشَّرْناكَ بِالْحَقِّ فَلا تَكُنْ مِنَ الْقانِطِينَ (55) | |||
قالُوا بَشَّرْناكَ بِالْحَقِ: گفتند ملائكه به ابراهيم عليه السّلام ما بشارت دهيم تو را بر اين مولود بر وجه حقيقت و راستى و درستى به امر الهى. فَلا تَكُنْ مِنَ الْقانِطِينَ: پس مباش از نوميدان، يعنى اميدوار باش بر اين مژده زيرا آن خدائى كه قادر است بر خلق بشر بدون پدر و مادر، هر آينه قدرت دارد بر توليد ولد از پير و عجوز و عاقر. | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ نَبِّئْهُمْ عَنْ ضَيْفِ إِبْراهِيمَ (51) إِذْ دَخَلُوا عَلَيْهِ فَقالُوا سَلاماً قالَ إِنَّا مِنْكُمْ وَجِلُونَ (52) قالُوا لا تَوْجَلْ إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلامٍ عَلِيمٍ (53) قالَ أَ بَشَّرْتُمُونِي عَلى أَنْ مَسَّنِيَ الْكِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرُونَ (54) قالُوا بَشَّرْناكَ بِالْحَقِّ فَلا تَكُنْ مِنَ الْقانِطِينَ (55) | |||
قالَ وَ مَنْ يَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلاَّ الضَّالُّونَ (56) قالَ فَما خَطْبُكُمْ أَيُّهَا الْمُرْسَلُونَ (57) قالُوا إِنَّا أُرْسِلْنا إِلى قَوْمٍ مُجْرِمِينَ (58) إِلاَّ آلَ لُوطٍ إِنَّا لَمُنَجُّوهُمْ أَجْمَعِينَ (59) إِلاَّ امْرَأَتَهُ قَدَّرْنا إِنَّها لَمِنَ الْغابِرِينَ (60) | |||
ترجمه | |||
و خبر ده ايشانرا از مهمانان ابراهيم | |||
هنگاميكه داخل شدند بر او پس گفتند سلام گفت همانا ما از شما ترسانيم | |||
گفتند نترس همانا ما مژده ميدهيم تو را به پسرى دانا | |||
گفت آيا مژده داديد مرا در حاليكه رسيد مرا پيرى پس بچه مژده ميدهيد | |||
مرا گفتند مژده داديم تو را براستى پس مباش از نااميدان | |||
گفت و كيست كه نااميد شود از رحمت پروردگارش مگر گمراهان | |||
گفت پس چيست كار شما اى فرستادگان | |||
گفتند همانا ما فرستاده شديم بسوى گروهى گناهكاران | |||
مگر | |||
---- | |||
جلد 3 صفحه 257 | |||
خانواده لوط همانا ما نجات دهندگانيم ايشانرا تمامى | |||
مگر زنش را كه تقدير نموديم همانا او باشد از بازماندگان. | |||
تفسير | |||
ضيف در اصل مصدر بوده و بمعناى وصف استعمال ميشود در واحد و كثير و گاهى باضياف جمع بسته ميشود و اينجا مراد ملائكهاند كه بر حضرت ابراهيم عليه السّلام برسم ميهمانى وارد شدند و چون از طعامى كه براى ايشان حاضر فرموده بود تناول ننمودند آنحضرت خائف شد كه مبادا قصد سوئى داشته باشند چون در پيش آنها اين رسم بود و كلمه سلاما ظاهرا منصوب بفعل مقدّر است يعنى گفتند نسلّم عليك سلاما و حضرت جواب فرمود چنانچه در سوره هود ذكر شده و تفصيل اين قصه آنجا گذشت و تكرار نميشود فقط نكته قابل ذكر اين است كه اينجا عيّاشى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه مراد از غلام عليم اسمعيل است از هاجرو از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه ابراهيم عليه السّلام سه سال بعد از بشارت مكث فرمود پس بشارت ديگرى آمد از طرف خداوند براى او باسماعيل و آنجا در قرآن تصريح شده بود كه بشارت باسحاق داده شد لذا در منهج و غيره اين بشارت را باسحاق راجع نمودهاند بدون نقل خلاف و تحقيق آنست كه دو بشارت بوده يكى بحضرت ابراهيم كه در اين آيه ذكر شده راجع بولادت حضرت اسمعيل براى او و ديگر بساره خاتون زوجه معقوده آنحضرت راجع بولادت حضرت اسحق براى او در سوره هود لذا آنجا حضرت ساره تعجّب كرد و اينجا حضرت ابراهيم چون بسن پيرى رسيده بود و اولادش نشده بود و از روى تعجّب فرمود بچه بشارت ميدهيد مرا تا معلوم شود بنحو حقيقت است يا مجاز و از پيش خود ميگويند يا از جانب خدا و آنها عرضه داشتند بنحو حقّ و حقيقت و راستى و درستى از جانب پروردگار پس مباش از نااميدان و مأيوسان از رحمت حق و اگر اين بشارت راجع بولادت حضرت اسحق بود جاى تعجّب و يأس آنحضرت نبود چون او حضرت اسمعيل را داشت و مرديكه خداوند باو اولادى داده از ولد ديگرى كه باو عنايت شود تعجّب نميكند و مأيوس نميشود در هر حال حضرت ابراهيم در جواب ملائكه فرمود كه من مأيوس از رحمت خدا نيستم بر حسب اسباب ظاهرى نااميد شده بودم و اكنون اميدوار شدم چون مأيوس نميشوند از رحمت خدا مگر گمراهان و ظاهرا اين يك قصّه است كه خداوند در دو جا بمناسبت | |||
---- | |||
جلد 3 صفحه 258 | |||
ذكر فرموده اينجا ظاهرا براى بيان رحمت بر دوستان و غضب بر دشمنان است و اوّلا بشارت بحضرت ابراهيم دادهاند و بعدا براى رفع نگرانى حضرت ساره باو نيز بشارت داده شده و هر جا قسمتى از اين قصّه ذكر شده چنانچه در كلام الهى معمول است و جمله على ان مسّنى الكبر ظاهرا حاليّه است يعنى با حال اصابت پيرى بمن و مراد از گمراهى خطاء در طريق معرفت خدا و وسعت رحمت و عموم قدرت او است و پس از وصول بشارت و حصول اطمينان حضرت ابراهيم از ملائكه سؤال نمود كه شما براى چه كار نازل شديد عرضه داشتند ما فرستاده شديم براى عذاب قوم لوط كه اهل فسق و فجورند مگر خانواده او كه ايشانرا تمامى نجات خواهيم داد جز زنش را كه مقدّر نموديم ما بامر خداوند كه باقى باشد با قوم و هلاك شود و در علل از امام باقر عليه السّلام روايت نموده كه هميشه حضرت لوط و ابراهيم عليه السّلام منتظر نزول عذاب بر قوم لوط بودند و خداوند براى منزلت و مقام آن دو بزرگوار در عذاب تأخير ميفرمود و چون خداوند اراده فرمود آنها را عذاب فرمايد مقدّر فرمود كه عوض دهد بحضرت ابراهيم از عذاب قوم لوط غلام عليم را تا موجب تسلّى خاطر او شود از مصيبتش بهلاك قوم پس مبعوث فرمود فرستادگانى را بسوى آنحضرت كه بشارت دهند او را باسماعيل از هاجر و غلام عليم او است و قرابت نسبى و سببى حضرت لوط با حضرت ابراهيم عليه السّلام و علاقمندى آنحضرت باو و كسانش در سوره اعراف و هود گذشت و مؤكّد مضمون اين روايت و روايت عيّاشى از آنحضرت كه قريب باين معنى است ميباشد و شايد تكرار بشارت اسماعيل عليه السّلام براى ظهور حضرت ختمى مرتبت از او باشد. | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
قالُوا بَشَّرناكَ بِالحَقِّ فَلا تَكُن مِنَ القانِطِينَ (55) | |||
گفتند بشارت داديم ترا بحق پس البته نباش از نااميدان. | |||
(توضيح كلام) اينكه قادر متعال انحاء ايجادش مختلف است يك نحو بدون اسباب و وسائط مثل خلقت آسمانها و زمين و ملائكه و عرش و امثال اينها که از كتم عدم بعرصه وجود ميآورد. | |||
إِنَّما أَمرُهُ إِذا أَرادَ شَيئاً أَن يَقُولَ لَهُ كُن فَيَكُونُ يس آيه 82. | |||
و گفتيم بمجرد اراده ايجاد ميفرمايد و نحوه دوم با اسباب و وسائط غير عادي مثل خلقت آدم از خاك و عيسي بدون پدر و نحوه سوم با اسباب عادي مثل خلقت نوع افراد بشر و اينکه بشارت بابراهيم و همچنين بزكريا، از اينکه سه خارج بود، بلكه اعطاء قوه و قابليت بود که بر وفق طبيعت ايجاد فرمايد و اينکه موجب حيرت و تعجب | |||
جلد 12 - صفحه 52 | |||
ابراهيم شده بود زيرا اگر بدو نحوه اولي بود انتساب بابراهيم پيدا نميكرد و نحوه سيم هم نبود، زيرا قوي از بين رفته بود، لذا ملائكه گفتند که همين نحوه سيم است لكن خداوند قوه و قابليت عطا ميفرمايد: | |||
قالُوا بَشَّرناكَ بِالحَقِّ خداوند همه نحوه قدرت دارد (فَلا تَكُن مِنَ القانِطِينَ) زيرا يأس من روح اللّه يكي از معاصي بزرگ است. | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
] | |||
(آیه 55)- به هر حال فرشتگان مجال تردید یا تعجب بیشتری به ابراهیم ندادند، با صراحت و قاطعیت به او «گفتند: که ما تو را به حق بشارت دادیم» (قالُوا بَشَّرْناکَ بِالْحَقِّ). | |||
بشارتی که از ناحیه خدا و به فرمان او بود و به همین دلیل، حق است و مسلم. | |||
و به دنبال آن برای تأکید- به گمان این که مبادا یأس و ناامیدی بر ابراهیم غلبه کرده باشد- گفتند: «اکنون که چنین است از مأیوسان مباش» (فَلا تَکُنْ | |||
ج2، ص537 | |||
مِنَ الْقانِطِینَ) | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||
خط ۷۷: | خط ۱۹۶: | ||
[[رده:بشارت به ابراهیم]][[رده:پیرى ابراهیم]][[رده:توصیه به ابراهیم]][[رده:فرزنددارى ابراهیم]][[رده:قصه ابراهیم]][[رده:امیدوارى به لطف خدا]][[رده:اهمیت امیدوارى به رحمت خدا]][[رده:اهمیت امیدوارى به لطف خدا]][[رده:بشارت به بی فرزندان]][[رده:آثار پیرى]][[رده:صفات ناپسند]][[رده:عمل پسندیده]][[رده:عوامل یأس از فرزنددارى]][[رده:بشارتهاى ملائکه]][[رده:توصیه هاى ملائکه]][[رده:ملائکه مبشر]][[رده:سرزنش یأس از رحمت خدا]][[رده:سرزنش یأس از لطف خدا]] | [[رده:بشارت به ابراهیم]][[رده:پیرى ابراهیم]][[رده:توصیه به ابراهیم]][[رده:فرزنددارى ابراهیم]][[رده:قصه ابراهیم]][[رده:امیدوارى به لطف خدا]][[رده:اهمیت امیدوارى به رحمت خدا]][[رده:اهمیت امیدوارى به لطف خدا]][[رده:بشارت به بی فرزندان]][[رده:آثار پیرى]][[رده:صفات ناپسند]][[رده:عمل پسندیده]][[رده:عوامل یأس از فرزنددارى]][[رده:بشارتهاى ملائکه]][[رده:توصیه هاى ملائکه]][[رده:ملائکه مبشر]][[رده:سرزنش یأس از رحمت خدا]][[رده:سرزنش یأس از لطف خدا]] | ||
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره الحجر ]] | [[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره الحجر ]] | ||
{{#seo: | |||
|title=آیه 55 سوره حجر | |||
|title_mode=replace | |||
|keywords=آیه 55 سوره حجر,حجر 55,قَالُوا بَشَّرْنَاکَ بِالْحَقِ فَلاَ تَکُنْ مِنَ الْقَانِطِينَ,بشارت به ابراهیم,پیرى ابراهیم,توصیه به ابراهیم,فرزنددارى ابراهیم,قصه ابراهیم,امیدوارى به لطف خدا,اهمیت امیدوارى به رحمت خدا,اهمیت امیدوارى به لطف خدا,بشارت به بی فرزندان,آثار پیرى,صفات ناپسند,عمل پسندیده,عوامل یأس از فرزنددارى,بشارتهاى ملائکه,توصیه هاى ملائکه,ملائکه مبشر,سرزنش یأس از رحمت خدا,سرزنش یأس از لطف خدا,آیات قرآن سوره الحجر | |||
|description=قَالُوا بَشَّرْنَاکَ بِالْحَقِ فَلاَ تَکُنْ مِنَ الْقَانِطِينَ | |||
|image=Wiki_Logo.png | |||
|image_alt=الکتاب | |||
|site_name=الکتاب | |||
}} |
نسخهٔ کنونی تا ۷ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۳۸
کپی متن آیه |
---|
قَالُوا بَشَّرْنَاکَ بِالْحَقِ فَلاَ تَکُنْ مِنَ الْقَانِطِينَ |
ترجمه
الحجر ٥٤ | آیه ٥٥ | الحجر ٥٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«بِالْحَقِّ»: به چیز راست و درستی. به کار محقّق و مطمئنّی. به طریقه و شیوهای که حق است و آن خرق عادت توسّط قادر مطلق است. «الْقَانِطِینَ»: افراد مأیوس و ناامید.
تفسیر
- آيات ۴۹ - ۸۴ سوره حجر
- از رحمت و مغفرت خدا نااميد نباشيد
- بيان آيات مربوط به ورود مهمانان ابراهيم «ع»
- تعجب ابراهيم «ع»، از بشارت داده شدن به فرزند، در کهنسالی
- مراد از اين كه همسر لوط از «غَابِرِين» بوده، چیست؟
- قضاى الهى، به قطع نسل و انقراض قوم لوط
- معناى آيه «لَعَمرُكَ إنَّهُم لَفِى سَكرَتِهِم يَعمَهُون...»
- توضيحى در مورد «اصحاب أيكه» و «اصحاب حجر»
- بحث روایتی: (رواياتی در ذيل برخى از آيات گذشته)
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالُوا بَشَّرْناكَ بِالْحَقِّ فَلا تَكُنْ مِنَ الْقانِطِينَ «55»
(مهمانان) گفتند: ما تو را به حقيقت بشارت داديم، پس از نااميدان مباش!
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قالُوا بَشَّرْناكَ بِالْحَقِّ فَلا تَكُنْ مِنَ الْقانِطِينَ (55)
قالُوا بَشَّرْناكَ بِالْحَقِ: گفتند ملائكه به ابراهيم عليه السّلام ما بشارت دهيم تو را بر اين مولود بر وجه حقيقت و راستى و درستى به امر الهى. فَلا تَكُنْ مِنَ الْقانِطِينَ: پس مباش از نوميدان، يعنى اميدوار باش بر اين مژده زيرا آن خدائى كه قادر است بر خلق بشر بدون پدر و مادر، هر آينه قدرت دارد بر توليد ولد از پير و عجوز و عاقر.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ نَبِّئْهُمْ عَنْ ضَيْفِ إِبْراهِيمَ (51) إِذْ دَخَلُوا عَلَيْهِ فَقالُوا سَلاماً قالَ إِنَّا مِنْكُمْ وَجِلُونَ (52) قالُوا لا تَوْجَلْ إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلامٍ عَلِيمٍ (53) قالَ أَ بَشَّرْتُمُونِي عَلى أَنْ مَسَّنِيَ الْكِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرُونَ (54) قالُوا بَشَّرْناكَ بِالْحَقِّ فَلا تَكُنْ مِنَ الْقانِطِينَ (55)
قالَ وَ مَنْ يَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلاَّ الضَّالُّونَ (56) قالَ فَما خَطْبُكُمْ أَيُّهَا الْمُرْسَلُونَ (57) قالُوا إِنَّا أُرْسِلْنا إِلى قَوْمٍ مُجْرِمِينَ (58) إِلاَّ آلَ لُوطٍ إِنَّا لَمُنَجُّوهُمْ أَجْمَعِينَ (59) إِلاَّ امْرَأَتَهُ قَدَّرْنا إِنَّها لَمِنَ الْغابِرِينَ (60)
ترجمه
و خبر ده ايشانرا از مهمانان ابراهيم
هنگاميكه داخل شدند بر او پس گفتند سلام گفت همانا ما از شما ترسانيم
گفتند نترس همانا ما مژده ميدهيم تو را به پسرى دانا
گفت آيا مژده داديد مرا در حاليكه رسيد مرا پيرى پس بچه مژده ميدهيد
مرا گفتند مژده داديم تو را براستى پس مباش از نااميدان
گفت و كيست كه نااميد شود از رحمت پروردگارش مگر گمراهان
گفت پس چيست كار شما اى فرستادگان
گفتند همانا ما فرستاده شديم بسوى گروهى گناهكاران
مگر
جلد 3 صفحه 257
خانواده لوط همانا ما نجات دهندگانيم ايشانرا تمامى
مگر زنش را كه تقدير نموديم همانا او باشد از بازماندگان.
تفسير
ضيف در اصل مصدر بوده و بمعناى وصف استعمال ميشود در واحد و كثير و گاهى باضياف جمع بسته ميشود و اينجا مراد ملائكهاند كه بر حضرت ابراهيم عليه السّلام برسم ميهمانى وارد شدند و چون از طعامى كه براى ايشان حاضر فرموده بود تناول ننمودند آنحضرت خائف شد كه مبادا قصد سوئى داشته باشند چون در پيش آنها اين رسم بود و كلمه سلاما ظاهرا منصوب بفعل مقدّر است يعنى گفتند نسلّم عليك سلاما و حضرت جواب فرمود چنانچه در سوره هود ذكر شده و تفصيل اين قصه آنجا گذشت و تكرار نميشود فقط نكته قابل ذكر اين است كه اينجا عيّاشى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه مراد از غلام عليم اسمعيل است از هاجرو از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه ابراهيم عليه السّلام سه سال بعد از بشارت مكث فرمود پس بشارت ديگرى آمد از طرف خداوند براى او باسماعيل و آنجا در قرآن تصريح شده بود كه بشارت باسحاق داده شد لذا در منهج و غيره اين بشارت را باسحاق راجع نمودهاند بدون نقل خلاف و تحقيق آنست كه دو بشارت بوده يكى بحضرت ابراهيم كه در اين آيه ذكر شده راجع بولادت حضرت اسمعيل براى او و ديگر بساره خاتون زوجه معقوده آنحضرت راجع بولادت حضرت اسحق براى او در سوره هود لذا آنجا حضرت ساره تعجّب كرد و اينجا حضرت ابراهيم چون بسن پيرى رسيده بود و اولادش نشده بود و از روى تعجّب فرمود بچه بشارت ميدهيد مرا تا معلوم شود بنحو حقيقت است يا مجاز و از پيش خود ميگويند يا از جانب خدا و آنها عرضه داشتند بنحو حقّ و حقيقت و راستى و درستى از جانب پروردگار پس مباش از نااميدان و مأيوسان از رحمت حق و اگر اين بشارت راجع بولادت حضرت اسحق بود جاى تعجّب و يأس آنحضرت نبود چون او حضرت اسمعيل را داشت و مرديكه خداوند باو اولادى داده از ولد ديگرى كه باو عنايت شود تعجّب نميكند و مأيوس نميشود در هر حال حضرت ابراهيم در جواب ملائكه فرمود كه من مأيوس از رحمت خدا نيستم بر حسب اسباب ظاهرى نااميد شده بودم و اكنون اميدوار شدم چون مأيوس نميشوند از رحمت خدا مگر گمراهان و ظاهرا اين يك قصّه است كه خداوند در دو جا بمناسبت
جلد 3 صفحه 258
ذكر فرموده اينجا ظاهرا براى بيان رحمت بر دوستان و غضب بر دشمنان است و اوّلا بشارت بحضرت ابراهيم دادهاند و بعدا براى رفع نگرانى حضرت ساره باو نيز بشارت داده شده و هر جا قسمتى از اين قصّه ذكر شده چنانچه در كلام الهى معمول است و جمله على ان مسّنى الكبر ظاهرا حاليّه است يعنى با حال اصابت پيرى بمن و مراد از گمراهى خطاء در طريق معرفت خدا و وسعت رحمت و عموم قدرت او است و پس از وصول بشارت و حصول اطمينان حضرت ابراهيم از ملائكه سؤال نمود كه شما براى چه كار نازل شديد عرضه داشتند ما فرستاده شديم براى عذاب قوم لوط كه اهل فسق و فجورند مگر خانواده او كه ايشانرا تمامى نجات خواهيم داد جز زنش را كه مقدّر نموديم ما بامر خداوند كه باقى باشد با قوم و هلاك شود و در علل از امام باقر عليه السّلام روايت نموده كه هميشه حضرت لوط و ابراهيم عليه السّلام منتظر نزول عذاب بر قوم لوط بودند و خداوند براى منزلت و مقام آن دو بزرگوار در عذاب تأخير ميفرمود و چون خداوند اراده فرمود آنها را عذاب فرمايد مقدّر فرمود كه عوض دهد بحضرت ابراهيم از عذاب قوم لوط غلام عليم را تا موجب تسلّى خاطر او شود از مصيبتش بهلاك قوم پس مبعوث فرمود فرستادگانى را بسوى آنحضرت كه بشارت دهند او را باسماعيل از هاجر و غلام عليم او است و قرابت نسبى و سببى حضرت لوط با حضرت ابراهيم عليه السّلام و علاقمندى آنحضرت باو و كسانش در سوره اعراف و هود گذشت و مؤكّد مضمون اين روايت و روايت عيّاشى از آنحضرت كه قريب باين معنى است ميباشد و شايد تكرار بشارت اسماعيل عليه السّلام براى ظهور حضرت ختمى مرتبت از او باشد.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قالُوا بَشَّرناكَ بِالحَقِّ فَلا تَكُن مِنَ القانِطِينَ (55)
گفتند بشارت داديم ترا بحق پس البته نباش از نااميدان.
(توضيح كلام) اينكه قادر متعال انحاء ايجادش مختلف است يك نحو بدون اسباب و وسائط مثل خلقت آسمانها و زمين و ملائكه و عرش و امثال اينها که از كتم عدم بعرصه وجود ميآورد.
إِنَّما أَمرُهُ إِذا أَرادَ شَيئاً أَن يَقُولَ لَهُ كُن فَيَكُونُ يس آيه 82.
و گفتيم بمجرد اراده ايجاد ميفرمايد و نحوه دوم با اسباب و وسائط غير عادي مثل خلقت آدم از خاك و عيسي بدون پدر و نحوه سوم با اسباب عادي مثل خلقت نوع افراد بشر و اينکه بشارت بابراهيم و همچنين بزكريا، از اينکه سه خارج بود، بلكه اعطاء قوه و قابليت بود که بر وفق طبيعت ايجاد فرمايد و اينکه موجب حيرت و تعجب
جلد 12 - صفحه 52
ابراهيم شده بود زيرا اگر بدو نحوه اولي بود انتساب بابراهيم پيدا نميكرد و نحوه سيم هم نبود، زيرا قوي از بين رفته بود، لذا ملائكه گفتند که همين نحوه سيم است لكن خداوند قوه و قابليت عطا ميفرمايد:
قالُوا بَشَّرناكَ بِالحَقِّ خداوند همه نحوه قدرت دارد (فَلا تَكُن مِنَ القانِطِينَ) زيرا يأس من روح اللّه يكي از معاصي بزرگ است.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 55)- به هر حال فرشتگان مجال تردید یا تعجب بیشتری به ابراهیم ندادند، با صراحت و قاطعیت به او «گفتند: که ما تو را به حق بشارت دادیم» (قالُوا بَشَّرْناکَ بِالْحَقِّ).
بشارتی که از ناحیه خدا و به فرمان او بود و به همین دلیل، حق است و مسلم.
و به دنبال آن برای تأکید- به گمان این که مبادا یأس و ناامیدی بر ابراهیم غلبه کرده باشد- گفتند: «اکنون که چنین است از مأیوسان مباش» (فَلا تَکُنْ
ج2، ص537
مِنَ الْقانِطِینَ)
نکات آیه
۱- تأکید فرشتگان بر تحقق و عینیت یافتن بشارت پسردار شدن ابراهیم(ع) در دوران پیرى (قالوا بشرنک بالحقّ) مقصود از «بالحق» در آیه فوق یا خبر مطابق با واقع است و یا به معناى این است که بشارت ما حقیقت دار است (مجمع البیان). در هر صورت گویاى این نکته است که: آنچه بشارت داده شد، تحقق یافتنى است و به وقوع خواهد پیوست.
۲- توصیه فرشتگان به ابراهیم(ع) بر مأیوس نشدن از لطف و رحمت خداوند در زندگى (قالوا ... فلاتکن من القنطین) «قنوط» به معناى ناامید شدن از خیر است.
۳- یأس از لطف و رحمت خداوند، نکوهیده و ناپسند است. (فلاتکن من القنطین)
۴- پیرى و سالمندى، از عوامل یأس انسان از فرزنددار شدن (مسّنى الکبر فبم تبشّرون ... فلاتکن من القنطین)
۵- بشارت دادن و امیدوار ساختن افراد بى فرزند به فرزنددار شدن در پرتو لطف و عنایت خداوند، کارى پسندیده و ارزشمند (إنا نبشّرک بغلم ... فلاتکن من القنطین ... من رحمة ربّه)
موضوعات مرتبط
- ابراهیم(ع): بشارت به ابراهیم(ع) ۱; پیرى ابراهیم(ع) ۱; توصیه به ابراهیم(ع) ۲; فرزنددارى ابراهیم(ع) ۱; قصه ابراهیم(ع) ۱
- امیدوارى: امیدوارى به لطف خدا ۵; اهمیت امیدوارى به رحمت خدا ۲; اهمیت امیدوارى به لطف خدا ۲
- بی فرزندان: بشارت به بی فرزندان ۵
- پیرى: آثار پیرى ۴
- صفات: صفات ناپسند ۳
- عمل: عمل پسندیده ۵
- فرزنددارى: عوامل یأس از فرزنددارى ۴
- ملائکه: بشارتهاى ملائکه ۱; توصیه هاى ملائکه ۲; ملائکه مبشر ۱، ۲
- یأس: سرزنش یأس از رحمت خدا ۳; سرزنش یأس از لطف خدا ۳
منابع