الحجر ٥٤
کپی متن آیه |
---|
قَالَ أَ بَشَّرْتُمُونِي عَلَى أَنْ مَسَّنِيَ الْکِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرُونَ |
ترجمه
الحجر ٥٣ | آیه ٥٤ | الحجر ٥٥ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«عَلَی»: به معنی (مَعَ)، یعنی: با این که. «الْکِبَرُ»: کهولت و پیری. «عَلَی أَن مَّسَّنِیَ الْکِبَرُ»: جملیه حالیّه است برای ضمیر (ی) در (بَشَّرْتُمُونِی). «بِمَ»: به کدام قاعده و قانون؟ چگونه و به چه شکل؟
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۴۹ - ۸۴ سوره حجر
- از رحمت و مغفرت خدا نااميد نباشيد
- بيان آيات مربوط به ورود مهمانان ابراهيم «ع»
- تعجب ابراهيم «ع»، از بشارت داده شدن به فرزند، در کهنسالی
- مراد از اين كه همسر لوط از «غَابِرِين» بوده، چیست؟
- قضاى الهى، به قطع نسل و انقراض قوم لوط
- معناى آيه «لَعَمرُكَ إنَّهُم لَفِى سَكرَتِهِم يَعمَهُون...»
- توضيحى در مورد «اصحاب أيكه» و «اصحاب حجر»
- بحث روایتی: (رواياتی در ذيل برخى از آيات گذشته)
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالَ أَ بَشَّرْتُمُونِي عَلى أَنْ مَسَّنِيَ الْكِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرُونَ «54»
ابراهيم گفت: آيا با اينكه پيرى به من رسيده، مرا چنين بشارتى مىدهيد؟
پس به چه چيز (عجيبى) بشارت مىدهيد.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قالَ أَ بَشَّرْتُمُونِي عَلى أَنْ مَسَّنِيَ الْكِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرُونَ (54)
حضرت ابراهيم پس از شنيدن بشارت:
قالَ أَ بَشَّرْتُمُونِي: گفت چگونه بشارت دهيد مرا به مولود: عَلى أَنْ مَسَّنِيَ الْكِبَرُ: با اينكه تغيير داده است مرا زيادى سن از حال جوانى كه اميد ولد باشد به پيرى كه حال نااميدى است. فَبِمَ تُبَشِّرُونَ: پس به چه چيز بشارت دهيد، آيا از پيش خود يا از جانب خداوند سبحان.
نكته: استفهام در مقابل تعجب و استبعاد، امر عادى است، يعنى ولادت
جلد 7 - صفحه 121
باكبر سن، خارق عادت، و امر عجيبى است، بين هرمين. مقصود حضرت، استعظام نعمت الهى است بر او، در ضمن تعجب عادى كه مبنى بر سنت حق تعالى كه جارى است ميان بندگان نه استبعاد بالنسبه به قدرت سبحانى، و كلام بعد نيز مشعر بدين مطلب مىباشد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ نَبِّئْهُمْ عَنْ ضَيْفِ إِبْراهِيمَ (51) إِذْ دَخَلُوا عَلَيْهِ فَقالُوا سَلاماً قالَ إِنَّا مِنْكُمْ وَجِلُونَ (52) قالُوا لا تَوْجَلْ إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلامٍ عَلِيمٍ (53) قالَ أَ بَشَّرْتُمُونِي عَلى أَنْ مَسَّنِيَ الْكِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرُونَ (54) قالُوا بَشَّرْناكَ بِالْحَقِّ فَلا تَكُنْ مِنَ الْقانِطِينَ (55)
قالَ وَ مَنْ يَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلاَّ الضَّالُّونَ (56) قالَ فَما خَطْبُكُمْ أَيُّهَا الْمُرْسَلُونَ (57) قالُوا إِنَّا أُرْسِلْنا إِلى قَوْمٍ مُجْرِمِينَ (58) إِلاَّ آلَ لُوطٍ إِنَّا لَمُنَجُّوهُمْ أَجْمَعِينَ (59) إِلاَّ امْرَأَتَهُ قَدَّرْنا إِنَّها لَمِنَ الْغابِرِينَ (60)
ترجمه
و خبر ده ايشانرا از مهمانان ابراهيم
هنگاميكه داخل شدند بر او پس گفتند سلام گفت همانا ما از شما ترسانيم
گفتند نترس همانا ما مژده ميدهيم تو را به پسرى دانا
گفت آيا مژده داديد مرا در حاليكه رسيد مرا پيرى پس بچه مژده ميدهيد
مرا گفتند مژده داديم تو را براستى پس مباش از نااميدان
گفت و كيست كه نااميد شود از رحمت پروردگارش مگر گمراهان
گفت پس چيست كار شما اى فرستادگان
گفتند همانا ما فرستاده شديم بسوى گروهى گناهكاران
مگر
جلد 3 صفحه 257
خانواده لوط همانا ما نجات دهندگانيم ايشانرا تمامى
مگر زنش را كه تقدير نموديم همانا او باشد از بازماندگان.
تفسير
ضيف در اصل مصدر بوده و بمعناى وصف استعمال ميشود در واحد و كثير و گاهى باضياف جمع بسته ميشود و اينجا مراد ملائكهاند كه بر حضرت ابراهيم عليه السّلام برسم ميهمانى وارد شدند و چون از طعامى كه براى ايشان حاضر فرموده بود تناول ننمودند آنحضرت خائف شد كه مبادا قصد سوئى داشته باشند چون در پيش آنها اين رسم بود و كلمه سلاما ظاهرا منصوب بفعل مقدّر است يعنى گفتند نسلّم عليك سلاما و حضرت جواب فرمود چنانچه در سوره هود ذكر شده و تفصيل اين قصه آنجا گذشت و تكرار نميشود فقط نكته قابل ذكر اين است كه اينجا عيّاشى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه مراد از غلام عليم اسمعيل است از هاجرو از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه ابراهيم عليه السّلام سه سال بعد از بشارت مكث فرمود پس بشارت ديگرى آمد از طرف خداوند براى او باسماعيل و آنجا در قرآن تصريح شده بود كه بشارت باسحاق داده شد لذا در منهج و غيره اين بشارت را باسحاق راجع نمودهاند بدون نقل خلاف و تحقيق آنست كه دو بشارت بوده يكى بحضرت ابراهيم كه در اين آيه ذكر شده راجع بولادت حضرت اسمعيل براى او و ديگر بساره خاتون زوجه معقوده آنحضرت راجع بولادت حضرت اسحق براى او در سوره هود لذا آنجا حضرت ساره تعجّب كرد و اينجا حضرت ابراهيم چون بسن پيرى رسيده بود و اولادش نشده بود و از روى تعجّب فرمود بچه بشارت ميدهيد مرا تا معلوم شود بنحو حقيقت است يا مجاز و از پيش خود ميگويند يا از جانب خدا و آنها عرضه داشتند بنحو حقّ و حقيقت و راستى و درستى از جانب پروردگار پس مباش از نااميدان و مأيوسان از رحمت حق و اگر اين بشارت راجع بولادت حضرت اسحق بود جاى تعجّب و يأس آنحضرت نبود چون او حضرت اسمعيل را داشت و مرديكه خداوند باو اولادى داده از ولد ديگرى كه باو عنايت شود تعجّب نميكند و مأيوس نميشود در هر حال حضرت ابراهيم در جواب ملائكه فرمود كه من مأيوس از رحمت خدا نيستم بر حسب اسباب ظاهرى نااميد شده بودم و اكنون اميدوار شدم چون مأيوس نميشوند از رحمت خدا مگر گمراهان و ظاهرا اين يك قصّه است كه خداوند در دو جا بمناسبت
جلد 3 صفحه 258
ذكر فرموده اينجا ظاهرا براى بيان رحمت بر دوستان و غضب بر دشمنان است و اوّلا بشارت بحضرت ابراهيم دادهاند و بعدا براى رفع نگرانى حضرت ساره باو نيز بشارت داده شده و هر جا قسمتى از اين قصّه ذكر شده چنانچه در كلام الهى معمول است و جمله على ان مسّنى الكبر ظاهرا حاليّه است يعنى با حال اصابت پيرى بمن و مراد از گمراهى خطاء در طريق معرفت خدا و وسعت رحمت و عموم قدرت او است و پس از وصول بشارت و حصول اطمينان حضرت ابراهيم از ملائكه سؤال نمود كه شما براى چه كار نازل شديد عرضه داشتند ما فرستاده شديم براى عذاب قوم لوط كه اهل فسق و فجورند مگر خانواده او كه ايشانرا تمامى نجات خواهيم داد جز زنش را كه مقدّر نموديم ما بامر خداوند كه باقى باشد با قوم و هلاك شود و در علل از امام باقر عليه السّلام روايت نموده كه هميشه حضرت لوط و ابراهيم عليه السّلام منتظر نزول عذاب بر قوم لوط بودند و خداوند براى منزلت و مقام آن دو بزرگوار در عذاب تأخير ميفرمود و چون خداوند اراده فرمود آنها را عذاب فرمايد مقدّر فرمود كه عوض دهد بحضرت ابراهيم از عذاب قوم لوط غلام عليم را تا موجب تسلّى خاطر او شود از مصيبتش بهلاك قوم پس مبعوث فرمود فرستادگانى را بسوى آنحضرت كه بشارت دهند او را باسماعيل از هاجر و غلام عليم او است و قرابت نسبى و سببى حضرت لوط با حضرت ابراهيم عليه السّلام و علاقمندى آنحضرت باو و كسانش در سوره اعراف و هود گذشت و مؤكّد مضمون اين روايت و روايت عيّاشى از آنحضرت كه قريب باين معنى است ميباشد و شايد تكرار بشارت اسماعيل عليه السّلام براى ظهور حضرت ختمى مرتبت از او باشد.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قالَ أَ بَشَّرتُمُونِي عَلي أَن مَسَّنِيَ الكِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرُونَ (54)
ابراهيم فرمود: آيا بشارت باولاد بمن ميدهيد با اينكه رسيده است مرا پيري و هرم که بر حسب طبيعت محال است اولاد پيدا كنم، پس بچه مدركي بمن بشارت ميدهيد حضرت ابراهيم انتظار يك همچه موهبتي داشت، چنانچه در سوره صافات عرض ميكند.
رَبِّ هَب لِي مِنَ الصّالِحِينَ فَبَشَّرناهُ بِغُلامٍ حَلِيمٍ آيه 98 و 99.
لكن بر حسب قواعد طبيعي چون محال عادي بود قالَ أَ بَشَّرتُمُونِي عَلي أَن مَسَّنِيَ الكِبَرُ با اينكه عيالش هم عاقر و نازا بود مانع در طرفين بود (فبم تبشرون) استفهام از حقيقة امر است که خداوند بقدرة كامله خود بر خلاف عادت و طبيعت إفاضه ميفرمايد، چنانچه آتش نمرود را سرد و سلامت فرمود يا باسباب ظاهريه و قواعد طبيعيه است لذا جواب دادند.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 54)- ولی ابراهیم به خوبی میدانست که از نظر موازین طبیعی تولد چنین فرزندی از او بسیار بعید است، هر چند در برابر قدرت خدا هیچ چیزی محال نیست، ولی توجه به موازین عادی و طبیعی تعجب او را برانگیخت، لذا «گفت: آیا چنین بشارتی به من میدهید در حالی که من به سن پیری رسیدهام»؟! (قالَ أَ بَشَّرْتُمُونِی عَلی أَنْ مَسَّنِیَ الْکِبَرُ).
«راستی به چه چیز مرا بشارت میدهید»؟ (فَبِمَ تُبَشِّرُونَ).
آیا به امر و فرمان خداست این بشارت شما یا از ناحیه خودتان؟ صریحا بگویید تا اطمینان بیشتر پیدا کنم!
نکات آیه
۱- ابراهیم(ع) از دریافت خبر فرزنددار شدنش در دوران پیرى به شدت شگفت زده شد. (قال أبشّرتمونى على أن مسّنى الکبر فبم تبشّرون)
۲- ابراهیم(ع) آن گاه خبر فرزنددار شدنش را از فرشتگان دریافت کرد که کاملاً پیر و از فرزنددار شدن مأیوس بود. (قال أبشّرتمونى على أن مسّنى الکبر فبم تبشّرون)
۳- امکان فرزنددار شدن انسان کهن سال و مأیوس از فرزنددار شدن، با لطف و قدرت خداوند (إنا نبشّرک بغلم علیم . قال أبشّرتمونى على أن مسّنى الکبر)
۴- ابراهیم(ع) پس از دریافت خبر فرزنددار شدنش از فرشتگان، خواستار توضیح و اطلاعات بیشترى از آنان شد. (فبم تبشّرون) برداشت فوق بر این اساس است که «با» در «فبم» براى ملابست باشد و استفهام در جمله «فبم تبشّرون» سؤال از چگونگى تحقق چنین بشارتى (فرزنددار شدن) باشد و نه تردید و سؤال از اصل فرزنددار شدن.
۵- پیرى و سالمندى، از موانع زاد و ولد در انسانها (على أن مسّنى الکبر) از اینکه حضرت ابراهیم(ع) در توضیح اظهار شگفتى خود از بشارت فرزنددارشدنش با جمله حالیه «على أن مسّنى الکبر» پیرى را مطرح مى کند، مى تواند به خاطر نکته فوق باشد.
موضوعات مرتبط
- ابراهیم(ع): ابراهیم(ع) و ملائکه ۴; بشارت ابراهیم(ع) ۲; پرسش ابراهیم(ع) ۴; تعجب ابراهیم(ع) ۱; خواسته هاى ابراهیم(ع) ۴; فرزنددارى ابراهیم(ع) ۱; قصه ابراهیم(ع) ۱، ۴; یأس ابراهیم(ع) ۲
- پیرى: آثار پیرى ۵; تعجب از فرزنددارى در پیرى ۱
- تولیدمثل: موانع تولیدمثل ۵
- خدا: آثار قدرت خدا ۳; آثار لطف خدا ۳
- ملائکه: بشارتهاى ملائکه ۲; پرسش از ملائکه ۴; ملائکه مبشر ۴
منابع