ریشه نصب: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (Move page script صفحهٔ ریشه نصب‌ را به ریشه نصب منتقل کرد)
 
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۴: خط ۴:


__TOC__
__TOC__
{{#ask:[[رده:آیات قرآن]] [[نازل شده در سال::+]] [[ریشه غیر ربط::نصب‌]]
|?نازل شده در سال
|mainlabel=-
|headers=show
|limit=2000
|format=jqplotchart
|charttype=line
|charttitle=نمودار تکرار در هر سال نزول
|labelaxislabel=سال نزول
|smoothlines=yes
|numbersaxislabel=دفعات تکرار
|distribution=yes
|min=0
|datalabels=value
|distributionsort=none
|ticklabels=yes
|colorscheme=rdbu
|chartlegend=none
}}


=== قاموس قرآن ===
=== قاموس قرآن ===
(بروزن فلس) رنج دادن و رنج ديدن. و برپا داشتن. «نَصَبْتُ الشَّىْ‏ءَ: اَقَمْتُهُ» آن را برپا داشتم گويند: «نَصَبَهُ الْهَمُ: اَتْبَعَهُ» - «نَصَبَ الشَّىْ‏ءَ: وَضَعَهُ وَضْعاً ثابِتاً». در آيه [غاشيه:19]. مراد ثابت شدن است مثل «وَالْجِبالَ أَرْساها» كوهها را ثابت كرد يعنى: آيا نمى‏بينند شتر چطور خلق شده... و كوهها چطور ثابت گشته و بر پا داشته‏اند. نصيب: بهره معين و ثابت [نساء:7]. براى مردان بهره ثابتى است از انچه پدران و مادران و خويشان گذشته‏اند و براى زنان بهره ثابتى است از آنچه پدران و مادران و خويشان گذاشته‏اند. *** نَصْب: (بروزن قفل و فرس) به معنى رنج و تعب است [كهف:62]. از اين سفر به رنج و خستگى افتاديم. [ص:41]. شيطان به من رنج و عذاب رساند. نصب در آيه اول بر وزن فَرَس و در دوم بر وزن قُفْل است. ناصب: اسم فاعل است رنج دهنده، گويند «هَمٌ ناصِبٌ» اندوهى است زحمت ده. ناصب لازم نيز آيد يعنى به زحمت افتاده: [غاشيه:2-3]. ظاهرا مراد از عمل تلاش غيرمشروع دنيا است كه باعث رنج آخرت است. يعنى: چهره هايى در آن روز ذليل اند، تلاش گراند در دنيا به زحمت افتاده‏اند در قيامت، چند آيه بعد آمده: «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناعِمَةٌ لِسَعْيِها راضِيَةٌ» معلوم است كه ظرف رضا و نعمت آخرت و ظرف سعى دنيا است. انصاب: [مائده:90]. [مائده:3]. نصب (بروزن فَلْس و قُفْل و عُنُق) هر چيز منصوب و برپاداشته است كه معبود واقع شود (صحاح)جمع نُصُب (بروزن عُنُق) انصاب است، به قولى نُصُب جمع نصاب است. آن در آيه به ضم اول ودوم است. مراد از نُصُب و اَنْصاب سنگهاى منصوبى است كه بر روى آنها قربانى مى‏كردند طبرسى در علت اين تسميه گفته: آن سنگها را براى عبادت برپاداشته بودند و از ابن جريح نقل مى‏كند: انصاب اصنام نبودند زيرا اصنام آنهايى است كه تراشيده به صورت و نقشى در مى‏آوردند بلكه انصاب سنگهايى بودند دراطراف كعبه. راغب گفته: آن سنگها را پرستش كرده و روى آنها قربانى مى‏كردند. فرق مابين انصاب و اصنام را كه نقل شد در اقرب الموارد نيز بطور «قيل» آورده است. ناگفته نماندبه تصريح آيه اول، انصاب رجس اند و اين مى‏رساند كه انصاب مورد پرستش بوده‏اند و در آيه دوم آنچه بر روى آن سنگ يا سنگها ذبح شده حرام گشته است مى‏شود گفت: كه سنگ معبود بوده و يا صرفا براى بتها بر آن ذبح مى‏كرده‏اند. عجب از زمخشرى [شرح:8-7]. آيه خطاب به حضرت رسول «صلى الله عليه واله» و نتيجه آيات قبل است يعنى: حالا كه بتو شرح صدر داده و بلند آوازه‏ات كرديم و بار گران را از تو برداشتيم و با هر دشوارى آسانيى هست پس چون از واجب فارغ شدى در عبادت و دعا بكوش و خودت را به رنج انداز وبه خدايت رغبت جو. در مجمع از امام باقر و صادق عليهماالسلام نقل شده «فَِاذا فَرَغْتَ مِنَ الصَّلوةِ الْمَكْتُوبَةِ فَانْصَبْ اِلى رَبِكَ فِى الدُّعاءِ وَ ارْغَبْ اِلَيْهِ فِى الْمَسْئَلَةِ». زمخشرى در كشّاف در باره آيه گويد: منظور آن است كه آن بزرگوار عبادات را پشت سرهم انجام دهد و اوقات خويش را خالى از عبادت نگذارد و چون از يكى فارغ شد ديگرى را شروع كند. آنگاه گويد: از جمله بدعتها آنكه بعضى از رافضيان «فَانْصَبْ» را در آيه به كسر صاد خوانده يعنى: على را بر خلافت منصوب گردان اگر اينطور خواندن بر رافضی روا باشد صحيح است كه ناصبى آن را همينطور بخواند و بگويد: يعنى ناصبى بودن را كه بغض و عداوت على است در ميان مردم بگذار. زمخشرى مى‏توانست قول بعضى از شيعه را كه خودش نقل كرده (اگر چنين قائلى يافته شود) به نحو آبرومندى رد كندو بگويد: اين سخن قابل قبول نيست. ولى حريف آوردن ناصبى حكايت از درون طوفانى و ناراحت زمخشرى نسبت به اهل بيت عليهم‏السلام و شيعه دارد. گويى خيلى تكان خورده است. فيض مرحوم در تفسير صافى بعد از نقل اين سخن گويد: نصب امام و خليفه بعد از تبليغ رسالت يا پس از فراغ از عبادت ا مرى معقول بلكه واجب است تا مردم بعد از آن حضرت در حيرت و ضلال واقع نشوند، پس صحيح است كه مترتب بر رسالت و فراغ از عبادت باشد و اما بغض على وعداوت على «عليه السلام» چطور معقول است كه بر تبليغ رسالت و يا عبادت مترتب شود؟!!... آنگاه بر زمخشرى سخت تاخته است.
(بروزن فلس) رنج دادن و رنج ديدن. و برپا داشتن. «نَصَبْتُ الشَّىْ‏ءَ: اَقَمْتُهُ» آن را برپا داشتم گويند: «نَصَبَهُ الْهَمُ: اَتْبَعَهُ» - «نَصَبَ الشَّىْ‏ءَ: وَضَعَهُ وَضْعاً ثابِتاً». در آيه [غاشيه:19]. مراد ثابت شدن است مثل «وَالْجِبالَ أَرْساها» كوهها را ثابت كرد يعنى: آيا نمى‏بينند شتر چطور خلق شده... و كوهها چطور ثابت گشته و بر پا داشته‏اند. نصيب: بهره معين و ثابت [نساء:7]. براى مردان بهره ثابتى است از انچه پدران و مادران و خويشان گذشته‏اند و براى زنان بهره ثابتى است از آنچه پدران و مادران و خويشان گذاشته‏اند. *** نَصْب: (بروزن قفل و فرس) به معنى رنج و تعب است [كهف:62]. از اين سفر به رنج و خستگى افتاديم. [ص:41]. شيطان به من رنج و عذاب رساند. نصب در آيه اول بر وزن فَرَس و در دوم بر وزن قُفْل است. ناصب: اسم فاعل است رنج دهنده، گويند «هَمٌ ناصِبٌ» اندوهى است زحمت ده. ناصب لازم نيز آيد يعنى به زحمت افتاده: [غاشيه:2-3]. ظاهرا مراد از عمل تلاش غيرمشروع دنيا است كه باعث رنج آخرت است. يعنى: چهره هايى در آن روز ذليل اند، تلاش گراند در دنيا به زحمت افتاده‏اند در قيامت، چند آيه بعد آمده: «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناعِمَةٌ لِسَعْيِها راضِيَةٌ» معلوم است كه ظرف رضا و نعمت آخرت و ظرف سعى دنيا است. انصاب: [مائده:90]. [مائده:3]. نصب (بروزن فَلْس و قُفْل و عُنُق) هر چيز منصوب و برپاداشته است كه معبود واقع شود (صحاح)جمع نُصُب (بروزن عُنُق) انصاب است، به قولى نُصُب جمع نصاب است. آن در آيه به ضم اول ودوم است. مراد از نُصُب و اَنْصاب سنگهاى منصوبى است كه بر روى آنها قربانى مى‏كردند طبرسى در علت اين تسميه گفته: آن سنگها را براى عبادت برپاداشته بودند و از ابن جريح نقل مى‏كند: انصاب اصنام نبودند زيرا اصنام آنهايى است كه تراشيده به صورت و نقشى در مى‏آوردند بلكه انصاب سنگهايى بودند دراطراف كعبه. راغب گفته: آن سنگها را پرستش كرده و روى آنها قربانى مى‏كردند. فرق مابين انصاب و اصنام را كه نقل شد در اقرب الموارد نيز بطور «قيل» آورده است. ناگفته نماندبه تصريح آيه اول، انصاب رجس اند و اين مى‏رساند كه انصاب مورد پرستش بوده‏اند و در آيه دوم آنچه بر روى آن سنگ يا سنگها ذبح شده حرام گشته است مى‏شود گفت: كه سنگ معبود بوده و يا صرفا براى بتها بر آن ذبح مى‏كرده‏اند. عجب از زمخشرى [شرح:8-7]. آيه خطاب به حضرت رسول «صلى الله عليه واله» و نتيجه آيات قبل است يعنى: حالا كه بتو شرح صدر داده و بلند آوازه‏ات كرديم و بار گران را از تو برداشتيم و با هر دشوارى آسانيى هست پس چون از واجب فارغ شدى در عبادت و دعا بكوش و خودت را به رنج انداز وبه خدايت رغبت جو. در مجمع از امام باقر و صادق عليهماالسلام نقل شده «فَِاذا فَرَغْتَ مِنَ الصَّلوةِ الْمَكْتُوبَةِ فَانْصَبْ اِلى رَبِكَ فِى الدُّعاءِ وَ ارْغَبْ اِلَيْهِ فِى الْمَسْئَلَةِ». زمخشرى در كشّاف در باره آيه گويد: منظور آن است كه آن بزرگوار عبادات را پشت سرهم انجام دهد و اوقات خويش را خالى از عبادت نگذارد و چون از يكى فارغ شد ديگرى را شروع كند. آنگاه گويد: از جمله بدعتها آنكه بعضى از رافضيان «فَانْصَبْ» را در آيه به كسر صاد خوانده يعنى: على را بر خلافت منصوب گردان اگر اينطور خواندن بر رافضی روا باشد صحيح است كه ناصبى آن را همينطور بخواند و بگويد: يعنى ناصبى بودن را كه بغض و عداوت على است در ميان مردم بگذار. زمخشرى مى‏توانست قول بعضى از شيعه را كه خودش نقل كرده (اگر چنين قائلى يافته شود) به نحو آبرومندى رد كندو بگويد: اين سخن قابل قبول نيست. ولى حريف آوردن ناصبى حكايت از درون طوفانى و ناراحت زمخشرى نسبت به اهل بيت عليهم‏السلام و شيعه دارد. گويى خيلى تكان خورده است. فيض مرحوم در تفسير صافى بعد از نقل اين سخن گويد: نصب امام و خليفه بعد از تبليغ رسالت يا پس از فراغ از عبادت ا مرى معقول بلكه واجب است تا مردم بعد از آن حضرت در حيرت و ضلال واقع نشوند، پس صحيح است كه مترتب بر رسالت و فراغ از عبادت باشد و اما بغض على وعداوت على «عليه السلام» چطور معقول است كه بر تبليغ رسالت و يا عبادت مترتب شود؟!!... آنگاه بر زمخشرى سخت تاخته است.
===ریشه‌های [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]===
<qcloud htmlpre='ریشه_'>
من:100, ل:68, هم:65, ما:56, الى:37, لا:35, ه:34, ف:33, ب:32, نا:29, ها:29, الله:27, ک:27, اتى:26, الذين:26, اله:25, فى:24, کتب:24, قول:24, وله:24, انن:23, ا:21, کسب:21, ان:21, اذا:20, نسو:19, على:19, قرب:19, رئى:19, مسس:19, رجل:19, کون:19, نور:19, لم:19, کيف:18, کم:18, حسن:18, اول:17, ولد:17, شفع:17, ترک:17, ذا:17, ضلل:16, فرض:16, خشع:16, ام:16, هذا:16, نن:16, زلم:15, يسر:15, قسم:15, عذب:15, عمل:15, شىء:15, اذ:15, علم:15, اخر:15, شطن:15, ارض:15, امن:14, بعض:14, نصب:14, کفر:14, عبد:14, ى:14, نصر:14, يوم:14, ربب:13, حسب:13, صلى:13, وفض:13, وفى:13, رکض:13, کثر:13, مع:13, قبل:13, نعم:13, ظمء:13, خمر:13, ذبح:13, خمص:13, عن:13, دنو:13, سقى:13, حمى:13, قد:13, اوى:13, غير:13, حرث:13, فرغ:13, سبل:13, رجس:13, جبل:13, ملک:13, رحم:13, بصر:13, حيث:13, حضر:13, نسى:13, نيل:13, او:13, شرى:12, ذکر:12, سطح:12, قلل:12, دعو:12, رغب:12, سرع:12, سئل:12, رفع:12, کان:12, شرک:12, غنى:12, رزق:12, نقص:12, صوب:12, حتى:12, وجه:12, رهق:12, کبر:12, غشى:12, عين:12, يمن:12, حوذ:12, شرع:12, ن:12, ذرء:12, ايى:12, انتم:12, ذکو:12, عسر:12, سمو:12, خرج:12, انى:12, غشو:12, سفر:12, دور:12, هل:12, جعل:12, ذلکم:12, رود:12, بوء:12, وقى:12, کلل:12, جبت:12, الا:11, فسق:11, غفر:11, لغب:11, اخذ:11, ذلل:11, طاغوت:11, وجد:11, بين:11, عقد:11, سوء:11, منى:11, جنب:11, ذلک:11, سرر:11, يتم:11, نبء:11, صخر:11, موسى:11, فضل:11, جىء:11, لن:11, انس:11, طغو:11, ضيع:11, جدث:11, اثم:11, ت:11, سبع:11, عفو:11, سکن:11, لقى:11, تبع:11, سوف:11, کفى:11, ائى:11, نکل:11, منع:10, طغى:10, رسل:10, يوسف:10, يئس:10, نقر:10, اجر:10, اکل:10, حکم:10, ابو:10, قوم:10, يا:10, کذب:10, وطء:10
</qcloud>


== کلمات مشتق شده در قرآن ==
== کلمات مشتق شده در قرآن ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۶ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۳:۳۷

تکرار در قرآن: ۳۳(بار)

لیست کلمات مشتق شده


در حال بارگیری...


قاموس قرآن

(بروزن فلس) رنج دادن و رنج ديدن. و برپا داشتن. «نَصَبْتُ الشَّىْ‏ءَ: اَقَمْتُهُ» آن را برپا داشتم گويند: «نَصَبَهُ الْهَمُ: اَتْبَعَهُ» - «نَصَبَ الشَّىْ‏ءَ: وَضَعَهُ وَضْعاً ثابِتاً». در آيه [غاشيه:19]. مراد ثابت شدن است مثل «وَالْجِبالَ أَرْساها» كوهها را ثابت كرد يعنى: آيا نمى‏بينند شتر چطور خلق شده... و كوهها چطور ثابت گشته و بر پا داشته‏اند. نصيب: بهره معين و ثابت [نساء:7]. براى مردان بهره ثابتى است از انچه پدران و مادران و خويشان گذشته‏اند و براى زنان بهره ثابتى است از آنچه پدران و مادران و خويشان گذاشته‏اند. *** نَصْب: (بروزن قفل و فرس) به معنى رنج و تعب است [كهف:62]. از اين سفر به رنج و خستگى افتاديم. [ص:41]. شيطان به من رنج و عذاب رساند. نصب در آيه اول بر وزن فَرَس و در دوم بر وزن قُفْل است. ناصب: اسم فاعل است رنج دهنده، گويند «هَمٌ ناصِبٌ» اندوهى است زحمت ده. ناصب لازم نيز آيد يعنى به زحمت افتاده: [غاشيه:2-3]. ظاهرا مراد از عمل تلاش غيرمشروع دنيا است كه باعث رنج آخرت است. يعنى: چهره هايى در آن روز ذليل اند، تلاش گراند در دنيا به زحمت افتاده‏اند در قيامت، چند آيه بعد آمده: «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناعِمَةٌ لِسَعْيِها راضِيَةٌ» معلوم است كه ظرف رضا و نعمت آخرت و ظرف سعى دنيا است. انصاب: [مائده:90]. [مائده:3]. نصب (بروزن فَلْس و قُفْل و عُنُق) هر چيز منصوب و برپاداشته است كه معبود واقع شود (صحاح)جمع نُصُب (بروزن عُنُق) انصاب است، به قولى نُصُب جمع نصاب است. آن در آيه به ضم اول ودوم است. مراد از نُصُب و اَنْصاب سنگهاى منصوبى است كه بر روى آنها قربانى مى‏كردند طبرسى در علت اين تسميه گفته: آن سنگها را براى عبادت برپاداشته بودند و از ابن جريح نقل مى‏كند: انصاب اصنام نبودند زيرا اصنام آنهايى است كه تراشيده به صورت و نقشى در مى‏آوردند بلكه انصاب سنگهايى بودند دراطراف كعبه. راغب گفته: آن سنگها را پرستش كرده و روى آنها قربانى مى‏كردند. فرق مابين انصاب و اصنام را كه نقل شد در اقرب الموارد نيز بطور «قيل» آورده است. ناگفته نماندبه تصريح آيه اول، انصاب رجس اند و اين مى‏رساند كه انصاب مورد پرستش بوده‏اند و در آيه دوم آنچه بر روى آن سنگ يا سنگها ذبح شده حرام گشته است مى‏شود گفت: كه سنگ معبود بوده و يا صرفا براى بتها بر آن ذبح مى‏كرده‏اند. عجب از زمخشرى [شرح:8-7]. آيه خطاب به حضرت رسول «صلى الله عليه واله» و نتيجه آيات قبل است يعنى: حالا كه بتو شرح صدر داده و بلند آوازه‏ات كرديم و بار گران را از تو برداشتيم و با هر دشوارى آسانيى هست پس چون از واجب فارغ شدى در عبادت و دعا بكوش و خودت را به رنج انداز وبه خدايت رغبت جو. در مجمع از امام باقر و صادق عليهماالسلام نقل شده «فَِاذا فَرَغْتَ مِنَ الصَّلوةِ الْمَكْتُوبَةِ فَانْصَبْ اِلى رَبِكَ فِى الدُّعاءِ وَ ارْغَبْ اِلَيْهِ فِى الْمَسْئَلَةِ». زمخشرى در كشّاف در باره آيه گويد: منظور آن است كه آن بزرگوار عبادات را پشت سرهم انجام دهد و اوقات خويش را خالى از عبادت نگذارد و چون از يكى فارغ شد ديگرى را شروع كند. آنگاه گويد: از جمله بدعتها آنكه بعضى از رافضيان «فَانْصَبْ» را در آيه به كسر صاد خوانده يعنى: على را بر خلافت منصوب گردان اگر اينطور خواندن بر رافضی روا باشد صحيح است كه ناصبى آن را همينطور بخواند و بگويد: يعنى ناصبى بودن را كه بغض و عداوت على است در ميان مردم بگذار. زمخشرى مى‏توانست قول بعضى از شيعه را كه خودش نقل كرده (اگر چنين قائلى يافته شود) به نحو آبرومندى رد كندو بگويد: اين سخن قابل قبول نيست. ولى حريف آوردن ناصبى حكايت از درون طوفانى و ناراحت زمخشرى نسبت به اهل بيت عليهم‏السلام و شيعه دارد. گويى خيلى تكان خورده است. فيض مرحوم در تفسير صافى بعد از نقل اين سخن گويد: نصب امام و خليفه بعد از تبليغ رسالت يا پس از فراغ از عبادت ا مرى معقول بلكه واجب است تا مردم بعد از آن حضرت در حيرت و ضلال واقع نشوند، پس صحيح است كه مترتب بر رسالت و فراغ از عبادت باشد و اما بغض على وعداوت على «عليه السلام» چطور معقول است كه بر تبليغ رسالت و يا عبادت مترتب شود؟!!... آنگاه بر زمخشرى سخت تاخته است.

ریشه‌های نزدیک مکانی

کلمات مشتق شده در قرآن

کلمه تعداد تکرار در قرآن
نَصِيبٌ‌ ۸
نَصِيباً ۸
نَصِيبَهُمْ‌ ۲
النُّصُبِ‌ ۱
الْأَنْصَابُ‌ ۱
نَصِيبُهُمْ‌ ۱
نَصَبٌ‌ ۳
نُصِيبُ‌ ۱
نَصَباً ۱
نَصِيبَکَ‌ ۱
بِنُصْبٍ‌ ۱
نَصِيبٍ‌ ۱
نُصُبٍ‌ ۱
نَاصِبَةٌ ۱
نُصِبَتْ‌ ۱
فَانْصَبْ‌ ۱

ریشه‌های مرتبط