ریشه نسو: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
(Added root proximity by QBot)
 
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۴: خط ۴:


__TOC__
__TOC__
{{#ask:[[رده:آیات قرآن]] [[نازل شده در سال::+]] [[ریشه غیر ربط::نسو]]
|?نازل شده در سال
|mainlabel=-
|headers=show
|limit=2000
|format=jqplotchart
|charttype=line
|charttitle=نمودار تکرار در هر سال نزول
|labelaxislabel=سال نزول
|smoothlines=yes
|numbersaxislabel=دفعات تکرار
|distribution=yes
|min=0
|datalabels=value
|distributionsort=none
|ticklabels=yes
|colorscheme=rdbu
|chartlegend=none
}}


=== قاموس قرآن ===
=== قاموس قرآن ===
زنان. همچنين است نِسوة و نِسوان، ولى نسوان در قرآن مجيد نيامده است در مفردات و غيره آمده: نِسْوَه و نِساء و نِسْوان جمع مرئة است از غير لفظش مثل قوم در جمع مرء. درمجمع ذيل [بقره:49]. گفته: جايز است نساء به زنان و دختربچه‏ها اطلاق شود مثل ابناء. على هذا درباره قتل پسران بين اسرائيل بدست فرعونيان كه لفظ نساء آمده مراد از آن دختربچّه‏ها است و به قول بعضى اين اطلاق به اعتبار مايؤل است. ناگفته نماند: لفظ نسوة بيشتر از دو بار در قران مجيد بكارنرفته [يوسف:30-50]. نساءالنبى«صلى الله عليه واله» در باره زنان حضرت رسول «صلى الله عليه وآله» خطابات و احكام ويژه‏اى در قرآن مجيد آمده است كه ذيلا بررسى مى‏شود: 1- [احزاب:30-31]. به مضمون اين دو آيه اگر زنان آن حضرت كار قبيح آشكارى كننددوبرابر عذاب خواهند ديد و اگر كار نيك انجام دهند دوبرابر پاداش خواهندبرد. ظاهرا مضاعف بودن عذاب و اجر در اثر تسبيب است زن پيغمبر اگر كار بدى را آشكارا كندهم كار بد كرده وهم از شأن پيغمبر در نظر مردم كاسته است لذا در مقابل هريك عذاب مى‏بيند و اگر كارنيك انجام دهد برشأن و موقعيت پيغمبر افزوده است اين دواعتبار در باره زنان ديگر نيست. 2- [احزاب:32]. ظاهرا در اينجا نيز «لَسْتُنَّ كَأَحِدٍ مِنَ النِساء» راجع به تسبيب است يعنى اگر تقوى كنيد مانند زنان ديگر نيستيد كه تقواى شما باعث تحكيم موقعيت پيامبر و سبب تضاعف اجر شما است ولى «فَلا تَحْضَعَنِ بِالْقَوْلِ» شامل زنان ديگر نيز هست. 3- [احزاب:33]. راجع به اين آيه در «قرر» مشروحا از دو جهت بحث كرده‏ايم رجوع شود. 4- بعد از آيه «وَقَرْنَ فى بُيُوتِكُنَّ» در يك آيه براى عموم نيكوكاران اعم از زنان و مردان وعده مغفرت و بهشت آمده است كه [احزاب:35]. به نظر مى‏آيد كه آمدن اين آيه بعد از خطابات ويژه زنان آن حضرت براى آن است كه تبعيض در ميان زنان و مردان از حيث نيكوكارى به نظر نيايد به عبارت ديگر همه نيكوكاران اعم از زنان و مردان مورد رضايت خداوندى اند النهايه در زنان آن حضرت اين تسبيب بوجود آمده است. نكاح زنان آن حضرت [احزاب:53]. به موجب اين آيه نمى‏شود زنان آن حضرت بعد از وفاتش تزويج كرد، در «امّ» تحت عنوان امهات مومنين در باره اين آيه مفصلا صحبت شد و گفتيم: به نقلى علت نزول اين آيه قول طلحه بود كه بعد از نزول آيه حجاب از او سرزد و نيز گفتيم كه: علت نزول اين حكم بعيد است فقط قول طلحه باشد بلكه علت ديگرى بايد داشته باشد جمله «اِنَّ ذلِكُمْ كانَ عِنْدَاللّهِ عَظيماً» مى‏گويد: اين احترامى است نسبت به آن حضرت كه لازم است مسلمانان مرعى دارند و به حكم [احزاب:6]. زنان آن حضرت به منزله مادرانند در اين صورت تزويج زنان آن بزرگوار لغو اين مقام و كاهش حرمت آن جان عزيز است. و از قيد «مِنْ بَعْدِهِ» مى‏توان استفاده ديگرى كرد و آن اينكه: اگر بعد از آن حضرت تزويج زنانش جايز بود سردمداران روز آن را مورد اغراض سياسى قرار داده و در تزويج زنان آن بزرگوار مسابقه مى‏گذاشتند و هر كه يكى از آنها را تزويج كرده بود به عنوان اينكه زن پيغمبر همسر اوست مدعى مقام و حكومت مى‏شد و اينكار جز اختلاف امت و هتك حرمت آن حضرت ثمرى نداشت. اگر گويند: اين حكم برخلاف طبع غريزى است زنيكه مدتى همسر آن حضرت شده چرا تا آخر عمر بعد از آن حضرت از اين حق خدادادى محروم شود؟! گوييم: يا بايد خدا را قبول كنيم يا خرمارا، اين يك مطلب حساب شده است زنان آن بزرگوار چون مقام ام‏المومنين بودن را اختيار كردند لازم بود محدوديت‏هاى آن را نيز قبول كنند در دنيا هر مقامى توأم با محدوديت است زنان آن حضرت مى‏توانستند به حكم [احزاب:28]. از آن حضرت طلاق گرفته وجدا شده به حكم يك زن عادى زندگى كنند ولى درصورت اختيار خداو رسول و ام‏المومنين بودن لازم بود كه محدوديت آن را نيز قبول كنند [احزاب:29].
زنان. همچنين است نِسوة و نِسوان، ولى نسوان در قرآن مجيد نيامده است در مفردات و غيره آمده: نِسْوَه و نِساء و نِسْوان جمع مرئة است از غير لفظش مثل قوم در جمع مرء. درمجمع ذيل [بقره:49]. گفته: جايز است نساء به زنان و دختربچه‏ها اطلاق شود مثل ابناء. على هذا درباره قتل پسران بين اسرائيل بدست فرعونيان كه لفظ نساء آمده مراد از آن دختربچّه‏ها است و به قول بعضى اين اطلاق به اعتبار مايؤل است. ناگفته نماند: لفظ نسوة بيشتر از دو بار در قران مجيد بكارنرفته [يوسف:30-50]. نساءالنبى«صلى الله عليه واله» در باره زنان حضرت رسول «صلى الله عليه وآله» خطابات و احكام ويژه‏اى در قرآن مجيد آمده است كه ذيلا بررسى مى‏شود: 1- [احزاب:30-31]. به مضمون اين دو آيه اگر زنان آن حضرت كار قبيح آشكارى كننددوبرابر عذاب خواهند ديد و اگر كار نيك انجام دهند دوبرابر پاداش خواهندبرد. ظاهرا مضاعف بودن عذاب و اجر در اثر تسبيب است زن پيغمبر اگر كار بدى را آشكارا كندهم كار بد كرده وهم از شأن پيغمبر در نظر مردم كاسته است لذا در مقابل هريك عذاب مى‏بيند و اگر كارنيك انجام دهد برشأن و موقعيت پيغمبر افزوده است اين دواعتبار در باره زنان ديگر نيست. 2- [احزاب:32]. ظاهرا در اينجا نيز «لَسْتُنَّ كَأَحِدٍ مِنَ النِساء» راجع به تسبيب است يعنى اگر تقوى كنيد مانند زنان ديگر نيستيد كه تقواى شما باعث تحكيم موقعيت پيامبر و سبب تضاعف اجر شما است ولى «فَلا تَحْضَعَنِ بِالْقَوْلِ» شامل زنان ديگر نيز هست. 3- [احزاب:33]. راجع به اين آيه در «قرر» مشروحا از دو جهت بحث كرده‏ايم رجوع شود. 4- بعد از آيه «وَقَرْنَ فى بُيُوتِكُنَّ» در يك آيه براى عموم نيكوكاران اعم از زنان و مردان وعده مغفرت و بهشت آمده است كه [احزاب:35]. به نظر مى‏آيد كه آمدن اين آيه بعد از خطابات ويژه زنان آن حضرت براى آن است كه تبعيض در ميان زنان و مردان از حيث نيكوكارى به نظر نيايد به عبارت ديگر همه نيكوكاران اعم از زنان و مردان مورد رضايت خداوندى اند النهايه در زنان آن حضرت اين تسبيب بوجود آمده است. نكاح زنان آن حضرت [احزاب:53]. به موجب اين آيه نمى‏شود زنان آن حضرت بعد از وفاتش تزويج كرد، در «امّ» تحت عنوان امهات مومنين در باره اين آيه مفصلا صحبت شد و گفتيم: به نقلى علت نزول اين آيه قول طلحه بود كه بعد از نزول آيه حجاب از او سرزد و نيز گفتيم كه: علت نزول اين حكم بعيد است فقط قول طلحه باشد بلكه علت ديگرى بايد داشته باشد جمله «اِنَّ ذلِكُمْ كانَ عِنْدَاللّهِ عَظيماً» مى‏گويد: اين احترامى است نسبت به آن حضرت كه لازم است مسلمانان مرعى دارند و به حكم [احزاب:6]. زنان آن حضرت به منزله مادرانند در اين صورت تزويج زنان آن بزرگوار لغو اين مقام و كاهش حرمت آن جان عزيز است. و از قيد «مِنْ بَعْدِهِ» مى‏توان استفاده ديگرى كرد و آن اينكه: اگر بعد از آن حضرت تزويج زنانش جايز بود سردمداران روز آن را مورد اغراض سياسى قرار داده و در تزويج زنان آن بزرگوار مسابقه مى‏گذاشتند و هر كه يكى از آنها را تزويج كرده بود به عنوان اينكه زن پيغمبر همسر اوست مدعى مقام و حكومت مى‏شد و اينكار جز اختلاف امت و هتك حرمت آن حضرت ثمرى نداشت. اگر گويند: اين حكم برخلاف طبع غريزى است زنيكه مدتى همسر آن حضرت شده چرا تا آخر عمر بعد از آن حضرت از اين حق خدادادى محروم شود؟! گوييم: يا بايد خدا را قبول كنيم يا خرمارا، اين يك مطلب حساب شده است زنان آن بزرگوار چون مقام ام‏المومنين بودن را اختيار كردند لازم بود محدوديت‏هاى آن را نيز قبول كنند در دنيا هر مقامى توأم با محدوديت است زنان آن حضرت مى‏توانستند به حكم [احزاب:28]. از آن حضرت طلاق گرفته وجدا شده به حكم يك زن عادى زندگى كنند ولى درصورت اختيار خداو رسول و ام‏المومنين بودن لازم بود كه محدوديت آن را نيز قبول كنند [احزاب:29].
===ریشه‌های [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]===
<qcloud htmlpre='ریشه_'>
من:100, کم:85, هن:58, ف:54, ل:54, لا:48, ما:47, ان:45, هم:39, فى:35, بنو:32, ک:31, رجل:28, کون:28, وله:26, اله:25, على:25, او:25, ب:24, قول:24, نا:24, اللاتى:23, علم:23, حيى:23, الله:22, ه:21, ربب:21, طلق:21, اتى:21, لم:20, نسو:20, الذين:19, امن:19, يا:18, قوم:18, اخو:18, نبو:18, ها:18, ولد:18, الا:17, نفس:17, انن:17, نصب:16, اذا:16, ذلکم:16, شهو:15, شىء:15, حبب:15, ظهر:15, بلغ:15, انتم:15, بلو:15, خير:15, عسى:15, وقى:15, نکح:15, ملک:15, ترک:15, وحد:15, کلل:15, غفر:15, ربع:15, حيض:15, بل:14, دون:14, ثلث:14, عظم:14, عدد:14, بين:14, قرب:14, لمس:14, طهر:14, ثنى:14, احد:14, حلل:14, امم:14, ليس:14, ضعف:14, يمن:14, ثم:14, عذب:14, ذبح:14, شهد:14, فتو:14, لو:14, کتب:14, قتل:14, فوق:14, دنو:14, قنطر:14, حلم:14, سئل:14, سوء:13, کسب:13, وجد:13, طيب:13, فتى:13, غوط:13, اجل:13, حرث:13, طوع:13, موه:13, کن:13, لبس:13, فحش:13, ذکر:13, يتم:13, حجر:13, مثل:12, انث:12, حظظ:12, الى:12, صفو:12, ذهب:12, عضل:12, کرم:12, بول:12, رود:12, کره:12, عور:12, ورث:12, بصر:12, رضع:12, خطب:12, نن:12, رحم:12, عدل:12, کثر:12, زوج:12, دخل:12, عول:12, صدق:12, شهر:12, خطء:12, کنن:12, اجر:12, الو:12, حصن:12, حکم:12, ربص:12, قعد:12, يمم:12, رزق:12, عزل:12, ضرب:12, مدن:12, حرص:12, ميل:12, ريب:12, قطع:12, ارث:12, بعد:12, کيد:12, هما:12, مريم:12, جوب:12, مرء:12, توب:12, اذى:12, رجو:12, رفث:12, قد:12, قنت:12, ابو:12, بعض:12, نحل:12, ذلک:12, فضل:12, عود:12, مع:12, مسس:12, کفر:11, اذ:11, حوط:11, بهل:11, اللائى:11, سرف:11, هو:11, عزز:11, دعو:11, حول:11, يدى:11, سلف:11, صوم:11, جهل:11, سبل:11, صعد:11, صير:11, ايى:11, يئس:11, ليل:11, س:11, عتد:11, عفو:11, بدل:11, سوم:11, لن:11, فرض:11, جناح:11, انس:11, هون:11, الذى:11, بثث:11, عرض:11, جنح:11, خبر:11, عن:11, عمل:11, حسن:11, مسک:11, جعل:11, مرر:11, زين:11, جلب:11, علو:11, فضض:11, سمع:11, خضع:11, خرج:11, فسد:11, جهنم:11, هدى:11, قهر:11, حتى:11, طفل:11, قدر:11, خوف:11, ى:11, حرر:11, سجد:11, حصى:11, وعد:11, خيل:11, اول:11, غلظ:11, فىء:11, وطء:11, طوف:11, موسى:11, تلو:11, ضلل:11, صوب:10, جىء:10, لمز:10, اننى:10, تبع:10, هذه:10, قلل:10, لعن:10, رقب:10, مقت:10, خفى:10, ا:10, قرى:10, غير:10, رجع:10, عرف:10, شيع:10, نعم:10, طمع:10, وذر:10, رغب:10, عکف:10
</qcloud>


== کلمات مشتق شده در قرآن ==
== کلمات مشتق شده در قرآن ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۱ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۵۸

تکرار در قرآن: ۵۹(بار)

لیست کلمات مشتق شده


در حال بارگیری...


قاموس قرآن

زنان. همچنين است نِسوة و نِسوان، ولى نسوان در قرآن مجيد نيامده است در مفردات و غيره آمده: نِسْوَه و نِساء و نِسْوان جمع مرئة است از غير لفظش مثل قوم در جمع مرء. درمجمع ذيل [بقره:49]. گفته: جايز است نساء به زنان و دختربچه‏ها اطلاق شود مثل ابناء. على هذا درباره قتل پسران بين اسرائيل بدست فرعونيان كه لفظ نساء آمده مراد از آن دختربچّه‏ها است و به قول بعضى اين اطلاق به اعتبار مايؤل است. ناگفته نماند: لفظ نسوة بيشتر از دو بار در قران مجيد بكارنرفته [يوسف:30-50]. نساءالنبى«صلى الله عليه واله» در باره زنان حضرت رسول «صلى الله عليه وآله» خطابات و احكام ويژه‏اى در قرآن مجيد آمده است كه ذيلا بررسى مى‏شود: 1- [احزاب:30-31]. به مضمون اين دو آيه اگر زنان آن حضرت كار قبيح آشكارى كننددوبرابر عذاب خواهند ديد و اگر كار نيك انجام دهند دوبرابر پاداش خواهندبرد. ظاهرا مضاعف بودن عذاب و اجر در اثر تسبيب است زن پيغمبر اگر كار بدى را آشكارا كندهم كار بد كرده وهم از شأن پيغمبر در نظر مردم كاسته است لذا در مقابل هريك عذاب مى‏بيند و اگر كارنيك انجام دهد برشأن و موقعيت پيغمبر افزوده است اين دواعتبار در باره زنان ديگر نيست. 2- [احزاب:32]. ظاهرا در اينجا نيز «لَسْتُنَّ كَأَحِدٍ مِنَ النِساء» راجع به تسبيب است يعنى اگر تقوى كنيد مانند زنان ديگر نيستيد كه تقواى شما باعث تحكيم موقعيت پيامبر و سبب تضاعف اجر شما است ولى «فَلا تَحْضَعَنِ بِالْقَوْلِ» شامل زنان ديگر نيز هست. 3- [احزاب:33]. راجع به اين آيه در «قرر» مشروحا از دو جهت بحث كرده‏ايم رجوع شود. 4- بعد از آيه «وَقَرْنَ فى بُيُوتِكُنَّ» در يك آيه براى عموم نيكوكاران اعم از زنان و مردان وعده مغفرت و بهشت آمده است كه [احزاب:35]. به نظر مى‏آيد كه آمدن اين آيه بعد از خطابات ويژه زنان آن حضرت براى آن است كه تبعيض در ميان زنان و مردان از حيث نيكوكارى به نظر نيايد به عبارت ديگر همه نيكوكاران اعم از زنان و مردان مورد رضايت خداوندى اند النهايه در زنان آن حضرت اين تسبيب بوجود آمده است. نكاح زنان آن حضرت [احزاب:53]. به موجب اين آيه نمى‏شود زنان آن حضرت بعد از وفاتش تزويج كرد، در «امّ» تحت عنوان امهات مومنين در باره اين آيه مفصلا صحبت شد و گفتيم: به نقلى علت نزول اين آيه قول طلحه بود كه بعد از نزول آيه حجاب از او سرزد و نيز گفتيم كه: علت نزول اين حكم بعيد است فقط قول طلحه باشد بلكه علت ديگرى بايد داشته باشد جمله «اِنَّ ذلِكُمْ كانَ عِنْدَاللّهِ عَظيماً» مى‏گويد: اين احترامى است نسبت به آن حضرت كه لازم است مسلمانان مرعى دارند و به حكم [احزاب:6]. زنان آن حضرت به منزله مادرانند در اين صورت تزويج زنان آن بزرگوار لغو اين مقام و كاهش حرمت آن جان عزيز است. و از قيد «مِنْ بَعْدِهِ» مى‏توان استفاده ديگرى كرد و آن اينكه: اگر بعد از آن حضرت تزويج زنانش جايز بود سردمداران روز آن را مورد اغراض سياسى قرار داده و در تزويج زنان آن بزرگوار مسابقه مى‏گذاشتند و هر كه يكى از آنها را تزويج كرده بود به عنوان اينكه زن پيغمبر همسر اوست مدعى مقام و حكومت مى‏شد و اينكار جز اختلاف امت و هتك حرمت آن حضرت ثمرى نداشت. اگر گويند: اين حكم برخلاف طبع غريزى است زنيكه مدتى همسر آن حضرت شده چرا تا آخر عمر بعد از آن حضرت از اين حق خدادادى محروم شود؟! گوييم: يا بايد خدا را قبول كنيم يا خرمارا، اين يك مطلب حساب شده است زنان آن بزرگوار چون مقام ام‏المومنين بودن را اختيار كردند لازم بود محدوديت‏هاى آن را نيز قبول كنند در دنيا هر مقامى توأم با محدوديت است زنان آن حضرت مى‏توانستند به حكم [احزاب:28]. از آن حضرت طلاق گرفته وجدا شده به حكم يك زن عادى زندگى كنند ولى درصورت اختيار خداو رسول و ام‏المومنين بودن لازم بود كه محدوديت آن را نيز قبول كنند [احزاب:29].

ریشه‌های نزدیک مکانی

کلمات مشتق شده در قرآن

کلمه تعداد تکرار در قرآن
نِسَاءَکُمْ‌ ۴
نِسَائِکُمْ‌ ۴
النِّسَاءَ ۹
نِسَاؤُکُمْ‌ ۱
نِسَائِهِمْ‌ ۳
النِّسَاءِ ۱۶
نِسَاءِ ۲
نِسَاءَنَا ۱
نِسَاءً ۳
لِلنِّسَاءِ ۲
نِسَائِکُمُ‌ ۱
نِسَاءَهُمْ‌ ۳
نِسْوَةٌ ۱
النِّسْوَةِ ۱
نِسَائِهِنَ‌ ۲
نِسَاءَ ۲
النِّسَاءُ ۱
نِسَاءٌ ۲
نِسَاءٍ ۱

ریشه‌های مرتبط