ریشه نزل: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (Move page script صفحهٔ ریشه نزل‌ را به ریشه نزل منتقل کرد)
 
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۴: خط ۴:


__TOC__
__TOC__
{{#ask:[[رده:آیات قرآن]] [[نازل شده در سال::+]] [[ریشه غیر ربط::نزل‌]]
|?نازل شده در سال
|mainlabel=-
|headers=show
|limit=2000
|format=jqplotchart
|charttype=line
|charttitle=نمودار تکرار در هر سال نزول
|labelaxislabel=سال نزول
|smoothlines=yes
|numbersaxislabel=دفعات تکرار
|distribution=yes
|min=0
|datalabels=value
|distributionsort=none
|ticklabels=yes
|colorscheme=rdbu
|chartlegend=none
}}


=== قاموس قرآن ===
=== قاموس قرآن ===
اصل نزول به معنى فرود آمدن است چنانكه در مفردات و مصباح و اقرب گفته است عبارت راغب چنين است: «النُّزوُلُ فِى الْاَصْلِ: هُوَانْحِطاطٌ مِنْ عُلُوّ» در باره باران آمده [واقعة:69]. آيا شما آن را از ابر فرود آورده‏ايد يا ما فرود آورندگانيم؟ ايضا [مائده:114]. خدايا به ما از آسمان مائده‏اى فرود آور. * [حديد:25]. [زمر:6]. [اعراف:26]. [طلاق:10]. مى‏دانيم كه آهن درسنگهاست، انعام ثمانيه در زمين‏اند، لباس از زمين تهيه مى‏شود و رسول در عالم ما است پس علت آمدن «اِنزال» در اينها چيست: به نظر مى‏آيدكه جواب همه اينها در [حجر:21]. باشد در اين آيه به هر چيز انزال اطلاق شده و چون تدبير همه از جانب خداوند است اطلاق انزال برهمه صحيح مى‏باشد. مى‏شود گفت: ذرات آهن در اشعه كيهانى و گازهاى هواو غيره است و از آسمان به زمين مى‏بارد، مى‏شود گفت: نطفه حيوانات ازهوا مى‏بارد همانطور كه ميكروب‏ها بر گوشتها و پنيرها مى‏بارد و مخمرها بر آب انگور مى‏بارند،بعضى‏ها «رَسُولاً» را جبرئيل گفته‏اند ولى جمله «يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آياتِ اللَّهِ» آن را رد مى‏كند. *** نُزُل (به ضم ن،ز): آنچه براى ميهمان آماده شده تا بر آن نازل شود چنانكه در قاموس گويد، آنرا منزل نيز گفته‏اند راغب گويد:«اَلْنُّزُلُ: مايُعْدُّ لِلنّازِلِ مِنَ الزَّادِ». [كهف:107]. به اهل ايمان و عمل جنات فردوس منزل يا مهيا شده است. [واقعة:92-94]. اما اگر از مكذبين و گمراهان باشد پس براى اوست آماده شده‏اى از آب جوشان و انداخته شدن به آتش بزرگ. [كهف:102]. نَزْلَة: يكبار نازل شده [نجم:13]. دريك نزول ديگر او را ديده است. مُنْزَل: (بصيغه مفعول) مصدر ميمى و اسم مفعول است [مومنون:29]. بگو پروردگارا مرا از كشتى فرود آور فرود آوردن مباركى و در آيه [آل عمران:124]. اسم مفعول است. تَنَزُّل: در صحاح، قاموس و اقرب آن را نزول با مهلت و تأنى گفته است [شعراء:210]. قرآن راشياطين‏نازل نكرده‏اند مى‏شود مهلت و تدريج را از آيه [طلاق:12]. فهميد كه نزول امر تدريجى است. تنزيل و انزال راغب مى‏گويد: تنزيل در آنجاست كه نازل كردن تدريجى و دفعه‏اى بعد از دفعه ديگر باشد ولى انزال اعم است و به انزال تدريجى و دفعى اطلاق مى‏شود در اقرب الموارد مى‏گويد: بقولى تنزيل، تدريجى و مرةّ بعد اخرى است و انزال اعم مى‏باشد.در صحاح ترتيب را از معانى تنزيل شمرده است ولى عده‏اى از اهل لغت مابين انزال و تنزيل فرقى قائل نشده‏اند. مى‏شود فرق مابين آن دو را از بعضى آيات استفاده كرد مثلا در آيه [اسراء:106]. «فَرَقْناهُ» و «عَلى مُكْثٍ» قرينه است بر اينكه مراد از «نَزَلْناهُ» انزال تدريجى است. نزول قرآن مجيد به ضرورت مى‏دانيم كه نزول قرآن به رسول خدا «صلى‏الله عليه واله» به تدريج و در عرض بيست وسه سال بوده است. ولى در قرآن آياتى داريم كه ظهور بلكه صريح آنها نزول تمام قرآن در يك ماه و يك شب است مثل [بقره:185]. اين آيه روشن است در اينكه قرآن بتمامه در ماه رمضان نازل شده و آيه [دخان:3]. دلالت دارد كه دريك شب از ماه رمضان نازل گشته و آيه [قدر:1]. صريح است در اينكه آن شب شب قدر بوده است، بنابراين توفيق ميان اين دو مطلب چطور است؟ به نظر بعضى مراد از نزول قرآن در رمضان و در شب قدر ابتدا نزول آن است يعنى شروع نزول در ليلةالقدر بوده و ازآن پس تا بيست و سه سال پايان يافته است. به نظر ديگر مراد آن است كه در شب قدر از لوح محفوظ به آسمان دنيانازل گشته و از آن درعرض 23 سال به تدريج بر آن حضرت نازل شده است ابن عباس، سعيدبن جبير و ديگران بر اين عقيده‏اند، ظاهرا در اين باره فقط يك روايت از امام صادق «عليه السلام» نقل شده كه در مقدمه نهم تفسير صافى و در تفسير برهان ذيل آيه «شَهْرُرَمَضانَ ألَّذى...» نقل شده است و آن را حفص بن غياث عامى از آن حضرت روايت مى‏كند. و مضمون روايت آن است كه قرآن در ماه رمضان به بيت المعمور نازل گشته و سپس در طول بيست و سه سال نازل گرديده است. در اين حديث آسمان دنيا نيست و به جاى آن بيت المعمور است لذا فيض مرحوم در صافى احتمال داده كه مراد از بيت المعمور قلب حضرت رسول خدا«صلى الله عليه واله» باشد. متن روايت در اصول كافى كتاب فضل القرآن چنين است «عَلِىٌ بْنُ اِبْراهيمَ عَنْ اَبيه وَ مُحْمَّدِبْنِ القاسِمِ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ سُلَيْمانَ، عَنْ داوُدَ، عَنْ حَفْصِ بْنِ غِياثٍ عَنْ اَبى عَبْدِاللَّهِ «عليه السلام» قالَ: سَأَلْتهُ عَنْ قَوْلِ‏اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ «شَهْرُرَمَضانَ الَّذى أُنْزِلُ فيه الْقُرآنُ» وَاِنَّما أُنْزِلَ فى عِشْرينَ سَنَةً مِنْ أَوَّلِهِ اِلى آخِرِهِ؟ فَقالَ اَبُوعَبْدِاللَّهِ «عليه السلام»: نَزَلَ الْقُرْآنُ جُمْلَةً واحِدَةً فى شَهْرِ رَمَضانَ اِلَى الْبَيْتِ الْمَعْمُورِ ثُمَّ نَزَلَ فى طوُلِ عِشْرينَ سَنَةً...» اين روايت ازاهل سنت نيز به چندين وجه نقل شده است از جمله در تفسير ابن كثيرذيل آيه «شَهْرُرَمَضانَ ألَّذى...» نقل كرده: «عَنْ ابْنِ عَبَّاسِ قالَ أُنْزِلَ الْقُرْآنُ. فِى النِصْفِ مِنْ شَهْرِ رَمَضانَ اِلى سَماء الدُّنْيا فَجَعَلَ فى بَيْتِ الْعِزَّةِ ثُمَّ أُنْزِلَ عَلى رَسُولِ اللَّهِ «صلى الله عليه و اله» فى عِشْرينَ سَنَةٍ لِجَوابِ كَلامِالنَّاسِ». ازاين رو احتمال تقيه در روايت حفص بن غياث بيشتر است، باقى روايات چنانكه در صافى و برهان و غيره نقل شده‏دلالت بر نزول دفعى قرآن دارند و شايد مراد از بيت معمور در روايت حفص چنانكه صافى احتمال داده قلب رسول خدا «صلى الله عليه واله» باشد. *** در بيان توفيق بين دو مطلب فوق، قولى هست بسيار متين و دقيق و آن اينكه قرآن مجيد دو دفعه نازل شده. يكدفعه بطور فشرده و بسيط و دفعه ديگر بطور تدريج و تفصيل و درعرض بيست و سه سال. و آياتى از قبيل [بقره:185]. و [قدر:1]. راجع به نزول اول است و آيات [اسراء:106]. راجع به نزول دوّم مى‏باشد مى‏باشد و آياتی كه راجع به نزول دفعى‏اند بلفظ انزال آمده كه دلالت بردفعى بودن دارند چنانكه آيات تدريج نوعاً با لفظ «تنزيل‏اند». در توضيح اين مطلب مثلى مى‏آوريم. فرض كنيد شخصى دوهزارمترمربع زمين دارد،دفعةً بخاطر او مى‏افتد. كه اين زمين را ده دستگاه خانه ساخته و بفروشد اكنون همه آن خانه‏ها بطور فشرده و بسيط در ذهن اين شخص هست ولى نمى‏داند كوچه كجاست، راه روها كدام اند، حياطها در كدام جهت خواهندبود، اطاقها، حمام‏ها، انبارها و... در كجاها قرار خواهند گرفت. مهندسى مى‏آيد و آن طرح را روى كاغذ مى‏آورد و نقشه مى‏كشد و همه آنچه را كه گفته شد روى كاغذ مشخص مى‏كند. يا انسان مى‏خواهد كتابى بنويسد يا سخنرانى بكند مطالب بطور فشرده و بسيط در قلب او موجود است سپس بوسيله قلم يا زبان آنها را توضيح و تفصيل مى‏دهد. همچنين قرآن بطور بسيط و فشرده در يك شب به قلب مبارك آن حضرت نازل گشته ولى احتياج به تفصيل داشته است و بر حسب موارد و اتفاقات بار ديگر جبرييل آنها را مشروحاً و مفصلا بر آن حضرت نازل كرده سپس بوسيله آن بزرگوار بر مردم ابلاغ شده است. [هود:1]. ظاهر «اُحْمِكَتْ» راجع به نزول اوّل و حالت بساطت آن و «فُصِّلَتْ» راجع به نزول دوّم و جدا جدا بودن آن است. نزول دوم به حكم نقشه كشى مهندسی است. مرحوم ابوعبدالله زنجانى در تاريخ قرآن ص 31 ترجمه سحاب مى‏گويد: علاوه بر اين ممكن است بگوييم روح قرآن و اغراض كليه ايكه قرآن مجيد به آن توجه دارد در دل پاك پيغمبر «صلى الله عليه واله» در شب قدر تجلى نموده كه [شعراء:193]. سپس به زبان مباركش آيه آيه و جدا جدا در طول سنوات ظهور نموده است. محقق طالقانى در تفسير پرتوى از قرآن ذيل «اِنَّاأَنْزَلْناهُ فى لَيْلَةِالْقَدْرِ» مى‏نويسد: از آن آياتيكه قرآن و نزول آن را توصيف و تعريف مى‏نمايند به وضوح بر مى‏آيد كه قرآن به دو صورت مشخص و در دو مرتبه نازل شده است: اول: به صورت و نزول بسيط و جمع و پيوسته. دوم به صورت باز و تدريجى و تفصيلى. صاحب الميزان نيز در ذيل «شَهْرُرَمَضانَ ألَّذى أُنْزِلَ فيهِ الْقُرْآنُ»اين مطلب را قبول و بر آن استدلال كرده است. استدلال طرز استدلال به مطلب فوق اين است كه انزال و تنزيل گرچه هر دو به يك معنى اند ولى غالب در باب افعال دفعى بودن و در باب تفعيل تدريج است. آياتيكه در اول بحث نقل شد از قبيل [قدر:1]. [دخان:3]. [بقره:185]. همه ظهورشان در انزال دفعى است ايضا آيه [هود:1].هكذا آيات [بروج:21-22]. [واقعة:77-80]. ظاهر در يكپارچگى قرآن اند. آيه [اعراف:52]. روشن مى‏كند كه تفصيل عارض بر كتاب است پس آمدن كتاب راجع به نزول اول، و تفصيل راجع به نزول دوم مى‏باشد. ايضا آيه [يونس:37]. اگر مراد از «الْكِتاب» قرآن باشد. و نيز از آيه [طه:114]. به نظر مى‏آيد كه قرآن قبلا در قلب آن حضرت بوده ولى خواندن و ابلاغ منوط به وحى دوم بوده است هكذا آيه [قيامة:16-19]. دلالت دارد بر اينكه آن حضرت قبلا قرآن را مى‏دانسته است ولى خدا فرمود عجله نكن اول بايد ما بخوانيم سپس تو مانند خواندن ما بخوانى. و اينكه مشركان در مقام اقتراح مى‏گفتند: [فرقان:32]. [اسراء:93]. منظورشان اين بود كه قرآن بصورت كتاب مجلد نازل شود و آن غير از نزول دفعى بر قلب پاك آن حضرت است. اما آيات [اسراء:106]. [فرقان:32]. صريحشان در نزول تدريجى است.
اصل نزول به معنى فرود آمدن است چنانكه در مفردات و مصباح و اقرب گفته است عبارت راغب چنين است: «النُّزوُلُ فِى الْاَصْلِ: هُوَانْحِطاطٌ مِنْ عُلُوّ» در باره باران آمده [واقعة:69]. آيا شما آن را از ابر فرود آورده‏ايد يا ما فرود آورندگانيم؟ ايضا [مائده:114]. خدايا به ما از آسمان مائده‏اى فرود آور. * [حديد:25]. [زمر:6]. [اعراف:26]. [طلاق:10]. مى‏دانيم كه آهن درسنگهاست، انعام ثمانيه در زمين‏اند، لباس از زمين تهيه مى‏شود و رسول در عالم ما است پس علت آمدن «اِنزال» در اينها چيست: به نظر مى‏آيدكه جواب همه اينها در [حجر:21]. باشد در اين آيه به هر چيز انزال اطلاق شده و چون تدبير همه از جانب خداوند است اطلاق انزال برهمه صحيح مى‏باشد. مى‏شود گفت: ذرات آهن در اشعه كيهانى و گازهاى هواو غيره است و از آسمان به زمين مى‏بارد، مى‏شود گفت: نطفه حيوانات ازهوا مى‏بارد همانطور كه ميكروب‏ها بر گوشتها و پنيرها مى‏بارد و مخمرها بر آب انگور مى‏بارند،بعضى‏ها «رَسُولاً» را جبرئيل گفته‏اند ولى جمله «يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آياتِ اللَّهِ» آن را رد مى‏كند. *** نُزُل (به ضم ن،ز): آنچه براى ميهمان آماده شده تا بر آن نازل شود چنانكه در قاموس گويد، آنرا منزل نيز گفته‏اند راغب گويد:«اَلْنُّزُلُ: مايُعْدُّ لِلنّازِلِ مِنَ الزَّادِ». [كهف:107]. به اهل ايمان و عمل جنات فردوس منزل يا مهيا شده است. [واقعة:92-94]. اما اگر از مكذبين و گمراهان باشد پس براى اوست آماده شده‏اى از آب جوشان و انداخته شدن به آتش بزرگ. [كهف:102]. نَزْلَة: يكبار نازل شده [نجم:13]. دريك نزول ديگر او را ديده است. مُنْزَل: (بصيغه مفعول) مصدر ميمى و اسم مفعول است [مومنون:29]. بگو پروردگارا مرا از كشتى فرود آور فرود آوردن مباركى و در آيه [آل عمران:124]. اسم مفعول است. تَنَزُّل: در صحاح، قاموس و اقرب آن را نزول با مهلت و تأنى گفته است [شعراء:210]. قرآن راشياطين‏نازل نكرده‏اند مى‏شود مهلت و تدريج را از آيه [طلاق:12]. فهميد كه نزول امر تدريجى است. تنزيل و انزال راغب مى‏گويد: تنزيل در آنجاست كه نازل كردن تدريجى و دفعه‏اى بعد از دفعه ديگر باشد ولى انزال اعم است و به انزال تدريجى و دفعى اطلاق مى‏شود در اقرب الموارد مى‏گويد: بقولى تنزيل، تدريجى و مرةّ بعد اخرى است و انزال اعم مى‏باشد.در صحاح ترتيب را از معانى تنزيل شمرده است ولى عده‏اى از اهل لغت مابين انزال و تنزيل فرقى قائل نشده‏اند. مى‏شود فرق مابين آن دو را از بعضى آيات استفاده كرد مثلا در آيه [اسراء:106]. «فَرَقْناهُ» و «عَلى مُكْثٍ» قرينه است بر اينكه مراد از «نَزَلْناهُ» انزال تدريجى است. نزول قرآن مجيد به ضرورت مى‏دانيم كه نزول قرآن به رسول خدا «صلى‏الله عليه واله» به تدريج و در عرض بيست وسه سال بوده است. ولى در قرآن آياتى داريم كه ظهور بلكه صريح آنها نزول تمام قرآن در يك ماه و يك شب است مثل [بقره:185]. اين آيه روشن است در اينكه قرآن بتمامه در ماه رمضان نازل شده و آيه [دخان:3]. دلالت دارد كه دريك شب از ماه رمضان نازل گشته و آيه [قدر:1]. صريح است در اينكه آن شب شب قدر بوده است، بنابراين توفيق ميان اين دو مطلب چطور است؟ به نظر بعضى مراد از نزول قرآن در رمضان و در شب قدر ابتدا نزول آن است يعنى شروع نزول در ليلةالقدر بوده و ازآن پس تا بيست و سه سال پايان يافته است. به نظر ديگر مراد آن است كه در شب قدر از لوح محفوظ به آسمان دنيانازل گشته و از آن درعرض 23 سال به تدريج بر آن حضرت نازل شده است ابن عباس، سعيدبن جبير و ديگران بر اين عقيده‏اند، ظاهرا در اين باره فقط يك روايت از امام صادق «عليه السلام» نقل شده كه در مقدمه نهم تفسير صافى و در تفسير برهان ذيل آيه «شَهْرُرَمَضانَ ألَّذى...» نقل شده است و آن را حفص بن غياث عامى از آن حضرت روايت مى‏كند. و مضمون روايت آن است كه قرآن در ماه رمضان به بيت المعمور نازل گشته و سپس در طول بيست و سه سال نازل گرديده است. در اين حديث آسمان دنيا نيست و به جاى آن بيت المعمور است لذا فيض مرحوم در صافى احتمال داده كه مراد از بيت المعمور قلب حضرت رسول خدا«صلى الله عليه واله» باشد. متن روايت در اصول كافى كتاب فضل القرآن چنين است «عَلِىٌ بْنُ اِبْراهيمَ عَنْ اَبيه وَ مُحْمَّدِبْنِ القاسِمِ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ سُلَيْمانَ، عَنْ داوُدَ، عَنْ حَفْصِ بْنِ غِياثٍ عَنْ اَبى عَبْدِاللَّهِ «عليه السلام» قالَ: سَأَلْتهُ عَنْ قَوْلِ‏اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ «شَهْرُرَمَضانَ الَّذى أُنْزِلُ فيه الْقُرآنُ» وَاِنَّما أُنْزِلَ فى عِشْرينَ سَنَةً مِنْ أَوَّلِهِ اِلى آخِرِهِ؟ فَقالَ اَبُوعَبْدِاللَّهِ «عليه السلام»: نَزَلَ الْقُرْآنُ جُمْلَةً واحِدَةً فى شَهْرِ رَمَضانَ اِلَى الْبَيْتِ الْمَعْمُورِ ثُمَّ نَزَلَ فى طوُلِ عِشْرينَ سَنَةً...» اين روايت ازاهل سنت نيز به چندين وجه نقل شده است از جمله در تفسير ابن كثيرذيل آيه «شَهْرُرَمَضانَ ألَّذى...» نقل كرده: «عَنْ ابْنِ عَبَّاسِ قالَ أُنْزِلَ الْقُرْآنُ. فِى النِصْفِ مِنْ شَهْرِ رَمَضانَ اِلى سَماء الدُّنْيا فَجَعَلَ فى بَيْتِ الْعِزَّةِ ثُمَّ أُنْزِلَ عَلى رَسُولِ اللَّهِ «صلى الله عليه و اله» فى عِشْرينَ سَنَةٍ لِجَوابِ كَلامِالنَّاسِ». ازاين رو احتمال تقيه در روايت حفص بن غياث بيشتر است، باقى روايات چنانكه در صافى و برهان و غيره نقل شده‏دلالت بر نزول دفعى قرآن دارند و شايد مراد از بيت معمور در روايت حفص چنانكه صافى احتمال داده قلب رسول خدا «صلى الله عليه واله» باشد. *** در بيان توفيق بين دو مطلب فوق، قولى هست بسيار متين و دقيق و آن اينكه قرآن مجيد دو دفعه نازل شده. يكدفعه بطور فشرده و بسيط و دفعه ديگر بطور تدريج و تفصيل و درعرض بيست و سه سال. و آياتى از قبيل [بقره:185]. و [قدر:1]. راجع به نزول اول است و آيات [اسراء:106]. راجع به نزول دوّم مى‏باشد مى‏باشد و آياتی كه راجع به نزول دفعى‏اند بلفظ انزال آمده كه دلالت بردفعى بودن دارند چنانكه آيات تدريج نوعاً با لفظ «تنزيل‏اند». در توضيح اين مطلب مثلى مى‏آوريم. فرض كنيد شخصى دوهزارمترمربع زمين دارد،دفعةً بخاطر او مى‏افتد. كه اين زمين را ده دستگاه خانه ساخته و بفروشد اكنون همه آن خانه‏ها بطور فشرده و بسيط در ذهن اين شخص هست ولى نمى‏داند كوچه كجاست، راه روها كدام اند، حياطها در كدام جهت خواهندبود، اطاقها، حمام‏ها، انبارها و... در كجاها قرار خواهند گرفت. مهندسى مى‏آيد و آن طرح را روى كاغذ مى‏آورد و نقشه مى‏كشد و همه آنچه را كه گفته شد روى كاغذ مشخص مى‏كند. يا انسان مى‏خواهد كتابى بنويسد يا سخنرانى بكند مطالب بطور فشرده و بسيط در قلب او موجود است سپس بوسيله قلم يا زبان آنها را توضيح و تفصيل مى‏دهد. همچنين قرآن بطور بسيط و فشرده در يك شب به قلب مبارك آن حضرت نازل گشته ولى احتياج به تفصيل داشته است و بر حسب موارد و اتفاقات بار ديگر جبرييل آنها را مشروحاً و مفصلا بر آن حضرت نازل كرده سپس بوسيله آن بزرگوار بر مردم ابلاغ شده است. [هود:1]. ظاهر «اُحْمِكَتْ» راجع به نزول اوّل و حالت بساطت آن و «فُصِّلَتْ» راجع به نزول دوّم و جدا جدا بودن آن است. نزول دوم به حكم نقشه كشى مهندسی است. مرحوم ابوعبدالله زنجانى در تاريخ قرآن ص 31 ترجمه سحاب مى‏گويد: علاوه بر اين ممكن است بگوييم روح قرآن و اغراض كليه ايكه قرآن مجيد به آن توجه دارد در دل پاك پيغمبر «صلى الله عليه واله» در شب قدر تجلى نموده كه [شعراء:193]. سپس به زبان مباركش آيه آيه و جدا جدا در طول سنوات ظهور نموده است. محقق طالقانى در تفسير پرتوى از قرآن ذيل «اِنَّاأَنْزَلْناهُ فى لَيْلَةِالْقَدْرِ» مى‏نويسد: از آن آياتيكه قرآن و نزول آن را توصيف و تعريف مى‏نمايند به وضوح بر مى‏آيد كه قرآن به دو صورت مشخص و در دو مرتبه نازل شده است: اول: به صورت و نزول بسيط و جمع و پيوسته. دوم به صورت باز و تدريجى و تفصيلى. صاحب الميزان نيز در ذيل «شَهْرُرَمَضانَ ألَّذى أُنْزِلَ فيهِ الْقُرْآنُ»اين مطلب را قبول و بر آن استدلال كرده است. استدلال طرز استدلال به مطلب فوق اين است كه انزال و تنزيل گرچه هر دو به يك معنى اند ولى غالب در باب افعال دفعى بودن و در باب تفعيل تدريج است. آياتيكه در اول بحث نقل شد از قبيل [قدر:1]. [دخان:3]. [بقره:185]. همه ظهورشان در انزال دفعى است ايضا آيه [هود:1].هكذا آيات [بروج:21-22]. [واقعة:77-80]. ظاهر در يكپارچگى قرآن اند. آيه [اعراف:52]. روشن مى‏كند كه تفصيل عارض بر كتاب است پس آمدن كتاب راجع به نزول اول، و تفصيل راجع به نزول دوم مى‏باشد. ايضا آيه [يونس:37]. اگر مراد از «الْكِتاب» قرآن باشد. و نيز از آيه [طه:114]. به نظر مى‏آيد كه قرآن قبلا در قلب آن حضرت بوده ولى خواندن و ابلاغ منوط به وحى دوم بوده است هكذا آيه [قيامة:16-19]. دلالت دارد بر اينكه آن حضرت قبلا قرآن را مى‏دانسته است ولى خدا فرمود عجله نكن اول بايد ما بخوانيم سپس تو مانند خواندن ما بخوانى. و اينكه مشركان در مقام اقتراح مى‏گفتند: [فرقان:32]. [اسراء:93]. منظورشان اين بود كه قرآن بصورت كتاب مجلد نازل شود و آن غير از نزول دفعى بر قلب پاك آن حضرت است. اما آيات [اسراء:106]. [فرقان:32]. صريحشان در نزول تدريجى است.
===ریشه‌های [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]===
<qcloud htmlpre='ریشه_'>
من:100, ما:97, ه:85, ب:68, على:65, ل:59, اله:57, وله:57, الله:54, هم:51, ک:49, الى:47, کم:46, ف:45, کتب:40, نا:39, ان:38, قول:37, نزل:31, سمو:31, فى:31, امن:31, لا:30, ها:30, انن:28, الذى:28, علم:28, ربب:27, لو:24, کون:23, الذين:23, موه:23, بين:23, اوى:22, ايى:21, الک:20, حکم:20, الا:20, ائى:19, ملک:19, رسل:19, لئک:19, حقق:19, هو:19, شىء:19, کفر:18, ذکر:18, قبل:17, اذا:17, رحم:17, قوم:17, رئى:17, ا:17, لم:17, قرء:17, ى:17, قدر:16, ارض:16, قد:16, انس:16, ذلک:16, تبع:16, سور:15, برک:15, خرج:15, عزز:15, خير:15, قرآن:15, ذا:15, اتى:15, بعد:15, م:15, عبد:15, هذا:15, هدى:14, مع:14, کلل:14, عمل:14, خلق:14, وقى:14, توراة:14, اول:14, جعل:14, نور:14, ظلم:14, نحن:14, نذر:14, انتم:14, ثم:13, صدق:13, حيى:13, يوم:13, روح:13, مثل:13, انجيل:13, اخر:13, سکن:13, کثر:13, ح:13, سلط:13, ام:13, بشر:13, عن:13, امر:13, اهل:12, جنن:12, لعل:12, عند:12, ن:12, اذ:12, عذب:12, غمم:12, بغى:12, شرک:12, ولى:12, بعض:12, يا:12, سمع:12, قلب:12, خلف:12, ابراهيم:12, انت:12, جىء:12, شطن:12, وحد:12, حسن:12, نفس:12, هل:12, فرق:12, غفر:12, سئل:12, لکن:12, نصر:12, دعو:12, ليل:12, نبء:12, او:12, يدى:12, علو:12, جمع:12, ابو:12, لقى:12, شرب:12, حتى:11, اکل:11, شدد:11, صبر:11, حمد:11, هن:11, بل:11, رزق:11, وسم:11, کره:11, س:11, فسق:11, عرب:11, منن:11, شهد:11, زهق:11, بنو:11, صلح:11, نفق:11, طهر:11, اسماعيل:11, نهر:11, عرج:11, نبت:11, سحر:11, خشع:11, غوث:11, نن:11, کبر:11, موسى:11, شکر:11, دنو:11, سلو:11, حدد:11, کذب:11, شهر:11, نظر:11, خلد:11, زيد:11, موت:11, وزن:11, غيث:11, اسحاق:11, نبو:11, کتم:11, مکث:11, ظلل:11, سبل:11, اولاء:11, هؤلاء:11, جند:11, فرض:11, ضلل:11, خبر:11, بصر:11, ميد:11, بطل:11, زوج:11, سبع:11, رجز:11, خوف:11, أما:11, سوع:11, طغو:11, غفل:11, سوء:11, ريب:11, فصل:11, مزن:11, طوع:11, الم:11, انا:11, دبر:11, الف:11, هوى:11, قمر:11, قلل:11, افک:11, عدو:11, سلم:11, حمى:11, بئس:11, تلو:11, لفف:11, خلط:11, طغى:11, اسرائيل:11, يعقوب:11, هزز:11, نعم:11, لقح:11, عجل:11, سوق:11, مشى:11, نفع:11, خلل:11, متع:11, وعد:11, اثم:11, حذر:11, درى:11, حدث:11, طيب:11, نوب:11, طوف:11, صبح:11, رجع:11, ربو:11, قسط:11, سلک:11, صحب:11, خشى:11, قهر:11, شجر:11, وهج:11, بلى:11, دبب:11, ثوى:11, لبس:11, فرى:11, يقن:11, فوز:11, کرم:11, بنى:11, نعس:11, صرط:11, قوى:11, سرج:11, زبر:11, طمع:11, فردوس:11, ثمن:11, اصل:11, ورى:11, يمن:11, حين:11, دون:11, جبل:11, اخذ:11, عود:11, شقى:11, نجو:10, جهل:10, ر:10, سوح:10, عصر:10, فجر:10, غيظ:10, سرف:10, هضم:10, قتل:10, حمم:10, ط:10, صلى:10, شقق:10, غبر:10, سدر:10, هذه:10, بکر:10, ظهر:10, اذن:10, طمئن:10, قسم:10, سبح:10, طور:10, اوب:10, آدم:10, کلم:10, فتن:10, فقه:10, ص:10, اسباط:10, بلغ:10, حسب:10, رود:10, رمضان:10, قرن:10, زقم:10, صدر:10, نهى:10, طمن:10, محمد:10, کفى:10, رهب:10, بدو:10, رقى:10, فرش:10, ليس:10, هلک:10, همد:10, مريم:10, عقل:10, جنب:10, قرى:10, عمه:10, صيح:10, هيم:10, سوف:10, برق:10, جهنم:10, قدس:10, جحم:10, مهد:10, فرح:10, نکر:10, کيل:10, تلک:10, عدد:10, کهن:10, شکک:10, کنز:10, مسس:10, عظم:10, خزن:10, دين:10, فضل:10, سقى:10, فوق:10, خزى:10, اما:10, وفى:10, لعب:10, سرر:10, ضرر:10, سطر:10, لبب:10, عين:10, امم:10, صرف:10, قضى:10, عجم:10, رحب:10, سنو:10, صلو:10, وجه:10, احزاب:10, شبه:10, ثجج:10, نشر:10, بلد:10, اجج:10, عتد:10, حبط:10, برهن:10, سيل:10, عرجن:10, شرى:10, حجج:10, ثوب:10, کنن:10, سعى:10, رجو:10, قيل:10, جمل:10, ملل:10, کبت:10, تحت:10, بره:10, وثق:10, عرجون:10, ثنى:10, غشى:10, غشو:10, هون:10, فقر:10, يسر:10, مرء:10, بهج:10, غير:10, فلح:10, قرطس:10, شفق:10, فکر:10, جبريل:10, شقو:10, خسر:10, حمل:10, کيد:10, عقب:10, ضوء:10, طرق:10, توب:10, ودق:10, قنط:10, قشعر:10, ولج:10, شمس:10, ثلث:10, شفى:10, حلل:10, جدر:10, بابل:10, جزى:10, زعم:10, حفظ:10, ثمر:10, ودى:10, عضو:10, فتح:10, لن:10, خوض:10, فيض:10, نشء:10, جرى:10, بحر:10, بثث:10, بلس:10, عفو:10, هى:10, طعم:10, عزر:10, لمس:10, رجل:10, مکر:10, عدل:10, قرب:10, فور:10, جوب:10, قرر:10, ذهب:10, خضر:10, قصص:10, هاروت:10, حبب:10, عيسى:10, غنم:10, ثقل:10, زکو:10, حول:10, قفو:10, قدم:10, ورث:10, وعظ:10, نبع:10, ريش:10, وحى:10, حزن:10, حرم:10, بعث:10, برد:10, ايد:10, سليمان:10, دمع:10, وجد:10, جهد:10, صيص:10, ضرب:10, رکم:10, لفو:10, سحب:10, فعل:10, ثبت:10, صدد:10, ماروت:10, هزء:10, التى:10, صوب:10, ضيق:10, غمر:10, جلد:10, همن:10, ودد:10, عوج:10, حشر:10, طمس:10, رسخ:10, حرج:10, کيف:10
</qcloud>


== کلمات مشتق شده در قرآن ==
== کلمات مشتق شده در قرآن ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۶ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۳:۲۶

تکرار در قرآن: ۲۹۳(بار)

لیست کلمات مشتق شده


در حال بارگیری...


قاموس قرآن

اصل نزول به معنى فرود آمدن است چنانكه در مفردات و مصباح و اقرب گفته است عبارت راغب چنين است: «النُّزوُلُ فِى الْاَصْلِ: هُوَانْحِطاطٌ مِنْ عُلُوّ» در باره باران آمده [واقعة:69]. آيا شما آن را از ابر فرود آورده‏ايد يا ما فرود آورندگانيم؟ ايضا [مائده:114]. خدايا به ما از آسمان مائده‏اى فرود آور. * [حديد:25]. [زمر:6]. [اعراف:26]. [طلاق:10]. مى‏دانيم كه آهن درسنگهاست، انعام ثمانيه در زمين‏اند، لباس از زمين تهيه مى‏شود و رسول در عالم ما است پس علت آمدن «اِنزال» در اينها چيست: به نظر مى‏آيدكه جواب همه اينها در [حجر:21]. باشد در اين آيه به هر چيز انزال اطلاق شده و چون تدبير همه از جانب خداوند است اطلاق انزال برهمه صحيح مى‏باشد. مى‏شود گفت: ذرات آهن در اشعه كيهانى و گازهاى هواو غيره است و از آسمان به زمين مى‏بارد، مى‏شود گفت: نطفه حيوانات ازهوا مى‏بارد همانطور كه ميكروب‏ها بر گوشتها و پنيرها مى‏بارد و مخمرها بر آب انگور مى‏بارند،بعضى‏ها «رَسُولاً» را جبرئيل گفته‏اند ولى جمله «يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آياتِ اللَّهِ» آن را رد مى‏كند. *** نُزُل (به ضم ن،ز): آنچه براى ميهمان آماده شده تا بر آن نازل شود چنانكه در قاموس گويد، آنرا منزل نيز گفته‏اند راغب گويد:«اَلْنُّزُلُ: مايُعْدُّ لِلنّازِلِ مِنَ الزَّادِ». [كهف:107]. به اهل ايمان و عمل جنات فردوس منزل يا مهيا شده است. [واقعة:92-94]. اما اگر از مكذبين و گمراهان باشد پس براى اوست آماده شده‏اى از آب جوشان و انداخته شدن به آتش بزرگ. [كهف:102]. نَزْلَة: يكبار نازل شده [نجم:13]. دريك نزول ديگر او را ديده است. مُنْزَل: (بصيغه مفعول) مصدر ميمى و اسم مفعول است [مومنون:29]. بگو پروردگارا مرا از كشتى فرود آور فرود آوردن مباركى و در آيه [آل عمران:124]. اسم مفعول است. تَنَزُّل: در صحاح، قاموس و اقرب آن را نزول با مهلت و تأنى گفته است [شعراء:210]. قرآن راشياطين‏نازل نكرده‏اند مى‏شود مهلت و تدريج را از آيه [طلاق:12]. فهميد كه نزول امر تدريجى است. تنزيل و انزال راغب مى‏گويد: تنزيل در آنجاست كه نازل كردن تدريجى و دفعه‏اى بعد از دفعه ديگر باشد ولى انزال اعم است و به انزال تدريجى و دفعى اطلاق مى‏شود در اقرب الموارد مى‏گويد: بقولى تنزيل، تدريجى و مرةّ بعد اخرى است و انزال اعم مى‏باشد.در صحاح ترتيب را از معانى تنزيل شمرده است ولى عده‏اى از اهل لغت مابين انزال و تنزيل فرقى قائل نشده‏اند. مى‏شود فرق مابين آن دو را از بعضى آيات استفاده كرد مثلا در آيه [اسراء:106]. «فَرَقْناهُ» و «عَلى مُكْثٍ» قرينه است بر اينكه مراد از «نَزَلْناهُ» انزال تدريجى است. نزول قرآن مجيد به ضرورت مى‏دانيم كه نزول قرآن به رسول خدا «صلى‏الله عليه واله» به تدريج و در عرض بيست وسه سال بوده است. ولى در قرآن آياتى داريم كه ظهور بلكه صريح آنها نزول تمام قرآن در يك ماه و يك شب است مثل [بقره:185]. اين آيه روشن است در اينكه قرآن بتمامه در ماه رمضان نازل شده و آيه [دخان:3]. دلالت دارد كه دريك شب از ماه رمضان نازل گشته و آيه [قدر:1]. صريح است در اينكه آن شب شب قدر بوده است، بنابراين توفيق ميان اين دو مطلب چطور است؟ به نظر بعضى مراد از نزول قرآن در رمضان و در شب قدر ابتدا نزول آن است يعنى شروع نزول در ليلةالقدر بوده و ازآن پس تا بيست و سه سال پايان يافته است. به نظر ديگر مراد آن است كه در شب قدر از لوح محفوظ به آسمان دنيانازل گشته و از آن درعرض 23 سال به تدريج بر آن حضرت نازل شده است ابن عباس، سعيدبن جبير و ديگران بر اين عقيده‏اند، ظاهرا در اين باره فقط يك روايت از امام صادق «عليه السلام» نقل شده كه در مقدمه نهم تفسير صافى و در تفسير برهان ذيل آيه «شَهْرُرَمَضانَ ألَّذى...» نقل شده است و آن را حفص بن غياث عامى از آن حضرت روايت مى‏كند. و مضمون روايت آن است كه قرآن در ماه رمضان به بيت المعمور نازل گشته و سپس در طول بيست و سه سال نازل گرديده است. در اين حديث آسمان دنيا نيست و به جاى آن بيت المعمور است لذا فيض مرحوم در صافى احتمال داده كه مراد از بيت المعمور قلب حضرت رسول خدا«صلى الله عليه واله» باشد. متن روايت در اصول كافى كتاب فضل القرآن چنين است «عَلِىٌ بْنُ اِبْراهيمَ عَنْ اَبيه وَ مُحْمَّدِبْنِ القاسِمِ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ سُلَيْمانَ، عَنْ داوُدَ، عَنْ حَفْصِ بْنِ غِياثٍ عَنْ اَبى عَبْدِاللَّهِ «عليه السلام» قالَ: سَأَلْتهُ عَنْ قَوْلِ‏اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ «شَهْرُرَمَضانَ الَّذى أُنْزِلُ فيه الْقُرآنُ» وَاِنَّما أُنْزِلَ فى عِشْرينَ سَنَةً مِنْ أَوَّلِهِ اِلى آخِرِهِ؟ فَقالَ اَبُوعَبْدِاللَّهِ «عليه السلام»: نَزَلَ الْقُرْآنُ جُمْلَةً واحِدَةً فى شَهْرِ رَمَضانَ اِلَى الْبَيْتِ الْمَعْمُورِ ثُمَّ نَزَلَ فى طوُلِ عِشْرينَ سَنَةً...» اين روايت ازاهل سنت نيز به چندين وجه نقل شده است از جمله در تفسير ابن كثيرذيل آيه «شَهْرُرَمَضانَ ألَّذى...» نقل كرده: «عَنْ ابْنِ عَبَّاسِ قالَ أُنْزِلَ الْقُرْآنُ. فِى النِصْفِ مِنْ شَهْرِ رَمَضانَ اِلى سَماء الدُّنْيا فَجَعَلَ فى بَيْتِ الْعِزَّةِ ثُمَّ أُنْزِلَ عَلى رَسُولِ اللَّهِ «صلى الله عليه و اله» فى عِشْرينَ سَنَةٍ لِجَوابِ كَلامِالنَّاسِ». ازاين رو احتمال تقيه در روايت حفص بن غياث بيشتر است، باقى روايات چنانكه در صافى و برهان و غيره نقل شده‏دلالت بر نزول دفعى قرآن دارند و شايد مراد از بيت معمور در روايت حفص چنانكه صافى احتمال داده قلب رسول خدا «صلى الله عليه واله» باشد. *** در بيان توفيق بين دو مطلب فوق، قولى هست بسيار متين و دقيق و آن اينكه قرآن مجيد دو دفعه نازل شده. يكدفعه بطور فشرده و بسيط و دفعه ديگر بطور تدريج و تفصيل و درعرض بيست و سه سال. و آياتى از قبيل [بقره:185]. و [قدر:1]. راجع به نزول اول است و آيات [اسراء:106]. راجع به نزول دوّم مى‏باشد مى‏باشد و آياتی كه راجع به نزول دفعى‏اند بلفظ انزال آمده كه دلالت بردفعى بودن دارند چنانكه آيات تدريج نوعاً با لفظ «تنزيل‏اند». در توضيح اين مطلب مثلى مى‏آوريم. فرض كنيد شخصى دوهزارمترمربع زمين دارد،دفعةً بخاطر او مى‏افتد. كه اين زمين را ده دستگاه خانه ساخته و بفروشد اكنون همه آن خانه‏ها بطور فشرده و بسيط در ذهن اين شخص هست ولى نمى‏داند كوچه كجاست، راه روها كدام اند، حياطها در كدام جهت خواهندبود، اطاقها، حمام‏ها، انبارها و... در كجاها قرار خواهند گرفت. مهندسى مى‏آيد و آن طرح را روى كاغذ مى‏آورد و نقشه مى‏كشد و همه آنچه را كه گفته شد روى كاغذ مشخص مى‏كند. يا انسان مى‏خواهد كتابى بنويسد يا سخنرانى بكند مطالب بطور فشرده و بسيط در قلب او موجود است سپس بوسيله قلم يا زبان آنها را توضيح و تفصيل مى‏دهد. همچنين قرآن بطور بسيط و فشرده در يك شب به قلب مبارك آن حضرت نازل گشته ولى احتياج به تفصيل داشته است و بر حسب موارد و اتفاقات بار ديگر جبرييل آنها را مشروحاً و مفصلا بر آن حضرت نازل كرده سپس بوسيله آن بزرگوار بر مردم ابلاغ شده است. [هود:1]. ظاهر «اُحْمِكَتْ» راجع به نزول اوّل و حالت بساطت آن و «فُصِّلَتْ» راجع به نزول دوّم و جدا جدا بودن آن است. نزول دوم به حكم نقشه كشى مهندسی است. مرحوم ابوعبدالله زنجانى در تاريخ قرآن ص 31 ترجمه سحاب مى‏گويد: علاوه بر اين ممكن است بگوييم روح قرآن و اغراض كليه ايكه قرآن مجيد به آن توجه دارد در دل پاك پيغمبر «صلى الله عليه واله» در شب قدر تجلى نموده كه [شعراء:193]. سپس به زبان مباركش آيه آيه و جدا جدا در طول سنوات ظهور نموده است. محقق طالقانى در تفسير پرتوى از قرآن ذيل «اِنَّاأَنْزَلْناهُ فى لَيْلَةِالْقَدْرِ» مى‏نويسد: از آن آياتيكه قرآن و نزول آن را توصيف و تعريف مى‏نمايند به وضوح بر مى‏آيد كه قرآن به دو صورت مشخص و در دو مرتبه نازل شده است: اول: به صورت و نزول بسيط و جمع و پيوسته. دوم به صورت باز و تدريجى و تفصيلى. صاحب الميزان نيز در ذيل «شَهْرُرَمَضانَ ألَّذى أُنْزِلَ فيهِ الْقُرْآنُ»اين مطلب را قبول و بر آن استدلال كرده است. استدلال طرز استدلال به مطلب فوق اين است كه انزال و تنزيل گرچه هر دو به يك معنى اند ولى غالب در باب افعال دفعى بودن و در باب تفعيل تدريج است. آياتيكه در اول بحث نقل شد از قبيل [قدر:1]. [دخان:3]. [بقره:185]. همه ظهورشان در انزال دفعى است ايضا آيه [هود:1].هكذا آيات [بروج:21-22]. [واقعة:77-80]. ظاهر در يكپارچگى قرآن اند. آيه [اعراف:52]. روشن مى‏كند كه تفصيل عارض بر كتاب است پس آمدن كتاب راجع به نزول اول، و تفصيل راجع به نزول دوم مى‏باشد. ايضا آيه [يونس:37]. اگر مراد از «الْكِتاب» قرآن باشد. و نيز از آيه [طه:114]. به نظر مى‏آيد كه قرآن قبلا در قلب آن حضرت بوده ولى خواندن و ابلاغ منوط به وحى دوم بوده است هكذا آيه [قيامة:16-19]. دلالت دارد بر اينكه آن حضرت قبلا قرآن را مى‏دانسته است ولى خدا فرمود عجله نكن اول بايد ما بخوانيم سپس تو مانند خواندن ما بخوانى. و اينكه مشركان در مقام اقتراح مى‏گفتند: [فرقان:32]. [اسراء:93]. منظورشان اين بود كه قرآن بصورت كتاب مجلد نازل شود و آن غير از نزول دفعى بر قلب پاك آن حضرت است. اما آيات [اسراء:106]. [فرقان:32]. صريحشان در نزول تدريجى است.

ریشه‌های نزدیک مکانی

کلمات مشتق شده در قرآن

کلمه تعداد تکرار در قرآن
أُنْزِلَ‌ ۴۹
أَنْزَلَ‌ ۵۸
نَزَّلْنَا ۹
أَنْزَلْتُ‌ ۱
أَنْزَلْنَا ۳۷
فَأَنْزَلْنَا ۳
يُنَزِّلَ‌ ۳
نَزَّلَهُ‌ ۲
يُنَزَّلَ‌ ۲
نَزَّلَ‌ ۱۲
أَنْزَلْتَ‌ ۲
أُنْزِلَتِ‌ ۱
تُنَزَّلَ‌ ۲
مُنْزَلِينَ‌ ۱
يُنَزِّلْ‌ ۴
نُزُلاً ۶
تُنَزِّلَ‌ ۲
أَنْزَلَهُ‌ ۳
يُنَزَّلُ‌ ۱
أَنْزِلْ‌ ۱
مُنَزِّلُهَا ۱
نُزِّلَ‌ ۷
أَنْزَلْنَاهُ‌ ۱۴
سَأُنْزِلُ‌ ۱
مُنَزَّلٌ‌ ۱
يُنَزِّلُ‌ ۱۰
فَأَنْزَلَ‌ ۳
أُنْزِلَتْ‌ ۵
مَنَازِلَ‌ ۲
الْمُنْزِلِينَ‌ ۲
نُنَزِّلُ‌ ۲
نُنَزِّلُهُ‌ ۱
لَنَزَّلْنَا ۱
نَزَلَ‌ ۴
نَزَّلْنَاهُ‌ ۲
تَنْزِيلاً ۴
نَتَنَزَّلُ‌ ۱
لَأَنْزَلَ‌ ۲
أَنْزِلْنِي‌ ۱
مُنْزَلاً ۱
أَنْزَلْنَاهَا ۱
نُنَزِّلْ‌ ۱
لَتَنْزِيلُ‌ ۱
تَنَزَّلَتْ‌ ۱
تَنَزَّلُ‌ ۳
مُنْزِلُونَ‌ ۱
تَنْزِيلُ‌ ۵
يَنْزِلُ‌ ۲
تَنْزِيلَ‌ ۱
مُنْزِلِينَ‌ ۱
تَنْزِيلٌ‌ ۴
تَتَنَزَّلُ‌ ۱
نُزِّلَتْ‌ ۱
نَزْلَةً ۱
نُزُلُهُمْ‌ ۱
أَنْزَلْتُمُوهُ‌ ۱
الْمُنْزِلُونَ‌ ۱
فَنُزُلٌ‌ ۱
يَتَنَزَّلُ‌ ۱

ریشه‌های مرتبط