ریشه کلا: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
(Added root proximity by QBot) |
||
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۴: | خط ۴: | ||
__TOC__ | __TOC__ | ||
{{#ask:[[رده:آیات قرآن]] [[نازل شده در سال::+]] [[ریشه غیر ربط::کلا]] | |||
|?نازل شده در سال | |||
|mainlabel=- | |||
|headers=show | |||
|limit=2000 | |||
|format=jqplotchart | |||
|charttype=line | |||
|charttitle=نمودار تکرار در هر سال نزول | |||
|labelaxislabel=سال نزول | |||
|smoothlines=yes | |||
|numbersaxislabel=دفعات تکرار | |||
|distribution=yes | |||
|min=0 | |||
|datalabels=value | |||
|distributionsort=none | |||
|ticklabels=yes | |||
|colorscheme=rdbu | |||
|chartlegend=none | |||
}} | |||
=== قاموس قرآن === | === قاموس قرآن === | ||
حرف ردع ورد است براى ابطال قول قائل. در اقرب الموارد گويد: در نزد نحويون جز ردع معناى ديگرى ندارد و در كليات گفته: گاهى به معنى حقاً آيد نه ابطال كلام قائل مثل [علق:7-6]. لازم بود در اينصورت اسم باشد ولى گفتهاند: در اينصورت نيز حرف است. [مؤمنون:100]. در اين آيه شخص به هنگام مرگ مىگويد: خدايا برگردانيدم تا عمل صالح كنم در رد اين سخن آمده كلا يعنى نه اگر برگردد كار نيكو نخواهد كرد. در بعضى از آيات كلّا در ردع و ابطال مطلب ماقبل نيست در اينصورت مىتوان گفت كه معناى آن حقّاً است چنانكه از كليّات ابوالبقاء نقل گرديد مثل [علق:7-5]. يعنى: حقّا كه انسان چون خودش را بى نياز ديد طغيان مىكند در مجمع آن را حقاً گفته ولى زمخشرى و بيضاوى گفتهاند: ردع كسى است كه طغيان و كفران نعمت كرده، اين در ماقبل ذكر نشده ولى كلام به آن دلالت مىكند. ابن هشام در معنى علاوه از ردع سه معنى ديگر براى آن نقل مىكند. اول: حقاً كه قول كسائى و پيروان اوست. دوم: الاء استفتاحيه كه عقيده ابى حاتم و تابعان اوست. سوم: حرف جواب به منزله «اى» و «نعم» آنگاه قول دوم را اختيار كرده است على هذا معنى «كَلَّا اِنَّ الْاِنْسانََ لَيَطْغى» اين مىشود حقاً يا بدان يا آرى انسان طغيان مىكند. در آياتى كه «كلا» در ابطال قول سابق نيامده مىشود به يكى از معانى سه گانه باشد، اين كلمه 33 بار در كلام اللَّه مجيد آمده است. | حرف ردع ورد است براى ابطال قول قائل. در اقرب الموارد گويد: در نزد نحويون جز ردع معناى ديگرى ندارد و در كليات گفته: گاهى به معنى حقاً آيد نه ابطال كلام قائل مثل [علق:7-6]. لازم بود در اينصورت اسم باشد ولى گفتهاند: در اينصورت نيز حرف است. [مؤمنون:100]. در اين آيه شخص به هنگام مرگ مىگويد: خدايا برگردانيدم تا عمل صالح كنم در رد اين سخن آمده كلا يعنى نه اگر برگردد كار نيكو نخواهد كرد. در بعضى از آيات كلّا در ردع و ابطال مطلب ماقبل نيست در اينصورت مىتوان گفت كه معناى آن حقّاً است چنانكه از كليّات ابوالبقاء نقل گرديد مثل [علق:7-5]. يعنى: حقّا كه انسان چون خودش را بى نياز ديد طغيان مىكند در مجمع آن را حقاً گفته ولى زمخشرى و بيضاوى گفتهاند: ردع كسى است كه طغيان و كفران نعمت كرده، اين در ماقبل ذكر نشده ولى كلام به آن دلالت مىكند. ابن هشام در معنى علاوه از ردع سه معنى ديگر براى آن نقل مىكند. اول: حقاً كه قول كسائى و پيروان اوست. دوم: الاء استفتاحيه كه عقيده ابى حاتم و تابعان اوست. سوم: حرف جواب به منزله «اى» و «نعم» آنگاه قول دوم را اختيار كرده است على هذا معنى «كَلَّا اِنَّ الْاِنْسانََ لَيَطْغى» اين مىشود حقاً يا بدان يا آرى انسان طغيان مىكند. در آياتى كه «كلا» در ابطال قول سابق نيامده مىشود به يكى از معانى سه گانه باشد، اين كلمه 33 بار در كلام اللَّه مجيد آمده است. | ||
===ریشههای [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]=== | |||
<qcloud htmlpre='ریشه_'> | |||
ه:100, علم:81, انن:71, ل:68, ما:49, هم:45, ان:45, ثم:45, کلا:44, بل:43, س:42, قول:42, ب:39, لا:38, ف:38, ى:37, فى:34, سوف:34, من:30, ها:29, ربب:29, نا:28, کون:28, ذکر:27, على:26, اذا:26, اذ:25, انس:24, لم:23, شىء:23, ک:23, نشر:23, حبب:22, کتب:22, هو:22, رئى:21, اخر:21, قبر:21, اله:21, خوف:20, يوم:20, ايى:20, دکک:19, ارض:19, کذب:19, وله:19, هما:19, اوى:18, لهو:18, خلف:18, ا:18, ائى:18, لو:18, زور:17, مول:17, عن:17, قمر:17, ن:17, صحف:17, الله:17, عزز:17, دعو:16, نن:16, حتى:16, عند:16, الذى:16, قلب:16, رين:16, کسب:16, عظم:15, مهد:15, نعم:15, جمم:15, زيد:15, الا:15, کم:15, فقر:15, يقن:15, درى:15, عهد:15, فرر:15, اول:15, زبن:15, بين:14, خلد:14, ليل:14, بلغ:14, کلو:14, او:14, لما:14, اين:14, جنن:14, سطر:14, نجو:14, بشر:14, هون:14, ذهب:14, ترک:14, شرک:14, رکب:14, رحم:14, وحد:14, طمع:14, وزر:14, الى:14, کفر:14, طوع:14, قتل:14, نبذ:14, کثر:14, مرء:14, اتى:14, مع:14, دخل:14, قضى:14, درک:14, برر:13, طغو:13, ندى:13, لمم:13, کرم:13, ترق:13, فجر:13, دبر:13, خلق:13, صبح:13, نزع:13, لظى:13, کلم:13, جمع:13, عجل:13, اخذ:13, فعل:13, وذر:13, نهى:13, يتم:13, قوم:13, سجد:13, ام:13, جعل:13, ترقوه:13, ندو:13, اکل:13, لحق:13, شوى:13, دين:13, صلح:13, هى:13, طغى:13, خشى:13, انت:13, عبد:13, امر:13, کلل:13, صور:13, وجه:13, قلم:13, احد:13, حضض:12, جىء:12, عمل:12, ورث:12, سفع:12, الذين:12, کبر:12, ظنن:12, حسب:12, نبء:12, سفر:12, حطم:12, غيب:12, بسر:12, قرب:12, مدد:12, هذا:12, موسى:12, طلع:12, صحب:12, سجن:12, ذنب:12, علو:12, رقى:12, جحم:11, حفظ:11, قرر:11, نظر:11, حکم:11, ذا:11, لعل:11, نصو:11, طعم:11, نصى:11, افف:11, حجب:11, هدى:11, عذب:10, ضدد:10, ورى:10 | |||
</qcloud> | |||
== کلمات مشتق شده در قرآن == | == کلمات مشتق شده در قرآن == |
نسخهٔ کنونی تا ۱۱ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۰۲
تکرار در قرآن: ۳۴(بار)
قاموس قرآن
حرف ردع ورد است براى ابطال قول قائل. در اقرب الموارد گويد: در نزد نحويون جز ردع معناى ديگرى ندارد و در كليات گفته: گاهى به معنى حقاً آيد نه ابطال كلام قائل مثل [علق:7-6]. لازم بود در اينصورت اسم باشد ولى گفتهاند: در اينصورت نيز حرف است. [مؤمنون:100]. در اين آيه شخص به هنگام مرگ مىگويد: خدايا برگردانيدم تا عمل صالح كنم در رد اين سخن آمده كلا يعنى نه اگر برگردد كار نيكو نخواهد كرد. در بعضى از آيات كلّا در ردع و ابطال مطلب ماقبل نيست در اينصورت مىتوان گفت كه معناى آن حقّاً است چنانكه از كليّات ابوالبقاء نقل گرديد مثل [علق:7-5]. يعنى: حقّا كه انسان چون خودش را بى نياز ديد طغيان مىكند در مجمع آن را حقاً گفته ولى زمخشرى و بيضاوى گفتهاند: ردع كسى است كه طغيان و كفران نعمت كرده، اين در ماقبل ذكر نشده ولى كلام به آن دلالت مىكند. ابن هشام در معنى علاوه از ردع سه معنى ديگر براى آن نقل مىكند. اول: حقاً كه قول كسائى و پيروان اوست. دوم: الاء استفتاحيه كه عقيده ابى حاتم و تابعان اوست. سوم: حرف جواب به منزله «اى» و «نعم» آنگاه قول دوم را اختيار كرده است على هذا معنى «كَلَّا اِنَّ الْاِنْسانََ لَيَطْغى» اين مىشود حقاً يا بدان يا آرى انسان طغيان مىكند. در آياتى كه «كلا» در ابطال قول سابق نيامده مىشود به يكى از معانى سه گانه باشد، اين كلمه 33 بار در كلام اللَّه مجيد آمده است.
ریشههای نزدیک مکانی
کلمات مشتق شده در قرآن
کلمه | تعداد تکرار در قرآن |
---|---|
کِلاَهُمَا | ۱ |
کَلاَّ | ۳۳ |