ریشه مرد: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(Edited by QRobot)
 
(Added root proximity by QBot)
 
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۴: خط ۴:


__TOC__
__TOC__
{{#ask:[[رده:آیات قرآن]] [[نازل شده در سال::+]] [[ریشه غیر ربط::مرد]]
|?نازل شده در سال
|mainlabel=-
|headers=show
|limit=2000
|format=jqplotchart
|charttype=line
|charttitle=نمودار تکرار در هر سال نزول
|labelaxislabel=سال نزول
|smoothlines=yes
|numbersaxislabel=دفعات تکرار
|distribution=yes
|min=0
|datalabels=value
|distributionsort=none
|ticklabels=yes
|colorscheme=rdbu
|chartlegend=none
}}
=== قاموس قرآن ===
آنچه از اقوال اهل لغت به دست مى‏آيد اين است كه مرد به معنى عارى بودن و به معنى مستمر بودن است.راغب گويد: مارِد و مَريد از شياطين جن و انس آن است كه از خيرات عارى باشد. شجر اَمْرَد درختى را گويند كه خالى از برگ باشد. رَمْلَةٌ مَرْداء خاكى است كه كه چيزى نروياند. جوان بى ريش اَمْرَد گويند كه صورتش عارى از مو است. در قاموس و اقرب آمده: «مَرَدَ عَلَى الشَّىْ‏ءِ: مَرَنَ وَ اسْتَمَرَّ عَلَيْهِ» يعنى در آن مستمر و پيوسته شد و بر آن عادت كرد. [صافات:7]. [حج:3]. مريد و مارد به معنى عارى از خير و بى فايده است و اينكه آن را طاغى و عاصى گفته‏اند ظاهراً بدان جهت است كه از طاعت حق عارى و خالى است. * [توبه:101]. مَرَدُوا ظاهراً به معنى استمرار است چنانكه نقل شد يعنى از اهل مدينه كسانى هستند كه بر نفاق عادت كرده‏اند. * [نمل:44]. مُمَرَّد به معنى صاف شده است و آن به معناى اولى مناسب است كه صاف شده عارى از خلل و فرج است و آيه روشن مى‏كند كه سليمان قصر آئينه كارى شده داشته است.
===ریشه‌های [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]===
<qcloud htmlpre='ریشه_'>
ه:100, من:93, شطن:73, کلل:54, انن:54, على:51, قول:51, لا:49, علم:44, نفق:39, الا:37, لعن:32, کتب:32, سمع:29, صرح:29, مدينه:29, وله:29, اله:29, الله:29, ب:27, الى:27, مدن:27, قرر:27, ملء:25, تبع:25, هم:25, اهل:25, دعو:25, ربب:22, کوکب:22, علو:22, ان:22, حفظ:22, انث:20, غير:20, قذف:20, ها:20, ى:20, زين:20, عرب:17, سوق:17, اخذ:17, نحن:17, دنو:15, عن:15, ل:15, ظلم:15, ولى:15, کم:12, دون:12, کشف:12, نفس:12, س:10, حول:10, لجج:10
</qcloud>
== کلمات مشتق شده در قرآن ==
== کلمات مشتق شده در قرآن ==
{|class="wikitable sortable"
{|class="wikitable sortable"
خط ۱۵: خط ۴۶:
|مَرِيدٍ || ۱  
|مَرِيدٍ || ۱  
|-
|-
|مُمَرَّدٌ || ۱  
|مُمَرَّدٌ || ۱  
|-
|-
|مَارِدٍ || ۱  
|مَارِدٍ || ۱  

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۱ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۰۱

تکرار در قرآن: ۵(بار)

لیست کلمات مشتق شده


در حال بارگیری...


قاموس قرآن

آنچه از اقوال اهل لغت به دست مى‏آيد اين است كه مرد به معنى عارى بودن و به معنى مستمر بودن است.راغب گويد: مارِد و مَريد از شياطين جن و انس آن است كه از خيرات عارى باشد. شجر اَمْرَد درختى را گويند كه خالى از برگ باشد. رَمْلَةٌ مَرْداء خاكى است كه كه چيزى نروياند. جوان بى ريش اَمْرَد گويند كه صورتش عارى از مو است. در قاموس و اقرب آمده: «مَرَدَ عَلَى الشَّىْ‏ءِ: مَرَنَ وَ اسْتَمَرَّ عَلَيْهِ» يعنى در آن مستمر و پيوسته شد و بر آن عادت كرد. [صافات:7]. [حج:3]. مريد و مارد به معنى عارى از خير و بى فايده است و اينكه آن را طاغى و عاصى گفته‏اند ظاهراً بدان جهت است كه از طاعت حق عارى و خالى است. * [توبه:101]. مَرَدُوا ظاهراً به معنى استمرار است چنانكه نقل شد يعنى از اهل مدينه كسانى هستند كه بر نفاق عادت كرده‏اند. * [نمل:44]. مُمَرَّد به معنى صاف شده است و آن به معناى اولى مناسب است كه صاف شده عارى از خلل و فرج است و آيه روشن مى‏كند كه سليمان قصر آئينه كارى شده داشته است.

ریشه‌های نزدیک مکانی

کلمات مشتق شده در قرآن

کلمه تعداد تکرار در قرآن
مَرِيداً ۱
مَرَدُوا ۱
مَرِيدٍ ۱
مُمَرَّدٌ ۱
مَارِدٍ ۱

ریشه‌های مرتبط