ریشه فرض: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(Edited by QRobot)
 
جز (Move page script صفحهٔ ریشه فرض‌ را به ریشه فرض منتقل کرد)
 
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۴: خط ۴:


__TOC__
__TOC__
{{#ask:[[رده:آیات قرآن]] [[نازل شده در سال::+]] [[ریشه غیر ربط::فرض‌]]
|?نازل شده در سال
|mainlabel=-
|headers=show
|limit=2000
|format=jqplotchart
|charttype=line
|charttitle=نمودار تکرار در هر سال نزول
|labelaxislabel=سال نزول
|smoothlines=yes
|numbersaxislabel=دفعات تکرار
|distribution=yes
|min=0
|datalabels=value
|distributionsort=none
|ticklabels=yes
|colorscheme=rdbu
|chartlegend=none
}}
=== قاموس قرآن ===
قطع. تعيين. در نهايه گويد: اصل فرض به معنى قطع است راغب قطع شى‏ء محكم و تأثير در آن، گفته است، اقرب عين لفظ راغب را آورده است در مصباح تقدير و اندازه‏گيرى معنى مى‏كند. در قرآن مجيد به معنى تعيين و ايجاب به كار رفته است كه هر دو نوعى قطع و تقديراند مثل [نساء:118]. از بندگان تو بهره‏اى معين شده مى‏گيرم. [بقره:236]. مادامی كه به آنها دست نزده‏ايد يا مهريه‏اى معين نكرده‏ايد مهريه فريضه خوانده شده كه شى‏ء تعيين شده است. و مثل [نور:1]. يعنى سوره ايست كه نازل كرده و عمل به احكام آن را واجب كرده‏ايم، عمل حكم واجبى اتيان و عمل حكم تحريمى ترك است و مثل [قصص:85]. آنكه تلاوت و عمل به قرآن را بر تو واجب كرده حتماً تو را به معاد (ظاهرهاً مكه) برمى گرداند. رجوع شود به «ردد» [بقره:197]. حج در ماه‏هاى معلومى است هر كه در آنها حج را بر خود واجب كند (با شروع در آن) پس در حج نزديكى به زنان و دروغ ولا واللَّه بلى واللَّه گفتن نيست. [نساء:24]. فريضة در اين آيه و آيات ديگر به معنى مفروضه است يعنى معين شده و واجب شده. [بقره:68]. فارض به معنى سالخورده و پير است و به قولى آن گاوى است كه بسيار زائيده باشد در علت اين تسميه گفته‏اند: كه آن از اعمال شاقه خودش را قطع (و آسوده) كرده يا عمر (و جوانى) خويش را قطع كرده‏ یا زمين را قطع (و شخم) كرده است يعنى: گفت خدا فرمايد آن گاوى است نه سالخورده و نه جوان ميان اين دو حال است. *** در مجمع راجع به فرق فرض و واجب نقل فرموده: فرض با جعل جاعل است كه آن را واجب كند ولى واجب شايد بدون جعل باشد مثل وجوب شكر منعم، على هذا نسبتشان عموم و خصوص مطلق است. به نظر راغب ايجاب به اعتبار وقوع و ثبوت حكم و فرض به اعتبار تعيين آن گفته مى‏شود.
===ریشه‌های [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]===
<qcloud htmlpre='ریشه_'>
هن:100, ل:77, من:67, ما:65, الله:63, اله:57, وله:55, فرض:47, ف:47, على:45, فى:43, لا:41, قد:36, انن:35, ها:35, ه:35, هم:34, او:34, کم:31, ک:31, ان:30, مسس:27, الا:27, علم:27, نصف:27, نصب:24, نن:23, عفو:22, کون:22, نزل:22, متع:22, الذى:20, قرب:20, سبل:20, حجج:19, ب:18, عمل:18, ضلل:17, اذا:17, رحم:17, حضر:17, بعد:17, نفع:17, لم:17, زوج:17, قول:17, وسع:17, غفر:16, بين:16, قدر:16, جناح:16, بقر:16, قسم:16, بنو:16, کثر:16, اجر:16, بکر:16, جنح:15, رضو:15, عون:15, قرآن:15, سور:15, عبد:15, ايى:15, اول:15, حرج:15, قبل:15, امن:14, قرء:14, شهر:14, عقب:13, منى:13, طلق:13, نسو:13, دون:13, يتم:13, ردد:13, نبو:13, اتى:13, اوى:13, ذلک:13, ائى:12, حلل:12, سنن:12, سوء:12, حکم:12, شدد:12, سکن:12, رفث:12, قلل:12, ملک:12, يمن:12, رزق:12, درى:12, فعل:12, اخذ:12, غرم:11, قتر:11, الى:11, فسق:11, يدى:10, هى:10, خلص:10, رقب:10, عود:10, امر:10
</qcloud>
== کلمات مشتق شده در قرآن ==
== کلمات مشتق شده در قرآن ==
{|class="wikitable sortable"
{|class="wikitable sortable"

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۶ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۳:۳۳

تکرار در قرآن: ۱۸(بار)

لیست کلمات مشتق شده


در حال بارگیری...


قاموس قرآن

قطع. تعيين. در نهايه گويد: اصل فرض به معنى قطع است راغب قطع شى‏ء محكم و تأثير در آن، گفته است، اقرب عين لفظ راغب را آورده است در مصباح تقدير و اندازه‏گيرى معنى مى‏كند. در قرآن مجيد به معنى تعيين و ايجاب به كار رفته است كه هر دو نوعى قطع و تقديراند مثل [نساء:118]. از بندگان تو بهره‏اى معين شده مى‏گيرم. [بقره:236]. مادامی كه به آنها دست نزده‏ايد يا مهريه‏اى معين نكرده‏ايد مهريه فريضه خوانده شده كه شى‏ء تعيين شده است. و مثل [نور:1]. يعنى سوره ايست كه نازل كرده و عمل به احكام آن را واجب كرده‏ايم، عمل حكم واجبى اتيان و عمل حكم تحريمى ترك است و مثل [قصص:85]. آنكه تلاوت و عمل به قرآن را بر تو واجب كرده حتماً تو را به معاد (ظاهرهاً مكه) برمى گرداند. رجوع شود به «ردد» [بقره:197]. حج در ماه‏هاى معلومى است هر كه در آنها حج را بر خود واجب كند (با شروع در آن) پس در حج نزديكى به زنان و دروغ ولا واللَّه بلى واللَّه گفتن نيست. [نساء:24]. فريضة در اين آيه و آيات ديگر به معنى مفروضه است يعنى معين شده و واجب شده. [بقره:68]. فارض به معنى سالخورده و پير است و به قولى آن گاوى است كه بسيار زائيده باشد در علت اين تسميه گفته‏اند: كه آن از اعمال شاقه خودش را قطع (و آسوده) كرده يا عمر (و جوانى) خويش را قطع كرده‏ یا زمين را قطع (و شخم) كرده است يعنى: گفت خدا فرمايد آن گاوى است نه سالخورده و نه جوان ميان اين دو حال است. *** در مجمع راجع به فرق فرض و واجب نقل فرموده: فرض با جعل جاعل است كه آن را واجب كند ولى واجب شايد بدون جعل باشد مثل وجوب شكر منعم، على هذا نسبتشان عموم و خصوص مطلق است. به نظر راغب ايجاب به اعتبار وقوع و ثبوت حكم و فرض به اعتبار تعيين آن گفته مى‏شود.

ریشه‌های نزدیک مکانی

کلمات مشتق شده در قرآن

کلمه تعداد تکرار در قرآن
فَارِضٌ‌ ۱
فَرَضَ‌ ۴
تَفْرِضُوا ۱
فَرِيضَةً ۵
فَرَضْتُمْ‌ ۲
مَفْرُوضاً ۲
الْفَرِيضَةِ ۱
فَرَضْنَاهَا ۱
فَرَضْنَا ۱

ریشه‌های مرتبط