ریشه دخل: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot) |
|||
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۴: | خط ۴: | ||
__TOC__ | __TOC__ | ||
{{#ask:[[رده:آیات قرآن]] [[نازل شده در سال::+]] [[ریشه غیر ربط::دخل]] | |||
|?نازل شده در سال | |||
|mainlabel=- | |||
|headers=show | |||
|limit=2000 | |||
|format=jqplotchart | |||
|charttype=line | |||
|charttitle=نمودار تکرار در هر سال نزول | |||
|labelaxislabel=سال نزول | |||
|smoothlines=yes | |||
|numbersaxislabel=دفعات تکرار | |||
|distribution=yes | |||
|min=0 | |||
|datalabels=value | |||
|distributionsort=none | |||
|ticklabels=yes | |||
|colorscheme=rdbu | |||
|chartlegend=none | |||
}} | |||
=== قاموس قرآن === | |||
داخل شدن. ضدّ خروج. اگر گويند: چرا آن را ورود ترجمه نكرديم؟ گوئيم: ورود با دخول فرق دارد چنانكه در «ورد» خواهد آمد انشاءاللّه. و آن در زمان و مكان و اعمال به كار مىرود نحو [آل عمران:97]، [يوسف:36]. و نحو [حجرات:14]، [نصر:2]، [بقره:208] و نيز گفته مىشود: به سنّ شصت مثلا داخل شدم. و ماه يا سال فلان داخل شد. * [نساء:23] دخول در اين آيه و نظير آن كنايه از مقاربت است. مدخل (به ضمّ ميم و فتح خاء) مصدر است از باب افعال گفته مىشود: «ادخله ادخلا و مدخلا» و نيز اسم مكان است به معنى محل دخول طبرسى رحمة اللّه در ذيل آيه 59 حج فرموده مصدر و اسم مكان بودن هر دو صحيح است و مدخل به فتح مصدر ثلاثى است و نيز اسم مكان از ثلاثى است. (اقرب). [اسراء:80]. مرخل و مخرج هر دو مصدراند يعنى خدايا مرا داخل كن دخول راست و خارج كن خروج راست و از جانب خويش مرا تسلط يارى دهنده عطا فرما. شايد مراد آن است كه توفيق ده به هر كارى از روى صدق و راستى وارد شوم و به راستى و بهره خارج گردم. در آيه «اِنْ تَجْتَنِبوا كَبائرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِئاتِكُمْ وَ نُدْخِلَكُمْ مُدْخَلاً كَريماً» ظاهراً اسم مكان و مراد از آن شايد بهشت و شايد اعمّ باشد يعنى اگر از گناهان بزرگ كه نهى شدهايد اجتناب كنيد شما را به جاى محترم و دلپسندى داخل مىكنيم. ادّخال از باب افتعال وارد شدن به زور و تلاش است (راغب) [توبه:57] يعنى: اگر پناهگاهى با غارهائى يا راه فرارى پيدا مىكردند به سرعت بدان روى مىكردند. به نظر مىآيد كه مراد از مدّخل راه فرار باشد كه شخص به آن داخل شده و فرار مىكند. طبرسى نيز قريب به آن گفته است . دخل: (بر وزن فرس) كنايه از فساد و عداوت نهانى است (راغب) فساديكه به عقل و بدن داخل مىشود، حيله و مكر (اقرب) چيزى كه از روى فساد و تباهى داخل شود و گفته شده دغل و مكر است (مجمع) . * [نحل:94] يعنى سوگندهاى خويش را مايه فساد و فريب در ميان خود قرار ندهيد اين كلمه فقط دو بار در قرآن يافته است [نحل:92-94]. دخان يعنى دود [فصّلت:11] ظاهراً مراد از دخان همان گازهاى غليظ است كه از زمين در وقت سرد شدن برخاسته و به تدريج رقيق شده و طبقات جوّ را تشكيل داده است. مشروح اين سخن در «ارض» گذشت. * [دخان:10-16]. آمدن اين دخان در ظاهر آيات پيش از قيامت است زيرا فقط در آيهاخير صحبت از قيامت است و آن بطشه كبرى است ممكن است مراد از دخان بمب اتم باشد و در آينده جنگ اتمى در گيرد دخان در آيه نكره است يعنى دودى مخصوص، نيروى اتمى و اشعه آن پس از انفجار به صورت دود هوا را پر مىكند. آن وقت مردم بدرگاه خدا التماس مىآورند كه ما را نجات يده ولى اين بيدارى و ناله بى اثر خواهد بود زيرا پيامبران و مخصوصاً حضرت ختمى مرتبت (ص) آمدند و مردم را به صلح و برادرى خواندند ولى مردم آنها را بى دليل دانسته و پى ماديّات رفتند تا كار بدانجا كشيد سپس بقيّه مردم كه از عذاب و مرگ رستهاند بتدريج روزهاى مصيبت را فراموش كرده به سوى طغيان مىروند «اِنّا كاشِفُوا الْعَذابِ الْعَذابِ قَليلاً اِنَّكُمْ عائِدُونَ». بعضى دخان را به گرسنگى معنى نموده و آيات را مخصوص اهل مكّه كرده و گفتهاند كه حضرت رسول صلى اللّه عليه و آله و سلم بر آنها نفرين كرد به قحطى گرفتار شده و پيش آن حضرت آمده وعده كردند در صورت دفع بلايا ايمان بياورند. و بعضى آن را از مقدمات دانستهاند و اللّه اعلم. كلمه دخان فقط دوبار در كلام اللّه مجيد آمده است. | |||
===ریشههای [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]=== | |||
<qcloud htmlpre='ریشه_'> | |||
هم:100, من:89, ها:80, ه:78, ف:76, ل:76, کم:73, جنن:73, قول:56, فى:54, وله:51, على:50, امن:50, اله:49, الله:48, ب:46, لا:42, ان:42, ى:41, ما:39, کون:37, انن:37, عمل:34, صلح:33, الذين:32, ک:30, بوب:30, دخل:30, جرى:29, رحم:28, قوم:27, نا:27, سلم:27, عن:25, علم:25, سوء:25, نن:25, کفر:25, شىء:24, ربب:23, لما:23, تحت:22, نور:22, اذا:22, يا:21, اذ:21, بيت:20, ظلم:20, الا:20, رضو:20, س:20, اول:20, خلد:19, ايى:19, سجد:19, هو:18, وحد:18, حتى:18, خرج:18, عذب:17, غفر:17, عدن:17, الى:17, غير:17, ن:17, قد:17, لکن:16, کلل:16, لم:16, او:16, وقى:16, انس:16, مع:16, عبد:16, نهر:16, جهنم:16, حکم:16, نعم:16, امم:16, رسل:15, رزق:15, کرم:15, يوسف:15, جىء:15, لو:15, حقق:15, لن:15, ابراهيم:15, اخو:15, اوى:15, وکل:15, حيث:14, حسن:14, بين:14, يوم:14, خوف:14, حسب:14, ذلک:14, ابو:14, عزز:14, هن:14, وجد:14, سکن:14, ملک:14, صدق:14, زوج:14, قرى:14, رئى:14, اتى:14, فضل:13, طمع:13, حمد:13, احد:13, اهل:13, يمن:13, نفس:13, خير:13, حين:13, هما:13, نمل:13, اکل:13, التى:13, قلب:13, ضرب:13, امر:13, ارض:13, ولى:13, جعل:13, کبر:13, طيب:13, ضيف:13, بئس:13, ظلل:13, حرب:13, حطط:13, الم:13, منى:13, دور:13, ام:12, اخذ:12, جنح:12, فرق:12, زکريا:12, مثل:12, خطء:12, وجه:12, اللاتى:12, جناح:12, بصر:12, عرف:12, سور:12, بعد:12, کفل:12, اذن:12, ائى:12, سجن:12, فتح:12, دين:12, طوع:12, انتم:12, نظر:12, سمو:12, وعد:12, کثر:12, هذه:12, لئک:12, ابد:12, ذا:12, بنو:12, نوب:12, فسق:12, عدو:12, نفر:12, قبل:12, رغد:12, مرح:12, صبر:12, انث:12, نبء:12, عين:12, مصر:12, جزى:12, مدن:12, فرر:12, صرح:12, طعم:12, دعو:12, سوع:12, تبر:12, مرر:12, بول:12, الک:12, غدو:12, ولد:12, رجل:12, غرق:12, خلو:12, طهر:12, نسو:12, غور:11, حدد:11, هل:11, اخر:11, قدس:11, خفت:11, مول:11, يدى:11, حلى:11, داود:11, نبو:11, خزى:11, جحم:11, فسد:11, ذنب:11, کلا:11, لعن:11, غنى:11, رود:11, ولج:11, هدى:11, دخر:11, قسم:11, عصم:11, فرعون:11, زلل:11, روح:11, قرب:11, هى:11, شتت:11, حدث:11, سمع:11, موسى:11, عقب:11, حيى:11, زحزح:11, انت:11, کفف:11, سبل:11, کتب:11, فزع:11, حرق:11, عشر:11, غيب:11, شدد:11, حرم:11, کلم:11, محق:11, فتو:11, قطر:11, فوز:11, دنو:11, غفل:11, جيب:11, جبر:11, نزع:11, حطم:11, خصم:11, عرر:11, ليت:11, دوم:11, ذرر:11, صرط:11, عشو:11, نکث:11, نقر:11, ذکر:11, حيص:11, لجء:11, صرف:11, وثق:11, مرء:11, جمل:11, جمع:11, عور:11, عند:11, رجع:11, هود:11, صرم:11, حبر:11, قوى:11, طلق:11, طوف:11, ذهب:11, غلب:11, جزء:11, قدم:11, ذوق:11, متع:11, تبع:11, ادريس:11, انى:11, خلق:11, طمئن:11, فتى:11, ضلل:11, نشر:11, جمح:11, سبح:11, فوج:11, نصر:11, رقب:11, ثم:11, خبث:11, حجر:11, حجج:11, سمم:11, زيد:11, الذى:11, اما:11, ايد:11, انا:11, توب:11, خطو:11, خزن:11, ثوى:11, نبت:11, ليس:11, اسماعيل:11, ثوب:11, بلى:10, عدد:10, عزو:10, ا:10, خشى:10, صحب:10, طور:10, رفع:10, شطن:10, رئف:10, ربو:10, نيل:10, لقى:10, توراة:10, سوى:10, درک:10, خيط:10, قتل:10, ثبت:10, صدر:10, سئل:10, نصارى:10, سليمان:10, بيض:10, بعث:10, علو:10, ذلل:10, جند:10, ندى:10, لجج:10, فتن:10, نهى:10, حزن:10, ودى:10, عرض:10, تلک:10, مسس:10, حرج:10, خرب:10, جهد:10, صلو:10, اجر:10, حلل:10, دون:10, هون:10, عصى:10, عرب:10, وفى:10, مرض:10, غزل:10, جوب:10, کشف:10, حلم:10, صوب:10, لولو:10, قرض:10, سبت:10, عسى:10, نکر:10, ندو:10, فوق:10 | |||
</qcloud> | |||
== کلمات مشتق شده در قرآن == | == کلمات مشتق شده در قرآن == | ||
{|class="wikitable sortable" | {|class="wikitable sortable" | ||
خط ۲۵: | خط ۵۶: | ||
|تُدْخِلِ || ۱ | |تُدْخِلِ || ۱ | ||
|- | |- | ||
| | |لَأُدْخِلَنَّهُمْ || ۱ | ||
|- | |- | ||
|يُدْخِلْهُ || ۵ | |يُدْخِلْهُ || ۵ | ||
خط ۴۳: | خط ۷۴: | ||
|فَسَيُدْخِلُهُمْ || ۱ | |فَسَيُدْخِلُهُمْ || ۱ | ||
|- | |- | ||
| | |لَأُدْخِلَنَّکُمْ || ۱ | ||
|- | |- | ||
|نَدْخُلَهَا || ۲ | |نَدْخُلَهَا || ۲ | ||
خط ۶۱: | خط ۹۲: | ||
|أَدْخِلْنَا || ۱ | |أَدْخِلْنَا || ۱ | ||
|- | |- | ||
| | |مُدَّخَلاً || ۱ | ||
|- | |- | ||
|سَيُدْخِلُهُمُ || ۱ | |سَيُدْخِلُهُمُ || ۱ | ||
خط ۹۱: | خط ۱۲۲: | ||
|يُدْخِلُ || ۵ | |يُدْخِلُ || ۵ | ||
|- | |- | ||
| | |لَيُدْخِلَنَّهُمْ || ۱ | ||
|- | |- | ||
|تَدْخُلُوهَا || ۱ | |تَدْخُلُوهَا || ۱ | ||
خط ۹۹: | خط ۱۳۰: | ||
|ادْخُلِي || ۲ | |ادْخُلِي || ۲ | ||
|- | |- | ||
| | |لَنُدْخِلَنَّهُمْ || ۱ | ||
|- | |- | ||
|دُخِلَتْ || ۱ | |دُخِلَتْ || ۱ | ||
خط ۱۳۱: | خط ۱۶۲: | ||
|ادْخُلاَ || ۱ | |ادْخُلاَ || ۱ | ||
|- | |- | ||
| | |الدَّاخِلِينَ || ۱ | ||
|- | |- | ||
| | |يَدْخُلَنَّهَا || ۱ | ||
|- | |- | ||
|يُدْخَلَ || ۱ | |يُدْخَلَ || ۱ |
نسخهٔ کنونی تا ۱۶ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۳:۳۲
تکرار در قرآن: ۱۲۶(بار)
قاموس قرآن
داخل شدن. ضدّ خروج. اگر گويند: چرا آن را ورود ترجمه نكرديم؟ گوئيم: ورود با دخول فرق دارد چنانكه در «ورد» خواهد آمد انشاءاللّه. و آن در زمان و مكان و اعمال به كار مىرود نحو [آل عمران:97]، [يوسف:36]. و نحو [حجرات:14]، [نصر:2]، [بقره:208] و نيز گفته مىشود: به سنّ شصت مثلا داخل شدم. و ماه يا سال فلان داخل شد. * [نساء:23] دخول در اين آيه و نظير آن كنايه از مقاربت است. مدخل (به ضمّ ميم و فتح خاء) مصدر است از باب افعال گفته مىشود: «ادخله ادخلا و مدخلا» و نيز اسم مكان است به معنى محل دخول طبرسى رحمة اللّه در ذيل آيه 59 حج فرموده مصدر و اسم مكان بودن هر دو صحيح است و مدخل به فتح مصدر ثلاثى است و نيز اسم مكان از ثلاثى است. (اقرب). [اسراء:80]. مرخل و مخرج هر دو مصدراند يعنى خدايا مرا داخل كن دخول راست و خارج كن خروج راست و از جانب خويش مرا تسلط يارى دهنده عطا فرما. شايد مراد آن است كه توفيق ده به هر كارى از روى صدق و راستى وارد شوم و به راستى و بهره خارج گردم. در آيه «اِنْ تَجْتَنِبوا كَبائرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِئاتِكُمْ وَ نُدْخِلَكُمْ مُدْخَلاً كَريماً» ظاهراً اسم مكان و مراد از آن شايد بهشت و شايد اعمّ باشد يعنى اگر از گناهان بزرگ كه نهى شدهايد اجتناب كنيد شما را به جاى محترم و دلپسندى داخل مىكنيم. ادّخال از باب افتعال وارد شدن به زور و تلاش است (راغب) [توبه:57] يعنى: اگر پناهگاهى با غارهائى يا راه فرارى پيدا مىكردند به سرعت بدان روى مىكردند. به نظر مىآيد كه مراد از مدّخل راه فرار باشد كه شخص به آن داخل شده و فرار مىكند. طبرسى نيز قريب به آن گفته است . دخل: (بر وزن فرس) كنايه از فساد و عداوت نهانى است (راغب) فساديكه به عقل و بدن داخل مىشود، حيله و مكر (اقرب) چيزى كه از روى فساد و تباهى داخل شود و گفته شده دغل و مكر است (مجمع) . * [نحل:94] يعنى سوگندهاى خويش را مايه فساد و فريب در ميان خود قرار ندهيد اين كلمه فقط دو بار در قرآن يافته است [نحل:92-94]. دخان يعنى دود [فصّلت:11] ظاهراً مراد از دخان همان گازهاى غليظ است كه از زمين در وقت سرد شدن برخاسته و به تدريج رقيق شده و طبقات جوّ را تشكيل داده است. مشروح اين سخن در «ارض» گذشت. * [دخان:10-16]. آمدن اين دخان در ظاهر آيات پيش از قيامت است زيرا فقط در آيهاخير صحبت از قيامت است و آن بطشه كبرى است ممكن است مراد از دخان بمب اتم باشد و در آينده جنگ اتمى در گيرد دخان در آيه نكره است يعنى دودى مخصوص، نيروى اتمى و اشعه آن پس از انفجار به صورت دود هوا را پر مىكند. آن وقت مردم بدرگاه خدا التماس مىآورند كه ما را نجات يده ولى اين بيدارى و ناله بى اثر خواهد بود زيرا پيامبران و مخصوصاً حضرت ختمى مرتبت (ص) آمدند و مردم را به صلح و برادرى خواندند ولى مردم آنها را بى دليل دانسته و پى ماديّات رفتند تا كار بدانجا كشيد سپس بقيّه مردم كه از عذاب و مرگ رستهاند بتدريج روزهاى مصيبت را فراموش كرده به سوى طغيان مىروند «اِنّا كاشِفُوا الْعَذابِ الْعَذابِ قَليلاً اِنَّكُمْ عائِدُونَ». بعضى دخان را به گرسنگى معنى نموده و آيات را مخصوص اهل مكّه كرده و گفتهاند كه حضرت رسول صلى اللّه عليه و آله و سلم بر آنها نفرين كرد به قحطى گرفتار شده و پيش آن حضرت آمده وعده كردند در صورت دفع بلايا ايمان بياورند. و بعضى آن را از مقدمات دانستهاند و اللّه اعلم. كلمه دخان فقط دوبار در كلام اللّه مجيد آمده است.
ریشههای نزدیک مکانی
کلمات مشتق شده در قرآن
کلمه | تعداد تکرار در قرآن |
---|---|
ادْخُلُوا | ۱۶ |
يَدْخُلَ | ۱ |
يَدْخُلُوهَا | ۲ |
تَدْخُلُوا | ۶ |
دَخَلَ | ۵ |
دَخَلَهُ | ۱ |
أُدْخِلَ | ۲ |
تُدْخِلِ | ۱ |
لَأُدْخِلَنَّهُمْ | ۱ |
يُدْخِلْهُ | ۵ |
دَخَلْتُمْ | ۳ |
نُدْخِلْکُمْ | ۱ |
مُدْخَلاً | ۲ |
سَنُدْخِلُهُمْ | ۲ |
نُدْخِلُهُمْ | ۱ |
يَدْخُلُونَ | ۶ |
فَسَيُدْخِلُهُمْ | ۱ |
لَأُدْخِلَنَّکُمْ | ۱ |
نَدْخُلَهَا | ۲ |
دَاخِلُونَ | ۱ |
دَخَلْتُمُوهُ | ۱ |
دَخَلُوا | ۹ |
لَأَدْخَلْنَاهُمْ | ۱ |
يُدْخِلَنَا | ۱ |
دَخَلَتْ | ۱ |
أَدْخِلْنَا | ۱ |
مُدَّخَلاً | ۱ |
سَيُدْخِلُهُمُ | ۱ |
فَدَخَلُوا | ۱ |
يَدْخُلُونَهَا | ۳ |
ادْخُلُوهَا | ۲ |
فَادْخُلُوا | ۲ |
دَخَلاً | ۲ |
لِيَدْخُلُوا | ۱ |
دَخَلُوهُ | ۱ |
أَدْخِلْنِي | ۲ |
مُدْخَلَ | ۱ |
دَخَلْتَ | ۱ |
أَدْخَلْنَاهُ | ۱ |
أَدْخَلْنَاهُمْ | ۱ |
يُدْخِلُ | ۵ |
لَيُدْخِلَنَّهُمْ | ۱ |
تَدْخُلُوهَا | ۱ |
أَدْخِلْ | ۱ |
ادْخُلِي | ۲ |
لَنُدْخِلَنَّهُمْ | ۱ |
دُخِلَتْ | ۱ |
ادْخُلِ | ۱ |
فَادْخُلُوهَا | ۱ |
أَدْخِلْهُمْ | ۱ |
أَدْخِلُوا | ۱ |
سَيَدْخُلُونَ | ۱ |
فَيُدْخِلُهُمْ | ۱ |
يُدْخِلُهُمُ | ۱ |
لِيُدْخِلَ | ۲ |
لَتَدْخُلُنَ | ۱ |
يَدْخُلِ | ۱ |
يُدْخِلُهُمْ | ۱ |
يُدْخِلْکُمْ | ۱ |
يُدْخِلَکُمْ | ۱ |
ادْخُلاَ | ۱ |
الدَّاخِلِينَ | ۱ |
يَدْخُلَنَّهَا | ۱ |
يُدْخَلَ | ۱ |
فَأُدْخِلُوا | ۱ |
فَادْخُلِي | ۱ |