طه ٨٩: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن جزییات آیه)
 
خط ۴۰: خط ۴۰:
{{ نمایش فشرده تفسیر|
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۱#link195 | آيات ۸۰ - ۹۸ سوره طه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۱#link195 | آيات ۸۰ - ۹۸ سوره طه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۱#link196 | بيان آيات مربوط به آخرين فصل از داستان موسى (عليه السلام )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۱#link196 | بيان آيات مربوط به آخرين فصل از داستان موسى «ع»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۱#link197 | معناى آيه :((و انى لغفار لمن تاب و آمن و عمل صالحا ثم اهتدى ((]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۱#link197 | معناى آيه: «وَ إنّى لَغَفَّارٌ لِمَن تَابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صَالِحاً»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۱#link198 | بيان مراد از اضافه كردن قيد ((ثم اهتدى (( برايمان به خدا وعمل صالح]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۱#link199 | بخش ديگرى از داستان موسى «ع»: رفتن به كوه طور، گوساله پرستى بنی اسرائيل و...]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۱#link199 | بخش ديگرى از داستان موسى (ع ): رفتن به كوه طور، گوساله پرستى بنىاسرائيل و...]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۲#link200 | بازخواست موسى «ع» از سامری، و پاسخ او]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۲#link200 | معناى پاسخ سامرى از بازخواست موسى (قال بصرت بمالم يبصروا به ...)]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۲#link202 | مجازات سنگین حضرت موسى «ع»، براى سامرى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۲#link201 | وجوه مختلفى كه مفسرين در معناى (بصرت بمالم يبصروا...) گفته اند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۲#link203 | سرنوشت خداى ساختگى سامرى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۲#link202 | حضرت موسى (ع ) براى پيامبرى مجازاتى شديد در نظر مى گيرد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۲#link203 | سرنوشت خداى ساختگى سامرى !]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۲#link204 | بحث روايتى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۲#link204 | بحث روايتى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۲#link205 | روايتى كه بنابرآن مقصود از جمله : ((ثم اهتدى (( در آيه : ((و انى لغفار لمن تاب...(( ولايت اهل بيت (عليهم السلام ) است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۲#link205 | مراد از ولایت اهل بیت «ع»، کدام نوع ولایت است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۲#link206 | بيان عدم اختصاص آيه بنى اسرائيل و رد كلام آلوسى در روح المعانى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۲#link208 | روايتى در باره سامرى و گوساله پرستى بنی اسرائيل]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۲#link207 | اشاره به سه معناى ((ولايت (( و اينكه مراد از ولايت اهل بيت (عليهم السلام ) كدامين است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۳#link209 | نقد حديث ابن عباس، در بیان جريان سامرى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۲#link208 | روايت مفصلى در داستان سامرى و گوساله پرستى بنىاسرائيل از تقسير قمى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۳#link211 | روايتى درباره برداشتن خاك از زیر پاى اسب جبرئيل، توسط سامری ]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۳#link209 | حديثى از ابن عباس در نقل جريان سامرى و نقد حديث]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۳#link214 | نقد رواياتى كه صداى گوساله سامرى را، مستند به خدا و آزمايش الهى مى دانند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۳#link210 | روايتى در ذيل آيه (اشربوا فى قلوبهم العجل بكفرهم ) كه متضمن مطالب عجيبى است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۳#link211 | روايتى درباره سامرى و برداشتن او خاك را از پاى اسب جبرئيل و اشكالاتى كه به آن وارد است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۳#link212 | جز مخالف با كتاب خدا حجيت ندارد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۳#link213 | روايات آحاد حتى در صورت صحت سند در غير احكام شرعيه حجيت ندارند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۳#link214 | نقد رواياتى كه صداى گوساله سامرى را مستند به خدا و آزمايش الهى مى دانند]]


}}
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۲ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۱۴

کپی متن آیه
أَ فَلاَ يَرَوْنَ‌ أَلاَّ يَرْجِعُ‌ إِلَيْهِمْ‌ قَوْلاً وَ لاَ يَمْلِکُ‌ لَهُمْ‌ ضَرّاً وَ لاَ نَفْعاً

ترجمه

آیا نمی‌بینند که (این گوساله) هیچ پاسخی به آنان نمی‌دهد، و مالک هیچ گونه سود و زیانی برای آنها نیست؟!

|مگر نمى‌بينند كه [گوساله‌] پاسخ آنها را بر نمى‌گرداند و به حالشان سود و زيانى ندارد
مگر نمى‌بينند كه [گوساله‌] پاسخ سخن آنان را نمى‌دهد و به حالشان سود و زيانى ندارد؟
آیا این گوساله‌پرستان نمی‌نگرند که آن گوساله هیچ حرف و اثری و هیچ خیر و شری به آنها عاید نمی‌سازد؟
پس آیا درک نمی کنند [و نمی فهمند] که [گوساله، هنگامی که آن را می خوانند] پاسخی به آنان نمی دهد و مالک و صاحب اختیار هیچ سود و زیانی برای آنان نیست؟!
آيا نمى‌ديدند كه هيچ پاسخى به سخنشان نمى‌دهد، و هيچ سود و زيانى برايشان ندارد؟
آیا اینان نیندیشیدند که [این گوساله‌] پاسخ سخنی به آنان نمی‌دهد و زیان و سودی برای آنان ندارد؟
آيا نمى‌ديدند كه [آن گوساله‌] سخنى به آنها باز نمى‌گرداند و آنان را هيچ زيان و سودى ندارد؟
آیا آنان نمی‌بینند که (این گوساله) پاسخ ایشان را نمی‌دهد و زیانی از آنان دور نمی‌گرداند و سودی برایشان فراهم نمی‌آورد؟
پس مگر نمی‌بینند که (گوساله) سخنی فرا سویشان بر نمی‌گرداند، و برایشان سود و زیانی ندارد؟
آیا نبینند که برنمی گرداند بدیشان سخنی را و نه دارا است برای ایشان زیان و نه سودی را

Did they not see that it cannot return a word to them, and has no power to harm them or benefit them?
ترتیل:
ترجمه:
طه ٨٨ آیه ٨٩ طه ٩٠
سوره : سوره طه
نزول : ٧ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٥
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«لا یَرْجِعُ»: برنمی‌گرداند. مراد این است که سخن نمی‌گوید و پاسخ نمی‌دهد. به صورت متعدّی استعمال شده است (نگا: ممتحنه / ، سبأ / ). «أَلاّ یَرْجِعَ»: حرف (أَنْ) مخفّف از مثقّله و جزو حروف مشبّهةٌ بالفعل است.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


أَ فَلا يَرَوْنَ أَلَّا يَرْجِعُ إِلَيْهِمْ قَوْلًا وَ لا يَمْلِكُ لَهُمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً «89»

پس آيا نمى‌بينند كه (اين گوساله) برايشان پاسخى ندارد و مالك (هيچ گونه) سود و زيانى براى آنها نيست؟!

نکته ها

از جمله هنرهاى سامرى اين بود كه چگونگى ساخت گوساله را به مردم نشان نداد و مردم يكدفعه با پيكر گوساله‌اى صدادار مواجه شدند. «فَأَخْرَجَ»

بنى‌اسرائيل نينديشيدند كه اگر گوساله قابل پرستيدن است، خود سامرى كه سازنده‌ى آن است به طريق اولى قابل پرستش است.

پیام ها

1- هنرى كه با جامعه‌شناسى و روانشناسى همراه باشد، مؤثّرتر است. «فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلًا» (عامل موفّقيت سريع سامرى در جلب توجّه بنى‌اسرائيل، شناختِ زمينه‌هاى بت‌پرستى و گاوپرستى در آن جامعه وحضور نداشتن رهبر بود.)

2- هنر در اختيار افراد منحرف، همچون تيغ در كف زنگى مست، مهلك و خطرناك است همچون گوساله‌ى سامرى. «أَلْقَى السَّامِرِيُّ»

3- مجسمه‌سازى، ذوب فلزات وريخته‌گرى، سابقه طولانى دارد. «عِجْلًا جَسَداً»

4- بزرگ‌ترين خطرى كه هر امّت و انقلابى را تهديد مى‌كند، ارتجاع، ارتداد و انحراف فرهنگى و عقيدتى است. «هذا إِلهُكُمْ»

5- فطرت همه‌ى انسان‌ها بر خداپرستى است، انبيا عليهم السلام راه صحيح و معبود واقعى را نشان مى‌دهند، امّا سامرى‌ها، كج راهه و گوساله‌ها را. «هذا إِلهُكُمْ»

6- اگر بزرگان و رهبران قوم با تهمت خراب شوند، راه براى خراب كردن ديگر افراد هموار مى‌شود. «وَ إِلهُ مُوسى‌»

7- نتيجه‌ى فراموش نمودن احكام و دستورات الهى و جداشدن از رهبران دينى، انحراف و بدعاقبتى است. «فَنَسِيَ» (مى‌گويند: سامرى از ياران موسى عليه السلام بود

جلد 5 - صفحه 378

كه تعهّدات خويش را در قبال او فراموش كرد.) «1»

8- راه ومكتب انبيا، استدلالى ومنطقى است. أَ فَلا يَرَوْنَ‌ ... لا يَمْلِكُ لَهُمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً (عقل مى‌گويد كه معبود انسان بايد قدرت جلب منفعت را براى انسان و دفع شرور را از او داشته باشد.)

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



أَ فَلا يَرَوْنَ أَلاَّ يَرْجِعُ إِلَيْهِمْ قَوْلاً وَ لا يَمْلِكُ لَهُمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً (89)

بعد از آن حق تعالى، حجت لازم گرداند بر گوساله‌پرستان و مى‌فرمايد:

أَ فَلا يَرَوْنَ أَلَّا يَرْجِعُ إِلَيْهِمْ قَوْلًا: آيا پس نمى‌بينند، يعنى نمى‌دانند گوساله‌پرستان آنكه باز نمى‌گرداند گوساله به سوى ايشان سخنى را، يعنى هر چند او را مى‌طلبند و سؤال مى‌كنند جواب نمى‌دهد. وَ لا يَمْلِكُ لَهُمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً: و قدرت ندارد به رسانيدن به سوى ايشان زيان و سودى را، و چنين چيز را كه خواننده خود را جواب ندهد و بر اضرار و انتفاع ايشان قادر نبود، چگونه توان پرستيد؛ و البته عقل هيچ جايز نداند انسان با شعور و ادراك و چشم بينا و گوش شنوا و زبان گويا، پرستش و ستايش كند چيزى را كه هزاران درجه از خود پست‌تر باشد.

تنبيه: آيه شريفه دليل است بر وجوب نظر و تأمل، زيرا حق تعالى مذمت و سرزنش فرمايد گوساله‌پرستان را كه بدون تفكر و نظر و استدلال عقيده فاسده‌اى را فراگرفتند.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


قالُوا ما أَخْلَفْنا مَوْعِدَكَ بِمَلْكِنا وَ لكِنَّا حُمِّلْنا أَوْزاراً مِنْ زِينَةِ الْقَوْمِ فَقَذَفْناها فَكَذلِكَ أَلْقَى السَّامِرِيُّ (87) فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلاً جَسَداً لَهُ خُوارٌ فَقالُوا هذا إِلهُكُمْ وَ إِلهُ مُوسى‌ فَنَسِيَ (88) أَ فَلا يَرَوْنَ أَلاَّ يَرْجِعُ إِلَيْهِمْ قَوْلاً وَ لا يَمْلِكُ لَهُمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً (89) وَ لَقَدْ قالَ لَهُمْ هارُونُ مِنْ قَبْلُ يا قَوْمِ إِنَّما فُتِنْتُمْ بِهِ وَ إِنَّ رَبَّكُمُ الرَّحْمنُ فَاتَّبِعُونِي وَ أَطِيعُوا أَمْرِي (90) قالُوا لَنْ نَبْرَحَ عَلَيْهِ عاكِفِينَ حَتَّى يَرْجِعَ إِلَيْنا مُوسى‌ (91)

قالَ يا هارُونُ ما مَنَعَكَ إِذْ رَأَيْتَهُمْ ضَلُّوا (92) أَلاَّ تَتَّبِعَنِ أَ فَعَصَيْتَ أَمْرِي (93) قالَ يَا بْنَ أُمَّ لا تَأْخُذْ بِلِحْيَتِي وَ لا بِرَأْسِي إِنِّي خَشِيتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَيْنَ بَنِي إِسْرائِيلَ وَ لَمْ تَرْقُبْ قَوْلِي (94) قالَ فَما خَطْبُكَ يا سامِرِيُّ (95) قالَ بَصُرْتُ بِما لَمْ يَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُها وَ كَذلِكَ سَوَّلَتْ لِي نَفْسِي (96)

ترجمه‌

گفتند تخلّف نكرديم وعده ترا باختيارمان ولى ما بار كرده شديم ببارهاى گران از زيور قوم پس انداختيم آنها را پس همچنين انداخت سامرى‌

پس بيرون آورد براى آنها گوساله‌اى، كالبدى كه بود مر او را بانگ گوساله پس گفتند اين است خداى شما و خداى موسى پس فراموش كرد

آيا پس نمى‌بينند آنكه بر نميگرداند بسوى آنها سخنى را و مالك نميباشد براى آنها زيانى و نه سودى را

و بتحقيق گفت مر ايشانرا هارون از پيش اى قوم جز اين نيست كه امتحان شديد بآن و همانا پروردگار شما خداى بخشنده است پس پيروى كنيد مرا و اطاعت نمائيد فرمان مرا

گفتند هميشه خواهيم بود بر او مقيمان تا بر گردد بسوى ما موسى‌

گفت اى هارون چه باز داشت تو را وقتى كه ديدى آنها را كه گمراه شدند

از آنكه متابعت كنى مرا آيا بيرون رفتى از فرمان من‌

گفت اى پسر مادر من مگير محاسنم و نه سرم را همانا من ترسيدم كه بگوئى جدائى افكندى ميان بنى اسرائيل و مراقبت نكردى سخن مرا

گفت پس چيست اين كار بزرگ تو اى سامرى‌

گفت بينا شدم بچيزى كه بينا نشدند بآن پس گرفتم مشتى از جاى پاى آن فرستاده پس انداختم آنرا و اين چنين كارى را خوب جلوه داد براى من نفسم.

تفسير

پس از آنكه حضرت موسى بقوم اعتراض فرمود بتقريب مذكور در آيات سابقه آنها در مقام معذرت خواهى عرضه داشتند ما باختيار تام و ميل طبيعى خودمان تخلّف از عهدى كه با شما كرده بوديم ننموديم ولى سامرى ما را فريب داد و بار گرانى بدوش ما گذارد كه زيور و زينتهاى طلاى قبطيانرا كه عاريه نموده بوديم و در وقت بيرون آمدن از مصر براى آنكه متوجّه بعزم حركت ما نشوند مسترد ننموديم در كوره آتش افروخته او انداختيم يا باز يورهائى كه از آنها آب دريا بيرون انداخته بود اين معامله را كرديم براى آنكه از گناه تصرف در آنها فارغ شويم و خود سامرى هم آنچه از آن زيورها داشت در آن گود ريخت پس از مجموع آنها گوساله‌اى كه عبارت از كالبد و جسدى بود داراى صوتى مانند صوت گوساله بيرون آورد براى قوم پس او و كسانيكه بدوا باو گرويده بودند گفتند اين گوساله خداى شما و خداى موسى است و آنهم بصوت خود تصديق مينمود و گفتند موسى فراموش كرد كه خدا اينجا است يا گم كرد راه وصول بحقّ‌


جلد 3 صفحه 521

را و بطلب او در كوه طور توقف نمود و بعضى گفته‌اند مراد آنستكه سامرى فراموش كرد عهد ايمان بخدا و پيغمبر او را و بنابراين جمله فنسى كلام مستقلى است از خداوند و بنابر قول اوّل جزء مقاله سامرى و اصحاب او است لذا خداوند در مقام ردّ آنها فرموده آيا نمى‌بينند كه اگر از آن گوساله سؤالى نمايند جواب نميدهد و نميتواند بآنها ضررى و نفعى برساند و تفصيل اين واقعه در سوره بقره ذيل آيه و إذ واعدنا موسى گذشت و از سعيد بن جبير نقل شده كه سامرى از اهل كرمان بوده و در بنى اسرائيل نفوذ كلمه داشته و بعضى گفته‌اند از خود آنها بوده ولى نفاق داشته و بعضى گفته‌اند قبلا در بلدى بوده كه اهل آن گاو پرست بودند و محبت آن در دل او جاى داشته لذا مرتكب اين امر شنيع شده در هر حال حضرت هارون قبل از مراجعت موسى عليه السّلام از كوه طور قوم را موعظه و نصيحت فرموده بود باين تقريب كه اى قوم من اين امتحان و ابتلائى است از جانب خداوند بسبب گوساله كه از شما شده گول سامرى و اتباع او را نخوريد و گوساله را پرستش ننمائيد خداوند و پروردگار شما همان خداى يكتاى بخشنده مهربان است كه حضرت موسى بشما معرفى كرده و چنانچه عهد كرديد در غيبت برادرم اطاعت و متابعت از من نمائيد ثابت و راسخ باشيد و دين حق را از دست ندهيد آنها در جواب گفتند ما دست از عبادت گوساله بر نميداريم تا موسى بسوى ما مراجعت نمايد و قمّى ره فرموده آنها اراده نمودند هرون را بكشند و او فرار كرد و قوم بكار خود ادامه دادند تا مدّت ميقات كه چهل شب بود بپايان رسيد و چون روز دهم ذو الحجّه شد خداوند الواح تورية را بموسى عليه السّلام عطا فرمود و باو وحى شد كه ما قوم تو را در فتنه انداختيم و سامرى آنها را گمراه كرد و گوساله پرست شدند و آن صداى گوساله كرد حضرت موسى عرض كرد پروردگارا گوساله را سامرى ساخت صدا را كه باو داد فرمود من دادم چون ديدم پشت بمن كردند و رو باو آوردند خواستم فتنه آنها را افزون كنم پس موسى عليه السّلام مراجعت نمود و هرون را مورد عتاب قرار داد و فرمود چه چيز باز داشت تو را چون ديدى قوم گمراه شدند بعبادت گوساله از آنكه متابعت كنى مرا در غضب براى خدا و مقاتله با اهل كفر و ارتداد يا چرا دنبال من نيامدى و مرا از اين واقعه خبردار ننمودى و در هر حال كلمه لا در ألّا زائده است آيا نافرمانى مرا


جلد 3 صفحه 522

نمودى كه گفتم متعصّب در دين و مجاهد در راه حق باش و قمّى ره فرموده كه آنحضرت در اين حال چنان خشمگين شد كه الواح تورية را انداخت و ريش و سر برادر را گرفت و بجانب خود كشيد و كلام مذكور را فرمود و هرون براى تحريك حس عطوفت و مهربانى آنحضرت متذكر نسبت خود شد و عرضه داشت اى پسر مادر من ريش و سر مرا مگير من ترسيدم كه تو بفرمائى چرا جدائى و تفرقه انداختى ميان بنى اسرائيل چون اگر ميخواستم با آنها جنگ كنم يا از آنها كناره‌گيرى نمايم لابد يك دسته با من بودند و يكدسته بر من و قهرا دو دستگى و اختلاف روى ميداد ميان آنها و اگر ميخواستم بشما ملحق شوم و واقعه را عرضه بدارم ترسيدم بگوئى چرا از دستور من كه تو را خليفه قرار دادم و گفتم مشغول باصلاح امور آنها باش تخلّف نمودى چون اصلاح موقوف بود بآنكه در ميانشان باشم و نصيحت و دلالت نمايم و بمدارا رفتار كنم تا شما مراجعت نمائيد و تصميم خودتان را در باره آنها اتخاذ فرمائيد و در علل از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه چون پرسيدند از آنحضرت كه چرا موسى عليه السّلام سر و ريش برادرش را گرفت و بجانب خود كشيد با آنكه او تقصيرى نكرده بود جواب فرمود براى آنكه او مفارقت از قوم نكرد و ملحق بموسى عليه السّلام نشد ولى اگر از آنها جدا شده بود عذاب نازل ميشد حقير عرض ميكنم شايد مقصود اين باشد كه آنها مستحق عذاب بودند و نبايد مورد ترحّم شوند و حضرت موسى بالطّبع غيور و هارون مترحّم بود پس حضرت موسى روى بسامرى نمود و شديدا او را مورد عتاب قرار داد كه اين چه كارى بود كردى و چه وادار كرد تو را باين امر شنيع او گفت آنروز كه خداوند فرعون و فرعونيان را غرق نمود من در مقدّمه لشگر شما بودم و ديدم و متوجّه شدم كه هر جا مركوب جبرئيل پا ميگذارد زمين در زير پاى او حركت ميكند و كسى متوجّه باين امر نبود من مشتى از خاك زير پاى او برداشتم و نگهداشتم و در جوف گوساله ريختم او زنده شد و صدا كرد و اين عمل را نفس امّاره بسوء من در نظرم جلوه داد كه خوب كارى است و هنرمندى مرا نزد قوم آشكار ميكند و مرتكب شدم و شرح اين قضايا قبلا در سوره بقره و اعراف گذشته است و گفته‌اند تشدّد موسى عليه السّلام بهارون براى تنبه قوم بخطاء خودشان بود و الا او ميدانست كه ساحت هارون منزّه از تقصير است‌


جلد 3 صفحه 523

و كاملا بوظيفه خود عمل نموده است ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


أَ فَلا يَرَون‌َ أَلاّ يَرجِع‌ُ إِلَيهِم‌ قَولاً وَ لا يَملِك‌ُ لَهُم‌ ضَرًّا وَ لا نَفعاً (89)

آيا ‌پس‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ خوار نمي‌بينند ‌اينکه‌ ‌که‌ برنميگردد بسوي‌ ‌آنها‌ كلامي‌ و مالك‌ نميشود ‌از‌ ‌براي‌ ‌آنها‌ ضرري‌ و نه‌ نفعي‌، بعضي‌ گفتند: سامري‌ ‌از‌ اهل‌ كرمان‌ بوده‌، بعضي‌ گفتند: ‌از‌ بلدي‌ بوده‌ ‌که‌ عبادت‌ گاو ميكردند گاوپرست‌ بودند و قلبا متمايل‌ باين‌ عقيده‌ بودند. و بعضي‌ گفتند: ‌از‌ بني‌ اسرائيل‌ بوده‌ و

جلد 13 - صفحه 84

منافق‌ بوده‌ و چون‌ بني‌ اسرائيل‌ بحضرت‌ موسي‌ گفتند: ‌در‌ موقعي‌ ‌که‌ رسيدند بقريه بت‌ پرستان‌ (اجعَل‌ لَنا إِلهاً كَما لَهُم‌ آلِهَةٌ) سامري‌ موقع‌ ‌را‌ غنيمت‌ شمرد و حلي‌ و حلل‌ فرعونيان‌ ‌را‌ ‌از‌ بني‌ اسرائيل‌ گرفت‌ و مطاع‌ ‌بود‌ ‌در‌ بني‌ اسرائيل‌ و ‌در‌ مدت‌ ‌اينکه‌ ده‌ روز ‌که‌ آمدن‌ موسي‌ عقب‌ افتاده‌ ‌بود‌ عجل‌ ‌را‌ ساخت‌ و ‌آنها‌ ‌را‌ بعبادت‌ ‌او‌ دعوت‌ نمود.

(أَ فَلا يَرَون‌َ) ‌يعني‌ درك‌ نميكنند و نمي‌فهمند ‌که‌ ساخته‌ سامري‌ بمجرد يك‌ خوار ‌خدا‌ نميشود و ‌هر‌ چه‌ ‌با‌ ‌او‌ تكلم‌ كنند جواب‌ نميدهد.

(أَلّا يَرجِع‌ُ إِلَيهِم‌ قَولًا) و قدرت‌ ‌بر‌ اينكه‌ دفع‌ ضرري‌ ‌از‌ ‌شما‌ بكند ‌ يا ‌ جلب‌ نفعي‌.

(وَ لا يَملِك‌ُ لَهُم‌ ضَرًّا وَ لا نَفعاً) ندارد بسيار تعجب‌ ‌است‌ ‌از‌ اينها ‌با‌ ‌آن‌ معجزات‌ محيّر العقول‌ ‌که‌ دريا شكاف‌ بردارد و فرعونيان‌ غرق‌ شوند و ‌از‌ سنگ‌ چشمه آب‌ خارج‌ شود و عصاي‌ موسي‌ سحر سحره‌ فرعون‌ ‌را‌ ببلعد و ‌غير‌ ‌آنها‌ ‌از‌ معجزات‌ بمجرد اينكه‌ چند روز ‌از‌ آمدن‌ موسي‌ تأخير شد مشرك‌ شوند و گوساله‌پرست‌ شوند ‌با‌ اينكه‌ حضرت‌ موسي‌ امر فرموده‌ ‌بود‌ باطاعت‌ هارون‌ و ‌او‌ ‌را‌ خليفه ‌خود‌ قرار داد و ‌هر‌ چه‌ هارون‌ ‌آنها‌ ‌را‌ منع‌ كرد مخالفت‌ كردند ‌حتي‌ قصد كشتن‌ ‌او‌ ‌را‌ نمودند و فريب‌ سامري‌ ‌را‌ خوردند و بضلالت‌ افتادند.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 89)- در اینجا خداوند به عنوان توبیخ و سرزنش این بت پرستان می‌گوید: «پس آیا آنها نمی‌بینند که این گوساله پاسخ آنها را نمی‌دهد و هیچ گونه ضرری از آنها دفع نمی‌کند و منفعتی برای آنها فراهم نمی‌سازد» (أَ فَلا یَرَوْنَ أَلَّا یَرْجِعُ إِلَیْهِمْ قَوْلًا وَ لا یَمْلِکُ لَهُمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً).

یک معبود واقعی حد اقل باید بتواند سؤالات بندگانش را پاسخ گوید آیا تنها

ج3، ص138

شنیده شدن صدای گوساله از این مجسمه طلایی، می‌تواند دلیل پرستش باشد! تازه موجودی که مالک سود و زیان دیگری و حتی خودش نیست، آیا می‌تواند معبود باشد؟!

نکات آیه

۱ - گوساله سامرى، پیکره اى عاجز از پاسخ گویى و ناتوان از نفع و ضرر رسانى (أفلایرون ألاّیرجع إلیهم قولاً و لایملک لهم ضرًّا و لانفعًا ) «رجوع» در کلام فصیح عرب به صورت متعدى نیز استعمال مى شود (مصباح) و «لایرجع...»; یعنى گوساله، گفته اى را به آنان بازنمى گرداند و به آنان پاسخى نمى دهد و «لایملک...»; یعنى، گوساله، مالک نفع و ضرر آنان نیست.

۲ - تعقل و اندیشه، مبنایى براى شناخت معبود حقیقى، از معبودهاى پندارى و وهمى (أفلایرون ألاّیرجع إلیهم قولاً ) «رؤیت» در لغت به دو معنا آمده است: ۱- به معناى دیدن حسى با چشم; ۲- به معناى علم و درک. وجود «أن» مخففه در «ألاّیرجع» قرینه بر اراده معناى دوم است.

۳ - توبیخ و سرزنش بنى اسرائیل از سوى خداوند، به جهت عقیده کور و نسنجیده آنان به معبود بودن گوساله سامرى (أفلایرون ألاّیرجع إلیهم قولاً ) استفهام در «أفلایرون» براى انکار توبیخى است.

۴ - قدرت بر پاسخ گویى و اجابت خواسته ها و توان نفع و ضرر رسانى، از جمله ویژگى هاى لازم براى معبود حقیقى است. (أفلایرون ألاّیرجع إلیهم قولاً و لایملک لهم ضرًّا و لانفعًا ) «برگرداندن قول»، مفهومى است که شامل اجابت دعا نیز مى باشد.

۵ - گوساله پرستان بنى اسرائیل، مردمى جاهل و دور ازاندیشه و فکر (أفلایرون ألاّیرجع إلیهم قولاً )

۶ - صداى خارج شده از گوساله سامرى، خالى ار هرگونه مفهوم لفظى بود. (له خوار ... أفلایرون ألاّیرجع إلیهم قولاً )

موضوعات مرتبط

  • بنى اسرائیل: بى عقلى گوساله پرستان بنى اسرائیل ۵; جهل گوساله پرستان بنى اسرائیل ۵; سرزنش بنى اسرائیل ۳; عقیده باطل بنى اسرائیل ۳; گوساله پرستى بنى اسرائیل ۳
  • تعقل: آثار تعقل ۲
  • تقلید: تقلید کورکورانه ۳
  • خدا: سرزنشهاى خدا ۳; مبانى خدا شناسى ۲
  • سامرى: صداى گوساله سامرى ۶; عجز گوساله سامرى ۱
  • معبودراستین: زیان رسانى معبودراستین ۴; منفعت رسانى معبودراستین ۴; ویژگیهاى معبودراستین ۴

منابع