النحل ٥٢: تفاوت میان نسخهها
(افزودن جزییات آیه) |
(←تفسیر) |
||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | {{ نمایش فشرده تفسیر| | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۸#link248 | آيات ۴۱ - | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۸#link248 | آيات ۴۱ - ۶۴ سوره نحل]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۸#link249 | مقصود از | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۸#link249 | مقصود از «حسنه» در دنيا، كه خداوند به مهاجران وعده داده؟]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۸#link250 | علت توصيف | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۸#link250 | علت توصيف مهاجران، به دو صفت «صبر» و «توكل»]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link252 | معنای كلمۀ «ذكر»، و مراد از «اهل ذکر»، در آیه شریفه]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link252 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link255 | وجوهى كه مفسران در تفسير آيه: «فَاسئَلُوا أهلَ الذِّکر» گفته اند]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link256 | حجت بودن بيانات رسول خدا و عترت او «ع»]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link257 | تهديد مشركان، كه از درِ مكر به خدا و پيامبرانش، گناه مى كردند]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link255 | وجوهى كه | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link258 | مراد از تهدید مشرکان به «اخذ در تقلّب» و «اخذ بر تخوّف»]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link256 | حجت بودن بيانات رسول | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link259 | گردش سايه اشياء، نشانه خضوع و سجود موجودات در برابر خداست]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link257 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link260 | معنای سجده جنبندگان آسمان ها و زمين، براى خدا]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link258 | مراد از | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link261 | توضيحى درباره استكبار در مقابل مخلوق و در مقابل خالق]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link259 | گردش سايه | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link263 | وجه عدم استكبار عملى ملائكه، در برابر خداى سبحان]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link260 | سجده جنبندگان | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link265 | مقصود از جمله: «لَا تَتَّخذُوا إلَهَينِ اثنَين»، در آیه شریفه]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link261 | توضيحى درباره استكبار | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link266 | لازمه مالكيت مطلقه خدا اين است كه: دین، تنها و تنها برای اوست]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link267 | انسان به طور فطری، در تنگناها و شدائد، دست به دامان خداوند می شود]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link263 | وجه عدم استكبار عملى | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link268 | توضيح اين كه: كفران نعمت، غایت و غرض شرك ورزيدن مشركان است]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link269 | مقصود از اين كه: مشركان، بخشى از روزى خود را نصيب «مَا لَا يَعلَمُون» قرار مى دهند]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link265 | مقصود از جمله : | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link270 | سبب اين كه مشركان، ملائكه را مؤنث و دختران خدا مى دانستند]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link266 | لازمه مالكيت مطلقه خدا اين است كه | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link271 | گفتگویی در معناى جمله: «وَ لَهُم مَا يَشتَهُون»، در آیه شریفه]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link267 | در تنگناها و شدائد، | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link272 | حكايت دختركُشى مشركان و نكوهش آن]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link268 | توضيح | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link273 | ايمان نداشتن به آخرت، ريشه همه گناهان است]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link269 | مقصود از | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link274 | منزه بودن خداى تعالى، از هر قبيح عقلى و طبعى]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link270 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link275 | معناى جملۀ «وَ ِللّهِ المَثَلُ الأعلَى»]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link271 | معناى جمله : | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link276 | اگر خدا مردم را به ظلمشان مجازات كند، جنبنده ای بر روى زمين نمی ماند]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link272 | حكايت | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link277 | بيان ضعف استدلال به اين آيه، براى قول به معصوم نبودن انبياء]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link273 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link278 | مراد از «امت ها» و «اليوم»، در آيه: «تَاللّهِ لَقَد أرسَلنَا إلَى أُمَمٍ مِن قَبلِكَ...»]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link274 | منزه بودن خداى | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۲#link279 | بحث روایتی]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link275 | معناى | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۲#link280 | بيان اين كه مراد از «اهل ذكر»، اهل كتاب است]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link276 | اگر خدا مردم را به ظلمشان | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link277 | بيان ضعف استدلال به اين | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link278 | مراد از | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۲#link279 | | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۲#link280 | بيان | |||
}} | }} |
نسخهٔ کنونی تا ۹ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۳۱
کپی متن آیه |
---|
وَ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ لَهُ الدِّينُ وَاصِباً أَ فَغَيْرَ اللَّهِ تَتَّقُونَ |
ترجمه
النحل ٥١ | آیه ٥٢ | النحل ٥٣ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«الدِّینُ»: دین و شریعت. قوانین و سنن. اطاعت و انقیاد. «وَاصِباً»: همیشه و همواره (نگا: صافّات / . واجب و لازم. خالصانه. این واژه حال (الدّینُ) است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۴۱ - ۶۴ سوره نحل
- مقصود از «حسنه» در دنيا، كه خداوند به مهاجران وعده داده؟
- علت توصيف مهاجران، به دو صفت «صبر» و «توكل»
- معنای كلمۀ «ذكر»، و مراد از «اهل ذکر»، در آیه شریفه
- وجوهى كه مفسران در تفسير آيه: «فَاسئَلُوا أهلَ الذِّکر» گفته اند
- حجت بودن بيانات رسول خدا و عترت او «ع»
- تهديد مشركان، كه از درِ مكر به خدا و پيامبرانش، گناه مى كردند
- مراد از تهدید مشرکان به «اخذ در تقلّب» و «اخذ بر تخوّف»
- گردش سايه اشياء، نشانه خضوع و سجود موجودات در برابر خداست
- معنای سجده جنبندگان آسمان ها و زمين، براى خدا
- توضيحى درباره استكبار در مقابل مخلوق و در مقابل خالق
- وجه عدم استكبار عملى ملائكه، در برابر خداى سبحان
- مقصود از جمله: «لَا تَتَّخذُوا إلَهَينِ اثنَين»، در آیه شریفه
- لازمه مالكيت مطلقه خدا اين است كه: دین، تنها و تنها برای اوست
- انسان به طور فطری، در تنگناها و شدائد، دست به دامان خداوند می شود
- توضيح اين كه: كفران نعمت، غایت و غرض شرك ورزيدن مشركان است
- مقصود از اين كه: مشركان، بخشى از روزى خود را نصيب «مَا لَا يَعلَمُون» قرار مى دهند
- سبب اين كه مشركان، ملائكه را مؤنث و دختران خدا مى دانستند
- گفتگویی در معناى جمله: «وَ لَهُم مَا يَشتَهُون»، در آیه شریفه
- حكايت دختركُشى مشركان و نكوهش آن
- ايمان نداشتن به آخرت، ريشه همه گناهان است
- منزه بودن خداى تعالى، از هر قبيح عقلى و طبعى
- معناى جملۀ «وَ ِللّهِ المَثَلُ الأعلَى»
- اگر خدا مردم را به ظلمشان مجازات كند، جنبنده ای بر روى زمين نمی ماند
- بيان ضعف استدلال به اين آيه، براى قول به معصوم نبودن انبياء
- مراد از «امت ها» و «اليوم»، در آيه: «تَاللّهِ لَقَد أرسَلنَا إلَى أُمَمٍ مِن قَبلِكَ...»
- بحث روایتی
- بيان اين كه مراد از «اهل ذكر»، اهل كتاب است
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لَهُ الدِّينُ واصِباً أَ فَغَيْرَ اللَّهِ تَتَّقُونَ «52»
وآنچه در آسمانها وزمين است از آن اوست وپرستش وفرمانبردارى پيوسته براى اوست، پس آيا از غير خداوند پروا مىكنيد.
نکته ها
مراد از «دين» در اين آيه، پرستش و بندگى است كه لازمهى پذيرش دين و مكتب حقّ است. و «واصب» به معناى دائم و شديد است، مانند آيهى 9 سورهى صافّات: «وَ لَهُمْ عَذابٌ واصِبٌ»
پیام ها
1- بر خلاف آن عقايد خرافى كه براى هر نوعى از موجودات، ربّى را فرض مىكردند، خداوندِ همهى آنچه در آسمانها وزمين است، يكى است. «لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»
جلد 4 - صفحه 532
2- پرستش و بندگى، تنها در برابر خالق يكتا جايز است. «لَهُ الدِّينُ واصِباً»
3- تشريع وقانونگذارى، حقّ كسى است كه تكوين وآفرينش از آنِ اوست. لَهُ ما فِي السَّماواتِ ... وَ لَهُ الدِّينُ سازندهى هستى بايد قانون آن را وضع وبيان كند.
4- شرك، هيچ دليل وتوجيهى ندارد. لَهُ ما فِي السَّماواتِ ... لَهُ الدِّينُ ... أَ فَغَيْرَ اللَّهِ تَتَّقُونَ
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لَهُ الدِّينُ واصِباً أَ فَغَيْرَ اللَّهِ تَتَّقُونَ (52)
وَ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ: و براى ذات حق تعالى است خلقا و ملكا آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است از ملائكه و جن و انس و غير آنها. وَ لَهُ الدِّينُ واصِباً: و براى ذات احديت سبحانى است بخاصه اطاعت و انقياد از هر چه در آسمان و زمين است، در حالتى كه اين بندگى و فرمانبردارى واجب و ثابت باشد بدون زوالى، زيرا ذات الهى يگانه است در الهيت. پس ستايش و پرستش او را سزا است به حقانيت، يا واجب است بر بنده كه اطاعت كند خالق خود را به اخلاص و حقانيت. أَ فَغَيْرَ اللَّهِ تَتَّقُونَ: آيا پس از علم وجدانى به اختصاص خلق و ملك به ذات پاك يزدانى، غير خداى تعالى را اطاعت كنيد و بترسيد، يعنى نبايد از غير او بترسيد، بلكه بايد از او بترسيد، پس او را عبادت كنيد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ قالَ اللَّهُ لا تَتَّخِذُوا إِلهَيْنِ اثْنَيْنِ إِنَّما هُوَ إِلهٌ واحِدٌ فَإِيَّايَ فَارْهَبُونِ (51) وَ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لَهُ الدِّينُ واصِباً أَ فَغَيْرَ اللَّهِ تَتَّقُونَ (52) وَ ما بِكُمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ ثُمَّ إِذا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فَإِلَيْهِ تَجْئَرُونَ (53) ثُمَّ إِذا كَشَفَ الضُّرَّ عَنْكُمْ إِذا فَرِيقٌ مِنْكُمْ بِرَبِّهِمْ يُشْرِكُونَ (54) لِيَكْفُرُوا بِما آتَيْناهُمْ فَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ (55)
ترجمه
- و گفت خدا نگيريد دو تا را دو خدا جز اين نيست كه او خدائى است يكتا پس از من بترسيد
و مر او را است آنچه در آسمانها و زمين است و مر او را است طاعت كه واجب است آيا پس از غير خدا ميترسيد
و آنچه با شما است از نعمتى پس از خدا است پس چون برسد شما را آسيبى پس بسوى او استغاثه ميكنيد
پس چون رفع كند از شما آسيب را آنگاه پارهاى از شما بپروردگارشان شرك مىآورند
تا كفران ورزند بآنچه داديمشان پس برخوردار شويد پس زود باشد كه بدانيد.
تفسير
ظاهرا اثنين تأكيد الهين است چنانچه واحد تأكيد اله است و براى اشاره به تنافى معبود بودن با دو تا بودن و دفع توهم اراده اثبات معبوديّت خدا نه وحدانيّت او ذكر شده يعنى شريك قرار ندهيد با خدا غير او را در عبادت چون غير او مستحقّ پرستش نيست و او است خداى يكتا و غير او خدائى نيست و در نتيجه
جلد 3 صفحه 292
ثابت ميشود كه بايد از او ترسيد نه از غير او چون هر قدرت و قوّت و قهّاريّتى در برابر اراده اومندكّ است و بعضى گفتهاند مراد آنستكه دو فرد را دو معبود قرار ندهيد يعنى غير خدا را با خدا شريك در عبادت نكنيد و بنابراين اثنين مفعول اوّل لا تتّخذوا است كه مؤخر شده و الهين مفعول دوّم است كه مقدم گشته است و حقير ترجمه را براى سهولت بيان مبنى بر اين معنى نمودم ولى خلاف ظاهر است اگر چه حاصل هر دو معنى يكى است و آنچه در آسمانها و زمين است و خود آنها مخلوق و مملوك حقّند بملكيت حقّه حقيقيه حدوثا و بقاء و اطاعت او واجب است عقلا و نقلا و بعضى واصبا را بمعناى خالصا و بعضى بمعناى دائما گرفتهاند ولى عياشى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه فرمود يعنى واجب است و اين معنى اظهر است و نبايد از غير خدا بترسيد چون استفهام براى انكار و توبيخ است يعنى از بتها نبايد ترسيد چون عاجزند بلكه بايد از خدا ترسيد كه قادر است و آنچه با انسان و در وجود بشر موجود است از نعمت صحت و سلامت و عافيت و وسعت و قدرت و غيرها همه از جانب خدا است ولى انسان نوعا غافل و حقّ ناشناس است لذا وقتى آسيب و بلا و محنت و مشقّتى باو برسد با صداى بلند مشغول بتضرّع و زارى و دعاء و استغاثه بدرگاه قاضى الحاجات ميشود بدون توجّه بغير او و چون خداوند رفع فرمود آن بلاء و محنت و سختى را يك دسته از مردم نادان براى خدا شريك قرار ميدهند و بجاى عبادت خدا عبادت بت ميكنند و بدتر از همه آنكه مشرك ميشوند بعد از آنكه خداوند نعمت خود را بآنها بر گرداند و بلاء و محنت را رفع فرمود براى آنكه كفران نعمت خدا را نموده باشند و اين خيلى عجيب و كاشف از خبث نفس است كه غرض از شرك فقط كفران نعمت باشد و بنابراين لام در ليكفروا براى تعليل است و بعضى لام را براى امر بر وجه تهديد گرفتهاند يعنى بايد كفران نعمت كنند تا بپاداش عمل خود برسند و در هر حال امر اخير براى تهديد و وعيد است يعنى فعلا بهرهمند شويد از متاع موقت دنيا و بعد از اين ميدانيد چه خطاء بزرگى از شما سرزده و بچه عذاب اليمى گرفتار خواهيد شد و بنظر حقير لام در ليكفروا براى بيان غايت فعل است يعنى نتيجه شرك آنها كفران نعمت است و ثمر ديگرى براى آنها ندارد و اللّه اعلم از امام صادق عليه السّلام روايت شده است كه كسيكه نداند نعمت خدا را جز در طعام
جلد 3 صفحه 293
يا لباس خود ناقص شده است عمل او و نزديك شده است عذاب او ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ الأَرضِ وَ لَهُ الدِّينُ واصِباً أَ فَغَيرَ اللّهِ تَتَّقُونَ (52)
و از براي او است و اختصاص باو دارد آنچه در آسمانها و زمين و مختص باو است دين با دوام ثابت پس آيا غير خدا را پرهيز ميكنيد وَ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ الأَرضِ خالق و موجد و محدث و مبقي و رازق و حافظ همه آنها او است و بس اختصاص باو دارد قادر و محيط بر همه آنها او است غير او هيچگونه قدرتي ندارند إِنَّ الَّذِينَ تَدعُونَ مِن دُونِ اللّهِ لَن يَخلُقُوا ذُباباً وَ لَوِ اجتَمَعُوا لَهُ وَ إِن يَسلُبهُمُ الذُّبابُ شَيئاً لا يَستَنقِذُوهُ مِنهُ ضَعُفَ الطّالِبُ وَ المَطلُوبُ حجر آيه 72 وَ لَهُ الدِّينُ دين اختصاص باو دارد كسي ديني نميتواند اختراع كند اديان باطله و مذاهب مختلفه که از روي هواهاي نفسانيه اختراع شده که بعض ارباب ضلال جعل كردند و ديگران متابعت كردند و استدلال كردند که إِنّا وَجَدنا آباءَنا عَلي أُمَّةٍ وَ إِنّا عَلي آثارِهِم مُقتَدُونَ وَ إِنّا عَلي آثارِهِم مُهتَدُونَ زخرف آيه 21 و 22 (واصبا) ثابت و باقي و دائم است إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللّهِ الإِسلامُ آل عمران آيه 17منبه وَ مَن يَبتَغِ غَيرَ الإِسلامِ دِيناً فَلَن يُقبَلَ مِنهُ وَ هُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الخاسِرِينَ آل عمران آيه 79.
و تحقيق كلام اينكه از زمان آدم تا قيام قيامت يك دين بوده دين اسلام و مسئله نسخ شرائع در پارهاي از خصوصيات فروع بوده أَ فَغَيرَ اللّهِ تَتَّقُونَ غير خدا از ساير آلهه مشركين که قدرت بر دفع ضرري يا جلب نفعي ندارند وَ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ آلِهَةً لا يَخلُقُونَ شَيئاً وَ هُم يُخلَقُونَ وَ لا يَملِكُونَ لِأَنفُسِهِم ضَرًّا وَ لا نَفعاً وَ لا يَملِكُونَ مَوتاً وَ لا حَياةً وَ لا نُشُوراً فرقان آيه 3 و 4 پس بايد فقط از مخالفت خدا پرهيز نمود و متقي شد.
138
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 52)- و به دنبال این دستور ضمن سه آیه، دلیل توحید عبادت را با چهار بیان مشخص میکند: نخست میگوید: «آنچه در آسمانها و زمین است از آن اوست» (وَ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
آیا در مقابل کسی که مالک عالم هستی است باید سجده کرد یا بتهای فاقد همه چیز؟
سپس اضافه میکند: نه تنها آسمانها و زمین از آن اوست که «همواره دین و تمام قوانین نیز از ناحیه او میباشد» (وَ لَهُ الدِّینُ واصِباً).
و در پایان این آیه میفرماید: با این حال که همه قوانین و دین و اطاعت از آن خداست «آیا از غیر خدا پرهیز میکنید»؟ (أَ فَغَیْرَ اللَّهِ تَتَّقُونَ).
ج2، ص574
مگر بتها میتوانند به شما زیانی برسانند؟ یا نعمتی به شما ببخشند؟ که از مخالفتشان بیم دارید و عبادتشان را لازم میشمرید؟!
نکات آیه
۱- مالکیت تمامى موجودات آسمانها و زمین و حاکمیت بر آنها، در انحصار خداوند است. (و له ما فى السموت و الأرض) لازمه مالکیت، حاکمیت است و «أفغیر الله تتقون» (آیا از غیر خدا مى ترسید) مى تواند قرینه بر این باشد که: مراد از «له ما فى السماوات و...» حاکمیت نیز هست.
۲- جهان هستى، داراى آسمانهاى متعدد (و له ما فى السموت و الأرض)
۳- مالکیت انحصارى خداوند بر تمامى موجودات، دلیل وحدانیت اوست. (إنما هو إله وحد ... و له ما فى السموت و الأرض)
۴- تشریع دین و قانون گذارى، حق اختصاصى خداوند است. (و له الدین واصبًا)
۵- تنها خداوند، شایسته اطاعت دائمى است. (و له الدین واصبًا) از جمله معناهایى که در لغت براى «دین» گفته شده، طاعت است و این برداشت، بر اساس معناى یاد شده است.
۶- یگانگى خداوند، مستلزم اختصاص یافتن حق تشریع دین به او (إنما هو إله وحد ... و له الدین واصبًا) اینکه خداوند در پى دستور به اجتناب از عقیده به ثنویت، برخى ویژگیها و اختصاصات خود، از جمله اختصاص داشتن دین را یادآورى مى کند; احتمال دارد براى بیان نکته یاد شده باشد.
۷- جزا دادن به بندگان (کیفر و پاداش)، حق اختصاصى و دائمى خداوند است. (و له الدین واصبًا) «دین» داراى چند معناست و از جمله آنها جزاست. برداشت فوق بر اساس این معنا مى باشد.
۸- ترس از غیر خداوند، امرى نکوهیده و مذموم است. (أفغیر الله تتقون) «تقوا» در اصل به معناى حفظ خود از چیزى است که مایه نگرانى و ترس باشد و به معناى خودِ ترس نیز آمده است. برداشت فوق، بر اساس معناى دوم است.
۹- واهمه داشتن از غیر خداوند - با توجه به وحدانیت و مالکیت انحصارى او بر جهان - امرى شگفت آور و غیر منطقى است. (إنما هو إله وحد ... و له ما فى السموت و الأرض ... أفغیر الله تتّقون) همزه «أفغیر الله»، استفهام انکارى بوده و متضمن معناى تعجب است و تعجب در جایى رخ مى دهد که کارى غیر طبیعى و غیر متداول باشد. اینکه پس از یادآورى «إنما هو إله واحد» و «له ما فى السماوات و الأرض» با شگفتى اظهار مى دارد: «أفغیر الله تتّقون»، نکته فوق قابل استفاده است.
۱۰- در انحصار خداوند بودن جزا (کیفر و پاداش)، مقتضى اختصاص دادن ترس، به ترس از او (و له الدین واصبًا أفغیر الله تتّقون) به تناسب موضوع (توبیخ ترس از غیر خدا)، احتمال دارد مراد از «الدین» جزا باشد. اینکه ترس از غیر خدا مورد سرزنش قرار گرفته ممکن است به خاطر این باشد که جزا منحصراً در اختیار خداوند است و در این صورت، جایى براى ترس از غیر خدا نمى ماند.
روایات و احادیث
۱۱- «سماعة عن أبى عبدالله(ع) قال: سألته عن قول الله: «و له الدین واصباً» قال: واجباً;[۱] سماعة گوید از امام صادق(ع) از معناى قول خدا «و له الدین واصباً» سؤال کردم، حضرت فرمود: «واصب»، یعنى واجب».
موضوعات مرتبط
- آسمان: تعدد آسمان ۲
- اطاعت: اطاعت از خدا ۵
- امور: امور شگفت آور ۹
- پاداش: منشأ پاداش ۷، ۱۰
- ترس: سرزنش ترس از غیرخدا ۸; شگفتى ترس از غیرخدا ۹; عوامل ترس از خدا ۱۰
- توحید: آثار توحید ۶; دلایل توحید ۳
- جهان بینى: جهان بینی توحیدى ۱
- حقوق: حق قانونگذارى ۴
- خدا: آثار مالکیت خدا ۳; اختصاصات خدا ۱، ۳، ۴، ۵، ۷، ۱۰; حاکمیت خدا ۱; حقوق خدا ۴، ۶، ۷; مالکیت خدا ۱
- دین: منشأ تشریع دین ۴، ۶; وجوب پیروى از دین ۱۱
- ذکر: ذکر توحید ۹; ذکر مالکیت خدا ۹
- صفات: صفات ناپسند ۸
- کیفر: منشأ کیفر ۷، ۱۰
- موجودات: حاکم موجودات ۱; مالک موجودات ۱
منابع
- ↑ تفسیر عیاشى، ج ۲، ص ۲۶۲، ح ۳۷; تفسیر برهان، ج ۲، ص ۳۷۳، ح ۱.