الحجر ٧: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن جزییات آیه)
 
خط ۴۱: خط ۴۱:
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۱#link96 | آيات ۱ - ۹،سوره حجر]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۱#link96 | آيات ۱ - ۹ سوره حجر]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۱#link97 | مفاد كلى سوره مباركه حجر]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۱#link97 | مفاد كلى سوره مباركه حجر]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۱#link98 | پشيمانى كافران : اى كاش مسلمان شده بوديم !]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۱#link98 | پشيمانى كافران: اى كاش مسلمان شده بوديم!]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۱#link99 | درخواست مشركان از پيامبر(ص ) كه بر ايشان ملائكه بياورد!]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۱#link99 | درخواست مشركان از پيامبر«ص»، كه برايشان ملائكه بياورد!]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۱#link100 | جواب خداوند در مقابل اين درخواست باطل]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۱#link101 | حق مطلب در معناى: «ملائکه را نازل نمی کنیم، مگر بر حق»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۱#link101 | حق مطلب در معناى : ((ما ننزل الملائكة الا بالحق ...))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۱#link102 | قرآن، از هر گونه تحريف و تصرفى مصون است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۱#link102 | قرآن از هر گونه تحريف و تصرفى مصون است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۱#link103 | بحث روايتى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۱#link103 | (روايتى در مورد خروج موحدان عاصى از جهنم و بقاء كافران در آن درذيل آيه : ((ربما يود...))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۲#link104 | گفتاری در چند فصل، در مصونیت قرآن از تحریف: فصل اول: در بيان اين كه قرآن عصر حاضر، همان قرآن نازل بر پيامبر«ص» است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۲#link104 | فصلاول : در بيان اينكه قرآن عصر حاضر همان قرآننازل بر پيامبر اسلام (ص ) است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۲#link105 | فصل دوم: رواياتى كه بر عدم وقوع تحريف و تصرف در قرآن دلالت دارند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۲#link105 | رواياتى كه بر عدم وقوع تحريف و تصرف در قرآن دلالت دارند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۲#link106 | فصل سوم: استدلالاتى بر عدم وقوع زياده و نقص و تغيير در قرآن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۲#link106 | استدلالاتى بر عدم وقوع زياده و نقص و تغيير در قرآن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۲#link109 | ضعف و قصور روايات دال بر وقوع تحريف در قرآن، از نظر سند و دلالت]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۲#link107 | دليل چهارم قائلين به تحريف : تكرار حوادث مربوط به بنىاسرائيل در امت اسلام .]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۳#link111 | بررسى نمونه هايى از آيات جعلى و ساختگى!]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۲#link108 | بيان ضعف استدلال به اجماع براى اثبات عدم وقوع تحريف قرآن و زياد شدن در آن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۳#link112 | دلالت قطعی مجموع قرآن بر عدم تحريف قرآن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۲#link109 | ضعف و قصور روايات دال بر وقوع تحريف در قرآن از نظر سند و دلالت]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۳#link113 | پاسخ به دو دليل ديگر قائلين به تحريف]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۳#link110 | دسيسه و جعل روايت دشمنان قرآن مخفى نماند!]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۳#link114 | خطاب به قائلين به تحريف: مقصود شما از نسخ تلاوت چيست؟]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۳#link111 | برسى نمونه هايى از آيات جعلى و ساختگى !]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۳#link115 | پاسخ به دليل ديگر قائلين به تحريف: تكرار حوادث مربوط به بنی اسرائيل در امت اسلام]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۳#link112 | مجموع قرآن دلالت قطعى دارد بر اينكه در قرآن تحريفى رخ نداده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۳#link116 | فصل چهارم: جمع آوری قرآن در زمان پيامبر«ص» و بعد از آن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۳#link113 | پاسخ به دو دليل ديگر قائلين به تحريف : استبعاد عقلى عدم تحريف و روايتى دربارهمصحف على عليه السلام]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۴#link117 | فصل پنجم: جمع و تدوين قرآن بر اساس يك قرائت در زمان عثمان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۳#link114 | خطاب به قائلين به تحريف : مقصود شما از نسخ تلاوت چيست ؟]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۴#link118 | فصل ششم: آنچه از روايات مربوط به جمع و تأليف قرآن استفاده مى شود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۳#link115 | پاسخ به دليل ديگر قائلين به تحريف : تكرار حوادث مربوط به بنىاسرائيل در امت اسلام]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۳#link116 | درباره جمع و تاءليف قرآن و جمع بين رواياتى كه برخى بر جمع قرآن در زمانپيامبر(ص ) و برخى بعد از آن حضرت دلالت دارند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۴#link117 | جمع و تدوين قرآن بر اساس يك قرائت در زمان عثمان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۴#link118 | آنچه از روايات مربوط به جمع و تاءليف قرآن استفاده مى شود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۴#link119 | دلالت روايات مربوط به جمع قرآن بر عدم تحريف]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۴#link119 | دلالت روايات مربوط به جمع قرآن بر عدم تحريف]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۴#link120 | قرآن خود عمده ترين دليل بر عدم وقوع تحريف است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۴#link120 | قرآن، خود عمده ترين دليل بر عدم وقوع تحريف است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۴#link121 | ترتيب سور قرآن در جمع اول و دوم كار صحابه بوده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۴#link121 | ترتيب سور قرآن در جمع اول و دوم، كار صحابه بوده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۴#link122 | ترتيب آيات قرآن نيز توفيقى نبوده و بدون دخالت صحابه انجام نشده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۴#link122 | ترتيب آيات قرآن نيز توقيفى نبوده و بدون دخالت صحابه انجام نشده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۴#link123 | آيا ترتيب آيات قرآنى توفيقى است ؟]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۴#link123 | آيا ترتيب آيات قرآنى توقيفى است؟]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۴#link124 | نقل كلام مازرى درباره دلالت روايت انس بر جمع قرآن بعد از پيامبر(ص ) و رد آن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۵#link125 | ايراداتى چند به قائلين به توقيفى بودن ترتيب آيات قرآنى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۵#link125 | ايراداتى چند به قائلين به توفيقى بودن ترتيب آيات قرآنى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۵#link126 | فصل هفتم: ردّ روايات «إنساء»، دالّ بر منسوخ التلاوه شدن پاره اى از آيات وحى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۵#link126 | رد روايات انساء كه از طرق عامه وارد شده و بر منسوخ التلاوه شدن پاره اى از آياتوحى دلالت مى كنند]]


}}
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۶ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۳:۴۳

کپی متن آیه
لَوْ مَا تَأْتِينَا بِالْمَلاَئِکَةِ إِنْ‌ کُنْتَ‌ مِنَ‌ الصَّادِقِينَ‌

ترجمه

اگر راست می‌گویی، چرا فرشتگان را نزد ما نمی‌زوری؟!»

اگر راست مى‌گويى چرا فرشته‌ها را نزد ما نمى‌آورى
اگر راست مى‌گويى چرا فرشته‌ها را پيش ما نمى‌آورى؟»
اگر راست می‌گویی (و بر تو فرشتگان خدا نازل می‌شوند) چرا فرشتگان را نزد ما نمی‌آری؟
اگر [درباره پیامبری ات] راست می گویی، چرا فرشتگان را نزد ما نمی آوری؟!
اگر راست مى‌گويى، چرا فرشتگان را براى ما نمى‌آورى؟
و اگر راست می‌گویی چرا فرشتگان را برای ما نمی‌آوری؟
اگر راست مى‌گويى، چرا فرشتگان را نزد ما نمى‌آرى؟
تو اگر از زمره‌ی راستگویانی، چرا (به جای آوردن قرآن) فرشتگان را به پیش ما نمی‌آوری (تا بر پیغمبری تو گواهی دهند؟!).
«اگر از راستان بوده‌ای چرا فرشته‌ها را پیش ما نمی‌آوری‌؟»
چرا نیاوری ما را به فرشتگان اگر هستی از راستگویان‌

Why do you not bring us the angels, if you are truthful?”
ترتیل:
ترجمه:
الحجر ٦ آیه ٧ الحجر ٨
سوره : سوره الحجر
نزول : ٤ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٨
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«لَوْ ما»: چرا که نه. واژه‌ای است که بر طلب حصول ما بعد خود دلالت دارد. مانند (لَوْ لا) است در (منافقون / ).

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


لَوْ ما تَأْتِينا بِالْمَلائِكَةِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ «7»

اگر از راست‌گويانى چرا فرشتگان را پيش ما نمى‌آورى؟

نکته ها

«لَمَجْنُونٌ» به معناى بى‌عقل نيست، بلكه به معناى جن‌زده است. همان‌گونه كه كلمه «ديوانه» به معناى ديوزده است و در جاهليّت اعتقاد داشتند كه شاعر به خاطر ارتباطى كه با جنّ دارد مى‌تواند شعر بگويد.

در اين دو آيه تحقير وتمسخر وتهمت وترديد، با انواع تأكيدها براى پيامبر صلى الله عليه و آله از زبان كفّار مطرح شده است. «يا أَيُّهَا الَّذِي» به جاى‌ «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ»* يك نوع تحقير است، «الذِّكْرُ» با توجّه‌به اينكه كفّار به وحى عقيده نداشتند، يك نوع تمسخر است و «لَمَجْنُونٌ» تهمت‌

جلد 4 - صفحه 442

است و جمله‌ «إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ» نشانه‌ى ترديد آنان در نبوّت است. به علاوه حرف‌ «إِنْ» و حرف لام در جمله‌ «إِنَّكَ لَمَجْنُونٌ» و قالب جمله اسميه، نشانه‌ى انواع تاكيد در سخن و عقيده انحرافى آنهاست.

پیام ها

1- توجّه به معنويات، نزد گروهى ديوانگى است. «إِنَّكَ لَمَجْنُونٌ»

2- كفّار سرچشمه سخنان پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله را كه وحى است قبول نداشتند. لذا به جاى‌ «أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكَ» مى‌گفتند: «نُزِّلَ عَلَيْهِ»

3- كفّار، نشانه‌ى صداقت پيامبر را نزول فرشته مى‌دانستند، ولى اين بهانه‌اى بيش نبود، زيرا در جاى ديگر قرآن مى‌خوانيم: اگر بر فرض ما فرشتگان را بر آنان نازل كنيم و مردگان زنده شوند و با آنان سخن بگويند و در برابر چشمشان همه چيز را حاضر كنيم، باز هم ايمان نمى‌آورند. «ما كانُوا لِيُؤْمِنُوا»*

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



لَوْ ما تَأْتِينا بِالْمَلائِكَةِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ «7»

شبهه دوم آنها آنكه ايراد مى‌نمودند:

لَوْ ما تَأْتِينا بِالْمَلائِكَةِ: چرا نمى‌آورى ما را به ملائكه بر گواهى و شهادت به رسالت تو. إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ‌: اگر هستى تو از راستگويان در اين ادعا،

جلد 7 - صفحه 85

يعنى اگر راست مى‌گوئى كه پيغمبرى، ملائكه را حاضر كن تا حضور ما گواهى دهند بر رسالت تو.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ قالُوا يا أَيُّهَا الَّذِي نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ إِنَّكَ لَمَجْنُونٌ «6» لَوْ ما تَأْتِينا بِالْمَلائِكَةِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ «7» ما نُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ ما كانُوا إِذاً مُنْظَرِينَ «8» إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ «9» وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ فِي شِيَعِ الْأَوَّلِينَ «10»

وَ ما يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ «11» كَذلِكَ نَسْلُكُهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ «12» لا يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ قَدْ خَلَتْ سُنَّةُ الْأَوَّلِينَ «13» وَ لَوْ فَتَحْنا عَلَيْهِمْ باباً مِنَ السَّماءِ فَظَلُّوا فِيهِ يَعْرُجُونَ «14» لَقالُوا إِنَّما سُكِّرَتْ أَبْصارُنا بَلْ نَحْنُ قَوْمٌ مَسْحُورُونَ «15»

ترجمه‌

و گفتند اى كسيكه فرستاده شد بر او قرآن همانا تو هر آينه ديوانه‌ئى‌

چرا نمى‌آورى نزد ما فرشتگان را اگر باشى از راستگويان‌

فرو نميفرستيم فرشتگان را مگر بحقّ و نباشند آنگاه مهلت داده شدگان‌

بدرستيكه ما فرو فرستاديم قرآن را و همانا ما مر آنرا هر آينه نگاه دارندگانيم‌

و بتحقيق فرستاديم پيش از تو در فرقه‌هاى پيشينيان‌

و نيامد ايشانرا هيچ پيغمبرى مگر كه بودند بآن استهزاء مينمودند


جلد 3 صفحه 245

اين چنين در ميآوريم آنرا در دلهاى گناهكاران‌

ايمان نمى‌آورند بآن و بتحقيق گذشت طريقه پيشينيان‌

و اگر بگشائيم بر آنها درى از آسمان پس تمام روز در آن بالا روند

هر آينه گويند جز اين نيست كه بسته شده چشمهاى ما بلكه مائيم گروهى سحر كرده شدگان.

تفسير

كفّار از روى تكبر و استهزاء خطاب مينمودند به پيغمبر اكرم و مى‌گفتند اى كسيكه بگمان خود كتابيكه موجب تذكّر است بر او نازل شده براستى و درستى تو ديوانه ميباشى كه چنين ادّعائى مينمائى و انتظار دارى كه ما از تو قبول نمائيم اگر راست ميگوئى چرا ملائكه حامل وحى يا غير آنها را نزد ما نمى‌آورى كه تصديق كنند قول تو را و موجب اطمينان ما شود بصدق دعوت تو لذا خداوند بآنها جواب فرموده كه نزول ملائكه بايد از روى حكمت و مصلحت باشد از قبيل آوردن وحى بر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم يا آوردن عذاب بر قوميكه مستحقّ باشند و صلاح در مهلت دادن بآنها نباشد يا قبض روح كسيكه اجلش رسيده باشد و امثال اينها نه فقط براى اطمينان خاطر كسانيكه نظر در ادلّه معارف دينى ننمايند يا از باب عناد و لجاج منكر شوند و مصلحت در مهلت دادن بآنها باشد تا بتدريج مؤمن و منقاد شوند يا اولاد صلحائى از آنها بعمل آيد يا استحقاقشان كامل گردد براى عذاب در هر حال بعد از نزول ملائكه مهلتى نيست و فعلا صلاح در مهلت دادن بآنها است چنانچه قمّى ره نقل نموده كه فرمود اگر نازل نمائيم ملائكه را مهلت داده نشوند و هلاك شوند و بعضى ما تنزل الملائكه بضم تا و رفع ملائكه قرائت نموده‌اند و بايد خاطر پيغمبر اكرم و اهل ايمان مطمئن باشد كه خداوند قرآنيرا كه كفّار مورد استهزاء قرار دادند تا روز قيامت حفظ خواهد فرمود از تغيير و تبديل و زياده و نقصان و كيد اهل شرك و ابطال و اندراس و هر آفت و خللى تا معجزه باقيه و حجّت بالغه الهيّه باشد بر خلق و كسى نتواند دستبردى در احكام آن بنمايد بهيچ وجه از وجوه و باين جهت كلام بوجوه متعدده مؤكّد شده است و شيع جمع شيعه بمعناى تابع است و بر فرقه اطلاق ميشود چون هر فرقه‌اى تابع پيغمبر يا امامى ميباشند خداوند براى تسليت خاطر پيغمبر خود فرموده بتحقيق فرستاديم پيغمبرانى در فرقه‌هاى پيشينيان و كفّار ايشانرا استهزاء نمودند و اين عمل ناشايسته از آنها اختصاص بآن زمان‌


جلد 3 صفحه 246

نداشت بلكه در اين زمان هم ما وارد ميكنيم و القاء مينمائيم اين عمل را بقلب آنها تا استحقاقشان براى عقوبت كامل گردد چنانچه بعضى گفته‌اند و بنظر حقير صحيح نيست چون خداوند كسى را وادار بكفر و معصيت نميفرمايد بلكه مراد آنستكه چنانچه در امم سابقه ذكر الهى در دلهاى كفّار جاى گير نميشد و فقط موجب اتمام حجّت بر آنها بود در اين زمان هم ما ذكر را وارد مينمائيم در دلهاى آنها فقط براى اتمام حجّت ولى ايمان نمى‌آورند بآن چنانچه طريقه پيشينيانشان بود و معذب خواهند شد چنانچه آنها معذب شدند و بنابراين ضمير در نسلكه راجع است بذكر كه قرآن است و بنابر معناى اوّل راجع است باستهزاء كه عمل ناشايسته كفّار بوده و اگر خداوند درى از آسمان بر وى كفّار بگشايد كه تمام روز را از آن در بآسمان بالا روند و عجائب صنع الهى را مشاهده نمايند خواهند گفت جز اين نيست كه بسته شده است چشمهاى ما يعنى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از ما چشم بندى نموده و ما گروهى هستيم جادو كرده شدگان بدست او لذا اظهار معجزه براى آنها ثمرى ندارد چنانچه ساير معجزات را مشاهده نمودند و از اين قبيل ياوه سرائى‌ها كردند و ايمان نياوردند و تقاضاى معجزه ديگرى نمودند ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


لَو ما تَأتِينا بِالمَلائِكَةِ إِن‌ كُنت‌َ مِن‌َ الصّادِقِين‌َ «7»

چرا نمي‌آوري‌ ‌بر‌ ‌ما ملائكه‌ ‌اگر‌ تو هستي‌ ‌از‌ راستگويان‌ نظر ‌به‌ اينكه‌ حضرت‌ رسالت‌ ميفرمود: ‌بر‌ ‌من‌ نازل‌ ميشوند و جبرئيل‌ امين‌ وحي‌ مياورد چنانچه‌ ‌در‌ قرآن‌ ميفرمايد: وَ إِنَّه‌ُ لَتَنزِيل‌ُ رَب‌ِّ العالَمِين‌َ نَزَل‌َ بِه‌ِ الرُّوح‌ُ الأَمِين‌ُ عَلي‌ قَلبِك‌َ لِتَكُون‌َ مِن‌َ المُنذِرِين‌َ شعراء ‌آيه‌ 19.

لذا تقاضا كردند ‌که‌ ‌اينکه‌ ملائكه‌ ‌که‌ مي‌گويي‌ ‌بر‌ ‌من‌ نازل‌ ميشوند ‌بما‌ نشان‌ بده‌ ‌تا‌ باور كنيم‌ لَو ما تَأتِينا بِالمَلائِكَةِ ‌اگر‌ ‌آن‌ ملائكه‌ ‌که‌ مدعي‌ هستي‌ چرا ‌ما نمي‌بينيم‌ مگر ‌ما ‌با‌ تو فرق‌ داريم‌ همه‌ بشر هستيم‌ ‌اگر‌ بشر ممكنست‌ تماس‌ بگيرد ‌با‌ ملائكه‌ چرا ‌بما‌ نشان‌ نميدهي‌ و ‌اگر‌ ممكن‌ نيست‌ ‌پس‌ چرا مدعي‌ ميشوي‌ إِن‌ كُنت‌َ مِن‌َ الصّادِقِين‌َ ‌پس‌ چون‌ نشان‌ نميدهي‌ تو كذّاب‌ و دروغگويي‌.

(جواب‌) اولا لزوم‌ ندارد ‌که‌ ملائكه‌ بصور جسماني‌ ‌بر‌ انبياء نزول‌ كنند بلكه‌

جلد 12 - صفحه 9

ارواح‌ ‌آنها‌ ‌با‌ ارواح‌ انبياء تماس‌ گيرد چنانچه‌ ‌در‌ ‌آيه‌ مذكور فرمود: (‌علي‌ قلبك‌) و مراد ‌از‌ قلب‌ همان‌ روح‌ مقدس‌ حضرت‌ ‌است‌ و ‌اينکه‌ امريست‌ ممكن‌ و خطورات‌ قلبيه‌ چه‌ ‌آنها‌ الهام‌ ملكي‌ ‌باشد‌ و چه‌ وساوس‌ شيطاني‌ ‌از‌ همين‌ باب‌ ‌است‌ زيرا خطور قلبي‌ اختيار بشر نيست‌ بغتة ميآيد و البته‌ منشأ دارد و منشأ ‌آن‌ ‌ يا ‌ إلهام‌ ملك‌ ‌است‌ ‌ يا ‌ وسوسه‌ شيطان‌ (و ثانيا) ‌در‌ مواقع‌ نزول‌ بلاء ‌ يا ‌ بشارت‌ بنعم‌ بصورت‌ بشري‌ نازل‌ ميشدند و مشاهده‌ ميشد مثل‌ حديث‌ ضيف‌ ابراهيم‌ هَل‌ أَتاك‌َ حَدِيث‌ُ ضَيف‌ِ إِبراهِيم‌َ المُكرَمِين‌َ ذاريات‌ ‌آيه‌ 24 ‌در‌ بشارت‌ باسحق‌ و مثل‌ نزول‌ ‌بر‌ لوط و خيال‌ سويي‌ ‌که‌ قوم‌ لوط ‌در‌ حق‌ ‌آنها‌ كردند و مثل‌ نزول‌ ‌بر‌ پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و اله‌ و سلّم‌ بصورت‌ دحيه‌ كلبي‌ و نزول‌ محمود ملك‌ ‌در‌ بشارت‌ بتزويج‌ فاطمه‌ بعلي‌ ‌عليه‌ السّلام‌ و مثل‌ نزول‌ ملائكه‌ ‌در‌ جنگ‌ بدر ‌براي‌ نصرت‌ مسلمين‌ و امثال‌ اينها و ‌اينکه‌ امر ‌در‌ تحت‌ اختيار انبياء نبوده‌ ‌هر‌ موقعي‌ بنحوي‌ ‌که‌ صلاح‌ ‌بود‌ خداوند نازل‌ ميفرمود و (ثالثا) ‌بر‌ فرض‌ ملائكه‌ ‌هم‌ نازل‌ ميشدند ميگفتند ‌از‌ كجا ‌که‌ اينها ملك‌ باشند شايد شياطين‌ باشند ‌ يا ‌ بعض‌ افراد بشر ‌که‌ ‌ما ‌آنها‌ ‌را‌ نمي‌شناسيم‌ (و رابعا) ‌بر‌ فرض‌ معلوم‌ ميشد ‌که‌ اينها ملك‌ هستند و ‌مع‌ ‌ذلک‌ ايمان‌ نميآوردند مستحق‌ عذاب‌ دنيوي‌ ميشدند و ديگر مهلتي‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌آنها‌ نبود چنانچه‌ ‌در‌ ‌آيه‌ ‌بعد‌ تصريح‌ باين‌ موضوع‌ نموده‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 7)- آنها نه تنها چنین نسبتهای نابخردانه‌ای به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله می‌دادند بلکه برای بهانه جویی می‌گفتند: اگر از راستگویانی چرا فرشتگان را برای ما

ج2، ص524

نمی‌آوری»! تا تصدیق گفتار تو کنند و ما ایمان بیاوریم (لَوْ ما تَأْتِینا بِالْمَلائِکَةِ إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ).

نکات آیه

۱- کافران مکه، از پیامبر(ص) خواستار آوردن فرشتگان براى تصدیق نبوت آن حضرت بودند. (قالوا ... لو ما تأتینا بالملئکة إن کنت من الصدقین) «لو ما» مانند «هلا» و «لولا» براى تحضیض است.

۲- کافران مکه، دلیل صداقت پیامبر(ص) را در ادعاى نزول وحى، آمدن ملائکه براى تصدیق او مى دانستند. (لو ما تأتینا بالملئکة إن کنت من الصدقین)

۳- کافران مکه، از پیامبر(ص) خواستار آوردن ملائکه به عنوان معجزه بودند. (لو ما تأتینا بالملئکة إن کنت من الصدقین) آوردن ملائکه توسط پیامبر(ص) - که مورد درخواست کفار بود - احتمال دارد براى تصدیق نبوت پیامبر(ص) باشد و احتمال دارد معجزه درخواستى باشد. برداشت فوق مبتنى بر احتمال دوم است.

۴- کافران مکه، بر این باور بودند که نزول هر نوع پیام آسمانى بر بشر، باید همراه با شاهد آسمانى محسوسى باشد.* (قالوا ... لو ما تأتینا بالملئکة إن کنت من الصدقین) درخواست کافران از پیامبر(ص) براى آوردن ملائکه جهت تصدیق نبوتش، ممکن است از این رو باشد که: آنان ارتباط بشر با خداوند را غیر ممکن مى دانستند و براى قبول نبوت بشر، خواستار آوردن شاهد آسمانى بودند و ذکر نام ملائکه شاید به عنوان نمونه و یا شناخته شده بودن آنان باشد.

۵- ملائکه، به عنوان موجودات آسمانى شناخته شده براى کافران مکه (قالوا ... لو ما تأتینا بالملئکة إن کنت من الصدقین)

۶- کافران و مشرکان مکه، ملائکه را موجوداتى قابل احساس براى همگان مى دانستند. (و قالوا ... لو ما تأتینا بالملئکة) از تعبیر «لو ما تأتینابالملئکة» (چرا فرشته اى نمى آورى؟) استفاده مى شود که آنان، فرشتگان را موجوداتى محسوس و قابل رؤیت مى دانستند.

موضوعات مرتبط

  • اسلام: تاریخ صدر اسلام ۱، ۲
  • کافران مکه: بینش کافران مکه ۲، ۴، ۶; حس گرایى کافران مکه ۴; خواسته هاى کافران مکه ۱، ۳; کافران مکه و محمد(ص) ۳; کافران مکه و ملائکه ۵، ۶
  • محمد(ص): تصدیق نبوت محمد(ص) ۱; دلایل صداقت محمد(ص) ۲; وحى به محمد(ص) ۲
  • معجزه: درخواست معجزه حسّى ۴; معجزه اقتراحى ۳
  • ملائکه: درخواست گواهى ملائکه ۱; درخواست نزول ملائکه ۲، ۳; رؤیت ملائکه ۶
  • وحى: شرایط نزول وحى ۴; وحی به بشر ۴

منابع