ابراهيم ١٤: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن جزییات آیه)
 
خط ۳۹: خط ۳۹:
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲#link20 | آيات ۱۸ - ۶،سوره ابراهيم]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲#link20 | آيات ۶ - ۱۸ سوره ابراهيم]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲#link21 | نقل و برسى اقوالمفسرين درباره جمله ((و اذتاذن ))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲#link21 | نقل و بررسى اقوال مفسران، درباره جملۀ «وَ إذ تَأذَّنَ»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳#link22 | معناى اين كلام موسى (ع ) كه فرمود: اگر سما و تمامىاهل زمين كافر شويد خدا غنى و حميد است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳#link22 | معناى كلام موسى «ع»: اگر شما و تمامی اهل زمين كافر شويد، خدا غنىّ و حميد است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳#link23 | حكايت تكذيب انبياء توسط اقوام پيشين]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳#link23 | حكايت تكذيب انبياء توسط اقوام پيشين]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳#link24 | اقوال مفسرين در معناى آيه ((الم ياءتكم نبؤ الذين ...))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳#link25 | اقوال گوناگون مفسران، در معناى آيه: «فَرَدُّوا أيدِيَهُم فِى أفوَاهِهِم»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳#link25 | اقوال گوناگون مفسرين در معناى آيه ((فردوا ايديهم فى افواههم ))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳#link26 | معناى «فطر» و «فاطر» و اثبات توحيد ربوبى خداوند، در اين آيه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳#link26 | معناى ((فطر)) و ((فاطر)) و اثبات توحيد ربوبى خداوند در اين آيه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳#link28 | توضيح برهانى كه از جمله: «يَدعُوكُم لِيَغفِرَ لَكُم...»، براى اثبات نبوت عامه استفاده مى شود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳#link27 | توضيح برهانى كه توحيد الوهيت و ربوبيت خدا را اثبات مى كند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳#link29 | معناى «مِن»، در جمله: «لِيَغفِرَ لَكُم مِن ذُنُوبِكُم»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳#link28 | توضيح برهانى كه از جمله : ((يدعوكم ليغفرلكم ...)) براى اثبات نبوت عامهاستفاده مى شود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳#link31 | توضيحى درباره معجزه در بيان جمله: «فَأتُوا بِسُلطَانٍ مُبِين»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳#link29 | معناى ((من )) در جمله : ((ليغفر لكم من ذنوبكم )) و وجوهى كه درباره آن گفته شدهاست]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳#link30 | گفتار زمخشرى درباره تبعيض در جمله ((من ذنوبكم ))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳#link31 | توضيحى درباره معجزه در بيان جمله : ((فاءتوا بسلطان مبين ))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۴#link32 | پاسخ انبياء به ايراد كفار]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۴#link32 | پاسخ انبياء به ايراد كفار]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۴#link33 | معناى جمله : ((و ما لنا ان لا نتوكل على الله ... و على الله فليتوكل المتوكلون )) در گفتگوى انبياء (ع ) با مكذبان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۴#link34 | توضيح معناى «عود»، در تهديد كفار به پيامبران «ع» و مؤمنان: «أو لَتَعُودُنَّ فِى مِلَّتِنَا»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۴#link34 | توضيح معناى ((عود)) در تهديد كفاره خطاب به پيامبران (ع ) و مؤ منان : ((اولتعودنفى ملتنا))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۴#link35 | پاسخ خداوند، در مقابل تهديد كافران تکذیبگر]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۴#link35 | پاسخ خداوند در مقابل تهديد كافران مكذب : ((لنهلكن الظالمين و لنسكننكم الارض ...))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۴#link36 | بحث روایتی: در ذيل آيات گذشته]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۴#link36 | (روايتى درباره شكر نعمت و چند روايت ديگر درذيل آيات گذشته )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۴#link37 | رواياتى درباره معناى ((صديد))]]


}}
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۵ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۳:۳۷

کپی متن آیه
وَ لَنُسْکِنَنَّکُمُ‌ الْأَرْضَ‌ مِنْ‌ بَعْدِهِمْ‌ ذٰلِکَ‌ لِمَنْ‌ خَافَ‌ مَقَامِي‌ وَ خَافَ‌ وَعِيدِ

ترجمه

و شما را بعد از آنان در زمین سکوت خواهیم داد، این (موفقیّت)، برای کسی است که از مقام (عدالت) من بترسد؛ و از عذاب (من) بیمناک باشد!»

|و قطعا شما را پس از ايشان در [آن‌] سرزمين اسكان خواهيم داد. اين براى كسى است كه از مقام من بترسد و از تهديدم بيمناك باشد
و قطعاً شما را پس از ايشان در آن سرزمين سكونت خواهيم داد. اين براى كسى است كه از ايستادن [در محشر به هنگام حساب‌] در پيشگاه من بترسد و از تهديدم بيم داشته باشد.
و محققا ما شما رسولان (و پیروانتان) را در سرزمین کافران پس از هلاک آنها (با آسایش و ایمنی) ساکن می‌گردانیم و این (آسایش) نصیب کسی است که از مقام من خائف است و از وعده قهر و عقاب من می‌ترسد.
و یقیناً شما را پس از آنان در آن سرزمین ساکن خواهیم کرد. این [لطف و رحمت] ویژه کسی است که از مقام من بترسد، و از تهدید [به عذابم] بیم داشته باشد.
و شما را پس از ايشان در آن سرزمين جاى خواهيم داد. اين از آن كسى است كه از ايستادن در پيشگاه من و از وعده عذاب من بترسد.
و پس از آنان شما را در این سرزمین سکنا می‌دهیم، این برای کسی است که از ایستادن [در محشر به هنگام حساب‌] در پیشگاه من بترسد، و از هشدار من بهراسد
و هر آينه شما را از پس آنها در آن سرزمين جاى خواهيم داد. اين براى آن كس است كه از مقام من بترسد و از بيم‌كردنم بهراسد.
و ما شما را پس از ایشان در سرزمین (آنان) سکونت می‌بخشیم. این (پیروزی) از آن کسانی است که از جاه و جلال من بترسند و از تهدید من بهراسند.
«و به‌راستی و درستی شما را پس از ایشان (به جایشان) در (این) سرزمین سکونت خواهیم داد. این برای کسی است که از پایگاه (ربانی‌) و شأن من بهراسد، و از تهدیدم بیم داشته باشد.»
و البته جایگزین سازیم شما را در زمین پس از ایشان این برای آن کس است که بترسد جایگاه مرا و بترسد از تهدید من‌

“And We will settle you in the land after them. That is for him who fears My Majesty, and fears My threats.”
ترتیل:
ترجمه:
ابراهيم ١٣ آیه ١٤ ابراهيم ١٥
سوره : سوره ابراهيم
نزول : ١٢ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٢
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«ذلِکَ»: آن. در اینجا مراد (این) است که پیروزی پیغمبران و خداپرستان بر کافران و مشرکان است (نگا: صافّات / - . «مَقَام»: جایگاه و پایگاه. مصدر میمی و به معنی قِیام، یعنی نظارت و مراقبت. روز قیامت که همگان در حضور اقدس او گرد می‌آیند و مورد بازرسی و بازپرسی قرار می‌گیرند. می‌تواند کنایه از ذات پروردگار هم باشد (نگا: رحمن / ).

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ لَنُسْكِنَنَّكُمُ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِهِمْ ذلِكَ لِمَنْ خافَ مَقامِي وَ خافَ وَعِيدِ «14»

و همانا بعد از (هلاكت) ستمگران، شما را در آن سرزمين سكونت خواهيم داد. اين، براى كسانى است كه از مقام من پروا كنند واز وعده تهديد آميزم بترسند.

نکته ها

خداوند متعال وعده داده است كه ستمگران نابود و اولياى او حاكم شوند وچون تاكنون اين وعده به صورت گسترده محقّق نشده، در زمان ظهور امام زمان عليه السلام عملى خواهد شد.

قرآن كريم بارها وعده داده است كه «اولياى خدا بر زمين حاكم خواهند شد و دشمنان آنان به هلاكت خواهند رسيد.» در اين جاسه مورد را ذكر مى‌كنيم:

الف: «إِنَّ جُنْدَنا لَهُمُ الْغالِبُونَ» «1» همانا لشكر ما قطعاً پيروز است.

ب: «وَ لَقَدْ سَبَقَتْ كَلِمَتُنا لِعِبادِنَا الْمُرْسَلِينَ إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنْصُورُونَ» «2» حرف ما نسبت به انبيا قطعى است كه آن‌ها پيروزند.

ج: «أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ» «3» وارث زمين بندگان شايسته من خواهند بود.

به هر حال، پيروزى حقّ بر باطل و تشكيل حكومت الهى به دست مردان خدا از وعده‌هاى قطعى و مكرّر قرآن است.

ذات الهى، سرچشمه خيرات وخوبى‌هاست ودوست داشتنى است. «وَ الَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ» «4» مؤمن بيشترين علاقه را به خدا دارد. آنچه سبب پرواست، مقام خداست.

آرى! اگر دوست شما قاضى باشد و كار شما به دادگاه بكشد و پاى حساب به ميان آيد، شما از دادگاه ومقام عدل او مى‌ترسيد با اينكه او دوست شماست.

پیام ها

1- كفّار، زمين را منطقه‌ى قدرت‌نمايى خود مى‌دانند، غافل از آن كه حكومت زمين به دست انبيا و مؤمنان مى‌رسد. در برابر تهديد كفار: «لَنُخْرِجَنَّكُمْ مِنْ‌


«1». صافّات، 173.

«2». صافّات، 171، 172.

«3». انبياء، 105.

«4». بقره، 165.

جلد 4 - صفحه 399

أَرْضِنا» وعده خداوند: «لَنُسْكِنَنَّكُمُ الْأَرْضَ»

2- خداوند به اولياى خود وعده‌ى پيروزى داده است. «لَنُسْكِنَنَّكُمُ»

3- انبيا تنها براى بيان احكام و موعظه نيامده‌اند، براى حكومت نيز آمده‌اند.

«لَنُسْكِنَنَّكُمُ»

4- شرط پيروزى بر ستمگران، داشتن تقواست. «خافَ مَقامِي وَ خافَ وَعِيدِ»

5- از تهديد كفّار نترسيد كه مى‌گويند: «لَنُخْرِجَنَّكُمْ» از تهديد خدا بترسيد كه مى‌فرمايد: «خافَ وَعِيدِ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ لَنُسْكِنَنَّكُمُ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِهِمْ ذلِكَ لِمَنْ خافَ مَقامِي وَ خافَ وَعِيدِ «14»

وَ لَنُسْكِنَنَّكُمُ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِهِمْ‌: و هر آينه البته البته ساكن گردانيم شما را در زمين و شهرهايشان بعد از هلاك شدن ايشان. اين آيه شريفه مصدق فرمايش نبوى‌ «1» است كه: من اذى جارا ورأه اللّه داره يعنى هر كه همسايه خود را اذيت كند خداى تعالى او را آواره و خانه او را به ديگرى گذارد. ذلِكَ لِمَنْ خافَ مَقامِي‌: اين امر مقرر و وعده راست است براى هر كه بترسد از ايستادن در موقف حكم من، يعنى از آنكه روز قيامت او را در موقف كه من حكم كنم بر بندگان باز دارند، يا بترسد از مقام من بر حفظ اعمال او. وَ خافَ وَعِيدِ: و براى كسى كه ترسان گردد از وعيد من به عذاب، يا از عذاب من كه روز موعود است.

تبصره- محقق طوسى (قدس الله سره) در بعض از مصنفات خود فرمايد:

خوف عبارت است از تألم نفسانى از عقابى كه متوقع باشد به سبب ارتكاب منهيات و تقصير در طاعات، و اين خوف حاصل شود براى اكثر مردم اگرچه مراتب او متفاوت است و مرتبه علياى آن براى عده كمى باشد.

كافى شريف- از حضرت صادق عليه السّلام قال: المؤمن بين مخافتين:

ذنب قد مضى لا يدرى ما صنع اللّه فيه و عمر قد بقى لا يدرى ما يكتسب فيه‌


«1» مجمع البيان، جلد 3، صفحه 308.

جلد 7 - صفحه 32

من المهالك، فهو لا يصبح الّا خائفا و لا يصلحه الّا الخوف‌ «1» فرمود: مؤمن بين دو خوف باشد: يكى گناهى كه گذشته نمى‌داند خدا با او چه خواهد كرد در آن، و يكى عمر باقيمانده نمى‌داند آنچه را كه كسب كند از موجبات هلاكت را. پس چنين شخصى بايد صبح ننمايد مگر ترسناك و اصلاح نكند او را مگر خوف.

معراج السعادة- ليث بن ابى سليم نقل نمايد كه از مردى از انصار شنيدم گفت: روزى خدمت حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در سايه درختى نشسته بوديم، مردى آمد جامه از بدن خود بيرون آورده، خود را به روى ريگهاى گرم انداخته، بر آن مى‌غلطيد، گاهى پشت خود را داغ مى‌كرد و گاهى شكم و زمانى صورت، و مى‌گفت: اى نفس، بچش حرارت اين ريگ را كه عذاب خدا از آنچه با تو نمودم بالاتر و شديدتر باشد. حضرت به آن شخص نظر مى‌فرمود، چون جامه را تن نمود او را طلبيده فرمود: چه چيز تو را واداشت كه چنين نمودى؟ عرض كرد: خوف خداى تعالى. فرمود: بتحقيق حق خود را بجا آوردى، بدرستى كه خداى تعالى به تو مباهات نمود به اهل آسمانها. بعد حضرت روى به اصحاب نمود فرمود: نزد اين مرد رويد تا دعا در حق شما نمايد «2». و اخبار در باب خوف بسيار است.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّكُمْ مِنْ أَرْضِنا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنا فَأَوْحى‌ إِلَيْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِكَنَّ الظَّالِمِينَ «13» وَ لَنُسْكِنَنَّكُمُ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِهِمْ ذلِكَ لِمَنْ خافَ مَقامِي وَ خافَ وَعِيدِ «14» وَ اسْتَفْتَحُوا وَ خابَ كُلُّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ «15» مِنْ وَرائِهِ جَهَنَّمُ وَ يُسْقى‌ مِنْ ماءٍ صَدِيدٍ «16» يَتَجَرَّعُهُ وَ لا يَكادُ يُسِيغُهُ وَ يَأْتِيهِ الْمَوْتُ مِنْ كُلِّ مَكانٍ وَ ما هُوَ بِمَيِّتٍ وَ مِنْ وَرائِهِ عَذابٌ غَلِيظٌ «17»

مَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أَعْمالُهُمْ كَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيحُ فِي يَوْمٍ عاصِفٍ لا يَقْدِرُونَ مِمَّا كَسَبُوا عَلى‌ شَيْ‌ءٍ ذلِكَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعِيدُ «18»

ترجمه‌

و گفتند آنانكه كافر شدند به پيغمبرانشان هر آينه بيرون كنيم شما را از زمين خودمان مگر آنكه گرديد وارد در كيش ما پس وحى فرستاد بايشان پروردگارشان كه هر آينه هلاك ميكنيم البته ستمكاران را

و هر آينه سكونت ميدهيم شما را در آنزمين بعد از ايشان اين از براى كسى است كه بترسد از مقام من و بترسد از وعده عذاب من‌

و طلب فتح نمودند و بى‌بهره ماند هر گردن كش حقّ ناپذيرى‌

از پس او دوزخ است و آشا مانده ميشود از آبى چرك و خون‌

جرعه جرعه مى‌آشامد آنرا و نزديك نباشد كه بآسانى فرو برد آنرا و مى‌آيد او را مرگ از همه جا و نيست او مرده و از پس آن عذابى است دشوار

مثل آنانكه كافر شدند بپروردگارشان اين است، كارهاشان مانند خاكسترى است كه سخت بوزد بر آن باد در روز كه باد سخت ميآيد توانا نباشند از آنچه كسب نمودند بر چيزى اين است آن گمراهى دور از حقّ..

تفسير

كفّار از اقوام انبياء عظام در جواب ايشان گفتند و قسم ياد نمودند كه يكى از دو امر واقع خواهد شد يا ما شما را از ديار خودمان بيرون ميكنيم يا شما وارد ميگرديد در دين ما و باين لحاظ گفته‌اند عود بمعناى صيرورت است چون مقام انبياء عظام مبرّى است از آنكه قبلا متديّن بدين آنها بوده باشند تا عود بمعناى برگشت صادق باشد و محتمل است اينكلام را آنها بر حسب گمان خودشان گفته باشند يا مخاطب انبياء و اهل ايمان بايشان باشند و نسبت عود بايشان از باب تغليب باشد در هر حال خداوند براى تسليت خاطر انبياء وعده فرمود كه دشمنان ايشانرا كه ستمكاران بخويش و خلق بودند هلاك فرمايد و ايشان و دوستانشان را در منازل و مساكن آنها جاى گزين و مستقر كند و از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت شده است كه كسيكه اذيّت كند همسايه خود را براى طمع در مسكن او خداوند خانه او را نصيب آن همسايه‌اش فرمايد بمفاد اين آيه شريفه و اين هلاك دشمنان و جاى دادن دوستان از اهل ايمان را در منازل آنها براى كسانى است كه بترسند از موقفى كه خداوند براى حساب آنها معين فرموده است در قيامت و نيز بترسند از وعده‌ئيكه خداوند راجع بعذاب آنها داده و طلب فتح و ظفر نمودند انبياء از خداوند بر دشمنان خودشان يا خواستند كه حكم فرمايد بين ايشان و آنها بعدل چون فتاحة بمعناى حكومة آمده است و خداوند اجابت فرمود و دشمنان سركش و متكبّر و معاند ايشان كه از قبول‌


جلد 3 صفحه 225

حقّ استنكاف و استكبار داشتند خائب و خاسر و بى‌بهره و نصيب از دنيا و آخرت شدند و در توحيد از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده كه مراد كسانى هستند كه ابا نمودند از گفتن لا اله الا اللّه و قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده عنيد كسى است كه اعراض از حقّ نمايد و در كنار آن جبّار عنيد آتش جهنّم است كه او مشرف است بآن و واقع ميشود در آن پس از مرگ و چون تشنه شود باو مى‌آشامانند از چرك و خونى كه جارى ميشود از فروج زنان زناكار در آتش چنانچه از امام صادق عليه السّلام در مجمع روايت نموده است و از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه چون آن آب را نزد او آورند و اظهار تنفّر كند و نزديك بروى او شود گوشت صورتش كباب گردد و پوست سرش بيفتد و چون بياشامد، آنچه در اندرون او است پاره پاره شود و از دبرش بيرون آيد چنانچه در كتاب خدا بيان شده است و بزحمت آنرا جرعه جرعه بياشامد و ممكن نباشد كه بتواند آنرا بسهولت تناول كند و موجبات مرگ از هر جهت بر او احاطه نمايد و با اين وصف نميرد و راحت نشود و باز در پى عذاب شديدترى دارد تا برسد بعذابيكه در شدّت و مدّت و عدّت نهايت نداشته باشد. حال كسانيكه منكر خدا و پيغمبر او شدند كه بايد ضرب المثل باشد در دورى از حقّ و حقيقت آنستكه اعمال خيريّه آنها مانند صله رحم و انفاق بفقراء و دستگيرى از ضعفاء و غيرها در بى‌ثمرى براى آنها بسبب كفر و فقد شرط قبول اين اعمال كه ايمان بخدا و پيغمبر و امام است مانند خاكسترى است كه بشدّت بوزد بر آن باد در روز كه بواسطه شدّت باد در آنروز از باب مبالغه اطلاق باد شديد بر آن شده و پراكنده كند آن خاكستر را بطوريكه نتوان چيزى از آن جمع آورى نمود چون آنها هم از اعمال خيريّه خود در قيامت نميتوانند هيچ استفاده نمايند و ابدا بحال آنها فائده ندارد اين كفر كه اين اثر را دارد آن گمراهى دور از حقّ و خطاء دور از صواب است و خسارتى است كه فوق آن تصوّر نشود و جاى هيچ شكّ و ترديد نيست ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ قال‌َ الَّذِين‌َ كَفَرُوا لِرُسُلِهِم‌ لَنُخرِجَنَّكُم‌ مِن‌ أَرضِنا أَو لَتَعُودُن‌َّ فِي‌ مِلَّتِنا فَأَوحي‌ إِلَيهِم‌ رَبُّهُم‌ لَنُهلِكَن‌َّ الظّالِمِين‌َ «13» وَ لَنُسكِنَنَّكُم‌ُ الأَرض‌َ مِن‌ بَعدِهِم‌ ذلِك‌َ لِمَن‌ خاف‌َ مَقامِي‌ وَ خاف‌َ وَعِيدِ «14»

و گفتند كساني‌ ‌که‌ كافر شدند ‌براي‌ رسولان‌ ‌خود‌ ‌هر‌ آينه‌ ‌ما خارج‌ ميكنيم‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ زمين‌ خودمان‌ ‌ يا ‌ اينكه‌ بايد ‌شما‌ برگرديد ‌در‌ ملت‌ و دين‌ ‌ما ‌پس‌ وحي‌ فرستاد بسوي‌ رسولان‌ پروردگار ‌آنها‌ ‌هر‌ آينه‌ ‌ما هلاك‌ ميكنيم‌ البته‌ ظالمين‌ ‌را‌ و ‌هر‌ آينه‌ جا ميدهيم‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌در‌ زمين‌ ‌آنها‌ ‌از‌ ‌بعد‌ ‌از‌ هلاكت‌ ‌آنها‌ و ‌اينکه‌ ‌براي‌ كسيست‌ ‌که‌ خوف‌ داشته‌ ‌باشد‌ مقام‌ مرا و خوف‌ ‌از‌ وعيد ‌من‌ داشته‌ ‌باشد‌.

وَ قال‌َ الَّذِين‌َ كَفَرُوا ‌در‌ مقابل‌ دعوت‌ پيغمبران‌ كفاري‌ ‌که‌ دست‌ ‌در‌ دهان‌ ميزنند ‌که‌ ساكت‌ شويد و دعوت‌ نكنيد لرسلهم‌ پيغمبران‌ ‌خود‌ ‌که‌ ‌اگر‌ دست‌ ‌از‌ دعوت‌ برنداشتيد لَنُخرِجَنَّكُم‌ مِن‌ أَرضِنا اخراج‌ ميكنيم‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ اراضي‌ ‌خود‌ و ‌در‌ بدر بيابانها و كوه‌ها و درّه‌ها ميكنيم‌ ‌تا‌ حيوانات‌ بياباني‌ ‌شما‌ ‌را‌ بدرند و پاره‌ پاره‌ كنند.

أَو لَتَعُودُن‌َّ فِي‌ مِلَّتِنا ‌ يا ‌ آنكه‌ ‌اگر‌ ميخواهيد ‌ما بشما اذيت‌ نكنيم‌ برگرديد بدين‌ ‌ما و مشرك‌ شويد و آلهه‌ ‌ما ‌را‌ بپرستيد و ‌با‌ ‌ما ‌هم‌ مسلك‌ شويد ‌پس‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ تحديدات‌ فَأَوحي‌ إِلَيهِم‌ رَبُّهُم‌ خداوند وحي‌ فرستاد ‌بر‌ ‌آن‌ رسولان‌

جلد 11 - صفحه 372

‌که‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ تحديدات‌ كفار وحشت‌ نكنيد ‌ما ‌شما‌ ‌را‌ حفظ ميكنيم‌ و كفار ‌را‌ هلاك‌ ميكنيم‌ لَنُهلِكَن‌َّ الظّالِمِين‌َ كساني‌ ‌که‌ ‌هم‌ بشما ظلم‌ كردند ‌هم‌ بخود و ‌هم‌ بدين‌ حق‌ ايمان‌ نياوردند و ‌با‌ شرك‌ و كفر و معاصي‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌در‌ معرض‌ بلاء انداختند و بانبياء و مؤمنين‌ ظلم‌ كردند چنانچه‌ قوم‌ نوح‌ و عاد و ثمود و قوم‌ ابراهيم‌ و لوط و شعيب‌ ‌را‌ هلاك‌ كرديم‌.

وَ لَنُسكِنَنَّكُم‌ُ الأَرض‌َ انبياء و مؤمنين‌ بآنها ‌را‌ ‌در‌ زمين‌ سكني‌ ميدهيم‌ و نجات‌ مي‌بخشيم‌ ‌من‌ بعدهم‌ ‌پس‌ ‌از‌ هلاك‌ شدن‌ كفار و ظالمين‌.

ذلِك‌َ لِمَن‌ خاف‌َ مَقامِي‌ ‌که‌ خوف‌ انبياء و صلحاء و اتقياء ‌که‌ آلوده‌ بمعاصي‌ نشده‌اند و مسلما فرداي‌ قيامت‌ ‌هم‌ ‌از‌ عذاب‌ الهي‌ ايمن‌ هستند بواسطه‌ معرفت‌ بمقام‌ ربوبي‌ و عظمت‌ و كبريايي‌ ‌او‌ ‌که‌ ‌در‌ مقابل‌ ‌اينکه‌ همه‌ الطاف‌ و نعمش‌ كوتاهي‌ ‌در‌ بندگي‌ و معرفت‌ كرده‌ باشند ‌که‌ بفرمايد

‌ما عرفناك‌ حق‌ معرفتك‌ و ‌ما عبدناك‌ حق‌ عبادتك‌

و ‌خود‌ ‌را‌ ناچيز بدانند ‌در‌ پيشگاه‌ ‌او‌ ‌که‌ بفرمايد

(انا اقل‌ الاقلين‌ و اذل‌ الاذلين‌ مثل‌ النملة بل‌ دونها)

‌از‌ زين‌ العابدين‌ ‌عليه‌ السّلام‌ ‌است‌.

وَ خاف‌َ وَعِيدِ وعيد وعده‌ عذاب‌ ‌است‌ و وعد وعده‌ ثواب‌ ‌هم‌ اميد بثواب‌ و وعده‌هاي‌ الهي‌ دارند و ‌هم‌ خوف‌ ‌از‌ عذاب‌ و وعيدهاي‌ ‌او‌ ‌که‌ مؤمن‌ بايد ‌بين‌ خوف‌ و رجاء ‌باشد‌ نه‌ امن‌ ‌من‌ مكر اللّه‌ و نه‌ يأس‌ ‌من‌ روح‌ اللّه‌ و ‌در‌ بسياري‌ ‌از‌ اخبار دارد رجاء ‌او‌ بيشتر ‌از‌ خوف‌ ‌باشد‌ و بعبارت‌ ديگر نظر بخداوند متعال‌ اميدوار و نظر بذلت‌ و حقارت‌ و كوتاهي‌ ‌خود‌ خائف‌ ‌باشد‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 14)- و از آنجا که منکران ستمگر، پیامبران را تهدید به تبعید از سرزمینشان می‌کردند خداوند در مقابل به آنها چنین وعده می‌دهد که: «و شما را در زمین بعد از (نابودی) آنها سکونت خواهیم داد» (وَ لَنُسْکِنَنَّکُمُ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِهِمْ).

«ولی این (موفقیت و پیروزی نصیب همه کس نمی‌شود بلکه) برای کسی است که از مقام (عدالت) من بترسد (و احساس مسؤولیت کند) و از عذاب من بیمناک باشد» و آن را جدّی تلقی کند (ذلِکَ لِمَنْ خافَ مَقامِی وَ خافَ وَعِیدِ).

نکات آیه

۱- وعده خداوند به اسکان انبیا در سرزمین خویش، در پى تهدید به اخراج شدن آنان از سوى اقوام کافر (و قال الذین کفروا لرسلهم لنخرجنّکم من أرضنا... فأوحى إلیهم ... و لنسکننّکم الأرض من بعدهم)

۲- خداوند از جبهه مظلومانِ حق طلب در برابر سرکشى ظالمان حق ستیز، دفاع و حمایت مى کند. (و قال الذین کفروا ... لنخرجنّکم من أرضنا... فأوحى إلیهم ربّهم لنهلکنّ الظلمین . و لنسکننّکم الأرض من بعدهم)

۳- تهدید شدن کافران ظالم به مرگ از سوى خداوند، در پى تهدید شدن انبیاى الهى از سوى آنان به اخراج از سرزمین مسکونى خویش (و قال الذین کفروا ... لنخرجنّکم من أرضنا ... فأوحى إلیهم ربّهم لنهلکنّ الظلمین . و لنسکننّکم الأرض من بعدهم)

۴- به دنبال ردّ شدن دعوت رسولان الهى و مورد تهدید و آزار و اذیت قرار گرفتن آنان از سوى اقوام کافر، خداوند رسولان خود را دلدارى داد. (و لنصبرنّ على ما ءاذیتمونا ... و قال الذین کفروا لرسلهم لنخرجنّکم من أرضنا ... فأوحى إلیهم ربّهم لنهلکنّ الظلمین . و لنسکننّکم الأرض من بعدهم)

۵- رهایى از چنگال ظالمان با هلاک شدنشان و سکونت در جاى آنان، تنها براى کسانى میسّر است که از مقام و وعید خداوند بترسند. (لنهلکنّ الظلمین . و لنسکننّکم الأرض من بعدهم ذلک لمن خاف مقامى و خاف وعید)

۶- کسانى از امدادهاى ویژه خداوند برخوردار مى شوند که از مقام الهى (حسابرسى) و وعید او ترس داشته باشند. (و لنسکننّکم الأرض من بعدهم ذلک لمن خاف مقامى و خاف وعید) «مقام» اسم مکان است و به قرینه ترس و وعیدى که به دنبال آن آمده است مى تواند به معناى مکان قیام براى حسابرسى باشد.

۷- ترس از حسابرسى خداوند و وعید او، امرى ارزشمند و مورد تشویق خداوند (ذلک لمن خاف مقامى و خاف وعید)

۸- قوام و استوارى امور به دست خداوند است. (ذلک لمن خاف مقامى و خاف وعید) «مقام» مى تواند مصدر میمى و به معناى قائم بودن امور به خداوند باشد.

۹- امور معنوى و حالات درونى، داراى تأثیر در زندگى انسانها و تحولات تاریخى (لنهلکنّ الظلمین . و لنسکننّکم الأرض ... ذلک لمن خاف مقامى و خاف وعید) «ذلک» تعلیل براى إسکان انبیا به جاى اقوام ستمگر پس از هلاکت آنان است که در آن تحول مهم، ترس از حسابرسى و وعید خداوند داراى نقش معرفى شده که امرى معنوى است.

۱۰- براى برخوردارى از امدادهاى الهى، حتى براى انبیا نیز شرایط و ویژگى هایى لازم است. (و لنسکننّکم الأرض من بعدهم ذلک لمن خاف مقامى و خاف وعید)

۱۱- انبیا به دلیل ترس از مقام خداوند از حمایتهاى خداوند برخوردار شدند. (فأوحى إلیهم ربّهم لنهلکنّ الظلمین . و لنسکننّکم الأرض ... ذلک لمن خاف مقامى و خاف وعید)

روایات و احادیث

۱۲- «قال النبى(ص) قال: من آذى جاره طمعاً فى مسکنه ورثه الله داره و هو قوله «و قال الذین کفروا ... فأوحى إلیهم ربّهم لنهلکنّ الظالمین . و لنسکننّکم الأرض من بعدهم»;[۱] رسول خدا(ص) فرمود: هر کس همسایه خود را، به طمع گرفتن خانه اش اذیت کند، خداوند خانه خودش را نصیب همسایه خواهد کرد و این سخن خداوند است: «قال الذین کفروا ... فأوحى إلیهم ربّهم ...».

۱۳- «عن إبن مسعود قال: لمّا نزلت ...« یاأیها الذین آمنوا قوا أنفسکم و أهلیکم ناراً وقودهاالناس و الحجارة» تلا رسول الله(ص) على أصحابه فخرّ فتى مغشیاً علیه ... فبشّره النبى(ص) بالجنة فقال: ... ذلک لمن خاف مقامى و خاف وعید;[۲] ابن مسعود گفت: هنگامى که آیه «یاأیها الذین آمنوا قوا أنفسکم ...» نازل شد، رسول خدا(ص) آن را براى اصحابش تلاوت کرد. پس جوانى بر زمین افتاد و از هوش رفت پس پیامبر(ص) او را به بهشت بشارت داد و فرمود:... ذلک لمن خاف مقامى و خاف وعید».

موضوعات مرتبط

  • اقوام پیشین: اذیتهاى اقوام پیشین ۴; تهدیدهاى اقوام پیشین ۱
  • امدادهاى خدا: مشمولان امدادهاى خدا ۶
  • امور: منشأ قوام امور ۸
  • انبیا: اذیت انبیا ۴; انبیا در سرزمین خود ۱; انبیا و امدادهاى خدا ۱۰، ۱۱; تهدید انبیا ۱، ۳; حامى انبیا ۱۱; خداترسى انبیا ۱۱; دلدارى به انبیا ۴; فضایل انبیا ۱۱; وعده اسکان انبیا ۱; وعده به انبیا ۱
  • تاریخ: عوامل مؤثر در تحولات تاریخ ۹
  • ترس: آثار ترس از خدا ۵، ۶، ۱۱; ارزش ترس از حسابرسى خدا ۷; ارزش ترس از وعیدهاى خدا ۷; ترس از حسابرسى خدا ۶; ترس از وعیدهاى خدا ۵، ۶; تشویق به ترس از حسابرسى خدا ۷ ; تشویق به ترس از وعیدهاى خدا ۷
  • خدا: افعال خدا ۸; تشویقهاى خدا ۷; تهدیدهاى خدا ۳; حمایتهاى خدا ۲، ۱۱; شرایط امدادهاى خدا ۱۰; وعده هاى خدا ۱
  • خداترسان: مقامات خداترسان ۱۳
  • زندگى: عوامل مؤثر در زندگى ۹
  • ظالمان  : عصیان ظالمان ۲; نجات از ظالمان ۵; هلاکت ظالمان ۵
  • کافران: تهدید کافران ظالم ۳; تهدیدهاى کافران ۳; هلاکت کافران ۳
  • مظلوم: حامى مظلوم ۲
  • معنویات: آثار معنویات ۹
  • همسایه: سرزنش اذیت همسایه ۱۲

منابع

  1. تفسیر قمى، ج ۱، ص ۳۶۸; نورالثقلین، ج ۲، ص ۵۳۰، ح ۳۳.
  2. نورالثقلین، ج ۲، ص ۵۳۰، ح ۳۵.