الرعد ٢٦: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن جزییات آیه)
 
خط ۴۱: خط ۴۱:
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۸#link322 | آيات ۲۶ - ۱۷، سوره رعد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۸#link322 | آيات ۱۷ - ۲۶ سوره رعد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۸#link323 | وصف طريق حق و باطل و بيان حال اهل حق و باطل با ذكر يكمثال]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۸#link323 | وصف طريق حق و باطل، و بيان حال اهل حق و باطل، با ذكر يك مثال]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۸#link324 | معناى ((حق )) و ((باطل )) بدن موجودات وافعال]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۸#link324 | معناى «حق» و «باطل»، در آیه شریفه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۸#link325 | طبيعت حق و باطل در ضمن بيان يك مثال]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۸#link326 | بيان معناى «كَذَلِكَ يَضرِبُ اللهُ الحَقَّ وَ البَاطِل»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۸#link326 | بيان معناى ((كذلك يضرب الله الحق و الباطل ))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۸#link328 | مطالبی كه از مَثَل كف، در آيه شريفه، استفاده مى شود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۸#link327 | مثل هايى كه ارباب بصيرت را به حقايق عالم غيب رهنمون مى سازند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۸#link330 | منظور از «حُسنَى» در آیه شریفه، همان عاقبت نیک است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۸#link328 | چند مطلب راجع به كليات معارف الهى كه ازمثل كف ، در آيه شريفه ، استفاده مى شود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۹#link331 | وصف گروندگان به حق، و مقايسه آنان، با جاهلان به حق]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۸#link329 | هيچ امر حقى معارض و مزاحم حق ديگر نيست]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۹#link332 | حجت الهى، فقط از طريق فطرت تمام نمى شود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۸#link330 | منظور از ((حسنى )) كه اجابت كنندگان دعوت پرودرگارشان داراى آن هستند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۹#link333 | فرق ميان «خَشيَت» و «خوف»، و موارد استعمال هر يك]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۹#link331 | وصف گروندگان به حق و ((اولوالالباب )) و مقايسه آنان با جاهلان به حق]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۹#link334 | مقصود از عبارت: «صبرُوا ابتِغَاءَ وَجهِ رَبِّهِم»، در آیه شریفه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۹#link332 | حجت الهى فقط از طريق فطرت تمام نمى شود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۹#link336 | وجوهى كه درباره وصف «اولوالالباب»، گفته شده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۹#link333 | فرق ميان ((خشيت )) و ((خوف )) و موارد استعمال هر يك]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۹#link338 | معناى «عُقبَى الدَّار»، و «سُوء الدّار»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۹#link334 | معناى : ((صبروا ابتغاء وجه ربهم ))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۹#link339 | مژده «بهشت عدن»، به مؤمنانی که با ارحام خويش، صلۀ رحم می کنند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۹#link335 | اشاره به اينكه جهت عمل و الهى بودن آن مقصود حق گرايان مى باشد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۹#link340 | معناى جمله: «وَ مَا الحَيَوةُ الدُّنيَا فِى الآخِرَةِ إلّا مَتَاع»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۹#link336 | وجوهى كه درباره جهت اختلاف در بيان وصف اولوالالباب گفته شده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۹#link337 | وجه اختلاف در بيان وصف اولواالالباب در آيه شريفه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۹#link338 | معناى ((عقبى الدار)) و نقطه مقابل آن ((سوءالدار))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۹#link339 | مژده به صله رحم كنندگان كه با ارحام صالح خويش در بهشت عدن جمع خواهند شد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۹#link340 | معناى جمله : ((و ما الحيوة الدنيا فى الآخرة الامتاع ))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۹#link341 | بحث روايتى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۹#link341 | بحث روايتى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۹#link342 | رواياتى درباره صله رحم و پيوند ارتباط باآل محمد (عليه السلام ) در ذيل جمله : ((و الذين يصلون ...))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۹#link342 | رواياتى درباره صله رحم و پيوند با آل محمّد «ص»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۹#link343 | چند روايت در ذيل جمله : ((و يخافون سوء الحساب ))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۹#link343 | چند روايت در ذيل جملۀ: «وَ يَخَافُونَ سُوءَ الحِسَاب»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۹#link344 | روايتى درباره صبر و اقسام آن]]


}}
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۴ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۱۲:۳۹

کپی متن آیه
اللَّهُ‌ يَبْسُطُ الرِّزْقَ‌ لِمَنْ‌ يَشَاءُ وَ يَقْدِرُ وَ فَرِحُوا بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ مَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا فِي‌ الْآخِرَةِ إِلاَّ مَتَاعٌ‌

ترجمه

خدا روزی را برای هر کس بخواهد (و شایسته بداند) وسیع، برای هر کس بخواهد (و مصلحت بداند،) تنگ قرارمی‌دهد؛ ولی آنها [= کافران‌] به زندگی دنیا، شاد (و خوشحال) شدند؛ در حالی که زندگی دنیا در برابر آخرت، متاع ناچیزی است!

|خداوند روزى را براى هر كه بخواهد وسعت مى‌دهد يا تنگ مى‌كند، و آنها به زندگى دنيا سرمست شدند، در حالى كه زندگى دنيا در برابر آخرت جز متاعى اندك نيست
خدا روزى را براى هر كه بخواهد گشاده يا تنگ مى‌گرداند، و[لى آنان‌] به زندگى دنيا شاد شده‌اند، و زندگى دنيا در [برابر] آخرت جز بهره‌اى [ناچيز] نيست.
خدا هر که را خواهد فراخ روزی و هر که را خواهد تنگ روزی می‌گرداند، و (این مردم کافر) به زندگانی و متاع دنیا دلشادند در صورتی که دنیا در قبال آخرت متاعی (موقت و ناقابل) بیش نیست.
خدا روزی را برای هر کس که بخواهد، وسعت می دهد و برای هر کس که بخواهد، تنگ می گیرد. و [آنان که از حیات جاوید و پرنعمت آخرت بی خبرند] به زندگی زودگذر دنیا شادمان شدند، در حالی که زندگی دنیا در برابر آخرت جز متاعی اندک و ناچیز نیست.
خدا هر كه را خواهد روزى بسيار دهد يا روزى اندك. و مردم به زندگى دنيا خشنودند، حال آنكه زندگى دنيا در برابر زندگى آخرت جز اندك متاعى نيست.
خداوند روزی [خویش‌] را بر هرکس که بخواهد گشایش می‌دهد یا تنگ و فروبسته می‌دارد، و [بعضی‌] به زندگانی دنیا سرمست شده‌اند، و زندگانی دنیا در جنب آخرت، جز بهره‌ای ناچیز نیست‌
خداوند روزى را براى هر كه بخواهد فراخ كند و [براى هر كه بخواهد] تنگ گرداند و [دنياخواهان‌] به زندگى اين جهان شادمان شدند و حال آنكه زندگى اين جهان در برابر آن جهان جز بهره‌اى [اندك‌] نيست.
خدا روزی را برای هرکس که بخواهد (و او را متمسّک به اسباب و علل ظاهری ببیند) فراوان و فراخ می‌گرداند، و آن را برای هرکس که بخواهد (و او را غیر متمسّک به اسباب و علل ظاهری ببیند) کم و تنگ می‌نماید. (کافران) به زندگی دنیا شاد و خوشنودند، و زندگی دنیا هم در برابرِ آخرت، کالای ناچیزی بیش نیست.
خدا روزی را برای هر که بخواهد گشاده و (یا) تنگ می‌گرداند. و (اما) آنان به زندگی دنیا شاد شدند، و زندگی دنیا در (برابر) آخرت جز بهره‌گیری و متاعی در آخرت نیست.
همانا خدا فراخ گرداند روزی را برای هر که خواهد و تنگ گرداند و خرسند شدند به زندگی دنیا حالی که نیست زندگانی دنیا در آخرت مگر بهره‌ای‌

Allah dispenses the provisions to whomever He wills, and restricts. And they delight in the worldly life; yet the worldly life, compared to the Hereafter, is only enjoyment.
ترتیل:
ترجمه:
الرعد ٢٥ آیه ٢٦ الرعد ٢٧
سوره : سوره الرعد
نزول : ٧ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٩
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«یَبْسُطُ»: توسعه می‌دهد. فراخ و فراوان می‌گرداند. «یَقْدِرُ»: محدود و تنگ می‌گرداند. «فِی الآخِرَةِ»: در برابر آخرت. با مقایسه و توجّه به آخرت که نامحدود و دارای نعمتهای فراوان است. «مَتَاعٌ»: کالای ناچیز و اندک. تنوین آن دالّ بر ناچیزی و بی‌ارزشی است.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ وَ فَرِحُوا بِالْحَياةِ الدُّنْيا وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا فِي الْآخِرَةِ إِلَّا مَتاعٌ «26»

خداوند براى هر كه بخواهد روزى را گسترش مى‌دهد و (يا) تنگ مى‌گرداند. و (مردم) به زندگى دنيا دل‌خوشند، در حالى كه زندگى دنيا در (برابر زندگى) آخرت جز يك كاميابى (موقت و اندك) نيست.

نکته ها

گرچه در اين آيه، توسعه وتنگى رزق به خدا نسبت داده شده، امّا بديهى است كه كارهاى خداوند حكيم، از روى مصلحت و حكمت صادر مى‌شود. چنانكه در برخى آيات و روايات، بعضى علل آن بيان شده است. از جمله؛ وجود گناه در زندگى افراد كه باعث تغييراتى در رزق آنها مى‌گردد. چنانكه در دعاى كميل مى‌خوانيم: «اللهم اغفرلى الذنوب التى تغير النعم» خداوندا! ببخشاى بر من آن گناهانى كه نعمت‌ها را دگرگون مى‌سازد.

گاهى تفاوت در رزق و روزى بخاطر آزمايش افراد است، وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْ‌ءٍ ... وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ‌ ... «1» ما هر آينه شما را با نقص اموال امتحان مى‌كنيم. گاهى محروم شدن‌


«1». بقره، 155.

جلد 4 - صفحه 352

بجهت محروم كردن ديگران از حقوق آنهاست، نظير داستان باغى كه در آتش سوخت كه سوره‌ى قلم به آن اشاره فرموده است و گاهى هم بى‌توجّهى به يتيمان باعث تنگى روزى است. «كَلَّا بَلْ لا تُكْرِمُونَ الْيَتِيمَ» «1»

مهم آن است كه ما نه از بسط رزق ياغى شويم و همه چيز را از ياد ببريم و نه به هنگام قبض آن از همه چيز نااميد و مأيوس گرديم كه نظام الهى، نظامى است حكيمانه و بر پايه آزمايش، نه بر اساس شانس و بخت و اقبال.

پیام ها

1- روزى به دست خداست نه به زرنگى، دو رنگى، پيمان شكنى و قطع روابطى كه احياناً مستلزم انفاق و بخشش است. «اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ»

2- رزقِ كم هم براساس اندازه‌ى حكيمانه مقدّر مى‌شود. «يَقْدِرُ» بجاى «يضيق»

3- با اينكه دنيا اندك است، ولى طرفداران خود را فريب مى‌دهد. وَ فَرِحُوا ...

4- دنيا، كوچك، كم و زودگذر است، به آن دل خوش نكنيم. «إِلَّا مَتاعٌ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ وَ فَرِحُوا بِالْحَياةِ الدُّنْيا وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا فِي الْآخِرَةِ إِلاَّ مَتاعٌ «26»

بعد از آن بيان رازقيت خود را فرمايد:

اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ: خداوند تبارك و تعالى گشايش و فراخ مى‌گرداند روزى را براى هر كه خواهد از بندگان بر طبق مصلحت. وَ يَقْدِرُ:

تنگ مى‌سازد بر كسى كه اراده فرمايد بر وفق حكمت.

تبصره: آيه شريفه دلالت دارد بر آنكه قبض و بسط رزق در تحت فرمان رزاق متعال باشد، پس سزاوار است كه مؤمن خود را در تعب و رنج و مشقت نياندازد براى طلب روزى، زيرا آنچه مقدر شده مى‌رسد و زرنگى و تدبير شخص آن را زائد نخواهد نمود؛ و احاديث بسيار در اختصار و اجمال طلب، وارد گرديده.

مستدرك از غرر آمدى از حضرت امير المؤمنين عليه السّلام روايت نموده:

عجبت لمن علم انّ اللّه ضمّن الارزاق و قدّرها و انّ سعيه لا يزيده فيما قدّر له منها و هو حريص دائب فى طلب الرّزق. «1» و قال عليه السّلام: اجملوا فى الطّلب، فكم من حريص خائب و مجمل لم يخب. «2» فرمود: عجب دارم از كسى كه مى‌داند بتحقيق خداى تعالى ضمانت ارزاق را نموده و تقدير آن را فرموده و مى‌داند كوشش او زياد نكند آنچه مقدر


«1» غرر الحكم و درر الكلم، آمدى، فصل 54 ص 496 ح 31.

«2» مصدر سابق فصل سوم ص 135 ح 61.

جلد 6 - صفحه 379

شده براى او، با وصف بر اين حريص مجد است در طلب رزق.

ايضا فرمود: اختصار كنيد در طلب، پس چه بسيار حريصها كه محرومند و اختصار كنندگان كه محروم نشوند.

وَ فَرِحُوا بِالْحَياةِ الدُّنْيا: و خوشحال و شاد شدند اهل دنيا به آنچه به ايشان داده‌اند از متاع دنيوى. وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا فِي الْآخِرَةِ: و نيست زندگانى دنيا در جنب زندگانى آخرت. إِلَّا مَتاعٌ‌: مگر برخوردارى اندك. يا متاعى از امتعه كه دوامى و بقائى ندارد مانند ادوات خانه. ابن عباس گفته: اين آيه بر وجه تعجب است، يعنى جاى تعجب باشد كه ايشان شاد شدند بدنياى فانى و ترك كردند نعيم باقى را و حال آنكه دنيا در جنب آخرت متاعى است كه اهميت و ثباتى براى او نيست مانند كاسه، كه انسان مدتى از آن بهره‌ور و غذا خورد و بعد بشكند و زائل شود. ابن سايط گفت: مانند كفى از خرما كه مردم به شبان دهند يا قدرى آرد. كلبى گفت: مانند متاع پستى باشد كه آن را قدرى و قيمتى و بقائى نباشد. «1» موعظه: اى جان برادر، هشيار باش تا فريب دنيا نخورى و به ريسمان آن به چاه هلاكت فرو نروى. دنيا خانه‌ايست عاريه و بيوفا، و سرائى است بى‌قدر و بقا، متاع آن چند روزى است.

رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود: اگر دنيا را بقدر بال پشه قدر بودى، كافر را از آن شربت آبى ندادى.

بزرگى گفته: آخرت خانه‌اى است آباد و آبادتر از آن دل كسى است كه آن را آباد كند، و دنيا خانه‌ايست خراب، و خرابتر از آن دل كسى است كه خواهد آن را آباد كند.

ديگرى گفته: دنيا بود و من نبودم، و خواهد بود و من نباشم، پس چگونه دل به آن بندم و چه لذت توقع دارم در حالى كه عيش آن ناگوار و روشنائى آن تيره و تار.


«1» تفسير ابو الفتوح ج 6 ص 485.

جلد 6 - صفحه 380


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثاقِهِ وَ يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ «25» اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ وَ فَرِحُوا بِالْحَياةِ الدُّنْيا وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا فِي الْآخِرَةِ إِلاَّ مَتاعٌ «26» وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ إِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ أَنابَ «27» الَّذِينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ «28» الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ طُوبى‌ لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ «29»

ترجمه‌

و آنانكه ميشكنند پيمان خدا را بعد از محكم نمودنش و قطع ميكنند آنچه را امر نموده است خدا بآن كه وصل كرده شود و فساد ميكنند در زمين آنگروه مر آنها را است دورى از رحمت و مر آنها را است بدى آنسراى‌

خدا وسعت ميدهد روزى را براى هر كس بخواهد و تنگ ميگرداند و شاد شدند بزندگانى دنيا و نيست زندگانى دنيا در آخرت مگر بهره كمى‌

و ميگويند آنانكه كافر شدند چرا نازل نميشود بر او آيتى از پروردگارش بگو همانا خدا گمراه ميكند هر كس را كه ميخواهد و راهنمائى ميكند بسوى خود هر كس را كه بازگشت كند

آنانكه ايمان آوردند و آرام ميگيرد دلهاشان بياد خدا آگاه باشيد بياد خدا آرام ميگيرد دلها

آنانكه ايمان آوردند و بجا آوردند كارهاى شايسته خوشى است مر ايشان را و نيكوئى بازگشت.

تفسير

آيه اوّل با مختصر تفاوتى در سوره بقره گذشت و شايد اينجا بمناسبت آنكه دو عنوان مقابل با نقض عهد و قطع رحم كه وفا وصله است در آيات سابقه ذكر شده بود تكرار شده در هر حال مخلّ بفصاحت نيست چنانچه مكرّر ذكر شده بلكه مؤكّد غرض و مكمّل مقصود است و از مراجعه بما سبق تفسيرش معلوم ميشود و مراد از سوء الدار عذاب آخرت است و يكى از مقدرات الهى براى بندگان روزى است و وسعت و تنگى آن باراده او است كه خداوند بر حسب اقتضاء حال آنها در هر زمان و مكان صلاح بداند تعيين و تقدير ميفرمايد و مربوط بسعى و كوشش و زرنگى و تنبلى مردم نيست چنانچه مشهود است و اگر كسى بخواهد منكر شود انكار امر بديهى را نموده و بر وسعت رزق بايد شكر گذارى كرد ولى نبايد خوشحال شد بزندگانى دنيا و وفور نعمتها و ساير لذائذ آن بطوريكه از فكر آخرت باز ماند چون تمام نعم و لذائذ و زندگانى دنياى فانى در جنب نعم و لذّات و حيات ابدى آخرت باقى‌


جلد 3 صفحه 205

نيست مگر متاع كمى كه از دست ميرود اگر بآنها تهيّه توشه‌اى نشود براى سفر آخرت كه همراه باشد و ميگويند كسانيكه بعد از نزول آيات بيّنات و معجزات با هرات باقى بر كفرند چرا آن معجزه‌اى كه ما خواستيم از قبيل طلا شدن كوه صفا يا آيتى كه ما ادراك كنيم نزول آنرا از جانب خدا بر محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نازل نميشود بگو در جواب آنها كه چون شما دست از لجاج و عناد بر نداشتيد و بمعجزاتى كه تاكنون خواستيد و آوردم قانع نشديد و هر روز بدلخواه خودتان معجزه‌اى ميخواهيد كه صلاح نيست اتيان آن و تدبر و تفكّر در آيات الهى ننموديد تا راه اعجاز و حقّ بودن آن بر شما واضح شود و عقل سليم را كه وديعه الهيّه بود در وجودتان از كار انداختيد خداوند هم عنايت خود را از شما سلب كرد و بحال خود واگذارتان فرمود و گمراه شديد چون خداوند اشخاص متعصّب عنود لجوج بى فكر را هدايت نميكند كسى را هدايت ميكند بسوى خود كه طالب حقّ باشد و رجوع كند از تقليد و تعصّب و عناد بحكم عقل و عنايت پروردگار و از او بخواهد با توبه و انابه كه حقّ را بر او آشكار فرمايد و بديده انصاف نظر نمايد و تفكّر كند در آيات الهى كه البتّه براى او واضح و آشكار خواهد گشت چنانچه هدايت نمود كسانيرا كه ايمان آوردند و مطمئن ميباشد دلهاشان بياد خدا و اولياء او و ميدانند مواعيد او حقّ و كلام او صدق و معجزه باقيه است تا قيامت و ديگر دين اسلام حاجت بمعجزه تازه‌اى ندارد آگاه باشيد بياد خدا و صفات او و مراجعه بآيات قرآن كه ذكر اللّه است و بيانات پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و كلمات امير المؤمنين عليه السّلام و اولاد اطهار آندو اطمينان و آرامش پيدا ميكند دلها و پاك ميشود از شكّ و تزلزل و تشويش در اصول و فروع دين چنانچه عيّاشى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه مراد از ذكر اللّه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است كه باو مطمئن ميشود دلها و قمّى ره فرموده كسانيكه ايمان آوردند شيعيانند و ذكر اللّه امير المؤمنين و ائمّه عليهم السلام ميباشند و آنانكه ايمان آوردند بخدا و پيغمبر و امام و معاد و بجا آوردند كارهاى شايسته را از فعل واجبات و ترك محرمات، خوشى و خرمى و پاكيزگى عيش است براى ايشان و خوبى بازگشت در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه طوبى درختى است در بهشت كه بيخ آن در خانه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است و نيست مؤمنى مگر آنكه در خانه او شاخه‌اى است از آن كه خطور نميكند در دلش رغبت بچيزى مگر آنكه‌


جلد 3 صفحه 206

ميدهد آنرا باو آندرخت و اگر اسب سوارى بجدّيّت بتازد در سايه آن صد سال بيرون از آن نميشود و اگر كلاغى بپرداز زيرش ببالاى آن نميرسد تا از پيرى بيفتد آگاه باشيد و در آن رغبت نمائيد و عيّاشى از امام باقر عليه السّلام مانند اين حديث را نقل نموده و در كافى از امام صادق عليه السّلام روايت نموده كه طوبى از آن كسى است كه تمسّك بامر ما نموده در غيبت قائم ما و بشكّ نيفتاده است دل او بعد از هدايت و آندرختى است در بهشت كه اصل آن در خانه على بن أبي طالب عليه السّلام است و نيست مؤمنى مگر آنكه در خانه او شاخه‌اى از شاخه‌هاى آنست و اين مراد از قول خداوند طوبى لهم و حسن مآب است و اخبار در تفسير طوبى بدرخت بهشتى و ذكر اوصاف آن بسيار است كه قمّى و عيّاشى و در عيون و خصال و احتجاج و غيرها نقل نموده‌اند و در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده كه پرسيدند از طوبى فرمود درختى است كه اصل آن در خانه من و فرع آن براى اهل بهشت است و دفعه ديگر كه پرسيدند فرمود در خانه على عليه السّلام است عرضه داشتند چگونه ميشود اين فرمود خانه من و على در بهشت يكجا است و بنابراين روايات طوبى بر وزن بشرى كه مصدر طاب يا مؤنث اطيب است علم منقول شده براى آندرخت بهشتى و اراده آن با اراده معناى اصلى منافات ندارد چون استعمال لفظ در بيشتر از يك معنى جائز و مستحسن و در كلام الهى شايع و رايج است ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


اللّه‌ُ يَبسُطُ الرِّزق‌َ لِمَن‌ يَشاءُ وَ يَقدِرُ وَ فَرِحُوا بِالحَياةِ الدُّنيا وَ مَا الحَياةُ الدُّنيا فِي‌ الآخِرَةِ إِلاّ مَتاع‌ٌ «26»

خداوند تبارك‌ و ‌تعالي‌ بسط ميدهد و توسعه‌ رزق‌ ‌هر‌ ‌که‌ ‌را‌ مصلحت‌ ‌باشد‌ و حكمت‌ اقتضاء كند و مشيّتش‌ تعلق‌ بگيرد و تنگ‌ ميگيرد و تضييق‌ ميفرمايد ‌هر‌ ‌که‌ ‌را‌ اصلاح‌ داند و اهل‌ دنيا فرحناك‌ ميشوند باين‌ امتعه‌ دنيوي‌ و توسعه‌ ‌آن‌ و حال‌ آنكه‌ نيست‌ ‌اينکه‌ حيات‌ دنيوي‌ ‌در‌ جنب‌ آخرت‌ مگر يك‌ مايه‌ تعيشي‌ ‌تا‌ مدت‌ قليلي‌ چنانچه‌ ميفرمايد وَ لَكُم‌ فِي‌ الأَرض‌ِ مُستَقَرٌّ وَ مَتاع‌ٌ إِلي‌ حِين‌ٍ بقره‌ ‌آيه‌ 34 اللّه‌ُ يَبسُطُ الرِّزق‌َ لِمَن‌ يَشاءُ بسط رزق‌ حكم‌ و مصالحي‌ دارد بسا ‌در‌ اثر عبادت‌ و بندگي‌ و توجه‌ بخدا بسط ميدهد ‌که‌ يكي‌ ‌از‌ مثوبات‌ دنيوي‌ ‌آنها‌ ‌است‌ و بسا ‌براي‌ امتحان‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ توسعه‌ دست‌ ‌از‌ وظائف‌ ديني‌ ‌خود‌ برميدارد ‌ يا ‌ عمل‌ ميكند و بسا توسعه‌ يك‌ نفر امتحان‌ صد نفر ميشود و بسا ‌از‌ راه‌ غضب‌ و عقوبت‌ ‌است‌ لِيَزدادُوا إِثماً وَ لَهُم‌ عَذاب‌ٌ مُهِين‌ٌ آل‌ عمران‌ ‌آيه‌ 172.

وَ يَقدِرُ و همچنين‌ ضيق‌ معيشت‌ حكمي‌ دارد يكي‌ آنكه‌ آلوده‌ بزخارف‌

جلد 11 - صفحه 333

دنيوي‌ نشوند و متوجه‌ حق‌ گردند يكي‌ عقوبت‌ معاصي‌ ‌که‌ موجب‌ ضيق‌ ميشود يكي‌ امتحان‌ و ‌غير‌ اينها.

وَ فَرِحُوا بِالحَياةِ الدُّنيا نوع‌ بشر علاقه‌ بزندگاني‌ دنيا دارند و حال‌ آنكه‌ صد سال‌ ‌با‌ يك‌ روز تفاوتي‌ ندارد بالاخره‌ بايد رفت‌ گفتند حضرت‌ نوح‌ ‌عليه‌ السّلام‌ دو هزار و پانصد سال‌ عمر كرد موقع‌ قبض‌ روحش‌ بملك‌ الموت‌ فرمود مثل‌ اينست‌ ‌که‌ ‌از‌ آفتاب‌ آمدم‌ بسايه‌.

وَ مَا الحَياةُ الدُّنيا فِي‌ الآخِرَةِ إِلّا مَتاع‌ٌ حيات‌ فانيه‌ ‌با‌ حيات‌ باقيه‌ چه‌ نسبتي‌ دارد ‌اگر‌ بگوئيم‌ مثل‌ قطره‌ ‌است‌ بدريا كم‌ گفته‌ايم‌ زيرا دريا ‌هم‌ فاني‌ ميشود تمام‌ عمر دنيا ‌با‌ يك‌ نفس‌ برابر ‌است‌ فقط حيات‌ دنيا ‌براي‌ تحصيل‌ آخرت‌ خوب‌ ‌است‌ و الّا ‌هر‌ چه‌ كمتر ‌باشد‌ بهتر ‌است‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 26)- در این آیه اشاره به این می‌کند که روزی و زیادی و کمی آن، به دست خداست: «خداوند روزی را برای هر کس بخواهد وسیع، و برای هر کس بخواهد تنگ قرار می‌دهد» (اللَّهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ).

اشاره به این که آنها به خاطر جلب درآمد بیشتر در روزی زمین فساد می‌کنند، پیوندهای خدایی را می‌برند، و عهد الهی را می‌شکنند تا درآمد و بهره بیشتری از زندگی مادی پیدا کنند، توجه به این حقیقت ندارند که روزی و کم و زیاد آن به دست خداست.

سپس اضافه می‌کند که: پیمان شکنان و مفسدان فی الارض «تنها به زندگی دنیا خشنود و خوشحالند در حالی که زندگی دنیا در برابر آخرت، متاع ناچیزی بیش نیست» (وَ فَرِحُوا بِالْحَیاةِ الدُّنْیا وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا فِی الْآخِرَةِ إِلَّا مَتاعٌ).

ج2، ص479

نکات آیه

۱- خداوند روزى دهنده انسانهاست. (الله یبسط الرزق لمن یشاء و یقدر)

۲- خداوند ، به برخى از انسانها روزى فراوان مى دهد و برخى دیگر را روزى اندک نصیب مى سازد. (الله یبسط الرزق لمن یشاء و یقدر) «بسط» به معناى توسعه دادن و «قدر» به معناى تنگ گرداندن است و تنگ شدن روزى ، کنایه از اندک و ناچیز بودن آن است.

۳- گروهى از انسانها به زندگى دنیا دل خوش مى کنند و از سراى آخرت غافل مى مانند. (فرحوا بالحیوة الدنیا و ما الحیوة الدنیا فى الأخرة إلاّ متع) بیان ناچیزى دنیا در قیاس با آخرت ، پس از مذمّت گروهى که به دنیا دل خوش کرده اند (فرحوا بالحیوة الدنیا) ، مى رساند که مراد از آن گروه ، مردمى هستند که آخرت را نپذیرفته و یا از آن غفلت کرده اند.

۴- حیات دنیا در قیاس با حیات اخروى جز توشه اى اندک نیست. (و ما الحیوة الدنیا فى الأخرة إلاّ متع) حرف «فى» در «فى الأخرة» به معناى مقایسه است. «متاع» به معناى کالا و هر آنچه در زندگى از آن بهره مى برند است. نکره آوردن آن براى رساندن قلّت مى باشد.

۵- حیات اخروى ، حیاتى ارجمند و پربهاست. (و ما الحیوة الدنیا فى الأخرة إلاّ متع)

۶- خداوند بر اساس مشیّت خویش روزى انسانها را تعیین مى کند. (الله یبسط الرزق لمن یشاء و یقدر) «لمن یشاء» هم قید براى «یبسط» است و هم براى «یقدر». به عبارت دیگر پس از «یقدر» عبارت «لمن یشاء» مقدر است.

۷- دل خوش کردن به حیات دنیا و نشناختن مقدار ارزش آن ، مایه کفرورزى است. (و فرحوا بالحیوة الدنیا و ما الحیوة الدنیا فى الأخرة إلاّ متع) چون مراد از ضمیر در «فرحوا» کفرپیشگان و مخالفان پیامبر(ص) است ، جمله «فرحوا بالحیوة الدنیا و ...» در حقیقت بیانگر ریشه و عاملى از عوامل کفرورزى آنان است ; یعنى ، دل خوش بودنشان به زندگى دنیا ، آنان را به کفرورزى کشانده است.

موضوعات مرتبط

  • انسان: تفاوت اقتصادى انسان ها ۲; دنیاطلبى انسان ها ۳ ; روزى انسان ها ۲; غفلت انسان ها ۳
  • جهل: آثار جهل ۷
  • حیات: ارزش حیات اخروى ۴، ۵; بى ارزشى حیات دنیوى ۴، ۷
  • خدا: رازقیت خدا ۱، ۲; مشیت خدا ۲، ۶
  • دنیا: دنیا و آخرت ۴
  • دنیاطلبى: آثار دنیاطلبى ۷
  • روزى: تقدیر روزى ۶; منشأ روزى ۱، ۲
  • غفلت: غفلت از آخرت ۳
  • کفر: زمینه کفر ۷

منابع