الْمُلْک: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(Edited by QRobot)
 
(Added word proximity by QBot)
 
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
__TOC__
''' [[ویژه:پیوند_به_این_صفحه/الْمُلْک | آیات شامل این کلمه ]]'''
''' [[ویژه:پیوند_به_این_صفحه/الْمُلْک | آیات شامل این کلمه ]]'''


=== ریشه کلمه ===
=== ریشه کلمه ===
*[[ریشه ملک‌ | ملک‌]] (۲۰۶ بار) [[کلمه با ریشه:: ملک‌| ]]
*[[ریشه ملک‌ | ملک‌]] (۲۰۶ بار) [[کلمه با ریشه:: ملک‌| ]]
=== قاموس قرآن ===
(بروزن قفل) آن در استعمال قرآن به معنى حكومت و اداره امور است. [آل عمران:189]. براى خدا است حكومت آسمانها و زمين. [بقره:102]. پيروى كردند از آنچه شياطين درباره پادشاهى و حكومت سليمان مى‏گفتند. [بقره:247]. مَلِك (به فتح ميم و كسر لام) پادشاه و آنكه داراى حكومت است [يوسف:43]. پادشاه گفت: من هفت گاو فربه مى‏بينم [طه:114]. [حشر:23]. [بقره:246]. مراد از ملك در آيه فرمانده است كه درحدود فرماندهى داراى حكومت و اداره است. طبرسى در معنى آن گفته:«اَلْقادِرُالْواسِعُ الْقُدْرَةِ الَّذى لَهُ السِياسَةُ وَ الْتَّدْبيرُ» راغب گفته: «هُوَ الْمُتَصَرِفُ بِالْاَمْرِوَالنَّهْىِ فِى الْجُمْهُورِ» آن متخذ از مُلك بضم ميم و جمع آن ملوك است [نمل:34]. در آيه [مائده:20]. ظاهراً مراد استقلال است كه بنىاسرائيل در مصر آنرا نداشتند. *** مِلْك: (به كسر ميم و سكون لام) مالك شدن و صاحب شدن. [اسراء:100]. بگو اگر خزائن رحمت خدايم را مالك و دارا بوديد آنوقت از ترس انفاق دست باز مى‏داشتيد. افعال آن بيشتر به معنى قدرت و توانايى آيد مثل [رعد:16]. براى خويش به نفع و ضررى قادر نيستند. *** مالك: اسم فاعل است. به معنى صاحب مال و صاحب حكومت آيد مثل [يس:71]. [آل عمران:26]. كه هر دو به معنى صاحب ملك (به كسر ميم) است و مثل [زخرف:77]. گويند اى مالك خدايت ما را بميراند كه به معنى متصرف و حاكم است. * [فاتحه:4-2]. عاصم، كسائى، خلف و يعقوب حضرمى آن را مالك و ديگران مَلِك (به فتح ميم و كسر لام) خوانده‏اند. به نظر مى‏آيد كه مالك در آيه مثل ملك به معنى حاكم و متصرّف است نه به معنى صاحب. زيرا صاحب به مال مناسب است كه بگوييم: فلانى صاحب فلان مال است ولى مناسب با «يوم» حكومت است كه بگوييم حکمران امروز فلانى است. مليك: مثل مَلِك به معنى صاحب حكومت است [قمر:55-54]. پرهيزكاران در بهشتها و نهرهااند در نزد صاحب حكومت توانا(خدا). اين لفظ فقط يكبار در قرآن آمده است. *** مَلْك: (بروزن فلس) [طه:87]. «ملك» را در آيه عاصم و اهل مدينه و اهل كوفه به فتح ميم و ديگران به ضمّ و نيز به كسر ميم خوانده‏اند و آن مصدر ملك يملك است در صحاح گويد فتح ميم از كسر آن افصح مى‏باشد. ممكن است مراد از آن حكومت يعنى: ما با قدرت و اختيار در كارمان وعده تو را مخالفت نكرديم... و شايد به معنى ملك و مال باشد يعنى: ما با مال خويش با وعده تو مخالفت نكرديم بلكه چيزهايى از زيور قوم و فرعون داشتيم كه آنها را انداختيم و سامرى برداشت...


*[[ال]]
*[[ال]]
===کلمات [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]===
<qcloud>
وَ:100, لَه:47, فِي:33, اللّه:29, مِن:29, تَشَاء:27, الْمُلْک:25, مَن:25, لا:24, هُو:23, الْيَوْم:21, يَوْم:21, کُل:20, تُؤْتِي:20, لَم:20, شَيْء:20, الّذِي:19, عَلَى:19, يَکُن:19, تَنْزِع:19, يَوْمَئِذ:18, مَالِک:18, لِلّه:18, آتَاه:17, شَرِيک:17, رَبّکُم:17, الْحَق:17, مِمّن:17, اللّهُم:17, الْأَرْض:17, لَکُم:15, ذٰلِکُم:15, مَا:15, يُظْلَمُون:15, قُل:15, أَم:15, خَلَق:15, إِبْرَاهِيم:15, عَقِيم:14, تَنْزِيلا:14, قَال:14, عَلَيْنَا:14, فَإِذا:14, بِيَدِه:14, النّاس:14, الْمَلاَئِکَة:14, إِذ:14, هُم:14, لِمَن:14, نَصِيب:13, قَد:13, إِلٰه:13, آتَيْتَنِي:13, يُنْفَخ:13, عَذَاب:13, نُزّل:13, الْحِکْمَة:13, قَوْم:13, يَکُون:13, عَلّمْتَنِي:13, الّذِين:13, ظَاهِرِين:13, تَدْعُون:13, لِلرّحْمٰن:13, يَحْکُم:13, يَأْتِيَهُم:13, السّمَاوَات:13, تُعِزّ:13, أَن:13, مِنْهُم:13, تَبَارَک:13, نَحْن:13, يَا:13, الْحَمْد:13, کَذّاب:13, إِلاّ:13, الْوَاحِد:13, أَنّى:13, لَهُم:13, يُؤْتُون:13, أَحَق:12, عَلّمَه:12, قَالُوا:12, وَلَدا:12, بِالْغَمَام:12, مُسْرِف:12, بَيْنَهُم:12, جَالُوت:12, الْقَهّار:12, الْحَکِيم:12, رَب:12, الصّور:12, قَوْلُه:12, رَبّي:12, نَصِيرا:12, تَأْوِيل:12, رَبّه:12, أَو:12, قَدِير:12, فَقَدّرَه:12, السّمَاء:12, مُسَمًّى:12, دُونِه:12, ثَلاَث:12, فَأَنّى:12, تُجْزَى:12, کَان:12, فَمَن:12, الْأَحَادِيث:12, عَالِم:12, الْعَلِيم:12, بِالْمُلْک:12, نَقِيرا:12, دَاوُد:12, مِمّا:12, وَلِي:12, فَيَکُون:12, بَغْتَة:12, مَلِکا:12, فَالّذِين:12, تُصْرَفُون:11, کُن:11, تَجِد:11, ظُلُمَات:11, إِن:11, يَحْسُدُون:11, يُحْيِي:11, مِنْه:11, قَتَل:11, يَشَاء:11, يَنْصُرُنَا:11, يَخْفَى:11, لِأَجَل:11, آمَنُوا:11, يَوْما:11, طَالُوت:11, تَقْدِيرا:11, الْغَيْب:11, يَتّخِذ:11, السّاعَة:11, فَاطِر:11, تَشَقّق:11, کَسَبَت:11, إِنّه:11, نَفْس:11, تَکْفُرُوا:11, يَجْرِي:11, الذّل:11, يَهْدِي:11, يَقُول:11, تَأْتِيَهُم:11, حَاج:11, يَمْلِکُون:11, اتّخَذُوا:11, فَلَن:11, عَمِلُوا:10, لَو:10, الشّهَادَة:10, خَلْق:10, بَعَث:10, بَأْس:10, الْکَافِرِين:10, يُمِيت:10, تُذِل:10, بَارِزُون:10, يُؤْت:10, قِطْمِير:10, کَبّرْه:10, الصّالِحَات:10, عَسِيرا:10, الْقَمَر:10, إِلَى:10, بَعْد:10, بِإِذْن:10
</qcloud>
===تکرار در هر سال نزول===
{{#ask:[[رده:آیات قرآن]] [[نازل شده در سال::+]] [[کلمه غیر ربط::الْمُلْک]]
|?نازل شده در سال
|mainlabel=-
|headers=show
|limit=2000
|format=jqplotchart
|charttype=line
|charttitle=نمودار تکرار در هر سال نزول
|labelaxislabel=سال نزول
|smoothlines=yes
|numbersaxislabel=دفعات تکرار
|distribution=yes
|min=0
|datalabels=value
|distributionsort=none
|ticklabels=yes
|colorscheme=rdbu
|chartlegend=none
}}
[[رده:كلمات قرآن]]
[[رده:كلمات قرآن]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۱ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۳۳

آیات شامل این کلمه

ریشه کلمه

قاموس قرآن

(بروزن قفل) آن در استعمال قرآن به معنى حكومت و اداره امور است. [آل عمران:189]. براى خدا است حكومت آسمانها و زمين. [بقره:102]. پيروى كردند از آنچه شياطين درباره پادشاهى و حكومت سليمان مى‏گفتند. [بقره:247]. مَلِك (به فتح ميم و كسر لام) پادشاه و آنكه داراى حكومت است [يوسف:43]. پادشاه گفت: من هفت گاو فربه مى‏بينم [طه:114]. [حشر:23]. [بقره:246]. مراد از ملك در آيه فرمانده است كه درحدود فرماندهى داراى حكومت و اداره است. طبرسى در معنى آن گفته:«اَلْقادِرُالْواسِعُ الْقُدْرَةِ الَّذى لَهُ السِياسَةُ وَ الْتَّدْبيرُ» راغب گفته: «هُوَ الْمُتَصَرِفُ بِالْاَمْرِوَالنَّهْىِ فِى الْجُمْهُورِ» آن متخذ از مُلك بضم ميم و جمع آن ملوك است [نمل:34]. در آيه [مائده:20]. ظاهراً مراد استقلال است كه بنىاسرائيل در مصر آنرا نداشتند. *** مِلْك: (به كسر ميم و سكون لام) مالك شدن و صاحب شدن. [اسراء:100]. بگو اگر خزائن رحمت خدايم را مالك و دارا بوديد آنوقت از ترس انفاق دست باز مى‏داشتيد. افعال آن بيشتر به معنى قدرت و توانايى آيد مثل [رعد:16]. براى خويش به نفع و ضررى قادر نيستند. *** مالك: اسم فاعل است. به معنى صاحب مال و صاحب حكومت آيد مثل [يس:71]. [آل عمران:26]. كه هر دو به معنى صاحب ملك (به كسر ميم) است و مثل [زخرف:77]. گويند اى مالك خدايت ما را بميراند كه به معنى متصرف و حاكم است. * [فاتحه:4-2]. عاصم، كسائى، خلف و يعقوب حضرمى آن را مالك و ديگران مَلِك (به فتح ميم و كسر لام) خوانده‏اند. به نظر مى‏آيد كه مالك در آيه مثل ملك به معنى حاكم و متصرّف است نه به معنى صاحب. زيرا صاحب به مال مناسب است كه بگوييم: فلانى صاحب فلان مال است ولى مناسب با «يوم» حكومت است كه بگوييم حکمران امروز فلانى است. مليك: مثل مَلِك به معنى صاحب حكومت است [قمر:55-54]. پرهيزكاران در بهشتها و نهرهااند در نزد صاحب حكومت توانا(خدا). اين لفظ فقط يكبار در قرآن آمده است. *** مَلْك: (بروزن فلس) [طه:87]. «ملك» را در آيه عاصم و اهل مدينه و اهل كوفه به فتح ميم و ديگران به ضمّ و نيز به كسر ميم خوانده‏اند و آن مصدر ملك يملك است در صحاح گويد فتح ميم از كسر آن افصح مى‏باشد. ممكن است مراد از آن حكومت يعنى: ما با قدرت و اختيار در كارمان وعده تو را مخالفت نكرديم... و شايد به معنى ملك و مال باشد يعنى: ما با مال خويش با وعده تو مخالفت نكرديم بلكه چيزهايى از زيور قوم و فرعون داشتيم كه آنها را انداختيم و سامرى برداشت...

کلمات نزدیک مکانی

تکرار در هر سال نزول

در حال بارگیری...