الانسان ٣: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(Edited by QRobot)
 
 
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::إِنّا|إِنَّا]] [[شامل این ریشه::ان‌| ]][[شامل این ریشه::نا| ]][[شامل این کلمه::هَدَيْنَاه|هَدَيْنَاهُ‌]] [[کلمه غیر ربط::هَدَيْنَاه| ]] [[شامل این ریشه::ه‌| ]][[ریشه غیر ربط::ه‌| ]][[شامل این ریشه::هدى‌| ]][[ریشه غیر ربط::هدى‌| ]][[شامل این کلمه::السّبِيل|السَّبِيلَ‌]] [[کلمه غیر ربط::السّبِيل| ]] [[شامل این ریشه::سبل‌| ]][[ریشه غیر ربط::سبل‌| ]][[شامل این کلمه::إِمّا|إِمَّا]] [[کلمه غیر ربط::إِمّا| ]] [[شامل این ریشه::ان‌| ]][[ریشه غیر ربط::ان‌| ]][[شامل این ریشه::ما| ]][[ریشه غیر ربط::ما| ]][[شامل این کلمه::شَاکِرا|شَاکِراً]] [[کلمه غیر ربط::شَاکِرا| ]] [[شامل این ریشه::شکر| ]][[ریشه غیر ربط::شکر| ]][[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::إِمّا|إِمَّا]] [[کلمه غیر ربط::إِمّا| ]] [[شامل این ریشه::ان‌| ]][[ریشه غیر ربط::ان‌| ]][[شامل این ریشه::ما| ]][[ریشه غیر ربط::ما| ]][[شامل این کلمه::کَفُورا|کَفُوراً]] [[کلمه غیر ربط::کَفُورا| ]] [[شامل این ریشه::کفر| ]][[ریشه غیر ربط::کفر| ]]'''}}
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::إِنّا|إِنَّا]] [[شامل این ریشه::ان‌| ]][[شامل این ریشه::نا| ]][[شامل این کلمه::هَدَيْنَاه|هَدَيْنَاهُ‌]] [[کلمه غیر ربط::هَدَيْنَاه| ]] [[شامل این ریشه::ه‌| ]][[ریشه غیر ربط::ه‌| ]][[شامل این ریشه::هدى‌| ]][[ریشه غیر ربط::هدى‌| ]][[شامل این کلمه::السّبِيل|السَّبِيلَ‌]] [[کلمه غیر ربط::السّبِيل| ]] [[شامل این ریشه::سبل‌| ]][[ریشه غیر ربط::سبل‌| ]][[شامل این کلمه::إِمّا|إِمَّا]] [[کلمه غیر ربط::إِمّا| ]] [[شامل این ریشه::ان‌| ]][[ریشه غیر ربط::ان‌| ]][[شامل این ریشه::ما| ]][[ریشه غیر ربط::ما| ]][[شامل این کلمه::شَاکِرا|شَاکِراً]] [[کلمه غیر ربط::شَاکِرا| ]] [[شامل این ریشه::شکر| ]][[ریشه غیر ربط::شکر| ]][[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::إِمّا|إِمَّا]] [[کلمه غیر ربط::إِمّا| ]] [[شامل این ریشه::ان‌| ]][[ریشه غیر ربط::ان‌| ]][[شامل این ریشه::ما| ]][[ریشه غیر ربط::ما| ]][[شامل این کلمه::کَفُورا|کَفُوراً]] [[کلمه غیر ربط::کَفُورا| ]] [[شامل این ریشه::کفر| ]][[ریشه غیر ربط::کفر| ]]'''}}
 
{| class="ayeh-table mw-collapsible mw-collapsed"
 
  !کپی متن آیه
|-
|إِنَّا هَدَيْنَاهُ‌ السَّبِيلَ‌ إِمَّا شَاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً
|}
'''ترجمه '''
'''ترجمه '''
<tabber>
<tabber>
خط ۱۵: خط ۱۸:
|-|صادقی تهرانی=ما همانا راه را به او نشان دادیم، خواه سپاسگزار باشد یا بسی ناسپاس!
|-|صادقی تهرانی=ما همانا راه را به او نشان دادیم، خواه سپاسگزار باشد یا بسی ناسپاس!
|-|معزی=همانا رهبریش کردیم راه را یا سپاسگزار و یا ناسپاس‌
|-|معزی=همانا رهبریش کردیم راه را یا سپاسگزار و یا ناسپاس‌
|-|</tabber><br />
|-|english=<div id="qenag">We guided him to the way, be he appreciative or unappreciative.</div>
{{آيه | سوره = سوره الانسان | نزول = | نام = [[شماره آیه در سوره::3|٣]] | قبلی = الانسان ٢ | بعدی = الانسان ٤  | کلمه = [[تعداد کلمات::8|٨]] | حرف =  }}
|-|</tabber>
<div class="audiotable">
<div id="quran_sound">ترتیل: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/parhizgar/076003.mp3"></sound></div>
<div id="trans_sound">ترجمه: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/makarem/076003.mp3"></sound></div>
</div>
{{آيه | سوره = سوره الانسان | نزول = [[نازل شده در سال::4|٤ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::3|٣]] | قبلی = الانسان ٢ | بعدی = الانسان ٤  | کلمه = [[تعداد کلمات::8|٨]] | حرف =  }}
===معنی کلمات و عبارات===
===معنی کلمات و عبارات===
«إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ»: خدا راه را به انسانها نشان داده است. خرد را بدو بخشیده است، و کتاب هستی را در مقابل دیدگانش باز کرده است، و پیغمبرانی برای او روانه نموده است، و بالاخره راه خوب و راه بد را بدو نشان داده است (نگا: بلد / ). این، انسان است که به اختیار و انتخاب خود راه سعادت یا راه شقاوت می‌پوید و بهشت یا دوزخ را می‌جوید (نگا: فصّلت / ). «شَاکِراً»: حال ضمیر (ه) است. برخی هم احتمال می‌دهند که خبر (یَکُونُ) محذوفی بوده و تقدیر چنین است: إمَّا یَکُونُ شَاکِراً وَ إمَّا یَکُونُ کَفُوراً.
«إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ»: خدا راه را به انسانها نشان داده است. خرد را بدو بخشیده است، و کتاب هستی را در مقابل دیدگانش باز کرده است، و پیغمبرانی برای او روانه نموده است، و بالاخره راه خوب و راه بد را بدو نشان داده است (نگا: بلد / ). این، انسان است که به اختیار و انتخاب خود راه سعادت یا راه شقاوت می‌پوید و بهشت یا دوزخ را می‌جوید (نگا: فصّلت / ). «شَاکِراً»: حال ضمیر (ه) است. برخی هم احتمال می‌دهند که خبر (یَکُونُ) محذوفی بوده و تقدیر چنین است: إمَّا یَکُونُ شَاکِراً وَ إمَّا یَکُونُ کَفُوراً.
خط ۳۲: خط ۴۰:
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۴#link127 | آيات ۱ - ۲۲، سوره دهر]]
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۵#link128 | اشاره به مضامين سوره مباره دهر]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۴#link127 | آيات ۱ - ۲۲  سوره دهر]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۵#link129 | مراد از اينكه انسان شى ء مذكورى نبوده ، و احتجاجى كه اين بيان متضمّن است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۵#link128 | اشاره به مضامين سورۀ دهر]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۵#link130 | مقصود از ابتلاء انسان (نبتليه ) و آنچه از تفريع ((فجعلناه سميعا بصيرا)) بر آناستفاده مى شود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۵#link129 | مراد از اين كه انسان شئ قابل ذكرى نبوده]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۵#link131 | معناى شكر و كفر و دو نكته اى كه از آيه : ((انّا هديناهالسبيل امّا شاكرا و كفورا)) استفاده مى شود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۵#link132 | فرق بين هدايت تكوينى و هدايت تشريعى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۵#link132 | فرق بين هدايت تكوينى و هدايت تشريعى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۵#link133 | بيان اينكه فطرت و خلقت آدمى شاهد بر حقّ و واجب الاتّباع بودن دعوت تشريعى الهىاست]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۵#link134 | مراد از «ابرار» و صفات آنان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۵#link134 | مراد از ((ابرار))، و صفات ايشان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۵#link135 | بیان تجسم اعمال «ابرار» در جهان آخرت]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۵#link135 | توضيحى در مورد تنعّم ابرار و نوشيدنشان از چشمه اى كه ((يشرب بها عباداللّه ...))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۵#link136 | سبب و محلّ نزول آيه: «وَ يُطعِمُونَ الطّعامَ عَلى حُبِّهِ...»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۵#link136 | مفاد، سبب و محلّ نزول آيه : ((و يطعمون الطعام على حبّه ...))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۶#link137 | معناى انجام عمل «لِوَجه اللّه» چیست؟]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۶#link137 | معناى اينكه عملى به خاطر وجه اللّه انجام شود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۶#link138 | وصف نعمت هاى بهشتى ابرار]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۶#link138 | وصف نعمت هاى بهشتى ابرار كه در مقابل صبرشان در راه خدا داده شده اند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۶#link139 | مقصود از «شراب طَهُور» كه در بهشت، به ابرار نوشانده مى شود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۶#link139 | مقصود از ((شراب طهور)) كه در بهشت به ابرار نوشانده مى شود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۶#link140 | چرا در سورۀ دهر، از نعمت «زنان بهشتی»، نام برده نشده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۶#link140 | اشاره به وجه اينكه در شمار نعم بهشتى ابرار، از حورالعين نام برده نشده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۶#link141 | چند روایت حاكى از مدنى بودن سورۀ «هَل أتى»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۶#link141 | چند روابت حاكى از مدنى بودن سوره هل اتى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۶#link142 | روايات نزول سورۀ دهر، در شأن اميرمؤمنان و حضرت فاطمه «ع»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۶#link142 | رواياتى راجع به نزول سوره هل اتى در شاءن اميرالمؤ منين و فاطمه (عليهماالسّلام )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۶#link144 | بررسى روايات فوق و اثبات نزول سوره در شأن اهل بيت«ع»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۶#link143 | چند روايت از طرق عامّه دالّ بر جضور مردى سياه نزدرسول اللّه (صلى الله عليه و آله ) و نزول سوره هل اتى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۷#link146 | رواياتى در بيان معناى جمله: «لَم يَكُن شَيئاً مَذكُوراً»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۶#link144 | نقد و بررسى روايات فوق و اثبات نزول سوره در شاءن(اهل بيت (ع ) )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۷#link149 | گفتاری پیرامون هویّت انسان از نظر قرآن کریم]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۷#link145 | ردّ سخن يكى از مفسّرين دائر بر اينكه سوره هل اتى مكّى است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۷#link146 | رواياتى در بيان معناى جمله : ((لم يكن شيئا مذكورا))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۷#link147 | رواياتى ديگر در زيل برخى آيات گذشته : ((انا هديناهالسبيل ...))، ((عينا يشرب بها عباد الله ...))، ((و يطعمون الطعام ...)) و...]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۷#link148 | رواياتى در تفسير آيات مربوط به وصف بهشت و نعمتهاى آن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱۷#link149 | (در ذيل آيه : ((هل اتى على الانسان حين من الدهر لم يكن شيئا مذكورا))]]


}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۵_بخش۱۵#link151 | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۵_بخش۱۵#link151 | تفسیر آیات]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً «3» إِنَّا أَعْتَدْنا لِلْكافِرِينَ سَلاسِلَ وَ أَغْلالًا وَ سَعِيراً «4»
به راستى ما راه (حق) را به او نمايانديم، خواه شاكر (و پذيرا) باشد يا ناسپاس. همانا ما براى كفر پيشه‌گان زنجيرها و غل‌ها و آتشى برافروخته آماده ساخته‌ايم.
===نکته ها===
هدايت، چند گونه است:
گاهى هدايت فطرى است. چنانچه قرآن مى‌فرمايد: «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها» «1» خداوند به نفس بشر، خير و شرّ را الهام كرد.
نوع ديگر، هدايتى است كه از طريق تحصيل، تعقّل، مشورت، تجربه ومطالعه به دست مى‌آيد.
و نوع سوم هدايتى است كه از راه تبليغ و ارشاد انبيا و اوليا صورت مى‌گيرد.
تشكّر گاهى قلبى است، يعنى همه نعمت‌ها را از خدا بدانيم؛ گاهى عملى است، بدين معنا كه انسان نعمت‌هاى خداوند را فقط در راه حق مصرف كند و گاهى زبانى است، يعنى انسان «الحمد لله رب العالمين» را بر زبان جارى كند.
«سلاسل» جمع «سلسلة» به معناى زنجير و «اغلال» جمع «غل» به معناى طوقى است كه به گردن مى‌نهند و «سعير» به معناى آتش افروخته است.
امام صادق عليه السلام ذيل آيه‌ «إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً» فرمودند: «عرفناه اما آخذ و اما تارك» «2» ما راه را به او معرفى كرديم، يا آن را مى‌گيرد و يا رها مى‌كند.
«سَلاسِلَ وَ أَغْلالًا» يعنى زنجير در پا و غل بر گردن.
----
«1». شمس، 8.
«2». تفسير كنزالدقائق.
جلد 10 - صفحه 324
انسان در مسير بندگى و تشكّر از خداوند، مرحله ضعيف يا متوسّطى را طى مى‌كند ولى در طريق سركشى و تمرّد، مرحله بالايى را مى‌پيمايد. در شكر، شاكر است (نه شكور)، ولى در كفر، كفور است. «إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً» يعنى شكر او معمولى ولى كفر او قوى است. به چند نمونه ديگر توجه كنيد. قرآن مى‌فرمايد:
«إِنَّهُ لَيَؤُسٌ» «1» انسان بسيار مأيوس است.
«إِنَّ الْإِنْسانَ لَظَلُومٌ» «2» به راستى كه انسان بسيار ظالم است.
«كانَ الْإِنْسانُ عَجُولًا» «3» انسان موجودى عجول است.
«كانَ الْإِنْسانُ قَتُوراً» «4» انسان، تنگ نظر است.
«إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً» «5» انسان بسيار حريص و كم طاقت است.
«إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً» «6» هنگامى كه شرّى به او رسد، بسيار جزع و فزع مى‌كند.
«إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ» «7» انسان نسبت به پروردگارش بسيار ناسپاس و بخيل است.
===پیام ها===
1- آزمايش انسان، براساس آگاهى و آزادى است:
آگاهى به واسطه چشم و گوش و عقل و فطرت درونى و هدايت بيرونى؛ و آزادى برمبناى اختيار كه به تمام انسان‌ها داده شده است: نَبْتَلِيهِ‌ ... سَمِيعاً بَصِيراً إِنَّا هَدَيْناهُ‌ ... إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً
2- خداوند، حجت را بر انسان تمام كرده است. «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ»
3- راه درست، يكى بيش نيست. «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ» (كلمه «سبيل» مفرد است.)
4- هدايت، نعمتى در خور سپاس است. «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً» (پيمودن راه دين، شكر الهى و انحراف از آن، كفران و ناسپاسى است.)
----
«1». هود، 9.
«2». ابراهيم، 34.
«3». اسراء، 11.
«4». اسراء، 100.
«5». معارج، 19.
«6». معارج، 20.
«7». عاديات، 6.
جلد 10 - صفحه 325
5- كسانى كه هدايت انبيا را نپذيرند، بالاترين مرحله از كفر را مرتكب شده‌اند.
(به جاى آنكه بگويد «اما كافرا»، فرمود: «إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً». زيرا «كفور»، اوج كفر است.)
6- هركس شاكر نباشد، كفور است، راه سوّمى وجود ندارد. «إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً»
7- در تربيت انسان، نقش هشدار، بيش از بشارت است. (لذا قرآن ابتدا هشدار مى‌دهد و سپس بشارت.) إِنَّا أَعْتَدْنا لِلْكافِرِينَ‌ ...
8- كيفرهاى الهى داراى ملاك و معيارند. «أَعْتَدْنا لِلْكافِرِينَ سَلاسِلَ وَ أَغْلالًا وَ سَعِيراً»
9- هر انتخابى، سرانجام خود را به دنبال دارد. كفر، دوزخ را و شكر، بهشت را.
إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً ... إِنَّا أَعْتَدْنا لِلْكافِرِينَ‌ ... إِنَّ الْأَبْرارَ ...
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً «3»
إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ‌: بدرستى كه ما راه نموديم او را راه راست به نصب ادله‌
----
«1» منهج الصادقين، جلد 10، صفحه 94.
«2» مدرك ياد شده.
جلد 13 - صفحه 410
باهره و انزال آيات بينه و ارسال رسل و انزال كتب و ازاحه علت، بعد از اعطاى شنوائى و بينائى كه آلت ادراك آنهاست، إِمَّا شاكِراً: راه نموديم او را در حالتى كه يا سپاسدارنده است، يعنى مؤمن موحد است، وَ إِمَّا كَفُوراً: و يا ناسپاس، يعنى كافر جاحد.
تتمه: در كتاب كافى- از حضرت صادق عليه السّلام: فرمود: مائيم سبيل خدا كه به ما هدايت مى‌يابند مردم به خدا. و در زيارت جامعه است: انتم السّبيل الاعظم و الصّراط الاقوم.
بيان: مراد آنست كه هدايت ما مخصوص نيست به اهل ايمان، بلكه به همه مردمان نصب ادله و ارسال رسل و انزال كتب و آلات تمكين عطا نموده، نسبت به مؤمن و كافر، و زمام اختيار ايمان و كفر را به آنها داديم. بنابراين مؤمن به حسن اختيار قبول ايمان نموده، موحد و سپاسدار گرديد، لكن كافر به سوء اختيار، اعراض نموده، كافر و ناسپاس گرديد. بنابراين آيه حجت است بر مجبره كه گويند: خدا كافران را هدايت نمى‌دهد؛ زيرا آيه مصرح است به اينكه ما هدايت فرموديم بندگان را، خواه شاكر باشند به قبول ايمان، يا كافر باشند به انكار آن. و كفار با وجود بر اين، عناد نموده بر كفر باقيماندند، و لذا تهديد فرمايد كفار را كه:
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌
هَلْ أَتى‌ عَلَى الْإِنْسانِ حِينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُوراً «1» إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَبْتَلِيهِ فَجَعَلْناهُ سَمِيعاً بَصِيراً «2» إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً «3» إِنَّا أَعْتَدْنا لِلْكافِرِينَ سَلاسِلَ وَ أَغْلالاً وَ سَعِيراً «4»
إِنَّ الْأَبْرارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كانَ مِزاجُها كافُوراً «5» عَيْناً يَشْرَبُ بِها عِبادُ اللَّهِ يُفَجِّرُونَها تَفْجِيراً «6» يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ يَخافُونَ يَوْماً كانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيراً «7» وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى‌ حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً «8» إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً «9»
إِنَّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا يَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِيراً «10»
ترجمه‌
آيا گذشته است بر انسان وقتى از روزگار كه نبود چيزى كه ياد كرده شود
همانا ما آفريديم انسانرا از نطفه كه اجزائى است مخلوط بهم و آزمايش ميكنيم او را پس قرار داديم او را شنوا و بينا
همانا ما نموديم باو راه را با آنكه شكر گزار باشد يا كفران كننده‌
همانا ما مهيّا نموديم براى كافران زنجيرها و غلها و آتش سوزان را
همانا نيكان مى‌آشامند از جامى كه باشد ممزوج بآن كافور
از چشمه‌اى كه مى‌آشامند از آن بندگان خدا جارى ميكنند آنرا جارى كردنى‌
وفا ميكنند به نذر خود و ميترسند از روزى كه ميباشد سختى آن فاش و منتشر
و ميدهند طعام را با آنكه دوست دارند آنرا به فقير و يتيم و اسير
با قصد آنكه جز اين نيست كه اطعام ميكنيم شما را براى رضاى خدا نميخواهيم از شما پاداشى و نه سپاس گزارى‌
همانا ما ميترسيم از پروردگارمان در روزى گرفته و در هم در نهايت سختى و شدّت.
تفسير
در مجمع نقل نموده كه روايات خاصه و عامّه موافق شده بر نزول آيات اينسوره از انّ الابرار يشربون تا كان سعيكم مشكورا در باره امير المؤمنين‌
----
جلد 5 صفحه 316
و حضرت زهرا و حسنين و فضّه خادمه ايشان عليهم السّلام و آنكه اجمال اينقصّه آنستكه حسنين عليهما السلام مريض شدند و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و وجوه اصحاب از آن دو عيادت نمودند و بحضرت امير گفتند خوب است براى شفا دو فرزند خود نذرى فرمائى و او سه روز روزه نذر فرمود و حضرت زهرا و فضه خادمه هم بآنحضرت در نذر تأسى نمودند و خداوند آن دو را شفا داد و حضرت امير آن ايّام چيزى نداشت سه صاع جو كه هر صاعى قريب به يك من تبريز است از يكنفر يهودى قرض كرد و در بعضى از روايات است كه گرفت و بنا شد در عوض براى او پشم ببافد و آورد آن جو را نزد حضرت زهرا و او يكصاع از آنرا آرد فرمود و نان پخت و چون امير المؤمنين عليه السّلام از نماز مغرب فارغ شد خدمت او آورد كه افطار نمايند ناگاه فقيرى آمد و سؤال نمود پس نانها را باو دادند و با آب افطار نمودند و چون روز دوم شد صاع ديگر را آرد كرد و نان پخت و در وقت افطار حاضر نمود پس يتيمى آمد و سؤال نمود و ايشان نانها را باو دادند و با آب افطار كردند و چون روز سوّم شد بقيّه جو را حضرت زهرا آرد فرمود و نان پخت و در وقت افطار خدمت امير عليه السّلام حاضر نمود پس اسيرى آمد و طلب نمود و ايشان نانها را باو دادند و با آب افطار نمودند و چون روز چهارم شد و از نذر فارغ شده بودند حضرت امير با حسنين عليهما السلام خدمت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم رسيدند با آنكه ضعيف شده بودند پس پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم گريه كرد و جبرئيل سوره هل انى را نازل نمود و در بعضى از روايات سه مرتبه اطعام بمسكين و يتيم و اسير را كه بيان شد در سه روز بوده است در يكروز هر مرتبه يك سوّم جو موجود مطبوخ ذكر گرديده و آنكه ديگر چيزى براى خودشان باقى نماند و بنابر اين شايد نذر صدقه دادن بفقرا و ايتام و اسيران بوده ولى آنچه قبلا ذكر شد مؤيّد بروايات مأثوره از ائمه اطهار و مفسّرين كبار است و اضافاتى دارد كه بملاحظه اختصار ذكر نشد و ظاهرا آيات شريفه شامل است هر مؤمنى را كه عامل بآن باشد اگر چه در باره آنذوات مقدّسه نازل شده است چنانچه قمّى ره در نقل خود از امام صادق عليه السّلام تصريح بآن نموده و چون بناى كلام الهى بر جمع بين انذار و تبشير است ميفرمايد آيا روزگارى بر انسان گذشته است كه اسم و رسمى‌
----
جلد 5 صفحه 317
از او در عالم وجود نداشته اگر چه اصل آنها كه خاك و آب است موجود بوده و اين سؤال براى آنستكه متوجه شوند كه نبودند و بود شدند تا ثابت شود كه خالقى دارند و او خدا است و لذا هل را بقد تفسير نموده‌اند و از چند روايت معتبر استفاده ميشود كه مراد آنستكه در تحت علم و قدرت خدا معلوم و مقدور بوده‌اند ولى در خارج موجود و مذكور نبوده‌اند خلاصه آنكه چيزى بوده‌اند ولى نام و نشانى از انسانيّت در عالم نداشته‌اند و نيز ميفرمايد همانا ما خلق نموديم انسانرا از نطفه كه اجزاء مخلوط بيكديگر است از آب مرد و زن و امشاج جمع مشيج بمعناى مخلوط است و صفت يا بدل از نطفه قرار داده شده باعتبار اجزاء آن كه آميخته با يكديگر است چنانچه قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه آب مرد و زن مخلوط شده‌اند با هم بتمامى و اين در حالى است كه امتحان ميكنيم او را بتكليف بر اداء واجبات و اجتناب از محرّمات پس قرار داديم او را شنوا و بينا تا متمكن باشد از شنيدن و ديدن آيات كتاب تدوينى و تكوينى و عمل بوظائف خود و ما راه راست و طريق مستقيم ببهشت را باو نموديم و خير و شرّش را بيان كرديم با دلائل و امارات موصله بمطلوب ولى بعضى از آن نوع اخذ و عمل نمودند و شكر كردند و بعضى ترك نمودند و كفران كردند و كافر شدند چنانچه از صادقين عليهما السلام نقل شده و ما براى كفّار زنجيرها و غلهاى گرانى آماده نموديم كه بدست و پا و گردن آنها نهيم و وارد در آتش سوزان جهنّمشان نمائيم و امّا ابرار كه خوبان و شكر گزارانند مى‌آشامند از جام شرابى كه براى خنكى و معطّر شدن ممزوج بكافور شده از چشمه‌اى كه مى‌آشامند از آن بندگان خوب خدا و هر جا بخواهند آنچشمه را براى خودشان جارى ميكنند بخوبى و آسانى و بنابر اين عينا بدل است از من كأس و در اصل من عين بوده و منصوب بنزع خافض شده و باء در بها زائده يا بمعناى من است در مجالس از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه آن چشمه‌اى است در خانه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و از آنجا جريان پيدا ميكند بخانه‌هاى پيغمبران و اهل ايمان و حال مردان نيكوكار از اينقرار است كه بنذرى كه خودشان كردند وفا مينمايند با آنكه تكليفى است كه خودشان براى خودشان ايجاد
----
جلد 5 صفحه 318
نمودند چه رسد بتكاليفى كه خدا براى ايشان معيّن فرموده پس سزاوار است كه چنين رزقى خداوند براى ايشان مقرّر فرموده باشد و ميترسند از روز كه شرّ و سختى آنروز فاش و منتشر و واصل بتمام اطراف و جوانب است و اطعام ميكنند طعام خودشان را با آنكه دوست دارند آنرا و محتاج بآن هستند بفقير و يتيم از اهل ايمان و اسير از مشركان چنانچه در مجالس از امام باقر عليه السّلام نقل نموده و نيّت ايشان در قلبشان آنستكه اطعام كنند بآن سه كس كه ذكر شد براى رضاى خدا بدون توقع عوض و انتظار شكر گزارى از آنها يا مدح و ثنائى از احدى ولى اينمعنى را بر زبان جارى نميكنند چنانچه در حديث سابق تصريح بآن شده است و چون ميترسند از خدا و روز جزا كه روز عبوس و ترش روئى مردم است و در نهايت گرفتگى و شدّت است بوظائف خودشان عمل مينمايند و براى رضاى خدا انفاق ميكنند و ظاهرا از اين آيه ميتوان استدلال نمود بر صحّت عبادت و انفاق بقصد نجات از عذاب آخرت و آنكه آيات اگر چه نازل در شأن اهل بيت نامبرده است ولى جارى است در حق تمام اهل ايمان چون عبادت ايشان ظاهرا از ترس عذاب و طمع در بهشت نبوده بلكه فقط براى اهليّت حقّ بعبادت و اطاعت بوده است و اتّصاف روز بعبوس و قمطرير كه بمعناى شديد و سخت است باعتبار وقوع عبوس و شدّت و سختى در آنست مانند آنكه ميگويند ليل قائم و يوم صائم و امثال اين توسعات در كلام عرب و عجم زياد است.
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
إِنّا هَدَيناه‌ُ السَّبِيل‌َ إِمّا شاكِراً وَ إِمّا كَفُوراً «3»
محققا ‌ما هدايت‌ كرديم‌ انسان‌ ‌را‌ براه‌ حق‌ و صراط مستقيم‌ ‌ يا ‌ آنكه‌ شاكر ميشود ‌ يا ‌ كفران‌ ميكند.
هدايت‌ الهي‌ سه‌ قسم‌ ‌است‌: يك‌ قسم‌ هدايت‌ تكويني‌ ‌به‌ اينكه‌ انسان‌ عقل‌ و شعور و ادراك‌ داديم‌ ‌که‌ مميز حسن‌ و قبح‌، و نفع‌ و ضرر، و خير و شر، و سعادت‌ و شقاوت‌، و
جلد 17 - صفحه 312
نجات‌ و هلاكت‌، و خوبي‌ و بدي‌ ‌است‌، و تمام‌ اسباب‌ ‌را‌ ‌هم‌ ‌در‌ دسترس‌ ‌او‌ قرار داديم‌ ‌از‌ اجزاء و اعضاء بدني‌ و قوي‌ و حواس‌ ظاهريه‌ و باطنيه‌ ‌از‌ سمع‌ و بصر و شم‌ و ذوق‌ و لمس‌ و حس‌ مشترك‌ و حافظه‌ و عاقله‌ و متخيله‌ و ‌غير‌ اينها، و ‌براي‌ تعيش‌ و زندگاني‌ ‌او‌ تمام‌ اسباب‌ ‌را‌ خلق‌ كرديم‌ ‌که‌:
ابر و باد و مه‌ و خورشيد و فلك‌ ‌در‌ كارند ||  ‌تا‌ تو ناني‌ بكف‌ آري‌ و بغفلت‌ نخوري‌
همه‌ ‌از‌ بهر تو سرگشته‌ و فرمان‌ بردار ||  شرط انصاف‌ نباشد ‌که‌ تو فرمان‌ نبري‌
‌در‌ حديث‌ قدسي‌ ‌است‌ ‌که‌ فرمود:
(خلقت‌ الخلق‌ لاجلك‌ و خلقتك‌ لاجلي‌).
قسم‌ دوم‌، هدايت‌ تشريعي‌ ‌از‌ ارسال‌ رسل‌ و انزال‌ كتب‌ و جعل‌ احكام‌ و نصب‌ هداة دين‌ ‌از‌ ائمه‌ طاهرين‌ و علماء عاملين‌ و ارشاد مرشدين‌ و ابلاغ‌ مبلغين‌ و ‌غير‌ اينها.
قسم‌ سوم‌: تأييدات‌ و توفيقات‌ و الهامات‌ خاصه‌ نسبت‌ بكساني‌ ‌که‌ سلوك‌ طريق‌ كنند و نصرت‌ ‌آنها‌ و دفع‌ مضار و دشمن‌، و غلبه‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ و ساير تأييدات‌ لذا ميفرمايد:
إِنّا هَدَيناه‌ُ السَّبِيل‌َ لكن‌ انسان‌ دو دسته‌ شدند.
إِمّا شاكِراً ‌که‌ ‌در‌ طرف‌ اقليت‌ هستند ‌که‌ ميفرمايد: وَ قَلِيل‌ٌ مِن‌ عِبادِي‌َ الشَّكُورُ سبأ ‌آيه‌ 12. و سه‌ قسم‌ شكر داريم‌ شكر قلبي‌ ‌که‌ بداند جميع‌ ‌اينکه‌ نعم‌ و تفضلات‌ ‌از‌ جانب‌ حق‌ ‌است‌ بدون‌ استحقاق‌ شيئي‌ ‌از‌ ‌آنها‌ و قدردان‌ ‌آنها‌ ‌باشد‌، و شكر عملي‌ ‌که‌ ‌هر‌ نعمتي‌ ‌را‌ بمصرف‌ آنچه‌ منظور الهي‌ ‌باشد‌ صرف‌ كند و ‌بر‌ خلاف‌ ‌آن‌ بمصرف‌ نرساند، و شكر لساني‌ الحمد للّه‌ شكر اللّه‌ بالاخص‌ ‌در‌ حال‌ سجده‌ بلكه‌ ‌در‌ جميع‌ حالات‌. و يكي‌ ‌از‌ فوائد بزرگ‌ شكر زيادتي‌ نعمت‌ ‌است‌ ‌که‌ ميفرمايد: وَ إِذ تَأَذَّن‌َ رَبُّكُم‌ لَئِن‌ شَكَرتُم‌ لَأَزِيدَنَّكُم‌ وَ لَئِن‌ كَفَرتُم‌ إِن‌َّ عَذابِي‌ لَشَدِيدٌ ابراهيم‌ ‌آيه‌ 7.
وَ إِمّا كَفُوراً كفران‌ نعمت‌ ‌هم‌ سه‌ قسم‌ ‌است‌. يك‌ قسم‌ اينكه‌ مستند بخدا نداند و مستند باسباب‌ بداند و ‌خود‌ ‌را‌ مستحق‌ ‌آنها‌ بداند و قدردان‌ نباشد، و يك‌ قسم‌ صرف‌ معاصي‌ و قبايح‌ و اعمال‌ زشت‌ كند. و يك‌ قسم‌ آنكه‌ ‌در‌ مقابل‌ ‌آن‌ هيچگونه‌ عباداتي‌
جلد 17 - صفحه 313
انجام‌ ندهد نه‌ عملا و نه‌ قلبا و نه‌ لسانا.
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
]
(آیه 3)- و از آنجا که تکلیف و آزمایش انسان علاوه بر مسأله آگاهی و ابزار شناخت نیاز به دو عامل دیگر یعنی «هدایت» و «اختیار» دارد- این آیه به آن اشاره کرده، می‌فرماید: «ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد (و پذیرا گردد) یا ناسپاس» (انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا).
«هدایت» در اینجا معنی وسیع و گسترده‌ای دارد که هم هدایت «تکوینی» را شامل می‌شود و هم هدایت «فطری» و هم «تشریعی» را هر چند سوق آیه بیشتر روی هدایت تشریعی است.
}}
|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>


خط ۱۲۸: خط ۳۶۲:
[[رده:اتمام حجت بر انسان ها]][[رده:اختیار انسان]][[رده:اراده انسان]][[رده:اقسام انسان ها]][[رده:تکلیف انسان]][[رده:مسؤولیت انسان]][[رده:ویژگیهاى انسان]][[رده:هدایت انسان ها]][[رده:زمینه ایمان]][[رده:نقش بینایى]][[رده:تشبیه انسان]][[رده:تشبیه به گمشده]][[رده:تشبیه به مهتدین]][[رده:تشبیه دینداران]][[رده:فطریت توحید]][[رده:اتمام حجت خدا]][[رده:نعمتهاى خدا]][[رده:هدایتگرى خدا]][[رده:گمراهى از دین]][[رده:نقش دین]][[رده:آثار دیندارى]][[رده:هدفدارى زندگى]][[رده:کمى شاکران]][[رده:شکر نعمت]][[رده:موارد شکر]][[رده:زمینه شناخت]][[رده:نقش شنوایى]][[رده:تشبیهات قرآن]][[رده:زمینه کفر]][[رده:موارد کفران نعمت]][[رده:زیادى کفران کنندگان]][[رده:مراتب نعمت]][[رده:نعمت هدایت]][[رده:ابزار هدایت]][[رده:هدایت ناپذیران]]
[[رده:اتمام حجت بر انسان ها]][[رده:اختیار انسان]][[رده:اراده انسان]][[رده:اقسام انسان ها]][[رده:تکلیف انسان]][[رده:مسؤولیت انسان]][[رده:ویژگیهاى انسان]][[رده:هدایت انسان ها]][[رده:زمینه ایمان]][[رده:نقش بینایى]][[رده:تشبیه انسان]][[رده:تشبیه به گمشده]][[رده:تشبیه به مهتدین]][[رده:تشبیه دینداران]][[رده:فطریت توحید]][[رده:اتمام حجت خدا]][[رده:نعمتهاى خدا]][[رده:هدایتگرى خدا]][[رده:گمراهى از دین]][[رده:نقش دین]][[رده:آثار دیندارى]][[رده:هدفدارى زندگى]][[رده:کمى شاکران]][[رده:شکر نعمت]][[رده:موارد شکر]][[رده:زمینه شناخت]][[رده:نقش شنوایى]][[رده:تشبیهات قرآن]][[رده:زمینه کفر]][[رده:موارد کفران نعمت]][[رده:زیادى کفران کنندگان]][[رده:مراتب نعمت]][[رده:نعمت هدایت]][[رده:ابزار هدایت]][[رده:هدایت ناپذیران]]
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره الانسان ]]
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره الانسان ]]
{{#seo:
|title=آیه 3 سوره انسان
|title_mode=replace
|keywords=آیه 3 سوره انسان,انسان 3,إِنَّا هَدَيْنَاهُ‌ السَّبِيلَ‌ إِمَّا شَاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً,اتمام حجت بر انسان ها,اختیار انسان,اراده انسان,اقسام انسان ها,تکلیف انسان,مسؤولیت انسان,ویژگیهاى انسان,هدایت انسان ها,زمینه ایمان,نقش بینایى,تشبیه انسان,تشبیه به گمشده,تشبیه به مهتدین,تشبیه دینداران,فطریت توحید,اتمام حجت خدا,نعمتهاى خدا,هدایتگرى خدا,گمراهى از دین,نقش دین,آثار دیندارى,هدفدارى زندگى,کمى شاکران,شکر نعمت,موارد شکر,زمینه شناخت,نقش شنوایى,تشبیهات قرآن,زمینه کفر,موارد کفران نعمت,زیادى کفران کنندگان,مراتب نعمت,نعمت هدایت,ابزار هدایت,هدایت ناپذیران,آیات قرآن سوره الانسان
|description=إِنَّا هَدَيْنَاهُ‌ السَّبِيلَ‌ إِمَّا شَاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً
|image=Wiki_Logo.png
|image_alt=الکتاب
|site_name=الکتاب
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۷ فروردین ۱۴۰۱، ساعت ۱۵:۴۲

کپی متن آیه
إِنَّا هَدَيْنَاهُ‌ السَّبِيلَ‌ إِمَّا شَاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً

ترجمه

ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد (و پذیرا گردد) یا ناسپاس!

ما راه را به او نشان داديم، يا سپاسگزار است [مى‌پذيرد] و يا كفران [مى‌كند]
ما راه را به او نشان داديم، خواه شاكر باشد (و پذيرا گردد) يا ناسپاس!
ما به حقیقت راه (حق و باطل) را به او نمودیم حال خواهد (هدایت پذیرد و) شکر (این نعمت) گوید و خواهد (آن نعمت را) کفران کند.
ما راه را به او نشان دادیم یا سپاس گزار خواهد بود یا ناسپاس.
راه را به او نشان داده‌ايم. يا سپاسگزار باشد يا ناسپاس.
ما او را به راه آورده‌ایم، چه سپاسگزار باشد، چه ناسپاس‌
ما راه را به او بنموديم، يا سپاسگزار باشد و يا ناسپاس.
ما راه را بدو نموده‌ایم، چه او سپاسگزار باشد یا بسیار ناسپاس.
ما همانا راه را به او نشان دادیم، خواه سپاسگزار باشد یا بسی ناسپاس!
همانا رهبریش کردیم راه را یا سپاسگزار و یا ناسپاس‌

We guided him to the way, be he appreciative or unappreciative.
ترتیل:
ترجمه:
الانسان ٢ آیه ٣ الانسان ٤
سوره : سوره الانسان
نزول : ٤ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٨
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ»: خدا راه را به انسانها نشان داده است. خرد را بدو بخشیده است، و کتاب هستی را در مقابل دیدگانش باز کرده است، و پیغمبرانی برای او روانه نموده است، و بالاخره راه خوب و راه بد را بدو نشان داده است (نگا: بلد / ). این، انسان است که به اختیار و انتخاب خود راه سعادت یا راه شقاوت می‌پوید و بهشت یا دوزخ را می‌جوید (نگا: فصّلت / ). «شَاکِراً»: حال ضمیر (ه) است. برخی هم احتمال می‌دهند که خبر (یَکُونُ) محذوفی بوده و تقدیر چنین است: إمَّا یَکُونُ شَاکِراً وَ إمَّا یَکُونُ کَفُوراً.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً «3» إِنَّا أَعْتَدْنا لِلْكافِرِينَ سَلاسِلَ وَ أَغْلالًا وَ سَعِيراً «4»

به راستى ما راه (حق) را به او نمايانديم، خواه شاكر (و پذيرا) باشد يا ناسپاس. همانا ما براى كفر پيشه‌گان زنجيرها و غل‌ها و آتشى برافروخته آماده ساخته‌ايم.

نکته ها

هدايت، چند گونه است:

گاهى هدايت فطرى است. چنانچه قرآن مى‌فرمايد: «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها» «1» خداوند به نفس بشر، خير و شرّ را الهام كرد.

نوع ديگر، هدايتى است كه از طريق تحصيل، تعقّل، مشورت، تجربه ومطالعه به دست مى‌آيد.

و نوع سوم هدايتى است كه از راه تبليغ و ارشاد انبيا و اوليا صورت مى‌گيرد.

تشكّر گاهى قلبى است، يعنى همه نعمت‌ها را از خدا بدانيم؛ گاهى عملى است، بدين معنا كه انسان نعمت‌هاى خداوند را فقط در راه حق مصرف كند و گاهى زبانى است، يعنى انسان «الحمد لله رب العالمين» را بر زبان جارى كند.

«سلاسل» جمع «سلسلة» به معناى زنجير و «اغلال» جمع «غل» به معناى طوقى است كه به گردن مى‌نهند و «سعير» به معناى آتش افروخته است.

امام صادق عليه السلام ذيل آيه‌ «إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً» فرمودند: «عرفناه اما آخذ و اما تارك» «2» ما راه را به او معرفى كرديم، يا آن را مى‌گيرد و يا رها مى‌كند.

«سَلاسِلَ وَ أَغْلالًا» يعنى زنجير در پا و غل بر گردن.


«1». شمس، 8.

«2». تفسير كنزالدقائق.

جلد 10 - صفحه 324

انسان در مسير بندگى و تشكّر از خداوند، مرحله ضعيف يا متوسّطى را طى مى‌كند ولى در طريق سركشى و تمرّد، مرحله بالايى را مى‌پيمايد. در شكر، شاكر است (نه شكور)، ولى در كفر، كفور است. «إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً» يعنى شكر او معمولى ولى كفر او قوى است. به چند نمونه ديگر توجه كنيد. قرآن مى‌فرمايد:

«إِنَّهُ لَيَؤُسٌ» «1» انسان بسيار مأيوس است.

«إِنَّ الْإِنْسانَ لَظَلُومٌ» «2» به راستى كه انسان بسيار ظالم است.

«كانَ الْإِنْسانُ عَجُولًا» «3» انسان موجودى عجول است.

«كانَ الْإِنْسانُ قَتُوراً» «4» انسان، تنگ نظر است.

«إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً» «5» انسان بسيار حريص و كم طاقت است.

«إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً» «6» هنگامى كه شرّى به او رسد، بسيار جزع و فزع مى‌كند.

«إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ» «7» انسان نسبت به پروردگارش بسيار ناسپاس و بخيل است.

پیام ها

1- آزمايش انسان، براساس آگاهى و آزادى است:

آگاهى به واسطه چشم و گوش و عقل و فطرت درونى و هدايت بيرونى؛ و آزادى برمبناى اختيار كه به تمام انسان‌ها داده شده است: نَبْتَلِيهِ‌ ... سَمِيعاً بَصِيراً إِنَّا هَدَيْناهُ‌ ... إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً

2- خداوند، حجت را بر انسان تمام كرده است. «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ»

3- راه درست، يكى بيش نيست. «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ» (كلمه «سبيل» مفرد است.)

4- هدايت، نعمتى در خور سپاس است. «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً» (پيمودن راه دين، شكر الهى و انحراف از آن، كفران و ناسپاسى است.)


«1». هود، 9.

«2». ابراهيم، 34.

«3». اسراء، 11.

«4». اسراء، 100.

«5». معارج، 19.

«6». معارج، 20.

«7». عاديات، 6.

جلد 10 - صفحه 325

5- كسانى كه هدايت انبيا را نپذيرند، بالاترين مرحله از كفر را مرتكب شده‌اند.

(به جاى آنكه بگويد «اما كافرا»، فرمود: «إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً». زيرا «كفور»، اوج كفر است.)

6- هركس شاكر نباشد، كفور است، راه سوّمى وجود ندارد. «إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً»

7- در تربيت انسان، نقش هشدار، بيش از بشارت است. (لذا قرآن ابتدا هشدار مى‌دهد و سپس بشارت.) إِنَّا أَعْتَدْنا لِلْكافِرِينَ‌ ...

8- كيفرهاى الهى داراى ملاك و معيارند. «أَعْتَدْنا لِلْكافِرِينَ سَلاسِلَ وَ أَغْلالًا وَ سَعِيراً»

9- هر انتخابى، سرانجام خود را به دنبال دارد. كفر، دوزخ را و شكر، بهشت را.

إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً ... إِنَّا أَعْتَدْنا لِلْكافِرِينَ‌ ... إِنَّ الْأَبْرارَ ...

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً «3»

إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ‌: بدرستى كه ما راه نموديم او را راه راست به نصب ادله‌


«1» منهج الصادقين، جلد 10، صفحه 94.

«2» مدرك ياد شده.

جلد 13 - صفحه 410

باهره و انزال آيات بينه و ارسال رسل و انزال كتب و ازاحه علت، بعد از اعطاى شنوائى و بينائى كه آلت ادراك آنهاست، إِمَّا شاكِراً: راه نموديم او را در حالتى كه يا سپاسدارنده است، يعنى مؤمن موحد است، وَ إِمَّا كَفُوراً: و يا ناسپاس، يعنى كافر جاحد.

تتمه: در كتاب كافى- از حضرت صادق عليه السّلام: فرمود: مائيم سبيل خدا كه به ما هدايت مى‌يابند مردم به خدا. و در زيارت جامعه است: انتم السّبيل الاعظم و الصّراط الاقوم.

بيان: مراد آنست كه هدايت ما مخصوص نيست به اهل ايمان، بلكه به همه مردمان نصب ادله و ارسال رسل و انزال كتب و آلات تمكين عطا نموده، نسبت به مؤمن و كافر، و زمام اختيار ايمان و كفر را به آنها داديم. بنابراين مؤمن به حسن اختيار قبول ايمان نموده، موحد و سپاسدار گرديد، لكن كافر به سوء اختيار، اعراض نموده، كافر و ناسپاس گرديد. بنابراين آيه حجت است بر مجبره كه گويند: خدا كافران را هدايت نمى‌دهد؛ زيرا آيه مصرح است به اينكه ما هدايت فرموديم بندگان را، خواه شاكر باشند به قبول ايمان، يا كافر باشند به انكار آن. و كفار با وجود بر اين، عناد نموده بر كفر باقيماندند، و لذا تهديد فرمايد كفار را كه:


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

هَلْ أَتى‌ عَلَى الْإِنْسانِ حِينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُوراً «1» إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَبْتَلِيهِ فَجَعَلْناهُ سَمِيعاً بَصِيراً «2» إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً «3» إِنَّا أَعْتَدْنا لِلْكافِرِينَ سَلاسِلَ وَ أَغْلالاً وَ سَعِيراً «4»

إِنَّ الْأَبْرارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كانَ مِزاجُها كافُوراً «5» عَيْناً يَشْرَبُ بِها عِبادُ اللَّهِ يُفَجِّرُونَها تَفْجِيراً «6» يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ يَخافُونَ يَوْماً كانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيراً «7» وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى‌ حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً «8» إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً «9»

إِنَّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا يَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِيراً «10»

ترجمه‌

آيا گذشته است بر انسان وقتى از روزگار كه نبود چيزى كه ياد كرده شود

همانا ما آفريديم انسانرا از نطفه كه اجزائى است مخلوط بهم و آزمايش ميكنيم او را پس قرار داديم او را شنوا و بينا

همانا ما نموديم باو راه را با آنكه شكر گزار باشد يا كفران كننده‌

همانا ما مهيّا نموديم براى كافران زنجيرها و غلها و آتش سوزان را

همانا نيكان مى‌آشامند از جامى كه باشد ممزوج بآن كافور

از چشمه‌اى كه مى‌آشامند از آن بندگان خدا جارى ميكنند آنرا جارى كردنى‌

وفا ميكنند به نذر خود و ميترسند از روزى كه ميباشد سختى آن فاش و منتشر

و ميدهند طعام را با آنكه دوست دارند آنرا به فقير و يتيم و اسير

با قصد آنكه جز اين نيست كه اطعام ميكنيم شما را براى رضاى خدا نميخواهيم از شما پاداشى و نه سپاس گزارى‌

همانا ما ميترسيم از پروردگارمان در روزى گرفته و در هم در نهايت سختى و شدّت.

تفسير

در مجمع نقل نموده كه روايات خاصه و عامّه موافق شده بر نزول آيات اينسوره از انّ الابرار يشربون تا كان سعيكم مشكورا در باره امير المؤمنين‌


جلد 5 صفحه 316

و حضرت زهرا و حسنين و فضّه خادمه ايشان عليهم السّلام و آنكه اجمال اينقصّه آنستكه حسنين عليهما السلام مريض شدند و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و وجوه اصحاب از آن دو عيادت نمودند و بحضرت امير گفتند خوب است براى شفا دو فرزند خود نذرى فرمائى و او سه روز روزه نذر فرمود و حضرت زهرا و فضه خادمه هم بآنحضرت در نذر تأسى نمودند و خداوند آن دو را شفا داد و حضرت امير آن ايّام چيزى نداشت سه صاع جو كه هر صاعى قريب به يك من تبريز است از يكنفر يهودى قرض كرد و در بعضى از روايات است كه گرفت و بنا شد در عوض براى او پشم ببافد و آورد آن جو را نزد حضرت زهرا و او يكصاع از آنرا آرد فرمود و نان پخت و چون امير المؤمنين عليه السّلام از نماز مغرب فارغ شد خدمت او آورد كه افطار نمايند ناگاه فقيرى آمد و سؤال نمود پس نانها را باو دادند و با آب افطار نمودند و چون روز دوم شد صاع ديگر را آرد كرد و نان پخت و در وقت افطار حاضر نمود پس يتيمى آمد و سؤال نمود و ايشان نانها را باو دادند و با آب افطار كردند و چون روز سوّم شد بقيّه جو را حضرت زهرا آرد فرمود و نان پخت و در وقت افطار خدمت امير عليه السّلام حاضر نمود پس اسيرى آمد و طلب نمود و ايشان نانها را باو دادند و با آب افطار نمودند و چون روز چهارم شد و از نذر فارغ شده بودند حضرت امير با حسنين عليهما السلام خدمت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم رسيدند با آنكه ضعيف شده بودند پس پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم گريه كرد و جبرئيل سوره هل انى را نازل نمود و در بعضى از روايات سه مرتبه اطعام بمسكين و يتيم و اسير را كه بيان شد در سه روز بوده است در يكروز هر مرتبه يك سوّم جو موجود مطبوخ ذكر گرديده و آنكه ديگر چيزى براى خودشان باقى نماند و بنابر اين شايد نذر صدقه دادن بفقرا و ايتام و اسيران بوده ولى آنچه قبلا ذكر شد مؤيّد بروايات مأثوره از ائمه اطهار و مفسّرين كبار است و اضافاتى دارد كه بملاحظه اختصار ذكر نشد و ظاهرا آيات شريفه شامل است هر مؤمنى را كه عامل بآن باشد اگر چه در باره آنذوات مقدّسه نازل شده است چنانچه قمّى ره در نقل خود از امام صادق عليه السّلام تصريح بآن نموده و چون بناى كلام الهى بر جمع بين انذار و تبشير است ميفرمايد آيا روزگارى بر انسان گذشته است كه اسم و رسمى‌


جلد 5 صفحه 317

از او در عالم وجود نداشته اگر چه اصل آنها كه خاك و آب است موجود بوده و اين سؤال براى آنستكه متوجه شوند كه نبودند و بود شدند تا ثابت شود كه خالقى دارند و او خدا است و لذا هل را بقد تفسير نموده‌اند و از چند روايت معتبر استفاده ميشود كه مراد آنستكه در تحت علم و قدرت خدا معلوم و مقدور بوده‌اند ولى در خارج موجود و مذكور نبوده‌اند خلاصه آنكه چيزى بوده‌اند ولى نام و نشانى از انسانيّت در عالم نداشته‌اند و نيز ميفرمايد همانا ما خلق نموديم انسانرا از نطفه كه اجزاء مخلوط بيكديگر است از آب مرد و زن و امشاج جمع مشيج بمعناى مخلوط است و صفت يا بدل از نطفه قرار داده شده باعتبار اجزاء آن كه آميخته با يكديگر است چنانچه قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه آب مرد و زن مخلوط شده‌اند با هم بتمامى و اين در حالى است كه امتحان ميكنيم او را بتكليف بر اداء واجبات و اجتناب از محرّمات پس قرار داديم او را شنوا و بينا تا متمكن باشد از شنيدن و ديدن آيات كتاب تدوينى و تكوينى و عمل بوظائف خود و ما راه راست و طريق مستقيم ببهشت را باو نموديم و خير و شرّش را بيان كرديم با دلائل و امارات موصله بمطلوب ولى بعضى از آن نوع اخذ و عمل نمودند و شكر كردند و بعضى ترك نمودند و كفران كردند و كافر شدند چنانچه از صادقين عليهما السلام نقل شده و ما براى كفّار زنجيرها و غلهاى گرانى آماده نموديم كه بدست و پا و گردن آنها نهيم و وارد در آتش سوزان جهنّمشان نمائيم و امّا ابرار كه خوبان و شكر گزارانند مى‌آشامند از جام شرابى كه براى خنكى و معطّر شدن ممزوج بكافور شده از چشمه‌اى كه مى‌آشامند از آن بندگان خوب خدا و هر جا بخواهند آنچشمه را براى خودشان جارى ميكنند بخوبى و آسانى و بنابر اين عينا بدل است از من كأس و در اصل من عين بوده و منصوب بنزع خافض شده و باء در بها زائده يا بمعناى من است در مجالس از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه آن چشمه‌اى است در خانه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و از آنجا جريان پيدا ميكند بخانه‌هاى پيغمبران و اهل ايمان و حال مردان نيكوكار از اينقرار است كه بنذرى كه خودشان كردند وفا مينمايند با آنكه تكليفى است كه خودشان براى خودشان ايجاد


جلد 5 صفحه 318

نمودند چه رسد بتكاليفى كه خدا براى ايشان معيّن فرموده پس سزاوار است كه چنين رزقى خداوند براى ايشان مقرّر فرموده باشد و ميترسند از روز كه شرّ و سختى آنروز فاش و منتشر و واصل بتمام اطراف و جوانب است و اطعام ميكنند طعام خودشان را با آنكه دوست دارند آنرا و محتاج بآن هستند بفقير و يتيم از اهل ايمان و اسير از مشركان چنانچه در مجالس از امام باقر عليه السّلام نقل نموده و نيّت ايشان در قلبشان آنستكه اطعام كنند بآن سه كس كه ذكر شد براى رضاى خدا بدون توقع عوض و انتظار شكر گزارى از آنها يا مدح و ثنائى از احدى ولى اينمعنى را بر زبان جارى نميكنند چنانچه در حديث سابق تصريح بآن شده است و چون ميترسند از خدا و روز جزا كه روز عبوس و ترش روئى مردم است و در نهايت گرفتگى و شدّت است بوظائف خودشان عمل مينمايند و براى رضاى خدا انفاق ميكنند و ظاهرا از اين آيه ميتوان استدلال نمود بر صحّت عبادت و انفاق بقصد نجات از عذاب آخرت و آنكه آيات اگر چه نازل در شأن اهل بيت نامبرده است ولى جارى است در حق تمام اهل ايمان چون عبادت ايشان ظاهرا از ترس عذاب و طمع در بهشت نبوده بلكه فقط براى اهليّت حقّ بعبادت و اطاعت بوده است و اتّصاف روز بعبوس و قمطرير كه بمعناى شديد و سخت است باعتبار وقوع عبوس و شدّت و سختى در آنست مانند آنكه ميگويند ليل قائم و يوم صائم و امثال اين توسعات در كلام عرب و عجم زياد است.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


إِنّا هَدَيناه‌ُ السَّبِيل‌َ إِمّا شاكِراً وَ إِمّا كَفُوراً «3»

محققا ‌ما هدايت‌ كرديم‌ انسان‌ ‌را‌ براه‌ حق‌ و صراط مستقيم‌ ‌ يا ‌ آنكه‌ شاكر ميشود ‌ يا ‌ كفران‌ ميكند.

هدايت‌ الهي‌ سه‌ قسم‌ ‌است‌: يك‌ قسم‌ هدايت‌ تكويني‌ ‌به‌ اينكه‌ انسان‌ عقل‌ و شعور و ادراك‌ داديم‌ ‌که‌ مميز حسن‌ و قبح‌، و نفع‌ و ضرر، و خير و شر، و سعادت‌ و شقاوت‌، و

جلد 17 - صفحه 312

نجات‌ و هلاكت‌، و خوبي‌ و بدي‌ ‌است‌، و تمام‌ اسباب‌ ‌را‌ ‌هم‌ ‌در‌ دسترس‌ ‌او‌ قرار داديم‌ ‌از‌ اجزاء و اعضاء بدني‌ و قوي‌ و حواس‌ ظاهريه‌ و باطنيه‌ ‌از‌ سمع‌ و بصر و شم‌ و ذوق‌ و لمس‌ و حس‌ مشترك‌ و حافظه‌ و عاقله‌ و متخيله‌ و ‌غير‌ اينها، و ‌براي‌ تعيش‌ و زندگاني‌ ‌او‌ تمام‌ اسباب‌ ‌را‌ خلق‌ كرديم‌ ‌که‌:

ابر و باد و مه‌ و خورشيد و فلك‌ ‌در‌ كارند

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 3)- و از آنجا که تکلیف و آزمایش انسان علاوه بر مسأله آگاهی و ابزار شناخت نیاز به دو عامل دیگر یعنی «هدایت» و «اختیار» دارد- این آیه به آن اشاره کرده، می‌فرماید: «ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد (و پذیرا گردد) یا ناسپاس» (انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا).

«هدایت» در اینجا معنی وسیع و گسترده‌ای دارد که هم هدایت «تکوینی» را شامل می‌شود و هم هدایت «فطری» و هم «تشریعی» را هر چند سوق آیه بیشتر روی هدایت تشریعی است.

نکات آیه

۱ - خداوند، راه درست را به بشر نشان داده است. (إنّا هدینه السبیل)

۲ - انسان ها در برابر هدایت الهى دو دسته اند: سپاس گزار و هدایت یافته و یا ناسپاس و هدایت ناپذیر. (إمّا شاکرًا و إمّا کفورًا)

۳ - انسان، موجودى است مختار و با اراده. (إمّا شاکرًا و إمّا کفورًا)

۴ - انسان، موجودى است مکلف و مسؤول. (إمّا شاکرًا و إمّا کفورًا) نشان دادن راه درست و آن گاه تهدید کردن به دوزخ و یا بشارت دادن به بهشت - که در آیات بعد آمده - گویاى مطلب یاد شده است.

۵ - خداوند، حجّت را بر انسان ها تمام کرده و هیچ عذرى براى آنان باقى نگذاشته است. (إنّا هدینه السبیل إمّا شاکرًا و إمّا کفورًا)

۶ - قدرت شنوایى و بینایى، دو ابزار لازم براى هدایت (فجعلنه سمیعًا بصیرًا . إنّا هدینه السبیل)

۷ - همه انسان ها، داراى توانایى هاى لازم براى شناخت راه درست اند. (إنّا هدینه السبیل إمّا شاکرًا و إمّا کفورًا)

۸ - هدایت، نعمتى بزرگ و شایسته سپاس گزارى است. (إنّا هدینه السبیل إمّا شاکرًا) از این که در آیه شریفه، به مؤمن هدایت یافته، «شاکر» گفته شده است، استفاده مى شود که هدایت نعمتى در خور سپاس گزارى است.

۹ - پیمودن راه دین، شکر نعمت خداوند و انحراف از آن، ناسپاسى او است. (إنّا هدینه السبیل إمّا شاکرًا و إمّا کفورًا)

۱۰ - زندگى انسان ها، هدفمند و داراى غایت و مقصد نهایى است. (إنّا هدینه السبیل) برداشت یاد شده با توجه به این حقیقت است که هر راهى، مقصود و غایتى دارد و نشان دادن راه، بدون نشان دادن غایت و مقصود نهایى ممکن نیست.

۱۱ - انسان هاى شاکر، اندک اند و انسان هاى ناسپاس بسیار. (إمّا شاکرًا و إمّا کفورًا) طبق باور برخى از مفسران، آمدن «شاکر» به صورت اسم فاعل و «کفوراً» به صورت صیغه مبالغه، مى تواند گویاى این حقیقت باشد که انسان هایى که به صورت کامل سپاس گزار نعمت هدایت باشند، در اقلیت بوده و افراد ناسپاس بسیاراند.

۱۲ - انسان در این جهان، همچون رونده اى گم کرده راه و دین راهى است درست، و دینداران مردمى راه یافته اند. (إنّا هدینه السبیل إمّا شاکرًا و إمّا کفورًا)

روایات و احادیث

۱۳ - «عن أبى عبداللّه(ع) فى قول اللّه «...إنّا هدیناه السبیل إمّا شاکراً و إمّا کفوراً» قال: عرّفناه فإمّا آخذ، و إمّا تارک...;[۱] از امام صادق(ع) درباره سخن خداوند «...إنّا هدیناه السبیل إمّا شاکراً و إمّا کفوراً» روایت شده که فرمود: [معناى آیه این است که] ما راه [سعادت] را به انسان نشان دادیم، یا آن را انتخاب مى کند و یا ترک مى کند (اختیار انتخاب با او است)».

۱۴ - «عن جابر بن عبداللّه قال رسول اللّه(ص): کل مولود یولد على الفطرة حتّى یعبر عنه لسانه، فإذا عبر عنه لسانه إمّا شاکراً و إمّا کفوراً...;[۲] از جابربن عبداللّه [انصارى] روایت شده که رسول خدا(ص) فرمود: هر نوزادى بر فطرت [توحید ]متولد مى شود، تا زمانى که زبان او بتواند افکار و عقاید او را تعبیر و ابراز کند. در این هنگام یا شاکر است [و پذیراى توحید] یا ناسپاس است [و پذیراى کفر]».

موضوعات مرتبط

  • انسان: اتمام حجت بر انسان ها ۵; اختیار انسان ۳، ۱۳; اراده انسان۳; اقسام انسان ها ۲; تکلیف انسان ۴; مسؤولیت انسان ۴; ویژگیهاى انسان ۳، ۴ ، ۷; هدایت انسان ها ۱
  • ایمان: زمینه ایمان ۱۴
  • بینایى: نقش بینایى ۶
  • تشبیهات قرآن: تشبیه انسان ۱۲; تشبیه به گمشده ۱۲; تشبیه به مهتدین ۱۲; تشبیه دینداران ۱۲
  • توحید: فطریت توحید ۱۴
  • خدا: اتمام حجت خدا ۵; نعمتهاى خدا ۸; هدایتگرى خدا ۱، ۱۳
  • دین: گمراهى از دین ۹; نقش دین ۱۲
  • دیندارى: آثار دیندارى ۹
  • زندگى: هدفدارى زندگى ۱۰
  • شاکران :۲، ۱۴ کمى شاکران ۲، ۱۱ ۱۴
  • شکر: شکر نعمت ۸; موارد شکر ۹
  • شناخت: زمینه شناخت ۷
  • شنوایى: نقش شنوایى ۶
  • قرآن: تشبیهات قرآن ۱۲
  • کفر: زمینه کفر ۱۴
  • کفران: موارد کفران نعمت ۹
  • کفران کنندگان :۲، ۱۴ زیادى کفران کنندگان ۲، ۱۱ ۱۴
  • مهتدین :۲
  • نعمت: مراتب نعمت ۸; نعمت هدایت ۸
  • هدایت: ابزار هدایت ۶; هدایت ناپذیران ۲

منابع

  1. کافى، ج ۱، ص ۱۶۳، ح ۳; نورالثقلین، ج ۵، ص ۴۶۹- ، ح ۱۵.
  2. الدرّالمنثور، ج ۸، ص ۳۶۹.